نخبگان مازندران
85 subscribers
865 photos
412 videos
25 files
639 links
نقشِ نخبگان ملی و بین المللی در توسعه همه جانبه مازندران و معرفى خرده فرهنگها(Microcultures)
Download Telegram
🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋
#رسول_رحمت_و_تدبیر_سلام
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
#یک_روایت_متواتر
بنابر نقل مشهور در سى و پنج‏ سالگی رسول خدا، در اثر سيل و يا آتش‏ سوزى كه موجب ويرانى ‏خانه كعبه شد، داستان تجديد بناى كعبه پيش آمد، و رسول خدا نيز در آن شركت جسته و در هنگامى كه مى ‏رفت تاميان طوائف مختلف قريش در مورد نصب حجر الاسود آتش ‏اختلاف شعله ‏ور شده و دست ‏به كشتار يكديگر بزنند،اتفاق جالبی افتاد.....

پیامبر گرامی اسلام نيز در اين عمليات بدانها كمك ميكرد تا وقتى كه ‏ديوارهاى اطراف كعبه بوسيله سنگهاى كبودى كه از كوههاى مجاور می آوردند به مقدار قامت‏ يك انسان رسيد و خواستند حجر الاسود را به جاى اوليه خود نصب كنند در اينجا بود كه ميان سران قبائل اختلاف پديد آمد و هر قبيله‏ اى ميخواستند افتخار نصب آن سنگ مقدس نصيب ‏آنان گردد.

دسته ‏بندى قبائل شروع شد و هر تيره از تيره‏ هاى ‏قريش جداگانه مسلح و مهياى جنگ شدند.....
اختلافات قبایل بسیار شدید شد و هر لحظه بیم درگیری مرگبار و خونریزی به مشام می رسید
سه چهار روز به همين منوال گذشت و بزرگان و سالخوردگان قريش در صدد چاره جوئى برآمده دنبال راه‏ حلى مى‏گشتند تا موضوع را خردمندانه حل كنند كه كاربه جنگ و زد و خورد منجر نشود.
🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋
روز چهارم يا پنجم بود كه پس از شور و گفتگو همگى ‏پذيرفتند كه هر چه ابو امية بن مغيرة كه سالمند ترين افراد قريش بود راى دهد بدان عمل كنند و او نيز راى داد:

«نخستين كسى كه از در مسجد كه به طرف صفا بازميشد،(و برخى هم گفته ‏اند مقصود باب بنى شيبة بوده)
وارد شد در اين كار حكميت كند و هر چه او گفت ‏همگى بپذيرند.»
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
قريش اين راى را پذيرفتند و چشمها به درب مسجد دوخته شد.
ناگاه محمد(ص) را ديدند كه از در مسجد وارد شد، همگى فرياد زدند:
«اين امين است كه می آيد،اين محمد است! و ما همگى به حكم او راضى هستيم»
و چون حضرت نزديك آمد و جريان را به او گفتند فرمود:

«پارچه ‏اى بياوريد»
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
پارچه را آوردند،آن پارچه را پهن كرد و حجر الاسود را ميان پارچه گذارد آنگاه فرمود:
«هر يك از شما گوشه آن را بگيريد و بلند كنيد»
رؤساى قبائل پيش آمدند و هر كدام‏ گوشه پارچه را گرفتند و بدين ترتيب همگى در بلندكردن آن سنگ شركت جستند و چون سنگ را به جایگاه اصلی آوردند محمد(ص)
حجر الاسود را از ميان پارچه برداشت و در جايگاه آن‏ گذارد،سپس ديوار كعبه را تا هيجده ذراع بالا بردند. و بدين ترتيب كار ساختمان كعبه به پايان رسيد و نزاعى ‏كه ممكن بود به زد و خورد و كشت و كشتار و عداوت ‏هاى عميق قبيله‏ اى منجر شود با تدبير
محمد امین به دوستی و مهر و همزیستی مسالمت آمیز تبدیل شد...
🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋
#شعر_فردوس_حاجیان

