طـ👑ـلایــهבار
#پارت_556 شاداب چه حالی داشت... دخترک بیچاره انقدر مهبوت این بیرحمی تابه حال دیده نشده در رسام بود، که حتی نگاه هم نگرفت و مات مانده لب زد: -چ...چشم! دستان رسام از این همه بیرحمی خودش مشت شده. قرار بود حال که زندگیاش به یک نقطه امن رسیده، همه چیز را…
#پارت_557
نفسی عمیق کشید و سرش را به ضرب داخل آب فرو برد.
نفسش حبس شده بود و سیاهی که کمکم دورش را میگرفت به خوبی حس کرد.
یک.. دو... سه...
با نفسی بلند سر از درون آب بیرون آورد و سینهاش تند و بیوقفه بالاو پایین شد.
یک لحظه بود خفه شدنش و چشم از دنیا بستن. اگر کار نیمه ماندهای نداشت، فکر خوبی بود.
از وان بیرون آمد و زیر دوش ایستاد.
شامپو را روی موهایش خالی کرد و فکرش به روزهای خوب کشیده شد.
همان روزهایی که میتوانست بدون هیج حد و مرزی فلفل کوچکش را در آغوش بگیرد و با ناز و نوازش لبخند مهمان غنچههای سرخش کند.
-آخ خداااا...
صدای جیغی که متعلق به شاداب بود، چنگ انداخت و او را از افکارش بیرون کشید.
موهایش را آب کشیده و نکشیده از زیر دوش بیرون آمد و حوله را از قفسه بیرون کشید.
با سرعت خود را به منبع صدا رسانده و با دیدن تصویر پیش رویش در جا خشک شد.
مات و صامت ماند و زمان برایش از حرکت ایستاد.
لحظهای بعد قلبش تندتر تپید و دلش برای دو شخص مهم زندگیاش در یک قاب، رفت.
-مامان قربون تاتی تاتی کردنت. فدات بشه مامان. قربونت قدمای کوچولوت.
نفسی عمیق کشید و سرش را به ضرب داخل آب فرو برد.
نفسش حبس شده بود و سیاهی که کمکم دورش را میگرفت به خوبی حس کرد.
یک.. دو... سه...
با نفسی بلند سر از درون آب بیرون آورد و سینهاش تند و بیوقفه بالاو پایین شد.
یک لحظه بود خفه شدنش و چشم از دنیا بستن. اگر کار نیمه ماندهای نداشت، فکر خوبی بود.
از وان بیرون آمد و زیر دوش ایستاد.
شامپو را روی موهایش خالی کرد و فکرش به روزهای خوب کشیده شد.
همان روزهایی که میتوانست بدون هیج حد و مرزی فلفل کوچکش را در آغوش بگیرد و با ناز و نوازش لبخند مهمان غنچههای سرخش کند.
-آخ خداااا...
صدای جیغی که متعلق به شاداب بود، چنگ انداخت و او را از افکارش بیرون کشید.
موهایش را آب کشیده و نکشیده از زیر دوش بیرون آمد و حوله را از قفسه بیرون کشید.
با سرعت خود را به منبع صدا رسانده و با دیدن تصویر پیش رویش در جا خشک شد.
مات و صامت ماند و زمان برایش از حرکت ایستاد.
لحظهای بعد قلبش تندتر تپید و دلش برای دو شخص مهم زندگیاش در یک قاب، رفت.
-مامان قربون تاتی تاتی کردنت. فدات بشه مامان. قربونت قدمای کوچولوت.