Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فورکی سؤال میپرسه – قسمت سوم (هنر چیه؟)
فورکی مفهوم هنر رو بررسی میکنه و چیزهای جالبی راجع به بازیگری یاد میگیره. #فورکی_سؤال_میپرسه #سریال
#series
#movie
#3
@OstadEnglish
فورکی مفهوم هنر رو بررسی میکنه و چیزهای جالبی راجع به بازیگری یاد میگیره. #فورکی_سؤال_میپرسه #سریال
#series
#movie
#3
@OstadEnglish
دلتون واسهٔ فورکی تنگ شده بود؟ نگران نباشید، اون با یه سؤال باحال دیگه اینجاست.
فورکی تو قسمت سوم میخواد بدونه هنر چیه، و از آقای تیغتیغی میخواد که کمکش کنه. اولین چیزی که ممکنه درمورد آقای تیغتیغی نظرتون رو جلب کنه، لهجهشه که با لهجهٔ فورکی فرق داره. بهنظر میاد بریتانیایی باشه، و بههمینخاطره که حرفزدنش فرق داره.
بیاید یه نگاهی به مکالمهشون بندازیم و ببینیم هنر رو چطوری تعریف میکنن.
فورکی: حالا هنر چیه؟
آقای تیغتیغی: خب، فورکی، هنر وسیلهایه که از طریق اون احساسات و افکار مهم با بهکارگیری خلاقیت، مهارت، و تخیل بیان میشن.
فورکی: همم. هنر چیه؟
آقای تیغتیغی: میدونی دیگه، مثل مجسمهسازی، و نقاشی، و موسیقی، و یا توی مورد من، هنرپیشگی. حالا، همین رو برام تکرار کن.
فورکی: Scooping, and pants, and moo-lacta [اینجا فورکی داره سعی میکنه ادای کلمات آقای تیغتیغی رو دربیاره.]
آقای تیغتیغی: خیلی خوب بود، فورکی. تو داشتی از تقلید استفاده میکردی، که یکی از سنگبناهای هنرپیشگیه.
بهنظرمیرسه آقای تیغتیغی دایرهٔ لغات وسیعی داره، و وقتی صحبت میکنه، آدم واقعاً دلش میخواد بهش گوش بده. برای سادهسازی و قابلفهمکردن منظورش از اون تعاریف، بعضی از کلمات جدیدی رو که بهکار میبره، اینجا براتون مینویسیم.
• convey = بیان احساسات و افکار به افراد دیگه
• utilize = استفادهکردن یا بهکارگرفتن چیزی
• creativity = خلاقیت
• skill = مهارت
• imagination = قدرت تخیل
• sculpture = هنر مجسمهسازی
• mimicry = تقلید
• cornerstone = سنگبنا
پس، طبق تعریف آقای تیغتیغی، هنر راهی برای انتقال احساسات و افکار با استفاده از تواناییها و ایدههامونه؛ ما فکر و تخیل میکنیم، و بعد چیزی رو خلق یا اجرا میکنیم. کاری که ظاهراً فورکی خوب بلده، هنرپیشگیه. اما چطور این کار رو میکنه؟ حرفهای آقای تیغتیغی رو تکرار میکنه و سعی میکنه ادای حرفزدنش رو دربیاره، که به این کار تقلید میگن.
وقتی آقای تیغتیغی میبینه فورکی هنرپیشگی رو دوست داره، یه فکری به سرش میزنه. اون میخواد هنرپیشگی رو به فورکی یاد بده، و فورکی، که خودش کاردستی بانی (Bonnie) بوده، ثابت میکنه که میتونه هنرپیشهٔ خوبی باشه. #فورکی_سؤال_میپرسه #سریال
#3
@OstadEnglish
فورکی تو قسمت سوم میخواد بدونه هنر چیه، و از آقای تیغتیغی میخواد که کمکش کنه. اولین چیزی که ممکنه درمورد آقای تیغتیغی نظرتون رو جلب کنه، لهجهشه که با لهجهٔ فورکی فرق داره. بهنظر میاد بریتانیایی باشه، و بههمینخاطره که حرفزدنش فرق داره.
