نشر نی
10.4K subscribers
6.17K photos
250 videos
479 files
3.61K links
www.nashreney.com :وب‌سایت

اینستاگرام: Instagram.com/nashreney

تهران، خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، شماره ۲۰
تلفن دفتر نشر: ۸۸۰۲۱۲۱۴
تلفن واحد فروش: ۸۸۰۰۴۶۵۸
ایمیل: info@nashreney.com
Download Telegram

‌منتشر شد
فاشیسم و راست‌گرایی در اروپا (۱۹۱۹-۱۹۴۵)
مارتین بلینک‌هورن
ترجمه‌ی مهیار آقایی
از مجموعه کارگاه تاریخ

مارتین بلینک‌هورن در این کتاب از دید مورخی اجتماعی و سیاسی به واکاوی رابطه‌ی فاشیسم با سایر انواع اقتدارگرایی راست‌گرا می‌پردازد و بدین منظور علاوه بر تأکید بر جنبش‌های مهم فاشیستی در ایتالیا و آلمان، توجه خود را معطوف کلیه‌ی ایده‌ها، جنبش‌ها و حکومت‌های فاشیستی و راست‌گرایی می‌کند که صحنه‌ی سیاسی اروپای ۱۹۱۹-۱۹۴۵ را تحت تأثیر قرار دادند. وی در عین آن‌که منکر تفاوت‌هایی در انواع سازمان‌های راست افراطی نیست، یادآور می‌شود که منافع مشترک آن‌ها در سال‌های بین دو جنگ و همچنین بده‌بستان‌های فکری و سازش‌های عمل‌گرایانه‌ی آنان چنان بوده که خطوط تمایز موجود را، برخلاف آنچه در ظاهر به نظر می‌رسد، عملاً کم‌رنگ کرده است.

▫️بخشی از کتاب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

‌ژان پل سارتر تفکر و فلسفه را جذاب کرد. او به دقت گوش‌به‌زنگ لحظاتی بود که در آن جهان خود را عجیب‌تر و ناشناخته‌تر از آن چیزی نشان می‌دهد که معمولاً فکرش را می‌کنیم؛ لحظاتی که منطق روزمره دربارهٔ آن پاسخگو نیست، لحظاتی که نشان می‌دهد امور به غایت ممکن و حتی پوچ و هولناک‌اند. اگزیستانسیالیسم حول برخی بینش‌های محوری ساخته شد:
۱. امور عجیب‌تر از آن چیزی‌ هستند که ما فکر می‌کنیم
۲. ما آزادیم
۳. ما نباید با ایمان بد زندگی کنیم
۴. ما آزادیم سرمایه‌داری را از بین ببریم

سارتر ما را وادار می‌کند تا سیال بودن هستی را بپذیریم و نهادها، عادت‌ها، نگرش‌ها و ایده‌های جدیدی خلق کنیم، پذیرش این که زندگی منطق مقدّری ندارد و ذاتاً معنادار نیست، می‌تواند منبعی برای رهایی عظیم ما باشد؛ آن هم زمانی که احساس می‌کنیم زیر بار سنت و وضع موجود سرکوب شده‌ایم.

ویدئو از وب‌سایت The school of life
ترجمه‌ی معصومه موسوی

‌چاپ بیست‌وهشتم منتشر شد
«کودک، خانواده، انسان»
نوشته‌ی ادل فیبر و ایلین مزلیش
ترجمه‌ی گیتی ناصحی

کتابی که در دست دارید حاصل تجربیات دو مادر است که به مدت پنج سال در یک گروه تربیت کودک شرکت کردند تا بتوانند فرزندان‌شان را با روش‌های بهتری پرورش دهند. از آن‌جا که نویسندگان کتاب روان‌شناس حرفه‌ای نیستند، در این کتاب از اصطلاحات دشوار و فنی خبری نیست و نویسندگان با ساده‌ترین زبان، تجربیات خود را در مقام مادر در دسترس خواننده قرار داده‌اند. آن‌ها حاصل یک دوره‌ی پنج‌ساله‌ی کار گروهی زیر نظر دکتر جینات را در این کتاب گرد آورده‌اند و با طرح شکست‌ها و موفقیت‌های‌شان نشان می‌دهند که تربیت کودک، کاری ساده و پیش‌پاافتاده نیست. خانم ادل فیبر دارای درجه‌ی لیسانس در رشته‌ی تئاتر و فوق‌لیسانس علوم تربیتی از دانشگاه نیویورک است. او مادر سه فرزند است و در مدارس نیویورک تدریس می‌کند. خانم ایلین مزلیش دارای درجه‌ی لیسانس در رشته‌ی تئاتر است و در مؤسسات پرورش کودکانی که مشکل تربیتی دارند، مشغول به کار است. او نیز مادر سه فرزند است.

