اجرای تابع به کمک اندیس منفی در آرایههای زبان سی در لینوکس
بازهی معتبر اندیس آرایهها در اکثر زبانهای برنامهنویسی چک شده و با ارسال اندیس نامتعبر استثنایی تولید شده و از تغییر حافظه جلوگیری میشود. (مثلArrayIndexOutOfBoundException در جاوا یا IndexError در پایتون)
این موضوع در زبانهای C/Cpp صادق نبوده و دست برنامهنویس برای اینکه گلولهای در پای خودش شلیک کند بازبوده و برای آرایهها میتوان اندیسهای منفی یا مثبت بیشتر از مرز آرایه ارسال کرده و به بخشهای دیگر حافظه دسترسی پیدا کرد. (از این موضوع میتوان به کمک AddressSanitizer و با تحمل کمی افت Performance جلوگیری کرد)
اهمیت این موضوع این است که اگر آرایه بر روی Heap تعریف شده باشد امکان دستکاری Heap-Metadata (و یا دادهی مربوط به شی دیگر) وجود داشته و اگر آرایه بر روی Stack تعریف شده باشد به دلیل ذخیرهی ReturnAdress بر روی Stack امکان دستکاری آن و اجرای کد وجود دارد.
در این ویدئو که بخشی از یکی از کلاسهایم است این موارد توضیح داده شده و در یک مثال ساده PoCای از تغییر آدرس بازگشت تابع با ارسال اندیس منفی برای آرایه و اجرای تابعی دلخواه و سپس تاثیر فعال کردن AddressSanitizer نمایش داده میشود.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/4LBiyGrcO3E
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/jR38x
#ShortLinuxInternals #linux #internals #gdb #x86 #exploitation #gcc #AddressSanitizer
بازهی معتبر اندیس آرایهها در اکثر زبانهای برنامهنویسی چک شده و با ارسال اندیس نامتعبر استثنایی تولید شده و از تغییر حافظه جلوگیری میشود. (مثلArrayIndexOutOfBoundException در جاوا یا IndexError در پایتون)
این موضوع در زبانهای C/Cpp صادق نبوده و دست برنامهنویس برای اینکه گلولهای در پای خودش شلیک کند بازبوده و برای آرایهها میتوان اندیسهای منفی یا مثبت بیشتر از مرز آرایه ارسال کرده و به بخشهای دیگر حافظه دسترسی پیدا کرد. (از این موضوع میتوان به کمک AddressSanitizer و با تحمل کمی افت Performance جلوگیری کرد)
اهمیت این موضوع این است که اگر آرایه بر روی Heap تعریف شده باشد امکان دستکاری Heap-Metadata (و یا دادهی مربوط به شی دیگر) وجود داشته و اگر آرایه بر روی Stack تعریف شده باشد به دلیل ذخیرهی ReturnAdress بر روی Stack امکان دستکاری آن و اجرای کد وجود دارد.
در این ویدئو که بخشی از یکی از کلاسهایم است این موارد توضیح داده شده و در یک مثال ساده PoCای از تغییر آدرس بازگشت تابع با ارسال اندیس منفی برای آرایه و اجرای تابعی دلخواه و سپس تاثیر فعال کردن AddressSanitizer نمایش داده میشود.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/4LBiyGrcO3E
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/jR38x
#ShortLinuxInternals #linux #internals #gdb #x86 #exploitation #gcc #AddressSanitizer
YouTube
Exploiting Array-Out-of-Bounds Accesses on Linux [PER]
بازهی معتبر اندیس آرایهها در اکثر زبانهای برنامهنویسی چک شده و با ارسال اندیس نامتعبر استثنایی تولید شده و از تغییر حافظه جلوگیری میشود. (مثلArrayIndexOutOfBoundException در جاوا یا IndexError در پایتون)
این موضوع در زبانهای C/Cpp صادق نبوده و…
این موضوع در زبانهای C/Cpp صادق نبوده و…
❤15👍8
شیوهي دریافت اطلاعات فایلها از سیستمعامل توسط دستور ls
یک سیستمعامل به دو بخش UserMode و KernelMode تقسیم میشود که از نظر حافظه و سطح دسترسی کاملا از هم جدا میباشند. دادهساختارهای اصلی سیستمعامل مثل اطلاعات مربوط به پروسهها/نخها، شیوهی زمانبندی آنها، درایورها و سیستمفایل در فضای آدردهی کرنل بوده و در این سطح اجرا میشوند.
برای ارتباط با سطح کرنل از UserMode از System Call استفاده میشود که API درخواست از سیستمعامل بوده و امکان اجرای درخواستی از طریق آنرا فراهم میکنند. حتی اجرای یک دستور بسیار ساده مثل echo hi نیز باید از SystemCallها کمک گرفته و از طریق آنها متنی را در FileDescriptor شمارهی ۱ که همان StandardOutput میباشد بنویسد.
در این ویدئو ابتدا توابعی که از طریق آنها میتوان خصیصههای فایلها را بدست آورد معرفی شده و کدی برای دریافت نوع و اندازهی فایل مینویسیم، سپس مروری بر روی طریقهی کار دستور ls به صورت اجمال انجام داده و SystemCallای که این دستور از آن برای نمایش جزئیات فایلها در لینوکس استفاده میکند را معرفی میکنیم.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/118PLXAheJ8
لینک ویدئو در آپارات:
https://www.aparat.com/v/8k9zh
#ShortLinuxInternals #linux #internals #syscalls #systemcalls #ls #commands
یک سیستمعامل به دو بخش UserMode و KernelMode تقسیم میشود که از نظر حافظه و سطح دسترسی کاملا از هم جدا میباشند. دادهساختارهای اصلی سیستمعامل مثل اطلاعات مربوط به پروسهها/نخها، شیوهی زمانبندی آنها، درایورها و سیستمفایل در فضای آدردهی کرنل بوده و در این سطح اجرا میشوند.
برای ارتباط با سطح کرنل از UserMode از System Call استفاده میشود که API درخواست از سیستمعامل بوده و امکان اجرای درخواستی از طریق آنرا فراهم میکنند. حتی اجرای یک دستور بسیار ساده مثل echo hi نیز باید از SystemCallها کمک گرفته و از طریق آنها متنی را در FileDescriptor شمارهی ۱ که همان StandardOutput میباشد بنویسد.
در این ویدئو ابتدا توابعی که از طریق آنها میتوان خصیصههای فایلها را بدست آورد معرفی شده و کدی برای دریافت نوع و اندازهی فایل مینویسیم، سپس مروری بر روی طریقهی کار دستور ls به صورت اجمال انجام داده و SystemCallای که این دستور از آن برای نمایش جزئیات فایلها در لینوکس استفاده میکند را معرفی میکنیم.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/118PLXAheJ8
لینک ویدئو در آپارات:
https://www.aparat.com/v/8k9zh
#ShortLinuxInternals #linux #internals #syscalls #systemcalls #ls #commands
YouTube
ls command internals [PER]
در این ویدئو ابتدا توابعی که از طریق آنها میتوان خصیصههای فایلها را بدست آورد معرفی شده و کدی برای دریافت نوع و اندازهی فایل مینویسیم، سپس مروری بر روی طریقهی کار دستور ls به صورت اجمال انجام داده و SystemCallای که این دستور از آن برای نمایش جزئیات…
❤19👍1
نحوهی استفادهی لینوکس از vDSO برای سرعت بخشیدن به فراخوانیهای سیستمی
اگر ساختار حافظهی پروسههای لینوکسی را مشاهده کنید (مثلا از طریق cat /proc/pid/maps) در کنار بخشهای مربوط به کد، داده، پشته، هیپ و کتابخانههای استفاده شده در برنامه، دو بخش نیز مشاهده میشود که عناوین vsyscall/vdso دارند که آدرسهای یکی مربوط به Kernel Mode بوده و دیگری آدرسهای User Modeای دارد.
