هیئت نورالزهرا سلام الله علیها
2.84K subscribers
5.27K photos
1.48K videos
71 files
416 links
🕌 اطلاع رسانی زمان و مکان مراسم های هیئت نورالزهرا 🕌

@Ad_nooralzahra
Download Telegram
▪️مهمان خانه ی امام شده بود.
امام خرما تعارفش کرد،
گفت: از غصه نمی توانم چیزی بخورم؛
در راه دیدم ماموران حاکم زنی را می زدند؛
میخواستند زندانی اش کنند؛
کسی به دادش نمی رسید!

امام پرسید: مگر چه کرده بود؟
بَشّار گفت:
شنیدم از مردم که پایش لغزیده و زمین خورده.
همان وقت دشمنان مادرتان زهرا را نفرین کرده.
محاسن امام صادق علیه السلام خیس اشک،
فرمود: برخیز! به مسجد سهله می رویم.
باید برای نجاتش دعا کنیم.

امام دو رکعت نماز خواند،
دست به دعا برداشت،
برای نجات کسی که از مصائب مادر یاد کرده بود.

بعد دعا فرمود: آزادش کردند، برویم!

خبر آوردند زن آزاد شده.
حاکم شهر دویست درهم برای دلجویی به او بخشیده؛
زن اما قبول نکرده، با اینکه سخت محتاج بوده.
بشار به دیدنش رفت.
گفت: امام صادق سلامت رساند،
این هفت دینار را هم هدیه فرستاده.
زن مات و مبهوت پرسید: امام زمانم به من سلام فرستاد؟
مدهوش شد، وقتی جواب آری شنید.
به هوش که آمد، باز همین سوال را پرسید.
باز اما از هوش رفت، از شوق آن سلام.
برای سومین بار هم مدهوش شد.
بار آخر به بشار گفت:
به امام زمانم بگو کنیز او هستم و محتاج دعایش.
بشار، همان کرد که زن گفته بود.
امام اشک ریخت و برایش دعا کرد.

📚بحارالانوار ج 47 ص378.

#صاحب_عزا
#داستانک_مهدوی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها

@nooralzahra5
▪️#داستانک_مهدوی به مناسبت شهادت امام هادی علیه السلام؛

» شیعه شده بود، شیعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی امام هادی علیه السلام.
دلیلش را پرسیدند.
گفت:
از اصفهان آمده بودم بغداد؛
همشهری ها می دانستند آدم زبان‌داری هستم؛
مرا فرستاده بودند پیش متوکل برای عرض شکایت.
پشت دربار منتظر بودم.
همان وقت متوکل دستور داد امام هادی علیه السلام را بیاورند.
از یکی پرسیدم کسی که احضار شده کیست؟
گفت: «امام شیعه هاست.
به نظرم متوکل او را احضار کرده تا بکُشد!»
لحظه ای بعد آمد.
با همان نگاه اول، محبّتش به دلم افتاد.
در دلم شروع کردم به دعا کردن برایش.
از خدا می خواستم شرّ متوکل را از سرش کوتاه کند.
به من که رسید توقف کرد؛
نگاهش را دوخت به صورتم؛
همین قدر شنیدم که فرمود:
خدا دعایت را مستجاب، عمرت را طولانی و مال و بچه هایت را زیاد کند.
از هیبت نگاه و کلامش به لرزه افتادم و زمین خوردم.
به هوش که آمدم، مردم قصه را پرسیدند.
چیزی نگفتم.
به اصفهان که برگشتم زندگی ام از این رو به آن رو شد.
حالا همه چیز دارم: ثروت، ده تا فرزند، هفتاد و چند سال عمر.
همه‌ی اینها از برکت دعای امام زمانم است.

📚الخرائج و الجرائح، ج‏1، ص 392.


#فوائد_دعا_برای_فرج
#امام_هادی_علیه_السلام
▫️مصر، در آتش قحطی می سوخت؛
پسران یعقوب به کاخ عزیز مصر پناه آوردند؛
آذوقه میخواستند.
سفره مهمانی پهن شد.
قرار شد هرکس پیش برادر مادری اش بنشیند.

