NOONBOOK :: نشر نون
3.78K subscribers
2.06K photos
45 videos
30 files
392 links
.:

کانال رسمی نشرنون:. ارتباط با ادمین: @noonbook1
سفارش: @aknoonbook1
Download Telegram
Forwarded from دفتر نشر نون
وقایع غریب غیب‌شدن سعیدابونحس خوش‌بدبین | رمان | امیل حبیبی | ترجمه احسان موسوی خلخالی | نشرنون | از این رمان پرکشش و خواندنی با رگه‌های طنز به عنوان رمانی نبوغ‌آمیز یاد شده است.
Forwarded from داستان ایرانی
وقتی رمان جنایی دارای اندیشه می‌شود @matikandastan

رمان [«بولوار پارادايس»، نوشته محمدرضا ذوالعلى، نشرنون] روایتی پلیسی- جنایی دارد. با همان ریزه‌کاری‌های رمان‌های معماوار پلیسی👇👇👇
عصر بهار با کتاب | «بردیوارغار» |شعرها و ترانه‌های عرفان محمود | نشرنون | یک‌شنبه | 16 خردادماه 1395 | 6 تا 8 شب| میدان انقلاب | جنب سینما بهمن |مجموعه نمایش‌گاهی و کتاب‌فروشی @NOONBOOK1
فصل بارانی | رمان | گراهام گرین | ترجمه یدالله آقاعباسی| نشرنون| @NOONBOOK1 | در لیست پرفروش‌های پخش ققنوس
«گراهام گرین» در سال‌های آفرینش ادبی‌اش بیش از سی رمان و نمایش‌نامه و تعداد زیادی مقاله و یادداشت نوشته است. فصل بارانی یکی از آثار شاخص اوست که در ایران به طور شایسته معرفی نشده است. برخی منتقدان گرین را با کوئری (شخصیت اول این رمان) -‌که نامش معماگونه و پرسشی است- همذات می‌دانند. او نیز از تبلیغات و مقام و منزلت گریزان بود. به سفرهای نامتعارف می‌رفت و شیدایی بود.
رمان «فصل بارانی» مانند باقی آثار گراهام گرین رمانی پرماجرا و خواندنی‌ست.
هم اکنون در کانال داستان ایرانی:
جمع‌خوانی رمان «بولوار پارادیس»
نوشته محمدرضا ذوالعلی
نشرنون

در صورت تمایل به شرکت در جمع خوانی یادداشت های خود را به این شناسه بفرستید.

