در دست انتشار
«فلسفهی باغها»
دیوید ادوارد کوپر
ترجمهی شیرین کریمی
از نگاه دیوید ادوارد کوپر باغبانی کردوکاری است که اگر با قوهی تشخیص حسیِ مناسب درگیرش شوید بیش از هر کردوکار دیگری تجسمبخش حقیقتِ رابطهی میان انسان و جهانش است. کوپر در این کتابِ اندیشمندانه و تأملبرانگیز با روشی یگانه و مهیج در مفهومسازی نشان میدهد که چطور تأمل دقیق بر کردوکارهای باغبانی و فهم این کردوکارها میتواند باعث بروز نوعی مکاشفه در اسرار هستی شود. به گفتهی جان کاتینگهام، فیلسوف انگلیسی، کتاب فلسفهی باغها نمونهای ژرف و پرمحتوا از تأمل فلسفی است که نشان میدهد چطور فلسفه، با وجود تمامی نقدهای بیامان، هنوز میتواند به زبان بشریت سخن بگوید. اگر به دنبال درک باغبانی و رابطهی ما با طبیعت و هنر باشید و به فلسفه، باغها و باغبانی علاقهمند باشید، این کتاب پر از نمونههای روشنگر، نکات تأملبرانگیز و به لحاظ فکری بسیار چالشبرانگیز است.
در دست انتشار
«فلسفهی باغها»
دیوید ادوارد کوپر
ترجمهی شیرین کریمی
از نگاه دیوید ادوارد کوپر باغبانی کردوکاری است که اگر با قوهی تشخیص حسیِ مناسب درگیرش شوید بیش از هر کردوکار دیگری تجسمبخش حقیقتِ رابطهی میان انسان و جهانش است. کوپر در این کتابِ اندیشمندانه و تأملبرانگیز با روشی یگانه و مهیج در مفهومسازی نشان میدهد که چطور تأمل دقیق بر کردوکارهای باغبانی و فهم این کردوکارها میتواند باعث بروز نوعی مکاشفه در اسرار هستی شود. به گفتهی جان کاتینگهام، فیلسوف انگلیسی، کتاب فلسفهی باغها نمونهای ژرف و پرمحتوا از تأمل فلسفی است که نشان میدهد چطور فلسفه، با وجود تمامی نقدهای بیامان، هنوز میتواند به زبان بشریت سخن بگوید. اگر به دنبال درک باغبانی و رابطهی ما با طبیعت و هنر باشید و به فلسفه، باغها و باغبانی علاقهمند باشید، این کتاب پر از نمونههای روشنگر، نکات تأملبرانگیز و به لحاظ فکری بسیار چالشبرانگیز است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بخشی از گفتوگو با جولین بارنز دربارهی رمانِ «الیزابت فینچ»، ترجمهی محمدرضا ترکتتاری
و اما دربارهی جولین مرتد، کنجکاوم بدونم چرا الیزابت فینچ چنین پیوندی با جولین مرتد داره، من کتاب رو چندبار خوندم، فکر میکنم بدونم، فکر میکنم فهمیدم چرا، اما دوست دارم توضیح شما رو هم بشنوم که چرا الیزابت فینچ درگیرِ جولین مرتد شد.
خب من فکر میکنم این پیوند ریشه در ناسازگاریِ او با زمانهش داره. جایی از کتاب نیل دربارهی الیزابت فینچ میگه: انگار او در زندگی و جهانِ امروز حضور معمولی نداشت، در عینحال کهنهمآب هم نبود، انگار که ورای زمانه یا فراتر از زمانه بود. دقیقاً میگه: مثل الههای باستانی. و البته میدونین این حرف مبالغهآمیزه. فینچ شخصیتی بسیار انسانی داره. او متعلق به زمانهی خودش نیست. گزافکاری نمیکنه. دید بسیطتری داره. اهل افراط نیست. آخرین آدمیه که ممکنه یه جعبه پر از ویدیو یا چیزهایی از این قبیل داشته باشه. به ورزش یا چیزهای بیاهمیت دیگهای که ما ممکنه بهشون علاقه داشته باشیم، توجهی نداره، بنابراین یکی از علتهای پیوندش با جولین میتونه این باشه.
