«پیرا ذرات» سومین قلمروی ذرات
در یک بعدازظهر آرام در دوران همهگیری کرونا در سال ۲۰۲۱، ژیوآن وانگ، که آن زمان دانشجوی دکترا در دانشگاه رایس بود، برای سرگرمی سراغ یک مسئلهی ریاضی عجیب رفت. بعد از پیدا کردن یک جواب غیرمنتظره، به این فکر افتاد که شاید بتوان این ریاضیات را در دنیای واقعی هم معنا کرد.
کمکم متوجه شد که این فرمولها انگار نوع تازهای از ذره را توصیف میکنند _ ذرهای که نه جزو ذرات ماده است(نه فرمیون) و نه از آنهایی که نیرو را منتقل میکنند(نه بوزون)؛ بلکه چیز کاملاً متفاوتی بهنظر میرسید.
وانگ خیلی زود مشتاق شد این کشف تصادفی را به یک نظریهی کامل دربارهی این ذرهی تازه تبدیل کند. او موضوع را با کیدن هزرد، استاد راهنمایش، در میان گذاشت.
هزرد میگوید:
«به او گفتم مطمئن نیستم چنین چیزی شدنی باشه، ولی اگر واقعاً باور داری که ممکن است، باید همهی وقت و انرژیت را روی همین بگذاری و بقیه کارهایت را کنار بگذاری.»
در ژانویه امسال، وانگ _ که حالا پژوهشگر پسادکترا در مؤسسه ماکس پلانک اپتیک کوانتومی در آلمان است _همراه با هزرد، نتایج کاملشدهشان را در مجله Nature منتشر کردند.
آنها میگویند نوع سومی از ذرات به نام پیراذره واقعاً میتواند وجود داشته باشد؛ و این ذرات میتوانند مواد تازه و شگفتانگیزی با ویژگیهای ناشناخته به وجود بیاورند.
زمانی که این مقاله منتشر شد، مارکوس مولر، فیزیکدان مؤسسه اپتیک و اطلاعات کوانتومی در وین، به دلایل دیگری درگیر همین مفهوم شده بود.
در دنیای کوانتومی، یک جسم یا چیز میتواند بهطور همزمان در چند جا باشد.
مولر در حال بررسی این بود که چطور میشود از دیدگاه ناظران مختلف در این حالتهای همزمان واقعیت، جابجا شد.
او متوجه شد که این مسئله محدودیتهای تازهای برای وجود پیراذرات به همراه دارد.
تیم او نتایجشان را در فوریه، در قالب یک نسخه پیش از چاپ منتشر کردند که در حال حاضر در نوبت بررسی برای انتشار در یک مجله است.
نزدیکی زمانی این دو پژوهش کاملاً اتفاقی بود.
اما در کنار هم، این کارها باعث شده دوباره سراغ یکی از رازهای قدیمی فیزیک بروند _ رازی که خیال میکردند دههها پیش حل شده.
یک پرسش بنیادین دوباره روی میز آمده:
چه ذراتی میتوانند در جهان ما وجود داشته باشند؟
جهانهای پنهان
تمام ذرات بنیادی شناختهشده در دنیا به یکی از دو دسته تقسیم میشوند _ و این دو رفتارهایی تقریباً متضاد دارند.
یک دسته، ذراتی هستند که ماده را میسازند و به آنها فرمیون میگویند؛ دستهی دیگر، ذراتی هستند که نیروهای بنیادین را منتقل میکنند و به آنها بوزون گفته میشود.
ویژگی اصلی فرمیونها این است که اگر جای دو فرمیون را با هم عوض کنید، حالت کوانتومی آنها یک علامت منفی میگیرد. همین علامت منفی ساده، پیامدهای بزرگی دارد.
این قانون باعث میشود که هیچ دو فرمیونی نتوانند همزمان در یک مکان باشند. وقتی فرمیونها را در کنار هم بچینید، نمیشود آنها را بیشتر از حدی فشرده کرد.
این ویژگی جلوی فروپاشیدن ماده به درون خودش را میگیرد _ دلیلش این است که الکترونها در هر اتم، در لایههای جداگانه قرار میگیرند.
اگر این علامت منفی وجود نداشت، ما هم وجود نداشتیم....
ادامه این تحلیل✍️
🚀 @ofoghroydadd
این تحلیل پر از اطلاعات علمی به زبان ساده است.
در یک بعدازظهر آرام در دوران همهگیری کرونا در سال ۲۰۲۱، ژیوآن وانگ، که آن زمان دانشجوی دکترا در دانشگاه رایس بود، برای سرگرمی سراغ یک مسئلهی ریاضی عجیب رفت. بعد از پیدا کردن یک جواب غیرمنتظره، به این فکر افتاد که شاید بتوان این ریاضیات را در دنیای واقعی هم معنا کرد.
کمکم متوجه شد که این فرمولها انگار نوع تازهای از ذره را توصیف میکنند _ ذرهای که نه جزو ذرات ماده است(نه فرمیون) و نه از آنهایی که نیرو را منتقل میکنند(نه بوزون)؛ بلکه چیز کاملاً متفاوتی بهنظر میرسید.
وانگ خیلی زود مشتاق شد این کشف تصادفی را به یک نظریهی کامل دربارهی این ذرهی تازه تبدیل کند. او موضوع را با کیدن هزرد، استاد راهنمایش، در میان گذاشت.
هزرد میگوید:
«به او گفتم مطمئن نیستم چنین چیزی شدنی باشه، ولی اگر واقعاً باور داری که ممکن است، باید همهی وقت و انرژیت را روی همین بگذاری و بقیه کارهایت را کنار بگذاری.»
در ژانویه امسال، وانگ _ که حالا پژوهشگر پسادکترا در مؤسسه ماکس پلانک اپتیک کوانتومی در آلمان است _همراه با هزرد، نتایج کاملشدهشان را در مجله Nature منتشر کردند.
آنها میگویند نوع سومی از ذرات به نام پیراذره واقعاً میتواند وجود داشته باشد؛ و این ذرات میتوانند مواد تازه و شگفتانگیزی با ویژگیهای ناشناخته به وجود بیاورند.
زمانی که این مقاله منتشر شد، مارکوس مولر، فیزیکدان مؤسسه اپتیک و اطلاعات کوانتومی در وین، به دلایل دیگری درگیر همین مفهوم شده بود.
در دنیای کوانتومی، یک جسم یا چیز میتواند بهطور همزمان در چند جا باشد.
مولر در حال بررسی این بود که چطور میشود از دیدگاه ناظران مختلف در این حالتهای همزمان واقعیت، جابجا شد.
او متوجه شد که این مسئله محدودیتهای تازهای برای وجود پیراذرات به همراه دارد.
تیم او نتایجشان را در فوریه، در قالب یک نسخه پیش از چاپ منتشر کردند که در حال حاضر در نوبت بررسی برای انتشار در یک مجله است.
نزدیکی زمانی این دو پژوهش کاملاً اتفاقی بود.
اما در کنار هم، این کارها باعث شده دوباره سراغ یکی از رازهای قدیمی فیزیک بروند _ رازی که خیال میکردند دههها پیش حل شده.
یک پرسش بنیادین دوباره روی میز آمده:
چه ذراتی میتوانند در جهان ما وجود داشته باشند؟
جهانهای پنهان
تمام ذرات بنیادی شناختهشده در دنیا به یکی از دو دسته تقسیم میشوند _ و این دو رفتارهایی تقریباً متضاد دارند.
یک دسته، ذراتی هستند که ماده را میسازند و به آنها فرمیون میگویند؛ دستهی دیگر، ذراتی هستند که نیروهای بنیادین را منتقل میکنند و به آنها بوزون گفته میشود.
ویژگی اصلی فرمیونها این است که اگر جای دو فرمیون را با هم عوض کنید، حالت کوانتومی آنها یک علامت منفی میگیرد. همین علامت منفی ساده، پیامدهای بزرگی دارد.
