امروز در دنیای همیشهدرحالتوسعهی اینترنت اشیاء (IoT)، اتصال سریع، پایدار و چندمنظوره بیش از هر زمان دیگهای اهمیت پیدا کرده. در چنین شرایطی، چیپ NearLink WS63E از شرکت HiSilicon بهعنوان یک راهحل توانمند برای نسل جدید دستگاههای هوشمند و کاربردهای متنوع IoT وارد میدان شده. این چیپ بهگونهای طراحی شده تا پاسخگوی تمام نیازهای اتصال در دستگاههای امروزی باشه؛ چه در سطح مصرفکننده و چه در مقیاس صنعتی.
چیپ WS63E، با معماری ۲.۴ گیگاهرتزی و طراحی فوقالعاده فشرده، سه فناوری مهم و کاربردی رو در خودش جا داده: وایفای ۶، بلوتوث کممصرف (BLE) و Sparklink Low Energy (SLE). ترکیب این سه پروتکل در یک چیپ واحد، نهتنها امکان اتصال در سناریوهای مختلف رو فراهم میکنه، بلکه این اتصال رو با سرعت بالا، تأخیر پایین و مصرف انرژی بهینه همراه میسازه. همین موضوع، این چیپ رو به یکی از گزینههای جدی برای توسعهی دستگاههای هوشمند مدرن تبدیل کرده.
از منظر فنی، WS63E ویژگیهایی داره که اون رو از بسیاری از گزینههای موجود متمایز میکنه. پشتیبانی همزمان از Wi-Fi 6، BLE 5.3 و SLE 1.0 به این معناست که با هر نوع زیرساخت یا سناریوی ارتباطی بهخوبی سازگار میشه. این چیپ به یک پردازندهی RISC-V با فرکانس کاری تا ۲۴۰ مگاهرتز مجهزه که در کنار حافظههای داخلی SRAM، ROM و Flash، قدرت پردازشی مناسبی رو برای انجام عملیات محلی فراهم میکنه. از نظر امنیت هم چیزی کم نداره؛ موتور امنیتی سختافزاری با پشتیبانی از الگوریتمهایی مثل AES، HASH، RSA و ECC، قابلیت رمزنگاری اطلاعات و بوت ایمن رو تضمین میکنه. نکتهی جالب اینکه این چیپ با سیستمعامل متنباز Oniro هم سازگاره، که برای توسعهدهندهها یک مزیت بزرگ محسوب میشه، چراکه امکان توسعهی سریع، شفاف و امن رو فراهم میکنه.
در زمینهی ارتباط با سایر اجزا، تنوع بالای رابطها باعث شده محدودیتی برای ادغام با سایر ماژولها وجود نداشته باشه. از SPI، UART و I2C گرفته تا PWM و ADC، همهچیز در دسترس توسعهدهندهست. جالبتر اینکه در برخی نسخهها، مثل ماژول HH-M02 یا برد HH-D02، یک قابلیت جذاب دیگه هم اضافه شده: سنسور راداری برای تشخیص حرکت انسان، که میتونه در کاربردهایی مثل امنیت یا تعامل بیسیم با انسانها، تفاوت بزرگی ایجاد کنه.
WS63E هم بهصورت ماژولهای کوچک و هم بهصورت بردهای توسعهی کامل عرضه شده. ماژولها مثل HH-M01 یا HH-M02 برای ادغام سریع در محصول نهایی طراحی شدن، درحالیکه بردهای توسعه مثل HH-D01 و HH-D02 با پورتهای دیباگ، آنتنهای داخلی و خارجی و دکمههای قابل پیکربندی، ابزار بسیار خوبی برای تست و نمونهسازی اولیه محسوب میشن. همین انعطافپذیری باعث شده این چیپ در طیف گستردهای از پروژهها و صنایع قابل استفاده باشه. از خانههای هوشمند، سیستمهای روشنایی و امنیتی گرفته تا گجتهای پوشیدنی مثل ساعتهای هوشمند و ردیابهای سلامت. در حوزهی پزشکی هم میتونه نقش مهمی در پایش از راه دور ایفا کنه. در صنعت، سیستمهای مانیتورینگ تجهیزات و شبکههای حسگری مبتنی بر این چیپ میتونن عملکرد دقیق و پایداری داشته باشن. حتی در کشاورزی هوشمند، برای کنترل آبیاری و پایش محیطی، یک گزینهی قدرتمند به شمار میاد.
در نهایت، چیپ WS63E بهلطف ویژگیهای کامل، امنیت بالا و قابلیت توسعه با ابزارهای رسمی، برای توسعهدهندهها یک انتخاب حرفهای و آیندهنگر محسوب میشه. ترکیب سهگانهی اتصال قدرتمند، توان پردازشی مناسب و ابزارهای توسعهی متنوع، مسیر نمونهسازی سریع تا عرضه به بازار رو هموار کرده و این دقیقاً همون چیزیه که امروزه در دنیای IoT بهش نیاز داریم.
جزییات بیشتر رو میتونید تو لینک زیر پیدا کنید:
https://www.youyeetoo.com/products/hh-d02-nearlink-dev-board?VariantsId=12580
چیپ WS63E، با معماری ۲.۴ گیگاهرتزی و طراحی فوقالعاده فشرده، سه فناوری مهم و کاربردی رو در خودش جا داده: وایفای ۶، بلوتوث کممصرف (BLE) و Sparklink Low Energy (SLE). ترکیب این سه پروتکل در یک چیپ واحد، نهتنها امکان اتصال در سناریوهای مختلف رو فراهم میکنه، بلکه این اتصال رو با سرعت بالا، تأخیر پایین و مصرف انرژی بهینه همراه میسازه. همین موضوع، این چیپ رو به یکی از گزینههای جدی برای توسعهی دستگاههای هوشمند مدرن تبدیل کرده.
از منظر فنی، WS63E ویژگیهایی داره که اون رو از بسیاری از گزینههای موجود متمایز میکنه. پشتیبانی همزمان از Wi-Fi 6، BLE 5.3 و SLE 1.0 به این معناست که با هر نوع زیرساخت یا سناریوی ارتباطی بهخوبی سازگار میشه. این چیپ به یک پردازندهی RISC-V با فرکانس کاری تا ۲۴۰ مگاهرتز مجهزه که در کنار حافظههای داخلی SRAM، ROM و Flash، قدرت پردازشی مناسبی رو برای انجام عملیات محلی فراهم میکنه. از نظر امنیت هم چیزی کم نداره؛ موتور امنیتی سختافزاری با پشتیبانی از الگوریتمهایی مثل AES، HASH، RSA و ECC، قابلیت رمزنگاری اطلاعات و بوت ایمن رو تضمین میکنه. نکتهی جالب اینکه این چیپ با سیستمعامل متنباز Oniro هم سازگاره، که برای توسعهدهندهها یک مزیت بزرگ محسوب میشه، چراکه امکان توسعهی سریع، شفاف و امن رو فراهم میکنه.
در زمینهی ارتباط با سایر اجزا، تنوع بالای رابطها باعث شده محدودیتی برای ادغام با سایر ماژولها وجود نداشته باشه. از SPI، UART و I2C گرفته تا PWM و ADC، همهچیز در دسترس توسعهدهندهست. جالبتر اینکه در برخی نسخهها، مثل ماژول HH-M02 یا برد HH-D02، یک قابلیت جذاب دیگه هم اضافه شده: سنسور راداری برای تشخیص حرکت انسان، که میتونه در کاربردهایی مثل امنیت یا تعامل بیسیم با انسانها، تفاوت بزرگی ایجاد کنه.
WS63E هم بهصورت ماژولهای کوچک و هم بهصورت بردهای توسعهی کامل عرضه شده. ماژولها مثل HH-M01 یا HH-M02 برای ادغام سریع در محصول نهایی طراحی شدن، درحالیکه بردهای توسعه مثل HH-D01 و HH-D02 با پورتهای دیباگ، آنتنهای داخلی و خارجی و دکمههای قابل پیکربندی، ابزار بسیار خوبی برای تست و نمونهسازی اولیه محسوب میشن. همین انعطافپذیری باعث شده این چیپ در طیف گستردهای از پروژهها و صنایع قابل استفاده باشه. از خانههای هوشمند، سیستمهای روشنایی و امنیتی گرفته تا گجتهای پوشیدنی مثل ساعتهای هوشمند و ردیابهای سلامت. در حوزهی پزشکی هم میتونه نقش مهمی در پایش از راه دور ایفا کنه. در صنعت، سیستمهای مانیتورینگ تجهیزات و شبکههای حسگری مبتنی بر این چیپ میتونن عملکرد دقیق و پایداری داشته باشن. حتی در کشاورزی هوشمند، برای کنترل آبیاری و پایش محیطی، یک گزینهی قدرتمند به شمار میاد.
در نهایت، چیپ WS63E بهلطف ویژگیهای کامل، امنیت بالا و قابلیت توسعه با ابزارهای رسمی، برای توسعهدهندهها یک انتخاب حرفهای و آیندهنگر محسوب میشه. ترکیب سهگانهی اتصال قدرتمند، توان پردازشی مناسب و ابزارهای توسعهی متنوع، مسیر نمونهسازی سریع تا عرضه به بازار رو هموار کرده و این دقیقاً همون چیزیه که امروزه در دنیای IoT بهش نیاز داریم.
جزییات بیشتر رو میتونید تو لینک زیر پیدا کنید:
https://www.youyeetoo.com/products/hh-d02-nearlink-dev-board?VariantsId=12580
❤2
استاندارد PCIe 7.0 بالاخره رسماً منتشر شد و سرعت انتقال اطلاعات توی این نسخه تا ۵۱۲ گیگابایت بر ثانیه بهصورت دوطرفه میرسه. این یعنی نسبت به PCIe 6.0 که دو سال پیش معرفی شد، سرعت دقیقاً دو برابر شده. البته، این افزایش سرعت هنوز توی مرحلهی نظریه و توی محصولات واقعی هنوز نیومده، ولی قدم مهمیه تو مسیر آیندهی ارتباطات پرسرعت بین چیپها و قطعات مختلف.
استاندارد PCIe 7.0 از سیگنالینگ PAM4 مثل نسل قبلیش استفاده میکنه، ولی تونسته با بهینهسازیهای بیشتر، سرعت لینک رو از ۶۴ GT/s به ۱۲۸ GT/s برسونه. یعنی اگه یه سیستم از ۱۶ لاین استفاده کنه، میتونه به سرعت ۵۱۲ گیگابایت بر ثانیه برسه. این مقدار تقریباً ۸ برابر سریعتر از PCIe 5.0 هست. جالبه که این رشد سرعت بدون کاهش در تعداد لاینها یا تغییرات فیزیکی بزرگ اتفاق افتاده و بیشتر به خاطر بهبود در طراحی و روشهای تصحیح خطا و کنترل سیگنالهاست.
تو این نسخه تمرکز زیادی روی کاهش تأخیر، بهینهسازی مصرف انرژی و سازگاری با نسخههای قبلی شده. چون با این حجم از داده، مصرف انرژی میتونه چالشبرانگیز باشه. برای همین، PCI-SIG که گروه مسئول توسعهی این استاندارده، تأکید کرده که حتی با این افزایش سرعت، مصرف انرژی توی هر بایت انتقالیافته همچنان تحت کنترل باقی میمونه.
البته انتظار نمیره که PCIe 7.0 به این زودی وارد بازار بشه. فعلاً تولیدکنندهها دارن برای پیادهسازی آماده میشن و پیشبینی میشه اولین دستگاههای تجاری که ازش استفاده میکنن، از سال ۲۰۲۷ به بعد وارد بازار بشن. این استاندارد بیشتر برای کاربردهای سنگین مثل هوش مصنوعی، دیتاسنترها، ماشینهای پیشرفتهی پردازش تصویر یا هر چیزی که نیاز به پهنای باند وحشتناک بالا داره، طراحی شده. اما بهمرور توی بازار مصرفی هم راه خودش رو پیدا میکنه، مخصوصاً برای گیمرها و کاربرهای حرفهای.
در کل PCIe 7.0 یه قدم بزرگه به سمت آیندهای که توش محدودیت سرعت دیگه مانع پیشرفت تکنولوژی نیست. حالا باید دید شرکتها چقدر سریع میتونن خودشون رو با این استاندارد هماهنگ کنن و ازش بهره ببرن.
منبع:
https://pcisig.com/pcie-70-specification-now-available-pci-sig-members
استاندارد PCIe 7.0 از سیگنالینگ PAM4 مثل نسل قبلیش استفاده میکنه، ولی تونسته با بهینهسازیهای بیشتر، سرعت لینک رو از ۶۴ GT/s به ۱۲۸ GT/s برسونه. یعنی اگه یه سیستم از ۱۶ لاین استفاده کنه، میتونه به سرعت ۵۱۲ گیگابایت بر ثانیه برسه. این مقدار تقریباً ۸ برابر سریعتر از PCIe 5.0 هست. جالبه که این رشد سرعت بدون کاهش در تعداد لاینها یا تغییرات فیزیکی بزرگ اتفاق افتاده و بیشتر به خاطر بهبود در طراحی و روشهای تصحیح خطا و کنترل سیگنالهاست.
