✍درباره قتل ژینا (مهسا) امینی
بیش از چهل سال است که حکومت، بدن زنان را با حجاب گروگان گرفته و زندانی ایدئولوژی خود کرده است. از نظر حکومت، زن یعنی تن. و این تن باید در اندرونی خانه بماند، مطیع باشد، به چشم نیاید، صدا نداشته باشد، حرفی نزند و فضایی را نگیرد. فقط تمکین کند، میل جنسی شوهر را برآورد و بچه بزاید. حجاب اجباری، مابهازایی برای همان پستونشینی و نامرئیسازی تن زن در خیابان است. حالا که زنان در خانه نمیمانند و در عرصههای عمومی حضور دارند، باید با حجاب اجباری، محدود و کنترل شوند و به همان شکل مطلوب حکومت درآیند. زن باحجاب به مرواریدی در صدف تشبیه میشود و از بدن زنی که حجاب اجباری حکومت را پس میزند، ارزشزدایی میشود تا بتوان آن را سرکوب کرد. پس بدن زن بیحجاب را به ناپاکی و بیعفتی متهم میکنند، کرامت انسانیاش را از آن میگیرند، آن را تفتیش و تجسس میکنند، هل میدهند و روی زمین میکشند و داخل ماشین پرتش میکنند، کتکش میزنند و درنهایت به جنازهای بیجان بدلش میکنند.
بنابراین مسئله، گشت ارشاد نیست که یک اصلاحطلب کمپین راه بیندازد و خواستار جمع شدن آن شود. مسئله، حجاب اجباری است که به عنوان ابزاری در راستای انقیاد و مطیعسازی زنان به کار میرود. به همین دلیل اساسا اهمیتی ندارد ژینا موقع دستگیری توسط گشت ارشاد چه پوشیده بود. تاکید عدهای بر پاکدامنی و معصومیت او، تأیید ایدئولوژی حکومتی در ارزشگذاری بدن زنان بر اساس پوشش آنان است. او با هر ظاهری که بود، حق داشت زنده بماند و زندگی کند، بدون اینکه به خاطر پوشش خود بازخواست شود. در تمام این سالها حکومت دست به هر خشونتی زد تا با تحمیل آن تکه پارچه بر سر زنان، بدنشان را رام و مطیع کند و به ابزاری در خدمت ایدئولوژی سیاسی خود درآورد.
اما بدنهای متمرد و معترض زنان، در برابر حکومت ایستادند و آن تکه پارچه را از مفهوم حجاب تهی کردند و به نماد آزادی علیه دیکتاتوری بدل ساختند. زنان به بهای از دست دادن جانشان، تن خود را از حکومت غاصب و گروگانگیر پس میگیرند. به پیکر بیجان و بیحجاب ژینا نگاه کنید: حالا او فقط صاحب تن خویش است و آن را به بهای مرگ، از حجاب آزاد کرده. اما چند زن دیگر باید کتک بخورند، تحقیر شوند، جانشان را از دست بدهند تا جامعه بفهمد که قضاوتش درباره زنان را به ظاهرشان پیوند نزند و در بازتولید مفهوم پاکدامنی زنان بر اساس پوشش، تحت تأثیر ایدئولوژی حکومت قرار نگیرد؟ امروز ژینا میتوانست زنده باشد، اگر همه مردم ایران، آن تکه پارچه تحمیلی به زنان را مسئله خود میدانستند!