بنیامین اما سر سفره ننشست.
عزیز مصر علت را پرسید.
بنيامين، برای برادر ناشناسش، قصه ی خود او را تعريف کرد.
گفت: برادری مادری داشتم؛
اسمش یوسف بود؛
اینها او را با خود به صحرا بردند؛
وقتی برگشتند گفتند گرگ یوسف را خورد!

یوسف پرسید:
از غم فراق او چه کردی؟!
بنیامین گفت:
خدا یازده پسر به من داد،
نام همه آنها را برگرفته از نام یوسف گذاشتم (تا همیشه یاد او باشم).

📚 تفسیر عیاشی، ج 2، ص 183و 184.


#یاد_حضرت
#داستانک_مهدوی
💐 به مناسبت ولادت #حضرت_اباعبدالله_علیه_السلام؛

▫️رفت داخل اتاق،
همان اتاقی که همیشه محل قرار او بود با جبرئیل.
فرموده بود: کسی بر من وارد نشود؛
لحظه ای بعد اما نوه اش وارد اتاق شد.
او را روی زانوی خودش نشاند.
بوسید و نوازشش کرد.
از فرشته وحی شنید که:
او را شهید خواهند کرد، افرادی از امت تو.
در دستان جبرئیل، مشتی از خاک کربلا بود.
گفت: این، از قلتگاه اوست.
اشک های پیامبر صلی الله علیه وآله جاری شد.
جبرئیل گفت:
غمگین نباش! خدا انتقام او را خواهد گرفت، به دست قیام کننده ای از خاندان شما.
او نهمین فرزند است، از نسل حسین .
غیبتی دارد طولانی.
با اوست که خدا پیروز می کند، اسلام را و نابود می سازد کافران را.

📚کفایة الاثر، ص187.

#انتقام_حضرت
#داستانک_مهدوی
▫️صدای کبوترها خانه را پر کرده بود.
امام نشسته بود روی تخت، داخل حیاط.
ناگهان لبخند آمد روی لب‌های امام.
علّت را پرسیدند.
امام کاظم علیه السلام فرمود:
این دو کبوتر را می‌بینید؟
زن و شوهرند.
شوهر دارد برای زنش آواز می‌خواند:
«آرامشم! ❤️
عروس خانه‌ام!
در این دنیا هیچکس را بیشتر از تو دوست ندارم،
مگر امام زمانم؛
همین آقایی که روی تخت نشسته!»
.
📚 برگرفته از بصائر الدرجات ج1 ص342 و ص346.
.

👈 این حکایت اگرچه در مورد امام رضا علیه السلام مشهور شده،
اما بررسی‌ها نشان می‌دهد در اصل مربوط به امام کاظم علیه السلام است.


🔘 اینکه انسان کسانی غیر از خودش رو دوست داشته باشد خیلی زیباست.
اما قانون خدا این است که نباید هیچ کس را بیشتر از نماینده او یعنی امام زمان علیه السلام دوست داشته باشیم.
خیلی وقتها خدا ما را در این مورد امتحان میکند و ما را در یک دوراهی قرار میدهد
که خواسته‌ی عزیزانمان با خواسته‌ی امام زمانمان مخالف است تا معلوم شود آیا حاضریم اماممان را بر معشوقمان ترجیح دهیم؟!


#محبت_حضرت
#داستانک_مهدوی
#سبک_زندگی_مهدوی
#امام_کاظم_علیه_السلام
▪️زائر کربلا بود.
دلش بی‌تاب دیدن امام غایب.
کنار ضریح شش‌گوشه از خدا توفیق تشرف خواست.
لحظه‌ای بعد،‌ سیّدی بزرگوار دید؛
ماه‌تر از ماه،
خورشیدتر از خورشید.
پرسید: شما؟!
شنید: مظلوم‌ترین فرد عالَم!

