نیازستان
1.55K subscribers
793 photos
107 videos
132 files
237 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
#فیلمهایی_که_باید_دید

#داستان_کوتاهی_درباره_ی_عشق

#کیشلوفسکی کارهایی ماندگار در عرصه ی هنر هفتم ساخته است. با این حال #داستان کوتاهی درباره ی عشق چیز دیگریست.
وقتی سریال ده فرمان را در ده قسمت شصت دقیقه ای میساخت، فرمان حضرت موسی (ع) مبنی بر پرهیز از زنا آنقدر مهم و دغدغه انگیز و سوال خیز بود که به سال ۱۹۸۹ با تغییراتی نغز ازین قسمت، فیلمی درباره ی عشق بسازد.

#عشق چیست؟ معیار تشخیص عشق وترحم، ولنگاری و غریزه، غریزه ی انسانی و حیوانی، خوگری و عادت و.. کدام است؟
تنانگی وجنسیت چه ربطی به عشق دارد؟ آیا اینکه مثلا بامداد می گفت: در فراسوی مرزهای تنت دوستت دارم
امکان پذیر است؟!
فاصله ی هوس و شوق چقدر است؟
اینها و پرسشهایی دیگر را میتوان در این شاهکار بدیع دید اما آیا اینکه کیشلوفسکی پاسخی معین به اینها میدهد؟! سوالی است که به ماهیت هنر برمیگردد. آیا هنر پاسخ بنیاد است یا پرسش بنیان؟ آیا هنر حیرت افکن است یا حیرت زدا؟! و....
بی شک برای کسانی که در جانشان خارخار چنین پرسشهایی وجود دارد دیدن این فیلم مغتنم خواهد بود...

@niyazestanbarani
Forwarded from اتچ بات
#دوشنبه_های_سینما

#فیلمهایی_که_باید_دید

#کودکی_ایوان

معرفی و احیانا بررسی فیلمهایی که پس از گذشت دهه ها هنوز زنده و گویا هستند مجالی فراخ میطلبد اما بنا بر اصل "ما لایدرک کلَه لا یترک کله"
"چون به تمام چیزی نرسی زینهار، تمامش را کنار مگذار"
ما هم اندکی کارهایی کم نظیر مانند #کودکی_ایوان #تارکوفسکی را معرفی میکنیم.

#تارکوفسکی پیش ازین نخستین کار، خُرده کاریهایی کرده است (آدمکشها، غلتک و ویولن و...) اما در #کودکی_ایوان است که به قول خودش آمده که ببیند آیا میشود یا نه؟

فیلم در سال ۱۹۶۲ و بر اساس رمانی از #ولادیمیر_بوگومولُف ساخته شد با چند افزوده ی بظاهر کوچک مانند افزودن چهار سکانس از رویاهای #ایوان...

#فیلم مربوط به کدام حوزه ی بشری است؟
جنگ؟
لابد فیلمی ضد جنگ است؟! قطعا اما
برخوردهای متفاوت آدمها را با شوم ترین حوادث بشرساخته را نیز نشان میدهد و...

#ایوان ده دوازده ساله در چشم اندازی از یک روستا. گویا بر فراز طبیعت پرواز میکند و به مادرش میگوید:
صدای فاخته شنیده است.

نهیب گلوله ها #ایوان را از خواب میپراند تا متوجه شویم کودک خفته در یک آسیاب بادی خواب میدیده.

او باید برهوتی تهی را طی کند، از رودخانه ای مهیب بگذرد تا به عنوان مامور اکتشاف گزارشهایش را به افسران روسی بدهد و در آنجا البته شاهد رفتارهای بزرگسالانی باشد که گویا مساله ی اصلیشان #ماشا است نه جنگ..

اگر جنگ برای بزرگسالها یک وظیفه است برای #ایوان یک رویداشت شخصی هم دارد #آلمان ها خانواده اش را کشته اند تا پسری به نوجوانی نرسیده در بیتابی انتقام بسوزد و بیقراری کند...

کودکی که باید غرق سرخوشی و شادمانی باشد در مسیری افتاده که جز کشتن دشمن چیزی نمی خواهد...