این قانون باعث میشود که هیچ دو فرمیونی نتوانند همزمان در یک مکان باشند. وقتی فرمیونها را در کنار هم بچینید، نمیشود آنها را بیشتر از حدی فشرده کرد.
این ویژگی جلوی فروپاشیدن ماده به درون خودش را میگیرد _ دلیلش این است که الکترونها در هر اتم، در لایههای جداگانه قرار میگیرند.
اگر این علامت منفی وجود نداشت، ما هم وجود نداشتیم....
ادامه این تحلیل
این تحلیل پر از اطلاعات علمی به زبان ساده است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegraph
«پیراذرات» سومین قلمرو ذرات کوانتومی خواهد بود
در یک بعدازظهر آرام در دوران همهگیری کرونا در سال ۲۰۲۱، ژیوآن وانگ، که آن زمان دانشجوی دکترا در دانشگاه رایس بود، برای سرگرمی سراغ یک مسئلهی ریاضی عجیب رفت. بعد از پیدا کردن یک جواب غیرمنتظره، به این فکر افتاد که شاید بتوان این ریاضیات را در دنیای واقعی…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from پارینه/پالئوگرام (ɟɹǝ ᴉʌɐɹsoɥʞ)
Telegraph
🧵 Twitter Thread
حدس میزنم به زودی بلاگرهای زرنگ شبهعلم و رزمندگان صلیبی علم ما را با خبر «بازگشت دیوگرگ/direwolf پس از دههزارسال از انقراض» زخم خواهند کرد.عزیزان، خبرش گزاف و ادعای شرکتی که این کار را کرده لاف است.اگر سگی را که شبیه پاندا رنگ شده، پاندا میدانید، موضوع…
آیا شما مایلید یکی از دلایل رخ دادن این اتفاقات باشید؟
۱. فردی که در ذهن یا در عمل دچار تبعیضهای جنسیتی است
۲. فردی که دیگران را مورد آزار روانی قرار میدهد
۳. فردی که بدون اجازه، به بدن دیگران دست میزند و آنها را لمس میکند
۴. فردی که در کودکی مورد آزار جنسی بدنی (نه صرفاً به معنای دخول — لطفاً مفهوم را در ذهن خود گسترش دهید) یا روانی قرار گرفته است
۵. فردی که از درک و آگاهی جنسی کافی برخوردار نیست
۶. فردی که نمیتواند جنس مخالف را در ابعاد جنسی و بدنی درک کند
و موارد مشابه دیگر
اکنون تصور کنید این فرد فرزند شماست؛ فرزندی که از کودکی، آموزش صحیح و تدریجی در این زمینهها دریافت نکرده و در نتیجه به یکی یا چند مورد از این مشکلات دچار شده یا تجربه تلخی را پشت سر گذاشته است.
آموزش در زمینه شناخت بدن، تفاوتهای بدنی با جنس مخالف، و آگاهی از حقوق و بایدها و نبایدهای مرتبط با آن از وظایف مهم والدین است. خجالت کشیدن و سکوت در این زمینه، جایگزین مناسبی برای تربیت درست نخواهد بود. این کار نیازمند هنر و تدبیر است و باید به صورت تدریجی و متناسب با سن کودک انجام شود. در این مسیر، هیچکس بهتر از پدر و مادر نمیتواند این نقش را ایفا کند.
بخش زیادی از مشکلات فرهنگی و اجتماعی در جوامع مختلف، ناشی از همین ناآگاهیها و کمتوجهیها در دوران کودکی است. متأسفانه، بسیاری از کودکان حتی در صورت تجربه لمسهای نامناسب، به دلیل آگاهی نداشتن یا ترس، آن را درک نمیکنند یا به والدین خود نمیگویند.
تصور کنید اگر همین هفته پیش، فرزند ارزشمند شما، در محیطی مانند مدرسه، کلاس ورزشی، آموزشگاه هنری، یا هر جمع دیگری مورد رفتار نامناسب قرار گرفته باشد و شما بیخبر باشید _ چه احساسی خواهید داشت؟
آگاهیبخشی در این زمینه از کودکی، به فرزندان کمک میکند تا در آینده، چه در روابط و چه در جامعه، رفتارهایی محترمانه و مسئولانه داشته باشند و بدون آسیب فیزیکی یا روانی به خود یا دیگران، زندگی کنند.
چنین فرهنگی اگر رواج پیدا کند، جامعه سرشار از افرادی آگاه و متشخص خواهد شد و در نتیجه، هم کودکی ایمنتر و سالمتر و هم بزرگسالی با روابط اجتماعی، عاطفی و جنسی سالمتر شکل خواهد گرفت.
ما نسلهایی هستیم که خودمان با کمبود آموزش و آگاهی در این زمینهها رشد کردیم. اجازه ندهیم فرزندان ما و نسلهای آینده، به همان سرنوشت دچار شوند.
این کار دشوار نیست؛ کتاب، مشاور، و منابع معتبر وجود دارد.
لازم نیست در یک شب همه چیز را به فرزند خود بگویید. بلکه به تدریج و در قالب گفتوگوهای کوتاه، خصوصی و در چارچوب ارتباط صمیمانه والد-فرزندی، میتوان این آموزشها را در برنامه تربیتی گنجاند.
سام آریامنش
🚀 @ofoghroydadd
شناخت اندام جنسی بدن خود
شناخت اندام جنسی بدن جنس مخالف
باید ها و نباید ها در این دو زمینه بالا
شناخت و آگاه کردن از واژه ها و جملات و درخواست ها و تعریف انواع لمس ها
اینکه یک انسان چگونه به وجود میآید(درواقع توضیح بیولوژیکی سکس و اهمیتش باید ها و نباید های هر سن و گسترش دهید)
و غیره
۱. فردی که در ذهن یا در عمل دچار تبعیضهای جنسیتی است
۲. فردی که دیگران را مورد آزار روانی قرار میدهد
۳. فردی که بدون اجازه، به بدن دیگران دست میزند و آنها را لمس میکند
۴. فردی که در کودکی مورد آزار جنسی بدنی (نه صرفاً به معنای دخول — لطفاً مفهوم را در ذهن خود گسترش دهید) یا روانی قرار گرفته است
۵. فردی که از درک و آگاهی جنسی کافی برخوردار نیست
۶. فردی که نمیتواند جنس مخالف را در ابعاد جنسی و بدنی درک کند
و موارد مشابه دیگر
اکنون تصور کنید این فرد فرزند شماست؛ فرزندی که از کودکی، آموزش صحیح و تدریجی در این زمینهها دریافت نکرده و در نتیجه به یکی یا چند مورد از این مشکلات دچار شده یا تجربه تلخی را پشت سر گذاشته است.
آموزش در زمینه شناخت بدن، تفاوتهای بدنی با جنس مخالف، و آگاهی از حقوق و بایدها و نبایدهای مرتبط با آن از وظایف مهم والدین است. خجالت کشیدن و سکوت در این زمینه، جایگزین مناسبی برای تربیت درست نخواهد بود. این کار نیازمند هنر و تدبیر است و باید به صورت تدریجی و متناسب با سن کودک انجام شود. در این مسیر، هیچکس بهتر از پدر و مادر نمیتواند این نقش را ایفا کند.
بخش زیادی از مشکلات فرهنگی و اجتماعی در جوامع مختلف، ناشی از همین ناآگاهیها و کمتوجهیها در دوران کودکی است. متأسفانه، بسیاری از کودکان حتی در صورت تجربه لمسهای نامناسب، به دلیل آگاهی نداشتن یا ترس، آن را درک نمیکنند یا به والدین خود نمیگویند.