@fatemezendebudi

#داستان_ایرانی
#جمع_خوانی
#رمان
#بولوار_پارادیس
#محمدرضا_ذوالعلی
#نشرنون

@dastanirani @noonbook1
Forwarded from داستان ایرانی
AUD-20160608-WA0011.aac
3.2 MB
👆👆
بخشی از رمان «بولوار پارادیس» با صدای نویسنده
در کانال داستان ایرانی:
جمع‌خوانی رمان «بولوار پارادیس»
محمدرضا ذوالعلی
نشرنون @NOONBOOK1 @dastanirani
Forwarded from دفتر نشر نون
نسخه الکترونیکی رمان «بولوارپارادیس» | محمدرضا ذوالعلی | نشرنون | @noonbook1
Forwarded from داستان ایرانی
#حسن_محمودی: جلسه نقد و بررسی رمان«بلوار پارادیس» نوشته محمدرضا ذوالعلی مجالی مغتنمی بدست داد تا دیداری حاصل شود با جماعتی از نویسندگان کرمانی و همچنین نویسنده آن. تا آن زمان تصورم از داستان نویسی کرمان محدود می شد با کتاب هایی که از محمد شریفی، محمدعلی علومی، بلقیس سلیمانی، رضا زنگی آبادی، منصور علی مرادی و یکی دو تا نویسنده دیگر که الان خاطرم نیست. منتها «بلوار پارادیس» و بعدتر رمان «افغانی کشی» ذوالعلی شناختم را مبسوط تر کرد. «بلوار پارادیس» گرچه جغرافیایش کرمان بود، منتها این بار کرمان در آن کلان شهری است با مناسبت خودش و کهن الگوهایی که از دل فرهنگ کرمان می آید. رمان در فضایی رئالیستی و وفادار به آن شکل می گیرد و به پایان می رسد. از المان ها و نشانه های فعلی و تاریخی شهر کرمان بهره می برد و هویت اجتماعی این کلان شهر را نیز ترسیم می کند.
زبان شسته و تمیز و سالم و روانی دارد که وظیفه ی آن ایجاد کردن بستری برای روایت است. ضمن این که نویسنده تلاش می کند در تغییر فصل ها، لحن های مجزایی را هم به دست بدهد و فضاها را عوض کند. این رفت و برگشت ها با تغییر زاویه دید نیز همراه است و ترفندهایی که یکی از آن ها نامه نگاری است. این شگردها، بیش از هر چیزی کمک می کند تا تنوعی نیز برای مخاطب باشد. اما کاش متن از پس درآوردن لحن زنانه نیز برآید. از دیگر سو چندان موافق انفعال شخصیت های زن در این رمان نیستم. بلوار پارادیس، رمانی ساختمند است و از مهندسی خوبی در ساختار برخوردار است. شروع خوبی دارد که خبر می دهد با یک اثر پلیسی و جنایی رو به رو هستم. قتل در یک مجتمع با شیوه یی معمایی اتفاق می افتد. منتها رمان در جایی افت می کند که از ساختار خود دور می شود و زیاده گویی اش به چشم می آید. و تاکید بر این نکته مهم است که بلوار پارادیس از قتل و معما نه در جهت نوشتن در ژانر پلیسی و معمایی و جنایی استفاده می کند، بلکه فقط تمهیدی است برای ایجاد تعلیق که تا جاهایی نیز جواب می دهد. بلوار پارادیس، رمان خوش خوانی است با این توضیح که اگر زیاده گویی هایش کمتر بود، ریتمش نیز حفظ می شد و به خوشخوانی اش بیشتر کمک می کرد.

#جمع_خوانی
#بولوار_پارادیس
#محمدرضا_ذوالعلی
#داستان_ایرانی
@dastanirani
Forwarded from داستان ایرانی
#فریبا_چلبی_یانی

