نرگس صرافیان
16.6K subscribers
684 photos
150 videos
160 links
اینجامنم
فقط کمی صمیمی‌تر
.
با هم فیلم می‌بینیم
موزیک گوش می‌کنیم
کتاب می‌خوانیم
اینجا خودمانی‌تر حرف خواهم‌زد . 🌱
.
کانال اصلی نوشته‌های من👇
.
@narges_sarrafian_toofan
.
صفحه اینستاگرام من👇

https://Instagram.com//narges_sarrafian_toofan
Download Telegram
اگر می‌تونستی اینو بفهمی که؛ آدما می‌تونن آنلاین باشن، می‌تونن بیدار باشن، می‌تونن کاری نداشته باشن و در عین‌حال نخوان با شما وقت بگذرونن و نخوان کسی رو ملاقات کنن و ترجیحشون این باشه که بشینن یه گوشه و فکر کنن یا فیلم ببینن و جواب هیچ تماس و پیغامی رو هم ندن؛ اون‌وقت معاشرت با تو دلپذیرترین اتفاق ممکن برای هرکسی بود.

#نرگس_صرافیان_طوفان

@narges_sarrafian_toofan
قدرت، ثروت و شهرت، آدم‌ها را خودخواه و بی‌رحم می‌کند! باور کنید همین است، بسته به اصالت و درایت آدم‌ها، کم و زیاد دارد، ولی همین است‌. تو وقتی یکی از این سه امتیاز یا همه‌ی آن‌ها به دهانت مزه کرد، وقتی با زحمت و رنج بسیار و به هرقیمتی پله ساختی و بالا رفتی، بی‌رحم می‌شوی و بعد از آن تمام حواست به این است که زمین نخوری و حاضری هر کاری بکنی و از روی هر کسی رد بشوی تا همان بالا بمانی... آدمی که آن بالا را دیده، تصور به پایین برگشتن برایش از مرگ هم سهمگین‌تر است، پس لاجرم، اولویت را بر حفظ و بقای آن گذاشته و قبل از هرچیزی، به دوام آن فکر می‌کند...

#نرگس_صرافیان_طوفان

@narges_sarrafian_toofan
که حیف است هیتلرها و فرعون‌ها و صدام‌ها و ستمگرها و ستمگرها و ستمگرها به مرگ طبیعی بمیرند! اگر قرار بود آتش هم به مثابه‌ی آب، فروخورده شود، اگر قرار بود مقصد گنداب هم به مثابه‌ی رودخانه، دریا باشد، اگر قرار بود آن‌که خوشه‌های خشم و نفرین و عزا کاشته، خیر و عاقبت بخیری درو کند، سنگ روی سنگ جهان بند نمی‌شد!
محال است حتی اگر به یک نفر سیلی ناحق بزنی و جهان دست قدرتمندتری نفرستد و به تو طعم سیلیِ زده‌‌ات را نچشاند! هرچه نقاب بزنی و هرچه کثافت‌های وجودت را زیر نقاب پنهان کنی، آخر از جایی می‌ریزد بیرون و یقه‌ات را با بیشترین شدت ممکن می‌گیرد! روزگار ناشنواست، به وانمودها و حرف‌های ما کار ندارد، فقط می‌بیند و نگاه می‌کند و با هرکس درست همانگونه که با جهان و آدم‌ها رفتار کرده، رفتار می‌کند.
و در نهایت امر، همان دستی که شیشه را شکسته، زخمی خواهد شد...

#نرگس_صرافیان_طوفان

@narges_sarrafian_toofan
خسته‌ام، خسته از دویدن‌ها
قدری آرام و خواب می‌خواهم
دائما کار و دائما پیکار
ذهن بی‌اضطراب می‌خواهم...
کنج دنج و فراغتی ممتد
بی‌حساب و کتاب می‌خواهم.