تصور کنید اگر همین هفته پیش، فرزند ارزشمند شما، در محیطی مانند مدرسه، کلاس ورزشی، آموزشگاه هنری، یا هر جمع دیگری مورد رفتار نامناسب قرار گرفته باشد و شما بیخبر باشید _ چه احساسی خواهید داشت؟
آگاهیبخشی در این زمینه از کودکی، به فرزندان کمک میکند تا در آینده، چه در روابط و چه در جامعه، رفتارهایی محترمانه و مسئولانه داشته باشند و بدون آسیب فیزیکی یا روانی به خود یا دیگران، زندگی کنند.
چنین فرهنگی اگر رواج پیدا کند، جامعه سرشار از افرادی آگاه و متشخص خواهد شد و در نتیجه، هم کودکی ایمنتر و سالمتر و هم بزرگسالی با روابط اجتماعی، عاطفی و جنسی سالمتر شکل خواهد گرفت.
ما نسلهایی هستیم که خودمان با کمبود آموزش و آگاهی در این زمینهها رشد کردیم. اجازه ندهیم فرزندان ما و نسلهای آینده، به همان سرنوشت دچار شوند.
این کار دشوار نیست؛ کتاب، مشاور، و منابع معتبر وجود دارد.
لازم نیست در یک شب همه چیز را به فرزند خود بگویید. بلکه به تدریج و در قالب گفتوگوهای کوتاه، خصوصی و در چارچوب ارتباط صمیمانه والد-فرزندی، میتوان این آموزشها را در برنامه تربیتی گنجاند.
سام آریامنش
شناخت اندام جنسی بدن خود
شناخت اندام جنسی بدن جنس مخالف
باید ها و نباید ها در این دو زمینه بالا
شناخت و آگاه کردن از واژه ها و جملات و درخواست ها و تعریف انواع لمس ها
اینکه یک انسان چگونه به وجود میآید(درواقع توضیح بیولوژیکی سکس و اهمیتش باید ها و نباید های هر سن و گسترش دهید)
و غیره
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
تاثیر پورن دیدن بر مغز و رابطه
منبع:
Danielle Sukenik, Assistant Professor of Psychiatry, University of Colorado Anschutz Medical Campus
This article is republished from The Conversation under a Creative Commons license. Read the original article.
از اینجا بخوانید✍️
🚀 @ofoghroydadd
ترجمه هوش مصنوعی
منبع:
Danielle Sukenik, Assistant Professor of Psychiatry, University of Colorado Anschutz Medical Campus
This article is republished from The Conversation under a Creative Commons license. Read the original article.
از اینجا بخوانید
ترجمه هوش مصنوعی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegraph
تاثیر پورنوگرافی بر مغز و بدن و رابطه
در ادامه گزارشی جامع و مشروح از مقاله "Pornography's Prevalence Could Have a Dire Impact on Our Brain, Studies Show" ارائه میگردد که به بررسی روند افزایش مصرف پورنوگرافی، تأثیرات آن بر مغز و روابط انسانی و نیز اثرات آن بر جوانان میپردازد. مقدمه پورنوگرافی…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
واکنش شگفتانگیز فیلهای باغوحش سندیهگو به زلزله ۵.۲ ریشتری
در جریان زلزله ۵.۲ ریشتری که صبح روز دوشنبه ۱۴ آوریل حوالی جولیان در ایالت کالیفرنیا رخ داد، فیلهای باغوحش سندیهگو واکنشی غریزی و دیدنی نشان دادند.
دوربینهای این پارک لحظهای نادر را ثبت کردند که در آن سه فیل بزرگسال به نامهای ندلولا، اومنگانی و خوسی به سرعت دو فیل جوانتر ۷ ساله به نامهای زولی و مکایا را در یک حلقه محافظتی موسوم به «دایره هشدار» قرار دادند.
این رفتار که به گفته کارشناسان، پاسخی طبیعی به تهدیدات احتمالی است، معمولاً هنگام حضور شکارچیان یا خطرات طبیعی از سوی گلههای فیلها دیده میشود. فیلها با قرار گرفتن در یک دایره، بچهها را در مرکز و خود را در اطراف قرار میدهند و با دقت محیط را ارزیابی میکنند.
فیلها قادرند ارتعاشات و صداهای زمین را از طریق پاهایشان احساس کنند، و این مهارت در تشخیص زلزله یا تهدیدهای دیگر به آنها کمک میکند.
در این صحنه، مکایا در مرکز دایره ایستاده بود، در حالی که زولی که تمایل به نشان دادن شجاعت و استقلال داشت، در حاشیه حلقه ایستاد. خوسی که از فیلهای بزرگتر و مراقب زولی محسوب میشود، با خرطومش به آرامی زولی را نوازش میکرد و به پشت و صورتش میزد؛ گویی که میگفت:
«همه چیز خوب است، برگرد وسط دایره.»
پس از گذشت زلزله، فیلها کمکم به رفتارهای عادی روزمره خود بازگشتند، هرچند که تا مدتی در کنار هم ماندند.
🚀 @ofoghroydadd
🐘 Livescience
در جریان زلزله ۵.۲ ریشتری که صبح روز دوشنبه ۱۴ آوریل حوالی جولیان در ایالت کالیفرنیا رخ داد، فیلهای باغوحش سندیهگو واکنشی غریزی و دیدنی نشان دادند.
دوربینهای این پارک لحظهای نادر را ثبت کردند که در آن سه فیل بزرگسال به نامهای ندلولا، اومنگانی و خوسی به سرعت دو فیل جوانتر ۷ ساله به نامهای زولی و مکایا را در یک حلقه محافظتی موسوم به «دایره هشدار» قرار دادند.
این رفتار که به گفته کارشناسان، پاسخی طبیعی به تهدیدات احتمالی است، معمولاً هنگام حضور شکارچیان یا خطرات طبیعی از سوی گلههای فیلها دیده میشود. فیلها با قرار گرفتن در یک دایره، بچهها را در مرکز و خود را در اطراف قرار میدهند و با دقت محیط را ارزیابی میکنند.
فیلها قادرند ارتعاشات و صداهای زمین را از طریق پاهایشان احساس کنند، و این مهارت در تشخیص زلزله یا تهدیدهای دیگر به آنها کمک میکند.
در این صحنه، مکایا در مرکز دایره ایستاده بود، در حالی که زولی که تمایل به نشان دادن شجاعت و استقلال داشت، در حاشیه حلقه ایستاد. خوسی که از فیلهای بزرگتر و مراقب زولی محسوب میشود، با خرطومش به آرامی زولی را نوازش میکرد و به پشت و صورتش میزد؛ گویی که میگفت:
«همه چیز خوب است، برگرد وسط دایره.»
پس از گذشت زلزله، فیلها کمکم به رفتارهای عادی روزمره خود بازگشتند، هرچند که تا مدتی در کنار هم ماندند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
نیمی از گاز هیدروژن گمشدهی کیهان پیدا شد
دانشمندان مدتها میدانستند که چیزی از مادهی معمولی (باریونی) کیهان کم است. طبق مدل بیگبنگ، حدود ۱۵٪ کل جرم-انرژی جهان باید از مادهی معمولی (نه ماده تاریک) تشکیل شده باشد؛ اما وقتی ستارهها و کهکشانها و گازهای مرئی را شمردند، بیش از نیمی از آن پیدا نمیشد.
اکنون پژوهشگران دریافتند که این مادهی گمشده در قالب گاز هیدروژن یونیزه (گازی که الکترونهایش را از دست داده) و بسیار رقیق در هالهای بزرگ پیرامون کهکشانها وجود دارد. این هاله بسیار گستردهتر از چیزی است که قبلاً تصور میشد.
برای دیدن این گاز کمنور، تصاویر حدود ۷ میلیون کهکشان را روی هم قرار دادند (تکنیکی به نام stacking) و از اثری به نام اثر کینماتیک سونیایف-زلدوویچ (kSZ) استفاده کردند.
(این اثر: وقتی نور زمینهی کیهان (CMB) از میان گازهای یونیزه عبور میکند، کمی پراکنده میشود و باعث تغییرات کوچکی در دمای آن ناحیه میشود).