#مسائل_زنان
#ژینا_امینی #مهسا_امینی
#حجاب_اجباری
#نزهت_بادی
@nozhatbadi
بیش از چهل سال است که حکومت، بدن زنان را با حجاب گروگان گرفته و زندانی ایدئولوژی خود کرده است. از نظر حکومت، زن یعنی تن. و این تن باید در اندرونی خانه بماند، مطیع باشد، به چشم نیاید، صدا نداشته باشد، حرفی نزند و فضایی را نگیرد. فقط تمکین کند، میل جنسی شوهر را برآورد و بچه بزاید. حجاب اجباری، مابهازایی برای همان پستونشینی و نامرئیسازی تن زن در خیابان است. حالا که زنان در خانه نمیمانند و در عرصههای عمومی حضور دارند، باید با حجاب اجباری، محدود و کنترل شوند و به همان شکل مطلوب حکومت درآیند. زن باحجاب به مرواریدی در صدف تشبیه میشود و از بدن زنی که حجاب اجباری حکومت را پس میزند، ارزشزدایی میشود تا بتوان آن را سرکوب کرد. پس بدن زن بیحجاب را به ناپاکی و بیعفتی متهم میکنند، کرامت انسانیاش را از آن میگیرند، آن را تفتیش و تجسس میکنند، هل میدهند و روی زمین میکشند و داخل ماشین پرتش میکنند، کتکش میزنند و درنهایت به جنازهای بیجان بدلش میکنند.
بنابراین مسئله، گشت ارشاد نیست که یک اصلاحطلب کمپین راه بیندازد و خواستار جمع شدن آن شود. مسئله، حجاب اجباری است که به عنوان ابزاری در راستای انقیاد و مطیعسازی زنان به کار میرود. به همین دلیل اساسا اهمیتی ندارد ژینا موقع دستگیری توسط گشت ارشاد چه پوشیده بود. تاکید عدهای بر پاکدامنی و معصومیت او، تأیید ایدئولوژی حکومتی در ارزشگذاری بدن زنان بر اساس پوشش آنان است. او با هر ظاهری که بود، حق داشت زنده بماند و زندگی کند، بدون اینکه به خاطر پوشش خود بازخواست شود. در تمام این سالها حکومت دست به هر خشونتی زد تا با تحمیل آن تکه پارچه بر سر زنان، بدنشان را رام و مطیع کند و به ابزاری در خدمت ایدئولوژی سیاسی خود درآورد.
اما بدنهای متمرد و معترض زنان، در برابر حکومت ایستادند و آن تکه پارچه را از مفهوم حجاب تهی کردند و به نماد آزادی علیه دیکتاتوری بدل ساختند. زنان به بهای از دست دادن جانشان، تن خود را از حکومت غاصب و گروگانگیر پس میگیرند. به پیکر بیجان و بیحجاب ژینا نگاه کنید: حالا او فقط صاحب تن خویش است و آن را به بهای مرگ، از حجاب آزاد کرده. اما چند زن دیگر باید کتک بخورند، تحقیر شوند، جانشان را از دست بدهند تا جامعه بفهمد که قضاوتش درباره زنان را به ظاهرشان پیوند نزند و در بازتولید مفهوم پاکدامنی زنان بر اساس پوشش، تحت تأثیر ایدئولوژی حکومت قرار نگیرد؟ امروز ژینا میتوانست زنده باشد، اگر همه مردم ایران، آن تکه پارچه تحمیلی به زنان را مسئله خود میدانستند!
#مسائل_زنان
#ژینا_امینی #مهسا_امینی
#حجاب_اجباری
#نزهت_بادی
@nozhatbadi
✍درباره درگذشت فخری خوروش
فخری خوروش با بازی در فیلمهایی همچون جنوب شهر (فرخ غفاری)، نفرین (ناصر تقوایی)، آقای هالو (داریوش مهرجویی)، شازده احتجاب (بهمن فرمانآرا)، جلد مار (هژیر داریوش)، شطرنج باد (محمدرضا اصلانی) و سوتهدلان (علی حاتمی)، شاخصترین زن بازیگری است که در مهمترین فیلمهای پیش از انقلاب حضور دارد و نامش با موج نوی سینمای ایران گره خورده است.