#نرگس_صرافیان_طوفان‌

@narges_sarrafian_toofan
دلم می‌خواست بگویم چقدر خسته‌ام از دویدن‌های زندگی. از دغدغه‌هایی که تمام نمی‌شوند. از پیچیدگی معاشرت‌ها و آدم‌ها. دلم می‌‌خواست بگویم خسته‌ام از جزئیاتی که می‌بینم و کلیاتی که نمی‌بینم.
دلم می‌خواست بگویم بغلم کن. من از تمام جهان فقط یک آغوش می‌خواستم، گم شدم... وگرنه برای آرامش و شادی من، همان یک آغوش، کفایت می‌کرد.

#نرگس_صرافیان_طوفان‌

@narges_sarrafian_toofan
از دستم در رفته بود و اندازه‌ی یک دیگ بزرگ، نمک ریخته‌بودم توی قابلمه‌ی کوچک غذا. هیچ‌کاریش هم نمی‌شد کرد، خورشت داشت برای خودش می‌جوشید و دل من هم مثل سیر و سرکه بابت تلاش بیهوده‌ای که داشتم می‌کردم و نتیجه‌ای که قرار نبود بگیرم. یادم به حرف بی‌بی‌خاتون افتاد. گفته‌بود "سیب‌زمینی" شوریِ غذای درحال جوش را می‌گیرد. بلند شدم به‌قدر کفایت سیب‌زمینی پوست گرفتم و ریختم توی قابلمه و نشستم کنار و اجازه دادم سیب‌زمینی‌ها کار خودشان را بکنند. چند ساعت بعد که غذا جاافتاد، سیب‌زمینی‌های شور را برداشتم و ریختم بیرون که طعم غذا خراب نشود. بیچاره‌ها غذا را از خطر انهدام نجات داده‌بودند و حالا خودشان باید دور ریخته می‌شدند!!!
یادم به این افتاد که خیلی از ما خیلی جاها سیب‌زمینی‌های نجات‌بخشِ آدم‌ها بودیم. تلخی و شوریِ جهانشان را که گرفتیم و نجات که داده شدند، حالا این ما بودیم که حضورمان تهدید به حساب می‌آمد و باید بی‌معطلی کنار گذاشته‌ می‌شدیم.
این خاصیتِ مهربانی‌ست، وقتی که انتخاب کردی محبت کنی و نجات بدهی و مفید باشی، می‌شوی وسیله‌ای برای پیروزی یا نجات آدم‌ها... به هدف که رسیدند، خیلی راحت کنار گذاشته می‌شوی.
نه اینکه مهربان نباشی، بپذیر که آخرش معمولا همین است و مهربان باش. قانون جهان را که نمی‌شود تغییر داد!

#نرگس_صرافیان_طوفان

@narges_sarrafian_toofan
همه چیز به‌هم ریخته بود و کارها به کلی و از ریشه خراب شده بود و هیچ امیدی به هیچ بهبودی نداشتیم. زنگ زدم و مامان را آرام کردم. انگار در آن لحظه، فقط همین اهمیت داشت...
همه چیز باید درست می‌شد تا مامان غصه نخورد. حال مامان را خوب کردم و دیگر برای من هیچ چیز دیگری هیچ اهمیتی نداشت. گذاشتم مشکلات و دردها یقه‌ی هم را بگیرند و همدیگر را تکه و پاره کنند.

#نرگس_صرافیان_طوفان
@narges_sarrafian_toofan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۵۰ هزار تومان تخفیف #ویژه_امروز جهت خرید کتاب بدون بال پرواز کن رو از دست ندید
جهت سفارش، واژه‌ی #کتاب رو برای ادمین بفرستید:
@admiin_max_t ✔️📚
دار و ندار همسرش را به زور و تهدید و اجبار قبضه کرده بود و غرور و شخصیت و جسارت و ماحصل یک عمر تلاش یک انسان را به تاراج برده بود و چه وقیحانه احساس دارندگی و غرور می‌کرد!!!
در ذهن تکامل‌نیافته‌ی او، گناه فقط هرگونه ارتباط خارج از چهارچوب با "نامحرم" و بیرون افتادن چند تار مو بود و خشم و تهمت و بدگویی و ناسزا و جان دیگران را به لب رساندن و آرامش دائمی انسان‌ها را سلب کردن، اهمیت چندانی نداشت! مهم چند تار مو بود و نمازی که با همان قلب سراسر خشم و کینه، همچنان قضا نشود!
از خودتان انسان به جا بگذارید، نه یک متعصب کور! کسانی که مثل زالو خودشان را می‌چسبانند به یک اعتقاد و با منش و رفتار شمرگونه‌شان، نام همان عقیده و دین و طریقت را خراب می‌کنند و هرکجا طنابی برای چنگ زدن و اعتبار و جایگاهی میان انسان‌ها نداشتند، می‌خزند پشت حجاب یک عقیده تا کثافت‌های وجودشان را پنهان کنند.

