#قصههای_من_و_باران
باران گلدانی را که عمهاش داده رنگ کرد. دانههای گندم را در خاک نهان کرد، آب داد و برابر نور گذاشت و.. جوانهها درنیامدند که نیامدند.
او نگران، ترسیده اما امیدوار کارش را ادامه داد تا... صبحی فریاد شادی کشید؛
- بابایی بابایی گندمها سبز شده اند و ...
حالا جوانهها قدکشیدهاند.
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
باران گلدانی را که عمهاش داده رنگ کرد. دانههای گندم را در خاک نهان کرد، آب داد و برابر نور گذاشت و.. جوانهها درنیامدند که نیامدند.
او نگران، ترسیده اما امیدوار کارش را ادامه داد تا... صبحی فریاد شادی کشید؛
- بابایی بابایی گندمها سبز شده اند و ...
حالا جوانهها قدکشیدهاند.
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#قصههای_من_و_باران
باران میپرسد: بابایی بازم میریم اون گلفروشیه؟
- کدام دخترم؟
- همون که نرگسها و رز آبی رو ازش گرفتیم
- آره میریم دخترم چیز خاصی میخوای ؟!
- اممممم آره خب اما از فضاش خیلی خوشم اومده از اون همه گلهای قشنگ هوای خوبش..
- آره خیلی زیباست حس و حال خوبی به آدم میده
- آره من حسابی فکر کردم، شاید گلفروش بشم
- خیلی خوبه بابایی فقط بهم یه قول بده
- باشه چه قولی ؟!
- اگر گلفروش شدی بهترین و خوش اخلاقترین گلفروش شهر بشو...
باران با شوق بسیار میگوید: حتمن ، باشه بابایی..
پ.ن: اگر در خانهی بسیاری از ما ایرانیها چنین گفتوگویی بین کودک و بزرگترها صورت بگیرد تقریبن همه میدانیم اکثر بزرگترها چه خواهند گفت:
- واااااا گلفروشیام شد کار ؟
- بچه زبونتو گاز بگیر...
- بچهی مارو ببین بچههای مردم میخوان خلبان و... میلیاردر بشن بچهی ما...
- نه عزیزم تو باید پزشک یا مهندس بشی چیه این فکرا و...
اما من فکر میکنم جامعهی سالم جامعهای است که هرکس در هرکاری که هست مقتضیات آن کار را به بهترین شکل انجام دهد چنین فردی کامیاب و چنین جامعهای رستگار خواهد بود. اگر در جامعهای گلفروش با بداخلاقی و بیسلیقهگی گلبفروشد، نانوا با کج خلقی و بی حوصلهگی تنور ببندد و راننده تاکسی با خشم و قهر ماشین براند و... هیچ شکی ندارم که نه معلمش معلمی بلد است نه رییس جمهورش مدیریت میفهمد، نه مهندسی خانه و ابزار سالم میسازد نه قاضیاش عدل میشناسد، کشاورزش سم تولید میکند استاد دانشگاهش جهل، در چنین مملکتی پزشکش تاجر است ، تاجرش دلال است دلالش پست سیاسی دارد و ...
جامعه یک پیکر واحد است محال است چند عضوش (گو کوچک) درست کار نکند آنوقت کلش درست کار کند. نیاز به جستوجوی مصداق عینی نیست فقط نگاهی به سراپای همین مملکت بیندازید و...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
باران میپرسد: بابایی بازم میریم اون گلفروشیه؟
- کدام دخترم؟
- همون که نرگسها و رز آبی رو ازش گرفتیم
- آره میریم دخترم چیز خاصی میخوای ؟!
- اممممم آره خب اما از فضاش خیلی خوشم اومده از اون همه گلهای قشنگ هوای خوبش..
- آره خیلی زیباست حس و حال خوبی به آدم میده
- آره من حسابی فکر کردم، شاید گلفروش بشم
- خیلی خوبه بابایی فقط بهم یه قول بده
- باشه چه قولی ؟!
- اگر گلفروش شدی بهترین و خوش اخلاقترین گلفروش شهر بشو...
باران با شوق بسیار میگوید: حتمن ، باشه بابایی..
پ.ن: اگر در خانهی بسیاری از ما ایرانیها چنین گفتوگویی بین کودک و بزرگترها صورت بگیرد تقریبن همه میدانیم اکثر بزرگترها چه خواهند گفت:
- واااااا گلفروشیام شد کار ؟
- بچه زبونتو گاز بگیر...
- بچهی مارو ببین بچههای مردم میخوان خلبان و... میلیاردر بشن بچهی ما...
- نه عزیزم تو باید پزشک یا مهندس بشی چیه این فکرا و...
اما من فکر میکنم جامعهی سالم جامعهای است که هرکس در هرکاری که هست مقتضیات آن کار را به بهترین شکل انجام دهد چنین فردی کامیاب و چنین جامعهای رستگار خواهد بود. اگر در جامعهای گلفروش با بداخلاقی و بیسلیقهگی گلبفروشد، نانوا با کج خلقی و بی حوصلهگی تنور ببندد و راننده تاکسی با خشم و قهر ماشین براند و... هیچ شکی ندارم که نه معلمش معلمی بلد است نه رییس جمهورش مدیریت میفهمد، نه مهندسی خانه و ابزار سالم میسازد نه قاضیاش عدل میشناسد، کشاورزش سم تولید میکند استاد دانشگاهش جهل، در چنین مملکتی پزشکش تاجر است ، تاجرش دلال است دلالش پست سیاسی دارد و ...
جامعه یک پیکر واحد است محال است چند عضوش (گو کوچک) درست کار نکند آنوقت کلش درست کار کند. نیاز به جستوجوی مصداق عینی نیست فقط نگاهی به سراپای همین مملکت بیندازید و...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from محسن یارمحمدی
توپ_بازی.aac
1.4 MB
#قصههای_من_و_باران
کتاب خواندن برای کودکان یکی از آن کارهاست که جهان ایشان را بهتر خواهدکرد.
گهگاه برای کودکتان ( کودک درون یا کودکی که فرزندتان است یا خویش آوند است یا... ) کتاب بخوانید.
این دو دقیقه داستانی است از کتاب قدیمی «قصههای من و بابام» که به تازهگی با هم میخوانیم و البته بیشتر باران میخواند...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
کتاب خواندن برای کودکان یکی از آن کارهاست که جهان ایشان را بهتر خواهدکرد.
گهگاه برای کودکتان ( کودک درون یا کودکی که فرزندتان است یا خویش آوند است یا... ) کتاب بخوانید.
این دو دقیقه داستانی است از کتاب قدیمی «قصههای من و بابام» که به تازهگی با هم میخوانیم و البته بیشتر باران میخواند...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