دادهها نشان میدهند که این گاز در هالهی پیرامون کهکشانها و در رشتههای کیهانی (Cosmic Filaments) پراکنده است.
احتمالاً سیاهچالههای مرکزی کهکشانها در دورههای مختلفی از عمرشان فعال میشوند (نه فقط در زمان تولدشان) و گازها را به دوردست پرتاب میکنند.
مدلهای کنونی کیهانشناسی باید این هالههای بزرگ و بازخوردهای (feedback) شدیدتر را در نظر بگیرند.
شناخت محل گازها کمک میکند مدلهای دقیقتری از تکامل کهکشان و جهان بسازیم.
این یافته ممکن است تناقضهایی را دربارهی چگالی تودهای (clumpiness) جهان رفع کند.
سام آریامنش
🚀 @ofoghroydadd
توضیح چند مفهوم که در ترجمه بود:
ماده باریونی یعنی مادهی معمولی (اتمها) که از پروتون و نوترون ساخته شده، بر خلاف ماده تاریک.
گاز یونیزه یعنی گازی که اتمهایش الکترون از دست دادهاند و بار مثبت دارند.
مفهوم CMB یعنی نور پسزمینهی مایکروویوی کیهان، بازمانده از بیگبنگ.
اثر kSZ پراکندگی نور CMB بهوسیلهی حرکت الکترونهای گاز یونیزه است.
و Cosmic Filaments همان رشتههای عظیم گاز و کهکشان که ساختار بزرگمقیاس جهان را میسازند است.
🏜 arXiv (2024)
دانشمندان مدتها میدانستند که چیزی از مادهی معمولی (باریونی) کیهان کم است. طبق مدل بیگبنگ، حدود ۱۵٪ کل جرم-انرژی جهان باید از مادهی معمولی (نه ماده تاریک) تشکیل شده باشد؛ اما وقتی ستارهها و کهکشانها و گازهای مرئی را شمردند، بیش از نیمی از آن پیدا نمیشد.
اکنون پژوهشگران دریافتند که این مادهی گمشده در قالب گاز هیدروژن یونیزه (گازی که الکترونهایش را از دست داده) و بسیار رقیق در هالهای بزرگ پیرامون کهکشانها وجود دارد. این هاله بسیار گستردهتر از چیزی است که قبلاً تصور میشد.
برای دیدن این گاز کمنور، تصاویر حدود ۷ میلیون کهکشان را روی هم قرار دادند (تکنیکی به نام stacking) و از اثری به نام اثر کینماتیک سونیایف-زلدوویچ (kSZ) استفاده کردند.
(این اثر: وقتی نور زمینهی کیهان (CMB) از میان گازهای یونیزه عبور میکند، کمی پراکنده میشود و باعث تغییرات کوچکی در دمای آن ناحیه میشود).
دادهها نشان میدهند که این گاز در هالهی پیرامون کهکشانها و در رشتههای کیهانی (Cosmic Filaments) پراکنده است.
احتمالاً سیاهچالههای مرکزی کهکشانها در دورههای مختلفی از عمرشان فعال میشوند (نه فقط در زمان تولدشان) و گازها را به دوردست پرتاب میکنند.
مدلهای کنونی کیهانشناسی باید این هالههای بزرگ و بازخوردهای (feedback) شدیدتر را در نظر بگیرند.
شناخت محل گازها کمک میکند مدلهای دقیقتری از تکامل کهکشان و جهان بسازیم.
این یافته ممکن است تناقضهایی را دربارهی چگالی تودهای (clumpiness) جهان رفع کند.
سام آریامنش
توضیح چند مفهوم که در ترجمه بود:
ماده باریونی یعنی مادهی معمولی (اتمها) که از پروتون و نوترون ساخته شده، بر خلاف ماده تاریک.
گاز یونیزه یعنی گازی که اتمهایش الکترون از دست دادهاند و بار مثبت دارند.
مفهوم CMB یعنی نور پسزمینهی مایکروویوی کیهان، بازمانده از بیگبنگ.
اثر kSZ پراکندگی نور CMB بهوسیلهی حرکت الکترونهای گاز یونیزه است.
و Cosmic Filaments همان رشتههای عظیم گاز و کهکشان که ساختار بزرگمقیاس جهان را میسازند است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
کانال علمی افق رویداد
چتبات هوش مصنوعی به اندازه انسان هوشمند نیست با به اندازه انسان باهوش نیست فرق میکند.
بله به اندازه انسان هوشمند نیست؛ اما از بیشتر انسانها باهوشتر است، اگر هوش را برمبنای قوه تحلیل تعریف کنیم. من با آدمهای زیادی سروکار داشتم و بحث کردم، هوششان در مقابل هوش مصنوعی فعلی، مثل هوش یک خزنده در مقابل انسان معمولی است.
بله به اندازه انسان هوشمند نیست؛ اما از بیشتر انسانها باهوشتر است، اگر هوش را برمبنای قوه تحلیل تعریف کنیم. من با آدمهای زیادی سروکار داشتم و بحث کردم، هوششان در مقابل هوش مصنوعی فعلی، مثل هوش یک خزنده در مقابل انسان معمولی است.
در پژوهشی تازه، دکتر ایگناسیو مونترو-روئیز و همکارانش به بررسی منشأ اشیای مسی کشفشده در جزیرهایبو در سواحل شمالی موزامبیک پرداختند. در گذشته این منطقه نقش حاشیهای در تاریخ تجارت سواحلی تلقی میشد. اما در کاوشهای ۲۰۱۶، آثاری از جمله سفالهای ایرانی و حاشیه خلیج فارس، مهرههای هندی-آسیای مرکزی و سکههای برنزی نیز یافت شد.
تحلیلهای عنصری و ایزوتوپی روی این سکهها نشان داد که ترکیب آنها با سکههای سواحلی تفاوت دارد و منشأ مسِ آنها به احتمال زیاد منطقهی کوپربلت در کنگو (شینکولوبوه) است_ دورترین منبع مس شناختهشده در این مسیر.
مسیر احتمالی این فلز از معادن کنگو به دره میانی لیمپوپو (جنوب آفریقا) و از آنجا به سواحل اقیانوس هند بوده؛ مشابه مسیر تجارت طلا از زیمبابوه بزرگ و آفریقای جنوبی. یافتهها نشان میدهد که روستاهای کوچک مانند ایبو، نقشی فراتر از تصور در شکلگیری شبکههای اولیه تجارت اقیانوس هند داشتهاند.
🚀 @ofoghroydad
🧪 Azania: Archaeological Research in Africa (2025)
نه تنها سفال، بلکه پژوهشها نشان میدهد بخشی از تبار مردم سواحیلی از شاهزادگان و تجار ایرانی است.
تحلیلهای عنصری و ایزوتوپی روی این سکهها نشان داد که ترکیب آنها با سکههای سواحلی تفاوت دارد و منشأ مسِ آنها به احتمال زیاد منطقهی کوپربلت در کنگو (شینکولوبوه) است_ دورترین منبع مس شناختهشده در این مسیر.
مسیر احتمالی این فلز از معادن کنگو به دره میانی لیمپوپو (جنوب آفریقا) و از آنجا به سواحل اقیانوس هند بوده؛ مشابه مسیر تجارت طلا از زیمبابوه بزرگ و آفریقای جنوبی. یافتهها نشان میدهد که روستاهای کوچک مانند ایبو، نقشی فراتر از تصور در شکلگیری شبکههای اولیه تجارت اقیانوس هند داشتهاند.
نه تنها سفال، بلکه پژوهشها نشان میدهد بخشی از تبار مردم سواحیلی از شاهزادگان و تجار ایرانی است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
تأثیر شخصیتهای تاریک سیاستمداران بر دوقطبیسازی سیاسی
بر اساس این پژوهش، سیاستمدارانی که دارای ویژگیهای شخصیتی موسوم به سهگانه تاریک (Dark Triad) — شامل خودشیفتگی (تمرکز بیش از حد بر خود)، روانپریشی (سردی احساسی و بیاحساسی) و ماکیاولیسم (گرایش به فریب و دستکاری) — هستند، باعث افزایش دوقطبی عاطفی در میان هوادارانشان میشوند.