بصیرت بُوَد شوقِ فریادها
و شیرینیِ شورِ فریادها

بصیرت بُوَد شوقِ لیلای عشق
و مجنون شدن در تمنای عشق

که لیلا حَجَر اسوَدِ کعبه هست
و مجنون همان احمدِ کعبه است

حَجَر سَر دَرِ سِرّ و کثرت بُوَد
و احمد تَجلّی وحدت بُوَد

حَجَر سنگِ کثرت و مکّه کثیر
محمّد حکیم و محمّد بصیر

محمّد حکیمِ حکیمانِ عشق
پیام آورِ روحِ قرانِ عشق

محمّد زِ کثرت به وحدت رسید
و مکّه زِ سنگی به عزّت رسید

🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴

🆔 @Janbazansabz
🆔 @Shahrak_Alefba
🆔 @TELNEWS
🆔 @Ferdos_Hajian
💚💚💚💚💚💚💚💚
🆔 @nokhbegan_mazandaran
‌ با #شاعران_شيداى_شمال
#گفتگوهاى_فردوس_كيوان
بداهه سرايى هاى #فردوس_حاجیان و #كيوان_ملكى
همراه با بداهه اى از #الهام_قريشى شاعر جوان مازندرانى
به مناسبت ٢١/آبان/٩٦ زادروز #نيما

🗒🖊🏛🕊
همه چيز از يك سپاس در گروه تلگرامى #انجمن_شاعران_شمال
آغاز شد يك حركت جمعى ساده براى پاسداشت #نيماى_بزرگ
👇🗒🖊🏛🕊
دکتر فردوس
خداوند مهرت را
از سر ما نگیرد
تو برادر من و
آفتابی
از تو آموختیم مهربانی را
صلح را
دوستی را
"كيوان ملكى"
🗒🖊🏛🕊
با من سخن بگو كيوان
"خيابان نيما"هنوز
پر از "هياهو" ست

در زادگاه "نيما"
اما
سكوت "معنا دارى "ست
پرنده اى هم پر نمى زند
حتى "*داروك" هم
حنجره اش "زخمى"است

تو اما همچون "دوره گردى"
عاشق همين "چاشت" گاهِ ديروز
دوره گردانى "كولى" وَش
را به زادگاه اش بردى
نى زدند و
هى كف زدند و
سوت كشيدند و
هورااااااااا
و
"**چَكّه سما"راه انداختند

درست دو روز مانده به
بيست و يك ابان

"***يوش"
تاريخ دوباره اش را از
حنجره ى مردى از تبار
"****نائيج"
به تماشا نشست
و "*****حجت"
تنها راوى اين حكايت بود

آه چقدر دلم مى خواست
در جماعت آن كوليانى بودم
كه با تو در اتوبوس
از "شهر عشق"
به ديار نيما مى رفتند
و در هر پيچ و خم جاده
مى خواندند:
" مى تراود مهتاب
مى درخشد شب تاب..."
اين جا اما
مردى در انتهاى جاده
"بر درِ دهكده مردى تنها"
"كوله بارش بر دوش"
از "صلح" و "مهربانى"
مى گويد
خانه اش
درست در ميانه ى خيابانى است
كه به نام "نيما"ست

من آن "كولى" دوره گردِ
همين حوالى ام
با من غريبگى مكن كيوان!
بيا دوباره
اينستاگرام هايمان را
پر كنيم از "هياهو"

خدا را چه ديدى؟
شايد خبر به گوشُ
"******شراگيم"
رسيد
و
"*******عاليه خانم"
هم
همين پنج شنبه اى كه
در پيش روست
براى مان آش نذرى پُخت

