کانال| عمر انصاری
جزئیاتِ مرتبط با صنفِ «نویسندگی»: - شیوهٔ درس در این صنفها به گونهٔ عملی و نظری خواهد بود. به این توضیح که یک روز مختصّ درس و روز دیگر، برای تمرین، اصلاحِ نبشتههای دانشجویان و تطبیقِ قواعد خوانده شدهٔ درس در نبشتههای میباشد؛ - این دورهٔ درسی برای کسانی…
اطلاعیهٔ آغاز ثبتنام صنفِ «آموزش مهارتهای نگارش و نویسندگی»!
به اطّلاع تمامیِ علاقهمندان فنّ نگارش و نویسندگی رسانیده میشود که: ثبتنامِ صنفِ آموزش مهارتهای نگارش و نویسندگی آغاز گردیده است.
جزئیاتِ مرتبط با این دورهٔ درسی:
مدّت دوره:
دو ماه.
سیستم تدریس:
درسها بهگونهٔ عملی و نظری ارائه میگردند.
اپلکیشن درسی:
با مشورهٔ دانشجویان انتخاب میگردد.
آغاز درسها:
اوّل ماه سنبله.
شایقین میتوانند غرض ثبتنام و معلوماتِ مزید به این حساب تلگرام (@Omar_jan3)
/واتساپ (+93766637248) پیام بگذارند.
به اطّلاع تمامیِ علاقهمندان فنّ نگارش و نویسندگی رسانیده میشود که: ثبتنامِ صنفِ آموزش مهارتهای نگارش و نویسندگی آغاز گردیده است.
جزئیاتِ مرتبط با این دورهٔ درسی:
مدّت دوره:
دو ماه.
سیستم تدریس:
درسها بهگونهٔ عملی و نظری ارائه میگردند.
اپلکیشن درسی:
با مشورهٔ دانشجویان انتخاب میگردد.
آغاز درسها:
اوّل ماه سنبله.
شایقین میتوانند غرض ثبتنام و معلوماتِ مزید به این حساب تلگرام (@Omar_jan3)
/واتساپ (+93766637248) پیام بگذارند.
کانال| عمر انصاری pinned «اطلاعیهٔ آغاز ثبتنام صنفِ «آموزش مهارتهای نگارش و نویسندگی»! به اطّلاع تمامیِ علاقهمندان فنّ نگارش و نویسندگی رسانیده میشود که: ثبتنامِ صنفِ آموزش مهارتهای نگارش و نویسندگی آغاز گردیده است. جزئیاتِ مرتبط با این دورهٔ درسی: مدّت دوره: دو ماه. سیستم…»
دوست دارم مکانی را آماده بسازم و نام آن را «جبر الخواطر» بگذارم!
در آنجا برای آنانیکه غمگین اند اندکی لبخند هدیه کنم؛
با معجونِ محبّت از افسردگان پذیرایی کنم؛
کمی مهر و عطوفت را برای آنانی تقدیم کنم که از مهربانی و دوست داشته شدن چیزی نمیدانند؛
با یک دنیا مژدهٔ نیکو و خوشحالیِ غیرِ قابل وصف،
سراغ انسانهای نا امید را بگیرم و در حالیکه «قرآنکریم» را در آغوش دارم به استقبال شکستهدلان بروم.
برای آنها از قرآن و آیاتِ زیبای وی سخن بگویم؛
با وعدههای نیک قرآنی،
مرهمی بر زخمهای دلِشان بگذارم و به آنان یاد آور شوم که «خدا نزد شکسته دلان است!»
یگانهچیزی که میخواهم این است که برای دیگران یک لبخند شیرین، یک دلِ خوش و یک حالِ بهتر هدیه کنم!
عمر انصاری
در آنجا برای آنانیکه غمگین اند اندکی لبخند هدیه کنم؛
با معجونِ محبّت از افسردگان پذیرایی کنم؛
کمی مهر و عطوفت را برای آنانی تقدیم کنم که از مهربانی و دوست داشته شدن چیزی نمیدانند؛
با یک دنیا مژدهٔ نیکو و خوشحالیِ غیرِ قابل وصف،
سراغ انسانهای نا امید را بگیرم و در حالیکه «قرآنکریم» را در آغوش دارم به استقبال شکستهدلان بروم.