تأثیر درونی: هرچه رأیدهندهها از نظر فکری به یک سیاستمدار نزدیکتر باشند، بیشتر از او تأثیر میگیرند و تمایل بیشتری به خصومت با مخالفان سیاسی پیدا میکنند.(یکی از دلایل خصومت شدید ولایتمعاشان نسبت به مردم ایران همین شدت بالای سه گانه تاریک در رهبرشان است/سام)
نقش ماکیاولیها: سیاستمداران ماکیاولی (هدفمحور، دستکاریگر) بیش از دیگران در تشدید این دوقطبی احساسی مؤثرند.
بیتفاوتی به مخالف: شخصیت سیاستمداران مخالف تأثیر چندانی بر شدت دوقطبی شدن ندارد.
نمونههای مورد بررسی: رهبرانی مانند ترامپ، بولسونارو، ماکرون، اوربان، اردوغان، و مودى هم در این مطالعه بررسی شدند.(نمره هیچکدام فاش نشده است)
پیامدها:
دوقطبی احساسی باعث افزایش نفرت و خشم در جامعه میشود.
به تدریج هویت جمعی تضعیف میشود. ⚠️
ارزشها و قواعد دموکراتیک در خطر فروپاشی قرار میگیرند.
در دورانهای بحرانی، مردم تمایل بیشتری به رهبران مقتدر و سختگیر دارند _ حتی اگر این رهبران، هنجارشکن و تندخو باشند.
هشدار پژوهشگران:
نباید نقش ویژگیهای تاریک شخصیت در سیاست را دستکم گرفت. این خصوصیات در رهبران اقتدارگرا و پوپولیست بیشتر دیده میشود و شواهد نشان میدهد که در دنیای امروز، این نوع شخصیتها ریشههای بحران در سیاست جهانی را شکل میدهند.
European Journal of Political Research (2025).
🚀 @ofoghroydadd
نویسندگان: دانشگاه آمستردام، دانشگاه لوزان، و دانشگاه وریآمستردام
حال به سیاهچالهای که در راس کشور ماست فکر کنید.
بر اساس این پژوهش، سیاستمدارانی که دارای ویژگیهای شخصیتی موسوم به سهگانه تاریک (Dark Triad) — شامل خودشیفتگی (تمرکز بیش از حد بر خود)، روانپریشی (سردی احساسی و بیاحساسی) و ماکیاولیسم (گرایش به فریب و دستکاری) — هستند، باعث افزایش دوقطبی عاطفی در میان هوادارانشان میشوند.
تأثیر درونی: هرچه رأیدهندهها از نظر فکری به یک سیاستمدار نزدیکتر باشند، بیشتر از او تأثیر میگیرند و تمایل بیشتری به خصومت با مخالفان سیاسی پیدا میکنند.(یکی از دلایل خصومت شدید ولایتمعاشان نسبت به مردم ایران همین شدت بالای سه گانه تاریک در رهبرشان است/سام)
نقش ماکیاولیها: سیاستمداران ماکیاولی (هدفمحور، دستکاریگر) بیش از دیگران در تشدید این دوقطبی احساسی مؤثرند.
بیتفاوتی به مخالف: شخصیت سیاستمداران مخالف تأثیر چندانی بر شدت دوقطبی شدن ندارد.
نمونههای مورد بررسی: رهبرانی مانند ترامپ، بولسونارو، ماکرون، اوربان، اردوغان، و مودى هم در این مطالعه بررسی شدند.(نمره هیچکدام فاش نشده است)
پیامدها:
دوقطبی احساسی باعث افزایش نفرت و خشم در جامعه میشود.
به تدریج هویت جمعی تضعیف میشود. ⚠️
ارزشها و قواعد دموکراتیک در خطر فروپاشی قرار میگیرند.
در دورانهای بحرانی، مردم تمایل بیشتری به رهبران مقتدر و سختگیر دارند _ حتی اگر این رهبران، هنجارشکن و تندخو باشند.
هشدار پژوهشگران:
نباید نقش ویژگیهای تاریک شخصیت در سیاست را دستکم گرفت. این خصوصیات در رهبران اقتدارگرا و پوپولیست بیشتر دیده میشود و شواهد نشان میدهد که در دنیای امروز، این نوع شخصیتها ریشههای بحران در سیاست جهانی را شکل میدهند.
European Journal of Political Research (2025).
نویسندگان: دانشگاه آمستردام، دانشگاه لوزان، و دانشگاه وریآمستردام
حال به سیاهچالهای که در راس کشور ماست فکر کنید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
European Journal of Political Research
Ripping the public apart? Politicians’ dark personality and affective polarization
Growing evidence exists about the importance of dark personality traits – narcissism, psychopathy and Machiavellianism – in political leaders, broadly leading to heightened political aggressiveness a...
واکنش مادران ماکاک به مرگ نوزاد؛ متفاوت از اندوه انسانی
پزوهشی روی مادران ماکاک رزوس (نوعی میمون) نشان داد که پس از مرگ نوزادشان، آنها دچار بیقراری جسمی کوتاهمدت میشوند، اما نشانههای متداول اندوه انسانی مانند بیحالی، کاهش اشتها و گوشهگیری را از خود نشان نمیدهند.
رفتار پس از فقدان:
در دو هفته اول پس از مرگ نوزاد، مادران ماکاک کمتر استراحت میکردند و دچار نوعی بیقراری فیزیکی میشدند.
برخلاف انتظار، میزان تغذیه، تیمار کردن (grooming) و رفتارهای جبرانی (مثل راه رفتن، خاراندن خود) در مقایسه با سایر مادران تغییر نکرد.
مرحله «اعتراض»:
پژوهشگران این بیقراری کوتاه را معادل یک دوره اعتراض (protest) میدانند که در مطالعات جدایی مادر-نوزاد در پریماتها (نخستیها) هم دیده شده _ اما این مرحله به یأس (despair) یا اندوه درازمدت منتهی نشد.
دو تعریف:
داغدیدگی (bereavement): وضعیت از دست دادن.
اندوه (grief): واکنش احساسی-رفتاری منفی به این فقدان.
پژوهشگران در این پژوهش این دو را از هم تفکیک کردند.
این پژوهش نخستین پژوهش نظاممند درباره واکنش مادران نخستیها به مرگ نوزاد است.
بر اساس یافتهها، نشانههای اندوه به سبک انسانی در ماکاکها دیده نشد و پژوهشگران توصیه کردند که برای درک بهتر سوگ در جانوران و تفاوتهای تکاملی آن با انسان، پژوهشهای بیشتری انجام شود.
«ما انتظار داشتیم مادران ماکاک پس از مرگ فرزند، استراحت بیشتری کنند _ اما در واقع کمتر استراحت کردند.»
دکتر آلیشیا کارتر (UCL Anthropology)
🚀 @ofoghroydadd
🐵 Biology Letters (2025)
پزوهشی روی مادران ماکاک رزوس (نوعی میمون) نشان داد که پس از مرگ نوزادشان، آنها دچار بیقراری جسمی کوتاهمدت میشوند، اما نشانههای متداول اندوه انسانی مانند بیحالی، کاهش اشتها و گوشهگیری را از خود نشان نمیدهند.
رفتار پس از فقدان:
در دو هفته اول پس از مرگ نوزاد، مادران ماکاک کمتر استراحت میکردند و دچار نوعی بیقراری فیزیکی میشدند.
برخلاف انتظار، میزان تغذیه، تیمار کردن (grooming) و رفتارهای جبرانی (مثل راه رفتن، خاراندن خود) در مقایسه با سایر مادران تغییر نکرد.