تو این نسخه تمرکز زیادی روی کاهش تأخیر، بهینهسازی مصرف انرژی و سازگاری با نسخههای قبلی شده. چون با این حجم از داده، مصرف انرژی میتونه چالشبرانگیز باشه. برای همین، PCI-SIG که گروه مسئول توسعهی این استاندارده، تأکید کرده که حتی با این افزایش سرعت، مصرف انرژی توی هر بایت انتقالیافته همچنان تحت کنترل باقی میمونه.
البته انتظار نمیره که PCIe 7.0 به این زودی وارد بازار بشه. فعلاً تولیدکنندهها دارن برای پیادهسازی آماده میشن و پیشبینی میشه اولین دستگاههای تجاری که ازش استفاده میکنن، از سال ۲۰۲۷ به بعد وارد بازار بشن. این استاندارد بیشتر برای کاربردهای سنگین مثل هوش مصنوعی، دیتاسنترها، ماشینهای پیشرفتهی پردازش تصویر یا هر چیزی که نیاز به پهنای باند وحشتناک بالا داره، طراحی شده. اما بهمرور توی بازار مصرفی هم راه خودش رو پیدا میکنه، مخصوصاً برای گیمرها و کاربرهای حرفهای.
در کل PCIe 7.0 یه قدم بزرگه به سمت آیندهای که توش محدودیت سرعت دیگه مانع پیشرفت تکنولوژی نیست. حالا باید دید شرکتها چقدر سریع میتونن خودشون رو با این استاندارد هماهنگ کنن و ازش بهره ببرن.
منبع:
https://pcisig.com/pcie-70-specification-now-available-pci-sig-members
1❤7👍4
شرکت Compulab یه ماژول جدید معرفی کرده که واقعاً خاصه! اسمش MCM‑iMX95ـه و مبتنیه بر پردازندهی تازهی NXP یعنی i.MX 95. چیزی که این ماژول رو متفاوت میکنه اینه که نه میره سراغ SMARC، نه SO‑DIMM، نه برد به برد؛ کل سیستم رو تو یه بستهی QFN جا شده که مستقیم با مونتاژ SMT میچسبه به برد اصلی. هم جمعوجوره، هم برای تولید انبوه صنعتی خیلی منطقیتر و ارزونتر درمیاد. ابعادش ۳۴ در ۴۲ میلیمتره، با ضخامت فقط ۳ میلیمتر.
از لحاظ پردازشی، با یه چیپ ششهستهای Cortex‑A55 با فرکانس ۱.۸ گیگاهرتز طرفیم که برای یه SoM این سایز، واقعاً خوبه. دو تا پردازنده کمکی هم داره! یه Cortex‑M7 برای پردازشهای ریلتایم با فرکانس ۸۰۰ مگاهرتز، و یه Cortex‑M33 برای کارای سبکتر و کنترلی با ۲۵۰ مگاهرتز. از نظر گرافیک یه Mali GPU داره که OpenGL ES 3.2، Vulkan و OpenCL 3.0 رو پشتیبانی میکنه و قابلیت پخش و رمزگذاری/رمزگشایی ویدیوی 4Kp30 رو هم داره، با پشتیبانی از H.264 و H.265. یه NPU اختصاصی هم داره که تا حدود ۲ تریلیون عملیات در ثانیه (۲ TOPS) رو انجام میده، یعنی برای اپهای هوش مصنوعی و یادگیری ماشین هم مناسبه.
از نظر حافظه، LPDDR5 بین ۴ تا ۱۶ گیگ رو ساپورت میکنه و eMMC هم از ۱۶ تا ۱۲۸ گیگابایت قابل انتخابه. یه حافظه SPI NOR کوچیک هم برای بوت یا ذخیره تنظیمات داره. دو تا اترنت گیگابیتی هم روش هست که یکیشون۱۰ گیگابیته. نسخه وایرلسش وایفای ۶ و بلوتوث ۵.۳ هم داره. از لحاظ ورودی/خروجی هم چیزی کم نذاشتن! PCIe Gen3، USB 3.0، UART، SPI، I2C، GPIO، حتی ADC و PWM هم داره، یعنی هر چی لازم باشه ازش درمیاد.
چیپهایی که توش استفاده شدن همه صنعتیان، میتونن تو دمای منفی ۴۰ تا مثبت ۸۵ درجه کار کنن و در برابر لرزش و شوک مقاومت بالایی دارن. MTTF ـش هم بالای ۲۰۰ هزار ساعته که برای کار صنعتی عدد خیلی خوبیه. ولتاژ ورودی بین ۳.۴۵ تا ۵ ولت رو میپذیره و یه PMIC کامل از خود NXP داره که برق تمام بخشها رو مدیریت میکنه. اگه باتری RTC هم بخوای وصل کنی، ساپورت میکنه.
نرمافزارش هم کاملاً آمادهست! از Yocto گرفته تا Debian و RTOS، همه رو ساپورت میکنه. برای توسعههای مدرنتر هم Docker، Node-RED و Azure IoT رو پشتیبانی میکنه و آپدیت از راه دور (OTA) با Mender هم براش پیاده شده.
نکته مهم اینه که برخلاف خیلی از شرکتا مثل ADLINK یا Variscite که ماژولهاشون رو با کانکتورهای خاص و بزرگ میزنن، این یکی با همون پروسهی لحیمکاری استاندارد روی برد اصلی میشینه و آمادهی تولید انبوهه. یعنی اگه یه محصول حرفهای میخوای بسازی که هم صنعتی باشه، هم کمهزینه، هم کوچیک و شیک، این ماژول واقعاً انتخاب درستیه.
در کل MCM‑iMX95 یه گزینه جدی و حسابشدهست برای اونایی که دنبال قدرت، پایداری صنعتی و تولید انبوه بهصرفهان. برای پروژههای embedded جدی مثل سیستمهای AI، دوربین، تجهیزات پزشکی، IoT صنعتی یا حتی پنلهای نمایش صنعتی، این ماژول میتونه بهترین انتخاب ممکن باشه. جزییات بیشتر این ماژول رو میتونین تو لینک زیر پیدا کنید:
https://www.compulab.com/products/computer-on-modules/mcm-imx95-nxp-i-mx-95-som-smd-system-on-module/#ordering
از لحاظ پردازشی، با یه چیپ ششهستهای Cortex‑A55 با فرکانس ۱.۸ گیگاهرتز طرفیم که برای یه SoM این سایز، واقعاً خوبه. دو تا پردازنده کمکی هم داره! یه Cortex‑M7 برای پردازشهای ریلتایم با فرکانس ۸۰۰ مگاهرتز، و یه Cortex‑M33 برای کارای سبکتر و کنترلی با ۲۵۰ مگاهرتز. از نظر گرافیک یه Mali GPU داره که OpenGL ES 3.2، Vulkan و OpenCL 3.0 رو پشتیبانی میکنه و قابلیت پخش و رمزگذاری/رمزگشایی ویدیوی 4Kp30 رو هم داره، با پشتیبانی از H.264 و H.265. یه NPU اختصاصی هم داره که تا حدود ۲ تریلیون عملیات در ثانیه (۲ TOPS) رو انجام میده، یعنی برای اپهای هوش مصنوعی و یادگیری ماشین هم مناسبه.
از نظر حافظه، LPDDR5 بین ۴ تا ۱۶ گیگ رو ساپورت میکنه و eMMC هم از ۱۶ تا ۱۲۸ گیگابایت قابل انتخابه. یه حافظه SPI NOR کوچیک هم برای بوت یا ذخیره تنظیمات داره. دو تا اترنت گیگابیتی هم روش هست که یکیشون۱۰ گیگابیته. نسخه وایرلسش وایفای ۶ و بلوتوث ۵.۳ هم داره. از لحاظ ورودی/خروجی هم چیزی کم نذاشتن! PCIe Gen3، USB 3.0، UART، SPI، I2C، GPIO، حتی ADC و PWM هم داره، یعنی هر چی لازم باشه ازش درمیاد.
چیپهایی که توش استفاده شدن همه صنعتیان، میتونن تو دمای منفی ۴۰ تا مثبت ۸۵ درجه کار کنن و در برابر لرزش و شوک مقاومت بالایی دارن. MTTF ـش هم بالای ۲۰۰ هزار ساعته که برای کار صنعتی عدد خیلی خوبیه. ولتاژ ورودی بین ۳.۴۵ تا ۵ ولت رو میپذیره و یه PMIC کامل از خود NXP داره که برق تمام بخشها رو مدیریت میکنه. اگه باتری RTC هم بخوای وصل کنی، ساپورت میکنه.
نرمافزارش هم کاملاً آمادهست! از Yocto گرفته تا Debian و RTOS، همه رو ساپورت میکنه. برای توسعههای مدرنتر هم Docker، Node-RED و Azure IoT رو پشتیبانی میکنه و آپدیت از راه دور (OTA) با Mender هم براش پیاده شده.
نکته مهم اینه که برخلاف خیلی از شرکتا مثل ADLINK یا Variscite که ماژولهاشون رو با کانکتورهای خاص و بزرگ میزنن، این یکی با همون پروسهی لحیمکاری استاندارد روی برد اصلی میشینه و آمادهی تولید انبوهه. یعنی اگه یه محصول حرفهای میخوای بسازی که هم صنعتی باشه، هم کمهزینه، هم کوچیک و شیک، این ماژول واقعاً انتخاب درستیه.
در کل MCM‑iMX95 یه گزینه جدی و حسابشدهست برای اونایی که دنبال قدرت، پایداری صنعتی و تولید انبوه بهصرفهان. برای پروژههای embedded جدی مثل سیستمهای AI، دوربین، تجهیزات پزشکی، IoT صنعتی یا حتی پنلهای نمایش صنعتی، این ماژول میتونه بهترین انتخاب ممکن باشه. جزییات بیشتر این ماژول رو میتونین تو لینک زیر پیدا کنید:
https://www.compulab.com/products/computer-on-modules/mcm-imx95-nxp-i-mx-95-som-smd-system-on-module/#ordering
1❤15
نیکون یه پتنت جدید تو ژاپن ثبت کرده چیزی که میتونه تو دنیای فیلمسازی و تصویربرداری حرفهای یه تغییر جدی ایجاد کنه. توی این پتنت، از یه طراحی چندلایه برای سنسور تصویربرداری استفاده شده که هم نور مرئی رو ثبت میکنه، هم نور مادونقرمز (IR) رو.
اطلاعاتی که میشه از پتنت استخراج کرد اینه که ساختار سنسور چندلایهست، میتونه همزمان از نور معمولی و مادونقرمز تصویر بگیره و تمرکزش رو کاربردهای تصویربرداری دقیق و سینماییه.
از اونجایی که IR معمولاً تو شرایطی مثل نور کم، مه، یا ثبت گرمای اجسام خیلی به درد میخوره وقتی اون رو با تصویر مرئی ترکیب کنی، خروجیهایی میگیری که تا الان با دوربینهای معمولی ممکن نبوده. برای فیلمبرداری تو شب، پروژههای علمی یا حتی کارای خلاقانه هنری، این میتونه یه جهش باشه.
به نظر میاد این پتنت بخشی از تلاش نیکونه که خودشو از بقیه برندها مثل سونی و کنون جدا کنه. دوربینهایی که همچین سنسوری دارن، میتونن یه پای ثابت پروژههای سینمایی یا حتی کارای نظامی و تحقیقاتی بشن. اگه نیکون واقعاً این فناوری رو تجاریسازی کنه، ممکنه یه لاین کاملاً جدید از دوربینهای حرفهای معرفی کنه که تا حالا ندیده بودیم، ممکنه یکی از اولین دوربینهایی رو ببینیم که هم برای سینما ساخته شده، هم برای تصویربرداری در طیفهای فراتر از چشم انسان. یه چیزی بین هنر و تکنولوژی.
منبع:
https://ymcinema.com/2025/06/30/nikons-new-patent-hints-at-cinema-ready-ir-sensor-innovation/
اطلاعاتی که میشه از پتنت استخراج کرد اینه که ساختار سنسور چندلایهست، میتونه همزمان از نور معمولی و مادونقرمز تصویر بگیره و تمرکزش رو کاربردهای تصویربرداری دقیق و سینماییه.
از اونجایی که IR معمولاً تو شرایطی مثل نور کم، مه، یا ثبت گرمای اجسام خیلی به درد میخوره وقتی اون رو با تصویر مرئی ترکیب کنی، خروجیهایی میگیری که تا الان با دوربینهای معمولی ممکن نبوده. برای فیلمبرداری تو شب، پروژههای علمی یا حتی کارای خلاقانه هنری، این میتونه یه جهش باشه.
به نظر میاد این پتنت بخشی از تلاش نیکونه که خودشو از بقیه برندها مثل سونی و کنون جدا کنه. دوربینهایی که همچین سنسوری دارن، میتونن یه پای ثابت پروژههای سینمایی یا حتی کارای نظامی و تحقیقاتی بشن. اگه نیکون واقعاً این فناوری رو تجاریسازی کنه، ممکنه یه لاین کاملاً جدید از دوربینهای حرفهای معرفی کنه که تا حالا ندیده بودیم، ممکنه یکی از اولین دوربینهایی رو ببینیم که هم برای سینما ساخته شده، هم برای تصویربرداری در طیفهای فراتر از چشم انسان. یه چیزی بین هنر و تکنولوژی.