بیاید یه نگاهی به مکالمهشون بندازیم و ببینیم هنر رو چطوری تعریف میکنن.
فورکی: حالا هنر چیه؟
آقای تیغتیغی: خب، فورکی، هنر وسیلهایه که از طریق اون احساسات و افکار مهم با بهکارگیری خلاقیت، مهارت، و تخیل بیان میشن.
فورکی: همم. هنر چیه؟
آقای تیغتیغی: میدونی دیگه، مثل مجسمهسازی، و نقاشی، و موسیقی، و یا توی مورد من، هنرپیشگی. حالا، همین رو برام تکرار کن.
فورکی: Scooping, and pants, and moo-lacta [اینجا فورکی داره سعی میکنه ادای کلمات آقای تیغتیغی رو دربیاره.]
آقای تیغتیغی: خیلی خوب بود، فورکی. تو داشتی از تقلید استفاده میکردی، که یکی از سنگبناهای هنرپیشگیه.
بهنظرمیرسه آقای تیغتیغی دایرهٔ لغات وسیعی داره، و وقتی صحبت میکنه، آدم واقعاً دلش میخواد بهش گوش بده. برای سادهسازی و قابلفهمکردن منظورش از اون تعاریف، بعضی از کلمات جدیدی رو که بهکار میبره، اینجا براتون مینویسیم.
• convey = بیان احساسات و افکار به افراد دیگه
• utilize = استفادهکردن یا بهکارگرفتن چیزی
• creativity = خلاقیت
• skill = مهارت
• imagination = قدرت تخیل
• sculpture = هنر مجسمهسازی
• mimicry = تقلید
• cornerstone = سنگبنا
پس، طبق تعریف آقای تیغتیغی، هنر راهی برای انتقال احساسات و افکار با استفاده از تواناییها و ایدههامونه؛ ما فکر و تخیل میکنیم، و بعد چیزی رو خلق یا اجرا میکنیم. کاری که ظاهراً فورکی خوب بلده، هنرپیشگیه. اما چطور این کار رو میکنه؟ حرفهای آقای تیغتیغی رو تکرار میکنه و سعی میکنه ادای حرفزدنش رو دربیاره، که به این کار تقلید میگن.
وقتی آقای تیغتیغی میبینه فورکی هنرپیشگی رو دوست داره، یه فکری به سرش میزنه. اون میخواد هنرپیشگی رو به فورکی یاد بده، و فورکی، که خودش کاردستی بانی (Bonnie) بوده، ثابت میکنه که میتونه هنرپیشهٔ خوبی باشه. #فورکی_سؤال_میپرسه #سریال
#3
@OstadEnglish
برای اینکه بهتر بفهمیم آقای تیغتیغی از چی حرف میزنه، بیاید نگاهی به بقیهٔ جملاتش بندازیم.
– اساساً، یه هنرپیشه وانمود میکنه که یه نفر دیگهس. تو جای اونا رو میگیری، خودت رو دگرگون میکنی، و مخاطب رو هم دگرگون میکنی.
– تمرکز کن! وانمود کن که یه نفر دیگهای، و یه چیز جادویی از خودت بهم نشون بده.
– تو یه استاد هنرپیشگی رو سرکار گذاشتی.
– آه، فورکی، تو منو ناامید میکنی. شاید هنر از فهم تو خارجه.
آقای تیغتیغی توی جملات بالا هم از چندتا کلمهٔ مفید استفاده میکنه. بیاید نگاهی هم به اونها بندازیم.