مرحله «اعتراض»:
پژوهشگران این بیقراری کوتاه را معادل یک دوره اعتراض (protest) میدانند که در مطالعات جدایی مادر-نوزاد در پریماتها (نخستیها) هم دیده شده _ اما این مرحله به یأس (despair) یا اندوه درازمدت منتهی نشد.
دو تعریف:
داغدیدگی (bereavement): وضعیت از دست دادن.
اندوه (grief): واکنش احساسی-رفتاری منفی به این فقدان.
پژوهشگران در این پژوهش این دو را از هم تفکیک کردند.
این پژوهش نخستین پژوهش نظاممند درباره واکنش مادران نخستیها به مرگ نوزاد است.
بر اساس یافتهها، نشانههای اندوه به سبک انسانی در ماکاکها دیده نشد و پژوهشگران توصیه کردند که برای درک بهتر سوگ در جانوران و تفاوتهای تکاملی آن با انسان، پژوهشهای بیشتری انجام شود.
«ما انتظار داشتیم مادران ماکاک پس از مرگ فرزند، استراحت بیشتری کنند _ اما در واقع کمتر استراحت کردند.»
دکتر آلیشیا کارتر (UCL Anthropology)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
در فاصلهای حدود ۱۲۰ سال نوری از زمین، سامانهای شگفتانگیز و بیسابقه پیدا شده است. این منظومه که با نام 2M1510 شناخته میشود، از دو کوتولهی قهوهای در قالب یک جفت گرفتگر (eclipsing binary) و سیارهای در مداری قطبی پیرامون آنها تشکیل شده است؛
موضوعی که تاکنون در هیچ سامانهای شناختهشدهای مشاهده نشده بود.
کوتولههای قهوهای اجرامی میانرده «میان سیارات و ستارگان» بهشمار میروند؛ آنها به اندازهای پرجرم هستند که همجوشی دوتریوم (هیدروژن سنگین) را در هستهی خود آغاز کنند، اما برای همجوشی هیدروژن که در ستارگان رخ میدهد، بهاندازهی کافی پرجرم نیستند. از این رو، برخی آنها را «ستارگان ناکام» مینامند.
یافتن این سیاره از راهی غیرمتعارف صورت گرفت. در جریان تحلیل نور دو کوتولهی قهوهای این سامانه، ستارهشناسان متوجه تغییرات کوچکی در حرکت آنها شدند؛ لرزشی که با مدار دوتاییشان قابل توجیه نبود. پس از بررسیهای دقیق و مدلسازیهای گوناگون، تنها توضیح ممکن وجود سیارهای در مدار قطبی پیرامون این جفت کوتوله بود.
جرم این سیاره که 2M1510 (AB) b نامیده شده، هنوز بهطور دقیق مشخص نیست و در بازهای میان ۱۰ تا ۱۰۰۰ برابر جرم زمین تخمین زده میشود. مدار آن نیز احتمالاً در بازهی ۱۰۰ تا چند هزار روز قرار دارد که پژوهشهای آینده به روشن شدن این جزئیات کمک خواهد کرد.
این سامانه، دومین سامانهی شناختهشده از نوع دوتاییِ گرفتگر در میان کوتولههای قهوهای است و «نخستین نمونه از سامانهای با سیارهای در مدار قطبی» به شمار میآید. این یافتهی تصادفی، دریچهای تازه به درک شکلگیری و پویایی سامانههای ستارهای و سیارهای گشوده است.
🚀 @ofoghroydadd
🌎 Science Advances
اگر به تصویر دقت کنید مدار سیاره از سمت قطب دو کوتوله است.
موضوعی که تاکنون در هیچ سامانهای شناختهشدهای مشاهده نشده بود.
کوتولههای قهوهای اجرامی میانرده «میان سیارات و ستارگان» بهشمار میروند؛ آنها به اندازهای پرجرم هستند که همجوشی دوتریوم (هیدروژن سنگین) را در هستهی خود آغاز کنند، اما برای همجوشی هیدروژن که در ستارگان رخ میدهد، بهاندازهی کافی پرجرم نیستند. از این رو، برخی آنها را «ستارگان ناکام» مینامند.
یافتن این سیاره از راهی غیرمتعارف صورت گرفت. در جریان تحلیل نور دو کوتولهی قهوهای این سامانه، ستارهشناسان متوجه تغییرات کوچکی در حرکت آنها شدند؛ لرزشی که با مدار دوتاییشان قابل توجیه نبود. پس از بررسیهای دقیق و مدلسازیهای گوناگون، تنها توضیح ممکن وجود سیارهای در مدار قطبی پیرامون این جفت کوتوله بود.
جرم این سیاره که 2M1510 (AB) b نامیده شده، هنوز بهطور دقیق مشخص نیست و در بازهای میان ۱۰ تا ۱۰۰۰ برابر جرم زمین تخمین زده میشود. مدار آن نیز احتمالاً در بازهی ۱۰۰ تا چند هزار روز قرار دارد که پژوهشهای آینده به روشن شدن این جزئیات کمک خواهد کرد.
این سامانه، دومین سامانهی شناختهشده از نوع دوتاییِ گرفتگر در میان کوتولههای قهوهای است و «نخستین نمونه از سامانهای با سیارهای در مدار قطبی» به شمار میآید. این یافتهی تصادفی، دریچهای تازه به درک شکلگیری و پویایی سامانههای ستارهای و سیارهای گشوده است.
اگر به تصویر دقت کنید مدار سیاره از سمت قطب دو کوتوله است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
یک دفتر خیالی که مشرف به رصدخانه پارانال در شیلی است؛ در دوردست، تلسکوپ بسیار بزرگ رصدخانه جنوبی اروپا (VLT) با پرتو لیزرش روی تپه دیده میشود و در پیشزمینه، چهار تلسکوپ کوچکتر SPECULOOS قرار دارند.
در آسمان، طرحی از پیکربندی مداری سامانه 2M1510 دیده میشود(در پست پیشین)؛ با دو کوتولهی قهوهای به رنگ قرمز که به دور هم میچرخند و سیارهی فراخورشیدی فرضی که در مداری قطبی به رنگ سفید میگردد.
درون دفتر، پوستری از کشف اولیهی دو کوتولهی قهوهای 2M1510 به دیوار نصب شده و روی میز، سقف و زمین، نمودارها و الگوهایی از پیشروی محورمدار (Apsidal Precession) مدار کوتولههای قهوهای _ که بر اثر نیروی گرانشی سیارات ایجاد شده _ به نمایش درآمده است.
اعتبار: دانشگاه بیرمنگام / آماندا اسمیت
در آسمان، طرحی از پیکربندی مداری سامانه 2M1510 دیده میشود(در پست پیشین)؛ با دو کوتولهی قهوهای به رنگ قرمز که به دور هم میچرخند و سیارهی فراخورشیدی فرضی که در مداری قطبی به رنگ سفید میگردد.
درون دفتر، پوستری از کشف اولیهی دو کوتولهی قهوهای 2M1510 به دیوار نصب شده و روی میز، سقف و زمین، نمودارها و الگوهایی از پیشروی محورمدار (Apsidal Precession) مدار کوتولههای قهوهای _ که بر اثر نیروی گرانشی سیارات ایجاد شده _ به نمایش درآمده است.
اعتبار: دانشگاه بیرمنگام / آماندا اسمیت
آشنایی با مفهوم «سیگما» در مقالات علمی
در پژوهشهای علمی، مخصوصاً در رشتههای فیزیک، اخترفیزیک و آمار، از واژه سیگما (σ) برای بیان میزان اطمینان آماری و احتمال خطا در نتایج استفاده میشود.
سیگما در واقع نشان میدهد که یک نتیجه تا چه حد میتواند رندوم باشد یا چقدر میتوان به درستی آن اطمینان داشت.