این دو، مکانیزمهایی هستند که برای سرعت بخشیدن به اجرای syscallهایی که نرخ فراخوانی بالایی دارند استفاده میشوند. یکی از این syscallها gettimeofday است که به صورت مستقیم و غیر مستقیم توسط تعداد زیادی از توابع کتابخانهای فراخوانی میشود و به دلیل سنگین بودن فراخوانی syscall و رفتن به Kernel و پردازش درخواست و بازگشتن به User Mode در فضای آدرسدهی پروسه قرار میگیرند که کار فراخوانی سریعتر شده و نیاز به طی مسیر پیشفرض syscallها نباشد.
در لینوکس کل فضای در اختیار پروسه در دسترس بوده و امکان dump آن به کمک dd وجود دارد. در این ویدئو مروری بر روی کاربرد vDSO انجام گرفته، علت استفاده از آن به جای vsyscall شرح داده شده و به dump و بررسی vDSO و مشاهدهی توابع تعریف شده در آن میپردازیم.
ℹ️پ.ن: اگر دوست دارید که جزئیات system callها را در لینوکس بدانید، لینک انتهای پست را در کانالم چک کنید. من قبلا در یک ارائه جزئیات system callهای لینوکس از شیوهی تعریف آنها، نحوهی اضافه کردن یک syscall به کرنل لینوکس و جزئیاتی که در فراخوانی system callهای لینوکس وجود دارد را به صورت کامل شرح دادهام که میتوانید ویدئوی آنرا مشاهده کنید.
لینک ویدئوی vDSO در یوتیوب:
https://youtu.be/UK6annv-t-s
لینک ویدئوی vDSO در آپارات:
https://aparat.com/v/7HRz1
لینک پست مربوط به جزئیات syscall در لینوکس:
https://t.me/OxAA55/87
#ShortLinuxInternals #linux #internals #syscalls #systemcalls #ELF #dump #memory
اگر ساختار حافظهی پروسههای لینوکسی را مشاهده کنید (مثلا از طریق cat /proc/pid/maps) در کنار بخشهای مربوط به کد، داده، پشته، هیپ و کتابخانههای استفاده شده در برنامه، دو بخش نیز مشاهده میشود که عناوین vsyscall/vdso دارند که آدرسهای یکی مربوط به Kernel Mode بوده و دیگری آدرسهای User Modeای دارد.
این دو، مکانیزمهایی هستند که برای سرعت بخشیدن به اجرای syscallهایی که نرخ فراخوانی بالایی دارند استفاده میشوند. یکی از این syscallها gettimeofday است که به صورت مستقیم و غیر مستقیم توسط تعداد زیادی از توابع کتابخانهای فراخوانی میشود و به دلیل سنگین بودن فراخوانی syscall و رفتن به Kernel و پردازش درخواست و بازگشتن به User Mode در فضای آدرسدهی پروسه قرار میگیرند که کار فراخوانی سریعتر شده و نیاز به طی مسیر پیشفرض syscallها نباشد.
در لینوکس کل فضای در اختیار پروسه در دسترس بوده و امکان dump آن به کمک dd وجود دارد. در این ویدئو مروری بر روی کاربرد vDSO انجام گرفته، علت استفاده از آن به جای vsyscall شرح داده شده و به dump و بررسی vDSO و مشاهدهی توابع تعریف شده در آن میپردازیم.
ℹ️پ.ن: اگر دوست دارید که جزئیات system callها را در لینوکس بدانید، لینک انتهای پست را در کانالم چک کنید. من قبلا در یک ارائه جزئیات system callهای لینوکس از شیوهی تعریف آنها، نحوهی اضافه کردن یک syscall به کرنل لینوکس و جزئیاتی که در فراخوانی system callهای لینوکس وجود دارد را به صورت کامل شرح دادهام که میتوانید ویدئوی آنرا مشاهده کنید.
لینک ویدئوی vDSO در یوتیوب:
https://youtu.be/UK6annv-t-s
لینک ویدئوی vDSO در آپارات:
https://aparat.com/v/7HRz1
لینک پست مربوط به جزئیات syscall در لینوکس:
https://t.me/OxAA55/87
#ShortLinuxInternals #linux #internals #syscalls #systemcalls #ELF #dump #memory
YouTube
Virtual Dynamic Shared Object (vDSO) in Linux [PER]
اگر ساختار حافظهی پروسههای لینوکسی را مشاهده کنید (مثلا از طریق cat /proc/#pid#/maps) در کنار بخشهای مربوط به کد، داده، پشته، هیپ و کتابخانههای استفاده شده در برنامه، دو بخش نیز مشاهده میشود که عناوین vsyscall/vdso دارند که آدرسهای یکی مربوط به Kernel…
❤11👏4
جزئیات پروسه و نخ در لینوکس
به صورت خلاصه از دید ویندوز پروسه فقط یک container میباشد که اجرا نشده و فضایی برای اجرای Threadها فراهم میکند و در سطح کرنل نیز دو ساختار EPROCESS, ETHREAD برای این دو تعریف شدهاند. اما در لینوکس ماجرا متفاوت است و Process, Thread هر دو قابلیت اجرا داشته و در سطح کرنل نیز یک ساختار task_struct برای آنها تعریف شده است. در دنیای شیگرایی مثل این است که در لینوکس یک کلاس برای این دو وجود دارد و فقط در زمان ایجاد شی خصوصیات متفاوتی برای آنها تنظیم میشود.
اگر به سراغ برنامهنویسی سیستمی در لینوکس برویم، تابع fork برای ایجاد پروسه استفاده شده و از تابع pthread_create نیز برای ایجاد نخ در لینوکس استفاده میشود. در سطحی کمی پایینتر، هر دوی این توابع syscallای به نام clone را فراخوانی میکنند و با ستکردن فلگهایی مشخص میکنند که قصد ایجاد پروسه یا نخ را دارند. در زمان بررسی برنامهها، در خروجی دستور ps برای یک برنامهی چند پروسهای pidهای مختلفی خواهیم دید ولی در یک برنامهی چند نخی pidها یکسان بوده ولی عددهای متفاوتی در فیلد Light-Weight Process-LWP میبینیم.
نکتهی جالب دیگر این است که در سطح کرنل پروسهها یک لیست پیوندی تشکیل میدهند. هم شیوهی ایجاد لیست پیوندی Generic در سطح کرنل و در زبان C موضوع جالبی است و هم اینکه به کمک فیلدی به اسم tasks میتوانیم یک لیست پیوندی از پروسهها تشکیل دهیم که به پروسههای قبلی و بعدی اشاره میکند.
این موارد و موارد دیگری از جزئیات پروسهها و نخهای لینوکس مواردی هستند که در این ویدئو به آن میپردازیم.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/0fxYtyFn8Jc
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/cnytp55
#ShortLinuxInternals #linux #internals #syscalls #kernel #process #thread #gdb #qemu #clone #LWP
به صورت خلاصه از دید ویندوز پروسه فقط یک container میباشد که اجرا نشده و فضایی برای اجرای Threadها فراهم میکند و در سطح کرنل نیز دو ساختار EPROCESS, ETHREAD برای این دو تعریف شدهاند. اما در لینوکس ماجرا متفاوت است و Process, Thread هر دو قابلیت اجرا داشته و در سطح کرنل نیز یک ساختار task_struct برای آنها تعریف شده است. در دنیای شیگرایی مثل این است که در لینوکس یک کلاس برای این دو وجود دارد و فقط در زمان ایجاد شی خصوصیات متفاوتی برای آنها تنظیم میشود.
اگر به سراغ برنامهنویسی سیستمی در لینوکس برویم، تابع fork برای ایجاد پروسه استفاده شده و از تابع pthread_create نیز برای ایجاد نخ در لینوکس استفاده میشود. در سطحی کمی پایینتر، هر دوی این توابع syscallای به نام clone را فراخوانی میکنند و با ستکردن فلگهایی مشخص میکنند که قصد ایجاد پروسه یا نخ را دارند. در زمان بررسی برنامهها، در خروجی دستور ps برای یک برنامهی چند پروسهای pidهای مختلفی خواهیم دید ولی در یک برنامهی چند نخی pidها یکسان بوده ولی عددهای متفاوتی در فیلد Light-Weight Process-LWP میبینیم.