#نرگس_صرافیان_طوفان

@narges_sarrafian_toofan
نمی‌دانم شاید واقعا من اشتباه می‌کنم، اما دوستی و رفاقتی که بین مردها می‌بینم هزاران فرسنگ فراتر از دوستی و رفاقتی‌ست که میان خانم‌هاست و نمی‌دانم ریشه‌ی این ماجرا مربوط به احساسات دائما تغییر کننده و بالا و پایین شونده‌ی زن‌هاست یا شاید هم من تجربه‌ی خوبی نداشتم و شاید منم که با گونه‌های خوشایندِ رفاقت‌های زنانه مواجهه‌ای نداشته‌ام، ولی هرچه که هست، من احساس می‌کنم که مردها به مراتب واقعی‌تر باهم رفاقت می‌کنند و بسیار مسئولانه‌تر محافظ آرامش و منافع همدیگرند و کم پیش می‌آید که راهشان را کاملا از هم جدا کنند یا اینکه بین راه، پشت یا زیر پای هم را خالی کنند و به همدیگر نارو بزنند! از اینجایی که من ایستاده‌ام، رفاقت‌های مردانه، موجه‌ترند و قابل اعتماد‌تر!
چیزی که من دیده‌ام، مردهایی بوده که در اوج دشمنی هم، برای هم بد نخواسته‌اند و پشت هم بد نگفته‌اند و مدافع هم بوده‌اند و زن‌هایی که در اوج رفاقت هم بیشترین انرژی نهفته را برای آسیب زدن به همدیگر داشته‌اند. نمی‌دانم، شاید من اشتباه می‌کنم و (این یک نظر کاملا شخصی‌ست)، اما همیشه ترجیح داده‌ام که اگر رفیقی داشتم، مرد باشد و کاملا مردانه پای رفاقتمان بایستد و مدام نگران نباشم که کجای راه قرار است در نهایت اعتمادم، سخت‌ترین آسیب‌‌ها را ببینم و خودم را سرزنش کنم که چرا اعتماد کردم و چرا دستِ دوستی دادم و چرا به احساسات متغیر و نامتعادل آدمِ مقابلم فکر نکردم!

#نرگس_صرافیان_طوفان

@narges_sarrafian_toofan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
می‌گفت: چرا از آدم‌ها ناراحت بشوم؟ آدم‌ها هرکدام ظرفیتی دارند و مشکلاتی... و من نمی‌دانم هرکدام، با چه زور و تقلایی روی پاهایشان ایستاده‌اند. چرا از آدم‌ها ناراحت بشوم؟ وقتی که هیچ انسانی در شرایط عادی دلش نمی‌خواهد آزار برساند و هر واکنش ناخوشایند و آزاردهنده‌ای، برآمده از استیصال و رنج عمیق انسان‌هاست، نه از سرِ تصمیم به آزار. چرا از آدم‌ها ناراحت بشوم؟ وقتی که هیچ‌کس انتخاب نکرده در این لحظه و ثانیه مرا زخمی کند و اگر زخمی برداشته‌ام، برای ایستادن در مکان و زمان اشتباه بوده؛ مثل آدمی که وسط جنگ، وارد شهری شده و بی‌خبر از همه‌جا، تیر خورده و آدم‌های شهر مقصر نیستند! چرا از آدم‌ها ناراحت بشوم؟ وقتی که هر واکنشی، کنشی داشته و هر رفتاری، زمینه‌ای که آن را ایجاد کرده.
می‌گفت: چرا از آدم‌ها ناراحت بشوم؟ وقتی خودم هم بارها بی‌آنکه بخواهم، باعث ناراحتی کسانی بوده‌ام و می‌دانم گاهی انسان به حدی درحال غرق شدن است که برای نجات خودش به هرکسی و هرچیزی چنگ می‌زند و به این فکر نمی‌کند که شاید دیگری را هم غرق کند!
می‌گفت: چرا از آدم‌ها ناراحت بشوم؟ مگر درختان از زمستان دلگیر می‌شوند؟
صبر می‌کنند تا بهار شود.

