Forwarded from آن که
⭕️ در چند روزی که گذشت و ما آزادی را از رخنههایش تنفس کردیم، بسیاری از عزیزان همچنان مشغول ارسال عکس استیک و کله پاچه و چای هیزمی بودند و آرتیستهای محترم هم، لحظهای از برونریزی غوغای درونشان دست نکشیدند و همه چیز به نحو مشکوکی گل و بلبل بود و اینطور بود که کلا ما نفهمیدیم، چطور شد که اینطور شد؟
🔹اما
در همین وانفسا هم، خدمتگزاران، لحظهای دست از خدمت نکشیدند و تا توانستند در حقمان خدمت کردند. دولت محترم عوارض واردات خودروهای هیبریدی را که قبلا چهار درصد بود، هزار و صد درصد افزایش داد (بله هزار و صد درصد) و عوارض سایر خودروها را نیز تقریبا دو برابر کرد تا مشت محکمی باشد بر دهان چند روز هوای پاکی که برای تهران مانده و ضمناً، خدای ناکرده بر قامت رعنای صنایع حلبی سازی کشور دوست و برادر، خدشهای وارد نشود.
🔹البته که سالی چهار هزار و هشتصد نفر تلفات به دلیل آلودگی هوا، یعنی تقریبا روزی سیزده نفر و هر ماه به میزان مسافران یک بوئینگ هفتصد و چهل و هفت، آنقدری نیست که لازم باشد به خاطرش دستپاچه شویم. و همین که از محل درآمدهای عوارض خودرو، چند سمینار و کارگروه و کمیته برگزار کنیم و تشکیل بدهیم، کفایت می کند.
🔹دیگر اینکه در همین اثنا و طبق روال معمول، چند نفر از مدیران سابق شهرداری، توسط شهردار جدید و محترم، مورد دلجویی قرار گرفتند و برای رفع تالمات ناشی از بی مهری مردم در انتخابات، به چند پست و منصب ناچیز منصوب شدند تا یکبار دیگر همهی ما به انتخاب اصلح شورا درود بفرستیم.
🔹و در آخر، اگر به بلندگوی استکبار بودن متهممان نمی کنید، اینکه: نسل ما نسل صبر و باور و انتظار بود. از هفتاد و شش تا نود و شش، صبورانه ماندیم و زمزمه کردیم که تغییر و اصلاح، زمانبر است و جز از مسیر صندوق رای و مشارکت و موافقت، اتفاق نمی افتد. اکنون هم که پاداش تلاشمان در مجلس، سکوت عارفانه بوده و معاملهگری گمنامان و در دولت مسامحه بوده و مصلحت اندیشی و در شورا، تا امروز گل به خودی بوده و انکار، باز هم جز یاس و سکوت و پشیمانی چاره و پناهگاهی نداریم و نمی جوییم.
🔹اما، باید نگران نسلی بود که صبوری در قاموسش نیست و برایش مهم نتیجه است و نه مسیر. نسلی که خودمان تربیت کرده ایم. بیگانه با کتاب و تجربه. بی اعتنا به نظریه و فلسفهی تاریخ. نسل لحظه به جای دوام و وسعت به جای عمق. نسلی که شاید به اندازهی ما تاب و تحمل ندارد و بنا ندارد عمرش را پای حرف و وعده و وعید تلف کند. این است که زبان گفتو گو با او واژههای کمی دارد و مجالی کوتاه. و ظاهرا گسلهای حوصلهاش در حال فعال شدناند، مراقب باشیم.
#کیوان_صادقی
#شهر
@aanke
🔹اما
در همین وانفسا هم، خدمتگزاران، لحظهای دست از خدمت نکشیدند و تا توانستند در حقمان خدمت کردند. دولت محترم عوارض واردات خودروهای هیبریدی را که قبلا چهار درصد بود، هزار و صد درصد افزایش داد (بله هزار و صد درصد) و عوارض سایر خودروها را نیز تقریبا دو برابر کرد تا مشت محکمی باشد بر دهان چند روز هوای پاکی که برای تهران مانده و ضمناً، خدای ناکرده بر قامت رعنای صنایع حلبی سازی کشور دوست و برادر، خدشهای وارد نشود.
🔹البته که سالی چهار هزار و هشتصد نفر تلفات به دلیل آلودگی هوا، یعنی تقریبا روزی سیزده نفر و هر ماه به میزان مسافران یک بوئینگ هفتصد و چهل و هفت، آنقدری نیست که لازم باشد به خاطرش دستپاچه شویم. و همین که از محل درآمدهای عوارض خودرو، چند سمینار و کارگروه و کمیته برگزار کنیم و تشکیل بدهیم، کفایت می کند.