برای آنها از قرآن و آیاتِ زیبای وی سخن بگویم؛
با وعدههای نیک قرآنی،
مرهمی بر زخمهای دلِشان بگذارم و به آنان یاد آور شوم که «خدا نزد شکسته دلان است!»
یگانهچیزی که میخواهم این است که برای دیگران یک لبخند شیرین، یک دلِ خوش و یک حالِ بهتر هدیه کنم!
عمر انصاری
❤3
آنگاه که درد از حد فراتر میرود و رنج تا ژرفای دل داخل میشود، طاقتِ قلب تاق میگردد و آرزوی نیستی میکند...
این واقعیّت را میتوان هنگامِ مراجعه به قرآن بهتر درک کرد. فقط خدا میداند درونِ قلبِ مهربان و دلِ نازکِ «مریم» -رضياللهعنها- چه میگذشت که با حسرت تمام چنین آرزو کرد:
«يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَٰذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِیَّا/ ایکاش پیش از این مرده بودم، و بهکلّی از یادها رفته (و فراموش شده) بودم!»
امیدوارم پیمانهٔ هیچ دلی به این حد پُر نگردد که نجوای شبانهاش «ایکاش مُرده بودم!» گردد.
عمر انصاری
این واقعیّت را میتوان هنگامِ مراجعه به قرآن بهتر درک کرد. فقط خدا میداند درونِ قلبِ مهربان و دلِ نازکِ «مریم» -رضياللهعنها- چه میگذشت که با حسرت تمام چنین آرزو کرد:
«يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَٰذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِیَّا/ ایکاش پیش از این مرده بودم، و بهکلّی از یادها رفته (و فراموش شده) بودم!»
امیدوارم پیمانهٔ هیچ دلی به این حد پُر نگردد که نجوای شبانهاش «ایکاش مُرده بودم!» گردد.
عمر انصاری
❤2
فقط پنجروزِ دیگر تا آغاز صنفِ فنّ نگارش و مهارتهای نویسندگی!
یکی از مهارتهای کاربُردی و مهمْ در دنیای امروزی، فنّ نگارش و نویسندگی است.
اگر میخواهید این مهارتِ خود را تقویت کنید و قلمتان روان گردد، در این دوره میان مدّت اشتراک کنید!
برای ثبتنام و معلوماتِ بیشتر به این آیدی (@Omar_jan3) و یا واتساپ نمبرِ (+93766637248)، پیام بگذارید.
یکی از مهارتهای کاربُردی و مهمْ در دنیای امروزی، فنّ نگارش و نویسندگی است.
اگر میخواهید این مهارتِ خود را تقویت کنید و قلمتان روان گردد، در این دوره میان مدّت اشتراک کنید!
برای ثبتنام و معلوماتِ بیشتر به این آیدی (@Omar_jan3) و یا واتساپ نمبرِ (+93766637248)، پیام بگذارید.
❤1
آیا هنگامیکه گناه میکنی و شومیِ آن بر قلبت اثر میکند؛ با مسجد به جنگ میشوی و در هنگامِ عبادات احساسِ دلتنگی میکنی؟!
نوایِ دلکشِ قرآن چندان قلبت را تکان نمیدهد و صدای آذان تو را به مسجد نمیبَرد؟!
شاید با خود بگویی: آری!
به خدای محمّد -ﷺ- دقیقاً همینگونه میشود.
دوستِ من!
این آغاز ماجراست...
هر گناهی که انجام میدهی، باعث میشود از یک کار خیر محروم گردی. به مرحلهای میرسی که گناهان سراسر زندگیات را فرا میگیرند...
عدّهای تسلیمِ این حالت میگردند؛ در گودالِ معصیت عمیقتر فرو رفته و تا گلو در لجنزارِ گناه غرق میگردند...