اصرار فرماندهان برای فرستادن #ایوان به پشت جبهه و مدرسه ی نظام بی فایده است.
ایوانی که در مرزهای واقعیت و رویا زندگی میکند در پی انتقام است و ازین روست که در رویا کشتن آلمان ها را میبیند.

او با مردی پریشان زیست و مقدس ( آنگونه که مجانین آثار #عطار) با درختی خشک، با اسبی در رویا وسگی در بیداری و... روبرو میشود و پس از اتمام ماموریت دوباره از رودخانه گذر میکند تا عناصر مکرر و بنیادین آثار #تارکوفسکی را در شش فیلم بعدش از همینجا بازشناسیم...
هرچند خود او (لابد به خطا) به ستیز با تاویل و تفسیر آثارش پرداخته اما از همین فیلم وجود چنین عناصری درهای جهان تاویل را بر مخاطب مساله دار میگشاید..

پایان فیلم، دیدن ِ فیلمی است از ورود ارتش شوروی به برلین، دیدن اجساد سوخته ی #گوبلز با همسر و کودکان کوچک و معصومش(آیا چرخه ی تباهی و مرگ به گونه ای خردکننده تر بسوی آغازگرانش بازگشته تا بگوید در هیچ جنگی، هیچکس پیروز نشده است؟!)
و امضای اسناد شکست و تسلیم به دست آلمان ها

#گالتسف که مامور بررسی اسناد نازی ها است به پرونده ی #ایوان میرسد پرونده ای حاکی از دستگیری و نهایتا اعدام او...

ایوان و دوستانش در ساحل شادمانه بازی میکنند، مادر مراقب آنهاست، ایوان و خواهرش میدوند تا به درختی خشک برسند (درختی که چندین سال بعد پایه ی فیلم #ایثار است؟!) #ایوان به درخت میرسد و تصویر سیاه می شود..

#کودکی_ایوان در همان سال شیر طلایی ونیز را از آن خود میکند تا طلوع منظومه ای همیشگی در سینمای جهان آغاز شود.

کسی که #کیشلوفسکی بینظیر درباره اش گفته :
طی سالهای اخیر در جهان فقط یک گارگردان به #معجزه دست یافته و او #تارکوفسکی است..

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#در_ستایش_فرهادی_ها یا؛
من چرا شعار مرگ بر.. سر نمی‌دهم
(مطالب ربط چندانی به اصغر فرهادی ندارد)

به گمانم سیزده چهارده ساله بودم و سیزده آبان بود و به صف کردنها و بردنهای بچه های مدرسه ای به راهپیمایی های هیجانی و وسطش جیم زدن ها و رفتن به پارک ها و فوتبال روی آسفالت پاییز و سینما و بچه خلافهامان هم دنبال دخترکانی با ترس_خنده های رنگ و رو پریده و رد و بدل کاغذی در شلوغی ها و..
مرد پشت بلندگو گلو پاره میکرد که بلند بگو: -مرگ بر..
و همه در خلسه های نوجوانی
-مرگ بر..
صدات باید برسه کاخ سفید
-مرگ بر... - مرگ بر..
ناگهان کوروش با وحشتی پریده رنگ دستم را کشید؛ تو چرا نمیگویی مرگ‌ بر..
- میگویم میگویم
- الکی نگو مدتهاست مراقبتم
بلندگو میغرید: مرگ‌ بر صدام..
من هم فریاد زدم: مرگ‌ بر..
کوروش گفت: بله فقط مرگ بر صدامش را میگویی
- خب چون او خواسته کشورم را اشغال کند او بسیاری از بچه محل هامان را به مرگ کشانده..
کوروش گفت:بیا برویم سرمان را به باد خواهی داد و..
و حالا قریب سی و پنج سال است من مرگ بر.. نگفته ام بخصوص وقتی در آن روز هیجانی شگفت، دانشگاه تهران زیر پاهای هزاران هزار تن میلرزید و محمد خاتمی در جواب شعار مرگ بر..
گفت: از مرگ نگویید از زندگی بگویید
و شعار زنده باد.. به آسمان رفت و من بعد ده دوازده سال از آن سیزده آبان زانو زدم روی آسفالت گرم روبروی مجسمه ی فردوسی دانشکده ی ادبیات و زار زار گریستم.

