نوینکتاب
@NovinketabGooya
بچه که بودیم، #قصه_های_خوب_برای_بچه_های_خوب بخش لذتبخش #زندگی ما بود. #کتاب #داستان هایی که هرکدام یک رنگ داشتند، اما روی جلد همهشان چند تا بچه لُپگُلی نشسته بودند.
منتظر بودیم تا یکی از بزرگترها صدایمان بزند و بگوید: «بچهها بیاین بشینین براتون قصه بخونم» و وقتی یکی از آن کتابهای رنگی توی دستش بود، گُل از گُلمان میشکفت.
بعدترها #قصه_های_تازه_از_کتاب_های_کهن هم به این دوستداشتنیها اضافه شد. #عاشق داستان #خیر_و_شر بودم. بیشتر از #بچه_ی_آدم و #مرد_و_نامرد و #هشت_بهشت
#نویسنده اینهمه داستان خوب را نمیشناختم. یعنی فقط اسمش را میدانستم که روی جلد کتابها نوشته بودند: #مهدی_آذر_یزدی
بعدها فهمیدم این نام متعلق به پیرمردی است که با آن #عینک روی صورتش ، درست مثل #پدر_بزرگ هایی که برای نوههاشان قصه میگویند، برای همهی بچههای #ایران قصه گفت و آخر سر هم قصهی خودش به سر رسید.
مهدی آذریزدی سالهاست که رفته است، اما یادش و قصههای خوبش برای بچههای دیروز و امروز و فردای ایران باقی مانده است.
@NovinketabGooya
منتظر بودیم تا یکی از بزرگترها صدایمان بزند و بگوید: «بچهها بیاین بشینین براتون قصه بخونم» و وقتی یکی از آن کتابهای رنگی توی دستش بود، گُل از گُلمان میشکفت.
بعدترها #قصه_های_تازه_از_کتاب_های_کهن هم به این دوستداشتنیها اضافه شد. #عاشق داستان #خیر_و_شر بودم. بیشتر از #بچه_ی_آدم و #مرد_و_نامرد و #هشت_بهشت
#نویسنده اینهمه داستان خوب را نمیشناختم. یعنی فقط اسمش را میدانستم که روی جلد کتابها نوشته بودند: #مهدی_آذر_یزدی
بعدها فهمیدم این نام متعلق به پیرمردی است که با آن #عینک روی صورتش ، درست مثل #پدر_بزرگ هایی که برای نوههاشان قصه میگویند، برای همهی بچههای #ایران قصه گفت و آخر سر هم قصهی خودش به سر رسید.
مهدی آذریزدی سالهاست که رفته است، اما یادش و قصههای خوبش برای بچههای دیروز و امروز و فردای ایران باقی مانده است.
@NovinketabGooya