#نرگس_صرافیان_طوفان

@narges_sarrafian_toofan
برای تو:
تو واقعا ارزشمندی و حضورت حال جهان را بهتر می‌کند. خوشبختند کسانی که کنار تو زندگی می‌کنند و به چشم‌های زیبای تو نگاه می‌کنند و نام زیبای تو را صدا می‌زنند و صدای زیبای تو را می‌شنوند و لبخندهای تو را می‌بینند.
خوشبختند کسانی که تو را دارند و نمی‌دانند که چه موهبتی‌ست داشتن کسی شبیه به تو و بودن با کسی شبیه به تو

#نرگس_صرافیان_طوفان
@narges_sarrafian_toofan
اتفاقا من آدمی‌ام که تو غم کنارت نیستم!
اگه با منی باید بدوی، باید تلاش کنی، باید قوی باشی و کم نیاری و ادامه بدی و حین مسیرت اگه غصه‌ای هم بود، روی من حساب کن، ولی من باید ببینم که داری می‌جنگی و دست روی دست نذاشتی تا دنیا و آدما برات کاری کنن.

#نرگس_صرافیان_طوفان

@narges_sarrafian_toofan
توصیه می‌کنم که "تنهایی رو تمرین کنید و همیشه آمادگی این رو داشته باشید که تنهایی بتونید دووم بیارید."
احتیاط، اولین و مهم‌ترین شرط عاقل بودنه؛
تو جمع باشید، رفیق داشته‌باشید، معاشرت کنید؛ اما جوری پیش برید که اگه ناگهان از همه طرف رها شدید، زیر پاتون محکم باشه و نیفتید...

#نرگس_صرافیان_طوفان

@narges_sarrafian_toofan
بچه بودم و کسی مرا در تیم فوتبال محله راه نداده بود و غمگین و شکست خورده به خانه برگشتم و در همان‌حال، صدای بچه گنجشک گرسنه‌ای را شنیدم و خواستم برای جبران این احساس کافی نبودن، در یک ماجرا هم که شده، آدمِ خوبی باشم و احساس کفایت کنم، بچه گنجشک را از لانه‌‌ی امنش بیرون کشیدم و به او تا مرز خفگی غذا دادم و به خیالم که مهربانی می‌کنم! اما باعث مرگش شدم!!! دقت کنید که کسی که مهربان بود و ظاهرا دلش سوخت و نوازش کرد و بهای خواست دلش را داد و می‌خواست که "قهرمان" باشد، من بودم و کسی که جان داد، گنجشکِ از همه جا بی‌خبرِ گرسنه‌ی در انتظارِ مادر!!!

خیلی جاها محبت‌های ما از سر مهربانی نیست! این عدم تعادل و خودخواهی ماست که خلاف مصلحت جهان آدم‌ها محبت‌تپانشان می‌کنیم و به اقتضای نیاز جهان خودمان ادامه می‌دهیم و بعد هم منت می‌گذاریم که محبت کردم، لیاقت نداشتی!!!
خوب به ذهن بسپارید که همیشه آنی که هزینه‌ی مادی یا عاطفی می‌دهد، طرفِ مظلومِ ماجرا نیست! گاهی با قصد التیام خودشان با تو خوب رفتار می‌کنند و در عوض، تمام روح تو را در تملک و به اسارت می‌خواهند و مقدور که نبود و ناکام که ماندند، با همان محبت‌های بیاتِ تزریق شده‌، به تو سرکوفت می‌زنند و از تو انتقام می‌گیرند!!!