ترجمهی ویدئو از: نگار خلیلی
تهیه و تنظیم: نشر نی
بخشی از گفتوگو با جولین بارنز دربارهی رمانِ «الیزابت فینچ»، ترجمهی محمدرضا ترکتتاری
و اما دربارهی جولین مرتد، کنجکاوم بدونم چرا الیزابت فینچ چنین پیوندی با جولین مرتد داره، من کتاب رو چندبار خوندم، فکر میکنم بدونم، فکر میکنم فهمیدم چرا، اما دوست دارم توضیح شما رو هم بشنوم که چرا الیزابت فینچ درگیرِ جولین مرتد شد.
خب من فکر میکنم این پیوند ریشه در ناسازگاریِ او با زمانهش داره. جایی از کتاب نیل دربارهی الیزابت فینچ میگه: انگار او در زندگی و جهانِ امروز حضور معمولی نداشت، در عینحال کهنهمآب هم نبود، انگار که ورای زمانه یا فراتر از زمانه بود. دقیقاً میگه: مثل الههای باستانی. و البته میدونین این حرف مبالغهآمیزه. فینچ شخصیتی بسیار انسانی داره. او متعلق به زمانهی خودش نیست. گزافکاری نمیکنه. دید بسیطتری داره. اهل افراط نیست. آخرین آدمیه که ممکنه یه جعبه پر از ویدیو یا چیزهایی از این قبیل داشته باشه. به ورزش یا چیزهای بیاهمیت دیگهای که ما ممکنه بهشون علاقه داشته باشیم، توجهی نداره، بنابراین یکی از علتهای پیوندش با جولین میتونه این باشه.
ترجمهی ویدئو از: نگار خلیلی
تهیه و تنظیم: نشر نی
منتشر شد
«مردهسوزی»
نمایشنامه؛ از مجموعهی جهان نمایش؛ شمارهی ۴۶
نوشتهی گابریل مارسل
ترجمهی هانیه رجبی
● بله، منظورم همینه، خودکشی. به هم ریختین؟ میتونین خیلی راحت تأییدم کنین تا «من» با اون نیمهجنازه ازدواج کنم. ولی به جز ترحم چه حسی میتونم بهش داشته باشم؟
از صفحهی ۵۸ کتاب
جهان نمایش مجموعهای است از متنهایی که برای صحنهی نمایش یا دربارهی آن نوشته شدهاند. انواع نمایشنامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایشنامههایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متنهای نظری در حوزهی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای میگیرند.
▫️ بخشی از کتاب
منتشر شد
«مردهسوزی»
نمایشنامه؛ از مجموعهی جهان نمایش؛ شمارهی ۴۶
نوشتهی گابریل مارسل
ترجمهی هانیه رجبی
● بله، منظورم همینه، خودکشی. به هم ریختین؟ میتونین خیلی راحت تأییدم کنین تا «من» با اون نیمهجنازه ازدواج کنم. ولی به جز ترحم چه حسی میتونم بهش داشته باشم؟
از صفحهی ۵۸ کتاب
جهان نمایش مجموعهای است از متنهایی که برای صحنهی نمایش یا دربارهی آن نوشته شدهاند. انواع نمایشنامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایشنامههایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متنهای نظری در حوزهی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای میگیرند.
▫️ بخشی از کتاب
منتشر شد
«ندای درون»
نمایشنامه؛ از مجموعهی جهان نمایش؛ شمارهی ۵۰
نوشتهی ادم رپ
ترجمهی مهرناز پیلتن
● بحث کردن راجع به راسکولنیکوف هیچوقت کسلکننده نمیشه… یه روز که کل کلاس درگیر بحث داغی در مورد قتل پیرزن نزولخوار و خواهرش بود، به محض اینکه وقفهی کوتاهی پیش اومد یکی از پسرهای جوون کلاس به اسم کریستوفر دان گفت: «من هم یه روز لحظهای مثل اینو خلق میکنم.»
