🔵انقلابی گری و انقلابی نمایی
انقلابیگری یک «بود» است، یک الگوی «زیست» است، یک «گفتمان» است؛ طبعاً «نمود» هم دارد. اما انقلابینمایی سراسر «نمود» است، سراسر «پرفورمنس» است، سراسر نمایشگری است.
- انقلابیگری یعنی بیوقفه دنبال اصلاح امور بودن، دنبال افزایش کارآمدی، اعتبار و محبوبیت نظام بودن و انقلابینمایی پروژهای برای باجگیری، امتیازگیری و حفظ موقعیت خود و رفقا است.
- انقلابی خود را وقف اقدام و عمل و خدمت بر اساس آرمانها و ارزشها میکند اما انقلابینما معرکهگیری میکند برای جلب توجه، برای آنکه همه در خدمت او باشند، برای آنکه «همهی هزینهها» برای او بشود.
- انقلابی تمام توان، اعتبار و آبروی خود را برای دفاع از انقلاب خرج میکند. انقلابینما میخواهد تمام توان، اعتبار و آبروی انقلاب برای او خرج شود.
- در گفتمان انقلابیگری، حق و عدل و اصول و ارزشها معیار و شاخص سنجش افراد است.۴ اما انقلابینماها قبیلهگرا هستند، حمایت از اعضای قبیلهی خود را مهمترین معیار و شاخص میدانند.
- انقلابی یک «صفت» است که در کنار «حرفه»های گوناگون مینشیند: کارگر انقلابی، معلم انقلابی، پزشک انقلابی، استاد انقلابی. اما انقلابینمایی خودش یک «حرفه» است، یک شغل تماموقت است، به تعبیر شاعر «هر که را شغلی است در عالم...».
- انقلابی هر کجا باشد -در متن یا در حاشیه؛ در مسند و یا در کنار- یک عنصر فعال، مفید، گرهگشا و تحولگرا است. انقلابینما کارش تنها با هیاهوی پوچ، تفرقهانگیزی و نفرتپراکنی پیش میرود.
- انقلابی خود یک «سرمایهی اجتماعی» است، «ارزش آفرین» است؛ ارزش افزودهی کار او بر «سرمایهی اجتماعی» میافزاید. انقلابینما یک «مصرفکنندهی بیمصرف» است که از آب گلآلود ارتزاق میکند.
- انقلابی با نگاه به عمق میدان عظیم نبرد و آرایش پیچیدهی لشکر دشمن، همت خود را مصروف جنگ اصلی میکند. انقلابینما فقط تا نوک بینی خود را میبیند، غالباً متمسک به فروع است و درگیر حاشیهها.
- برای یک انقلابی، انقلاب جبههای است که باید دائماً به توسعه، تجهیز و تقویت آن پرداخت. برای انقلابینما، انقلاب یک شرکت سهامی است که حضور افراد جدید، سهم و موقعیت او را به خطر میاندازد.
- برای انقلابی، اخلاق و تقوا شرط صحت و ارزش هر عملی است: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ».۵ انقلابینما راحت دروغ میگوید، تهمت میزند و آبرو میبرد؛ اخلاق و تقوا را برای اهداف شخصی و گروهی ذبح میکند.
- انقلابی خوب میداند که «توقع یک میزان انقلابیگری از همهی کسانی که در مسیر شاخصها و جهتگیریهای انقلاب حرکت میکنند، اشتباه است».۶ خوب میداند که «نمیتوان هر فردی را که در مسیر شاخصهای انقلاب قرار دارد اما خوب حرکت نمیکند، متهم به غیرانقلابیگری و ضد انقلاب بودن، کرد.»۷ اما انقلابینما خود را معیار حق میداند و از همه توقع دارد به اندازهی خودش «انقلابینمایی» کنند. آنهایی که چنین نکنند بیدرنگ از جانب «انقلابینما»ها متهم میشوند که «غیر انقلابی» و یا «ضد انقلاب» هستند.
- انقلابیها اهل «نمایش» نیستند، انقلابی «هستند» و به نمایش «انقلابینمایی» نیازی ندارند؛ به همین دلیل از طرف «انقلابینما»ها محکوم و متهم میشوند؛ و شگفت که معمولاً «انقلابینما»ها با «انقلابی»ها بیشتر مشکل دارند تا با «غیرانقلابی»ها و «ضدانقلاب»ها.
رحمت خدا بر شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید چمران و شهید آوینی: «انقلابی»هایی که تا مرز شهادت از سوی «انقلابینما»ها مورد اتهام و هجوم بودند.