تعریف سیگما
در آمار، سیگما (σ) نماد انحراف معیار است؛ یعنی شاخصی از پراکندگی دادهها حول میانگین. در پژوهشهای تجربی، تعداد سیگما مشخص میکند که یک نتیجه چند انحراف معیار با مقدار مورد انتظار در حالت رندوم فاصله دارد. هرچه تعداد سیگما بالاتر باشد، احتمال رندوم بودن نتیجه کمتر است.
تاریخچهای کوتاه
مفهوم انحراف معیار و سیگما در قرن نوزدهم، توسط کارل فردریش گاوس، ریاضیدان آلمانی، در نظریه توزیع نرمال مطرح شد و به تدریج در تحلیلهای آماری و فیزیکی به کار رفت. در قرن بیستم، به ویژه در فیزیک ذرات بنیادی، سیگما به آستانههای استاندارد برای پذیرش یا رد فرضیهها تبدیل شد.
انواع آستانههای سیگما و معنی آنها
در علم، معمولاً:
۳ سیگما (۹۹.۷٪): نشانهای جدی اما کافی برای ادعای کشف نیست.(این عدد جامعه علمی را قانع نمیکند)
۵ سیگما (۹۹.۹۹۹۹۴٪): استاندارد بینالمللی برای اعلام کشف قطعی( «آنقدر احتمال خطا ناچیز است (یک در ۳.۵ میلیون) که در عمل، ما آن را کشف قطعی مینامیم، اما در واقع، از نظر فلسفه علم، این واژه قطعی هنوز مشروط به صحت مدل، دادهها و روش ماست. هیچ چیز در علم، قطعیت مطلق ندارد_ فقط آنقدر به صحت نزدیک شدهایم که دیگر شکی در «کاربرد و نتیجه عملی» آن نیست.»).
مقادیر بالاتر از ۵ سیگما (۶σ، ۷σ و …) در عمل کمیاب است و در پروژههای بسیار خاص و بزرگ (مثل کشف بوزون هیگز) گزارش میشود، اما تفاوت آنها با ۵ سیگما از نظر علمی آنقدر کم است که اغلب ضروری نیست.
کاربرد سیگما در مقالات علمی:
• سنجش اطمینان به نتایج تجربی
• مقایسه فرضیهها با نتایج مشاهدهشده
• تشخیص وجود سیگنال معنادار در میان دادههای پر نویز
• تعیین آستانه قطعی برای اعلام کشف
چند تا مثال
۱. در سال ۲۰۱۲، کشف بوزون هیگز در مرکز سرن با اطمینان ۵ سیگما اعلام شد.
۲. در اخترفیزیک، تشخیص امواج گرانشی یا سیگنالهای شیمیایی در سیارات فراخورشیدی نیازمند دستکم ۵ سیگما اطمینان آماری است.
۳. در پژوهش اخیر درباره سیاره K2-18b، نشانههای شیمیایی مرتبط با زندگی در سطح ۳ سیگما گزارش شده که برای ادعای کشف کافی نیست و دانشمندان در تلاشند تا آن را به ۵ سیگما ارتقا دهند. (البته در این مورد اگر به ۵ سیگما هم برسد به معنای تایید قطعی زندگی روی سیاره مورد نظر نیست)
سیگما ابزاری بنیادین در سنجش اعتبار علمی است. ۵ سیگما به عنوان آستانه استاندارد کشف پذیرفته شده و مقادیر بالاتر از آن بیشتر جنبه نمایشی یا موارد استثنایی دارد. این معیار به ما کمک میکند که مرز میان رندوم و واقعیت علمی را با دقت ریاضی تعیین کنیم.
به تصویر پست نگاه کنید
🚀 @ofoghroydad
گردآروی سام آریامنش
تصویر و ویرایش نگارشی از هوش مصنوعی
اطلاعات بیشتر از سایت سرن
در پژوهشهای علمی، مخصوصاً در رشتههای فیزیک، اخترفیزیک و آمار، از واژه سیگما (σ) برای بیان میزان اطمینان آماری و احتمال خطا در نتایج استفاده میشود.
سیگما در واقع نشان میدهد که یک نتیجه تا چه حد میتواند رندوم باشد یا چقدر میتوان به درستی آن اطمینان داشت.
تعریف سیگما
در آمار، سیگما (σ) نماد انحراف معیار است؛ یعنی شاخصی از پراکندگی دادهها حول میانگین. در پژوهشهای تجربی، تعداد سیگما مشخص میکند که یک نتیجه چند انحراف معیار با مقدار مورد انتظار در حالت رندوم فاصله دارد. هرچه تعداد سیگما بالاتر باشد، احتمال رندوم بودن نتیجه کمتر است.
تاریخچهای کوتاه
مفهوم انحراف معیار و سیگما در قرن نوزدهم، توسط کارل فردریش گاوس، ریاضیدان آلمانی، در نظریه توزیع نرمال مطرح شد و به تدریج در تحلیلهای آماری و فیزیکی به کار رفت. در قرن بیستم، به ویژه در فیزیک ذرات بنیادی، سیگما به آستانههای استاندارد برای پذیرش یا رد فرضیهها تبدیل شد.
انواع آستانههای سیگما و معنی آنها
در علم، معمولاً:
۳ سیگما (۹۹.۷٪): نشانهای جدی اما کافی برای ادعای کشف نیست.(این عدد جامعه علمی را قانع نمیکند)
۵ سیگما (۹۹.۹۹۹۹۴٪): استاندارد بینالمللی برای اعلام کشف قطعی( «آنقدر احتمال خطا ناچیز است (یک در ۳.۵ میلیون) که در عمل، ما آن را کشف قطعی مینامیم، اما در واقع، از نظر فلسفه علم، این واژه قطعی هنوز مشروط به صحت مدل، دادهها و روش ماست. هیچ چیز در علم، قطعیت مطلق ندارد_ فقط آنقدر به صحت نزدیک شدهایم که دیگر شکی در «کاربرد و نتیجه عملی» آن نیست.»).
مقادیر بالاتر از ۵ سیگما (۶σ، ۷σ و …) در عمل کمیاب است و در پروژههای بسیار خاص و بزرگ (مثل کشف بوزون هیگز) گزارش میشود، اما تفاوت آنها با ۵ سیگما از نظر علمی آنقدر کم است که اغلب ضروری نیست.
کاربرد سیگما در مقالات علمی:
• سنجش اطمینان به نتایج تجربی
• مقایسه فرضیهها با نتایج مشاهدهشده
• تشخیص وجود سیگنال معنادار در میان دادههای پر نویز
• تعیین آستانه قطعی برای اعلام کشف
چند تا مثال
۱. در سال ۲۰۱۲، کشف بوزون هیگز در مرکز سرن با اطمینان ۵ سیگما اعلام شد.
۲. در اخترفیزیک، تشخیص امواج گرانشی یا سیگنالهای شیمیایی در سیارات فراخورشیدی نیازمند دستکم ۵ سیگما اطمینان آماری است.
۳. در پژوهش اخیر درباره سیاره K2-18b، نشانههای شیمیایی مرتبط با زندگی در سطح ۳ سیگما گزارش شده که برای ادعای کشف کافی نیست و دانشمندان در تلاشند تا آن را به ۵ سیگما ارتقا دهند. (البته در این مورد اگر به ۵ سیگما هم برسد به معنای تایید قطعی زندگی روی سیاره مورد نظر نیست)
سیگما ابزاری بنیادین در سنجش اعتبار علمی است. ۵ سیگما به عنوان آستانه استاندارد کشف پذیرفته شده و مقادیر بالاتر از آن بیشتر جنبه نمایشی یا موارد استثنایی دارد. این معیار به ما کمک میکند که مرز میان رندوم و واقعیت علمی را با دقت ریاضی تعیین کنیم.