امّا تو شجاع باش!
با هر بار گناه کردنْ توبه کن؛
با مسجد رابطهات را قطع نکن و از قرآن فاصله نگیر!
شاید بگویی: نماز بر من سختی میکند و قرآن چنانکه باید؛ بر قلبم اثر نمیکند!
برایت میگویم:
حالتت درست شبیه فردی است که به مریضیِ مُهلکی مبتلاء است و طبیب هم برایش داروی قوی را تجویز نموده است؛ طبعاً داروها بر جانِ بیمار تلخ و بد مزّه اند...
بگو ببینم: آیا عاقلانه است که بیمار به سببِ تلخیِ دارو، آن را دور بیندازد؟!
شاید با خود بگویی: نخیر!
پس بدان که قلبت بیمار گردیده است و زنگار بسته است.
قرآن، نماز و عبادات به عنوان دارویهای شفابخش، به علاجِ دلت میپردازند.
از آنچه گفتم، باید دانسته باشی نباید تلخیِ این داروها بر قلبت، تو را از روی آوردن و صرفِ آنها باز بدارد؛
آخر میدانی که این پادزهرهای معصیّت و مرهمهای شفا بخش، از جانبِ خالقِ دلها و طبیب قلبها -جلّجلاله- تجویز گردیده اند!
اگر چند مدّت صبر کنی، این تلخیها به شیرینی مبدّل خواهد گردید!
و سلام بر قلبهای توبهگُزار!
عمر انصاری
نوایِ دلکشِ قرآن چندان قلبت را تکان نمیدهد و صدای آذان تو را به مسجد نمیبَرد؟!
شاید با خود بگویی: آری!
به خدای محمّد -ﷺ- دقیقاً همینگونه میشود.
دوستِ من!
این آغاز ماجراست...
هر گناهی که انجام میدهی، باعث میشود از یک کار خیر محروم گردی. به مرحلهای میرسی که گناهان سراسر زندگیات را فرا میگیرند...
عدّهای تسلیمِ این حالت میگردند؛ در گودالِ معصیت عمیقتر فرو رفته و تا گلو در لجنزارِ گناه غرق میگردند...
امّا تو شجاع باش!
با هر بار گناه کردنْ توبه کن؛
با مسجد رابطهات را قطع نکن و از قرآن فاصله نگیر!
شاید بگویی: نماز بر من سختی میکند و قرآن چنانکه باید؛ بر قلبم اثر نمیکند!
برایت میگویم:
حالتت درست شبیه فردی است که به مریضیِ مُهلکی مبتلاء است و طبیب هم برایش داروی قوی را تجویز نموده است؛ طبعاً داروها بر جانِ بیمار تلخ و بد مزّه اند...
بگو ببینم: آیا عاقلانه است که بیمار به سببِ تلخیِ دارو، آن را دور بیندازد؟!
شاید با خود بگویی: نخیر!
پس بدان که قلبت بیمار گردیده است و زنگار بسته است.
قرآن، نماز و عبادات به عنوان دارویهای شفابخش، به علاجِ دلت میپردازند.
از آنچه گفتم، باید دانسته باشی نباید تلخیِ این داروها بر قلبت، تو را از روی آوردن و صرفِ آنها باز بدارد؛
آخر میدانی که این پادزهرهای معصیّت و مرهمهای شفا بخش، از جانبِ خالقِ دلها و طبیب قلبها -جلّجلاله- تجویز گردیده اند!
اگر چند مدّت صبر کنی، این تلخیها به شیرینی مبدّل خواهد گردید!
و سلام بر قلبهای توبهگُزار!
عمر انصاری
❤1
من و پایاننامهٔ دانشگاه
با ختمِ امتحانِ فاینلِ سمستر هفتم، از جانبِ آمریت دیپارتمنت -با تأیید ریاستِ دانشکدهٔ شرعیات- تصمیم گرفته شد تا عناوینِ جبری و ناخواسته، جهتِ تهیهٔ پایاننامهٔ تحصیلی برای دانشجویان داده شود.