نکتهی جالب دیگر این است که در سطح کرنل پروسهها یک لیست پیوندی تشکیل میدهند. هم شیوهی ایجاد لیست پیوندی Generic در سطح کرنل و در زبان C موضوع جالبی است و هم اینکه به کمک فیلدی به اسم tasks میتوانیم یک لیست پیوندی از پروسهها تشکیل دهیم که به پروسههای قبلی و بعدی اشاره میکند.
این موارد و موارد دیگری از جزئیات پروسهها و نخهای لینوکس مواردی هستند که در این ویدئو به آن میپردازیم.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/0fxYtyFn8Jc
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/cnytp55
#ShortLinuxInternals #linux #internals #syscalls #kernel #process #thread #gdb #qemu #clone #LWP
YouTube
Process and Thread Internals in Linux [PER]
به صورت خلاصه از دید ویندوز پروسه فقط یک container میباشد که اجرا نشده و فضایی برای اجرای Threadها فراهم میکند و در سطح کرنل نیز دو ساختار EPROCESS, ETHREAD برای این دو تعریف شدهاند. اما در لینوکس ماجرا متفاوت است و Process, Thread هر دو قابلیت اجرا داشته…
👍13❤5
استفاده از ftrace برای بررسی توابع فراخوانی شده در کرنل لینوکس
به کمک دستور strace میتوان system callهایی که در اجرای برنامهها فراخوانی میشوند را بررسی نمود ولی امکان اطلاع پیدا کردن از توابعی که درون کرنل لینوکی فراخوانی میشوند وجود ندارد و به عنوان مثال نمیتوان متوجه شد که در خواندن یک فایل، از چه توابعی در چه ماژولی و یا چه سیستمفایلی استفاده میشود.
لینوکس به کمک قرار دادن یکسری point در بخشهایی از کرنل، مکانیزمی به اسم ftrace فراهم میکند که مشابه procfs پس از mount شدن، با فراهم کردن یکسری فایل، امکان بررسی توابعی کرنلی که در رویدادهای مختلف فراخوانی میشوند را در اختیار قرار میدهد.
از ftrace در حالتهای مختلفی میتوان استفاده نمود. مثلا میتوان فقط لیست توابعی که فراخوانی میشوند را مشاهده کرده و یا به صورت نمایش گرافی، کلیهی توابعی که با شروع از یک تابع یکی پس از دیگری فراخوانی میشوند را دیده و به این صورت مثلا متوجه شد که پس از تابع vfs_read که یک تابع برای پردازش درخواست خواندن از فایل در VFS لینوکس است، به سراغ تابع خواندن از ext4 میرسیم یا xfs.
یکی از دیگر کاربردهای ftrace که هم در توسعهی ابزارهای امنیتی کاربرد دارد و هم بدافزارها میتوانند از آن استفاده کنند پیادهسازی hooking برای توابع کرنل لینوکس است. در این روش ftrace در ابتدای فراخوانی تابع کرنلی، به سراغ اجرای تابعی که شما مشخص کردهاید رفته و پس از اتمام کار تابع شما، میتواند به چرخهی اصلی فراخوانی تابع کرنل بازگشته و آنرا تا انتها اجرا کند.
در این ویدئو کاربرد ftrace شرح داده شده و شیوههای مختلف استفاده از آن نمایش داده میشود.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/AhxxT7lal5c
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/acmv35h
#ShortLinuxInternals #linux #internals #kernel #tracing #ftrace
به کمک دستور strace میتوان system callهایی که در اجرای برنامهها فراخوانی میشوند را بررسی نمود ولی امکان اطلاع پیدا کردن از توابعی که درون کرنل لینوکی فراخوانی میشوند وجود ندارد و به عنوان مثال نمیتوان متوجه شد که در خواندن یک فایل، از چه توابعی در چه ماژولی و یا چه سیستمفایلی استفاده میشود.
لینوکس به کمک قرار دادن یکسری point در بخشهایی از کرنل، مکانیزمی به اسم ftrace فراهم میکند که مشابه procfs پس از mount شدن، با فراهم کردن یکسری فایل، امکان بررسی توابعی کرنلی که در رویدادهای مختلف فراخوانی میشوند را در اختیار قرار میدهد.
از ftrace در حالتهای مختلفی میتوان استفاده نمود. مثلا میتوان فقط لیست توابعی که فراخوانی میشوند را مشاهده کرده و یا به صورت نمایش گرافی، کلیهی توابعی که با شروع از یک تابع یکی پس از دیگری فراخوانی میشوند را دیده و به این صورت مثلا متوجه شد که پس از تابع vfs_read که یک تابع برای پردازش درخواست خواندن از فایل در VFS لینوکس است، به سراغ تابع خواندن از ext4 میرسیم یا xfs.
یکی از دیگر کاربردهای ftrace که هم در توسعهی ابزارهای امنیتی کاربرد دارد و هم بدافزارها میتوانند از آن استفاده کنند پیادهسازی hooking برای توابع کرنل لینوکس است. در این روش ftrace در ابتدای فراخوانی تابع کرنلی، به سراغ اجرای تابعی که شما مشخص کردهاید رفته و پس از اتمام کار تابع شما، میتواند به چرخهی اصلی فراخوانی تابع کرنل بازگشته و آنرا تا انتها اجرا کند.
در این ویدئو کاربرد ftrace شرح داده شده و شیوههای مختلف استفاده از آن نمایش داده میشود.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/AhxxT7lal5c
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/acmv35h
#ShortLinuxInternals #linux #internals #kernel #tracing #ftrace
YouTube
Using ftrace in Linux for Tracing Kernel Functions [PER]
لینوکس به کمک قرار دادن یکسری point در بخشهایی از کرنل، مکانیزمی به اسم ftrace فراهم میکند که مشابه procfs پس از mount شدن، با فراهم کردن یکسری فایل، امکان بررسی توابعی کرنلی که در رویدادهای مختلف فراخوانی میشوند را در اختیار قرار میدهد.
از ftrace در…
از ftrace در…
👍15❤4
محدود کردن اجرای پروسهها به کمک Sandbox در لینوکس
مفهوم Sandboxing به جدا کردن پروسههای در حال اجرا و محدود کردن دسترسی آنها به منابع سیستم اشاره دارد که در صورت آلوده بودن نرمافزار، مابقی بخشهای سیستم کمتر تحت تاثیر قرار گرفته و دامنهی آسیب کاهش یابد.
روشها و ابزارهای مختلفی برای انجام Sandboxing بر روی لینوکس وجود دارد و برخی از این روشها مستقیم توسط کرنل نیز پشتیبانی میشوند. به عنوان مثال در لینوکس به کمک namespaces امکان جداسازی سیستمفایل، شبکه و پروسههای سیستم از یکدیگر فراهم بوده و به کمک cgroups میتوانیم محدودیت دسترسی به RAM/CPU تعریف کنیم، که ایجاد Containerها و استفاده از docker به لطف این موارد در لینوکس امکانپذیر است.
یک روش جالب دیگر برای ایجاد محدودیت اجرا در لینوکس seccomp است که خود یک System Call بوده و قابلیت محدود کردن System Callهایی که یک پروسه امکان اجرای آنها را دارد فراهم میکند. این System Call به شیوههای مختلفی مثل تعریف محدودیت درون برنامه، اعمال محدودیت به کمک systemd و استفاده به صورت library و با ست کردن LD_PRELOAD قابل استفاده است.
در این ویدئو کاربرد Sandboxing توضیح داده شده و پس از معرفی چند روش انجام آن، جزئیات و نحوهی استفاده و کاربرد seccomp در لینوکس نمایش داده میشود.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/g8fuUag7oA8
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/wowkca1
#ShortLinuxInternals #linux #internals #kernel #programming #seccomp #sandbox #namespaces #syscalls #processes #systemd
مفهوم Sandboxing به جدا کردن پروسههای در حال اجرا و محدود کردن دسترسی آنها به منابع سیستم اشاره دارد که در صورت آلوده بودن نرمافزار، مابقی بخشهای سیستم کمتر تحت تاثیر قرار گرفته و دامنهی آسیب کاهش یابد.