• pretend = وانمودکردن
• inhabit = سکنیگزیدن، منزلکردن
• transform = دگرگونکردن
• audience = مخاطب
• concentrate = تمرکزکردن
• fool someone = کسی رو گولزدن
• master = استاد
• disappoint someone = کسی رو ناامیدکردن
همونطور که قبلاً گفتیم، فورکی ظاهراً هنرجوی خوبی برای هنرپیشگیه و اینجوری از استعدادش تو بهکاربردن کلمات استفاده میکنه: «بانی من رو ساخته. من کاردستیاش بودم. و من بانی رو دوست دارم، پس شاید من خلق شدم تا کاری کنم که اون چیزای خوب، مثل عشق، رو احساسکنه.» #فورکی_سؤال_میپرسه #سریال
#3
@OstadEnglish
– اساساً، یه هنرپیشه وانمود میکنه که یه نفر دیگهس. تو جای اونا رو میگیری، خودت رو دگرگون میکنی، و مخاطب رو هم دگرگون میکنی.
– تمرکز کن! وانمود کن که یه نفر دیگهای، و یه چیز جادویی از خودت بهم نشون بده.
– تو یه استاد هنرپیشگی رو سرکار گذاشتی.
– آه، فورکی، تو منو ناامید میکنی. شاید هنر از فهم تو خارجه.
آقای تیغتیغی توی جملات بالا هم از چندتا کلمهٔ مفید استفاده میکنه. بیاید نگاهی هم به اونها بندازیم.
• pretend = وانمودکردن
• inhabit = سکنیگزیدن، منزلکردن
• transform = دگرگونکردن
• audience = مخاطب
• concentrate = تمرکزکردن
• fool someone = کسی رو گولزدن
• master = استاد
• disappoint someone = کسی رو ناامیدکردن
همونطور که قبلاً گفتیم، فورکی ظاهراً هنرجوی خوبی برای هنرپیشگیه و اینجوری از استعدادش تو بهکاربردن کلمات استفاده میکنه: «بانی من رو ساخته. من کاردستیاش بودم. و من بانی رو دوست دارم، پس شاید من خلق شدم تا کاری کنم که اون چیزای خوب، مثل عشق، رو احساسکنه.» #فورکی_سؤال_میپرسه #سریال
#3
@OstadEnglish
دوستان و زبان آموزان عزیز
لطفا مطالب را با # و ذکر مطلب مربوطه دنبال کنید .
وهمچنین با سرچ و جستجو کلمه مورد نظر می توانید به موضوع مربوط به آن کلمه دسترسی پیدا کنید.🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
کلی نکات آموزشی را می توانید مطالعه بفرمایید.🌺
#speaking
#Reading
#listening
#vocabulary
#writing
#song
#kids
#collocations
#Common_Mistakes
#punctuation
#expressions
#sentence
#film
#movie
#اصطلاحات
#روانشناسی
#سریال
#اطلاعیه و......
لطفا مطالب را با # و ذکر مطلب مربوطه دنبال کنید .
وهمچنین با سرچ و جستجو کلمه مورد نظر می توانید به موضوع مربوط به آن کلمه دسترسی پیدا کنید.🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
کلی نکات آموزشی را می توانید مطالعه بفرمایید.🌺
#speaking
#Reading
#listening
#vocabulary
#writing
#song
#kids
#collocations
#Common_Mistakes
#punctuation
#expressions
#sentence
#film
#movie
#اصطلاحات
#روانشناسی
#سریال
#اطلاعیه و......
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فورکی سؤال میپرسه – قسمت چهارم (زمان چیه؟)
رکس، که خودش یه دایناسوره، سعی میکنه مفهوم زمان رو برای فورکی توضیح بده، و برای این کار از عصر دایناسورها بهعنوان مثال استفاده میکنه. #فورکی_سؤال_میپرسه #سریال
#4
@OstadEnglish
رکس، که خودش یه دایناسوره، سعی میکنه مفهوم زمان رو برای فورکی توضیح بده، و برای این کار از عصر دایناسورها بهعنوان مثال استفاده میکنه. #فورکی_سؤال_میپرسه #سریال
#4
@OstadEnglish
میرسیم به یکی از قسمتهای جذاب فورکی، که درمورد زمانه.
تابهحال بهش فکر کردید؟ زمان واقعاً چیه؟ پرسش فورکی توی قسمت چهارم دقیقاً همینه، و منطقی هم هست که از Old Timer—که یه ساعت زنگدار سالخوردهست—بپرسه، ولی فورکی رو که میشناسید؛ همیشه یه سوپرایزی برامون داره! پس، به سراغ رکسِ دایناسور میره. رکس یکی از شخصیتهای قدیمی سری داستان اسباببازیه، که اولینبار توی قسمت اول دیدیمش.