به همین اساس، تعداد صنفِ ما چهل نفر -شاید اندکی اضافهتر- بودیم و چهل عنوان از جانبِ آمریت برای ما سپرده شد.
دادخواهی نتیجهای در پَی نداشت و گوشها از شنیدنِ فریادِ دانشجویان بیچاره کَر بودند.
عدّهای از هم صنفیها با دادنِ مقداری پول،
بار خود را سبک ساختند و خود را از شرّ این بلای ناخواسته نجات دادند.
امّا من با چندین مشکل مواجه بودم:
- عدمِ داشتنِ کامپیوتر؛
- عدمِ داشتنِ پولِ کافی جهت خرید منوگراف -که البته اگر پول هم میداشتم اینکار را نمیکردم-؛
- عدمِ آشناییِ درست با مکتبهٔ الشاملة و چندین معضلِ ریز و درشتِ دیگر...
القصه از روی ناچاری با امکانات دست داشته (قلم، کتابچه و یک تیلفونِ شکسته) شروع به نوشتن کردم.
یکی از برادران برنامهٔ مکتبهٔ الشاملة
-نسخهٔ تیلفونیِ آن- را برایم معرّفی کرد -خدایش سلامت بدارد- از اینکه تیلفون شکسته بود،
به سختی میشد کتابها را باز کرد.
القصه هنگامیکه تحریرِ نسخهٔ قلمیِ پایاننامه تمام شد، شروع به تایپ آن در برنامهٔ وُرد تیلفون کردم.
نقطهٔ دشوارِ کار در این بود که باید هم در آن مینوشتم و هم منحیثِ کتابخانه از آن استفاده میکردم.
بعد از تهیهٔ نسخهٔ وُرد، به تنظیم پاورقیها، تصحیح شکلیات و نشانهگُذاریِ آن پرداختم.
با ختمِ موارد متذکره،
جهت تهیهٔ فهرست مطالب،
تنظیم نوعِ خط و باقی شکلیاتیکه در تیلفون انجامِ آن میسّر نبود،
از یکی از رفیقهای دانشگاهی -که خیلی برایم عزیز است- کمک خواستم.
او هم از دلِ و جان کمک کرد و در تنظیمِ آن زحمتِ فراوانی متقبل گردید.
این پایاننامه از تمامِ پایاننامههای صنف زودتر آماده شد و قبل از فرارسیدنِ امتحانِ فاینل سمستر هشتم، آمادهٔ دفاع گردید...
معیارِ دانشکده برای پایاننامهها این بود که:
باید پایاننامهها حدّ اقل دارای هفتاد صفحه و حدّ اقل دوازه منبع باشند.
با همکاریِ پروردگار و تلاشهای شبانهروزی، عنوانِ تحقیقیِ بنده در اضافهتر از یکصد و ده صفحه و با استفاده از هفتاد وپنج منبع تهیه گردید.
پرداختن به جزئیات و درسهای اینکار، نوشتهای مفصّل میطلبد؛ چیزیکه حدّ اقل برای فعلاً در پَیِ آن نیستم.
در اینجا میخواهم به گونهٔ فشرده و مختصر پارهای از درسهایی را که میتوان از این رویداد گرفت اینجا ذکر کنم:
- سختیها باعث میشود انسان از کمترین امکانات، بیشترین بهره را بگیرد؛
- عزمِ راسخ+توکل به الله میتواند هر سدّی را بشکند؛
- قیمتِ آدمی در گرو همّت و تلاشِ وی نهفته است؛
- سختیها انسان را سختسر و قوی میسازند و باعثِ رشد آدمی میگردند؛
- گاهی وارد جنگهای ناخواسته میشویم، لازم است صبور بوده و استقامت ورزیم.