روشها و ابزارهای مختلفی برای انجام Sandboxing بر روی لینوکس وجود دارد و برخی از این روشها مستقیم توسط کرنل نیز پشتیبانی میشوند. به عنوان مثال در لینوکس به کمک namespaces امکان جداسازی سیستمفایل، شبکه و پروسههای سیستم از یکدیگر فراهم بوده و به کمک cgroups میتوانیم محدودیت دسترسی به RAM/CPU تعریف کنیم، که ایجاد Containerها و استفاده از docker به لطف این موارد در لینوکس امکانپذیر است.
یک روش جالب دیگر برای ایجاد محدودیت اجرا در لینوکس seccomp است که خود یک System Call بوده و قابلیت محدود کردن System Callهایی که یک پروسه امکان اجرای آنها را دارد فراهم میکند. این System Call به شیوههای مختلفی مثل تعریف محدودیت درون برنامه، اعمال محدودیت به کمک systemd و استفاده به صورت library و با ست کردن LD_PRELOAD قابل استفاده است.
در این ویدئو کاربرد Sandboxing توضیح داده شده و پس از معرفی چند روش انجام آن، جزئیات و نحوهی استفاده و کاربرد seccomp در لینوکس نمایش داده میشود.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/g8fuUag7oA8
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/wowkca1
#ShortLinuxInternals #linux #internals #kernel #programming #seccomp #sandbox #namespaces #syscalls #processes #systemd
YouTube
Process Sandboxing in Linux [PER]
روشها و ابزارهای مختلفی برای انجام Sandboxing بر روی لینوکس وجود دارد و برخی از این روشها مستقیم توسط کرنل نیز پشتیبانی میشوند. به عنوان مثال در لینوکس به کمک namespaces امکان جداسازی سیستمفایل، شبکه و پروسههای سیستم از یکدیگر فراهم بوده و به کمک cgroups…
👍12❤10
سیگنال و وضعیت پروسهها در لینوکس
در لینوکس برای ارسال یک رویداد یا اطلاع دادن یک رخداد به پروسهها میتوان از سیگنال استفاده نمود. شیوهی کار به این صورت است که پروسه در صورت دریافت سیگنال، اجرای کد اصلی خود را متوقف کرده و به سراغ پردازش Signal میرود. از همین روی در لینوکس به سیگنال Asynchronous Event و یا Soft Interrupt نیز گفته میشود.
تولید سیگنال و ارسال آن به یک پروسه میتواند از دل کرنل رخ داده، توسط یک پروسهی دیگر بوده، از طریق Terminal و به کمک دستور kill بوده و یا حتی با فشردن کلیدهایی مثل CTRL+Z یا CTRL+C توسط کاربر انجام شود.
پروسه با دریافت Signal در صورت وجود داشتن یک Handler درون کد برنامهی خود، به سراغ اجرای آن رفته و در غیر این صورت رفتار پیشفرضی که سیستمعامل برای هر سیگنال تعریف کرده است را اجرا میکند که در اکثر مواقع باعث Terminate شدن اجرای پروسه میشود. همچنین ذکر این نکته ضروری است که امکان تعریف کردن Handler برای دو سیگنال SIGKILL و SIGSTOP وجود نداشته و برای این دو همیشه رفتار تعریف شده توسط سیستمعامل اجرا میشود.
برخی از سیگنالها باعث تغییر در وضعیت اجرای پروسه میشوند. به عنوان مثال زدن CTRL+Z در اکثر برنامهها باعث میشود که برنامه در وضعیت Stopped قرار گرفته و به Background رود و یا زدن CTRL+C به پروسه یک Interrupt داده که ممکن است اجرای آنرا متوقف کند.
در پایان این نکته را اضافه کنم که ارسال SIGKILL با شماره ۹ برای برخی از برنامهها ممکن است باعث از بین رفتن داده شود. به عنوان مثال فرض کنید که یک برنامه فایلی را باز کرده و در حال نوشتن در آن است. اگر منتظر اتمام کار برنامه نمانده و وسط کار آن SIGKILL ارسال کنیم بلافاصله برنامه بسته شده و نوشتن در فایل تمام نشده و بخشی از داده از بین میرود ولی ارسال SIGTERM با شماره ۱۵ به برنامه در صورت Handle شدن آن توسط برنامه، این فرصت را به برنامه میدهد که نوشتن در فایل را به اتمام رسانده و سپس بسته شود.
در این ویدئو شیوهی کار سیگنال، تاثیر آن بر وضعیت پروسه و چرخهی اجرای پروسهها در لینوکس شرح داده شده و شیوهی تعریف Handler برای پردازش سیگنال در کد C نمایش داده میشود.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/6FbpnYDeWw0
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/nruhez3
#ShortLinuxInternals #linux #internals #kernel #programming #signals #processes
در لینوکس برای ارسال یک رویداد یا اطلاع دادن یک رخداد به پروسهها میتوان از سیگنال استفاده نمود. شیوهی کار به این صورت است که پروسه در صورت دریافت سیگنال، اجرای کد اصلی خود را متوقف کرده و به سراغ پردازش Signal میرود. از همین روی در لینوکس به سیگنال Asynchronous Event و یا Soft Interrupt نیز گفته میشود.
تولید سیگنال و ارسال آن به یک پروسه میتواند از دل کرنل رخ داده، توسط یک پروسهی دیگر بوده، از طریق Terminal و به کمک دستور kill بوده و یا حتی با فشردن کلیدهایی مثل CTRL+Z یا CTRL+C توسط کاربر انجام شود.
پروسه با دریافت Signal در صورت وجود داشتن یک Handler درون کد برنامهی خود، به سراغ اجرای آن رفته و در غیر این صورت رفتار پیشفرضی که سیستمعامل برای هر سیگنال تعریف کرده است را اجرا میکند که در اکثر مواقع باعث Terminate شدن اجرای پروسه میشود. همچنین ذکر این نکته ضروری است که امکان تعریف کردن Handler برای دو سیگنال SIGKILL و SIGSTOP وجود نداشته و برای این دو همیشه رفتار تعریف شده توسط سیستمعامل اجرا میشود.
برخی از سیگنالها باعث تغییر در وضعیت اجرای پروسه میشوند. به عنوان مثال زدن CTRL+Z در اکثر برنامهها باعث میشود که برنامه در وضعیت Stopped قرار گرفته و به Background رود و یا زدن CTRL+C به پروسه یک Interrupt داده که ممکن است اجرای آنرا متوقف کند.
در پایان این نکته را اضافه کنم که ارسال SIGKILL با شماره ۹ برای برخی از برنامهها ممکن است باعث از بین رفتن داده شود. به عنوان مثال فرض کنید که یک برنامه فایلی را باز کرده و در حال نوشتن در آن است. اگر منتظر اتمام کار برنامه نمانده و وسط کار آن SIGKILL ارسال کنیم بلافاصله برنامه بسته شده و نوشتن در فایل تمام نشده و بخشی از داده از بین میرود ولی ارسال SIGTERM با شماره ۱۵ به برنامه در صورت Handle شدن آن توسط برنامه، این فرصت را به برنامه میدهد که نوشتن در فایل را به اتمام رسانده و سپس بسته شود.