اما قسمت اول مکالمهشون کمی عجیب شروع میشه.
فورکی: بووو! بووو!
رکس: چرا من رو بو میکنی؟
فورکی: نمیدونم.
فورکی رکس رو «بو» (“boo”) میکنه، ولی بوکردن توی انگلیسی نه به معنای استشمام بلکه نشوندادن مخالفت یا عدم رضایت نسبت به چیزی یا شخصی با بلند دادزدن کلمهٔ بو و کشیدن صدای آخرش هست. شاید دیده باشید که افراد توی مراسمها یا مسابقات شخص یا تیمی رو بو میکنن، که گاهی همراه با انگشت شست به سمت پایین هم هست. ولی فورکی خودش هم نمیدونه چرا این کار رو میکنه. خب، بریم و ادامهٔ صحبتهاشون رو ببینیم.
فورکی: زمان چیه؟
رکس: خب، فورکی، بذار اینجوری بهت توضیح بدم. الآن الآنه، چیزها اتفاق میافتن، بعد میشه گذشته.
فورکی: خبخب، آروم باش، خرخون.
رکس: زمان میتونه آینده یا گذشته باشه. برای مثال، توی گذشته، دایناسورها وجود داشتن. اونموقع، گونهٔ من بهعنوان شاه دایناسورها شناخته میشد. آخ، چقدر دوست داشتم بودم و میدیدم!
فورکی: چی میخوردن؟
رکس: سوروپاد، تریسراتوپس، میدونی، جونورهایی از دورهٔ کرتاسه.
فورکی بعد از اینکه رکس سعی میکنه مفهوم زمان رو به شکل سادهای بیان کنه، اون رو خرخون (poindexter) خطاب میکنه، که در اصطلاح به شخصی گفته میشه که همیشه در حال خوندنه و بیشتر سرش توی کتابه و بهطورمعمول مهارتهای اجتماعی بالایی نداره. یکی از مترادفهاش میتونه کلمهٔ نرد (nerd) باشه.
درضمن، اگه به صحبتهای فورکی توجه کرده باشید، میبینید که عامیانه صحبت میکنه. برای مثال، موقع گفتن «چی میخوردن»، به جای اینکه بگه what did they eat، میگه what’d they eat، که مختصرشدهٔ what و did هست. برای مثال:
What’d (what did) you do last night?
دیشب چی کار کردی؟
Why’d (why did) she say that?
چرا اون رو گفت؟
در ادامه، رکس راجع به دورهای از زمان میگه که دایناسورهایی مثل خودش هنوز وجود داشتن و همینطور به نحوهٔ انقراضشون اشاره میکنه.
فورکی: با اسپورک میخوردن؟ (اسپورک = ترکیب قاشق و چنگال)
رکس: نه. اسپورک هنوز اختراع نشده بود.
فورکی: چی؟!
رکس: داریم راجع به ۶۵ میلیون سال پیش صحبت میکنیم. دایناسورهای واقعی با دندونهای خنجرمانند غذا میخوردن. البته، بعدش سیارک (شهابسنگ) منقرضشون کرد.
فورکی (درحالیکه حرف رکس رو درست متوجه نشده):
Your hemorrhoid was a stink?
هموروئیدت بدبو بود؟
رکس: نه. سیارک—مثل یه توپ عظیم که میخوره به زمین و نابودی و ویرانی بهبار میاره.