راستی، فراموش کردم بگویم: عواملِ فوقالعاده مؤثّرِ دیگری که باعث شدند جا نزنم و تسلیم نگردم، -بعد از ایمان به الله متعال- «دعاهای مادرِ همیشهنگران»، «مناجاتِ شبانهٔ پدرِ مهربان»، «امیدِ خواهرِ خوشقلب» و «حمایتِ برادر» بود.
عمر انصاری
با ختمِ امتحانِ فاینلِ سمستر هفتم، از جانبِ آمریت دیپارتمنت -با تأیید ریاستِ دانشکدهٔ شرعیات- تصمیم گرفته شد تا عناوینِ جبری و ناخواسته، جهتِ تهیهٔ پایاننامهٔ تحصیلی برای دانشجویان داده شود.
به همین اساس، تعداد صنفِ ما چهل نفر -شاید اندکی اضافهتر- بودیم و چهل عنوان از جانبِ آمریت برای ما سپرده شد.
دادخواهی نتیجهای در پَی نداشت و گوشها از شنیدنِ فریادِ دانشجویان بیچاره کَر بودند.
عدّهای از هم صنفیها با دادنِ مقداری پول،
بار خود را سبک ساختند و خود را از شرّ این بلای ناخواسته نجات دادند.
امّا من با چندین مشکل مواجه بودم:
- عدمِ داشتنِ کامپیوتر؛
- عدمِ داشتنِ پولِ کافی جهت خرید منوگراف -که البته اگر پول هم میداشتم اینکار را نمیکردم-؛
- عدمِ آشناییِ درست با مکتبهٔ الشاملة و چندین معضلِ ریز و درشتِ دیگر...
القصه از روی ناچاری با امکانات دست داشته (قلم، کتابچه و یک تیلفونِ شکسته) شروع به نوشتن کردم.
یکی از برادران برنامهٔ مکتبهٔ الشاملة
-نسخهٔ تیلفونیِ آن- را برایم معرّفی کرد -خدایش سلامت بدارد- از اینکه تیلفون شکسته بود،
به سختی میشد کتابها را باز کرد.
القصه هنگامیکه تحریرِ نسخهٔ قلمیِ پایاننامه تمام شد، شروع به تایپ آن در برنامهٔ وُرد تیلفون کردم.
نقطهٔ دشوارِ کار در این بود که باید هم در آن مینوشتم و هم منحیثِ کتابخانه از آن استفاده میکردم.
بعد از تهیهٔ نسخهٔ وُرد، به تنظیم پاورقیها، تصحیح شکلیات و نشانهگُذاریِ آن پرداختم.
با ختمِ موارد متذکره،
جهت تهیهٔ فهرست مطالب،
تنظیم نوعِ خط و باقی شکلیاتیکه در تیلفون انجامِ آن میسّر نبود،
از یکی از رفیقهای دانشگاهی -که خیلی برایم عزیز است- کمک خواستم.
او هم از دلِ و جان کمک کرد و در تنظیمِ آن زحمتِ فراوانی متقبل گردید.
این پایاننامه از تمامِ پایاننامههای صنف زودتر آماده شد و قبل از فرارسیدنِ امتحانِ فاینل سمستر هشتم، آمادهٔ دفاع گردید...
معیارِ دانشکده برای پایاننامهها این بود که:
باید پایاننامهها حدّ اقل دارای هفتاد صفحه و حدّ اقل دوازه منبع باشند.
با همکاریِ پروردگار و تلاشهای شبانهروزی، عنوانِ تحقیقیِ بنده در اضافهتر از یکصد و ده صفحه و با استفاده از هفتاد وپنج منبع تهیه گردید.
پرداختن به جزئیات و درسهای اینکار، نوشتهای مفصّل میطلبد؛ چیزیکه حدّ اقل برای فعلاً در پَیِ آن نیستم.