در این ویدئو شیوهی کار سیگنال، تاثیر آن بر وضعیت پروسه و چرخهی اجرای پروسهها در لینوکس شرح داده شده و شیوهی تعریف Handler برای پردازش سیگنال در کد C نمایش داده میشود.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/6FbpnYDeWw0
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/nruhez3
#ShortLinuxInternals #linux #internals #kernel #programming #signals #processes
YouTube
Signals and Process States in Linux [PER]
در لینوکس برای ارسال یک رویداد یا اطلاع دادن یک رخداد به پروسهها میتوان از سیگنال استفاده نمود. شیوهی کار به این صورت است که پروسه در صورت دریافت سیگنال، اجرای کد اصلی خود را متوقف کرده و به سراغ پردازش Signal میرود. از همین روی در لینوکس به سیگنال Asynchronous…
👍16❤7
مروری بر روشهای IPC در لینوکس و تست SharedMemory
بحث IPC یا Inter-Process Communication به روشهایی گفته میشود که از طریق آن دو پروسه میتوانند با یکدیگر اطلاعاتی رد و بدل کرده یا یک رخداد را به اطلاع هم برسانند. برای انجام اینکار متدهای متنوعی در لینوکس وجود دارد که قبلا نیز در مورد Signal پستی منتشر کرده بودم و جزئیات آنرا نمایش داده بودم.
یکی دیگر از روشهای تبادل اطلاعات بین دو پروسه، استفاده از حافظهی مشترک است که در آن فضایی در RAM در نظر گرفته شده و در فضای آدرس مجازی دو پروسه نگاشت میشود که پروسهها در آن اطلاعات مشترک خود را قرار دهند.
برای استفاده از حافظهی مشترک در لینوکس، با استفاده از shm_open درخواست ایجاد فضای مشترک را داده و پس از دریافت یک File Descriptor به کمک mmap حافظهی مورد نیاز را از کرنل لینوکس دریافت میکنیم.
نکتهای که باید به آن توجه کنیم این است که نوشتن چند پروسه به صورت همزمان درفضای مشترک، میتواند ناسازگاری داده ایجاد کند که با استفاده از Semaphore یا روشهای دیگر Synchronization بر اساس نیاز، باید بین پروسهها هماهنگی ایجاد نمود.
در این ویدئو، پس از مرور کوتاهی بر روشهای مختلف IPC به بررسی عمیقتر روش Shared Memory پرداخته و یک کد ساده برای تست آن میزنیم.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/exhJs3RDnN8
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/gskav3t
#ShortLinuxInternals #linux #internals #programming #processes #ipc #sharedmemory
بحث IPC یا Inter-Process Communication به روشهایی گفته میشود که از طریق آن دو پروسه میتوانند با یکدیگر اطلاعاتی رد و بدل کرده یا یک رخداد را به اطلاع هم برسانند. برای انجام اینکار متدهای متنوعی در لینوکس وجود دارد که قبلا نیز در مورد Signal پستی منتشر کرده بودم و جزئیات آنرا نمایش داده بودم.
یکی دیگر از روشهای تبادل اطلاعات بین دو پروسه، استفاده از حافظهی مشترک است که در آن فضایی در RAM در نظر گرفته شده و در فضای آدرس مجازی دو پروسه نگاشت میشود که پروسهها در آن اطلاعات مشترک خود را قرار دهند.
برای استفاده از حافظهی مشترک در لینوکس، با استفاده از shm_open درخواست ایجاد فضای مشترک را داده و پس از دریافت یک File Descriptor به کمک mmap حافظهی مورد نیاز را از کرنل لینوکس دریافت میکنیم.
نکتهای که باید به آن توجه کنیم این است که نوشتن چند پروسه به صورت همزمان درفضای مشترک، میتواند ناسازگاری داده ایجاد کند که با استفاده از Semaphore یا روشهای دیگر Synchronization بر اساس نیاز، باید بین پروسهها هماهنگی ایجاد نمود.
در این ویدئو، پس از مرور کوتاهی بر روشهای مختلف IPC به بررسی عمیقتر روش Shared Memory پرداخته و یک کد ساده برای تست آن میزنیم.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/exhJs3RDnN8
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/gskav3t
#ShortLinuxInternals #linux #internals #programming #processes #ipc #sharedmemory
YouTube
IPC and Shared Memory in Linux [PER]
بحث IPC یا Inter-Process Communication به روشهایی گفته میشود که از طریق آن دو پروسه میتوانند با یکدیگر اطلاعاتی رد و بدل کرده یا یک رخداد را به اطلاع هم برسانند. برای انجام اینکار متدهای متنوعی در لینوکس وجود دارد که قبلا نیز در مورد Signal پستی منتشر…
❤12👍3
شیوهی زمانبندی اجرای پروسه و نخ در لینوکس
قبل از توضیح این بخش لازمه مجدد اشاره کنم که thread/process در کرنل لینوکس با task_struct پیادهسازی شدهاند و در این پست بجای تکرار «اجرای پروسه و نخ» در لینوکس از عبارت اجرای وظیفه یا task استفاده میکنیم. با این مقدمه برسیم به اصل موضوع این پست:
یکی از وظایفی که سیستمهای عامل بر عهده دارند کنترل اجرای پروسهها/نخها بر روی پردازنده است. اینکار توسط Scheduler سیستمعامل انجام شده و ترتیب و زمان شروع اجرا و مدت زمانی که آنها حق استفاده از پردارنده را دارند مشخص میکند.
لینوکس برای مشخص کردن اولویت اجرای taskها بر روی پردازنده و مدت زمانی که میتوانند از پردازنده استفاده کنند الگوریتمهای مختلفی دارد که به آنها class یا policy زمانبندی میگوید. در هر کلاس نیز به کمک یک عدد، اولویت اجرای taskها را مشخص میکند. به عنوان مثال زمانبند پیشفرض لینوکس که در کلاس Normal قرار دارد با عنوان Completely Fair Scheduler شناخته میشود که در پیادهسازی آن از Red-Black Tree که یک درخت جستجوی دودویی Balance میباشد کمک گرفته شده است.
یک کلاس دیگری که در لینوکس وجود دارد کلاس RealTime میباشد. البته منظور از RealTime در این مورد این است که وظایف تحت یک Time Frame مشخص اجرا میشوند. در این کلاس امکان استفاده از روشهای Round-Robin یا FIFO وجود دارد.
تنظیم کردن اولویت وظایف در کلاس نرمال توسط مقدار nice مشخص میشود که عددی در بازهی منفی ۲۰ تا مثبت ۱۹ میباشد. در کرنل لینوکس مقدار نهایی اولویت برای الگوریتمهای مختلف میتواند عددی بین صفر تا ۱۳۹ باشد و موارد مختلفی مثل Boost کردن اولویت برای پاسخدهی سریعتر برنامههای گرافیکی یا وظایفی که وابستگی خاصی به آنها وجود دارد نیز در اولویت نهایی تاثیر دارند. برای داشتن مقدار تنظیم شده برای اولویت و مقداری که کرنل تصمیم میگیرد اولویت وظیفه در زمان جاری باشد فیلدهای متفاوتی در task_struct وجود دارند.
به عنوان نکتهی پایانی باید اشاره کنم که تنظیم کردن اولویت وظایف به کمک syscall ای به اسم setpriority انجام میشود که دستور renice نیز از آن استفاده میکند. به کمک دستور chrt نیز میتوان تنظیمات مربوط به کلاس RealTime را تغییر داد.
شرح کامل موارد ذکر شده، نمایش دمو از شیوهی استفاده از آنها و نمایش کد کرنل مربوط به setpriotity مواردی هستند که در این ویدئو به آنها میپردازیم. برای مشاهدهی ویدئو از لینکهای زیر استفاده کنید:
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/Q6zjeE3Ad_U
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/ykmy2r4
پ.ن: اگر شیوهی پیادهسازی پروسه/نخ در لینوکس و کاربرد task_struct برای شما شفاف نیست به پست زیر مراجعه کنید:
https://t.me/OxAA55/124
#ShortLinuxInternals #linux #internals #programming #processes #sheduling #tasks #task_struct #nice #priority
قبل از توضیح این بخش لازمه مجدد اشاره کنم که thread/process در کرنل لینوکس با task_struct پیادهسازی شدهاند و در این پست بجای تکرار «اجرای پروسه و نخ» در لینوکس از عبارت اجرای وظیفه یا task استفاده میکنیم. با این مقدمه برسیم به اصل موضوع این پست:
یکی از وظایفی که سیستمهای عامل بر عهده دارند کنترل اجرای پروسهها/نخها بر روی پردازنده است. اینکار توسط Scheduler سیستمعامل انجام شده و ترتیب و زمان شروع اجرا و مدت زمانی که آنها حق استفاده از پردارنده را دارند مشخص میکند.