اما از شوخی که بگذریم، فورکی در انتها به این نتیجه میرسه که زمان حال رو به بقیه ترجیح میده و میگه: «میدونی چیه؟ گذشته و آینده بهنظر عالی میان، ولی فکر کنم الآن رو دوست دارم. میتونم با تو وقت بگذرونم.» چقدر خوبه که از لحظات پیش رومون استفاده کنیم و اونها رو با کسانی که دوستشون داریم بگذرونیم. #فورکی_سؤال_میپرسه #سریال
#4
@lOstadEnglish
تابهحال بهش فکر کردید؟ زمان واقعاً چیه؟ پرسش فورکی توی قسمت چهارم دقیقاً همینه، و منطقی هم هست که از Old Timer—که یه ساعت زنگدار سالخوردهست—بپرسه، ولی فورکی رو که میشناسید؛ همیشه یه سوپرایزی برامون داره! پس، به سراغ رکسِ دایناسور میره. رکس یکی از شخصیتهای قدیمی سری داستان اسباببازیه، که اولینبار توی قسمت اول دیدیمش.
اما قسمت اول مکالمهشون کمی عجیب شروع میشه.
فورکی: بووو! بووو!
رکس: چرا من رو بو میکنی؟
فورکی: نمیدونم.
فورکی رکس رو «بو» (“boo”) میکنه، ولی بوکردن توی انگلیسی نه به معنای استشمام بلکه نشوندادن مخالفت یا عدم رضایت نسبت به چیزی یا شخصی با بلند دادزدن کلمهٔ بو و کشیدن صدای آخرش هست. شاید دیده باشید که افراد توی مراسمها یا مسابقات شخص یا تیمی رو بو میکنن، که گاهی همراه با انگشت شست به سمت پایین هم هست. ولی فورکی خودش هم نمیدونه چرا این کار رو میکنه. خب، بریم و ادامهٔ صحبتهاشون رو ببینیم.
فورکی: زمان چیه؟
رکس: خب، فورکی، بذار اینجوری بهت توضیح بدم. الآن الآنه، چیزها اتفاق میافتن، بعد میشه گذشته.
فورکی: خبخب، آروم باش، خرخون.
رکس: زمان میتونه آینده یا گذشته باشه. برای مثال، توی گذشته، دایناسورها وجود داشتن. اونموقع، گونهٔ من بهعنوان شاه دایناسورها شناخته میشد. آخ، چقدر دوست داشتم بودم و میدیدم!
فورکی: چی میخوردن؟
رکس: سوروپاد، تریسراتوپس، میدونی، جونورهایی از دورهٔ کرتاسه.
فورکی بعد از اینکه رکس سعی میکنه مفهوم زمان رو به شکل سادهای بیان کنه، اون رو خرخون (poindexter) خطاب میکنه، که در اصطلاح به شخصی گفته میشه که همیشه در حال خوندنه و بیشتر سرش توی کتابه و بهطورمعمول مهارتهای اجتماعی بالایی نداره. یکی از مترادفهاش میتونه کلمهٔ نرد (nerd) باشه.
درضمن، اگه به صحبتهای فورکی توجه کرده باشید، میبینید که عامیانه صحبت میکنه. برای مثال، موقع گفتن «چی میخوردن»، به جای اینکه بگه what did they eat، میگه what’d they eat، که مختصرشدهٔ what و did هست. برای مثال:
What’d (what did) you do last night?
دیشب چی کار کردی؟
Why’d (why did) she say that?
چرا اون رو گفت؟
در ادامه، رکس راجع به دورهای از زمان میگه که دایناسورهایی مثل خودش هنوز وجود داشتن و همینطور به نحوهٔ انقراضشون اشاره میکنه.
فورکی: با اسپورک میخوردن؟ (اسپورک = ترکیب قاشق و چنگال)
رکس: نه. اسپورک هنوز اختراع نشده بود.
فورکی: چی؟!
رکس: داریم راجع به ۶۵ میلیون سال پیش صحبت میکنیم. دایناسورهای واقعی با دندونهای خنجرمانند غذا میخوردن. البته، بعدش سیارک (شهابسنگ) منقرضشون کرد.
فورکی (درحالیکه حرف رکس رو درست متوجه نشده):
Your hemorrhoid was a stink?
هموروئیدت بدبو بود؟
رکس: نه. سیارک—مثل یه توپ عظیم که میخوره به زمین و نابودی و ویرانی بهبار میاره.