▫️بخشی از کتاب

‌چاپ سی‌وششم منتشر شد
«بنیادهای علم سیاست»
عبدالرحمن عالم

ماهیت فعالیت‌های سیاسی، چگونگی پیدایش نهادهای سیاسی و جایگاه سیاست در زمینه‌ی گسترده‌ی زندگی اجتماعی در این کتاب بررسی شده است. مباحث کتاب به دانشجویان کمک می‌کند تا محتوای دروس تخصصی علم سیاست را فراچنگ آورند و از مطالعات سیاسی، بیشتر و بهتر بهره ببرند. تعریف محتوا و ماهیت علم سیاست، روش‌های علم سیاست و مفاهیم جدید این علم، نظریه‌های منشأ و خاستگاه دولت، طبقه‌بندی حکومت‌ها، دموکراسی، احزاب سیاسی و گروه‌های فشار و دولت رفاه از جمله مباحث اصلی کتاب است.

▫️بخشی از کتاب
شایع‌ترین اتهامی که علیه عواطف، و به‌ویژه عشق، اقامه می‌شود این است که عواطف تجربۀ ما را مخدوش یا معوج می‌کنند (لایب‌نیتس آن‌ها را «ادراکات مخدوش» می‌نامد). نکتۀ مورد ادعا در این‌جا این است که عواطف به‌نحو رسوایی در برابر قوانین مربوط به سازگاری منطقی و واقعیات بدیهی مقاومت می‌کنند، عواطف بنا به ادعا با «عقل سلیم» بیگانه‌اند و مایۀ انحراف ادراکات و داوری‌های ما هستند، و آشکارا با تناقض سر سازگاری دارند (و فروید این را از مشخصه‌های «ضمیر ناخودآگاه» می‌داند)، و نیز عواطف از سازگاری با اقتضائات بدیهی عینیت سرباز می‌زنند. این امر به‌نحو نگران‌کننده‌ای دربارۀ عشق صادق است. یک عاشق معمولی در نهایت شور و شوق به محبوبش که فردی کاملاً معمولی است، نگاه می‌کند و به او می‌گوید: «تو زیباترین زن دنیا هستی». چه برداشتی باید از این امر داشته باشیم؟ خودفریبی؟ جنون؟ بی‌تردید، مسئله ربطی به «کوری» ندارد، زیرا مشکل در این نیست که او طرف مقابل را نمی‌بیند (اگر ماجرا از این قرار بود، آن فرد را باید یک جاهل مسلم می‌دانستیم). درواقع، چه‌بسا او به‌درستی ادعا کند که بسی بیش‌تر یا عمیق‌تر از ما می‌بیند. اگر خیلی بی‌ادبی کنیم و بر موضع خود پابفشاریم، چه‌بسا عاشق سرمست ما با دلخوری به نکتۀ مورد اشارۀ ما اذعان کند، شاید به موضعی پدیدارشناسانه عقب‌نشینی کند و بگوید: «خب، او در چشم من زیباترین زن دنیاست!»، ولی ما می‌دانیم که در فلسفه این قیدوشرط‌ها چگونه تلقی می‌شوند ــ به‌لحاظ معرفت‌شناختی کاملاً نامطلوب و بی‌ارزش‌اند. فرد در مقام عاشق ادعایی می‌کند که آشکارا کاذب است. شاید زیبایی به چشم ناظر نباشد، اما آیا این برهانی علیه عشق است؟

از کتابِ «دربارۀ عشق»
مجموعه مقالاتی از: مارتا نوسباوم، رابرت سالومون، رابرت نوزیک، لارنس تامس، انت بایر، الیزابت راپاپورت
ترجمۀ آرش نراقی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