با خودش گفت:
«شاید اشتباه شنیده‌ام؛
حتماً عالِم بزرگواری است، دل‌آزرده از قدرنشناسی مردم».
به خودش که آمد، دیگر آن آقا را ندید.
تازه فهمید دعایی كه زیر قبه کرده بود مستجاب شده!

📚 شيفتگان حضرت مهدى علیه السلام، ج 3، ص160.


#غربت_حضرت
#داستانک_مهدوی
▫️صدای ناله‌اش، جمعیت را به گریه انداخته بود.
تا همین جمعه‌ی قبل، پیامبر برای خطبه خواندن به او تكیه می‌داد.
حالا اما برای رسول خدا منبر ساخته بودند.
ستون چوبی مسجد مدینه، طاقت دوری حجت خدا را نداشت.
صدای ناله‌اش هر لحظه بیشتر می‌شد!
پیامبر صلی الله علیه وآله از منبر جدید پایین آمد؛
سراغ تكیه‌گاه قدیمی‌اش رفت؛
در آغوشش گرفت؛
نوازشش کرد؛
ستون حنّانه آرام شد.
پیامبر به منبر جدید برگشت.
رو به مردم فرمود:
حتی این چوب خشک هم دلش برای من پر می‌کشد؛
حتی این ستون هم از دوری پیامبرش غصه‌دار می‌شود؛
ولی انگار برای بعضی از شما، دوری و نزدیكی من فرقی ندارد!
اگر این ستون را در آغوش نمی‌گرفتم، تا قیام قیامت ناله می‌كرد!

📚 بحارالأنوار ج‏17، ص 326.
📚 تفسیرالعسکری علیه السلام ص188.


دلتنگِ امام زمان شدن از نشانه‌های ایمان است...


#انتظار_حضرت
#داستانک_مهدوی
#پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله
▫️جواب سوالش را نمی دانست.
با همان سوال آمد محضر امام جواد علیه السلام.
می خواست بداند آیا قیام کننده همان مهدی است؟!

هنوز چیزی نگفته بود امّا امام پاسخ سوالش را داد:
"قیام کننده ی ما همان مهدی است؛
همان که در وقت ظهور اطاعتش واجب است و در وقت غیبت، انتظارش.
او سومین فرزند از نسل من است."

امام برای عبدالعظیم حسنی از حتمی بودن قیام او گفت؛
از پر شدن زمین از عدل و داد.
از شباهتش به موسی عمران که همان اصلاح امرِ فرج است در یک شب...

سپس فرمود: "برترین اعمال شیعیان ما، انتظار فرج است."

📚 كمال الدين و تمام النعمة، جلد2، ص377.

#داستانک_مهدوی #انتظار_حضرت
▫️شب بیست و سوم
شنیدند که امام علیه السلام اینطور با خدا مناجات میکرد،
مناجاتی با عطر انتظار؛
« بارالها! اگر شکی باشد که امشب شب قدر است یا شبی دیگر،
در این شکی نیست که تو خدایی یگانه ای...
و هر شبی که بنده ات خالصانه تو را بخواند اجابتش می کنی...
الهی! همه قرض ها را ادا و همه غم ها را برطرف و هر فسادی را اصلاح فرما.»

📚إقبال الأعمال، جلد‏1، ص 208

#هر_شب_شب_قدر_است_اگر...

#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
#داستانک_مهدوی
#شب_قدر
▫️شب بیست و سوم
شنیدند که امام علیه السلام اینطور با خدا مناجات میکرد،
مناجاتی با عطر انتظار؛
« بارالها! اگر شکی باشد که امشب شب قدر است یا شبی دیگر،
در این شکی نیست که تو خدایی یگانه ای...
و هر شبی که بنده ات خالصانه تو را بخواند اجابتش می کنی...
الهی! همه قرض ها را ادا و همه غم ها را برطرف و هر فسادی را اصلاح فرما.»

📚إقبال الأعمال، جلد‏1، ص 208

#هر_شب_شب_قدر_است_اگر...

#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
#داستانک_مهدوی
#شب_قدر