اما از شوخی که بگذریم، فورکی در انتها به این نتیجه میرسه که زمان حال رو به بقیه ترجیح میده و میگه: «میدونی چیه؟ گذشته و آینده بهنظر عالی میان، ولی فکر کنم الآن رو دوست دارم. میتونم با تو وقت بگذرونم.» چقدر خوبه که از لحظات پیش رومون استفاده کنیم و اونها رو با کسانی که دوستشون داریم بگذرونیم. #فورکی_سؤال_میپرسه #سریال
#4
@lOstadEnglish
خب، برای اینکه بیشتر و بهتر با کلمات بهکاررفته توی قسمت چهارم آشنا بشیم، بیایم اونها رو با هم مرور کنیم.
• explain = توضیحدادن
• slow down = آروم/ریلکس باش
• walk the Earth = استعاره از وجودداشتن و نه به معنای قدمزدن روی زمین
• The Cretaceous period = دورهٔ کرتاسه، مربوط به میلیونها سال پیش، که با انقراض دایناسورها به پایان رسید
• invent = اختراعکردن
• dagger-like = خنجرمانند
• asteroid = سیارک؛ اجرام بزرگ نامنظم که به دور خورشید میچرخن
• extinct = منقرض
• wreak havoc = باعث نابودی و ویرانیشدن
• grasping the gravity of something = اهمیت و جدیبودن چیزی رو درککردن
• collision = برخورد؛ تصادم
• depressing = افسردهکننده
آسون بودن، نه؟ حالا که با مفهوم اونها آشنا شدید، سعی کنید واژهها و عبارت بالا رو مثل فورکی و رکس تلفظ کنید. #فورکی_سؤال_میپرسه #سریال
@OstadEnglish
• explain = توضیحدادن
• slow down = آروم/ریلکس باش
• walk the Earth = استعاره از وجودداشتن و نه به معنای قدمزدن روی زمین
• The Cretaceous period = دورهٔ کرتاسه، مربوط به میلیونها سال پیش، که با انقراض دایناسورها به پایان رسید
• invent = اختراعکردن
• dagger-like = خنجرمانند
• asteroid = سیارک؛ اجرام بزرگ نامنظم که به دور خورشید میچرخن
• extinct = منقرض
• wreak havoc = باعث نابودی و ویرانیشدن
• grasping the gravity of something = اهمیت و جدیبودن چیزی رو درککردن
• collision = برخورد؛ تصادم
• depressing = افسردهکننده
آسون بودن، نه؟ حالا که با مفهوم اونها آشنا شدید، سعی کنید واژهها و عبارت بالا رو مثل فورکی و رکس تلفظ کنید. #فورکی_سؤال_میپرسه #سریال
@OstadEnglish
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فورکی سؤال میپرسه – قسمت پنجم (کامپیوتر چیه؟)
تریکسی به فورکی نشون میده کامپیوتر چیه. #فورکی_سؤال_میپرسه #سریال
@OstadEnglish
www.ostadan.com
تریکسی به فورکی نشون میده کامپیوتر چیه. #فورکی_سؤال_میپرسه #سریال
@OstadEnglish
www.ostadan.com
سلام، بچهها! چه خبر؟
ممکنه سؤال امروز اولش ساده بهنظر برسه، ولی وقتی حرف از توضیحدادن به فورکی میشه، ازاونجاییکه خیلی شیطونه و زود حوصلهش سرمیره، شاید اونقدرها هم ساده نباشه.
توی قسمت پنجم، فورکی درتلاشه تا بفهمه کامپیوتر چیه و برای فهمیدن جواب سؤالش، از تریکسی میخواد که بهش کمک میکنه.
فورکی، تریکسی رو بهعنوان کسی که خیلی کلیک میکنه و همهش پشت کامپیوترش داد میزنه معرفی میکنه، و ازش میپرسه که برای کار با کامپیوتر دانشگاه رفته یا نه. همینطور که مکالمهشون ادامه پیدا میکنه، تریکسی متوجه میشه که فورکی توی این مدت داشته برنامههای تلویزیونی بریتانیایی مامان بانی رو نگاه میکرده، و برای همین هم هست که یهجور عجیبوغریبی صحبت میکنه. مثلاً، یه جا توی حرفهاش، بهجای trunk (به معنی صندوقعقب ماشین)، از معادل بریتانیاییاش، یعنی boot، استفاده میکنه.