▫️‌فلسفه‌ی کلبیون

‌در قرن چهار پیش از میلاد مسیح، پسر یک خزانه‌دار با ضرب کردن سکه‌های تقلبی شهر سینوپ را به رسوایی کشاند. وقتی در نهایت اوضاع آرام شد، مرد جوان، دیوجانس، از شهروندی، پول و تمام دارایی‌هایش محروم شد. درحالی‌که بسیاری از جزئیات زندگی دیوجانس نامشخص هستند، ایده‌های فلسفی‌اش که باعث بدنامی‌اش شدند تا امروز باقی مانده‌اند. دیوجانس در تبعید به این تصمیم رسید که با رد آراء دیگران و معیارهای اجتماعی درباره‌ی موفقیت می‌تواند به آزادی حقیقی برسد. او خودکفا، نزدیک به طبیعت و بدون گرایش به مادیات، پوچی یا همرنگ جماعت شدن زندگی کرد. سال‌ها در خیابان روزگار گذراند و از دانش فنی، حمام و غذای پخته‌ چشم‌پوشی کرد. شهروندان او را کیون صدا می‌زدند یعنی سگ واق واقو که در واقع نوعی ناسزا بود. سگ‌ها در واقع نماد خوبی برای فلسفه‌ی او بودند. آنها موجودات خوشحالی هستند. از انتزاعیاتی مثل ثروت و شهرت رها هستند. دیوجانس و پیروان رو به افزایش او به نام «فیلسوفان سگی» یا کینیکوی شناخته شدند، لقبی که در نهایت تبدیل به واژه‌ی «کلبی» شد.

ویدئو از TED-Ed
ترجمهٔ معصومه موسوی
تهیه و تنظیم: نشر نی

دور و نزدیک «آمرصاحب»
خاطراتی از بودن در کنار قهرمان ملی، احمدشاه مسعود
نوشته‌ی محمدفهیم دشتی

در واقع من خود را در وضعیت یک کودک مکتبی یافتم که در برابر معلمی بزرگ زانو زده و درس‌های تازه‌ای می‌گیرد.
«مبارزه همیشه سخت است. این سختی وقتی از حد تحمل فراتر می‌رود که آدم‌ها خود را در مبارزه برای یک هدف، تنها می‌بینند. مبارزه با تمام سختی‌هایش، لذت عجیبی دارد؛ اما گر مجبور باشی برای رسیدن به هدف، آدم‌های دیگر را قربانی بسازی، لذت مبارزه را کمتر احساس می‌کنی. هیچ چیزی در مبارزه خطرناک‌تر از…» متوجه شدم آمرصاحب نگاه تندی به سوی دروازه‌ی اتاق انداخت. نگاه من نیز ناخودآگاه به آن‌سو کشیده شد. یکی از بچه‌های کماندو در قاب دروازه ایستاده بود. معلوم نبود چه می‌خواهد؛ اما نگاه تند آمرصاحب سبب شد که یک قدم عقب رفته و دروازه را ببندد.
آمرصاحب دوباره آغاز کرد: «بسیار خطرناک است، اگر در مبارزه با خیانت همراهان مواجه شوی. راه را گم می‌کنی، اگر ندانی بر کی می‌توانی اعتماد کنی.»
نگاه آمرصاحب این بار از کلکین اتاق به نقطه‌ی دوری دوخته شد. چند لحظه در سکوت گذشت...

▫️بخشی از کتاب

برای چنگ زدن به ریسمان آتشینی که تا بالای کوه سیاه کشیده شده همه دست‌های ما با هم ضروری است. چه کسی جرئت می‌کند از بسیج ما برای بهبود بخشیدن به سهمیه‌ی پلشت خاکی‌مان حرفی بزند؟ ما، در روزگار خودمان، خواستار «فراتر» هستیم و به چنگش خواهیم آورد.

از کتاب «سرگذشت سوررئالیسم»
گفت‌وگو با آندره برتون
ترجمه‌ی عبدالله کوثری


سوررئالیسم یکی از ماندگارترین و پردامنه‌ترین مکتب‌های فکری ـ هنری قرن بیستم است. جدا از تندروی‌ها و گزافکاری‌هایی که صرفاً نشانه‌ی عصیان در برابر وضع موجود بود، این جنبش به‌گفته‌ی برتون «سهم عمده‌ای در شکل‌گیری حساسیت مدرن ما داشته است.» سوررئالیسم نه‌تنها بر شعر، که بر سینما، نقاشی و مجسمه‌سازی تأثیر بسیار نهاد و قلمرو نفوذ آن از قاره اروپا فراتر رفت و در بسیاری کشورها هواداران پرشور یافت.
در این کتاب آندره برتون، یکی از بنیان‌گذاران و هواداران پرشور سوررئالیسم، سرگذشت این جنبش را از آغاز تا دهه ۱۹۵۰ با زبانی روشن بیان می‌کند. این کتاب مجموعه‌ای از مصاحبه‌های رادیویی و مطبوعاتی است که در سال‌های مختلف صورت پذیرفته است.

‌چاپ نهم منتشر شد
«عهد جدید»
براساس کتاب مقدس اورشلیم
ترجمه‌ی پیروز سیار

این کتاب نخستین ترجمه‌ی فارسی عهد جدید است که به‌همراه مقدمه‌ها، پانوشت‌های تفسیری، ارجاعات حاشیه‌ی صفحات و پیوست‌های متعدد در ایران انتشار می‌یابد. مأخذ این ترجمه، کتاب مقدس اورشلیم است که یکی از معتبرترین روایت‌های کتاب مقدس در دنیا است و به اکثر زبان‌های اروپایی برگردانده شده است. پدیدآورندگان این اثر، گروهی متشکل از سی‌وسه عالم برجسته بوده‌اند که از زمره‌ی بزرگ‌ترین متخصصان کتاب مقدس به‌شمار می‌آمدند. این کتاب دارای پانوشت‌های تفسیری و ارجاعات حاشیه‌ی صفحات است و در آن برای هر کتاب یا هر دسته کتاب، مقدمه‌ای نگاشته شده که در آن مباحث مربوط به نسخه‌شناسی و تصحیح متن، محتوای ادبی، زمینه‌های تاریخی، مباحث مربوط به قانون کتاب مقدس و نیز الهیات با دقت تشریح شده است. آخرین متن تجدیدنظرشده‌ی کتاب مقدس اورشلیم که در ۱۹۹۸ انتشار یافته، مبنای این ترجمه‌ی فارسی بوده است. مترجم در عین پیروی دقیق از متن کتاب مقدس اورشلیم، برای رفع مشکلات ترجمه، به نُه روایت دیگر کتاب مقدس نیز مراجعه کرده است...

▫️فهرست

منتشر شد

رُنه و مادلِن
امیل زولا
ترجمه‌ی نگار یونس‌زاده
از مجموعه‌ی جهان نمایش

انگار در درون من دو زن هست: یک زن مسن و آرام که رؤیای زندگی در اتاقی دربسته را می‌بیند با مبلمانی قدیمی، زندگی‌ای تماماً وقف انجام وظیفه، و یک زن خیلی جوان که جانش به لب رسیده، علیه خودش و دیگران طغیان کرده و دلش می‌خواهد وسط بلبشوی دنیا گم بشود و سرمست باشد و خودش را بسپارد دست ناشناخته‌ها. (از صفحه‌ی ۶۹ کتاب)

🔸جهان نمایش مجموعه‌ای است از متن‌هایی که برای صحنه‌ی نمایش یا درباره‌ی آن نوشته شده‌اند. انواع نمایش‌نامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایش‌نامه‌هایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متن‌های نظری در حوزه‌ی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای می‌گیرند.

◀️ تاکنون ۵۲ عنوان از این مجموعه منتشر شده است.

▫️بخشی از کتاب

ارسال رایگان به سراسر کشور: www.nashreney.com
‌‌
‌‌‌‌ما در نشر نی به سوگ دوست و همکار نازنین‌مان معصومه موسوی نشسته‌ایم.
معصومه‌‌ی عزیزمان با رفتن ناگهانی‌اش همه‌ی ما را در بهت و اندوه فرو برد. داغش تا ابد به دل و جان ما می‌ماند.

‌‌مراسم ترحیم دوست و همکار عزیزمان، معصومه موسوی، دبیر تحریریه‌ی نشر نی، روز دوشنبه ۲۰ شهریور ساعت ۱۴:۳۰ تا ۱۶ در مسجد الزهرا واقع در شهرک غرب، خیابان هرمزان برگزار خواهد شد.


‌‌مرگ خواهد آمد و با چشمان تو خواهد نگریست
مرگی که از صبح تا شب با ماست،
بی‌خواب و
گنگ مانند افسوسی‌ قدیمی
یا معصیتی‌ جاهلانه.
چشمانت واژه‌ای تهی خواهد بود،
فریادی فرونشانده و سکوتی.
بدین‌‌سان هر روز صبح می‌بینی‌اش
وقتی تنها خم می‌شوی رو به آینه،
آی امید گرامی
ما نیز آن روز خواهیم دانست
که زندگی و نیستی تویی.
مرگ هر کس را به چشمی می‌نگرد.
مرگ خواهد آمد و با چشمان تو خواهد نگریست
مانند پایان یافتن معصیتی خواهد بود و
دیدار چهره‌ای مرده
که از آینه پدیدار می‌شود،
مانند گوش سپردن به لب‌های بسته‌ای که سخن می‌گویند.
و ما در سکوت فرو خواهیم رفت.