در اینجا میخواهم به گونهٔ فشرده و مختصر پارهای از درسهایی را که میتوان از این رویداد گرفت اینجا ذکر کنم:
- سختیها باعث میشود انسان از کمترین امکانات، بیشترین بهره را بگیرد؛
- عزمِ راسخ+توکل به الله میتواند هر سدّی را بشکند؛
- قیمتِ آدمی در گرو همّت و تلاشِ وی نهفته است؛
- سختیها انسان را سختسر و قوی میسازند و باعثِ رشد آدمی میگردند؛
- گاهی وارد جنگهای ناخواسته میشویم، لازم است صبور بوده و استقامت ورزیم.
راستی، فراموش کردم بگویم: عواملِ فوقالعاده مؤثّرِ دیگری که باعث شدند جا نزنم و تسلیم نگردم، -بعد از ایمان به الله متعال- «دعاهای مادرِ همیشهنگران»، «مناجاتِ شبانهٔ پدرِ مهربان»، «امیدِ خواهرِ خوشقلب» و «حمایتِ برادر» بود.
عمر انصاری
❤12🎉1
برای کتـ.ـائب قـ.ـسام:
نیک بدانید ای لشکریان پروردگار!
اگر با دشمنتان معاملهای را انجام دهید، خواهیم گفت: بهترین معامله را کردهاید و اگر هم اینکار را نکنید خواهیم گفت همان بِه که اینکه این کار انجام نشود!
اگر جنگ را توقف دهید، خواهیم گفت: پیروز شدید و اگر بر آتشبسِ طولانی توافق کردید، خواهیم گفت: این همان چیزی است که در دسترستان قرار داشت!
اگر زندگی کردید، خواهیم گفت: شما قهرمان هستید و اگر کشته شدید خواهیم گفت: شما شهداء هستید!
اگر از جنگ دست کشیدید، خواهیم گفت: شما مسؤولیت خود را به بهترین شیوه ادا کردید و اگر ادامه دادید، خواهیم گفت: این پایمردیِ بینظیر است!
برای ما حسابی باز نکنید! به الله قسم، در چنین شرایطی جز منافقیکه نفاقِ وی آشکار باشد، فرد دیگری تیرِ نقد خود را بهسوی شما نمیگیرد.
ما با قلبهای خود، با زبانهایمان و حمایتِ خود با شما هستیم و جز چیزیکه شما را خشنود کند و چشمانتان را روشن، از ما نخواهید دید.
ان شاءالله!
اسامه بوکثیر
ترجمه و اضافه: عمر انصاری
نیک بدانید ای لشکریان پروردگار!
اگر با دشمنتان معاملهای را انجام دهید، خواهیم گفت: بهترین معامله را کردهاید و اگر هم اینکار را نکنید خواهیم گفت همان بِه که اینکه این کار انجام نشود!
اگر جنگ را توقف دهید، خواهیم گفت: پیروز شدید و اگر بر آتشبسِ طولانی توافق کردید، خواهیم گفت: این همان چیزی است که در دسترستان قرار داشت!
اگر زندگی کردید، خواهیم گفت: شما قهرمان هستید و اگر کشته شدید خواهیم گفت: شما شهداء هستید!
اگر از جنگ دست کشیدید، خواهیم گفت: شما مسؤولیت خود را به بهترین شیوه ادا کردید و اگر ادامه دادید، خواهیم گفت: این پایمردیِ بینظیر است!
برای ما حسابی باز نکنید! به الله قسم، در چنین شرایطی جز منافقیکه نفاقِ وی آشکار باشد، فرد دیگری تیرِ نقد خود را بهسوی شما نمیگیرد.
ما با قلبهای خود، با زبانهایمان و حمایتِ خود با شما هستیم و جز چیزیکه شما را خشنود کند و چشمانتان را روشن، از ما نخواهید دید.
ان شاءالله!
اسامه بوکثیر
ترجمه و اضافه: عمر انصاری
چرا این همه حادثات دلخراشِ ترافیکی از موترهای 580 به وقوع میپیوندد؟!
از دیدِ من دو عاملِ بسیار اساسی وجود دارد:
- سرعتِ زیاد؛
- نشه بودنِ رانندهها!
در کنار اینکه سرعت بینهایت زیاد این موترها؛ 95 درصد از رانندههای این نوع موترها، معتاد به مواد مخدر اند.
