نیازستان
1.55K subscribers
791 photos
107 videos
132 files
237 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
#یادداشت_های_پریشانی
- مژده ای دل که مسیحا نفسی آمده است یا؛
- این درخت‌ زنده است

وقتی در اوج دردهای غیرقابل تحمل خزان ۱۴۰۱ به اوضاع فکر می‌کردم و گه‌گاه با چشم و دهانی گشوده به حیرتی غیرقابل وصف با دوستان حرف می‌زدیم که چه شده و چه می‌شود؟
یک‌ جمله به ذهن و زبانم می‌رسید؛جامعه‌ی ایرانی از یک خط مفروض که نامش را #پوست_انداختن می‌دانم عبور کرده‌است. نمی‌دانم این خط موهوم شاید ترس بوده باشد.
ترس بزرگترین نیروی مقهور کننده‌ی انسان شاید بگویید مرگ بزرگترین است اما باور کنید ترس از مرگ ازخود مرگ مهیب تر است.
به هرحال ایران و ایرانی در این مدت از مرزی مهم و در تعبیر قرآنی‌اش از #عقبه‌ای درک نشدنی گذرکرده عقبه‌ای که #آزادی_گردن هاست
این سرزمین غم‌آلود که دست کم دویست‌سالی است درسودای فردایی بهتر درتب می‌سوزد و همه چیزی می‌گوید و همه کاری می‌کند،حالا وارد راه جدیدی شده.او که طی این دو سده به طُرقی دردناک بارها وبارها ناقص و کامل پوست انداخته این‌بار آن‌طور که بیشتر شبیه خودش است چنین کرده است.مردم از مرزی گذر کرده اند که بازگشت به پیش از آن ممکن نیست.بر خلاف همه‌ی زبل زرنگ‌ها یا کم خبران عجول که خواهان سرعت دادن به این گذرند بارها گفته و نوشته ام که بگذارید این غذا آرام آرام بپزد نکند شعله را زیاد کنید که مثل دفعه‌های پیشین یا غذای ناپخته بخوریم و رو دل کنیم یا بنشانندمان برسفره ی آشی سوخته و زغال شده که خوردنش جز سیاهی نتیجه‌ای ندارد
حالا و پس از گذر حدود نه ماه از #وقایع_اتفافیه من بیشتر از پیش به مردم ایران امیدوارم و فردا را بی هیچ شکی روشن‌تر و زیباتر می‌بینم
سبب این امید و شادی محصول آن، این که جامعه ‌ی ایرانی را زنده و پیش رونده یافته‌ام‌‌. مطالعات چند دهه‌ای‌ام در فرهنگ و عرفان و ادبیات و تاریخ و اجتماع و..این دیار نخستین چیزی را به من آموخته این است؛ جامعه‌ی ایرانی جامعه‌ای به شدت پیچیده و غامض است که اگر نبود نمی‌توانست عناصری بنیادین (ویرانی‌آور و آبادگر) را از هزاران سال پیش در خود نگه دارد.عناصری که هنوز هم در بود و نمود ایرانیان دارد کار میکند
این جامعه‌ی پیچیده و غامض آنقدر عجیب است که حتا عده‌ای توهمی‌اش می‌دانند و ایران را خیال می‌دانند اما این چه خیالی است که آن‌قدر تجسم و تجسد دارد که برای خود و دیگران هزاران مسأله و البته راه حل خرد و کلان تولید می‌کند و این‌همه #هست؟!
