این خیل که به سوگش میخوانی
نه ناموختهست و نه بیگانه با اشک
سالیان درازست که جویبارهایی از اشک ما جاریست
نه یک روزمان بیاندوه گذشت و نه یک شبمان
از ماتمی نو به نو تهی بود
پس باز و باز شیون و زاری
و باز و باز کوفتن بر سینهها
اکنون ای شهبانوی آزردهٔ تقدیر
آموزگار ما باش و سوگ سالار ما
و ما گوش به فرمانت مینهیم
گرچه خود رسم و راه شیون و افغانِ نومیدوار را نیک آموختهایم.
زنان تروا، سنکا، ترجمهٔ عبدالله کوثری
تصویر: بخشی از نقاشی پییتا، آنگران کارتون، ۱۴۵۵
این خیل که به سوگش میخوانی
نه ناموختهست و نه بیگانه با اشک
سالیان درازست که جویبارهایی از اشک ما جاریست
نه یک روزمان بیاندوه گذشت و نه یک شبمان
از ماتمی نو به نو تهی بود
پس باز و باز شیون و زاری
و باز و باز کوفتن بر سینهها
اکنون ای شهبانوی آزردهٔ تقدیر
آموزگار ما باش و سوگ سالار ما
و ما گوش به فرمانت مینهیم
گرچه خود رسم و راه شیون و افغانِ نومیدوار را نیک آموختهایم.
زنان تروا، سنکا، ترجمهٔ عبدالله کوثری
تصویر: بخشی از نقاشی پییتا، آنگران کارتون، ۱۴۵۵
نشر نی درگذشت نابهنگام مترجم جوان، نیما حضرتی، را به جامعهی فرهنگی و ادبی ایران و بستگان او تسلیت میگوید.
نیما حضرتی، متولد سال ۱۳۶۴، مترجم آثار ادبی و نمایشی شاخصی بود از جمله: مجموعه داستانهای «قصههای آشوب» و «قصههای جنگ» اثر جوزف کنراد، رمانهای «آقای کوئین مرموز»، «آواز قو» و «شبح مرگ بر فراز نیل» اثر آگاتا کریستی و نمایشنامههای «حلقه» و «پنلوپه» اثر سامرست موآم و «اما و جین آستین» اثر مارتین میلار و دون مکیچان.
نشر نی درگذشت نابهنگام مترجم جوان، نیما حضرتی، را به جامعهی فرهنگی و ادبی ایران و بستگان او تسلیت میگوید.
نیما حضرتی، متولد سال ۱۳۶۴، مترجم آثار ادبی و نمایشی شاخصی بود از جمله: مجموعه داستانهای «قصههای آشوب» و «قصههای جنگ» اثر جوزف کنراد، رمانهای «آقای کوئین مرموز»، «آواز قو» و «شبح مرگ بر فراز نیل» اثر آگاتا کریستی و نمایشنامههای «حلقه» و «پنلوپه» اثر سامرست موآم و «اما و جین آستین» اثر مارتین میلار و دون مکیچان.
فرد سوگوار از لحاظ ذهنی رنج میکشد، رنج و دردی که نیازمند بروز و بیرونریزی است. احساس میکند بار غصهای بر دوش دارد، سر و دست و پایش سنگین است؛ نیرویش، شجاعتش و اشتیاقش برای همهچیز از میان رفته است. از غذاخوردن بیزار است، غذا راه گلویش را میبندد و هضم خوبی ندارد. همهچیز، انگار که از پشت حجابی دیده شود، پوچ و توخالی به نظر میآید؛ چشمها در فضا خیره میمانند، صدا خفه و خاموش میشود و پاها با احتیاط قدم برمیدارند. فکر کاملاً درگیر فرد متوفی است؛ چشم او را میجوید و میخواهد تا آنجا که ممکن است در خاطر حفظش کند؛ بارها قدمها بهسوی جسد کشیده میشوند. هرگاه دنیای بیرون خود را به فرد سوگوار تحمیل کند، سوگ دوباره با صدایی بلند بیرون میریزد، همانگونه که هنگام خاکسپاری روی میدهد. وقتی خاکسپاری هم تمام میشود، سوگوار آشکارا احساس رهایی میکند.
از کتابِ «هستی»
ویراستاران: رولو می، ارنست انجل و هانری ف النبرگر
ترجمۀ سپیده حبیب
نقاشی: سوگواری، اثر ژول شارل بوکه، ۱۹۰۳
فرد سوگوار از لحاظ ذهنی رنج میکشد، رنج و دردی که نیازمند بروز و بیرونریزی است. احساس میکند بار غصهای بر دوش دارد، سر و دست و پایش سنگین است؛ نیرویش، شجاعتش و اشتیاقش برای همهچیز از میان رفته است. از غذاخوردن بیزار است، غذا راه گلویش را میبندد و هضم خوبی ندارد. همهچیز، انگار که از پشت حجابی دیده شود، پوچ و توخالی به نظر میآید؛ چشمها در فضا خیره میمانند، صدا خفه و خاموش میشود و پاها با احتیاط قدم برمیدارند. فکر کاملاً درگیر فرد متوفی است؛ چشم او را میجوید و میخواهد تا آنجا که ممکن است در خاطر حفظش کند؛ بارها قدمها بهسوی جسد کشیده میشوند. هرگاه دنیای بیرون خود را به فرد سوگوار تحمیل کند، سوگ دوباره با صدایی بلند بیرون میریزد، همانگونه که هنگام خاکسپاری روی میدهد. وقتی خاکسپاری هم تمام میشود، سوگوار آشکارا احساس رهایی میکند.
از کتابِ «هستی»
ویراستاران: رولو می، ارنست انجل و هانری ف النبرگر
ترجمۀ سپیده حبیب
نقاشی: سوگواری، اثر ژول شارل بوکه، ۱۹۰۳
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ملانکولی واژهای نیست که ورد زبان همه باشد. اما باید بیشتر به آن توجه کنیم و حتی هرازگاهی به دنبال آن باشیم. ملانکولی نوعی غم و ناراحتی است که زمانی پدید میآید که ما این حقیقت را بپذیریم که زندگی ذاتاً دشوار است و رنج و ناامیدی بخشهای اصلی تجربهٔ جهانی است. ملانکولی اختلال نیست که به درمان نیاز باشد. جامعهٔ مدرن تمایل دارد بر شادی و نشاط تأکید کند، اما باید بپذیریم که در بیشتر موارد، واقعیت دربارهٔ غم و از دست دادن است. زندگی خوب زندگیای نیست که در برابر حزن مصون باشد، بلکه در آن رنج به رشد به ما کمک میکند. ملانکولی واژهای است که کمتر به کار برده میشود. معنایش ناگوار و فلاکتبار نیست. بدان معناست که بدون خشم این حقیقت را درک کنید که دنیا پر از حرص وحماقت است و به ندرت میتوان آرامش درونی پیدا کرد؛ اینکه زندگی آسوده با کسانی که دوستشان داریم دشوار است؛ اینکه داشتن شغلی که هم از نظر مالی رضایتبخش باشد و هم از نظر اخلاقی تعالیبخش باشد، غیرمعمول است؛ اینکه بسیاری از افراد شایسته، روزگار بسیار سختی میگذرانند.
ویدئو از وبسایت: The School of Life
ترجمهٔ ماهرخ همتی
تهیه و تنظیم: نشر نی
ویدئو از وبسایت: The School of Life
ترجمهٔ ماهرخ همتی
تهیه و تنظیم: نشر نی
Forwarded from باشگاه اندیشه
اندوه تماشا
قراری در سوگ مرحوم دکتر معصومه موسوی
با حضور و صحبتِ
مصطفی ملکیان (استاد فلسفه اخلاق)
حسین مصباحیان (استاد و پژوهشگر فلسفه)
علیاکبر احمدی افرمجانی (استاد و پژوهشگر فلسفه)
محمد راغب (استاد ادبیات فارسی)
دوشنبه سوم مهر ۱۴۰۲
ساعت ۱۸:۳۰
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، باشگاه اندیشه، شبستان اندیشه
#اندوه_تماشا #معصومهموسوی #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
قراری در سوگ مرحوم دکتر معصومه موسوی
با حضور و صحبتِ
مصطفی ملکیان (استاد فلسفه اخلاق)
حسین مصباحیان (استاد و پژوهشگر فلسفه)
علیاکبر احمدی افرمجانی (استاد و پژوهشگر فلسفه)
محمد راغب (استاد ادبیات فارسی)
دوشنبه سوم مهر ۱۴۰۲
ساعت ۱۸:۳۰
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، باشگاه اندیشه، شبستان اندیشه
#اندوه_تماشا #معصومهموسوی #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
شکمم هر روز کلانتر میشد و مریم هم سرزدنهایش را بیشتر کرده بود. همراه مریم چند دست لباس کوچک خریدیم. گاهی فکر میکردم شاید تمام اینها خواب و خیال باشد و در شکمم هواست که هر روز حجم میگیرد. ذوق و اشتیاقم را در کنار مریم میتوانستم نشان دهم. مریم نگاهم میکرد و صدقهام میرفت. او چندین بار این حس را تجربه کرده بود، به گمانم برایش تکراری شده بود.
«نِه! هر شکمی که زن میزاید، برایش یک امید و خوشی است. حس مادرانه چیزی نیست که تکراری شود.»
وقتی فهیم را در بغلم ماندند، هنوز هم باور نمیکردم مادر شدهام. مریم مدام سر فهیم را نوازش میکرد و میبوسیدش. فهیم یکماهه نشده بود که خواهر مریم از دنیا رفت و ماندن من در آنجا روی خوشی نداشت. چند وقتی را در آپارتمان کوچکی به سر بردم. هرچه مریم برای مرگ تنها خواهرش گریان میکرد، من بیشتر فهیم را در بغلم میفشردم. تازه فهمیده بودم مرگ عزیز یعنی چه.
از رمانِ «نه مثل دایی یغما»
نوشتهی زهرا نوری
عکس از اریک لافورگ
شکمم هر روز کلانتر میشد و مریم هم سرزدنهایش را بیشتر کرده بود. همراه مریم چند دست لباس کوچک خریدیم. گاهی فکر میکردم شاید تمام اینها خواب و خیال باشد و در شکمم هواست که هر روز حجم میگیرد. ذوق و اشتیاقم را در کنار مریم میتوانستم نشان دهم. مریم نگاهم میکرد و صدقهام میرفت. او چندین بار این حس را تجربه کرده بود، به گمانم برایش تکراری شده بود.
«نِه! هر شکمی که زن میزاید، برایش یک امید و خوشی است. حس مادرانه چیزی نیست که تکراری شود.»
وقتی فهیم را در بغلم ماندند، هنوز هم باور نمیکردم مادر شدهام. مریم مدام سر فهیم را نوازش میکرد و میبوسیدش. فهیم یکماهه نشده بود که خواهر مریم از دنیا رفت و ماندن من در آنجا روی خوشی نداشت. چند وقتی را در آپارتمان کوچکی به سر بردم. هرچه مریم برای مرگ تنها خواهرش گریان میکرد، من بیشتر فهیم را در بغلم میفشردم. تازه فهمیده بودم مرگ عزیز یعنی چه.
از رمانِ «نه مثل دایی یغما»
نوشتهی زهرا نوری
عکس از اریک لافورگ
نشر نی برگزار میکند:
خوانش رمان فارسی دههٔ چهل
مدرس: محمد راغب
(حضوری)
یکشنبهها، ساعت ۱۷ تا ۱۹
چهار جلسه، شروع: ۱۶ مهر ماه
هزینهٔ دوره : ۴۰۰ هزار تومان
مهلت ثبت نام تا ۱۲ مهر ماه
برنامهٔ جلسات:
جلسهٔ اول: نماز میت (۱۳۵۰) رضا دانشور
جلسهٔ دوم: سنگ صبور (۱۳۴۵) صادق چوبک
جلسهٔ سوم: سفر شب و ظهور حضرت (۱۳۴۶) بهمن شعلهور
جلسهٔ چهارم: شازده احتجاب (۱۳۴۷) هوشنگ گلشیری
ثبت نام: negar.youneszadeh@nashreney.com
نشر نی برگزار میکند:
خوانش رمان فارسی دههٔ چهل
مدرس: محمد راغب
(حضوری)
یکشنبهها، ساعت ۱۷ تا ۱۹
چهار جلسه، شروع: ۱۶ مهر ماه
هزینهٔ دوره : ۴۰۰ هزار تومان
مهلت ثبت نام تا ۱۲ مهر ماه
برنامهٔ جلسات:
جلسهٔ اول: نماز میت (۱۳۵۰) رضا دانشور
جلسهٔ دوم: سنگ صبور (۱۳۴۵) صادق چوبک
جلسهٔ سوم: سفر شب و ظهور حضرت (۱۳۴۶) بهمن شعلهور
جلسهٔ چهارم: شازده احتجاب (۱۳۴۷) هوشنگ گلشیری
ثبت نام: negar.youneszadeh@nashreney.com
آزادیهای اساسی که شامل شکلی از قانون حمایت از آزادی و ممنوعیت بازداشت خودسرانه نیز میشوند، حقوقی انتزاعی پدید میآورند که براساس آن، فرد خواهد توانست در برابر قدرت بایستد: این حقوق را قدرت نمیتواند تهدید کند چرا که با این عمل مشروعیت خود را از دست خواهد داد و خودکامه شناخته خواهد شد. پذیرش حق مقاومت در برابر سرکوب، ترجمان نقضناپذیریِ حقوق شهروندان در مقابل قدرت حاکم است. پیدایش این شیوهی استدلال میتواند با «رسالهی تکالیف» نوشتهی سیسرون آغاز شده باشد، که در آن خودکامهکُشی توجیه شده است. از آن پس، چنانکه جملهی «شاه، کسی است که به داد حکومت کند» گفتهی ایسیدور سویلی گواهی میدهد، تعارض بین شاه و حاکم خودکامه مرکز اندیشهی سیاسی قرون وسطا میشود. رهبری، سلطهگری نیست، و هدایت روانها، سرکوب جسمها نیست.
از کتابِ «قدرت و حاکمیت در تاریخ اندیشهی غرب»
سلین اسپکتور
ترجمهی عباس باقری
نقاشی: سخنرانی سیسرون در سنای روم، اثر هانس اشمیت، ۱۹۱۲
آزادیهای اساسی که شامل شکلی از قانون حمایت از آزادی و ممنوعیت بازداشت خودسرانه نیز میشوند، حقوقی انتزاعی پدید میآورند که براساس آن، فرد خواهد توانست در برابر قدرت بایستد: این حقوق را قدرت نمیتواند تهدید کند چرا که با این عمل مشروعیت خود را از دست خواهد داد و خودکامه شناخته خواهد شد. پذیرش حق مقاومت در برابر سرکوب، ترجمان نقضناپذیریِ حقوق شهروندان در مقابل قدرت حاکم است. پیدایش این شیوهی استدلال میتواند با «رسالهی تکالیف» نوشتهی سیسرون آغاز شده باشد، که در آن خودکامهکُشی توجیه شده است. از آن پس، چنانکه جملهی «شاه، کسی است که به داد حکومت کند» گفتهی ایسیدور سویلی گواهی میدهد، تعارض بین شاه و حاکم خودکامه مرکز اندیشهی سیاسی قرون وسطا میشود. رهبری، سلطهگری نیست، و هدایت روانها، سرکوب جسمها نیست.
از کتابِ «قدرت و حاکمیت در تاریخ اندیشهی غرب»
سلین اسپکتور
ترجمهی عباس باقری
نقاشی: سخنرانی سیسرون در سنای روم، اثر هانس اشمیت، ۱۹۱۲
Forwarded from الفبای فردا
آموزش به فرد کمک میکند تا زندگی بهتری داشته باشد. به طور کلی هر چه فردی بیشتر و بهتر آموزش دیده باشد احتمال اینکه ثروتمندتر و سلامتتر باشد بیشتر است. البته آموزش فقط ارزش ابزاری ندارد و بالذات هم مهم است. توسعۀ یک مهارت یا یک استعداد برای انسان لذتبخش است و موجب شکوفایی زندگیاش میشود.
جدا از اینها آموزش برای جامعه هم مهم است. جوامع از افراد باسواد و مولدی که میتوانند ارزش افزوده خلق کنند و در امور مشارکت کنند بهره میبرند. بنابراین کموبیش غیرقابل مناقشه است که بگوییم آموزش هم برای فرد و هم برای جامعه مهم است و این اهمیت در جوامع دموکراتیک بیشتر است.
با این توضیحات و در آستانۀ سال تحصیلی جدید سؤال ما از مهمانان نوزدهمین نشست #خیروخرد این است که مسئلۀ اصلی آموزش در ایران امروز چیست. در این نشست دکتر نعمتالله فاضلی و دکتر احمد میدری هر کدام از نگاه خود به این سؤال پاسخ میدهند.
زمان: چهارشنبه پنجم مهر ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۷
نشست حضوری: خیابان وزرا، کوچه بیستم، پلاک ۶، طبقه چهارم
مشاهده آنلاین در الفبای فردا: alefbayefarda.ir/kheyrokherad-19
🆔 instagram.com/alefbayefarda
🆔 t.me/alefbayefarda
جدا از اینها آموزش برای جامعه هم مهم است. جوامع از افراد باسواد و مولدی که میتوانند ارزش افزوده خلق کنند و در امور مشارکت کنند بهره میبرند. بنابراین کموبیش غیرقابل مناقشه است که بگوییم آموزش هم برای فرد و هم برای جامعه مهم است و این اهمیت در جوامع دموکراتیک بیشتر است.
با این توضیحات و در آستانۀ سال تحصیلی جدید سؤال ما از مهمانان نوزدهمین نشست #خیروخرد این است که مسئلۀ اصلی آموزش در ایران امروز چیست. در این نشست دکتر نعمتالله فاضلی و دکتر احمد میدری هر کدام از نگاه خود به این سؤال پاسخ میدهند.
زمان: چهارشنبه پنجم مهر ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۷
نشست حضوری: خیابان وزرا، کوچه بیستم، پلاک ۶، طبقه چهارم
مشاهده آنلاین در الفبای فردا: alefbayefarda.ir/kheyrokherad-19
🆔 instagram.com/alefbayefarda
🆔 t.me/alefbayefarda
به وضعیتی بیندیشید که اکثر ما از دوران نوجوانی به خاطر میآوریم: کودک بینوایی که بعدازظهر روز یکشنبه بهجای آنکه اجازهی بازی با دوستانش را پیدا کند مجبور است به دیدار مادربزرگ برود. پیام پدر اقتدارگرای قدیمیمسلک به این کودک بیمیل چنین بود: «مهم نیست چه احساسی داری. فقط وظیفهات را انجام بده، برو پیش مادربزرگ و آنجا هم مؤدب باش!» در اینجا مخمصهی کودک چندان هم ناجور نیست: درست است که او مجبور به کاری است که آشکارا میل انجامش را ندارد، اما میتواند آزادی درونی خود و نیز این امکان را داشته باشد که (بعداً) در برابر اقتدار والدینش شورش کند. پیام یک پدرِ «پسامدرن» غیراقتدارگرا بهمراتب رندانهتر است: «میدانی که مادربزرگت چهقدر تو را دوست دارد! اما باشد، من وادارت نمیکنم بروی دیدنش ــ فقط اگر خودت دوست داشتی برو پیشش!» هر بچهای که احمق نباشد (و این یعنی اکثر بچهها) بلافاصله متوجه دام این طرز رفتار آزادمنشانه خواهد شد: در زیر ظاهر انتخاب آزادانه، تقاضایی بهمراتب ستمگرانهتر از تقاضای پدر اقتدارگرای سنتی نهفته است، چراکه بدینترتیب بهطور ضمنی به کودک دستور داده میشود نهتنها به دیدار مادربزرگ برود بلکه به ارادهی مختار خود این کار را بکند. چنین انتخاب آزادانهی کاذبی همانا فرمان ابَرمنخود ضاله است: این امر کودک را حتی از آزادی درونی خود محروم میکند و نهتنها به او میگوید چه کند، بلکه اصلاً میل انجام چه کاری را داشته باشد.
از کتابِ «چگونه لاکان بخوانیم»
اسلاوی ژیژک؛ ویراستار مجموعه: سایمون کریچلی
ترجمهی علی بهروزی
به وضعیتی بیندیشید که اکثر ما از دوران نوجوانی به خاطر میآوریم: کودک بینوایی که بعدازظهر روز یکشنبه بهجای آنکه اجازهی بازی با دوستانش را پیدا کند مجبور است به دیدار مادربزرگ برود. پیام پدر اقتدارگرای قدیمیمسلک به این کودک بیمیل چنین بود: «مهم نیست چه احساسی داری. فقط وظیفهات را انجام بده، برو پیش مادربزرگ و آنجا هم مؤدب باش!» در اینجا مخمصهی کودک چندان هم ناجور نیست: درست است که او مجبور به کاری است که آشکارا میل انجامش را ندارد، اما میتواند آزادی درونی خود و نیز این امکان را داشته باشد که (بعداً) در برابر اقتدار والدینش شورش کند. پیام یک پدرِ «پسامدرن» غیراقتدارگرا بهمراتب رندانهتر است: «میدانی که مادربزرگت چهقدر تو را دوست دارد! اما باشد، من وادارت نمیکنم بروی دیدنش ــ فقط اگر خودت دوست داشتی برو پیشش!» هر بچهای که احمق نباشد (و این یعنی اکثر بچهها) بلافاصله متوجه دام این طرز رفتار آزادمنشانه خواهد شد: در زیر ظاهر انتخاب آزادانه، تقاضایی بهمراتب ستمگرانهتر از تقاضای پدر اقتدارگرای سنتی نهفته است، چراکه بدینترتیب بهطور ضمنی به کودک دستور داده میشود نهتنها به دیدار مادربزرگ برود بلکه به ارادهی مختار خود این کار را بکند. چنین انتخاب آزادانهی کاذبی همانا فرمان ابَرمنخود ضاله است: این امر کودک را حتی از آزادی درونی خود محروم میکند و نهتنها به او میگوید چه کند، بلکه اصلاً میل انجام چه کاری را داشته باشد.
از کتابِ «چگونه لاکان بخوانیم»
اسلاوی ژیژک؛ ویراستار مجموعه: سایمون کریچلی
ترجمهی علی بهروزی
چاپ هفتم منتشر شد
«تداوم و تحول در تاریخ میانهٔ ایران»
آن لمبتن
ترجمهٔ یعقوب آژند
اهمیت نسبی «تداوم» و «تحول» در تاریخ ایران، در زمانها و زمینههای مختلف متفاوت بوده است. در زمینهٔ سیاسی، تهاجمات و تحول در حاکمیت تداوم را منقطع میساخت و در زمینهٔ امور دیوانی و اداری «تداوم» از ویژگیهای چشمگیر بود که شکافهای سیاسی را پر میکرد.
در کتاب تداوم و تحول در تاریخ میانهٔ ایران مؤلف بر آنست که عناصر تداوم و تحول را در وجوه مختلف تاریخ سلجوقیات بزرگ، خوارزمشاهیان و ایلخانان نشان دهد. او عقیده دارد که نباید این دو عنصر را در تقابل و تباین شدید با یکدیگر قرار داد چون در سرتاسر دورهٔ مورد بحث تداوم پایا وجود داشته است.
لمبتن در این کتاب عناصر تداوم و تحول را در بعضی از نهادهای دیوانی، حقوقی و اقتصادی که کم و بیش با هم در ارتباط بودهاند را پی میگیرد و ترکیببندی گروههایی که بر این نهادها تسلط داشتند و عامل مهمی در تحول و تداوم به شمار میرفتند را ارزیابی میکند. هدف وی بررسی جنبههای محیطی است که در چارچوب آن انسانها به دنبال حفظ و اشاعه حیات فرهنگی و معنوی خود در تاریخ میانهٔ ایران بودهاند.
▫️ بخشی از کتاب
چاپ هفتم منتشر شد
«تداوم و تحول در تاریخ میانهٔ ایران»
آن لمبتن
ترجمهٔ یعقوب آژند
اهمیت نسبی «تداوم» و «تحول» در تاریخ ایران، در زمانها و زمینههای مختلف متفاوت بوده است. در زمینهٔ سیاسی، تهاجمات و تحول در حاکمیت تداوم را منقطع میساخت و در زمینهٔ امور دیوانی و اداری «تداوم» از ویژگیهای چشمگیر بود که شکافهای سیاسی را پر میکرد.
در کتاب تداوم و تحول در تاریخ میانهٔ ایران مؤلف بر آنست که عناصر تداوم و تحول را در وجوه مختلف تاریخ سلجوقیات بزرگ، خوارزمشاهیان و ایلخانان نشان دهد. او عقیده دارد که نباید این دو عنصر را در تقابل و تباین شدید با یکدیگر قرار داد چون در سرتاسر دورهٔ مورد بحث تداوم پایا وجود داشته است.
لمبتن در این کتاب عناصر تداوم و تحول را در بعضی از نهادهای دیوانی، حقوقی و اقتصادی که کم و بیش با هم در ارتباط بودهاند را پی میگیرد و ترکیببندی گروههایی که بر این نهادها تسلط داشتند و عامل مهمی در تحول و تداوم به شمار میرفتند را ارزیابی میکند. هدف وی بررسی جنبههای محیطی است که در چارچوب آن انسانها به دنبال حفظ و اشاعه حیات فرهنگی و معنوی خود در تاریخ میانهٔ ایران بودهاند.
▫️ بخشی از کتاب
فرانسیسِ منتقد، با تجسم فردی «متعصب و مؤمنی واقعی» که «هرگز حقهباز نیست» و «در حالتی تبآلود نقاشی میکند» و «شاید درواقع این نیکبختی را دارد که اندکی دیوانه باشد»، اولین بار به جنون ونگوگ اشاره میکند و به محدودیتهای آشکارتر و بیرونیترِ خاص بودن میپردازد. او دو تصویر مهم را به این شرح اضافه میکند: فهمیده نشدنِ [هنر ونگوگ] که موجب میشود تشخیص جنون ونگوگ صرفاً از روی کینه و خصومت باشد («ونگوگ را تا مدتها نقاشی دیوانه و شیاد میپنداشتند که سر عموم مردم کلاه میگذارد») و مسئلهٔ خودآموزی که به مضمون استعداد ذاتی (که مضمون رایج زندگینامهٔ هنرمندهاست) ربط پیدا میکند. «هرگز استادی نداشت»، «تا پیش از بیستسالگی دستش هم به قلمموی نقاشی نخورده بود» و «هیچ معلمی هنر طراحی را [به او] نیاموخته بود». بنابراین «بدون تردید “خلاق” بود». «آنگاه احساس نیاز به آفرینش آزادانه و تخطی از همهٔ هنجارها در او پیدا شد»: تحسین این انسان خلاق و خودآموخته همانا تأکید بر راهورسم مدرنیستها در عدم رعایت قواعد آکادمیک بود، قواعدی که تخطی از آنها ظاهراً همان دلیلِ فهمیده نشدن است. از آن پس فهمیده نشدن دیگر نشانهٔ بیلیاقتی نیست، بلکه برعکس، ارزش مشروعی فراتر از ارزیابیهای معمولی مییابد.
از کتابِ «شکوه ونگوگ»
انسانشناسی تحسین
ناتالی انیک
ترجمهٔ حسن خیاطی
▫️بخشی از کتاب
از کتابِ «شکوه ونگوگ»
انسانشناسی تحسین
ناتالی انیک
ترجمهٔ حسن خیاطی
▫️بخشی از کتاب
علیه رهبران ملت
وای بر آن سرکشِ آلوده،
بر شهر ستمگر!
ندا را نشنید،
و تأدیب نپذیرفت؛
بر یَهُوَه توکل نکرد،
و به خدای خویش نزدیک نگشت.
رؤسایش در میانهٔ آن،
شیران غرانند؛
داورانش گرگان شباند
که چیزی را از برای بامداد نگاه نمیدارند؛
پیامبرانش خودستایان و خدعهگرانند،
و شریعت را زیر پا مینهند.
در میانهٔ آن یَهُوَه دادگر است،
و مرتکب هیچ عمل ستمگرانه نمیشود؛
بامداد به بامداد، حق خود را اعلام میکند،
و هنگام پگاه کوتاهی نمیورزد.
(لیک ستمگر شرم نمیشناسد).
از عهد عتیق، کتابهای پیامبران، کتاب صَفَنْیا
ترجمهٔ پیروز سیار
تصویر اورشلیم جدید، اثر گوستاو دوره، ۱۸۶۵
علیه رهبران ملت
وای بر آن سرکشِ آلوده،
بر شهر ستمگر!
ندا را نشنید،
و تأدیب نپذیرفت؛
بر یَهُوَه توکل نکرد،
و به خدای خویش نزدیک نگشت.
رؤسایش در میانهٔ آن،
شیران غرانند؛
داورانش گرگان شباند
که چیزی را از برای بامداد نگاه نمیدارند؛
پیامبرانش خودستایان و خدعهگرانند،
و شریعت را زیر پا مینهند.
در میانهٔ آن یَهُوَه دادگر است،
و مرتکب هیچ عمل ستمگرانه نمیشود؛
بامداد به بامداد، حق خود را اعلام میکند،
و هنگام پگاه کوتاهی نمیورزد.
(لیک ستمگر شرم نمیشناسد).
از عهد عتیق، کتابهای پیامبران، کتاب صَفَنْیا
ترجمهٔ پیروز سیار
تصویر اورشلیم جدید، اثر گوستاو دوره، ۱۸۶۵
نویسندۀ معاصر، موریس بلانشو، مراقب است که از جانب خود «تعریفی» از ادبیات ارائه نکند، چراکه ادبیات را حرکت نامتناهیِ بازگشت به پرسش ادبیات میداند. پس باید این چند سطرِ برگرفته از متن او را هم یکی از صورتبندیهای این حرکتِ معطوف به خود در نظر بگیریم که در اصل مقوم ادبیات است: «اثر ادبی برای کسی که میداند چگونه به درون آن نفوذ کند نوعی اقامتگاه مجلل سکوت است، حفاظی محکم و دیواری بلند در برابر آن حجم عظیم سخنوری که ما را از خود روگردان میکند تا طرف خطاب قرار دهد. اگر، در این تبت خیالی، که در آن نشانههای مقدس را دیگر در هیچکس نمیتوان یافت، کل ادبیات از سخن گفتن بازایستد، آنچه از دست میرود سکوت است، و همین خسران سکوت است که چه بسا محو شدن زبان ادبی را پدیدار کند.»
از کتابِ «کلام خاموش»
دربارهٔ ادبیات و تناقضهایش
ژاک رانسیر
ترجمهٔ مهدی امیرخانلو
از مجموعهٔ ایدههای رادیکال
نویسندۀ معاصر، موریس بلانشو، مراقب است که از جانب خود «تعریفی» از ادبیات ارائه نکند، چراکه ادبیات را حرکت نامتناهیِ بازگشت به پرسش ادبیات میداند. پس باید این چند سطرِ برگرفته از متن او را هم یکی از صورتبندیهای این حرکتِ معطوف به خود در نظر بگیریم که در اصل مقوم ادبیات است: «اثر ادبی برای کسی که میداند چگونه به درون آن نفوذ کند نوعی اقامتگاه مجلل سکوت است، حفاظی محکم و دیواری بلند در برابر آن حجم عظیم سخنوری که ما را از خود روگردان میکند تا طرف خطاب قرار دهد. اگر، در این تبت خیالی، که در آن نشانههای مقدس را دیگر در هیچکس نمیتوان یافت، کل ادبیات از سخن گفتن بازایستد، آنچه از دست میرود سکوت است، و همین خسران سکوت است که چه بسا محو شدن زبان ادبی را پدیدار کند.»
از کتابِ «کلام خاموش»
دربارهٔ ادبیات و تناقضهایش
ژاک رانسیر
ترجمهٔ مهدی امیرخانلو
از مجموعهٔ ایدههای رادیکال
Forwarded from سهند ایرانمهر
✔️معرفی کتاب «صدر اسلام و زایش سرمایهداری»
✍️سهند ایرانمهر
🔸در خبری خواندم که دکتر موسی غنینژاد در روزنامه دنیای اقتصاد نوشته است: جالب است بدانیم قیمتگذاری دستوری یکی از خط قرمزهای پیامبر اسلام در تدبیر اقتصادی در دوران زمامداری سیاسی خود بوده است. در سیره نبوی نقل است که ایشان، برخلاف سنت رایج آن زمان، هیچگاه حاضر به قیمتگذاری کالاها در بازار حتی در زمان قحطی و در خصوص کالاهای احتکاری نشدند و توصیه فرمودند از آنجا که «قیمتها دست خداست»،چنین کالاهایی باید به هر قیمتی که در بازار معین میشود، عرضه شوند.
🔸این نقل قول را چندی پیش در کتابی با عنوان «صدر اسلام و زایش سرمایهداری» خواندم و نمیدانم آیا دکتر غنینژاد در مصاحبه پیشگفته، فرصت کردهاند، کتابی را که این نقل قول به همراه منبعش در آن آمده است، معرفی کنند یا نه؟ بنابراین به نظرم رسید برای کسانیکه منبع این سخن دکتر غنینژاد را نمیدانند، کتاب حاوی ایننقل قول( ومنبعش) را معرفی کنم.