میطلبد تست عمومی گرفته شود و به این قصابها، اجازهٔ رانندگی داده نشود.
عمر انصاری
از دیدِ من دو عاملِ بسیار اساسی وجود دارد:
- سرعتِ زیاد؛
- نشه بودنِ رانندهها!
در کنار اینکه سرعت بینهایت زیاد این موترها؛ 95 درصد از رانندههای این نوع موترها، معتاد به مواد مخدر اند.
میطلبد تست عمومی گرفته شود و به این قصابها، اجازهٔ رانندگی داده نشود.
عمر انصاری
💯4
کانال| عمر انصاری
چرا این همه حادثات دلخراشِ ترافیکی از موترهای 580 به وقوع میپیوندد؟! از دیدِ من دو عاملِ بسیار اساسی وجود دارد: - سرعتِ زیاد؛ - نشه بودنِ رانندهها! در کنار اینکه سرعت بینهایت زیاد این موترها؛ 95 درصد از رانندههای این نوع موترها، معتاد به مواد مخدر اند.…
این حرفِ هوایی و بدون داشتن معلومات نیست. من پنجسال -وشاید هم اضافهتر از آن- با این موترها سفر کردهام و خوب با آنان آشنا هستم.
😁3
امشب ان شاءالله اوّلین جلسهٔ مقدّماتیِ صنفِ فنّ نگارش و مهارتهای نویسندگی برگزار خواهد شد!
تا فعلاً قریب به «سی» تن از برادران و خواهران، در این صنفِ درسی ثبتنام کرده اند. الحمدلله!
مهلت ثبتنام، امشب بهپایان میرسد.
تا فعلاً قریب به «سی» تن از برادران و خواهران، در این صنفِ درسی ثبتنام کرده اند. الحمدلله!
مهلت ثبتنام، امشب بهپایان میرسد.
❤4
الحمدلله!
امشب جلسهٔ مقدّماتیِ صنفِ آنلاینِ فنّ نگارش و آموزش مهارتهای نویسندگی، برگزار گردید.
امشب جلسهٔ مقدّماتیِ صنفِ آنلاینِ فنّ نگارش و آموزش مهارتهای نویسندگی، برگزار گردید.
❤4
نکتهٔ زیبای فقهی:
هرگاه رکعتی در نماز از ما فوت شد، چه زمانی برای ادای آن بلند شویم؟!
عدّهای از برادران عادت دارند به محضِ اینکه امام بهیک جانب سلام گردانید، برای ادای رکعت/رکعاتِ باقی ماندهٔ خود بلند میشوند.
اینکار هرچند اشکالی ندارد، مگر شیوهٔ مناسبتر این است: تا آنکه امام به دو جانب سلام نگردانیده است، بلند نشویم. زیرا اگر امام سهو نموده باشد، به محض بلند شدن با سلامِ اول، مجبور میشویم دوباره جهت ادای سجدهٔ سهو بنشینیم. بناءً میطلبد خاطرِ خود را از سهوِ امام فارغ ساخته، آنگاه به اتمام نماز اقدام کنیم.
پ.ن: این نکته را غالباً در «رد المحتار» دیده بودم.
والله أعلم
عمر انصاری
هرگاه رکعتی در نماز از ما فوت شد، چه زمانی برای ادای آن بلند شویم؟!
عدّهای از برادران عادت دارند به محضِ اینکه امام بهیک جانب سلام گردانید، برای ادای رکعت/رکعاتِ باقی ماندهٔ خود بلند میشوند.
اینکار هرچند اشکالی ندارد، مگر شیوهٔ مناسبتر این است: تا آنکه امام به دو جانب سلام نگردانیده است، بلند نشویم. زیرا اگر امام سهو نموده باشد، به محض بلند شدن با سلامِ اول، مجبور میشویم دوباره جهت ادای سجدهٔ سهو بنشینیم. بناءً میطلبد خاطرِ خود را از سهوِ امام فارغ ساخته، آنگاه به اتمام نماز اقدام کنیم.