از صفحهی ۱۹-۲۰ کتاب
جهان نمایش مجموعهای است از متنهایی که برای صحنهی نمایش یا دربارهی آن نوشته شدهاند. انواع نمایشنامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایشنامههایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متنهای نظری در حوزهی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای میگیرند.
▫️بخشی از کتاب
منتشر شد
«ندای درون»
نمایشنامه؛ از مجموعهی جهان نمایش؛ شمارهی ۵۰
نوشتهی ادم رپ
ترجمهی مهرناز پیلتن
● بحث کردن راجع به راسکولنیکوف هیچوقت کسلکننده نمیشه… یه روز که کل کلاس درگیر بحث داغی در مورد قتل پیرزن نزولخوار و خواهرش بود، به محض اینکه وقفهی کوتاهی پیش اومد یکی از پسرهای جوون کلاس به اسم کریستوفر دان گفت: «من هم یه روز لحظهای مثل اینو خلق میکنم.»
از صفحهی ۱۹-۲۰ کتاب
جهان نمایش مجموعهای است از متنهایی که برای صحنهی نمایش یا دربارهی آن نوشته شدهاند. انواع نمایشنامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایشنامههایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متنهای نظری در حوزهی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای میگیرند.
▫️بخشی از کتاب
سقراط: خواه آهنگِ گریز از این جا را کرده باشیم، خواه آهنگِ هر چیزی که این کار را باید نامید، در این صورت اگر قوانین و دولتشهر بیایند و رویارویِ ما بایستند و بپرسند: «به من بگو، ای سقراط، هوای چه کاری در سر داری؟ چیزی جز اینکه با این کار که در پیش میگیری، بر سرِ آنی که تا جایی که میتوانی، ما قوانین و نیز کلِ شهر را بر باد دهی؟ یا میپنداری شهری که در آن احکامِ صادرشده در دادگاهها نافذ نباشند و به دستِ شهروندانِ منفرد بیاعتبار و تباه شوند، میتواند همچنان نگونسار نشود؟» ای کریتون، در برابرِ اینها و پرسشهای دیگر از این دست چه خواهیم گفت؟ زیرا بسیاری چیزها هست که کسی، بهخصوص آن که سخنور است، میتواند در دفاع از این قانونِ بربادرفته بگوید، قانونی که مقرر میکند که احکام صادرشده لازمالاجرایند. یا در پاسخ به آنان خواهیم گفت: «زیرا شهر به ما ستم کرد و بهدرستی حکمِ محکومیت نداد»؟ اینها را خواهیم گفت؟ یا چه چیز [دیگری] خواهیم گفت؟
بخشی از دیالوگ سقراط و کریتون
از کتابِ کریتون افلاطون
متن دوزبانه
ترجمه و افزودهها: ایمان شفیعبیک
سقراط: خواه آهنگِ گریز از این جا را کرده باشیم، خواه آهنگِ هر چیزی که این کار را باید نامید، در این صورت اگر قوانین و دولتشهر بیایند و رویارویِ ما بایستند و بپرسند: «به من بگو، ای سقراط، هوای چه کاری در سر داری؟ چیزی جز اینکه با این کار که در پیش میگیری، بر سرِ آنی که تا جایی که میتوانی، ما قوانین و نیز کلِ شهر را بر باد دهی؟ یا میپنداری شهری که در آن احکامِ صادرشده در دادگاهها نافذ نباشند و به دستِ شهروندانِ منفرد بیاعتبار و تباه شوند، میتواند همچنان نگونسار نشود؟» ای کریتون، در برابرِ اینها و پرسشهای دیگر از این دست چه خواهیم گفت؟ زیرا بسیاری چیزها هست که کسی، بهخصوص آن که سخنور است، میتواند در دفاع از این قانونِ بربادرفته بگوید، قانونی که مقرر میکند که احکام صادرشده لازمالاجرایند. یا در پاسخ به آنان خواهیم گفت: «زیرا شهر به ما ستم کرد و بهدرستی حکمِ محکومیت نداد»؟ اینها را خواهیم گفت؟ یا چه چیز [دیگری] خواهیم گفت؟
بخشی از دیالوگ سقراط و کریتون
از کتابِ کریتون افلاطون
متن دوزبانه
ترجمه و افزودهها: ایمان شفیعبیک
منتشر شد
«نبوت در اسلام»
فلسفه و اعتقاد رسمی
فضل الرحمان
ترجمهی امیررضا صادقی
اگر این دیدگاه را بپذیریم که فلسفه در جهان اسلام، اساساً، در پاسخ به نسبت میان «عقل» و «وحی» شکل گرفته است، بیشک، باید تصدیق کنیم که این کتاب یکی از بهترین و دقیقترین پژوهشهایی است که به این مسئلهی کانونی پرداخته است. فضل الرحمان میکوشد ریشهی آموزهی فلسفی وحی در اندیشهی اسلامی را در متون یونان باستان ردیابی کند، تفسیر و تفصیل آن را به دست فیلسوفان مسلمان نشان دهد و، درنهایت، درجات مختلف پذیرش این آموزه را در جریان اعتقاد رسمی اسلامی مکشوف سازد. او در اینباره میگوید: «تا جایی که میتوانستم سعی کردهام خاستگاههای یونانی این آموزهی فلسفی را در هریک از جنبههایش ردیابی کنم. این شیوه مشخص میکند که مؤلفههای اساسی در این آموزهی فلسفی کاملاً یونانی است، ولی فیلسوفان مسلمان آنها را بسط و تفصیل دادهاند و در بعضی موارد اصلاح کردهاند و فراتر از همه، برای نخستینبار در تاریخ اندیشهی دینی، برای به دست دادن تصویری از پیامبر اسلام، این مؤلفهها را با هم در آمیختهاند.
▫️بخشی از کتاب
منتشر شد
«نبوت در اسلام»
فلسفه و اعتقاد رسمی
فضل الرحمان
ترجمهی امیررضا صادقی
اگر این دیدگاه را بپذیریم که فلسفه در جهان اسلام، اساساً، در پاسخ به نسبت میان «عقل» و «وحی» شکل گرفته است، بیشک، باید تصدیق کنیم که این کتاب یکی از بهترین و دقیقترین پژوهشهایی است که به این مسئلهی کانونی پرداخته است. فضل الرحمان میکوشد ریشهی آموزهی فلسفی وحی در اندیشهی اسلامی را در متون یونان باستان ردیابی کند، تفسیر و تفصیل آن را به دست فیلسوفان مسلمان نشان دهد و، درنهایت، درجات مختلف پذیرش این آموزه را در جریان اعتقاد رسمی اسلامی مکشوف سازد. او در اینباره میگوید: «تا جایی که میتوانستم سعی کردهام خاستگاههای یونانی این آموزهی فلسفی را در هریک از جنبههایش ردیابی کنم. این شیوه مشخص میکند که مؤلفههای اساسی در این آموزهی فلسفی کاملاً یونانی است، ولی فیلسوفان مسلمان آنها را بسط و تفصیل دادهاند و در بعضی موارد اصلاح کردهاند و فراتر از همه، برای نخستینبار در تاریخ اندیشهی دینی، برای به دست دادن تصویری از پیامبر اسلام، این مؤلفهها را با هم در آمیختهاند.