«‌‌وایِ من، وایِ من، دلی شکسته دارم و چشمی به خون نشسته
وایِ من که این نگون‌بختی زنجیری است به پا و دست
که گردش ایامش از هم نخواهند گسست
به تسلای اندوه و عذاب من کلامی نمی‌یابی
حالیا زخم‌ها به اشک بشویید و راه خانه بگیرید
به یاری برآیید و با من فغان برآرید
فغان برآرید و بر سینه بکوبید
اشک بیفشانید و به مویه‌مویه موی سپید از سر بکَنید
جامه بر تن بردرید به زاری
باشد که این زاری کوی و برزن بگیرد
آهسته آهسته، ای آن که گریان می‌روی
سر بیفراز و غریو اندوه به آسمان بردار.»

‌‌‌آیسخولوس، ترجمه‌ی عبدالله کوثری

نقاشی اثر کاراواجو، ۱۶۰۶

‌مگر غم رنگ دارد؟ آری، مال من داشت. این بار غم من سرخ‌گونه به رنگ آسمان بود و همچون فلز گداخته‌ای، همچون سرب مذابی بر جانم فرو می‌ریخت. از سوزش آن، فریاد برآوردم. این نخستین بار بود که زندگی مرا می‌سوزاند.

در فاصله‌ی دو نقطه؛ ایران درّودی
نقاشی: گر گرفته، ایران درّودی

‌این خیل که به سوگش می‌خوانی
نه ناموخته‌ست و نه بیگانه با اشک
سالیان درازست که جویبارهایی از اشک ما جاری‌ست
نه یک روزمان بی‌اندوه گذشت و نه یک شب‌مان
از ماتمی نو به نو تهی بود
پس باز و باز شیون و زاری
و باز و باز کوفتن بر سینه‌ها
اکنون ای شهبانوی آزردهٔ تقدیر
آموزگار ما باش و سوگ سالار ما
و ما گوش به فرمانت می‌نهیم
گرچه خود رسم و راه شیون و افغانِ نومیدوار را نیک آموخته‌ایم.

زنان تروا، سنکا، ترجمهٔ عبدالله کوثری
تصویر: بخشی از نقاشی پی‌یتا، آنگران کارتون، ۱۴۵۵

‌نشر نی درگذشت نابهنگام مترجم جوان، نیما حضرتی، را به جامعه‌ی فرهنگی و ادبی ایران و بستگان او تسلیت می‌گوید.
نیما حضرتی، متولد سال ۱۳۶۴، مترجم آثار ادبی و نمایشی شاخصی بود از جمله: مجموعه داستان‌های «قصه‌های آشوب» و «قصه‌های جنگ» اثر جوزف کنراد، رمان‌های «آقای کوئین مرموز»، «آواز قو» و «شبح مرگ بر فراز نیل» اثر آگاتا کریستی و نمایشنامه‌های‌ «حلقه» و «پنلوپه» اثر سامرست موآم و «اما و جین آستین» اثر مارتین میلار و دون مکیچان.

‌‌فرد سوگوار از لحاظ ذهنی رنج می‌کشد، رنج و دردی که نیازمند بروز و بیرون‌ریزی است. احساس می‌کند بار غصه‌ای بر دوش دارد، سر و دست و پایش سنگین است؛ نیرویش، شجاعتش و اشتیاقش برای همه‌چیز از میان رفته است. از غذاخوردن بیزار است، غذا راه گلویش را می‌بندد و هضم خوبی ندارد. همه‌چیز، انگار که از پشت حجابی دیده شود، پوچ و توخالی به نظر می‌آید؛ چشم‌ها در فضا خیره می‌مانند، صدا خفه و خاموش می‌شود و پاها با احتیاط قدم برمی‌دارند. فکر کاملاً درگیر فرد متوفی است؛ چشم او را می‌جوید و می‌خواهد تا آن‌جا که ممکن است در خاطر حفظش کند؛ بارها قدم‌ها به‌سوی جسد کشیده می‌شوند. هرگاه دنیای بیرون خود را به فرد سوگوار تحمیل کند، سوگ دوباره با صدایی بلند بیرون می‌ریزد، همان‌گونه که هنگام خاکسپاری روی می‌دهد. وقتی خاکسپاری هم تمام می‌شود، سوگوار آشکارا احساس رهایی می‌کند.

از کتابِ «هستی»
ویراستاران: رولو می، ارنست انجل و هانری ف النبرگر
ترجمۀ سپیده حبیب

نقاشی: سوگواری، اثر ژول شارل بوکه، ۱۹۰۳
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ملانکولی واژه‌ای نیست که ورد زبان همه باشد. اما باید بیشتر به آن توجه کنیم و حتی هرازگاهی به دنبال آن باشیم. ملانکولی نوعی غم و ناراحتی است که زمانی پدید می‌آید که ما این حقیقت را بپذیریم که زندگی ذاتاً دشوار است و رنج و ناامیدی بخش‌های اصلی تجربهٔ جهانی است. ملانکولی اختلال نیست که به درمان نیاز باشد. جامعهٔ مدرن تمایل دارد بر شادی و نشاط تأکید کند، اما باید بپذیریم که در بیشتر موارد، واقعیت دربارهٔ غم و از دست دادن است. زندگی خوب زندگی‌ای نیست که در برابر حزن مصون باشد، بلکه در آن رنج به رشد به ما کمک می‌کند. ملانکولی واژه‌ای است که کمتر به کار برده می‌شود. معنایش ناگوار و فلاکت‌بار نیست. بدان معناست که بدون خشم این حقیقت را درک کنید که دنیا پر از حرص وحماقت است و به ندرت می‌توان آرامش درونی پیدا کرد؛ این‌که زندگی آسوده با کسانی که دوستشان داریم دشوار است؛ این‌که داشتن شغلی که هم از نظر مالی رضایت‌بخش باشد و هم از نظر اخلاقی تعالی‌بخش باشد، غیرمعمول است؛ این‌که بسیاری از افراد شایسته، روزگار بسیار سختی می‌گذرانند.


ویدئو از وب‌سایت: The School of Life
ترجمهٔ ماهرخ همتی
تهیه و تنظیم: نشر نی
اندوه تماشا
قراری در سوگ مرحوم دکتر معصومه موسوی

با حضور و صحبتِ

مصطفی ملکیان (استاد فلسفه اخلاق)
حسین مصباحیان (استاد و پژوهشگر فلسفه)
علی‌اکبر احمدی افرمجانی (استاد و پژوهشگر فلسفه)
محمد راغب (استاد ادبیات فارسی)

دوشنبه سوم مهر ۱۴۰۲
ساعت ۱۸:۳۰

خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، باشگاه اندیشه، شبستان اندیشه

#اندوه_تماشا #معصومه‌موسوی #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe

‌شکمم هر روز کلان‌تر می‌شد و مریم هم سرزدن‌ها‌‌یش را بیشتر کرده بود. همراه مریم چند دست لباس کوچک خریدیم. گاهی فکر می‌کردم شاید تمام این‌ها‌‌ خواب و خیال باشد و در شکمم هواست که هر روز حجم می‌گیرد. ذوق و اشتیاقم را در کنار مریم می‌توانستم نشان دهم. مریم نگاهم می‌کرد و صدقه‌‌ام می‌رفت. او چندین بار این حس را تجربه کرده بود، به گمانم برایش تکراری شده بود.
«نِه! هر شکمی که زن می‌زاید، برایش یک امید و خوشی است. حس مادرانه چیزی نیست که تکراری شود.»
وقتی فهیم را در بغلم ماندند، هنوز هم باور نمی‌کردم مادر شده‌ام. مریم مدام سر فهیم را نوازش می‌کرد و می‌بوسیدش. فهیم یک‌ماهه نشده بود که خواهر مریم از دنیا رفت و ماندن من در آن‌جا روی خوشی نداشت. چند وقتی را در آپارتمان کوچکی به سر بردم. هرچه مریم برای مرگ تنها‌ خواهرش گریان می‌کرد، من بیشتر فهیم را در بغلم می‌فشردم. تازه فهمیده بودم مرگ عزیز یعنی چه.

از رمانِ «نه مثل دایی یغما»
نوشته‌ی زهرا نوری

عکس از اریک لافورگ