🔹دیگر اینکه در همین اثنا و طبق روال معمول، چند نفر از مدیران سابق شهرداری، توسط شهردار جدید و محترم، مورد دلجویی قرار گرفتند و برای رفع تالمات ناشی از بی مهری مردم در انتخابات، به چند پست و منصب ناچیز منصوب شدند تا یکبار دیگر همهی ما به انتخاب اصلح شورا درود بفرستیم.
🔹و در آخر، اگر به بلندگوی استکبار بودن متهممان نمی کنید، اینکه: نسل ما نسل صبر و باور و انتظار بود. از هفتاد و شش تا نود و شش، صبورانه ماندیم و زمزمه کردیم که تغییر و اصلاح، زمانبر است و جز از مسیر صندوق رای و مشارکت و موافقت، اتفاق نمی افتد. اکنون هم که پاداش تلاشمان در مجلس، سکوت عارفانه بوده و معاملهگری گمنامان و در دولت مسامحه بوده و مصلحت اندیشی و در شورا، تا امروز گل به خودی بوده و انکار، باز هم جز یاس و سکوت و پشیمانی چاره و پناهگاهی نداریم و نمی جوییم.
🔹اما، باید نگران نسلی بود که صبوری در قاموسش نیست و برایش مهم نتیجه است و نه مسیر. نسلی که خودمان تربیت کرده ایم. بیگانه با کتاب و تجربه. بی اعتنا به نظریه و فلسفهی تاریخ. نسل لحظه به جای دوام و وسعت به جای عمق. نسلی که شاید به اندازهی ما تاب و تحمل ندارد و بنا ندارد عمرش را پای حرف و وعده و وعید تلف کند. این است که زبان گفتو گو با او واژههای کمی دارد و مجالی کوتاه. و ظاهرا گسلهای حوصلهاش در حال فعال شدناند، مراقب باشیم.
#کیوان_صادقی
#شهر
@aanke
#رهش (رهش) #رضا_امیرخانی شد اولین کتابی که در سال ۱۳۹۷ خواندم. امیرخانی اگرچه در بعد روایت و متن و حتی گرهگشایی داستان، همان سبک و سیاق داستانهای پیشین خود را حفظ کرده -و از این جهت نباید منتظر یک شگفتی یا پیشرفت چشمگیر باشید- اما اینبار بهسراغ ماجرای #شهر یا بهتر بگویم #ناشهر تهران رفته و بلاهایی که سالها بر سر آن رفته است. «رهش» که در قصه رضا وارونه «شهر» است، از بسته شدن راه نفس شهر و از بین رفتن تمام سنتهای دوستداشتنی و نابودی خانههای قدیمی تهران را روایت کرده تا مجادلات سیاسی و بیمعنایی #اصولگرایی و #اصلاحطلبی در روزگار امروز.
اگرچه جذابیت همیشگی متنهای امیرخانی در «رهش» هم وجود دارد، #رهش از نظر متن و روایت و درام برای ادبیات ایران و برای رضا امیرخانی اتفاق ویژهای نیست؛ اما برای شهر تهران اتفاق مهمی است. همه سیاستگذاران حوزه شهر باید این کتاب را بخوانند. فهم امیرخانی از بلاهایی که نادانها بر سر شهر آوردهاند عمیق است و این فهم عمیق وقتی با قلم رضا گره خورده، تبدیل به متنی تأثیرگذار شده است.
باید اشاره کنم که مهمترین اتفاق درباره #رهش همان شور و شوق عجیب و مبارک کتابخوانها برای خرید و خوانش آخرین رمان #رضا_امیرخانی است. این یعنی امیرخانی جایگاه ویژهای در ادبیات ایران پیدا کرده است.
#هنر
#ادبیات
#نیمکت
http://T.me/nymkat
اگرچه جذابیت همیشگی متنهای امیرخانی در «رهش» هم وجود دارد، #رهش از نظر متن و روایت و درام برای ادبیات ایران و برای رضا امیرخانی اتفاق ویژهای نیست؛ اما برای شهر تهران اتفاق مهمی است. همه سیاستگذاران حوزه شهر باید این کتاب را بخوانند. فهم امیرخانی از بلاهایی که نادانها بر سر شهر آوردهاند عمیق است و این فهم عمیق وقتی با قلم رضا گره خورده، تبدیل به متنی تأثیرگذار شده است.
باید اشاره کنم که مهمترین اتفاق درباره #رهش همان شور و شوق عجیب و مبارک کتابخوانها برای خرید و خوانش آخرین رمان #رضا_امیرخانی است. این یعنی امیرخانی جایگاه ویژهای در ادبیات ایران پیدا کرده است.
#هنر
#ادبیات
#نیمکت
http://T.me/nymkat
Telegram
اسلامی بیدگلی
نکات کوتاه اقتصادی، مالی و ...