منبع:
https://ymcinema.com/2025/06/30/nikons-new-patent-hints-at-cinema-ready-ir-sensor-innovation/
❤11👍6
تیمی از محققان MIT و دانشگاه تگزاس موفق شدن برای اولین بار یه پرینتر سهبعدی غیر مکانیکی فقط با یک چیپ نوری بسازن, بدون هیچ قطعه مکانیکی، بدون پلتفرم، بدون موتور، و حتی بدون حرکت.
توی سیستمهای مرسوم چاپ سهبعدی، پرینت معمولاً بهصورت لایهبهلایه و با کمک سیستمهای مکانیکی انجام میشه. مثلاً یا فیلامنت داغ از نازل خارج میشه یا نور لیزر با دقت بالا به رزین برخورد میکنه تا اون رو خشک کنه. ولی همه این سیستمها نیاز به قطعاتی مثل پلتفرم متحرک، موتور، و سیستمهای هدایت نور دارن که بزرگ، گرون و پیچیدهان.
کاری که این تیم انجام داده، یه جور انقلاب توی مقیاس و شیوهی چاپه. اونها از یه چیپ فوتونیک استفاده کردن که خودش میتونه نور مرئی رو به صورت هولوگرام سهبعدی با دقت خیلی بالا ایجاد کنه. این نور توی یه محفظه کوچیک از رزینی که مخصوص نور قرمز طراحی شده تابیده میشه، و اونجاست که ماده از حالت مایع به جامد درمیاد.
رزینی که استفاده شده، بر خلاف رزینهای رایج که با نور UV فعال میشن، با نور قرمز ۶۳۷ نانومتر فعال میشه. این خیلی مهمه چون چیپهای فوتونیک به طور طبیعی توی محدوده نور مرئی و مادونقرمز بهتر کار میکنن. بنابراین برای اینکه این دو با هم سازگار باشن، محققها یه رزین جدید ساختن که خیلی سریع و دقیق با نور قرمز خشک میشه.
نتیجهی این ترکیب یه چاپگر سهبعدی فوقالعاده جمعوجوره. اندازهی خود چیپ در حد میلیمتره، بدون هیچ قطعهای که نیاز به حرکت داشته باشه. یعنی فقط با کنترل الکترونیکی نور از داخل چیپ، میتونی شکلهایی رو توی رزین ایجاد کرد.
برای اثبات ایدهشون، اول اومدن یه نقطه کوچیک (به اسم voxel) رو پرینت کردن که اندازهش کمتر از یه میلیمتره. بعد از اون تونستن یه خط کامل پرینت کنن، اونم بدون حرکت پلتفرم یا نازل. در نهایت، یه الگوی دوبعدی طراحی کردن (لوگوی MIT) و اونم موفقیتآمیز پرینت شد.
این تکنولوژی تازه شروع ماجراست. چون تراشه از نوع phased array هست، میشه با تغییر فاز نور توی هر المنت، نور رو به سمت دلخواه هدایت کرد،دقیق، سریع و بدون هیچ سروصدایی. همین باعث شده حتی بتونن طرحهای دوبعدی پیچیده رو با دقت چاپ کنن.
پتانسیل این تکنولوژی فوقالعاده بالاست. چون چاپگرهای سهبعدی رو از دستگاههای سنگین و دستوپاگیر تبدیل میکنه به ابزارهای جیبی مثل پرینترهای حرارتی و جوهر افشانی جیبی که این روزها خیلی متداوله و حتی توی کاربردهای خونگی هم استفاده میشه.
اصل مقاله رو میتونید تو لینک زیر پیدا کنید:
https://www.nature.com/articles/s41377-024-01478-2
توی سیستمهای مرسوم چاپ سهبعدی، پرینت معمولاً بهصورت لایهبهلایه و با کمک سیستمهای مکانیکی انجام میشه. مثلاً یا فیلامنت داغ از نازل خارج میشه یا نور لیزر با دقت بالا به رزین برخورد میکنه تا اون رو خشک کنه. ولی همه این سیستمها نیاز به قطعاتی مثل پلتفرم متحرک، موتور، و سیستمهای هدایت نور دارن که بزرگ، گرون و پیچیدهان.
کاری که این تیم انجام داده، یه جور انقلاب توی مقیاس و شیوهی چاپه. اونها از یه چیپ فوتونیک استفاده کردن که خودش میتونه نور مرئی رو به صورت هولوگرام سهبعدی با دقت خیلی بالا ایجاد کنه. این نور توی یه محفظه کوچیک از رزینی که مخصوص نور قرمز طراحی شده تابیده میشه، و اونجاست که ماده از حالت مایع به جامد درمیاد.
رزینی که استفاده شده، بر خلاف رزینهای رایج که با نور UV فعال میشن، با نور قرمز ۶۳۷ نانومتر فعال میشه. این خیلی مهمه چون چیپهای فوتونیک به طور طبیعی توی محدوده نور مرئی و مادونقرمز بهتر کار میکنن. بنابراین برای اینکه این دو با هم سازگار باشن، محققها یه رزین جدید ساختن که خیلی سریع و دقیق با نور قرمز خشک میشه.
نتیجهی این ترکیب یه چاپگر سهبعدی فوقالعاده جمعوجوره. اندازهی خود چیپ در حد میلیمتره، بدون هیچ قطعهای که نیاز به حرکت داشته باشه. یعنی فقط با کنترل الکترونیکی نور از داخل چیپ، میتونی شکلهایی رو توی رزین ایجاد کرد.
برای اثبات ایدهشون، اول اومدن یه نقطه کوچیک (به اسم voxel) رو پرینت کردن که اندازهش کمتر از یه میلیمتره. بعد از اون تونستن یه خط کامل پرینت کنن، اونم بدون حرکت پلتفرم یا نازل. در نهایت، یه الگوی دوبعدی طراحی کردن (لوگوی MIT) و اونم موفقیتآمیز پرینت شد.
این تکنولوژی تازه شروع ماجراست. چون تراشه از نوع phased array هست، میشه با تغییر فاز نور توی هر المنت، نور رو به سمت دلخواه هدایت کرد،دقیق، سریع و بدون هیچ سروصدایی. همین باعث شده حتی بتونن طرحهای دوبعدی پیچیده رو با دقت چاپ کنن.
پتانسیل این تکنولوژی فوقالعاده بالاست. چون چاپگرهای سهبعدی رو از دستگاههای سنگین و دستوپاگیر تبدیل میکنه به ابزارهای جیبی مثل پرینترهای حرارتی و جوهر افشانی جیبی که این روزها خیلی متداوله و حتی توی کاربردهای خونگی هم استفاده میشه.
اصل مقاله رو میتونید تو لینک زیر پیدا کنید:
https://www.nature.com/articles/s41377-024-01478-2
🔥15👍5❤4
از وقتی که جنگ روسیه و اوکراین شروع شد، یه مشکل عجیبی روی امواج رادیویی اطراف دریای بالتیک افتاده. هواپیماها و کشتیها مدام دارن توی موقعیتیابی GPS مشکل پیدا میکنن. بعضیها مسیرشون رو گم میکنن، بعضیها اصلاً مجبور میشن عملیات رو لغو کنن. حالا بعد از ماهها پیگیری، یه تیم از محققهای لهستانی بالاخره رد این اختلالها رو گرفتن و منشأش رو تقریباً با دقت یه کیلومتر پیدا کردن: جایی در نزدیکی سایت آنتنهای نظامی روسیه در کالینینگراد.
این اختلالها، که یا سیگنالها رو کلاً قطع میکنن (jamming) یا سیگنال جعلی میفرستن تا گیرنده رو گول بزنن (spoofing)، توی شمال شرقی اروپا تقریباً روزانه اتفاق میافته. از فرودگاه گدانسک گرفته تا مسیرهای پرتردد دریای بالتیک و حتی آسمون استونی و فنلاند، این مزاحمتها از زمان شروع جنگ تا الان، تقریباً هر روز ثبت شدن. پروازها لغو شدن، کشتیها از مسیر منحرف شدن و فرودگاهها مجبور شدن بسته بشن.
کشورهای بالتیک از همون اول گفتن کار کار روسیهست. هشت کشور اروپایی لهستان، استونی، لتونی، لیتوانی، فنلاند، فرانسه، هلند و اوکراین شکایت رسمی به سازمان ملل دادن. سازمانهای جهانی مثل IMO (دریانوردی)، ICAO (هواپیمایی غیرنظامی) و اتحادیه بینالمللی مخابرات هم پیگیر قضیه شدن. ولی خود روسیه تا حالا هیچ واکنش رسمیای نشون نداده.
با کمک دادههای آزاد و گزارشهای دولتی، دو نقطهی اصلی توی نقشه بیشتر از بقیه برجسته شده: کالینینگراد و اطراف سنتپترزبورگ. هر دو منطقه پر از نیروهای نظامی روسیهست، مخصوصاً واحدهایی که تخصصشون جنگ الکترونیکی و اختلال در امواج رادیویی هست.
توی بهار امسال، گروه محققهای دانشگاه دریانوردی گدنیا (Gdynia) با همکاری چند مؤسسه بینالمللی، چند ایستگاه شنود در اطراف خلیج گدانسک راه انداختن و شروع کردن به پایش امواج. نتیجه خیلی روشن بود: منشأ دقیق دو مورد از این حملههای اخلالگر، یکی در بندر بالتیسک و یکی در سایت آنتنهای اوکونیوا در کالینینگراد، مشخص شد.
با اینکه خود کالینینگراد هم از این اختلالها بینصیب نمونده، ولی روسیه هیچ توضیحی نداده. حالا توی همون منطقه، هم حملهی spoofing ثبت شده، هم jamming. حتی بعضی تحلیلگرها از حرکت مداوم این تجهیزات حرف میزنن؛ مثلاً یه اختلالگر GPS که روی استونی تأثیر گذاشته بود، از جنوبغرب سنتپترزبورگ به شمالغربش منتقل شده. اینو با دادههایی که از مسیر پرواز هواپیماها گرفته شده میفهمن؛ هر جا که سیگنال GPS یهدفعه افت میکنه، یعنی یه اخلالگر وارد میدان شده.
اما همه ماجرا این نیست. بعضی از کارشناسا مثل دکتر Cydejko از دانشگاه گدنیا میگن که شاید این اختلالها هدف خاصی نداشته باشن و صرفاً تأثیر جانبی تجهیزات نظامی باشن. چون گدانسک اونقدر از کالینینگراد دوره که نباید مستقیم تحت تأثیر باشه، ولی گهگاه سیگنالهای جعلی اونجا هم دیده میشن. فرضیهش اینه که شرایط جوی ممکنه باعث تقویت یا تضعیف انتشار این سیگنالها بشه. مثلاً یه روز که داشت spoofing رو ثبت میکرد، ناگهان هوا سرد شد، بارون اومد و همه چیز قطع شد. حتی تو زمستون این امواج قطع بودن، ولی بهار که رسید دوباره برگشتن.
با اینکه این امواج بهطور مستقیم از خط دید عبور میکنن، تأثیرشون روی هواپیماها خیلی بیشتر از کشتیهاست. چون پروازها بالاتر هستن و راحتتر میتونن تو محدوده اخلال قرار بگیرن. واسه همین، نقشههای اختلال GPS که با داده پروازی ساخته میشن، یه ناحیه خیلی وسیعتر رو نشون میدن نسبت به چیزی که واقعاً روی سطح دریاست.
البته این کشورها برای مواقع اضطراری هم دارن دنبال راهحلهای جایگزین میگردن. مثلاً توی پروژهای به اسم R-Mode Baltic، با استفاده از ایستگاههای زمینی به کشتیها کمک میکنن بدون GPS مسیرشون رو پیدا کنن. بهجای سیگنال ماهوارهای، فاصلهی کشتی از چند ایستگاه ساحلی اندازهگیری میشه. این پروژه با حمایت اتحادیه اروپا و همکاری کشورهایی مثل آلمان، لهستان، سوئد، نروژ، فنلاند و استونی در جریانه و قرار شده تا سال ۲۰۲۶ خدمات اولیهش رو ارائه بدن.
انگلستان هم بهطور مستقل از یه سیستم قدیمی ولی ارتقاءیافته به اسم eLoran استفاده میکنه، که روی فرکانسهای خیلی پایین کار میکنه. کره جنوبی هم که دائم با اخلالگرهای کره شمالی درگیره، در حال توسعه نسخه خودش از همین سیستمه. روسیه، چین، عربستان، هند و آمریکا هم دارن روی نسخههای زمینی سیستم ناوبری خودشون کار میکنن.
در نهایت، با اینکه GPS هنوز نقش حیاتی توی حملونقل داره، دنیا کمکم داره برمیگرده به روشهای قدیمیتر یا مقاومتر! چون توی این فضای پرتنش، به نظر نمیرسه وابستگی کامل به ماهوارهها دیگه گزینه امنی باشه.
منبع:
https://www.defensenews.com/global/europe/2025/07/02/researchers-home-in-on-origins-of-russias-baltic-gps-jamming/
این اختلالها، که یا سیگنالها رو کلاً قطع میکنن (jamming) یا سیگنال جعلی میفرستن تا گیرنده رو گول بزنن (spoofing)، توی شمال شرقی اروپا تقریباً روزانه اتفاق میافته. از فرودگاه گدانسک گرفته تا مسیرهای پرتردد دریای بالتیک و حتی آسمون استونی و فنلاند، این مزاحمتها از زمان شروع جنگ تا الان، تقریباً هر روز ثبت شدن. پروازها لغو شدن، کشتیها از مسیر منحرف شدن و فرودگاهها مجبور شدن بسته بشن.
