Forwarded from ⚜ فردوس حاجیان⚜
🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋
#رسول_رحمت_و_تدبیر_سلام
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
#یک_روایت_متواتر
بنابر نقل مشهور در سى و پنج سالگی رسول خدا، در اثر سيل و يا آتش سوزى كه موجب ويرانى خانه كعبه شد، داستان تجديد بناى كعبه پيش آمد، و رسول خدا نيز در آن شركت جسته و در هنگامى كه مى رفت تاميان طوائف مختلف قريش در مورد نصب حجر الاسود آتش اختلاف شعله ور شده و دست به كشتار يكديگر بزنند،اتفاق جالبی افتاد.....
☮☮☮☮☮☮☮☮
پیامبر گرامی اسلام نيز در اين عمليات بدانها كمك ميكرد تا وقتى كه ديوارهاى اطراف كعبه بوسيله سنگهاى كبودى كه از كوههاى مجاور می آوردند به مقدار قامت يك انسان رسيد و خواستند حجر الاسود را به جاى اوليه خود نصب كنند در اينجا بود كه ميان سران قبائل اختلاف پديد آمد و هر قبيله اى ميخواستند افتخار نصب آن سنگ مقدس نصيب آنان گردد.
دسته بندى قبائل شروع شد و هر تيره از تيره هاى قريش جداگانه مسلح و مهياى جنگ شدند.....
اختلافات قبایل بسیار شدید شد و هر لحظه بیم درگیری مرگبار و خونریزی به مشام می رسید
سه چهار روز به همين منوال گذشت و بزرگان و سالخوردگان قريش در صدد چاره جوئى برآمده دنبال راه حلى مىگشتند تا موضوع را خردمندانه حل كنند كه كاربه جنگ و زد و خورد منجر نشود.
🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋
روز چهارم يا پنجم بود كه پس از شور و گفتگو همگى پذيرفتند كه هر چه ابو امية بن مغيرة كه سالمند ترين افراد قريش بود راى دهد بدان عمل كنند و او نيز راى داد:
«نخستين كسى كه از در مسجد كه به طرف صفا بازميشد،(و برخى هم گفته اند مقصود باب بنى شيبة بوده)
وارد شد در اين كار حكميت كند و هر چه او گفت همگى بپذيرند.»
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
قريش اين راى را پذيرفتند و چشمها به درب مسجد دوخته شد.
ناگاه محمد(ص) را ديدند كه از در مسجد وارد شد، همگى فرياد زدند:
«اين امين است كه می آيد،اين محمد است! و ما همگى به حكم او راضى هستيم»
و چون حضرت نزديك آمد و جريان را به او گفتند فرمود:
«پارچه اى بياوريد»
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
پارچه را آوردند،آن پارچه را پهن كرد و حجر الاسود را ميان پارچه گذارد آنگاه فرمود:
«هر يك از شما گوشه آن را بگيريد و بلند كنيد»
رؤساى قبائل پيش آمدند و هر كدام گوشه پارچه را گرفتند و بدين ترتيب همگى در بلندكردن آن سنگ شركت جستند و چون سنگ را به جایگاه اصلی آوردند محمد(ص)
حجر الاسود را از ميان پارچه برداشت و در جايگاه آن گذارد،سپس ديوار كعبه را تا هيجده ذراع بالا بردند. و بدين ترتيب كار ساختمان كعبه به پايان رسيد و نزاعى كه ممكن بود به زد و خورد و كشت و كشتار و عداوت هاى عميق قبيله اى منجر شود با تدبير
محمد امین به دوستی و مهر و همزیستی مسالمت آمیز تبدیل شد...
🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋
#شعر_فردوس_حاجیان
بصیرت بُوَد شوقِ فریادها
و شیرینیِ شورِ فریادها
بصیرت بُوَد شوقِ لیلای عشق
و مجنون شدن در تمنای عشق
که لیلا حَجَر اسوَدِ کعبه هست
و مجنون همان احمدِ کعبه است
حَجَر سَر دَرِ سِرّ و کثرت بُوَد
و احمد تَجلّی وحدت بُوَد
حَجَر سنگِ کثرت و مکّه کثیر
محمّد حکیم و محمّد بصیر
محمّد حکیمِ حکیمانِ عشق
پیام آورِ روحِ قرانِ عشق
محمّد زِ کثرت به وحدت رسید
و مکّه زِ سنگی به عزّت رسید
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
☮☮☮☮☮☮☮☮
🆔 @Janbazansabz
🆔 @Shahrak_Alefba
🆔 @TELNEWS
🆔 @Ferdos_Hajian
💚💚💚💚💚💚💚💚
🆔 @nokhbegan_mazandaran
#رسول_رحمت_و_تدبیر_سلام
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
#یک_روایت_متواتر
بنابر نقل مشهور در سى و پنج سالگی رسول خدا، در اثر سيل و يا آتش سوزى كه موجب ويرانى خانه كعبه شد، داستان تجديد بناى كعبه پيش آمد، و رسول خدا نيز در آن شركت جسته و در هنگامى كه مى رفت تاميان طوائف مختلف قريش در مورد نصب حجر الاسود آتش اختلاف شعله ور شده و دست به كشتار يكديگر بزنند،اتفاق جالبی افتاد.....