به تصویر پست نگاه کنید
گردآروی سام آریامنش
تصویر و ویرایش نگارشی از هوش مصنوعی
اطلاعات بیشتر از سایت سرن
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
کانال علمی افق رویداد
آشنایی با مفهوم «سیگما» در مقالات علمی در پژوهشهای علمی، مخصوصاً در رشتههای فیزیک، اخترفیزیک و آمار، از واژه سیگما (σ) برای بیان میزان اطمینان آماری و احتمال خطا در نتایج استفاده میشود. سیگما در واقع نشان میدهد که یک نتیجه تا چه حد میتواند رندوم باشد…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
خاستگاه پیچیده گربههای اهلی؛ تونس در مرکز ماجرا
دو پژوهش بزرگمقیاس که یکی به سرپرستی دانشگاه رم تور ورگاتا و دیگری به سرپرستی دانشگاه اکستر انجام شدهاند، داستان اهلیسازی گربهها را پیچیدهتر از آنچه پیشتر تصور میشد نشان میدهند. هر دو پژوهش بر اساس دادههای ژنتیکی گسترده و شواهد باستانشناسی، تونس را بهعنوان خاستگاه احتمالی گربههای اهلی معرفی میکنند.
برای سالها اینطور فرض میشد که گربهها همراه با کشاورزان نوسنگی به اروپا راه یافتهاند، اما یافتههای تازه نشان میدهد که گربههای با منشأ اهلی، تنها از حدود قرن اول میلادی در اروپا ظاهر شدهاند؛ هزاران سال دیرتر از آنچه روایتهای قبلی بیان میکرد.
پژوهشهای دانشگاه رم تور ورگاتا
این تیم با تجزیه و تحلیل ژنومهای کمپوشش از ۷۰ نمونه باستانی گربه، به همراه نمونههای موزهای از ایتالیا، بلغارستان و شمال آفریقا، و ۳۷ اسکلت تاریخگذاری شده با رادیوکربن، دریافت که دو موج اصلی از انتقال گربهها وجود داشته است:
موج اول: در سده دوم پیش از میلاد، گربههای وحشی شمالغرب آفریقا به ساردینیا راه یافته و نسل گربههای وحشی کنونی آنجا را شکل دادند.
موج دوم: در دوران امپراتوری روم، گربههایی که از نظر ژنتیکی به گربههای اهلی امروزی نزدیک بودند، از تونس به سراسر اروپا گسترش یافتند.
پژوهشهای دانشگاه اکستر
این تیم در بررسی بیش از ۲۴۰۰ قطعه استخوان گربه از ۲۰۶ محوطه باستانی و تطبیق آن با دادههای ژنتیکی، به نتایج کمی متفاوت رسید. آنها حضور گربههای اهلی در اروپا را از هزاره اول پیش از میلاد تأیید کردند؛ پیش از اوجگیری روم.
آنها هاپلوگروههای متفاوت میتوکندری را در بریتانیا در قرون چهارم تا دوم پیش از میلاد شناسایی کردند که نشان از ورود گربهها در عصر آهن دارد. این پژوهش نیز تونس را بهعنوان خاستگاه این گربهها معرفی میکند.
ابعاد فرهنگی و مذهبی
هر دو پژوهش، عوامل فرهنگی و مذهبی را در گسترش گربهها بسیار مؤثر میدانند. در مصر باستان، گربهها تقدس داشتند و با الهه باستت همراه بودند؛ این تقدس باعث مومیایی کردن و جابهجایی آنها از راه شبکههای مذهبی شد. در یونان و روم، گربهها با الهههایی چون آرتمیس و دیانا پیوند خوردند. در اسطورهشناسی اسکاندیناوی نیز گربهها به فریا، الهه عشق و حاصلخیزی وابسته بودند.
گرچه این دو پژوهش در جزئیات زمان و مسیر پراکندگی تفاوت دارند، اما در یک نکته کلیدی همنظرند:
اهلیسازی و گسترش گربهها در اروپا در دورهای بسیار نو تر از آنچه تصور میشد و با انگیزههای فرهنگی-مذهبی و شبکههای تجاری-اجتماعی صورت گرفته است؛ نه بهسادگی در کنار کشاورزان نوسنگی.
این یافتهها همچنین نشان میدهد که تکیه صرف بر نشانگرهای میتوکندری میتواند درک ما از فرایند اهلیسازی را دچار خطا کند.
🐱 biorxiv (2025)
🐱 biorxiv (2025)
🚀 @Ofoghroydadd
دو پژوهش بزرگمقیاس که یکی به سرپرستی دانشگاه رم تور ورگاتا و دیگری به سرپرستی دانشگاه اکستر انجام شدهاند، داستان اهلیسازی گربهها را پیچیدهتر از آنچه پیشتر تصور میشد نشان میدهند. هر دو پژوهش بر اساس دادههای ژنتیکی گسترده و شواهد باستانشناسی، تونس را بهعنوان خاستگاه احتمالی گربههای اهلی معرفی میکنند.
برای سالها اینطور فرض میشد که گربهها همراه با کشاورزان نوسنگی به اروپا راه یافتهاند، اما یافتههای تازه نشان میدهد که گربههای با منشأ اهلی، تنها از حدود قرن اول میلادی در اروپا ظاهر شدهاند؛ هزاران سال دیرتر از آنچه روایتهای قبلی بیان میکرد.
پژوهشهای دانشگاه رم تور ورگاتا
این تیم با تجزیه و تحلیل ژنومهای کمپوشش از ۷۰ نمونه باستانی گربه، به همراه نمونههای موزهای از ایتالیا، بلغارستان و شمال آفریقا، و ۳۷ اسکلت تاریخگذاری شده با رادیوکربن، دریافت که دو موج اصلی از انتقال گربهها وجود داشته است:
موج اول: در سده دوم پیش از میلاد، گربههای وحشی شمالغرب آفریقا به ساردینیا راه یافته و نسل گربههای وحشی کنونی آنجا را شکل دادند.
موج دوم: در دوران امپراتوری روم، گربههایی که از نظر ژنتیکی به گربههای اهلی امروزی نزدیک بودند، از تونس به سراسر اروپا گسترش یافتند.
پژوهشهای دانشگاه اکستر
این تیم در بررسی بیش از ۲۴۰۰ قطعه استخوان گربه از ۲۰۶ محوطه باستانی و تطبیق آن با دادههای ژنتیکی، به نتایج کمی متفاوت رسید. آنها حضور گربههای اهلی در اروپا را از هزاره اول پیش از میلاد تأیید کردند؛ پیش از اوجگیری روم.
آنها هاپلوگروههای متفاوت میتوکندری را در بریتانیا در قرون چهارم تا دوم پیش از میلاد شناسایی کردند که نشان از ورود گربهها در عصر آهن دارد. این پژوهش نیز تونس را بهعنوان خاستگاه این گربهها معرفی میکند.
ابعاد فرهنگی و مذهبی
هر دو پژوهش، عوامل فرهنگی و مذهبی را در گسترش گربهها بسیار مؤثر میدانند. در مصر باستان، گربهها تقدس داشتند و با الهه باستت همراه بودند؛ این تقدس باعث مومیایی کردن و جابهجایی آنها از راه شبکههای مذهبی شد. در یونان و روم، گربهها با الهههایی چون آرتمیس و دیانا پیوند خوردند. در اسطورهشناسی اسکاندیناوی نیز گربهها به فریا، الهه عشق و حاصلخیزی وابسته بودند.
گرچه این دو پژوهش در جزئیات زمان و مسیر پراکندگی تفاوت دارند، اما در یک نکته کلیدی همنظرند:
اهلیسازی و گسترش گربهها در اروپا در دورهای بسیار نو تر از آنچه تصور میشد و با انگیزههای فرهنگی-مذهبی و شبکههای تجاری-اجتماعی صورت گرفته است؛ نه بهسادگی در کنار کشاورزان نوسنگی.
این یافتهها همچنین نشان میدهد که تکیه صرف بر نشانگرهای میتوکندری میتواند درک ما از فرایند اهلیسازی را دچار خطا کند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM