من میتونم تظاهر کنم که ناراحت نشدم ولی جالبه تو هم خیلی خوب میتونی وانمود کنی که باعثش نشدی.
تو پاداش کدام کار خیر منی؟ نکند آن روز سرد زیر باران وقتی که برای کبوتر دانه میریختم خدا دیده باشد.
وقتی مطمئن باشم که در حقت اشتباهی نکردم برام مهم نیست اگه تا ابد با هم صحبت نکنیم.
حتی اگر هرگز بار دیگر تورا نبینم احتیاج دارم بدانم جایی در این شهر کثیف ترسناک در گوشه ای از این جهنم سیاه تو هستی و مرا دوست داری.
رها کردن چیزی که میدونی برای تو درست نیست یا دیگه کار نمیکنه، بی نظیره. بعدش یه درهایی برات باز میشه که اگه رها نمیکردی، پیداشون نمیشد. آدم اشتباه و رها کنید، کار خسته کننده رو رها کنید، هر چیزی که اذیتتون میکنه رو رها کنید.
هر چقدر عسل تو دهنشون بذاری نه تنها گاز میگیرن بلکه آرنجت رو میشکونن و دبهی عسل رو تو کونت فرو میکنن.
هیچکس نمیتونه باعث حسادت من به جایگاه قبلیم بشه، عزیزم اگه من از اونجا بلند نمیشدم تو هیچوقت نمیتونستی بشینی.
این شیرینی چنان خوشمزه است که چون بیتو دارم مزهاش میکنم گریهام گرفت. دنیا چنین بر من زهر است پس از تو، در همین چیزهای کوچک.
ایندفعه رهات کردم، نه برای اینکه نمیشد برای اینکه نخواستی. هر چی بیشتر بهت عشق دادم تو فقط توی شکستن قلبم بیشتر سوپرایزم کردی، بیابونی که سبز نمیشه رو نباید آب داد چون در آخر خودت هم خشک میکنه، آره عزیزم تو من رو از عشقی که بهت داشتم خشک و پشیمون کردی.