بداهه اى همراه با
شاعران #شهر_عشق
#قائمشهر

به ياد نيماى بزرگ
"فردوس حاجيان"
ساعت:١٤ مورخه ٩٦/٨/٢٠
يك روز مانده به زادروز نيما
🗒🖊🏛🕊
وای چه زیبا دکتر جان
عالی سرودی
اشکم رو درآوردی
"كيوان"
🗒🖊🏛🕊
فردوس شاعر
تو در کوچه نیما بمان
بخوان
********"ری را"
صدا می آید امشب"
از گلویی که مهر را به شهرک الفبا برد
و مثل نیما
به زبان
*********"تیرنگ "
با مداد
"**********افرا "
به نستعلیق بنویس
"دنیا خانه من است"
كيوان
🗒🖊🏛🕊
سلام
پر رنگ ترین خاطرات کودکی ما
صبح های جمعه با صدای تو
بر تصویر تلویزیون اغاز مى شد
کنارت
آن مرد در باران می آمد
و سارا انار داشت
قایقی ساختی
به آسمانی انداختی
که تا "یوش"لنگر گاهش بود
که با تو کلمات شکل شعر بود
نمى دانم
چرا هر بار که صحبت واژه و کلمه است
و "ری را" آواز می خواند
صبح جمعه است
بوی آش "عالیه" مى اید
و مرغکی در دور
شعر نویی مى خواند
الهام قريشى
🗒🖊🏛🕊

*قورباغه درختى

**نوعى از سما و حركت آيينى مازنى با حركات موزون زيبا همراه با كف زدن متوازن

***زادگاه نيما

****نام تبار و قبيله اى در غرب مازندران و روستايى به همين نام

***** حجت نائيج شاعر و مورخ مازنى

******نام فرزند نيما

******* نام همسر مرحوم نيما

********در افسانه های کهن ایرانی"ری را"به زنی گفته میشود که سرسبزی را به جنگل های مازندران میدهد, در گویش مازندرانی به معنی آگاه باش و هوشیار باش, نیز معنی میشود زن هوشیار

*********نام پرنده اى زيبا

**********اشاره به افراكتى زادگاه فردوس حاجيان و نيز نام درخت افرا
🗒🖊🏛🕊
#شعر_فردوس
#آموزش_براى_صلح
با رويكرد
#صلح_فرهنگى
#هواداران_فردوس_حاجيان
#آموزگار_صلح_ومهربانی
#سفير_آموزش_جهان
#بنيانگذار_صلح_فرهنگى
@HajianFerdos
🏛👇🕊
https://t.me/joinchat/AAAAAEKGffbaoDDy7bADRA
‌ با #شاعران_شيداى_شمال
#گفتگوهاى_فردوس_كيوان
بداهه سرايى هاى #فردوس_حاجیان و #كيوان_ملكى
همراه با بداهه اى از #الهام_قريشى شاعر جوان مازندرانى
به مناسبت ٢١/آبان/٩٦ زادروز #نيما

🗒🖊🏛🕊
همه چيز از يك سپاس در گروه تلگرامى #انجمن_شاعران_شمال
آغاز شد يك حركت جمعى ساده براى پاسداشت #نيماى_بزرگ
👇🗒🖊🏛🕊
دکتر فردوس
خداوند مهرت را
از سر ما نگیرد
تو برادر من و
آفتابی
از تو آموختیم مهربانی را
صلح را
دوستی را
"كيوان ملكى"
🗒🖊🏛🕊
با من سخن بگو كيوان
"خيابان نيما"هنوز
پر از "هياهو" ست

در زادگاه "نيما"
اما
سكوت "معنا دارى "ست
پرنده اى هم پر نمى زند
حتى "*داروك" هم
حنجره اش "زخمى"است

تو اما همچون "دوره گردى"
عاشق همين "چاشت" گاهِ ديروز
دوره گردانى "كولى" وَش
را به زادگاه اش بردى
نى زدند و
هى كف زدند و
سوت كشيدند و
هورااااااااا
و
"**چَكّه سما"راه انداختند