کشورهای بالتیک از همون اول گفتن کار کار روسیهست. هشت کشور اروپایی لهستان، استونی، لتونی، لیتوانی، فنلاند، فرانسه، هلند و اوکراین شکایت رسمی به سازمان ملل دادن. سازمانهای جهانی مثل IMO (دریانوردی)، ICAO (هواپیمایی غیرنظامی) و اتحادیه بینالمللی مخابرات هم پیگیر قضیه شدن. ولی خود روسیه تا حالا هیچ واکنش رسمیای نشون نداده.
با کمک دادههای آزاد و گزارشهای دولتی، دو نقطهی اصلی توی نقشه بیشتر از بقیه برجسته شده: کالینینگراد و اطراف سنتپترزبورگ. هر دو منطقه پر از نیروهای نظامی روسیهست، مخصوصاً واحدهایی که تخصصشون جنگ الکترونیکی و اختلال در امواج رادیویی هست.
توی بهار امسال، گروه محققهای دانشگاه دریانوردی گدنیا (Gdynia) با همکاری چند مؤسسه بینالمللی، چند ایستگاه شنود در اطراف خلیج گدانسک راه انداختن و شروع کردن به پایش امواج. نتیجه خیلی روشن بود: منشأ دقیق دو مورد از این حملههای اخلالگر، یکی در بندر بالتیسک و یکی در سایت آنتنهای اوکونیوا در کالینینگراد، مشخص شد.
با اینکه خود کالینینگراد هم از این اختلالها بینصیب نمونده، ولی روسیه هیچ توضیحی نداده. حالا توی همون منطقه، هم حملهی spoofing ثبت شده، هم jamming. حتی بعضی تحلیلگرها از حرکت مداوم این تجهیزات حرف میزنن؛ مثلاً یه اختلالگر GPS که روی استونی تأثیر گذاشته بود، از جنوبغرب سنتپترزبورگ به شمالغربش منتقل شده. اینو با دادههایی که از مسیر پرواز هواپیماها گرفته شده میفهمن؛ هر جا که سیگنال GPS یهدفعه افت میکنه، یعنی یه اخلالگر وارد میدان شده.
اما همه ماجرا این نیست. بعضی از کارشناسا مثل دکتر Cydejko از دانشگاه گدنیا میگن که شاید این اختلالها هدف خاصی نداشته باشن و صرفاً تأثیر جانبی تجهیزات نظامی باشن. چون گدانسک اونقدر از کالینینگراد دوره که نباید مستقیم تحت تأثیر باشه، ولی گهگاه سیگنالهای جعلی اونجا هم دیده میشن. فرضیهش اینه که شرایط جوی ممکنه باعث تقویت یا تضعیف انتشار این سیگنالها بشه. مثلاً یه روز که داشت spoofing رو ثبت میکرد، ناگهان هوا سرد شد، بارون اومد و همه چیز قطع شد. حتی تو زمستون این امواج قطع بودن، ولی بهار که رسید دوباره برگشتن.
با اینکه این امواج بهطور مستقیم از خط دید عبور میکنن، تأثیرشون روی هواپیماها خیلی بیشتر از کشتیهاست. چون پروازها بالاتر هستن و راحتتر میتونن تو محدوده اخلال قرار بگیرن. واسه همین، نقشههای اختلال GPS که با داده پروازی ساخته میشن، یه ناحیه خیلی وسیعتر رو نشون میدن نسبت به چیزی که واقعاً روی سطح دریاست.
البته این کشورها برای مواقع اضطراری هم دارن دنبال راهحلهای جایگزین میگردن. مثلاً توی پروژهای به اسم R-Mode Baltic، با استفاده از ایستگاههای زمینی به کشتیها کمک میکنن بدون GPS مسیرشون رو پیدا کنن. بهجای سیگنال ماهوارهای، فاصلهی کشتی از چند ایستگاه ساحلی اندازهگیری میشه. این پروژه با حمایت اتحادیه اروپا و همکاری کشورهایی مثل آلمان، لهستان، سوئد، نروژ، فنلاند و استونی در جریانه و قرار شده تا سال ۲۰۲۶ خدمات اولیهش رو ارائه بدن.
انگلستان هم بهطور مستقل از یه سیستم قدیمی ولی ارتقاءیافته به اسم eLoran استفاده میکنه، که روی فرکانسهای خیلی پایین کار میکنه. کره جنوبی هم که دائم با اخلالگرهای کره شمالی درگیره، در حال توسعه نسخه خودش از همین سیستمه. روسیه، چین، عربستان، هند و آمریکا هم دارن روی نسخههای زمینی سیستم ناوبری خودشون کار میکنن.
در نهایت، با اینکه GPS هنوز نقش حیاتی توی حملونقل داره، دنیا کمکم داره برمیگرده به روشهای قدیمیتر یا مقاومتر! چون توی این فضای پرتنش، به نظر نمیرسه وابستگی کامل به ماهوارهها دیگه گزینه امنی باشه.
منبع:
https://www.defensenews.com/global/europe/2025/07/02/researchers-home-in-on-origins-of-russias-baltic-gps-jamming/
❤13👍5🤝1
Forwarded from TechTube 𝕏 تک توب
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شرکت SpaceX کارخانه پیشرفته جدید ساخت دیشهای استارلینک رو در شهر Bastrop ایالت تگزاس برای تامین تقاضای بالای کاربران برای اینترنت این شرکت افتتاح کرده و برای اولین بار ویدیویی از اون منتشر کرده که روزانه میتونه 15 هزار دیش ارایه فازی پیشرفته استارلینک رو بسازه و سالانه امکان ساخت بیش از 5 میلیون عدد از اونهارو داره که در اینده امکان گسترش برای اون فراهم خواهد بود.
به گفته گوین شاتول، رئیس و مدیر عملیاتی SpaceX، این کارخانه به زودی به بزرگترین کارخانه تولید برد مدار چاپی (PCB) در امریکا تبدیل خواهد شد.
🔎 pcmag
📍 @TechTube
به گفته گوین شاتول، رئیس و مدیر عملیاتی SpaceX، این کارخانه به زودی به بزرگترین کارخانه تولید برد مدار چاپی (PCB) در امریکا تبدیل خواهد شد.
🔎 pcmag
📍 @TechTube
❤9👏2😡2
مهندسی به اسم Simon Archipoff با تلفیق دانش پردازش سیگنال و علاقه به دقت زمانی، پروژهای طراحی کرده که با وجود سادگی ابزارهای مورد استفاده، نتیجهای بسیار دقیق و حرفهای ارائه میده. سیمون نرمافزاری به نام qtg ساخته که عملکرد اون بهنوعی شبیه به دستگاههای timegrapher برای ساعتهای مکانیکیه، اما اینبار برای بررسی ساعتهای دیجیتال کوارتز. نکته جالب این است که این نرمافزار بهجای استفاده از ابزارهای گرانقیمت یا تجهیزات تخصصی، تنها به یک میکروفن معمولی و کارت صدای کامپیوتر نیاز داره، چیزی که تقریباً روی هر لپتاپی پیدا میشه.
ایده پشت پروژه ساده بهنظر میرسه، اما اجرای این ایده پیچیده و نیازمند دقت بالاییه. کریستالهای کوارتز داخل ساعتها با فرکانس ۳۲.۷۶۸ کیلوهرتز نوسان میکنند. این لرزش صوتی (یا دقیقتر بگیم، لرزش مکانیکی) بهصورت بسیار ضعیف توسط میکروفون قابل تشخیصه. سیمون با طراحی فیلترهای دیجیتال، این فرکانس رو از میان نویزهای محیط استخراج کرده و با روشهایی مثل ترکیب با نوسانساز محلی و تحلیل فوریه (FFT) و الگوریتمهای دقیقتر، فرکانس دقیق نوسان رو بهدست میآره. اما مشکل اینجاست که کارت صدای کامپیوترها خودشون دقیق نیستند و ممکنه دچار خطای زمانی باشند. برای حل این مشکل، ایشون الگوریتمی طراحی کرده که دقت کارت صدا رو نسبت به ساعت سیستم کالیبره میکنه و حتی امکان استفاده از پروتکل NTP رو هم در نظر گرفته تا خطای نهایی به حداقل برسه.
نتیجهی همهی این مراحل، عددیه که نشون میده ساعت کوارتز مورد نظر در هر ماه چند ثانیه جلو یا عقب میافته. یعنی دقیقاً همون چیزی که یک ساعتساز یا علاقهمند به ابزار دقیق دنبالشه. این پروژه نهتنها از لحاظ مهندسی صوتی تحسینبرانگیزه، بلکه از نظر مهندسی زمان هم بسیار هوشمندانه طراحی شده و یک ابزار کاملاً کاربردی برای علاقهمندان به دقتزمانی فراهم میکنه.
در مجموع، پروژهی سیمون یکی از نمونههای نادره که با کمترین سختافزار ممکن، بیشترین دقت رو ارائه میده و نمونهای عالی از قدرت نرمافزار و الگوریتمها در استفاده از منابع معمولی برای حل مسائل تخصصیه. اگر به دنیای ساعتها، پردازش سیگنال یا ابزارهای دقیق علاقهمند هستید، این پروژه رو از دست ندید.
https://github.com/simonArchipoff/qtg
ایده پشت پروژه ساده بهنظر میرسه، اما اجرای این ایده پیچیده و نیازمند دقت بالاییه. کریستالهای کوارتز داخل ساعتها با فرکانس ۳۲.۷۶۸ کیلوهرتز نوسان میکنند. این لرزش صوتی (یا دقیقتر بگیم، لرزش مکانیکی) بهصورت بسیار ضعیف توسط میکروفون قابل تشخیصه. سیمون با طراحی فیلترهای دیجیتال، این فرکانس رو از میان نویزهای محیط استخراج کرده و با روشهایی مثل ترکیب با نوسانساز محلی و تحلیل فوریه (FFT) و الگوریتمهای دقیقتر، فرکانس دقیق نوسان رو بهدست میآره. اما مشکل اینجاست که کارت صدای کامپیوترها خودشون دقیق نیستند و ممکنه دچار خطای زمانی باشند. برای حل این مشکل، ایشون الگوریتمی طراحی کرده که دقت کارت صدا رو نسبت به ساعت سیستم کالیبره میکنه و حتی امکان استفاده از پروتکل NTP رو هم در نظر گرفته تا خطای نهایی به حداقل برسه.
نتیجهی همهی این مراحل، عددیه که نشون میده ساعت کوارتز مورد نظر در هر ماه چند ثانیه جلو یا عقب میافته. یعنی دقیقاً همون چیزی که یک ساعتساز یا علاقهمند به ابزار دقیق دنبالشه. این پروژه نهتنها از لحاظ مهندسی صوتی تحسینبرانگیزه، بلکه از نظر مهندسی زمان هم بسیار هوشمندانه طراحی شده و یک ابزار کاملاً کاربردی برای علاقهمندان به دقتزمانی فراهم میکنه.
در مجموع، پروژهی سیمون یکی از نمونههای نادره که با کمترین سختافزار ممکن، بیشترین دقت رو ارائه میده و نمونهای عالی از قدرت نرمافزار و الگوریتمها در استفاده از منابع معمولی برای حل مسائل تخصصیه. اگر به دنیای ساعتها، پردازش سیگنال یا ابزارهای دقیق علاقهمند هستید، این پروژه رو از دست ندید.
https://github.com/simonArchipoff/qtg
❤15🔥6👍1
تا چند وقت پیش ساختن سازههای مینیاتوری تو دل یه سلول زنده فقط تو کتابای علمیتخیلی پیدا میشد. اما حالا محققهای مؤسسه فناوری و مهندسی زیستی اتریش (Institute of Science and Technology Austria - ISTA) با همکاری دانشگاه بازل (University of Basel) موفق شدن با استفاده از تکنیکی به اسم two-photon polymerization (TPP) برای اولین بار ساختار سهبعدی دقیقی رو مستقیماً داخل یه سلول زنده چاپ کنن, بدون اینکه اون سلول بمیره یا آسیب جدی ببینه!
چاپ سهبعدی تو این سالها مسیرهای زیادی رو باز کرده، از رباتیک نرم و نانو اپتیک گرفته تا مهندسی بافت. ولی اینکه این فناوری برسه به مقیاس درونسلولی و بشه تو دل سیتوپلاسم یه سلول زنده سازه ساخت، یه تحول جدیه که درهای جدیدی رو به زیستمهندسی باز میکنه.
تو روش TPP، یه رزین حساس به نور با استفاده از لیزر فمتوثانیهای (ultrashort pulse laser) فعال میشه. اما تفاوت این روش با بقیه اینه که فقط تو نقطهای که شدت نور خیلی بالاست (نقطه کانونی لیزر)، پلیمریزاسیون اتفاق میافته. همین باعث میشه ساختارهایی با وضوح فوقالعاده بالاتا حدود 100 نانومتر ساخته بشن.
تکنولوژی TPP قبلا هم کاربرد داشته، ولی نه در حد چاپ مستقیم داخل سلول زنده. بیشتر برای چاپ داربستهایی استفاده میشد که سلولها روش رشد کنن. حتی نمونههایی بود که جوهر هیدروژلی به بدن موش یا جنین مگس تزریق شده بود، اما چاپ مستقیم داخل سیتوپلاسم یه سلول زنده؟ تا امروز سابقه نداشته.
روشهای معمول برای وارد کردن چیزها به سلول مثل فاگوسیتوز همیشه جواب نمیدن، چون همهی سلولها توانایی بلعیدن مواد رو ندارن و در نهایت چیزی که وارد میشه میره توی «فاگوزوم»، نه سیتوپلاسم. ولی حالا با این تکنیک جدید، میتونیم بدون نیاز به بلعیدن، یه چیز سفارشیشده رو مستقیماً توی مایع درون سلول بسازیم.
برای این کار، محققها یه قطره کوچک از فوتورزیست IP-S رو به سلول HeLa تزریق کردن. بعد با یه سیستم چاپ TPP و لیزر مادونقرمز (780 نانومتر)، سازه موردنظرشون رو لایهلایه توی همون قطره ساختن. قسمتهایی از فوتورزیست که چاپ نشده بودن، خودشون بعداً تو محیط سلولی حل شدن، بدون نیاز به هیچ مادهی اضافی.
بررسیها نشون دادن که خیلی از سلولها بعد از چاپ زنده موندن و حتی تقسیم هم شدن. یعنی ساختار چاپشده با سلول حرکت کرد و به یکی از سلولهای دختر منتقل شد. این یعنی سلول حتی خودش رو با ساختار جدید تطبیق داده!
با این حال، نباید نادیده گرفت که بخشی از سلولها هم زنده نموندن. بررسیها نشون میدن که خود عمل نفوذ فیزیکی به غشاء سلول با میکروپیپت عامل اصلی مرگ بوده. یعنی نه مواد شیمیایی و نه چاپ، به تنهایی قاتل نبودن. حتی وقتی فقط یه چیز بیخطر مثل روغن سیلیکون تزریق شده بود، نتیجه مشابه بود.
یه نکتهی مهم دیگه: کیفیت ساختارهای چاپشده. از اونجایی که ضریب شکست سیتوپلاسم با رزین فرق داره، ممکنه نور لیزر دچار اعوجاج بشه. ولی شبیهسازیها و آزمایشها نشون دادن که این اعوجاج خیلی کمه و در عمل ساختارها با وضوح بالا ساخته شدن. مثلاً ساختارهایی با دیوارههای 260 نانومتری و فاصلههای 800 نانومتری دقیقاً همون چیزی بودن که طراحی شده بود.
حالا برسیم به بخش جذابتر: چه کارایی میشه با این تکنیک کرد؟
خیلی چیزا! مثلاً میشه سلولها رو بهصورت منحصربهفرد بارکدگذاری کرد. یا حتی شبکههایی ساخت که با تابش لیزر از بیرون، بشه اطلاعات داخل سلول رو خوند. ساخت ریزلیزرهای درونسلولی، ساختارهایی که فشار مکانیکی وارد کنن به بخشهایی از سلول، یا حتی محفظههایی که یه قسمت خاص از سلول رو ایزوله کنن برای تحقیق دقیقتر.
یه کاربرد خیلی هیجانانگیز دیگه، چاپ ساختارهایی حاوی دارو در جای مشخصی از سلوله. یعنی بجای اینکه یه دارو رو به کل بدن برسونی، میتونی دقیقاً همونجا که لازمه، در دل سلول، اون ماده رو قرار بدی و بهمرور آزادش کنی.
در نهایت، این کار فعلاً در حد اثبات مفهومه. هنوز باید بهینهسازی بشه, هم توی انتخاب فوتورزیستهای زیستسازگارتر، هم در روش تزریق و کنترل شرایط محیطی. ولی حتی همین نقطهی شروع هم نشون میده که آیندهی نزدیک ممکنه پر از سلولهایی باشه که از درون با دقت مهندسی شدن, نه فقط برای درمان بیماری، بلکه برای فهم بهتر خودِ زندگی.
اصل این مقاله رو میتونید از لینک زیر بخونید.
https://arxiv.org/pdf/2506.13232
چاپ سهبعدی تو این سالها مسیرهای زیادی رو باز کرده، از رباتیک نرم و نانو اپتیک گرفته تا مهندسی بافت. ولی اینکه این فناوری برسه به مقیاس درونسلولی و بشه تو دل سیتوپلاسم یه سلول زنده سازه ساخت، یه تحول جدیه که درهای جدیدی رو به زیستمهندسی باز میکنه.
تو روش TPP، یه رزین حساس به نور با استفاده از لیزر فمتوثانیهای (ultrashort pulse laser) فعال میشه. اما تفاوت این روش با بقیه اینه که فقط تو نقطهای که شدت نور خیلی بالاست (نقطه کانونی لیزر)، پلیمریزاسیون اتفاق میافته. همین باعث میشه ساختارهایی با وضوح فوقالعاده بالاتا حدود 100 نانومتر ساخته بشن.
تکنولوژی TPP قبلا هم کاربرد داشته، ولی نه در حد چاپ مستقیم داخل سلول زنده. بیشتر برای چاپ داربستهایی استفاده میشد که سلولها روش رشد کنن. حتی نمونههایی بود که جوهر هیدروژلی به بدن موش یا جنین مگس تزریق شده بود، اما چاپ مستقیم داخل سیتوپلاسم یه سلول زنده؟ تا امروز سابقه نداشته.
روشهای معمول برای وارد کردن چیزها به سلول مثل فاگوسیتوز همیشه جواب نمیدن، چون همهی سلولها توانایی بلعیدن مواد رو ندارن و در نهایت چیزی که وارد میشه میره توی «فاگوزوم»، نه سیتوپلاسم. ولی حالا با این تکنیک جدید، میتونیم بدون نیاز به بلعیدن، یه چیز سفارشیشده رو مستقیماً توی مایع درون سلول بسازیم.
برای این کار، محققها یه قطره کوچک از فوتورزیست IP-S رو به سلول HeLa تزریق کردن. بعد با یه سیستم چاپ TPP و لیزر مادونقرمز (780 نانومتر)، سازه موردنظرشون رو لایهلایه توی همون قطره ساختن. قسمتهایی از فوتورزیست که چاپ نشده بودن، خودشون بعداً تو محیط سلولی حل شدن، بدون نیاز به هیچ مادهی اضافی.
بررسیها نشون دادن که خیلی از سلولها بعد از چاپ زنده موندن و حتی تقسیم هم شدن. یعنی ساختار چاپشده با سلول حرکت کرد و به یکی از سلولهای دختر منتقل شد. این یعنی سلول حتی خودش رو با ساختار جدید تطبیق داده!
با این حال، نباید نادیده گرفت که بخشی از سلولها هم زنده نموندن. بررسیها نشون میدن که خود عمل نفوذ فیزیکی به غشاء سلول با میکروپیپت عامل اصلی مرگ بوده. یعنی نه مواد شیمیایی و نه چاپ، به تنهایی قاتل نبودن. حتی وقتی فقط یه چیز بیخطر مثل روغن سیلیکون تزریق شده بود، نتیجه مشابه بود.
یه نکتهی مهم دیگه: کیفیت ساختارهای چاپشده. از اونجایی که ضریب شکست سیتوپلاسم با رزین فرق داره، ممکنه نور لیزر دچار اعوجاج بشه. ولی شبیهسازیها و آزمایشها نشون دادن که این اعوجاج خیلی کمه و در عمل ساختارها با وضوح بالا ساخته شدن. مثلاً ساختارهایی با دیوارههای 260 نانومتری و فاصلههای 800 نانومتری دقیقاً همون چیزی بودن که طراحی شده بود.
حالا برسیم به بخش جذابتر: چه کارایی میشه با این تکنیک کرد؟
خیلی چیزا! مثلاً میشه سلولها رو بهصورت منحصربهفرد بارکدگذاری کرد. یا حتی شبکههایی ساخت که با تابش لیزر از بیرون، بشه اطلاعات داخل سلول رو خوند. ساخت ریزلیزرهای درونسلولی، ساختارهایی که فشار مکانیکی وارد کنن به بخشهایی از سلول، یا حتی محفظههایی که یه قسمت خاص از سلول رو ایزوله کنن برای تحقیق دقیقتر.
یه کاربرد خیلی هیجانانگیز دیگه، چاپ ساختارهایی حاوی دارو در جای مشخصی از سلوله. یعنی بجای اینکه یه دارو رو به کل بدن برسونی، میتونی دقیقاً همونجا که لازمه، در دل سلول، اون ماده رو قرار بدی و بهمرور آزادش کنی.
در نهایت، این کار فعلاً در حد اثبات مفهومه. هنوز باید بهینهسازی بشه, هم توی انتخاب فوتورزیستهای زیستسازگارتر، هم در روش تزریق و کنترل شرایط محیطی. ولی حتی همین نقطهی شروع هم نشون میده که آیندهی نزدیک ممکنه پر از سلولهایی باشه که از درون با دقت مهندسی شدن, نه فقط برای درمان بیماری، بلکه برای فهم بهتر خودِ زندگی.
اصل این مقاله رو میتونید از لینک زیر بخونید.
https://arxiv.org/pdf/2506.13232
🔥12❤3
انگار ژاپن بعد از سالها دوباره تصمیم گرفته به روزهای اوج خودش توی صنعت فناوری برگرده. روزهایی که تو دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی، اسم ژاپن با پیشرفت، نوآوری و سلطه توی صنعت نیمهرسانا گره خورده بود. اون موقعها، شرکتهایی مثل توشیبا، هیتاچی و NEC بخش عمدهای از بازار جهانی تراشهها رو در دست داشتن. ژاپن اون زمان نهتنها مرکز تولید حافظههای DRAM بود، بلکه تو طراحی و ساخت تجهیزات پیشرفته هم نقش اول رو بازی میکرد. اوج درخشش ژاپن دقیقاً همون دههها بود، وقتی که همکاری نزدیک بین دولت و صنعت، سرمایهگذاری هوشمند و توجه جدی به تحقیق و توسعه باعث شده بود هیچ کشوری نتونه با ژاپن رقابت کنه.
اما خب، این داستان موفقیت خیلی زود وارد فاز سقوط شد. از اواخر دهه ۸۰ به بعد، اتفاقهایی افتاد که باعث شد ژاپن کمکم اون جایگاه طلایی رو از دست بده. یکی از بزرگترین ضربهها، توافق نیمهرسانای سال ۱۹۸۶ با آمریکا بود. طبق اون توافق، ژاپن مجبور شد سیاستهای قیمتگذاری خودش رو تغییر بده و درِ بازارش رو به روی شرکتهای خارجی باز کنه. این باعث شد مزیت رقابتی شرکتهای ژاپنی دود بشه بره هوا.
از اون طرف، مدل جدید کسبوکار شرکتهای بدون کارخانه (fabless)، ظهور شرکتهایی مثل TSMC که فقط روی تولید تمرکز داشتن، و البته ناهماهنگیهای داخلی شرکتهای ژاپنی، وضعیت رو بدتر کرد. تا جایی که تا سال ۲۰۱۹، سهم ژاپن از بازار جهانی نیمهرسانا به کمتر از ۱۰ درصد رسید. در حالی که تایوان با TSMC و کره جنوبی با سامسونگ داشتن با سرعت نور جلو میرفتن، ژاپن هنوز روی فناوریهای قدیمی مثل ۴۰ نانومتری درجا میزد.
تلاشهایی هم برای جبران انجام شد، مثل پروژه Super LSI یا همکاریهای شرکتی حوالی سال ۲۰۰۰. ولی راستش رو بخوایید هیچکدومشون به سرانجام درست و حسابی نرسیدن. دلایلش هم مشخص بود: ناهماهنگی، کمبود بودجه، و رقابت جهانی که روزبهروز سختتر میشد.
و حالا Rapidus انگار برگ برنده جدید ژاپنه، شرکتی که سال ۲۰۲۲ با حمایت سنگین دولت ژاپن و سرمایهگذاری شرکتهای بزرگی مثل تویوتا، سونی، دنسو، NEC، سافتبانک و کیوکسیا متولد شد. با هدف تولید انبوه تراشههای ۲ نانومتری تا سال ۲۰۲۷. یعنی یه فناوری بهشدت پیشرفته که فقط چند تا کشور در دنیا توانایی اجرای اون رو دارن.
شرکت Rapidus داره با IBM همکاری میکنه، همون شرکتی که معماری ۲ نانومتری GAA رو توسعه داده. همچنین با IMEC که یکی از مهمترین مراکز تحقیقاتی اروپا توی زمینه نیمهرساناست. کارخانهای که Rapidus داره تو هوکایدو میسازه با اسم IIM-1، قراره مجهز به تجهیزات EUV و DUV شرکت ASML باشه. نکته جالب اینجاست که رویکرد پردازش تکویفری (single-wafer processing) قراره استفاده بشه، روشی که اگرچه گرونه ولی بهشدت راندمان رو بالا میبره و میزان نقصها رو کم میکنه.
تا ژوئیه ۲۰۲۵، Rapidus موفق شده اولین ویفرهای آزمایشی ۲ نانومتری رو تولید کنه. ویفرهایی که ویژگیهای الکتریکی مورد انتظار رو دارن. یه موفقیت بزرگ برای شرکتی که فقط چند سال از تأسیسش میگذره.
قرار بر اینه که تو سال ۲۰۲۶، Rapidus کیتهای طراحی فرآیند (PDK) رو در اختیار مشتریهاش بذاره تا بتونن طراحی تراشههای خودشون رو با این فناوری انجام بدن. اما هنوز چالشهایی سر راهه: سرمایهگذاری عظیم مورد نیاز (حدود ۵ تریلیون ین)، کمبود نیروی انسانی ماهر، و البته رقابت بیرحمانه با TSMC و سامسونگ که تولید ۲ نانومتری رو از سال ۲۰۲۵ شروع کردن یا خواهند کرد.
چرا این پروژه انقدر مهمه؟ فراتر از بحث تکنولوژی، این پروژه بخشی از استراتژی کلان ژاپنه برای امنیت اقتصادی و کاهش وابستگی به خارج. تو دورهای که نیمهرساناها به قلب تپنده همهچیز از هوش مصنوعی گرفته تا خودروهای خودران تبدیل شدن، داشتن توانایی تولید تراشههای ۲ نانومتری یه امتیاز استراتژیکه.
اگر Rapidus بتونه به تولید انبوه برسه، ژاپن در کنار تایوان، کره جنوبی و آمریکا داخل پرانتز چین! تبدیل میشه به یکی از معدود کشورهایی که این سطح از فناوری رو در اختیار دارن. این یعنی برگشتن به بازی، اونم نه بهعنوان بازیکن معمولی، بلکه بهعنوان یکی از مهرههای کلیدی تو زنجیره جهانی نیمهرساناها.
به نظرم ژاپن با Rapidus شاید داره یه قمار بزرگ میکنه، ولی اگه درست بازی کنه، برگشت به اوج اصلاً دور از دسترس نیست. شاید حتی دوباره بتونه بخشی از شکوه دهه ۸۰ و ۹۰ رو پس بگیره. حالا باید دید آیا Rapidus میتونه این رؤیای ژاپنی رو به واقعیت تبدیل کنه یا نه. چیزی که قطعی به نظر میرسه اینه که دنیای نیمهرساناها قراره دوباره اسم ژاپن رو جدی بگیره.
منبع خبر:
https://www.tomshardware.com/tech-industry/semiconductors/japanese-chipmaker-rapidus-begins-test-production-of-2nm-circuits-company-commits-to-single-wafer-processing-ahead-of-2027-mass-production-target
اما خب، این داستان موفقیت خیلی زود وارد فاز سقوط شد. از اواخر دهه ۸۰ به بعد، اتفاقهایی افتاد که باعث شد ژاپن کمکم اون جایگاه طلایی رو از دست بده. یکی از بزرگترین ضربهها، توافق نیمهرسانای سال ۱۹۸۶ با آمریکا بود. طبق اون توافق، ژاپن مجبور شد سیاستهای قیمتگذاری خودش رو تغییر بده و درِ بازارش رو به روی شرکتهای خارجی باز کنه. این باعث شد مزیت رقابتی شرکتهای ژاپنی دود بشه بره هوا.
از اون طرف، مدل جدید کسبوکار شرکتهای بدون کارخانه (fabless)، ظهور شرکتهایی مثل TSMC که فقط روی تولید تمرکز داشتن، و البته ناهماهنگیهای داخلی شرکتهای ژاپنی، وضعیت رو بدتر کرد. تا جایی که تا سال ۲۰۱۹، سهم ژاپن از بازار جهانی نیمهرسانا به کمتر از ۱۰ درصد رسید. در حالی که تایوان با TSMC و کره جنوبی با سامسونگ داشتن با سرعت نور جلو میرفتن، ژاپن هنوز روی فناوریهای قدیمی مثل ۴۰ نانومتری درجا میزد.
تلاشهایی هم برای جبران انجام شد، مثل پروژه Super LSI یا همکاریهای شرکتی حوالی سال ۲۰۰۰. ولی راستش رو بخوایید هیچکدومشون به سرانجام درست و حسابی نرسیدن. دلایلش هم مشخص بود: ناهماهنگی، کمبود بودجه، و رقابت جهانی که روزبهروز سختتر میشد.
و حالا Rapidus انگار برگ برنده جدید ژاپنه، شرکتی که سال ۲۰۲۲ با حمایت سنگین دولت ژاپن و سرمایهگذاری شرکتهای بزرگی مثل تویوتا، سونی، دنسو، NEC، سافتبانک و کیوکسیا متولد شد. با هدف تولید انبوه تراشههای ۲ نانومتری تا سال ۲۰۲۷. یعنی یه فناوری بهشدت پیشرفته که فقط چند تا کشور در دنیا توانایی اجرای اون رو دارن.
شرکت Rapidus داره با IBM همکاری میکنه، همون شرکتی که معماری ۲ نانومتری GAA رو توسعه داده. همچنین با IMEC که یکی از مهمترین مراکز تحقیقاتی اروپا توی زمینه نیمهرساناست. کارخانهای که Rapidus داره تو هوکایدو میسازه با اسم IIM-1، قراره مجهز به تجهیزات EUV و DUV شرکت ASML باشه. نکته جالب اینجاست که رویکرد پردازش تکویفری (single-wafer processing) قراره استفاده بشه، روشی که اگرچه گرونه ولی بهشدت راندمان رو بالا میبره و میزان نقصها رو کم میکنه.
تا ژوئیه ۲۰۲۵، Rapidus موفق شده اولین ویفرهای آزمایشی ۲ نانومتری رو تولید کنه. ویفرهایی که ویژگیهای الکتریکی مورد انتظار رو دارن. یه موفقیت بزرگ برای شرکتی که فقط چند سال از تأسیسش میگذره.
قرار بر اینه که تو سال ۲۰۲۶، Rapidus کیتهای طراحی فرآیند (PDK) رو در اختیار مشتریهاش بذاره تا بتونن طراحی تراشههای خودشون رو با این فناوری انجام بدن. اما هنوز چالشهایی سر راهه: سرمایهگذاری عظیم مورد نیاز (حدود ۵ تریلیون ین)، کمبود نیروی انسانی ماهر، و البته رقابت بیرحمانه با TSMC و سامسونگ که تولید ۲ نانومتری رو از سال ۲۰۲۵ شروع کردن یا خواهند کرد.
چرا این پروژه انقدر مهمه؟ فراتر از بحث تکنولوژی، این پروژه بخشی از استراتژی کلان ژاپنه برای امنیت اقتصادی و کاهش وابستگی به خارج. تو دورهای که نیمهرساناها به قلب تپنده همهچیز از هوش مصنوعی گرفته تا خودروهای خودران تبدیل شدن، داشتن توانایی تولید تراشههای ۲ نانومتری یه امتیاز استراتژیکه.
اگر Rapidus بتونه به تولید انبوه برسه، ژاپن در کنار تایوان، کره جنوبی و آمریکا داخل پرانتز چین! تبدیل میشه به یکی از معدود کشورهایی که این سطح از فناوری رو در اختیار دارن. این یعنی برگشتن به بازی، اونم نه بهعنوان بازیکن معمولی، بلکه بهعنوان یکی از مهرههای کلیدی تو زنجیره جهانی نیمهرساناها.
به نظرم ژاپن با Rapidus شاید داره یه قمار بزرگ میکنه، ولی اگه درست بازی کنه، برگشت به اوج اصلاً دور از دسترس نیست. شاید حتی دوباره بتونه بخشی از شکوه دهه ۸۰ و ۹۰ رو پس بگیره. حالا باید دید آیا Rapidus میتونه این رؤیای ژاپنی رو به واقعیت تبدیل کنه یا نه. چیزی که قطعی به نظر میرسه اینه که دنیای نیمهرساناها قراره دوباره اسم ژاپن رو جدی بگیره.
منبع خبر:
https://www.tomshardware.com/tech-industry/semiconductors/japanese-chipmaker-rapidus-begins-test-production-of-2nm-circuits-company-commits-to-single-wafer-processing-ahead-of-2027-mass-production-target
👍18❤9💯2
حتماً شنیدید که بعضی از پرینترهای کاغذی، مخصوصاً لیزریها، یهجور نشونه نامرئی از خودشون روی هر برگه چاپشده جا میذارن. مثلاً ترکیبی از نقاط ریز زرد که با چشم دیده نمیشن، اما میتونن بهراحتی نشون بدن سند از کدوم دستگاه پرینت شده. به این تکنیک میگن Machine Identification Code یا همون Yellow Dot Tracking که سالهاست نهادهای امنیتی برای ردیابی اسناد چاپی ازش استفاده میکنن.
حالا با همهگیر شدن پرینترهای سهبعدی، ماجرا پیچیدهتر شده. چاپ سهبعدی دیگه فقط برای ساخت قطعات دکوری یا اسباببازی نیست. خیلیها، از جمله گروههای مجرمانه، ازش برای ساختن اسلحههای غیرقابلردیابی استفاده میکنن, سلاحهایی که شمارهسریال ندارن و عملاً از همه سیستمهای ثبت و کنترل اسلحه عبور میکنن. به اینا میگن Ghost Guns. ولی حالا محققها راهی پیدا کردن که حتی این اسلحههای ظاهراً نامرئی رو هم بشه تا حدی ردگیری کرد.
داستان از این قراره که تیمی از دانشگاه فلوریدا و مؤسسه ملی استاندارد و فناوری آمریکا (NIST) روشی توسعه دادن که میتونه با تحلیل سطح قطعات چاپشده، بهنوعی اثر انگشت پرینتر رو از روی خودش شناسایی کنه. اینبار، برعکس پرینترهای کاغذی که یه نشونهگذاری دیجیتال داخلی دارن، داستان روی رد فیزیکیای تمرکز داره که پرینتر ـ ناخواسته ـ روی سطح قطعه به جا میذاره. همون چیزایی که بهش میگن toolmarks یا رد ابزار.
وقتی یه قطعه با پرینتر سهبعدی ساخته میشه، به جز خطوط لایهلایهی معمولی، یهسری الگوهای ریزتر و پیچیدهتر هم روی سطح شکل میگیرن. اینا تحتتأثیر کلی چیز مختلفه: لرزش موتور، کیفیت نازل، میکروآسیبهای مکانیکی، استهلاک، تنظیمات چاپ و حتی نوع حرکات محورها. این ترکیب پیچیده باعث میشه هر دستگاه عملاً یه امضای منحصربهفرد روی قطعه بذاره، شبیه همون کاری که گلوله توی علم بالستیک انجام میده؛ یعنی از روی شیارهای روی پوکه میفهمن که از کدوم اسلحه شلیک شده. حالا همین منطق، توی مقیاس میکرومتری، روی قطعه پلاستیکی چاپشده هم داره جواب میده.
توی این تحقیق، محققها با ترکیبی از تصویربرداری میکروسکوپی دقیق و الگوریتمهای بینایی ماشین و یادگیری عمیق (CNN-based) تونستن از همین toolmarkها برای تشخیص پرینتر استفاده کنن. طبق چیزی که منتشر کردن، مدلشون تونسته با حدود ۹۲٪ دقت تشخیص بده که یه قطعه خاص با کدوم پرینتر ساخته شده. و نکته جالبتر اینکه حتی تغییراتی مثل عوضکردن فیلامنت، جابهجا کردن قطعه روی بستر یا تنظیمات slicer هم باعث نشده مدلشون از دقت بیفته. بهجز در مواردی مثل تعویض کامل نازل یا خرابی مکانیکی که خب طبیعیه اثر ابزار عوض بشه، ولی حتی اون موقع هم پرینتر بعد یه مدت دوباره یه الگوی پایدار جدید تولید میکنه که میشه باز شناساییش کرد.
اما خب، به نظرم اینا همه توی شرایط آزمایشگاهی انجام شده و به نظر من پیادهسازیش توی دنیای واقعی، اونقدرا هم راحت نیست. توی واقعیت، با حجم بزرگی از متغیرها سروکار داریم که میتونن این الگوهای سطحی رو بههم بریزن یا عملاً پاکش کنن. مثلاً تنوع شدید فیلامنتها (از PLA ساده گرفته تا کامپوزیتهای پرکربن)، تغییر قطر نازل یا جنسش، تنظیمات متنوع slicer مثل ارتفاع لایه، سرعت چاپ، دمای اکسترودر، jerk و acceleration، همه اینا میتونن نتیجه چاپ رو زیر و رو کنن.
از اون طرف، خیلی از کاربرهای حرفهای قطعاتشون رو بعد چاپ، پولیش میکنن، با استون صاف میکنن، با هوا یا مشعل حرارتی گرم میکنن، یا حتی از هموارسازهای شیمیای(chemical smoothing) استفاده میکنن که میتونه کل اون الگوی سطحی رو از بین ببره. و بدتر اینکه اگه کسی بخواد عمداً از شناسایی فرار کنه، خیلی راحت میتونه تنظیمات چاپ رو هر بار یهجور بزنه یا حتی چند تا پرینتر مختلف برای یه قطعه استفاده کنه تا الگوریتمها گیج بشن.
در نتیجه، با اینکه این تحقیق از نظر علمی خیلی جالبه و قطعاً قدم مهمیه توی forensic چاپ سهبعدی، ولی واقعبینانهاش اینه که هنوز راه زیادی مونده تا به ابزار قابلاتکا توی پروندههای واقعی تبدیل بشه. فعلاً بیشتر از اینکه نقش مدرک قضایی داشته باشه، نقش یه سرنخ فنی قوی رو بازی میکنه, چیزی که میتونه مسیر تحقیقات رو مشخص کنه ولی بهتنهایی برای اثبات جرم کافی نیست. به نظرم کاربرد اصلیش توی این فاز، بیشتر بازدارندگیه؛ اینکه مجرم بدونه حتی قطعه چاپشدهاش ممکنه اثر انگشت داشته باشه، شاید باعث شه یهبار بیشتر به ریسک کارش فکر کنه.
🔗source
📡openpcb
حالا با همهگیر شدن پرینترهای سهبعدی، ماجرا پیچیدهتر شده. چاپ سهبعدی دیگه فقط برای ساخت قطعات دکوری یا اسباببازی نیست. خیلیها، از جمله گروههای مجرمانه، ازش برای ساختن اسلحههای غیرقابلردیابی استفاده میکنن, سلاحهایی که شمارهسریال ندارن و عملاً از همه سیستمهای ثبت و کنترل اسلحه عبور میکنن. به اینا میگن Ghost Guns. ولی حالا محققها راهی پیدا کردن که حتی این اسلحههای ظاهراً نامرئی رو هم بشه تا حدی ردگیری کرد.
داستان از این قراره که تیمی از دانشگاه فلوریدا و مؤسسه ملی استاندارد و فناوری آمریکا (NIST) روشی توسعه دادن که میتونه با تحلیل سطح قطعات چاپشده، بهنوعی اثر انگشت پرینتر رو از روی خودش شناسایی کنه. اینبار، برعکس پرینترهای کاغذی که یه نشونهگذاری دیجیتال داخلی دارن، داستان روی رد فیزیکیای تمرکز داره که پرینتر ـ ناخواسته ـ روی سطح قطعه به جا میذاره. همون چیزایی که بهش میگن toolmarks یا رد ابزار.
وقتی یه قطعه با پرینتر سهبعدی ساخته میشه، به جز خطوط لایهلایهی معمولی، یهسری الگوهای ریزتر و پیچیدهتر هم روی سطح شکل میگیرن. اینا تحتتأثیر کلی چیز مختلفه: لرزش موتور، کیفیت نازل، میکروآسیبهای مکانیکی، استهلاک، تنظیمات چاپ و حتی نوع حرکات محورها. این ترکیب پیچیده باعث میشه هر دستگاه عملاً یه امضای منحصربهفرد روی قطعه بذاره، شبیه همون کاری که گلوله توی علم بالستیک انجام میده؛ یعنی از روی شیارهای روی پوکه میفهمن که از کدوم اسلحه شلیک شده. حالا همین منطق، توی مقیاس میکرومتری، روی قطعه پلاستیکی چاپشده هم داره جواب میده.
توی این تحقیق، محققها با ترکیبی از تصویربرداری میکروسکوپی دقیق و الگوریتمهای بینایی ماشین و یادگیری عمیق (CNN-based) تونستن از همین toolmarkها برای تشخیص پرینتر استفاده کنن. طبق چیزی که منتشر کردن، مدلشون تونسته با حدود ۹۲٪ دقت تشخیص بده که یه قطعه خاص با کدوم پرینتر ساخته شده. و نکته جالبتر اینکه حتی تغییراتی مثل عوضکردن فیلامنت، جابهجا کردن قطعه روی بستر یا تنظیمات slicer هم باعث نشده مدلشون از دقت بیفته. بهجز در مواردی مثل تعویض کامل نازل یا خرابی مکانیکی که خب طبیعیه اثر ابزار عوض بشه، ولی حتی اون موقع هم پرینتر بعد یه مدت دوباره یه الگوی پایدار جدید تولید میکنه که میشه باز شناساییش کرد.
اما خب، به نظرم اینا همه توی شرایط آزمایشگاهی انجام شده و به نظر من پیادهسازیش توی دنیای واقعی، اونقدرا هم راحت نیست. توی واقعیت، با حجم بزرگی از متغیرها سروکار داریم که میتونن این الگوهای سطحی رو بههم بریزن یا عملاً پاکش کنن. مثلاً تنوع شدید فیلامنتها (از PLA ساده گرفته تا کامپوزیتهای پرکربن)، تغییر قطر نازل یا جنسش، تنظیمات متنوع slicer مثل ارتفاع لایه، سرعت چاپ، دمای اکسترودر، jerk و acceleration، همه اینا میتونن نتیجه چاپ رو زیر و رو کنن.
از اون طرف، خیلی از کاربرهای حرفهای قطعاتشون رو بعد چاپ، پولیش میکنن، با استون صاف میکنن، با هوا یا مشعل حرارتی گرم میکنن، یا حتی از هموارسازهای شیمیای(chemical smoothing) استفاده میکنن که میتونه کل اون الگوی سطحی رو از بین ببره. و بدتر اینکه اگه کسی بخواد عمداً از شناسایی فرار کنه، خیلی راحت میتونه تنظیمات چاپ رو هر بار یهجور بزنه یا حتی چند تا پرینتر مختلف برای یه قطعه استفاده کنه تا الگوریتمها گیج بشن.
در نتیجه، با اینکه این تحقیق از نظر علمی خیلی جالبه و قطعاً قدم مهمیه توی forensic چاپ سهبعدی، ولی واقعبینانهاش اینه که هنوز راه زیادی مونده تا به ابزار قابلاتکا توی پروندههای واقعی تبدیل بشه. فعلاً بیشتر از اینکه نقش مدرک قضایی داشته باشه، نقش یه سرنخ فنی قوی رو بازی میکنه, چیزی که میتونه مسیر تحقیقات رو مشخص کنه ولی بهتنهایی برای اثبات جرم کافی نیست. به نظرم کاربرد اصلیش توی این فاز، بیشتر بازدارندگیه؛ اینکه مجرم بدونه حتی قطعه چاپشدهاش ممکنه اثر انگشت داشته باشه، شاید باعث شه یهبار بیشتر به ریسک کارش فکر کنه.
🔗source
📡openpcb
❤16👍8
دانشمندهای دانشگاه رایس آمریکا به تازگی موفق شدن نوعی «پردازنده» بیولوژیکی طراحی کنن که میتونه مثل یک مدار منطقی داخل سلولهای زنده کار کنه. این سیستم با استفاده از مکانیزم فسفریلاسیون (اضافهکردن گروه فسفات به پروتئینها) ساخته شده و میتونه خیلی سریع، در حد چند ثانیه، به سیگنالهای محیطی پاسخ بده.
نکتهی مهم اینجاست که برخلاف مدارهای ژنتیکی سنتی که با تغییر در بیان ژن کار میکنن و زمانبر هستن، این روش جدید از مسیرهایی استفاده میکنه که خود سلول بهصورت طبیعی برای انتقال سریع پیام استفاده میکنه. یعنی به جای ساعتها انتظار برای پاسخدهی سلول، حالا داریم در مورد واکنشهایی در حد چند ثانیه حرف میزنیم.
مدارهایی که طراحی کردن کاملاً ماژولار هستن یعنی میتونی اجزای مختلف رو جدا جدا تنظیم کنی، بدون اینکه کل ساختار از بین بره. این یعنی میشه با دقت بالا، رفتار سلول رو در موقعیتهای خاص برنامهریزی کرد. بهعنوان مثال، اگه یک نشانه از التهاب یا یک مولکول خاص مثل TNF-alpha تو محیط دیده بشه، این پردازنده بلافاصله فعال میشه و یه پروتئین ضدالتهاب مثل IL-10 تولید میکنه بعد که شرایط نرمال شد، خاموش میشه و به حالت استندبای برمیگرده.
این تکنولوژی کاملاً جدا از مسیرهای طبیعی سلول عمل میکنه و به اونها آسیب نمیزنه. دقیقاً مثل یه مدار موازی که بدون دستکاری سیستم اصلی، وظیفه خودش رو انجام میده.
در حال حاضر تیم تحقیقاتی در حال تست این سیستم روی مدلهای سهبعدی تومور هست و دنبال راههایی هستن که این مدارها رو با ابزارهای ایمنتر (مثل mRNA یا DNA غیرادغامشونده) به سلول منتقل کنن تا بشه در آینده بهصورت درمانی ازشون استفاده کرد.
عملاً داریم وارد دورهای میشیم که میشه سلولها رو مثل نرمافزار برنامهنویسی کرد! با رفتار دقیق، پاسخ سریع، و هدفگیری کاملاً مشخص. چیزی که تا چند سال پیش فقط در حد فرضیه یا تخیل علمی بود، الان روی میز آزمایشگاهه.
🔗source
📡openpcb
نکتهی مهم اینجاست که برخلاف مدارهای ژنتیکی سنتی که با تغییر در بیان ژن کار میکنن و زمانبر هستن، این روش جدید از مسیرهایی استفاده میکنه که خود سلول بهصورت طبیعی برای انتقال سریع پیام استفاده میکنه. یعنی به جای ساعتها انتظار برای پاسخدهی سلول، حالا داریم در مورد واکنشهایی در حد چند ثانیه حرف میزنیم.
مدارهایی که طراحی کردن کاملاً ماژولار هستن یعنی میتونی اجزای مختلف رو جدا جدا تنظیم کنی، بدون اینکه کل ساختار از بین بره. این یعنی میشه با دقت بالا، رفتار سلول رو در موقعیتهای خاص برنامهریزی کرد. بهعنوان مثال، اگه یک نشانه از التهاب یا یک مولکول خاص مثل TNF-alpha تو محیط دیده بشه، این پردازنده بلافاصله فعال میشه و یه پروتئین ضدالتهاب مثل IL-10 تولید میکنه بعد که شرایط نرمال شد، خاموش میشه و به حالت استندبای برمیگرده.
این تکنولوژی کاملاً جدا از مسیرهای طبیعی سلول عمل میکنه و به اونها آسیب نمیزنه. دقیقاً مثل یه مدار موازی که بدون دستکاری سیستم اصلی، وظیفه خودش رو انجام میده.
در حال حاضر تیم تحقیقاتی در حال تست این سیستم روی مدلهای سهبعدی تومور هست و دنبال راههایی هستن که این مدارها رو با ابزارهای ایمنتر (مثل mRNA یا DNA غیرادغامشونده) به سلول منتقل کنن تا بشه در آینده بهصورت درمانی ازشون استفاده کرد.
عملاً داریم وارد دورهای میشیم که میشه سلولها رو مثل نرمافزار برنامهنویسی کرد! با رفتار دقیق، پاسخ سریع، و هدفگیری کاملاً مشخص. چیزی که تا چند سال پیش فقط در حد فرضیه یا تخیل علمی بود، الان روی میز آزمایشگاهه.
🔗source
📡openpcb
❤15👍3🔥2
شرکت Iridium Communications بهتازگی از یک کیت توسعه جدید برای اینترنت اشیاء ماهوارهای رونمایی کرده که میتونه مسیر ساخت پروژههای IoT در نقاطی خارج از پوشش شبکههای معمول رو بهطور جدی سادهتر کنه. این کیت که بر پایهی ماژول Certus 9704 ساخته شده، و به شدت کممصرف و جمعوجوره که میتونه توی پروژههای واقعی و میدانی استفاده بشه بدون اینکه دغدغهی باتری یا فضا داشته باشید حتی با پلتفرم آردوینو هم سازگاره!
این ماژول به شکل چشمگیری از نظر اندازه کوچکتر از نسلهای قبلی خودش طراحی شده، با این حال قابلیتهایی مثل ارسال و دریافت پیام تا ۱۰۰ کیلوبایت، پشتیبانی از صدا و تصویر، ارتباط دوطرفه و تأخیر پایین باعث میشه حتی برای اپلیکیشنهای جدی هم مناسب باشه. مهمترین نکته اینه که دیگه برای ارسال دیتا از دل کوه، وسط دریا یا بیابون نیازی به زیرساخت سلولی یا وایفای نیست! چون ماهوارهها همیشه اون بالا هستن. با این حال تو یه سری کشورها بهتره سراغش نرید مثل ایران، کره شمالی یا هر جایی که ممکنه برای این موارد برچسب جاسوسی بخورید.
برد توسعهای که همراه این ماژول عرضه میشه، با میکروکنترلر ATSAMD21 کار میکنه و امکان برنامهنویسی با Arduino IDE و ارتباط با پلتفرمهایی مثل Blynk رو هم میده. یعنی بهسادگی میشه یه داشبورد موبایلی یا تحت وب براش درست کرد و دیتاها رو از هر نقطهی دنیا مانیتور یا کنترل کرد. برای شروع کار باتری، آنتن، کابل و همهی قطعات لازم توی پک قرار داده شده تا سریعتر پروژه رو بالا آورد.
در مورد شرکت Iridium Communications باید بگم که یکی از معدود اپراتورهای ماهوارهای جهانه که پوشش واقعی و دائمی در سطح کره زمین ارائه میده. تخصصش ارتباطات ماهوارهای کمتأخیر و پایدار برای کاربردهای نظامی، صنعتی و حالا هم اینترنت اشیاءه.