نکته‌ی اساسی امیدواری آن‌جاست که من پیکرینه‌گی این وجود و موجود را بیشتر از پیش منسجم و واحد یافته‌ام
مثلن می‌بینم و می‌شنوم که کنشگران آزاده‌ی این دیار بدون آن‌که چندان پیوندی در ظاهر با هم داشته باشند روش و منشی قریب به هم یافته‌اند.من نام این دسته از اندیشمندان و جست‌وجوگران ایرانی را دوردستان نزدیک یا بزرگانِ ملموس می‌گذارم
اگر برای نسل ما(دهه‌ی چهل و پنجاه) بزرگان درگذشته‌ عرصه‌های گوناگون مانند هدایت، آل احمد،شریعتی، معین،خانلری، زرین کوب، ساعدی، سحابی، شکوهی،روح الامینی،عابدی، حسابی، امانت، خالقی،مهرجویی، وزیری،شاملو، اخوان و..دهها بزرگ دیگر، هاله ای از سطوت و غیرت ناچار پوشیده بودند و اکثر ما مرعوبشان بودیم(مقتضیات روزگار و البته میل هر دو طرف به این جایگاه‌ها) این‌ گروه احیاگران و کنشکران و آفرینندگان و.. صمیمی‌اند و نزدیک.در عین این‌که هرکدام طی طریق‌ها کرده‌اند وبرای #شدن روزگاران را به کندوکاو در قنات خویش پنجه کشیده‌اند و با ناخن، سنگ وخاک کنار زنده اند تا آبی روانه کنند یاران را و دیاران را اما آن‌قدر فروتن‌اند که اطرافیانشان به دیده‌ی بت نمی‌نگرندشان که اگر بنگرند بازتولید همان عناصر تباهی آوری را کرده اند که هزاران سال قدمت دارد و دربالا اشارتی‌شان رفت
از نظر سن و سال جالب است که اکثریت این گروه میانسالان پا به راه پرشکوه پیری نهاده هم هستند.در میانشان جوان هست، پیر هم هست اما همه‌گی‌شان کأنه سالک یک راه‌اند چرا که بسیاری از محصولاتشان یکی است
علیرغم اختلافاتی که هست وگاه هم زیاد، بسیار خوشحال می‌شوم که می‌بینم و می‌شنوم که دستاوردهای ملکیان خیلی شبیه فراست‌خواه است.رنانی چیزهایی می‌گوید که سرگلزایی نوشته‌است.سخنان فاضلی بسیار همسو با مهرآیین است،محدثی و محمودی محصولات همانند نیز دارند و..
این همان #وضع‌ی است که جامعه‌ی ایرانی درش واقع شده در چهار گوشه وشش جهت این دیار صداها ونغمعاتی طنین انداخته که سخن از یگانگی دارند.محرومان شرق نشین حرف دل مرکزنشینان به ظاهر برخوردار را می‌زنند وبچه‌های جنوب وجنوب غرب خواسته‌هاشان مثل بچه‌های شمال و شمال غرب است. این یک‌بطنی وتپش هماهنگ در نظر من بسیار بسیار پربرکت خواهد بود و بیانگر این است که این درخت هنوز ریشه در آب و خاک رشد دارد و سر در هوای مهر و - چه بخواهی یا نخواهی - میوه‌اش #مهرآگاهی..
جست‌وجوگر فرهنگ و تاریخ ایران؛
محسن_یارمحمدی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_های_پریشانی
- مژده ای دل که مسیحا نفسی آمده است یا؛
- این درخت‌ زنده است

وقتی در اوج دردهای غیرقابل تحمل خزان ۱۴۰۱ به اوضاع فکر می‌کردم و گه‌گاه با چشم و دهانی گشوده به حیرتی غیرقابل وصف با دوستان حرف می‌زدیم که چه شده و چه می‌شود؟
یک‌ جمله به ذهن و زبانم می‌رسید؛جامعه‌ی ایرانی از یک خط مفروض که نامش را #پوست_انداختن می‌دانم عبور کرده‌است. نمی‌دانم این خط موهوم شاید ترس بوده باشد.
ترس بزرگترین نیروی مقهور کننده‌ی انسان شاید بگویید مرگ بزرگترین است اما باور کنید ترس از مرگ ازخود مرگ مهیب تر است.
به هرحال ایران و ایرانی در این مدت از مرزی مهم و در تعبیر قرآنی‌اش از #عقبه‌ای درک نشدنی گذرکرده عقبه‌ای که #آزادی_گردن هاست
این سرزمین غم‌آلود که دست کم دویست‌سالی است درسودای فردایی بهتر درتب می‌سوزد و همه چیزی می‌گوید و همه کاری می‌کند،حالا وارد راه جدیدی شده.او که طی این دو سده به طُرقی دردناک بارها وبارها ناقص و کامل پوست انداخته این‌بار آن‌طور که بیشتر شبیه خودش است چنین کرده است.مردم از مرزی گذر کرده اند که بازگشت به پیش از آن ممکن نیست.بر خلاف همه‌ی زبل زرنگ‌ها یا کم خبران عجول که خواهان سرعت دادن به این گذرند بارها گفته و نوشته ام که بگذارید این غذا آرام آرام بپزد نکند شعله را زیاد کنید که مثل دفعه‌های پیشین یا غذای ناپخته بخوریم و رو دل کنیم یا بنشانندمان برسفره ی آشی سوخته و زغال شده که خوردنش جز سیاهی نتیجه‌ای ندارد
حالا و پس از گذر حدود نه ماه از #وقایع_اتفافیه من بیشتر از پیش به مردم ایران امیدوارم و فردا را بی هیچ شکی روشن‌تر و زیباتر می‌بینم
سبب این امید و شادی محصول آن، این که جامعه ‌ی ایرانی را زنده و پیش رونده یافته‌ام‌‌. مطالعات چند دهه‌ای‌ام در فرهنگ و عرفان و ادبیات و تاریخ و اجتماع و..این دیار نخستین چیزی را به من آموخته این است؛ جامعه‌ی ایرانی جامعه‌ای به شدت پیچیده و غامض است که اگر نبود نمی‌توانست عناصری بنیادین (ویرانی‌آور و آبادگر) را از هزاران سال پیش در خود نگه دارد.عناصری که هنوز هم در بود و نمود ایرانیان دارد کار میکند
این جامعه‌ی پیچیده و غامض آنقدر عجیب است که حتا عده‌ای توهمی‌اش می‌دانند و ایران را خیال می‌دانند اما این چه خیالی است که آن‌قدر تجسم و تجسد دارد که برای خود و دیگران هزاران مسأله و البته راه حل خرد و کلان تولید می‌کند و این‌همه #هست؟!
نکته‌ی اساسی امیدواری آن‌جاست که من پیکرینه‌گی این وجود و موجود را بیشتر از پیش منسجم و واحد یافته‌ام
مثلن می‌بینم و می‌شنوم که کنشگران آزاده‌ی این دیار بدون آن‌که چندان پیوندی در ظاهر با هم داشته باشند روش و منشی قریب به هم یافته‌اند.من نام این دسته از اندیشمندان و جست‌وجوگران ایرانی را دوردستان نزدیک یا بزرگانِ ملموس می‌گذارم
اگر برای نسل ما(دهه‌ی چهل و پنجاه) بزرگان درگذشته‌ عرصه‌های گوناگون مانند هدایت، آل احمد،شریعتی، معین،خانلری، زرین کوب، ساعدی، سحابی، شکوهی،روح الامینی،عابدی، حسابی، امانت، خالقی،مهرجویی، وزیری،شاملو، اخوان و..دهها بزرگ دیگر، هاله ای از سطوت و غیرت ناچار پوشیده بودند و اکثر ما مرعوبشان بودیم(مقتضیات روزگار و البته میل هر دو طرف به این جایگاه‌ها) این‌ گروه احیاگران و کنشکران و آفرینندگان و.. صمیمی‌اند و نزدیک.در عین این‌که هرکدام طی طریق‌ها کرده‌اند وبرای #شدن روزگاران را به کندوکاو در قنات خویش پنجه کشیده‌اند و با ناخن، سنگ وخاک کنار زنده اند تا آبی روانه کنند یاران را و دیاران را اما آن‌قدر فروتن‌اند که اطرافیانشان به دیده‌ی بت نمی‌نگرندشان که اگر بنگرند بازتولید همان عناصر تباهی آوری را کرده اند که هزاران سال قدمت دارد و دربالا اشارتی‌شان رفت
از نظر سن و سال جالب است که اکثریت این گروه میانسالان پا به راه پرشکوه پیری نهاده هم هستند.در میانشان جوان هست، پیر هم هست اما همه‌گی‌شان کأنه سالک یک راه‌اند چرا که بسیاری از محصولاتشان یکی است
علیرغم اختلافاتی که هست وگاه هم زیاد، بسیار خوشحال می‌شوم که می‌بینم و می‌شنوم که دستاوردهای ملکیان خیلی شبیه فراست‌خواه است.رنانی چیزهایی می‌گوید که سرگلزایی نوشته‌است.سخنان فاضلی بسیار همسو با مهرآیین است،محدثی و محمودی محصولات همانند نیز دارند و..
این همان #وضع‌ی است که جامعه‌ی ایرانی درش واقع شده در چهار گوشه وشش جهت این دیار صداها ونغمعاتی طنین انداخته که سخن از یگانگی دارند.محرومان شرق نشین حرف دل مرکزنشینان به ظاهر برخوردار را می‌زنند وبچه‌های جنوب وجنوب غرب خواسته‌هاشان مثل بچه‌های شمال و شمال غرب است. این یک‌بطنی وتپش هماهنگ در نظر من بسیار بسیار پربرکت خواهد بود و بیانگر این است که این درخت هنوز ریشه در آب و خاک رشد دارد و سر در هوای مهر و - چه بخواهی یا نخواهی - میوه‌اش #مهرآگاهی..
     جست‌وجوگر فرهنگ و تاریخ ایران؛
              محسن_یارمحمدی