نویسنده ،کتاب بندیکت ،کهلر که تحصیلات اقتصادی - تاریخی و همچنین تجربه بانکداری دارد در آخرین اثر خود معتقد است، عناصر اصلی سرمایهداری مدرن که ابتدا در ونیز ظاهر شد در واقع از نهادها و رویه های کسب و کار اسلامی اقتباس شده اند. به نوشته وی از جمله نوآوریهای مهم مسلمانان ایجاد نهادهای شرکت و وقف ابداع فنون مدیریت ،تجاری، ریاضیات بازرگانی و اصلاحات پولی است به ادعای نویسنده اسلام تنها دینی است که بنیان گذارش کارآفرین بود و احترام به قراردادها در این دین یک واجب دینی و وظیفۀ مدنی شمرده میشد مکه نه فقط مکانی ،مقدس، بلکه مرکزی بسیار مهم برای تجارت بود و تجربه پیامبر در ،تجارت نقشی مهم در اداره موفق شهر مدینه و مذاکره و جنگ با دشمنان داشت نویسنده با اتکا به منابع گسترده و با بیانی جذاب خواننده را از مکه به مدینه ،دمشق بیت المقدس بغداد، قاهره و سایر شهرهای اسلامی میبرد و با شیوههای مدیریتی حاکمان آن بلاد آشنا میکند و سیر تحول نهادهای اسلامی و علل پیشرفت و سپس افول تمدن اسلامی را با توجه به انگیزه های اقتصادی تحلیل میکند.
🔸بخشی از کتاب:
وقتی محمد [ص] نظارت بر قیمتها را برچید تجار عرب انگشت حیرت به دهان استطاعت مردم گرفتند. ابویوسف سه روایت مختلف از رویدادهای منتج به این تصمیم را باهم مقایسه کرده است که یکی از آنها بدین شرح است:
«قیمتها در زمان پیامبر افزایش یافت و مردم خدمت ایشان رسیدند و درخواست کردند سقف قیمتی که با استطاعت مردم مطابق باشد تعیین شود لیکن ایشان ،فرمودند قیمتهای پایین و بالا را خدا معین کرده است و ما اجازه نداریم از دستورات خدا تخطی کنیم.» ( کتاب الخراج، ابویوسف ص۴۹)به گفته ابویوسف محمد [ص] دستور داد قیمتها را به دستهایی نامرئی واگذارند و تأکید کرد قیمتها چه بسیار و چه،اندک در دست خدا هستند.». در مشكاة المصابيح حنفی هم روایت دیگری از این سخن محمد [ص] نقل شده است: «خداست که نرخها را تعیین میکند و روزی دهنده و روزی ستاننده هموست».
#معرفی_کتاب
نشرنی
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
🔸در خبری خواندم که دکتر موسی غنینژاد در روزنامه دنیای اقتصاد نوشته است: جالب است بدانیم قیمتگذاری دستوری یکی از خط قرمزهای پیامبر اسلام در تدبیر اقتصادی در دوران زمامداری سیاسی خود بوده است. در سیره نبوی نقل است که ایشان، برخلاف سنت رایج آن زمان، هیچگاه حاضر به قیمتگذاری کالاها در بازار حتی در زمان قحطی و در خصوص کالاهای احتکاری نشدند و توصیه فرمودند از آنجا که «قیمتها دست خداست»،چنین کالاهایی باید به هر قیمتی که در بازار معین میشود، عرضه شوند.
🔸این نقل قول را چندی پیش در کتابی با عنوان «صدر اسلام و زایش سرمایهداری» خواندم و نمیدانم آیا دکتر غنینژاد در مصاحبه پیشگفته، فرصت کردهاند، کتابی را که این نقل قول به همراه منبعش در آن آمده است، معرفی کنند یا نه؟ بنابراین به نظرم رسید برای کسانیکه منبع این سخن دکتر غنینژاد را نمیدانند، کتاب حاوی ایننقل قول( ومنبعش) را معرفی کنم.
نویسنده ،کتاب بندیکت ،کهلر که تحصیلات اقتصادی - تاریخی و همچنین تجربه بانکداری دارد در آخرین اثر خود معتقد است، عناصر اصلی سرمایهداری مدرن که ابتدا در ونیز ظاهر شد در واقع از نهادها و رویه های کسب و کار اسلامی اقتباس شده اند. به نوشته وی از جمله نوآوریهای مهم مسلمانان ایجاد نهادهای شرکت و وقف ابداع فنون مدیریت ،تجاری، ریاضیات بازرگانی و اصلاحات پولی است به ادعای نویسنده اسلام تنها دینی است که بنیان گذارش کارآفرین بود و احترام به قراردادها در این دین یک واجب دینی و وظیفۀ مدنی شمرده میشد مکه نه فقط مکانی ،مقدس، بلکه مرکزی بسیار مهم برای تجارت بود و تجربه پیامبر در ،تجارت نقشی مهم در اداره موفق شهر مدینه و مذاکره و جنگ با دشمنان داشت نویسنده با اتکا به منابع گسترده و با بیانی جذاب خواننده را از مکه به مدینه ،دمشق بیت المقدس بغداد، قاهره و سایر شهرهای اسلامی میبرد و با شیوههای مدیریتی حاکمان آن بلاد آشنا میکند و سیر تحول نهادهای اسلامی و علل پیشرفت و سپس افول تمدن اسلامی را با توجه به انگیزه های اقتصادی تحلیل میکند.
🔸بخشی از کتاب:
وقتی محمد [ص] نظارت بر قیمتها را برچید تجار عرب انگشت حیرت به دهان استطاعت مردم گرفتند. ابویوسف سه روایت مختلف از رویدادهای منتج به این تصمیم را باهم مقایسه کرده است که یکی از آنها بدین شرح است:
«قیمتها در زمان پیامبر افزایش یافت و مردم خدمت ایشان رسیدند و درخواست کردند سقف قیمتی که با استطاعت مردم مطابق باشد تعیین شود لیکن ایشان ،فرمودند قیمتهای پایین و بالا را خدا معین کرده است و ما اجازه نداریم از دستورات خدا تخطی کنیم.» ( کتاب الخراج، ابویوسف ص۴۹)به گفته ابویوسف محمد [ص] دستور داد قیمتها را به دستهایی نامرئی واگذارند و تأکید کرد قیمتها چه بسیار و چه،اندک در دست خدا هستند.». در مشكاة المصابيح حنفی هم روایت دیگری از این سخن محمد [ص] نقل شده است: «خداست که نرخها را تعیین میکند و روزی دهنده و روزی ستاننده هموست».