نگاهی بر رمان بلوار پردیس
اثر: محمد رضا ذوالعلی
رمان در 340 صفحه،روایت جنایتی است که در شهر کرمان اتفاق می افتد، گره ای که در فصل اول رمان با پیدا شدن جسدی در لای دیوارایجاد می شود و خواننده را به ادامه ی رمان راغب می کند.بلوار پارادیس در فصل اول تکلیف خود را با خواننده مشخص می کند که با یک رمان پلیسی_ جنایی مواجه است ، منتها با نحوه روایتی متفاوت. به سان سریال های تلویزیونی آمریکای لاتین که یک در میان با توصیف و پرداخت چند خانواده همزمان به پیش می رود و تعلیق حرف اول را می زند ،ما در این کتاب با شخصیت ها و خانواده های یک مجتمع آپارتمانی به جز ستوان محبی و سمیرا مواجه می شویم که در باز گشایی معمای جنایت همدیگر را کمک و همیاری می کنند.شخصیت های مهم داستان از جمله ستوان محبی که از فصل6 وارد رمان می شود ،ملیحه که از فصل دوم با روایت نامه نگاری وزنه اصلی رمان را با دادن اطلاعات به دوش می کشد ، مهندسی که دست در قتلی ناخواسته داشته، و باعث از هم پاشیدن کانون خانواده اش می شود و مجبور به ادامه زندگی با مریم زن دوم خود می شود که برایش انگیزه و شوقی بر نمی انگیزد.رستمزاده و مدیر آپارتمان که گاها مابین فصول در رفت و آمدند، و ساختار رمان برای ادامه ی بازگویی قصه به آنان نیاز دارد و سمیرا روان درمانگری که از فصل 12 وارد رمان می شود و تا انتها با ستوان محبی و ملیحه یک در میان فصول رمان را تشکیل می دهند. رمان متشکل از فصل هایی ست که هر کدام را می توان در حکم داستانی کوتاه فرض کرد و خواند که با حلقه ی معمای قتل ، زنجیره وار به هم وصل می شوند. در رمان مخاطب لابه لای روایت ها با فرهنگ مردم کرمان در ارتباط با خیانت زوجین و رسم و رسومی که در این حیطه متداول است آشنا می شود و کم کم با مردمانی روبه رو می شود که اشتیاق آشنایی با آداب و رسوم وشخصیت ها را بیشتر حس می کند.چنانکه کوچه ی مشتاق در ذهن نقش می بندد با آپارتمانی که در بلوار پارادیس قرار دارد و قتل هایی که اکثرا دسته جمعی صورت می گیرد و در نهایت قاتلی به نام رستمزاده که چهار قتل را مرتکب می شود و برای عدم فاش راز قتل با جا گذاشتن نامه ای از خود،تمام قتل ها را به گردن می گیرد و خود را خلاص می کند. زنان رمان به جز سمیرا زنانی منفعل هستند که هر چه تقدیر برایشان رقم می زند محکوم به تقبل آنند و سمیرایی هم که در قبال مرگ نوزاد بر سرنوشتش عصیان می کند، باز در منجلابی دیگرفرو می رود و این تکاپو زدن سمیرا برای رهایی و هویت یابی، خود نقش زن مدرنی را به خواننده نشان می دهد که فلسفه خاص خود را دارد و با قبول خطاها سعی می کند خود را نجات دهد.
در فصل 22 خواننده می فهمد که جسد یافته شده متعلق به زنی جوان بوده است و به نظر می رسد با توجه به شخصیت ستوان که روزهای واپسین زندگیش را می شمارد و احساس گناهی که از وضعیت پیش آمده برای تینا ی در حال کما دارد و محتاط بودن بیش از اندازه اش، همه دست در دست هم می دهند که باور کنیم بامردی بی اراده ،بی انگیزه و محتاطی طرفیم که نه تنها قادر به حل معما نخواهد بود،بلکه از خدایش است که قاتلی پیدا نشود و جریان پرونده را برای همیشه ببندد و برود پی کارش. در واقع اگر رستمزاده به قتل ها اقرار نمی کرد شاید محال بود که ستوان بتواند ازسر و ته ماجرا سر در بیاورد.رمان به جز ستوان محبی و سمیرا که آنان را آینده ای نامعلوم در انتظار است ما بقی شخصیت ها پایانی بد و بی بازگشت دارند.مهندس و ملیحه به قتل می رسند و رستمزاده خودکشی می کند و مهندس با سردرد های مداوم خود و دلهره ها و اندوه نداشته هایش زجر می کشد و...
علت و معلولی در سطوح رمان به خوبی رعایت شده است و ما علاوه بر یک گره اصلی قتل ویافتن جسد با چندین گره فرعی نیز مواجه می شویم که با گره گشایی اشان راه را بر حل معمای اصلی هموار می کنند.
و انچه بلوار پارادیس را از عامه پسندی جدا میکند پایان بندی هایست که برای شخصیت های داستانی انتخاب شده است و وجود شخصیت های خاکستری و باور پذیر ملیحه،سمیرا ،ستوان محبی، مهندس و اعظم و...است. منتها به نظر می رسد رمان در جاهایی عجله داشته برای حل معمای قتل و خواننده با اینکه تمایل داشته با تعلیق بیشتری رمان را دنبال کند ، متاسفانه با ارائه اطلاعات به دست آمده و پشت سر هم در صحنه ی مکالمه ی ستوان با سمیرا توی ماشین همان فصل 22 ، تعلیق رمان را از 80 درصد به پنجاه و حتی پایین ترمی آورد و ای کاش نویسنده در این راستا با اطلاعات دهی تزریقی و کم کم تعلیق را در همان حد اولیه نگه می داشت.و شاید اگر جنسیت جسد با توجه به کنجکاو ی ملیحه از طریق نامه نگاری به مخاطب اطلاع داده می شد، بهتر بود. گمان می شود که در رابطه با حل معما نویسنده از لحاظ زمانی جلوتر از خواننده اقدام می کند و با توجه به شخصیت آشفته و محتاط و ترسوی ستوان نا هماهنگی ایجاد می کند.در خاتمه با توجه به تصویر ساز
ی و