درست دو روز مانده به
بيست و يك ابان

"***يوش"
تاريخ دوباره اش را از
حنجره ى مردى از تبار
"****نائيج"
به تماشا نشست
و "*****حجت"
تنها راوى اين حكايت بود

آه چقدر دلم مى خواست
در جماعت آن كوليانى بودم
كه با تو در اتوبوس
از "شهر عشق"
به ديار نيما مى رفتند
و در هر پيچ و خم جاده
مى خواندند:
" مى تراود مهتاب
مى درخشد شب تاب..."
اين جا اما
مردى در انتهاى جاده
"بر درِ دهكده مردى تنها"
"كوله بارش بر دوش"
از "صلح" و "مهربانى"
مى گويد
خانه اش
درست در ميانه ى خيابانى است
كه به نام "نيما"ست

من آن "كولى" دوره گردِ
همين حوالى ام
با من غريبگى مكن كيوان!
بيا دوباره
اينستاگرام هايمان را
پر كنيم از "هياهو"

خدا را چه ديدى؟
شايد خبر به گوشُ
"******شراگيم"
رسيد
و
"*******عاليه خانم"
هم
همين پنج شنبه اى كه
در پيش روست
براى مان آش نذرى پُخت

بداهه اى همراه با
شاعران #شهر_عشق
#قائمشهر

به ياد نيماى بزرگ
"فردوس حاجيان"
ساعت:١٤ مورخه ٩٦/٨/٢٠
يك روز مانده به زادروز نيما
🗒🖊🏛🕊
وای چه زیبا دکتر جان
عالی سرودی
اشکم رو درآوردی
"كيوان"
🗒🖊🏛🕊
فردوس شاعر
تو در کوچه نیما بمان
بخوان
********"ری را"
صدا می آید امشب"
از گلویی که مهر را به شهرک الفبا برد
و مثل نیما
به زبان
*********"تیرنگ "
با مداد
"**********افرا "
به نستعلیق بنویس
"دنیا خانه من است"
كيوان
🗒🖊🏛🕊
سلام
پر رنگ ترین خاطرات کودکی ما
صبح های جمعه با صدای تو
بر تصویر تلویزیون اغاز مى شد
کنارت
آن مرد در باران می آمد
و سارا انار داشت
قایقی ساختی
به آسمانی انداختی
که تا "یوش"لنگر گاهش بود
که با تو کلمات شکل شعر بود
نمى دانم
چرا هر بار که صحبت واژه و کلمه است
و "ری را" آواز می خواند
صبح جمعه است
بوی آش "عالیه" مى اید
و مرغکی در دور
شعر نویی مى خواند
الهام قريشى
🗒🖊🏛🕊

*قورباغه درختى

**نوعى از سما و حركت آيينى مازنى با حركات موزون زيبا همراه با كف زدن متوازن

***زادگاه نيما

****نام تبار و قبيله اى در غرب مازندران و روستايى به همين نام

***** حجت نائيج شاعر و مورخ مازنى

******نام فرزند نيما

******* نام همسر مرحوم نيما

********در افسانه های کهن ایرانی"ری را"به زنی گفته میشود که سرسبزی را به جنگل های مازندران میدهد, در گویش مازندرانی به معنی آگاه باش و هوشیار باش, نیز معنی میشود زن هوشیار

*********نام پرنده اى زيبا

**********اشاره به افراكتى زادگاه فردوس حاجيان و نيز نام درخت افرا
🗒🖊🏛🕊
#شعر_فردوس
#آموزش_براى_صلح
با رويكرد
#صلح_فرهنگى
#هواداران_فردوس_حاجيان
#آموزگار_صلح_ومهربانی
#سفير_آموزش_جهان
#بنيانگذار_صلح_فرهنگى
@HajianFerdos
🏛👇🕊
https://t.me/joinchat/AAAAAEKGffbaoDDy7bADRA