لینوکس برای مشخص کردن اولویت اجرای taskها بر روی پردازنده و مدت زمانی که میتوانند از پردازنده استفاده کنند الگوریتمهای مختلفی دارد که به آنها class یا policy زمانبندی میگوید. در هر کلاس نیز به کمک یک عدد، اولویت اجرای taskها را مشخص میکند. به عنوان مثال زمانبند پیشفرض لینوکس که در کلاس Normal قرار دارد با عنوان Completely Fair Scheduler شناخته میشود که در پیادهسازی آن از Red-Black Tree که یک درخت جستجوی دودویی Balance میباشد کمک گرفته شده است.
یک کلاس دیگری که در لینوکس وجود دارد کلاس RealTime میباشد. البته منظور از RealTime در این مورد این است که وظایف تحت یک Time Frame مشخص اجرا میشوند. در این کلاس امکان استفاده از روشهای Round-Robin یا FIFO وجود دارد.
تنظیم کردن اولویت وظایف در کلاس نرمال توسط مقدار nice مشخص میشود که عددی در بازهی منفی ۲۰ تا مثبت ۱۹ میباشد. در کرنل لینوکس مقدار نهایی اولویت برای الگوریتمهای مختلف میتواند عددی بین صفر تا ۱۳۹ باشد و موارد مختلفی مثل Boost کردن اولویت برای پاسخدهی سریعتر برنامههای گرافیکی یا وظایفی که وابستگی خاصی به آنها وجود دارد نیز در اولویت نهایی تاثیر دارند. برای داشتن مقدار تنظیم شده برای اولویت و مقداری که کرنل تصمیم میگیرد اولویت وظیفه در زمان جاری باشد فیلدهای متفاوتی در task_struct وجود دارند.
به عنوان نکتهی پایانی باید اشاره کنم که تنظیم کردن اولویت وظایف به کمک syscall ای به اسم setpriority انجام میشود که دستور renice نیز از آن استفاده میکند. به کمک دستور chrt نیز میتوان تنظیمات مربوط به کلاس RealTime را تغییر داد.
شرح کامل موارد ذکر شده، نمایش دمو از شیوهی استفاده از آنها و نمایش کد کرنل مربوط به setpriotity مواردی هستند که در این ویدئو به آنها میپردازیم. برای مشاهدهی ویدئو از لینکهای زیر استفاده کنید:
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/Q6zjeE3Ad_U
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/ykmy2r4
پ.ن: اگر شیوهی پیادهسازی پروسه/نخ در لینوکس و کاربرد task_struct برای شما شفاف نیست به پست زیر مراجعه کنید:
https://t.me/OxAA55/124
#ShortLinuxInternals #linux #internals #programming #processes #sheduling #tasks #task_struct #nice #priority
YouTube
Task Scheduling in Linux [PER]
یکی از وظایفی که سیستمهای عامل بر عهده دارند کنترل اجرای پروسهها/نخها بر روی پردازنده است. اینکار توسط Scheduler سیستمعامل انجام شده و ترتیب و زمان شروع اجرا و مدت زمانی که آنها حق استفاده از پردارنده را دارند مشخص میکند.
لینوکس برای مشخص کردن اولویت…
لینوکس برای مشخص کردن اولویت…
❤13👍5
نمایش شیوهی ایجاد پروسههای اولیهی لینوکس و طرز کار آنها از روی کد کرنل
پروسهها در لینوکس یک ساختار درختی دارند و همه چیز از پروسه با PID یک شروع میشه که در توزیعهای جدید لینوکس systemd است ولی در نسخههای قدیمیتر init, upstart و چیزهای دیگری میتوانست باشد. البته یک مورد جدید و جذاب دیگه unikernel میباشد که در آن برنامههای مختلف میتوانند به عنوان PID 1 اجرا شده و در ایجاد containerهایی با وابستگی کم کاربرد دارد.
ایجاد این پروسه در تابع start_kernel از کد کرنل که در فایل init/main.c تعریف شده است انجام میشود. پروسه با PID 1 در لینوکس یک پروسهی کامل میباشد که هم user space داشته و هم kernel space و پروسههایی که این دو را داشته باشند در ساختار درختی زیر مجموعهی این پروسه میباشند.
پروسهی دومی که در تابع start_kernel ایجاد میشود دارای PID 2 میباشد و در ساختار درختی موازی این پروسه بوده و زیر مجموعهی آن نمیباشد. اسم این پروسه kthreadd میباشد و بر خلاف پروسهی PID 1 دارای user space نبوده و فقط kernel space دارد. این پروسه وظیفهی مدیریت kernel threadها را در لینوکس دارد که برای مدیریت کارهای مختلف سیستمی و انجام وظایف مختلف مربوط به کرنل و درایورها استفاده میشوند.
با شروع به کار این دو پروسه سیستمعامل به صورت کامل بالا آمده و مابقی پروسهها میتوانند تحت آنها شروع به کار کرده و سرویسدهی را انجام دهند. البته یک پروسهی دیگر نیز با PID 0 در لینوکس وجود دارد که در خروجی ps نمیتوانید آنرا مشاهده کنید ولی با استفاده از ابزارهایی مثل ftrace, ebpf امکان کسب اطلاعات از آن وجود دارد.
برای اطلاع از جزئیات بیشتری که در مورد این سه پروسه وجود دارد ویدئو را مشاهده کنید.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/vRwfnFXex3E
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/xkl8808
#ShortLinuxInternals #linux #internals #programming #processes #kernel #systemd #initd #kernelthreads
پروسهها در لینوکس یک ساختار درختی دارند و همه چیز از پروسه با PID یک شروع میشه که در توزیعهای جدید لینوکس systemd است ولی در نسخههای قدیمیتر init, upstart و چیزهای دیگری میتوانست باشد. البته یک مورد جدید و جذاب دیگه unikernel میباشد که در آن برنامههای مختلف میتوانند به عنوان PID 1 اجرا شده و در ایجاد containerهایی با وابستگی کم کاربرد دارد.
ایجاد این پروسه در تابع start_kernel از کد کرنل که در فایل init/main.c تعریف شده است انجام میشود. پروسه با PID 1 در لینوکس یک پروسهی کامل میباشد که هم user space داشته و هم kernel space و پروسههایی که این دو را داشته باشند در ساختار درختی زیر مجموعهی این پروسه میباشند.
پروسهی دومی که در تابع start_kernel ایجاد میشود دارای PID 2 میباشد و در ساختار درختی موازی این پروسه بوده و زیر مجموعهی آن نمیباشد. اسم این پروسه kthreadd میباشد و بر خلاف پروسهی PID 1 دارای user space نبوده و فقط kernel space دارد. این پروسه وظیفهی مدیریت kernel threadها را در لینوکس دارد که برای مدیریت کارهای مختلف سیستمی و انجام وظایف مختلف مربوط به کرنل و درایورها استفاده میشوند.
با شروع به کار این دو پروسه سیستمعامل به صورت کامل بالا آمده و مابقی پروسهها میتوانند تحت آنها شروع به کار کرده و سرویسدهی را انجام دهند. البته یک پروسهی دیگر نیز با PID 0 در لینوکس وجود دارد که در خروجی ps نمیتوانید آنرا مشاهده کنید ولی با استفاده از ابزارهایی مثل ftrace, ebpf امکان کسب اطلاعات از آن وجود دارد.