#معرفی_کتاب
نشرنی
@sahandiranmehr
Telegram
attach 📎
در دست انتشار
«در خدمت و خیانت مترجمان»
نوشتهی نیکو سرخوش
در کتاب پیش رو قرار نیست برمبنای چارچوبی زبانشناختی یا معرفتشناختی به صحت و سقم ترجمهها پرداخته شود تا سرانجام فهرستی از مترجمان خوب و بد فراهم آید. پس اگر از خیانت در ترجمه سخن رانده میشود مسئله عدموفاداری به کلمه یا زبانِ مبدأ نیست، بلکه مسئله بر سر مختلکردن یک امکان است و اگر از اخلاق یا اتیک در ترجمه سخن به میان میآید دقیقاً در همین برداشتِ متفاوت از وفاداری و خیانت است که این اخلاق معنا مییابد. این جستار با بیرون آمدن از حلقهی تنگ و کمثمرِ رهیافتهای زبانشناختی و با اتخاذ رویکردی فلسفیـسیاسی در پی آن است که ببیند چگونه رویدادهای تاریخی در برهههای متفاوت بر نمودار سیاست، ادبیات و ترجمه اثر میگذارند و در این میان کدامین نیرو میدانِ ترجمه را به تسخیرِ خود درمیآورد و چگونه؟
در دست انتشار
«در خدمت و خیانت مترجمان»
نوشتهی نیکو سرخوش
در کتاب پیش رو قرار نیست برمبنای چارچوبی زبانشناختی یا معرفتشناختی به صحت و سقم ترجمهها پرداخته شود تا سرانجام فهرستی از مترجمان خوب و بد فراهم آید. پس اگر از خیانت در ترجمه سخن رانده میشود مسئله عدموفاداری به کلمه یا زبانِ مبدأ نیست، بلکه مسئله بر سر مختلکردن یک امکان است و اگر از اخلاق یا اتیک در ترجمه سخن به میان میآید دقیقاً در همین برداشتِ متفاوت از وفاداری و خیانت است که این اخلاق معنا مییابد. این جستار با بیرون آمدن از حلقهی تنگ و کمثمرِ رهیافتهای زبانشناختی و با اتخاذ رویکردی فلسفیـسیاسی در پی آن است که ببیند چگونه رویدادهای تاریخی در برهههای متفاوت بر نمودار سیاست، ادبیات و ترجمه اثر میگذارند و در این میان کدامین نیرو میدانِ ترجمه را به تسخیرِ خود درمیآورد و چگونه؟
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سقراط درست پیش از اینکه جام شوکران را سر بکشد، به دوست و شاگردش، کریتون، گفت: «من به آسکلپیوس خروسی بدهکارم. فراموش نکن دینم را ادا کنی.»
آسکلپیوس الههی درمان در اساطیر یونان باستان بود. به ماری که دور چوبدستیاش پیچیده دقت کنید. آشناست. نه؟ پزشکان عاشق استفاده از این مار در لوگوهایشاناند. به هر حال آسکلپیوس ایزدگونهی پزشکی در اساطیر یونان باستان بود. پس کلام آخر سقراط شاید در حالت تحتاللفظی اشاره دارد به اینکه سقراط یا یکی از پسرانش بهتازگی بیمار بوده و معالجه شده و او باید برای خدای درمان قربانی کند. ولی بدون شک معنای واقعی این کلام چیزی فراتر از معنای تحتاللفظی آن است. بر اساس فلسفهی سقراط، زندگی یک بیماریست. نوعی کوری که دیدگان ما را در مقابل حقیقت تیرهوتار میکند. سقراط در آستانهی مرگ بود، اما از مرگ نمیهراسید. مرگ را به چشم درمانی برای بیماریاش میدید؛ پس برای خدای درمان قربانی درنظر گرفت. این عالیترین کنش سقراط بود، کسی که در سرتاسر مکالمهی فایدون تلاش کرد تا دوستانش را متقاعد کند که روح انسان جاودانه است.
ویدئو از: Train Ride
ترجمهی نگار خلیلی
تهیه و تنظیم: نشر نی
سقراط درست پیش از اینکه جام شوکران را سر بکشد، به دوست و شاگردش، کریتون، گفت: «من به آسکلپیوس خروسی بدهکارم. فراموش نکن دینم را ادا کنی.»
آسکلپیوس الههی درمان در اساطیر یونان باستان بود. به ماری که دور چوبدستیاش پیچیده دقت کنید. آشناست. نه؟ پزشکان عاشق استفاده از این مار در لوگوهایشاناند. به هر حال آسکلپیوس ایزدگونهی پزشکی در اساطیر یونان باستان بود. پس کلام آخر سقراط شاید در حالت تحتاللفظی اشاره دارد به اینکه سقراط یا یکی از پسرانش بهتازگی بیمار بوده و معالجه شده و او باید برای خدای درمان قربانی کند. ولی بدون شک معنای واقعی این کلام چیزی فراتر از معنای تحتاللفظی آن است. بر اساس فلسفهی سقراط، زندگی یک بیماریست. نوعی کوری که دیدگان ما را در مقابل حقیقت تیرهوتار میکند. سقراط در آستانهی مرگ بود، اما از مرگ نمیهراسید. مرگ را به چشم درمانی برای بیماریاش میدید؛ پس برای خدای درمان قربانی درنظر گرفت. این عالیترین کنش سقراط بود، کسی که در سرتاسر مکالمهی فایدون تلاش کرد تا دوستانش را متقاعد کند که روح انسان جاودانه است.
ویدئو از: Train Ride
ترجمهی نگار خلیلی
تهیه و تنظیم: نشر نی
فهرست_کتابهای_نشر_نی؛_پاییز_۱۴۰۲.pdf
814.1 KB
فهرست کتابهای موجود؛ پاییز ۱۴۰۲