در ادامهٔ حرفهاشون، هرچی تریکسی سعی میکنه کامپیوتر رو توصیف کنه، فورکی بیشتر و بیشتر گیج میشه و حوصلهش سر میره. مثالش رو میتونید اینجا ببینید:
تریکسی: کامپیوتر حافظهٔ ذخیرهسازی و واحد پردازنده داره...
فورکی: بازم گیج شدم.
تریکسی: هوف! کامپیوتر ابزاریه که محاسبه میکنه تا...
فورکی: دیگه پاک گیج شدم!
تریکسی: کامپیوتر، یه جعبهٔ هوشمند برای انجامدادن؟
فورکی: نه! هنوزم گیجم—هیچ امیدی هم نیست حالیم بشه...
اینجاست که تریکسی بیخیال میشه و قبول میکنه که کامپیوتر وسیلهایه که باهاش کلیک میکنن و روبروی نمایشگر داد میزنن (یعنی همون چیزی که فورکی اول گفت)، که البته فورکی هم فقط منتظر بود همین رو بشنوه! برای همین هم میپره روی صفحهکلید و شروع میکنه به کلیککردن و دادزدن ورقصیدن، فورکی به این کارش ادامه میده تا جایی که صدای بیپبیپ کامپیوتر درمیاد! بله، درسته! فورکی گند میزنه و محتویات هارد کامپیوتر تریکسی رو پاک میکنه. تریکسی تأکید میکنه که کامپیوترش همهچیزشه، ولی فورکی سعی میکنه متقاعدش کنه که کارکردن با کامپیوتر نمیتونه به اندازهٔ حرفزدن با دیگران ارزشمند باشه.
به نظرتون تریکسی متقاعد شده؟ معلومه که نه! برای اون کامپیوتر همهچیزه! #فورکی_سؤال_میپرسه #سریال
@OstadEnglish
www.ostadan.com
ممکنه سؤال امروز اولش ساده بهنظر برسه، ولی وقتی حرف از توضیحدادن به فورکی میشه، ازاونجاییکه خیلی شیطونه و زود حوصلهش سرمیره، شاید اونقدرها هم ساده نباشه.
توی قسمت پنجم، فورکی درتلاشه تا بفهمه کامپیوتر چیه و برای فهمیدن جواب سؤالش، از تریکسی میخواد که بهش کمک میکنه.
فورکی، تریکسی رو بهعنوان کسی که خیلی کلیک میکنه و همهش پشت کامپیوترش داد میزنه معرفی میکنه، و ازش میپرسه که برای کار با کامپیوتر دانشگاه رفته یا نه. همینطور که مکالمهشون ادامه پیدا میکنه، تریکسی متوجه میشه که فورکی توی این مدت داشته برنامههای تلویزیونی بریتانیایی مامان بانی رو نگاه میکرده، و برای همین هم هست که یهجور عجیبوغریبی صحبت میکنه. مثلاً، یه جا توی حرفهاش، بهجای trunk (به معنی صندوقعقب ماشین)، از معادل بریتانیاییاش، یعنی boot، استفاده میکنه.
در ادامهٔ حرفهاشون، هرچی تریکسی سعی میکنه کامپیوتر رو توصیف کنه، فورکی بیشتر و بیشتر گیج میشه و حوصلهش سر میره. مثالش رو میتونید اینجا ببینید:
تریکسی: کامپیوتر حافظهٔ ذخیرهسازی و واحد پردازنده داره...
فورکی: بازم گیج شدم.
تریکسی: هوف! کامپیوتر ابزاریه که محاسبه میکنه تا...
فورکی: دیگه پاک گیج شدم!
تریکسی: کامپیوتر، یه جعبهٔ هوشمند برای انجامدادن؟
فورکی: نه! هنوزم گیجم—هیچ امیدی هم نیست حالیم بشه...