برای اطلاع از جزئیات بیشتری که در مورد این سه پروسه وجود دارد ویدئو را مشاهده کنید.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/vRwfnFXex3E
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/xkl8808
#ShortLinuxInternals #linux #internals #programming #processes #kernel #systemd #initd #kernelthreads
YouTube
Investigating Initial Processes in Linux (systemd, kthreadd)
پروسهها در لینوکس یک ساختار درختی دارند و همه چیز از پروسه با PID یک شروع میشه که در توزیعهای جدید لینوکس systemd است ولی در نسخههای قدیمیتر init, upstart و چیزهای دیگری میتوانست باشد. البته یک مورد جدید و جذاب دیگه unikernel میباشد که در آن برنامههای…
❤12👍3
مقدمهای بر eBPF و کاربردهای آن
هر اتفاقی در لینوکس رخ میدهد از دل کرنل رد شده و با بودن در دل کرنل میتوان از آن رخداد اطلاع پیدا کرد. مشکلی که در توسعهی کد در کرنل وجود دارد این است که پیچیدگی زیادی داشته و یک اشتباه منجر به کرش کردن سیستمعامل شده و پایداری سیستم را به خطر میاندازد.
برای کسب اطلاعات از اتفاقات مختلفی که در سیستمعامل رخ میدهند و اعمال تغییرات در بخشهای مختلف آن ابزارهای مختلفی توسعه داده شدهاند که امکان کسب اطلاعات و یا اعمال تغییرات در نقاط مشخصی از کرنل را فراهم میکنند. قبلا در پستی یکی از این ابزارها به اسم ftrace را معرفی کردهام و در این پست و ویدئو قصد معرفی ابزار دیگری به اسم eBPF را دارم که قابلیتهایی بسیار زیادی فراهم کرده و انعطاف پذیری بالایی در کسب اطلاعات و اعمال تغییرات در کرنل لینوکس را دارد.
در واقع میتوان گفت که eBPF یک زبان تعامل با کرنل لینوکس است که به کمک آن میتوان اطلاعاتی از کارکرد کرنل بدست آورده و یا در آن تغییراتی اعمال نمود. کد نوشته شده برای eBPF پس از کامپایل به یک bytecode برای کرنل ارسال شده و اگر مشکلی نداشته باشد در کرنل اجرا میشود.
برای نمونهای از کاربردهای eBPF میتوان به استفادهی اندروید برای کسب اطلاعات از میزان استفاده از شبکه، استفادهی Netflix برای کسب اطلاعات آماری از شبکه در مقیاس بزرگ، استفادهی گوگل برای پردازش بستههای شبکه و performance monitoring و یا استفادهی Cloudflare برای امنیت شبکه اشاره کرد.
در این ویدئو ابتدا eBPF معرفی شده و سپس به کمک bpftrace استفاده از آن تست میشود.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/qOqi8RPf4N0
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/rxzar9f
#ShortLinuxInternals #linux #internals #programming #kernel #bpf #ebpf #tracing #bpftrace
هر اتفاقی در لینوکس رخ میدهد از دل کرنل رد شده و با بودن در دل کرنل میتوان از آن رخداد اطلاع پیدا کرد. مشکلی که در توسعهی کد در کرنل وجود دارد این است که پیچیدگی زیادی داشته و یک اشتباه منجر به کرش کردن سیستمعامل شده و پایداری سیستم را به خطر میاندازد.
برای کسب اطلاعات از اتفاقات مختلفی که در سیستمعامل رخ میدهند و اعمال تغییرات در بخشهای مختلف آن ابزارهای مختلفی توسعه داده شدهاند که امکان کسب اطلاعات و یا اعمال تغییرات در نقاط مشخصی از کرنل را فراهم میکنند. قبلا در پستی یکی از این ابزارها به اسم ftrace را معرفی کردهام و در این پست و ویدئو قصد معرفی ابزار دیگری به اسم eBPF را دارم که قابلیتهایی بسیار زیادی فراهم کرده و انعطاف پذیری بالایی در کسب اطلاعات و اعمال تغییرات در کرنل لینوکس را دارد.
در واقع میتوان گفت که eBPF یک زبان تعامل با کرنل لینوکس است که به کمک آن میتوان اطلاعاتی از کارکرد کرنل بدست آورده و یا در آن تغییراتی اعمال نمود. کد نوشته شده برای eBPF پس از کامپایل به یک bytecode برای کرنل ارسال شده و اگر مشکلی نداشته باشد در کرنل اجرا میشود.
برای نمونهای از کاربردهای eBPF میتوان به استفادهی اندروید برای کسب اطلاعات از میزان استفاده از شبکه، استفادهی Netflix برای کسب اطلاعات آماری از شبکه در مقیاس بزرگ، استفادهی گوگل برای پردازش بستههای شبکه و performance monitoring و یا استفادهی Cloudflare برای امنیت شبکه اشاره کرد.
در این ویدئو ابتدا eBPF معرفی شده و سپس به کمک bpftrace استفاده از آن تست میشود.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/qOqi8RPf4N0
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/rxzar9f
#ShortLinuxInternals #linux #internals #programming #kernel #bpf #ebpf #tracing #bpftrace
YouTube
eBPF Introduction [PER]
میتوان گفت که eBPF یک زبان تعامل با کرنل لینوکس است که به کمک آن میتوان اطلاعاتی از کارکرد کرنل بدست آورده و یا در آن تغییراتی اعمال نمود. کد نوشته شده برای eBPF پس از کامپایل به یک bytecode برای کرنل ارسال شده و اگر مشکلی نداشته باشد در کرنل اجرا میشود.…
👍17❤11
مروری بر پروسههای کرنلی لینوکس
در لینوکس برخی از پروسهها بخش user space نداشته و کامل در دل کرنل اجرا میشوند. این پروسهها در اجرای کارهای مختلف به سیستمعامل کمک کرده و به صورت background کارهایی که نیاز است انجام شوند که لینوکس بتواند سرویسدهی موارد مختلف را انجام دهد مدیریت میکنند. در این پست و ویدئو برخی از این پروسهها معرفی شده و کاربردهای مختلف آنها شرح داده میشود.
اولین پروسه (نخ) کرنلی لینوکس kthreadd است که وظیفهی ایجاد یک interface برای ایجاد و مدیریت پروسههای کرنلی در لینوکس را داشته و همیشه با PID برابر ۲ اجرا میشود. در کد این نخ یک حلقهی بینهایت وجود دارد که از لیستی به اسم kthread_create_list اطلاعات پروسهی کرنلی که قرار است ایجاد شود را برداشته و آنرا ایجاد میکند. تمامی پروسههای کرنلی لینوکس از اینجا به بعد فرزندان kthreadd خواهند بود.
پروسهی بعدی که معرفی میکنیم migration است. از پروسهی کرنلی migration به تعداد coreهای cpu خواهیم داشت و وظیفهی آن مدیریت پروسههایی است که بر روی یک core اجرا میشوند و در صورت زیاد بودن بار بر روی یک core یک پروسه را از روی run_queue یک core بر داشته و بر روی run_queue یک core دیگر قرار میدهد.
پروسهی دیگری که در ویدئو در مورد آن صحبت شده است kcompactd است که وظیفهی آن جلوگیری از ایجاد fragmentation در حافظه و کمک به کنارهم قرار گرفتن pageهای مرتبط در حافظه است.
یک پروسهی جالب دیگر oom_reaper است که در صورتیکه سیستمعامل با کمبود حافظه مواجه شود دست به کار شده و با kill کردن یک پروسه فضای لازم را برای کار مابقی پروسهها فراهم میکند.
در ویدئو در مورد پروسههای بیشتری صحبت شده است که میتوانید با مشاهدهی آن از این پروسهها اطلاع پیدا کنید.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/PsZ5GZhzvqE
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/obt29c7
پ.ن ۱: برای اطلاع از جزئیات پروسههای ابتدایی لینوکس پست زیر را مشاهده کنید:
https://t.me/OxAA55/133
پ.ن ۲: برای اطلاع از جزئیات پروسه و نخ در لینوکس پست زیر را مشاهده کنید:
https://t.me/OxAA55/124
#ShortLinuxInternals #linux #internals #programming #kernel #memory #threads #processes #kernel_threads
در لینوکس برخی از پروسهها بخش user space نداشته و کامل در دل کرنل اجرا میشوند. این پروسهها در اجرای کارهای مختلف به سیستمعامل کمک کرده و به صورت background کارهایی که نیاز است انجام شوند که لینوکس بتواند سرویسدهی موارد مختلف را انجام دهد مدیریت میکنند. در این پست و ویدئو برخی از این پروسهها معرفی شده و کاربردهای مختلف آنها شرح داده میشود.