#انقلابی_گری
#جریان_نفاق
انقلابیگری یک «بود» است، یک الگوی «زیست» است، یک «گفتمان» است؛ طبعاً «نمود» هم دارد. اما انقلابینمایی سراسر «نمود» است، سراسر «پرفورمنس» است، سراسر نمایشگری است.
- انقلابیگری یعنی بیوقفه دنبال اصلاح امور بودن، دنبال افزایش کارآمدی، اعتبار و محبوبیت نظام بودن و انقلابینمایی پروژهای برای باجگیری، امتیازگیری و حفظ موقعیت خود و رفقا است.
- انقلابی خود را وقف اقدام و عمل و خدمت بر اساس آرمانها و ارزشها میکند اما انقلابینما معرکهگیری میکند برای جلب توجه، برای آنکه همه در خدمت او باشند، برای آنکه «همهی هزینهها» برای او بشود.
- انقلابی تمام توان، اعتبار و آبروی خود را برای دفاع از انقلاب خرج میکند. انقلابینما میخواهد تمام توان، اعتبار و آبروی انقلاب برای او خرج شود.
- در گفتمان انقلابیگری، حق و عدل و اصول و ارزشها معیار و شاخص سنجش افراد است.۴ اما انقلابینماها قبیلهگرا هستند، حمایت از اعضای قبیلهی خود را مهمترین معیار و شاخص میدانند.
- انقلابی یک «صفت» است که در کنار «حرفه»های گوناگون مینشیند: کارگر انقلابی، معلم انقلابی، پزشک انقلابی، استاد انقلابی. اما انقلابینمایی خودش یک «حرفه» است، یک شغل تماموقت است، به تعبیر شاعر «هر که را شغلی است در عالم...».
- انقلابی هر کجا باشد -در متن یا در حاشیه؛ در مسند و یا در کنار- یک عنصر فعال، مفید، گرهگشا و تحولگرا است. انقلابینما کارش تنها با هیاهوی پوچ، تفرقهانگیزی و نفرتپراکنی پیش میرود.
- انقلابی خود یک «سرمایهی اجتماعی» است، «ارزش آفرین» است؛ ارزش افزودهی کار او بر «سرمایهی اجتماعی» میافزاید. انقلابینما یک «مصرفکنندهی بیمصرف» است که از آب گلآلود ارتزاق میکند.
- انقلابی با نگاه به عمق میدان عظیم نبرد و آرایش پیچیدهی لشکر دشمن، همت خود را مصروف جنگ اصلی میکند. انقلابینما فقط تا نوک بینی خود را میبیند، غالباً متمسک به فروع است و درگیر حاشیهها.
- برای یک انقلابی، انقلاب جبههای است که باید دائماً به توسعه، تجهیز و تقویت آن پرداخت. برای انقلابینما، انقلاب یک شرکت سهامی است که حضور افراد جدید، سهم و موقعیت او را به خطر میاندازد.
- برای انقلابی، اخلاق و تقوا شرط صحت و ارزش هر عملی است: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ».۵ انقلابینما راحت دروغ میگوید، تهمت میزند و آبرو میبرد؛ اخلاق و تقوا را برای اهداف شخصی و گروهی ذبح میکند.
- انقلابی خوب میداند که «توقع یک میزان انقلابیگری از همهی کسانی که در مسیر شاخصها و جهتگیریهای انقلاب حرکت میکنند، اشتباه است».۶ خوب میداند که «نمیتوان هر فردی را که در مسیر شاخصهای انقلاب قرار دارد اما خوب حرکت نمیکند، متهم به غیرانقلابیگری و ضد انقلاب بودن، کرد.»۷ اما انقلابینما خود را معیار حق میداند و از همه توقع دارد به اندازهی خودش «انقلابینمایی» کنند. آنهایی که چنین نکنند بیدرنگ از جانب «انقلابینما»ها متهم میشوند که «غیر انقلابی» و یا «ضد انقلاب» هستند.
- انقلابیها اهل «نمایش» نیستند، انقلابی «هستند» و به نمایش «انقلابینمایی» نیازی ندارند؛ به همین دلیل از طرف «انقلابینما»ها محکوم و متهم میشوند؛ و شگفت که معمولاً «انقلابینما»ها با «انقلابی»ها بیشتر مشکل دارند تا با «غیرانقلابی»ها و «ضدانقلاب»ها.
رحمت خدا بر شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید چمران و شهید آوینی: «انقلابی»هایی که تا مرز شهادت از سوی «انقلابینما»ها مورد اتهام و هجوم بودند.
#انقلابی_گری
#جریان_نفاق