پ.ن: این نکته را غالباً در «رد المحتار» دیده بودم.
والله أعلم
عمر انصاری
❤2
دشوارترین حالتِ زندگیِ یک پرنده زمان پَر کشیدنِ اوست؛ از آن به بعد اوج میگیرد و در دلِ آسمان پرواز میکند.
بلی دوستِ من!
آغاز همیشه دردناک، زشت و ناخوشایند است. اما تو تسلیم نشو!
پَر بکش و پرواز کن؛ آسمان به هیچکسی تعلّق ندارد!
عمر انصاری
بلی دوستِ من!
آغاز همیشه دردناک، زشت و ناخوشایند است. اما تو تسلیم نشو!
پَر بکش و پرواز کن؛ آسمان به هیچکسی تعلّق ندارد!
عمر انصاری
❤5
چگونه توقّع داری به کامیابی برسی،
در حالیکه روزانه پنج مرتبه ندای «حیّ علیالفلاح/بشتابید بسوی کامیابی» را میشنوی و نسبت به آن بی التفات هستی؟!
بلی دوستِ من،
بدانکه نخستین گامِ مؤفّقیت، «نماز» است.
از این اگر غافل شدی، با سعادت و خوشبختی فرسنگها فاصله گرفتهای!
عمر انصاری
در حالیکه روزانه پنج مرتبه ندای «حیّ علیالفلاح/بشتابید بسوی کامیابی» را میشنوی و نسبت به آن بی التفات هستی؟!
بلی دوستِ من،
بدانکه نخستین گامِ مؤفّقیت، «نماز» است.
از این اگر غافل شدی، با سعادت و خوشبختی فرسنگها فاصله گرفتهای!
عمر انصاری
😢3
کانالی را در واتساپ، جهت پخش و نشر دست نبشتههای دانشجویانِ صنفِ نویسندگی ایحاد کردیم.
خوشحال میشویم اگر به کانال بپوندید و دوستان تان را نیز دعوت کنید:
https://whatsapp.com/channel/0029Vb6BxM0HLHQWmUnZAY1P
خوشحال میشویم اگر به کانال بپوندید و دوستان تان را نیز دعوت کنید:
https://whatsapp.com/channel/0029Vb6BxM0HLHQWmUnZAY1P
WhatsApp.com
قلم بهدستانِ جوان | WhatsApp Channel
قلم بهدستانِ جوان WhatsApp Channel. این کانال جهت نشر و پخشِ دست نوشتههای صنفِ «آموزشِ نویسندگی» ایجاد گردیده است. 9 followers
❤1
- میدانی دوستت ندارد؟!
+ مشکلی نیست؛ همینکه من دوستش دارم کافیست.
- اما او همیشه از تو بد میگوید!
+ بگذار بگوید، من همیشه از او بهخوبی یاد خواهم کرد...
- تو نمیدانی، مگر او فقط به خود میاندیشد و پروای تو را ندارد.
+ اشکالی ندارد؛ هرگونه که راحت باشد!
- چگونه میتوانی اینقدر در مقابل جفای او بیتفاوت باشی؟!
+ چون من از وی بوی پدرم را استشمام میکنم.
- چرا اینقدر دوستش داری؟!
+ چون برادرم است و بازوی زندگیام!
عمر انصاری
+ مشکلی نیست؛ همینکه من دوستش دارم کافیست.
- اما او همیشه از تو بد میگوید!
+ بگذار بگوید، من همیشه از او بهخوبی یاد خواهم کرد...
- تو نمیدانی، مگر او فقط به خود میاندیشد و پروای تو را ندارد.
+ اشکالی ندارد؛ هرگونه که راحت باشد!
- چگونه میتوانی اینقدر در مقابل جفای او بیتفاوت باشی؟!
+ چون من از وی بوی پدرم را استشمام میکنم.
- چرا اینقدر دوستش داری؟!
+ چون برادرم است و بازوی زندگیام!
عمر انصاری
❤6