اینجاست که تریکسی بیخیال میشه و قبول میکنه که کامپیوتر وسیلهایه که باهاش کلیک میکنن و روبروی نمایشگر داد میزنن (یعنی همون چیزی که فورکی اول گفت)، که البته فورکی هم فقط منتظر بود همین رو بشنوه! برای همین هم میپره روی صفحهکلید و شروع میکنه به کلیککردن و دادزدن ورقصیدن، فورکی به این کارش ادامه میده تا جایی که صدای بیپبیپ کامپیوتر درمیاد! بله، درسته! فورکی گند میزنه و محتویات هارد کامپیوتر تریکسی رو پاک میکنه. تریکسی تأکید میکنه که کامپیوترش همهچیزشه، ولی فورکی سعی میکنه متقاعدش کنه که کارکردن با کامپیوتر نمیتونه به اندازهٔ حرفزدن با دیگران ارزشمند باشه.
به نظرتون تریکسی متقاعد شده؟ معلومه که نه! برای اون کامپیوتر همهچیزه! #فورکی_سؤال_میپرسه #سریال
@OstadEnglish
www.ostadan.com
توی این قسمت نگاهی میاندازیم به کلمههایی که فورکی ازشون استفاده کرده. تعدادی از این کلمهها به کامپیوتر مربوط میشن. اول بریم سراغ همین دسته از کلمهها.
• click = کلیککردن
• screen = صفحهٔ نمایشگر
• storage = حافظهٔ ذخیرهسازی
• processing unit = واحد پردازنده
• tool = ابزار
• calculation = محاسبه
• hard drive = دیسک سخت
• erase = پاککردن
• soak up = یادگرفتن چیزی بهسادگی و بهسرعت
• technical = تخصصی
اگه یادتون باشه، فورکی توی این قسمت از کلمهها و اصطلاحات بریتانیایی هم استفاده کرد. نظرتون چیه چندتاشون رو با هم مرور کنیم؟
• blimey = خاکِعالم؛ واویلا
• boot = صندوقعقب ماشین
• kerfuffle = جاروجنجال
• brassed off = خشمگین و عصبانی
همونطور که میبینید، فورکی از برنامههای تلویزیونی بریتانیایی مامان بانی خیلی تأثیر گرفته و مدام داشت سعی میکرد توی جملههاش از کلمههای بریتانیایی استفاده و لهجهشون رو تقلید کنه. الکی نیست که دیدن فیلم و سریال رو به زبانآموزها توصیه میکنن!
امیدواریم دیدن فورکی هم همینقدر روی شما تأثیر بذاره! #فورکی_سؤال_میپرسه #سریال
@lOstadaEnglish
www.ostadan.com
• click = کلیککردن
• screen = صفحهٔ نمایشگر
• storage = حافظهٔ ذخیرهسازی
• processing unit = واحد پردازنده
• tool = ابزار
• calculation = محاسبه
• hard drive = دیسک سخت
• erase = پاککردن
• soak up = یادگرفتن چیزی بهسادگی و بهسرعت
• technical = تخصصی
اگه یادتون باشه، فورکی توی این قسمت از کلمهها و اصطلاحات بریتانیایی هم استفاده کرد. نظرتون چیه چندتاشون رو با هم مرور کنیم؟
• blimey = خاکِعالم؛ واویلا
• boot = صندوقعقب ماشین
• kerfuffle = جاروجنجال
• brassed off = خشمگین و عصبانی
همونطور که میبینید، فورکی از برنامههای تلویزیونی بریتانیایی مامان بانی خیلی تأثیر گرفته و مدام داشت سعی میکرد توی جملههاش از کلمههای بریتانیایی استفاده و لهجهشون رو تقلید کنه. الکی نیست که دیدن فیلم و سریال رو به زبانآموزها توصیه میکنن!
امیدواریم دیدن فورکی هم همینقدر روی شما تأثیر بذاره! #فورکی_سؤال_میپرسه #سریال
@lOstadaEnglish
www.ostadan.com