اما بعد از انقلاب ۵۷، جمهوری اسلامی دست به پاکسازی و حذف زنان بازیگر زد. فخری خوروش در کنار حمیده خیرآبادی، جمیله شیخی و مهین شهابی از زنان بازیگری بود که بعد از انقلاب حذف نشد. خودش در مصاحبهای گفته است که «در آن زمان اسامی هنرپیشگان را در روزنامهها اعلام میکردند تا برای محاکمه به دادگاه بروند. من هر رور آماده بودم که اسمم اعلام شود ولی خبری نشد.» هرچند اسم فخری خوروش در لیست سیاه زنان بازیگر حذفشده قرار نگرفت اما او نیز بعد از انقلاب به شکل دیگری سرکوب شد. خوروش پس از انقلاب مجبور به بازی در سریالهای تلویزیونی و پذیرش نقشهای ایدئولوژیکی در سینما شد که از مسیر حرفهای او پیش از انقلاب دور بود. هرچند در همان نقشها هم میدرخشید اما جایگاه هنری او را تحتتاثیر قرار داد و کمتر کسی توجه کرد که او و همنسلان باقیماندهاش چه فشاری را به دلیل پیشینهشان در سینمای قبل از انقلاب تحمل میکنند. حکومت گمان میکرد با تحمیل سانسور و اجبار حجاب به این زنان میتواند سینمای پیش از انقلاب را از ذهن جامعه پاک کند.
درحالیکه او از همنسلان بزرگانی همچون عزتالله انتظامی، جمشید مشایخی، علی نصیریان و محمدعلی کشاوز بود اما هرگز به اندازه آنها قدر ندید و در صدر ننشست. از سال ۸۴ که از سینما فاصله گرفت و از ایران رفت، فراموش شد. او هم بازیگر پیشکسوتی بود که نقش مهمی در تاریخ سینمای ایران داشت اما نه از او تقدیر کردند و نه مجسمهاش را در موزه سینما گذاشتند. زیرا او زنی بود که از وسط فیلمهای موج نوی سینمای ایران به سیاهترین دوره پرت شد و به اجبار لچک سر کرد. با این وجود حالا پس از مرگش، او را با همان نقشهایش در سینمای پیش از انقلاب به یاد میآورند، نه آنچه جمهوری اسلامی به او تحمیل کرد.
#فخری_خوروش
#زنان_بازیگر
#نزهت_بادی
@nozhatbadi
فخری خوروش با بازی در فیلمهایی همچون جنوب شهر (فرخ غفاری)، نفرین (ناصر تقوایی)، آقای هالو (داریوش مهرجویی)، شازده احتجاب (بهمن فرمانآرا)، جلد مار (هژیر داریوش)، شطرنج باد (محمدرضا اصلانی) و سوتهدلان (علی حاتمی)، شاخصترین زن بازیگری است که در مهمترین فیلمهای پیش از انقلاب حضور دارد و نامش با موج نوی سینمای ایران گره خورده است.
اما بعد از انقلاب ۵۷، جمهوری اسلامی دست به پاکسازی و حذف زنان بازیگر زد. فخری خوروش در کنار حمیده خیرآبادی، جمیله شیخی و مهین شهابی از زنان بازیگری بود که بعد از انقلاب حذف نشد. خودش در مصاحبهای گفته است که «در آن زمان اسامی هنرپیشگان را در روزنامهها اعلام میکردند تا برای محاکمه به دادگاه بروند. من هر رور آماده بودم که اسمم اعلام شود ولی خبری نشد.» هرچند اسم فخری خوروش در لیست سیاه زنان بازیگر حذفشده قرار نگرفت اما او نیز بعد از انقلاب به شکل دیگری سرکوب شد. خوروش پس از انقلاب مجبور به بازی در سریالهای تلویزیونی و پذیرش نقشهای ایدئولوژیکی در سینما شد که از مسیر حرفهای او پیش از انقلاب دور بود. هرچند در همان نقشها هم میدرخشید اما جایگاه هنری او را تحتتاثیر قرار داد و کمتر کسی توجه کرد که او و همنسلان باقیماندهاش چه فشاری را به دلیل پیشینهشان در سینمای قبل از انقلاب تحمل میکنند. حکومت گمان میکرد با تحمیل سانسور و اجبار حجاب به این زنان میتواند سینمای پیش از انقلاب را از ذهن جامعه پاک کند.