#نرگس_صرافیان_طوفان

@narges_sarrafian_toofan
دوست داشتم الآن کنارم بودی.
دوست داشتم لبخندهای تو را از نزدیک می‌دیدم و چشم‌های تو را از نزدیک می‌بوسیدم و برای آدم‌ها می‌گفتم که جهان از یک انفجار بزرگ آغاز نشد؛ جهان با چشم‌های تو آغاز شد و پیش از آن‌که تو مرا ببوسی، این سیاره، ارزش زیستن نداشت!
تو زادگاه منی! من بیست و چند ساله بودم که در آغوش تو متولد شدم...

#نرگس_صرافیان_طوفان

@narges_sarrafian_toofan
خانه‌ی پدری جایی‌ست که هزار ساله هم که باشی، آنجا بچه‌ای... خشمگین‌ترین هم که باشی، آنجا آرامی و قوی‌ترین هم که باشی، آنجا ضعیفی و دنبال پناه گرفتن پشت اقتدار پدرانه و آغوش مادرانه‌ای می‌گردی... چه خوب است خانواده داشتن، خواهر داشتن، برادر داشتن و گاه‌گاهی دور هم جمع شدن و اندوه زمانه را پشت درهای خانه جا گذاشتن...

#نرگس_صرافیان_طوفان

@narges_sarrafian_toofan
ساعت دوازده و نیم شب بود. همانطور که داشت رختخوابش را برای خوابیدن مرتب می‌کرد تماس گرفت و من درحالی که داشتم خسته و بی‌حوصله درب خانه را باز می‌‌کردم، جواب دادم.
گفت: خواستم قبل خواب صدایت را بشنوم. گفتم: من تازه رسیده‌ام خانه و تازه می‌خواهم شام بخورم، به حساب‌ها رسیدگی کنم و بعد بخوابم، آن بخش از زیستنِ من که آرامشِ خانه را می‌طلبد و چای دم می‌کند و لباس‌های رزمش را در آورده، تازه شروع شده و فقط دقایق و ساعتی فرصت جولان دارد.
صدایش را آرام‌تر کرد تا بقیه بیدار نشوند و گفت: حالا فهمیدی چرا من دوست ندارم آدمِ موفقی باشم و دلم بیشتر از همینی که دارم نمی‌خواهد؟!
گفتم: خوب است که اینقدر می‌فهمی، در جهان خیلی ها هستند که هم نمی‌فهمند و هم نمی‌خواهند بفهمند! آنان که هم داشته‌های آدم‌های تلاشگر و موفق را می‌خواهند، هم دلشان نمی‌خواهد رختخواب نرم و خواب آرام شبانگاه و صبح‌هنگامشان را ترک کنند. هم می‌خواهند به دستاوردهای متفاوت و ارزشمندی برسند، هم دلشان نمی‌خواهد با سختی‌ها و مشکلات دست و پنجه نرم کنند.
خوابش گرفته‌بود و زیاد حرف‌های مرا نمی‌فهمید. خداحافظی کرد و گفت فردا حرف می‌زنیم.
به آینه نگاه کردم و به انسانِ درون آینه که اگرچه خسته و از هم پاشیده، اما راضی بود و به این فکر کردم که در جهان، هرکدام از ما دارد راه خودش را می‌رود و به سبک و سیاق خودش روی پا مانده و خوشحال است.
آن‌چیزی که مرا آرام می‌کند، دنیای تو را بهم می‌ریزد و آن‌چیز که تو را آرام، دنیای مرا. ما شبیه به هم نیستیم و همین شبیه نبودن‌هاست که زیباست.
خوابم گرفته‌بود، قهوه‌ای نوشیدم تا قدری بیشتر بیدار بمانم، هنوز کارهایم تمام نشده‌بود...

#نرگس_صرافیان_طوفان

@narges_sarrafian_toofan