☮☮☮☮☮☮☮☮
پیامبر گرامی اسلام نيز در اين عمليات بدانها كمك ميكرد تا وقتى كه ديوارهاى اطراف كعبه بوسيله سنگهاى كبودى كه از كوههاى مجاور می آوردند به مقدار قامت يك انسان رسيد و خواستند حجر الاسود را به جاى اوليه خود نصب كنند در اينجا بود كه ميان سران قبائل اختلاف پديد آمد و هر قبيله اى ميخواستند افتخار نصب آن سنگ مقدس نصيب آنان گردد.
دسته بندى قبائل شروع شد و هر تيره از تيره هاى قريش جداگانه مسلح و مهياى جنگ شدند.....
اختلافات قبایل بسیار شدید شد و هر لحظه بیم درگیری مرگبار و خونریزی به مشام می رسید
سه چهار روز به همين منوال گذشت و بزرگان و سالخوردگان قريش در صدد چاره جوئى برآمده دنبال راه حلى مىگشتند تا موضوع را خردمندانه حل كنند كه كاربه جنگ و زد و خورد منجر نشود.
🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋
روز چهارم يا پنجم بود كه پس از شور و گفتگو همگى پذيرفتند كه هر چه ابو امية بن مغيرة كه سالمند ترين افراد قريش بود راى دهد بدان عمل كنند و او نيز راى داد:
«نخستين كسى كه از در مسجد كه به طرف صفا بازميشد،(و برخى هم گفته اند مقصود باب بنى شيبة بوده)
وارد شد در اين كار حكميت كند و هر چه او گفت همگى بپذيرند.»
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
قريش اين راى را پذيرفتند و چشمها به درب مسجد دوخته شد.
ناگاه محمد(ص) را ديدند كه از در مسجد وارد شد، همگى فرياد زدند:
«اين امين است كه می آيد،اين محمد است! و ما همگى به حكم او راضى هستيم»
و چون حضرت نزديك آمد و جريان را به او گفتند فرمود:
«پارچه اى بياوريد»
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
پارچه را آوردند،آن پارچه را پهن كرد و حجر الاسود را ميان پارچه گذارد آنگاه فرمود:
«هر يك از شما گوشه آن را بگيريد و بلند كنيد»
رؤساى قبائل پيش آمدند و هر كدام گوشه پارچه را گرفتند و بدين ترتيب همگى در بلندكردن آن سنگ شركت جستند و چون سنگ را به جایگاه اصلی آوردند محمد(ص)
حجر الاسود را از ميان پارچه برداشت و در جايگاه آن گذارد،سپس ديوار كعبه را تا هيجده ذراع بالا بردند. و بدين ترتيب كار ساختمان كعبه به پايان رسيد و نزاعى كه ممكن بود به زد و خورد و كشت و كشتار و عداوت هاى عميق قبيله اى منجر شود با تدبير
محمد امین به دوستی و مهر و همزیستی مسالمت آمیز تبدیل شد...
🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋
#شعر_فردوس_حاجیان
بصیرت بُوَد شوقِ فریادها
و شیرینیِ شورِ فریادها
بصیرت بُوَد شوقِ لیلای عشق
و مجنون شدن در تمنای عشق
که لیلا حَجَر اسوَدِ کعبه هست
و مجنون همان احمدِ کعبه است
حَجَر سَر دَرِ سِرّ و کثرت بُوَد
و احمد تَجلّی وحدت بُوَد
حَجَر سنگِ کثرت و مکّه کثیر
محمّد حکیم و محمّد بصیر
محمّد حکیمِ حکیمانِ عشق
پیام آورِ روحِ قرانِ عشق
محمّد زِ کثرت به وحدت رسید
و مکّه زِ سنگی به عزّت رسید
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
☮☮☮☮☮☮☮☮
🆔 @Janbazansabz
🆔 @Shahrak_Alefba
🆔 @TELNEWS
🆔 @Ferdos_Hajian
💚💚💚💚💚💚💚💚
🆔 @nokhbegan_mazandaran