درحالیکه او از همنسلان بزرگانی همچون عزتالله انتظامی، جمشید مشایخی، علی نصیریان و محمدعلی کشاوز بود اما هرگز به اندازه آنها قدر ندید و در صدر ننشست. از سال ۸۴ که از سینما فاصله گرفت و از ایران رفت، فراموش شد. او هم بازیگر پیشکسوتی بود که نقش مهمی در تاریخ سینمای ایران داشت اما نه از او تقدیر کردند و نه مجسمهاش را در موزه سینما گذاشتند. زیرا او زنی بود که از وسط فیلمهای موج نوی سینمای ایران به سیاهترین دوره پرت شد و به اجبار لچک سر کرد. با این وجود حالا پس از مرگش، او را با همان نقشهایش در سینمای پیش از انقلاب به یاد میآورند، نه آنچه جمهوری اسلامی به او تحمیل کرد.
#فخری_خوروش
#زنان_بازیگر
#نزهت_بادی
@nozhatbadi
من با نام @nozhatbadi در Instagram هستم. برای دنبال کردن عکسها و ویدیوهای من این برنامه را نصب کنید. https://www.instagram.com/invites/contact/?i=1jp44b2d3vbyb&utm_content=ywfeys
Forwarded from سایت کایه دو فمینیسم
پرونده فیلمهای فمینیستی به مناسبت سومین سالگرد سایت «کایه دو فمینیسم» در سالروز تولد شانتال آکرمن
آنچه در این پرونده میخوانید:
فیلم «عواقب فمینیسم» ساخته آلیس گی بلاشی نوشته لیلا روحی
فیلم «مادام بوده خندان» ساخته ژرمن دولاک نوشته مهشید زمانی
فیلم «فریمانت» ساخته بابک جلالی نوشته نغمه ثمینی
فیلم «کرساژ» ساخته ماری کروتزر نوشته نسیم احمدپور
فیلم «سنگها» ساخته رامون سالاسار نوشته معصومه گنجهای
فیلم «پرسونا» ساخته اینگمار برگمان نوشته شهابالدین ساداتی
فیلم «دختر دانمارکی» ساخته تام هوپر نوشته بیتا ملکوتی
فیلم «دختر گمشده» ساخته مگی جلینهال نوشته نهال تابش
فیلم «پرتره بانویی در آتش» ساخته سلین سیاما نوشته عطیه رادمنش
فیلم «دختران شاغل» ساخته لیزی بوردن نوشته محمد ابراهیمیان
فیلم «تامبوی» ساخته سلین سیاما نوشته فرنوش صمدی
فیلم «همسر» ساخته بیورن رونگه نوشته آرام روانشاد
فیلم «جامعه مودب» ساخته ندا منظور نوشته زهرا خسروشاهی و ترجمه مریم طریقتبین
مطالب پرونده را میتوانید از طریق لینک زیر در سایت کایه دو فمینیسم بخوانید
http://cahiersdufeminisme.com/فیلمهای-فمینیستی/
@cahiersdufeminisme
آنچه در این پرونده میخوانید:
فیلم «عواقب فمینیسم» ساخته آلیس گی بلاشی نوشته لیلا روحی
فیلم «مادام بوده خندان» ساخته ژرمن دولاک نوشته مهشید زمانی
فیلم «فریمانت» ساخته بابک جلالی نوشته نغمه ثمینی
فیلم «کرساژ» ساخته ماری کروتزر نوشته نسیم احمدپور
فیلم «سنگها» ساخته رامون سالاسار نوشته معصومه گنجهای
فیلم «پرسونا» ساخته اینگمار برگمان نوشته شهابالدین ساداتی
فیلم «دختر دانمارکی» ساخته تام هوپر نوشته بیتا ملکوتی
فیلم «دختر گمشده» ساخته مگی جلینهال نوشته نهال تابش