🔗source
📡openpcb
این ماژول به شکل چشمگیری از نظر اندازه کوچکتر از نسلهای قبلی خودش طراحی شده، با این حال قابلیتهایی مثل ارسال و دریافت پیام تا ۱۰۰ کیلوبایت، پشتیبانی از صدا و تصویر، ارتباط دوطرفه و تأخیر پایین باعث میشه حتی برای اپلیکیشنهای جدی هم مناسب باشه. مهمترین نکته اینه که دیگه برای ارسال دیتا از دل کوه، وسط دریا یا بیابون نیازی به زیرساخت سلولی یا وایفای نیست! چون ماهوارهها همیشه اون بالا هستن. با این حال تو یه سری کشورها بهتره سراغش نرید مثل ایران، کره شمالی یا هر جایی که ممکنه برای این موارد برچسب جاسوسی بخورید.
برد توسعهای که همراه این ماژول عرضه میشه، با میکروکنترلر ATSAMD21 کار میکنه و امکان برنامهنویسی با Arduino IDE و ارتباط با پلتفرمهایی مثل Blynk رو هم میده. یعنی بهسادگی میشه یه داشبورد موبایلی یا تحت وب براش درست کرد و دیتاها رو از هر نقطهی دنیا مانیتور یا کنترل کرد. برای شروع کار باتری، آنتن، کابل و همهی قطعات لازم توی پک قرار داده شده تا سریعتر پروژه رو بالا آورد.
در مورد شرکت Iridium Communications باید بگم که یکی از معدود اپراتورهای ماهوارهای جهانه که پوشش واقعی و دائمی در سطح کره زمین ارائه میده. تخصصش ارتباطات ماهوارهای کمتأخیر و پایدار برای کاربردهای نظامی، صنعتی و حالا هم اینترنت اشیاءه.
🔗source
📡openpcb
1👍8❤4
حتماً این روزها زیاد دربارهی کارتهای گرافیک قدرتمند و سوپرکامپیوترها شنیدید، اما تا حالا به این فکر افتادید که خودتون یه کارت گرافیک بسازید؟ نه با یه GPU حرفهای چندصدواتی، بلکه با کلی میکروکنترلر کوچیک! مثلاً چی میشه اگه ۱۶۰ تا میکروکنترلر RISC-V رو کنار هم بذارید و ازشون یه سیستم موازی درست کنید؟
یه مهندس خوشذوق دقیقاً همین کار رو کرده و با استفاده از ۱۶۰ تا میکروکنترلر CH32V003 با فرکانس ۴۸ مگاهرتز که همه روی یه برد با فرمفکتور M.2 کنار هم قرار گرفتن و از طریق تراشهی CH382 به کامپیوتر وصل میشن یه GPU ساخته که ظاهرش شبیه یه SSD معمولیه، اما کاری که انجام میده زمین تا آسمون فرق داره.
ایشون حتی برای تست یه صحنهی سهبعدی با تکنیک raymarching روی این برد رندر کرده. طبیعتاً نباید انتظار خروجی خیرهکنندهای مثل کارتهای NVIDIA داشته باشید، ولی همین که چنین مجموعهای بتونه تصویری تولید کنه، خودش کلی جای تحسین داره. جالبه که گلوگاه یا تنگنا (bottleneck) اصلی این پروژه نه قدرت پردازشی، بلکه ارتباط کند سریالی با کامپیوتره چون فعلاً نمیشه دادهها رو به اندازهی کافی سریع منتقل کرد.
این پروژه به صورت کامل متنبازه، سورس کدش روی گیتهاب در دسترسه و ویدیویی هم برای معرفی و نمایش کارش وجود داره. اگه به معماری RISC‑V یا پروژههای خلاقانهی میکروکنترلری علاقه دارید، این یکی حتماً ارزش دیدن داره شاید جرقهی ایدهی بعدیتون هم از همینجا زده بشه.
ویدئوی جذاب این پروژه رو میتونید تو لینک زیر ببینید:
📺YouTube
📡openpcb
یه مهندس خوشذوق دقیقاً همین کار رو کرده و با استفاده از ۱۶۰ تا میکروکنترلر CH32V003 با فرکانس ۴۸ مگاهرتز که همه روی یه برد با فرمفکتور M.2 کنار هم قرار گرفتن و از طریق تراشهی CH382 به کامپیوتر وصل میشن یه GPU ساخته که ظاهرش شبیه یه SSD معمولیه، اما کاری که انجام میده زمین تا آسمون فرق داره.
ایشون حتی برای تست یه صحنهی سهبعدی با تکنیک raymarching روی این برد رندر کرده. طبیعتاً نباید انتظار خروجی خیرهکنندهای مثل کارتهای NVIDIA داشته باشید، ولی همین که چنین مجموعهای بتونه تصویری تولید کنه، خودش کلی جای تحسین داره. جالبه که گلوگاه یا تنگنا (bottleneck) اصلی این پروژه نه قدرت پردازشی، بلکه ارتباط کند سریالی با کامپیوتره چون فعلاً نمیشه دادهها رو به اندازهی کافی سریع منتقل کرد.
این پروژه به صورت کامل متنبازه، سورس کدش روی گیتهاب در دسترسه و ویدیویی هم برای معرفی و نمایش کارش وجود داره. اگه به معماری RISC‑V یا پروژههای خلاقانهی میکروکنترلری علاقه دارید، این یکی حتماً ارزش دیدن داره شاید جرقهی ایدهی بعدیتون هم از همینجا زده بشه.
ویدئوی جذاب این پروژه رو میتونید تو لینک زیر ببینید:
📺YouTube
📡openpcb
2👍14❤4👏1
پروژهی CM5 MINIMA یه کریربرد رزبریپای هست که توسط Pierluigi Colangeli طراحی شده و میشه گفت یکی از پختهترین کرِیر بردهای موجود برای CM5 به حساب میاد! چه از نظر طراحی سختافزار، چه از نظر امکانات واقعیای که ارائه میده.
برد CM5 MINIMA برای پروژههایی ساخته شده که با محدودیت فضا روبهرو هستن، اما از طرف دیگه نیاز به عملکرد بالا دارن. مثل تلهدوربینهای هوشمند، دستگاههای خودکار خانگی، سیستمهای بینایی ماشین، یا هر پروژهای که پردازش سنگین، مصرف پایین و عملکرد بیصدا رو تو یه فضای جمعوجور نیاز داره. یکی از نکات مهم این برد، وجود اسلات M.2 از نوع M-Key هست که هم SSDهای NVMe با فرمفکتور 2230 یا 2242 رو پشتیبانی میکنه، هم شتابدهندههای هوش مصنوعی مثل Hailo رو. یعنی یه برد کوچیک داریم که هم فضای ذخیرهسازی سریع داره، هم توانایی پردازش هوش مصنوعی سطح بالا.
از نظر ورودی/خروجی هم چیزی کم نذاشته. پورت USB-C برای تغذیه با پشتیبانی از Power Delivery داره و همچنین میتونه برای انتقال داده استفاده بشه. خروجی HDMI فولسایز داره برای اتصال راحت به مانیتور یا نمایشگرهای صنعتی، اترنت گیگابیتی با سوکت کمارتفاع برای حفظ ظاهر فشرده برد، و پورتهای USB 2.0 برای اتصال لوازم جانبی. برای پروژههایی که با تصویر سروکار دارن، ترکیب CSI/DSI در نظر گرفته شده که امکان اتصال دوربین یا نمایشگر رو فراهم میکنه.
این برد به شتابسنج LIS3DH مجهزه که تو پروژههایی که لازمه جهتگیری دوربین یا نمایشگر بسته به موقعیت تغییر کنه، بهدرد میخوره. یه RTC با کانکتور باتری داره برای حفظ زمان سیستم، LEDهای وضعیت برای نشون دادن روشن بودن یا فعالیت سیستم داره، و یه هدر فن هم براش در نظر گرفته شده تا توی کارهای سنگین بشه خنکسازی فعال داشت. از همه مهمتر، سوئیچ nRPI_BOOT روی برد هست که یه امکان خیلی خوب برای فلش مستقیم سیستمعامل از طریق USB فراهم میکنه. این یعنی لازم به باز کردن برد بوت کردن سیستم نیست.
از همه جذابتر اینکه این برد کاملاً متنبازه. شماتیکها و طراحی PCB با KiCad انجام شدن و بهراحتی روی GitHub در دسترسه. از نظر فلسفهی طراحی، کاملاً حرفهای، باز و با رعایت اصول اخلاقی طراحی شده و حتی تاییدیهی Open Source Hardware Association رو هم داره.
نکتهی مهم دیگه اینه که CM5 MINIMA با Raspberry Pi OS و اکثر توزیعهای لینوکسی سازگار با CM5 کاملاً هماهنگه. ابعادش ۶۵ در ۶۲ میلیمتره با ضخامت ۱۳ میلیمتر، که با توجه به امکاناتی که ارائه میده، واقعاً جمعوجور محسوب میشه. بازهی دمای عملیاتیاش هم بین منفی ۲۰ تا ۸۵ درجهی سانتیگراده، که یعنی هم توی پروژههای صنعتی، هم در محیطهای خشن و خاص، بهخوبی جواب میده.
در نهایت، اگه قبلاً بردهایی مثل Waveshare CM5-NANO-B یا BentoIO CMX1 رو بررسی کرده باشید، متوجه میشید CM5 MINIMA یه سطح بالاتر رفته! چه از نظر قدرت پردازش، چه از نظر گزینههای توسعه، طراحی صنعتی و چه از نظر آزادی عملی که به برنامهنویس یا سازنده میده. خلاصه، اگه دنبال یه برد جمعوجور، پرامکانات و حرفهای برای کار با CM5 هستید، این دقیقاً همون چیزیه که دنبالش بودید! نه بیشتر، نه کمتر.
📺Source
📡openpcb
برد CM5 MINIMA برای پروژههایی ساخته شده که با محدودیت فضا روبهرو هستن، اما از طرف دیگه نیاز به عملکرد بالا دارن. مثل تلهدوربینهای هوشمند، دستگاههای خودکار خانگی، سیستمهای بینایی ماشین، یا هر پروژهای که پردازش سنگین، مصرف پایین و عملکرد بیصدا رو تو یه فضای جمعوجور نیاز داره. یکی از نکات مهم این برد، وجود اسلات M.2 از نوع M-Key هست که هم SSDهای NVMe با فرمفکتور 2230 یا 2242 رو پشتیبانی میکنه، هم شتابدهندههای هوش مصنوعی مثل Hailo رو. یعنی یه برد کوچیک داریم که هم فضای ذخیرهسازی سریع داره، هم توانایی پردازش هوش مصنوعی سطح بالا.
از نظر ورودی/خروجی هم چیزی کم نذاشته. پورت USB-C برای تغذیه با پشتیبانی از Power Delivery داره و همچنین میتونه برای انتقال داده استفاده بشه. خروجی HDMI فولسایز داره برای اتصال راحت به مانیتور یا نمایشگرهای صنعتی، اترنت گیگابیتی با سوکت کمارتفاع برای حفظ ظاهر فشرده برد، و پورتهای USB 2.0 برای اتصال لوازم جانبی. برای پروژههایی که با تصویر سروکار دارن، ترکیب CSI/DSI در نظر گرفته شده که امکان اتصال دوربین یا نمایشگر رو فراهم میکنه.
این برد به شتابسنج LIS3DH مجهزه که تو پروژههایی که لازمه جهتگیری دوربین یا نمایشگر بسته به موقعیت تغییر کنه، بهدرد میخوره. یه RTC با کانکتور باتری داره برای حفظ زمان سیستم، LEDهای وضعیت برای نشون دادن روشن بودن یا فعالیت سیستم داره، و یه هدر فن هم براش در نظر گرفته شده تا توی کارهای سنگین بشه خنکسازی فعال داشت. از همه مهمتر، سوئیچ nRPI_BOOT روی برد هست که یه امکان خیلی خوب برای فلش مستقیم سیستمعامل از طریق USB فراهم میکنه. این یعنی لازم به باز کردن برد بوت کردن سیستم نیست.
از همه جذابتر اینکه این برد کاملاً متنبازه. شماتیکها و طراحی PCB با KiCad انجام شدن و بهراحتی روی GitHub در دسترسه. از نظر فلسفهی طراحی، کاملاً حرفهای، باز و با رعایت اصول اخلاقی طراحی شده و حتی تاییدیهی Open Source Hardware Association رو هم داره.
نکتهی مهم دیگه اینه که CM5 MINIMA با Raspberry Pi OS و اکثر توزیعهای لینوکسی سازگار با CM5 کاملاً هماهنگه. ابعادش ۶۵ در ۶۲ میلیمتره با ضخامت ۱۳ میلیمتر، که با توجه به امکاناتی که ارائه میده، واقعاً جمعوجور محسوب میشه. بازهی دمای عملیاتیاش هم بین منفی ۲۰ تا ۸۵ درجهی سانتیگراده، که یعنی هم توی پروژههای صنعتی، هم در محیطهای خشن و خاص، بهخوبی جواب میده.
در نهایت، اگه قبلاً بردهایی مثل Waveshare CM5-NANO-B یا BentoIO CMX1 رو بررسی کرده باشید، متوجه میشید CM5 MINIMA یه سطح بالاتر رفته! چه از نظر قدرت پردازش، چه از نظر گزینههای توسعه، طراحی صنعتی و چه از نظر آزادی عملی که به برنامهنویس یا سازنده میده. خلاصه، اگه دنبال یه برد جمعوجور، پرامکانات و حرفهای برای کار با CM5 هستید، این دقیقاً همون چیزیه که دنبالش بودید! نه بیشتر، نه کمتر.
📺Source
📡openpcb
1👍6❤3🔥1