کمیته بین‌المللی علیه اعدام
925 subscribers
7.48K photos
7.54K videos
67 files
3.05K links
#کمیته_بین_المللی_علیه_اعدام برای لغو مجازات اعدام، و متوقف کردن احکام اعدام تلاش می‌کند.

راه‌های ارتباطی:

تلفن تماس: +46737896505
توییتر: twitter.com/icae14
فیسبوک: facebook.com/icaeiran
اینستاگرام: instagram.com/no_to_the_death_penalty
Download Telegram
خرین #شکنجه #بکارت بود

در شامگاه پیش از آخرین ملاقات خورشید
در مسخی رو به افول
عدالت را
بر دار کردند.

دخترانی که موهایشان را بافته بودند
با عینک های مستعطیل شکل و
شلوارهایی با پاچه های گشاد
با فریادی از گلو بر نیامده
بکارت خود را بدرود گفتند
کمی بعد از آنکه روزنامه های لوله شده
از درز زیر ژاکت هاشان
بر خاک غلتید.

پیش از چکاندن ماشه ات
دختران سرزمین من
زمزمه ای شدند
بر لبانِ یخ زدهء مردمان سرزمینِ آفتاب؛
در انجمادِ آن زمستانِ آغاز دربدری.

دیریست میگذرد از آن روزگار شوم
دیریست در جیب ها مان
گره میشود دستانِ اعتراض
و آرزوهامان از یاد می رود یک به یک
اینک، اما
ایستاده ایم
روبرویت
با صدایی نعره وار
آواز می کنیم
آن بغضِ تلخ را

هِی مردِ بازجو
دیریست در خود گندیده ای و تلخیِ بوی تعفن ات
شادیِ زندگی را
از ما ربوده است.
هِی مردِ بازجو
دیریست سرب داغ
بر لبهای آوازه خوانِ دخترانِ خورشید ریختی
اینک صدای آن در گور خفته گان
در گوش من
در گوش ما
در گوشه گوشهء
این زخم خورده سرزمینِ سوخته از شهوتِ بیمارگونه ات
می پیچد و خلقِ خموش را
بیدار میکند
شاید نه با سپیدهء فردا ولی بدان
تاریخ وعده داد
این خشمِ بی صدا
فریاد می شود
...
آخرین #شکنجه #بکارت بود

در شامگاه پیش از آخرین ملاقات خورشید
در مسخی رو به افول
عدالت را
بر دار کردند.

دخترانی که موهایشان را بافته بودند
با عینک های مستعطیل شکل و
شلوارهایی با پاچه های گشاد
با فریادی از گلو بر نیامده
بکارت خود را بدرود گفتند
کمی بعد از آنکه روزنامه های لوله شده
از درز زیر ژاکت هاشان
بر خاک غلتید.

پیش از چکاندن ماشه ات
دختران سرزمین من
زمزمه ای شدند
بر لبانِ یخ زدهء مردمان سرزمینِ آفتاب؛
در انجمادِ آن زمستانِ آغاز دربدری.

دیریست میگذرد از آن روزگار شوم
دیریست در جیب ها مان
گره میشود دستانِ اعتراض
و آرزوهامان از یاد می رود یک به یک
اینک، اما
ایستاده ایم
روبرویت
با صدایی نعره وار
آواز می کنیم
آن بغضِ تلخ را

هِی مردِ بازجو
دیریست در خود گندیده ای و تلخیِ بوی تعفن ات
شادیِ زندگی را
از ما ربوده است.
هِی مردِ بازجو
دیریست سرب داغ
بر لبهای آوازه خوانِ دخترانِ خورشید ریختی
اینک صدای آن در گور خفته گان
در گوش من
در گوش ما
در گوشه گوشهء
این زخم خورده سرزمینِ سوخته از شهوتِ بیمارگونه ات
می پیچد و خلقِ خموش را
بیدار میکند
شاید نه با سپیدهء فردا ولی بدان
تاریخ وعده داد
این خشمِ بی صدا
فریاد می شود
بر سرخیِ لبهایِ اعتراض،
آنگاه
در آن هنگامهء حضور
در خود تو را می بلعد و نابود می کند.

✍️ دست نوشته ای از #گلرخ_ایرایی
برای آن دسته از کشته شدگان #مرداد و #شهریور #شصت‌و‌هفت که علاوه بر تحمل انواع بازجویی و شکنجه پیش از اعدام به حکم شرع مورد تجاوز قرار گرفتند تا مبادا باکره از دنیا بروند و وارد #بهشت شوند.