فیلم «پرتره بانویی در آتش» ساخته سلین سیاما نوشته عطیه رادمنش
فیلم «دختران شاغل» ساخته لیزی بوردن نوشته محمد ابراهیمیان
فیلم «تامبوی» ساخته سلین سیاما نوشته فرنوش صمدی
فیلم «همسر» ساخته بیورن رونگه نوشته آرام روانشاد
فیلم «جامعه مودب» ساخته ندا منظور نوشته زهرا خسروشاهی و ترجمه مریم طریقتبین
مطالب پرونده را میتوانید از طریق لینک زیر در سایت کایه دو فمینیسم بخوانید
http://cahiersdufeminisme.com/فیلمهای-فمینیستی/
@cahiersdufeminisme
یک روز صبح زود، کلاریس بدون هیچ توضیحی خانه و همسر و فرزندانش را ترک میکند و سفر جادهای را به تنهایی آغاز میکند. کلاریس میتواند همزاد واندا در «واندا»، ناتالی در «اهل باران»، آلیس در «آلیس اینجا زندگی نمیکند»، شرلی در «شرلی ولنتاین»، لیدا در «دختر گمشده» یا مانانا در «خانواده شاد من» باشد، زنان متأهلی که دیگر توان ادامه دادن به نقش خود به عنوان همسر و مادر را ندارند و بیخبر و ناگهانی خانوادهشان را ترک میکنند تا از زیر بار تعهد و مسئولیت رها شوند و برای مدتی آزادی را تجربه کنند. کلاریس هرچند همان مسیر زنان پیش از خود را میرود اما قصه او با بقیه زنان تفاوت بزرگی دارد. صدای او را در ابتدای فیلم با به هم ریختن عکسهای خانوادگیاش میشنویم که «دوباره شروع کنیم» و بعد که از خانه میرود، در جاده دفتر یادداشتش را درمیآورد و میگوید «میخواهم داستان بنویسم. خیال میکنم که من رفتم» و ما با زنی مواجه میشویم که از خانهاش میگریزد تا رفتن خود را جایگزین فقدان هولناک زندگیاش کند و داستان را تغییر دهد. فیلم از طریق بازیهای زمانی در روایت و فرم، زنی را نشان میدهد که رفته است اما شوهر و بچههایش همه جا با او هستند. اینجا دیگر مسئله زن، درگیری او با «تعهد» نیست، بلکه با «تعلق» است. آیا ترک کردن و رفتن، رشتههای دلبستگی و وابستگی را هم قطع میکند یا زن میرود و خاطرات و تعلقاتش را همچون صیلبی بر شانه حمل میکند؟ پرسش بیرحمانهای که فیلم رویاروی هر زن خستهای میگذارد، این است که آیا واقعا برای از دست دادن آمادهای؟
در چهارمین برنامه با نقد و تحلیل فیلم «مرا محکم نگه دار» ساخته ماتیو امالریک، به درونمایه ترک خانه توسط زنان میپردازیم و درباره سیر تحولات آزادیبخشی زنان از دهه هفتاد تاکنون بحث و گفتوگو میکنیم.
برای شرکت در جلسه لطفا با شماره زیر در واتساپ در ارتباط باشید
+905524358833
@nozhatbadi
در چهارمین برنامه با نقد و تحلیل فیلم «مرا محکم نگه دار» ساخته ماتیو امالریک، به درونمایه ترک خانه توسط زنان میپردازیم و درباره سیر تحولات آزادیبخشی زنان از دهه هفتاد تاکنون بحث و گفتوگو میکنیم.
برای شرکت در جلسه لطفا با شماره زیر در واتساپ در ارتباط باشید
+905524358833
@nozhatbadi