اولین پروسه (نخ) کرنلی لینوکس kthreadd است که وظیفهی ایجاد یک interface برای ایجاد و مدیریت پروسههای کرنلی در لینوکس را داشته و همیشه با PID برابر ۲ اجرا میشود. در کد این نخ یک حلقهی بینهایت وجود دارد که از لیستی به اسم kthread_create_list اطلاعات پروسهی کرنلی که قرار است ایجاد شود را برداشته و آنرا ایجاد میکند. تمامی پروسههای کرنلی لینوکس از اینجا به بعد فرزندان kthreadd خواهند بود.
پروسهی بعدی که معرفی میکنیم migration است. از پروسهی کرنلی migration به تعداد coreهای cpu خواهیم داشت و وظیفهی آن مدیریت پروسههایی است که بر روی یک core اجرا میشوند و در صورت زیاد بودن بار بر روی یک core یک پروسه را از روی run_queue یک core بر داشته و بر روی run_queue یک core دیگر قرار میدهد.
پروسهی دیگری که در ویدئو در مورد آن صحبت شده است kcompactd است که وظیفهی آن جلوگیری از ایجاد fragmentation در حافظه و کمک به کنارهم قرار گرفتن pageهای مرتبط در حافظه است.
یک پروسهی جالب دیگر oom_reaper است که در صورتیکه سیستمعامل با کمبود حافظه مواجه شود دست به کار شده و با kill کردن یک پروسه فضای لازم را برای کار مابقی پروسهها فراهم میکند.
در ویدئو در مورد پروسههای بیشتری صحبت شده است که میتوانید با مشاهدهی آن از این پروسهها اطلاع پیدا کنید.
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/PsZ5GZhzvqE
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/obt29c7
پ.ن ۱: برای اطلاع از جزئیات پروسههای ابتدایی لینوکس پست زیر را مشاهده کنید:
https://t.me/OxAA55/133
پ.ن ۲: برای اطلاع از جزئیات پروسه و نخ در لینوکس پست زیر را مشاهده کنید:
https://t.me/OxAA55/124
#ShortLinuxInternals #linux #internals #programming #kernel #memory #threads #processes #kernel_threads
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
Going over Linux Kernel Threads
در لینوکس برخی از پروسهها بخش user space نداشته و کامل در دل کرنل اجرا میشوند. این پروسهها در اجرای کارهای مختلف به سیستمعامل کمک کرده و به صورت background کارهایی که نیاز است انجام شوند که لینوکس بتواند سرویسدهی موارد مختلف را انجام دهد مدیریت میکنند.…
👍16❤3👏3
ساعتی با حافظهی مجازی در لینوکس
یکی از کارهایی که سیستمهای عامل از جمله لینوکس انجام میدهند مدیریت حافظه و ایجاد یک لایهی Abstraction برای پروسههاست که به کمک آن هر پروسهای تصور میکند کل حافظهی موجود در سیستم، معمولا ۳ گیگ در مدل ۳۲بیتی و ۱۲۸ترابایت در مدل ۶۴بیتی، را در اختیار داشته و از اینکه واقعا چه مقداری حافظه در سیستم موجود بوده و داده بر روی RAM یا Disk ذخیره میشود اطلاعی نخواهد داشت.
دریافت حافظه از سیستمعامل و نگاشت آن در فضای آدرس دهی پروسهها نیز در واحدهایی به اسم Page و به کمک فراخوانی سیستمی mmap انجام میشود که پیشفرض مقدار 4KB داشته و از یک Page Table برای مشخص کردن اینکه چه فضایی از پروسه در کجای RAM/Disk قرار گرفته است استفاده میشود.
در این ویدئو مفاهیم مربوط به آدرسدهی مجازی Virtual Addressing در لینوکس و بخشهایی که در آن دخیل بوده شرح داده شده و به کمک چند نمونه کد مفاهیم تست میشوند.
برخی از مواردی که در مورد آنها صحبت میکنم به شرح زیر است:
• مقدمهای بر حافظه مجازی و دلیل استفاده از Virtual Addressing
• نحوه نگاشت Page و Frame
• مفهوم Page Table و نقش آن در نگاشت آدرسها
• بررسی فایل proc/iomem/ و نحوه نگاشت حافظه در RAM
• تفاوت Page Faultهای Major و Minor و نحوه مدیریت آنها
• آشنایی با Zoneهای حافظه در لینوکس
• معرفی Slab Allocator و مفهوم کشهای حافظه
• مقایسه روشهای تخصیص حافظه در کرنل kmalloc vs vmalloc
• بررسی اطلاعات در حافظه مجازی و RAM به کمک Qemu
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/2bjuqRLFaHc
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/xqj64rn
#ShortLinuxInternals #linux #internals #VirtualMemory #MemoryManagement #KernelProgramming #PageTable #PageFault #SlabAllocator #kmalloc #vmalloc #SystemProgramming #EmbeddedLinux
یکی از کارهایی که سیستمهای عامل از جمله لینوکس انجام میدهند مدیریت حافظه و ایجاد یک لایهی Abstraction برای پروسههاست که به کمک آن هر پروسهای تصور میکند کل حافظهی موجود در سیستم، معمولا ۳ گیگ در مدل ۳۲بیتی و ۱۲۸ترابایت در مدل ۶۴بیتی، را در اختیار داشته و از اینکه واقعا چه مقداری حافظه در سیستم موجود بوده و داده بر روی RAM یا Disk ذخیره میشود اطلاعی نخواهد داشت.
دریافت حافظه از سیستمعامل و نگاشت آن در فضای آدرس دهی پروسهها نیز در واحدهایی به اسم Page و به کمک فراخوانی سیستمی mmap انجام میشود که پیشفرض مقدار 4KB داشته و از یک Page Table برای مشخص کردن اینکه چه فضایی از پروسه در کجای RAM/Disk قرار گرفته است استفاده میشود.
در این ویدئو مفاهیم مربوط به آدرسدهی مجازی Virtual Addressing در لینوکس و بخشهایی که در آن دخیل بوده شرح داده شده و به کمک چند نمونه کد مفاهیم تست میشوند.
برخی از مواردی که در مورد آنها صحبت میکنم به شرح زیر است:
• مقدمهای بر حافظه مجازی و دلیل استفاده از Virtual Addressing
• نحوه نگاشت Page و Frame
• مفهوم Page Table و نقش آن در نگاشت آدرسها
• بررسی فایل proc/iomem/ و نحوه نگاشت حافظه در RAM
• تفاوت Page Faultهای Major و Minor و نحوه مدیریت آنها
• آشنایی با Zoneهای حافظه در لینوکس
• معرفی Slab Allocator و مفهوم کشهای حافظه
• مقایسه روشهای تخصیص حافظه در کرنل kmalloc vs vmalloc
• بررسی اطلاعات در حافظه مجازی و RAM به کمک Qemu
لینک ویدئو در یوتیوب:
https://youtu.be/2bjuqRLFaHc
لینک ویدئو در آپارات:
https://aparat.com/v/xqj64rn
#ShortLinuxInternals #linux #internals #VirtualMemory #MemoryManagement #KernelProgramming #PageTable #PageFault #SlabAllocator #kmalloc #vmalloc #SystemProgramming #EmbeddedLinux
YouTube
Virtual Memory in Linux
یکی از کارهایی که سیستمهای عامل از جمله لینوکس انجام میدهند مدیریت حافظه و ایجاد یک لایهی Abstraction برای پروسههاست که به کمک آن هر پروسهای تصور میکند کل حافظهی موجود در سیستم، معمولا ۳ گیگ در مدل ۳۲بیتی و ۱۲۸ترابایت در مدل ۶۴بیتی، را در اختیار داشته…
❤26👍4