جخ از مادر نزاده ام(ایم)
عمر جهان بر من(ما)گذشته است
محمد رضای شجریان در مرگ بر..محمدرضا شجریان نشد. کاری در سرحد ناممکن او را #استاد کرد.
گیرم جایی هم تشخیص داد بگوید مرگ بر.. اما تفنگت را زمین بگذار تاثیر گذارتر بود..
اصغر فرهادی را کار طاقت فرسایش فرهاد این بیستون اندوه کرده، کاری در مرزهای ناممکن و کندن تندیس عشق و آگاهی
او با پیش بردن پروژه ی درست دیدن و به چالش کشیدن ماندگار شده. او و امثال او با ترسیم #مفصل_دردناک_انسان بودن ارجمند اند او و همانندان او با ایستادن بر #چلیپای_میانه تا سنگهای هر دو طرف خونینشان کند، سرو سایه فکن این دیار شده اند
بر من خرده بگیرید که مخالفان و سنگ زنندگان این نوع #بودن را و این شیوه زیستن را هیجان زدگانی بدانم که در بهترین حالت تاریخ ایران را نمی دانند بحث حسادت و تمامت خواهی و..به کنار
گاه آرزوی محال دارم مثلا میگویم اگر کیارستمی زنده بود و به احتمال زیاد همین رفتار را در کن میکرد باز شعار مرگ بر...
به گوش می رسید و هیچکس فکر نمیکرد که او از مشق شب تا زندگی و دیگر هیچ و تا طعم گیلاس و... همه جا،نه در شعار که در عمل با چراغ دانایی و نقد و به چالش کشیدن، تاریکی را به هراس انداخته است
تمامت خواه از شعار مرگ بر تمامت خواه نمیترسد از عمل ماندگار میترسد او بسیار داناست.
نقل است در صحرای افریقا جیپ دو انگلیسی خراب شد و قرار شد یک مصری انقلابی مبارز با استعمار انگلیس آنها را با شتر به قاهره برساند
یکی ازایشان عربی میدانست و دیگری نه
با شروع حرکت مرد مبارز غرزدن را آغازید. انگلیسی عربی دان شروع کرد به ترجمه که این بابا دارد به ما میتازد ها
چندی بعد دوز فحشها بالاتر رفت عربی دان با ترس گفت: اوه اوه کار به ملکه رسیده
دوستش پرسید:در ضمن حرفهایش نگفت ما را به قاهره نخواهد رساند؟
عربی دان پاسخ داد: نه
دوست مضطرب آرام شد و باز دوست مترجم نالید که: دیگر فحشهایش به ما رسیده
باز مرد پرسید: قاهره چی؟ ما را اینجا رها نخواهد کرد و مترجم گفت: نه
انگلیسی دانا گفت: بگذار مبارزه اش را بکند و خشمش را فروبنشاند تا وقتی دارد ما را به سمت قاهره می برد غمی نیست
همیشه عده ای هستند که از مبارزه با دیکتاتوری فقط مرگ‌بر دیکتاتورش را بلدند و از تاختن به سیاهی مرگ بر سیاه را..
گویا بسیاری از مبارزان روسیه بر #تارکوفسکی می تاخته اند و او جیره خوار حزب کمونیست می دانسته اند یا لهستانی های مبارز #کیشلوفسکی را رمی جمرات می کرده اند و.. اما حالا چه؟
عیب ندارد من به تو نمیگویم کار خویش را از دست بگذار، تو هم به من مگو کار تو را انتخاب کنم
مرا که دهه هاست مشکل این سرزمین را #نرم_افزاری دیده ام و در حوزه ی تفکر و فرهنگ، و چندین سال است دارم قنات خود را حفر میکنم تا شاید کف آبی اندک اما دایم جاری کنم در این کویر، آری مرا به کاری دیگر مخوان
من کمی تاریخ خوانده ام ؛ روزبه(ابومسلم ) بنی امیه ی صد سال برانداخت تا بنی عباس پانصد ساله را بجاش بنشاند اما فردوسی کار دیگر کرد چنانکه مولانا و حافظ و..
#محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