This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیام و دل نوشته اختصاصی #اسماعیل_عبدی از زندان مرکزی کرج خطاب به همسرش #منیره_عبدی
مانندِ امیر ، گرمِ رویا هستم
چون ماندانا همیشه تنها هستم
دلتنگیِ من به لطفِ سلولِ تو نیست
ای زندانبان! فکرِ مبینا هستم
درود منیره جان
روزگار سختت به خیر عزیز من
امسال هم سال نو را از زندان و از چنگال استبداد تبریک میگویم.
بمان برای تک تک روزهایی که ندیدمت، برای بوی آشنای خانهمان، برای مبینا، ماندانا و امیرحسین که در هوای نبودنم قد کشیدهاند و بر حضور کوهوار تو تکیه کردهاند.
اینجا، میان اینهمه دیوارهای مرئی و نامرئی، تنها وجود توست که مرا به زندگی پیوند میزند. تو سهم مرا از آسمان کوچک زندان وسعت میبخشی؛ تا دوام بیاورم و به آرمانِ عدالتخواهی وفادار بمانم.
بیشک آزادگی وامدار صورت اندوهگین توست، و ایستادگی شکل زیبای دستهای تو را دارد.
منیره جان! تو برایم آموزگار عشق و شرافتی دوام بیاور که آزادی نزدیک است تا به روزگار روشن کنار تو نفس بکشم و بیدغدغه صورت تو و فرزندانمان را ببوسم.
روزی به جهان بهار بر میگردد
آرامشِ بیشمار بر میگردد
خاموش نشو! رفیق من! ماه منیر!
خورشید به این مدار بر میگردد
۲۵ فروردین ۱۴۰۱
مانندِ امیر ، گرمِ رویا هستم
چون ماندانا همیشه تنها هستم
دلتنگیِ من به لطفِ سلولِ تو نیست
ای زندانبان! فکرِ مبینا هستم
درود منیره جان
روزگار سختت به خیر عزیز من
امسال هم سال نو را از زندان و از چنگال استبداد تبریک میگویم.
بمان برای تک تک روزهایی که ندیدمت، برای بوی آشنای خانهمان، برای مبینا، ماندانا و امیرحسین که در هوای نبودنم قد کشیدهاند و بر حضور کوهوار تو تکیه کردهاند.
اینجا، میان اینهمه دیوارهای مرئی و نامرئی، تنها وجود توست که مرا به زندگی پیوند میزند. تو سهم مرا از آسمان کوچک زندان وسعت میبخشی؛ تا دوام بیاورم و به آرمانِ عدالتخواهی وفادار بمانم.
بیشک آزادگی وامدار صورت اندوهگین توست، و ایستادگی شکل زیبای دستهای تو را دارد.
منیره جان! تو برایم آموزگار عشق و شرافتی دوام بیاور که آزادی نزدیک است تا به روزگار روشن کنار تو نفس بکشم و بیدغدغه صورت تو و فرزندانمان را ببوسم.
روزی به جهان بهار بر میگردد
آرامشِ بیشمار بر میگردد
خاموش نشو! رفیق من! ماه منیر!
خورشید به این مدار بر میگردد
۲۵ فروردین ۱۴۰۱