▫️بخشی از کتاب
معرفی نمایشنامۀ «دیو جغرافی و دستهای دکتر زملوایس»، نوشتۀ نغمه ثمینی
مجلۀ هنری کافه کاتارسیس
✏️ آیدا گلنسایی
جدال حافظه با فراموشی
خدیجه مصدق و دکتر زملوایس دو قربانی بزرگاند. اولی قربانیِ جامعۀ سیاستزده و مردسالار و دومی قربانیِ جامعۀ متعصب. اولی پس از تبعید پدرش، محمد مصدق، به جنون دچار میشود و سر از آسایشگاهی روانی در کشور سوئیس درمیآورد و دومی پس از کشفِ زودهنگام میکروب دیوانه تلقی میشود و به آسایشگاه فرستاده میشود. این نمایشنامه در بخش اول از جبر میگوید، از جغرافیایی که ملتها را به گروگان میگیرد، هر بلایی میخواهد سر ساکنانش میآورد و عاقبت رنجِ آنها، عشقِ آنها و از همه دردناکتر وجودِ آنها را انکار میکند. در بخش دوم به جبرِ زمان میپردازد و از ظهور مردی درست میگوید در زمانی غلط، موقعی که محیط آمادۀ پذیرفتن حقیقت نیست و به آن میخندد!
ادامۀ مطلب: https://cafecatharsis.ir/34919
مجلۀ هنری کافه کاتارسیس
✏️ آیدا گلنسایی
جدال حافظه با فراموشی
خدیجه مصدق و دکتر زملوایس دو قربانی بزرگاند. اولی قربانیِ جامعۀ سیاستزده و مردسالار و دومی قربانیِ جامعۀ متعصب. اولی پس از تبعید پدرش، محمد مصدق، به جنون دچار میشود و سر از آسایشگاهی روانی در کشور سوئیس درمیآورد و دومی پس از کشفِ زودهنگام میکروب دیوانه تلقی میشود و به آسایشگاه فرستاده میشود. این نمایشنامه در بخش اول از جبر میگوید، از جغرافیایی که ملتها را به گروگان میگیرد، هر بلایی میخواهد سر ساکنانش میآورد و عاقبت رنجِ آنها، عشقِ آنها و از همه دردناکتر وجودِ آنها را انکار میکند. در بخش دوم به جبرِ زمان میپردازد و از ظهور مردی درست میگوید در زمانی غلط، موقعی که محیط آمادۀ پذیرفتن حقیقت نیست و به آن میخندد!
ادامۀ مطلب: https://cafecatharsis.ir/34919
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بخشی از گفتوگو با اریک الین رایت دربارهٔ تجسم اتوپیاهای واقعی
اجازه دهید قدری راجع به خاستگاه پروژهٔ «اتوپیاهای واقعی» و هدفی که میخواستم در چارچوب این ایدهٔ کلی دنبال کنم توضیح دهم. این پروژه از اوایل دههٔ ۱۹۹۰ آغاز شد، بعد از فروپاشی اتحاد شوروی. آن برهه برههٔ تاریخی بسیار خاصی بود، مخصوصاً برای منتقدان سرمایهداری، برای چپها. در آن زمان احساس غالب این بود که بالاخره زنجیر دفاع از سوسیالیسم در برابر مدل شوروی از دست و پایمان باز شده، اما بعد معلوم شد که پایان اتحاد شوروی برای خیلیها در حکم پایان باور به وجود هرگونه بدیلی است. مارگارت تاچر در دههٔ هشتاد جملهٔ «بدیلی در کار نیست» (TINA) را بر سر زبانها انداخت و این تصور در دههٔ نود تقویت شد. و اما ایدهٔ اتوپیاهای واقعی، که ساخته و پرداختهٔ من بود، در کل تلاشی بود برای دوباره فکر کردن از منظری انتقادی به بدیلهایی برای ساختارهای موجود که ساختارهای سلطه و نابرابری و تبعیض و غیره هستند، تلاش برای پروراندن مفهوم جدیدی از امر ممکن، آن هم در جهانی که امکانها انگار مدام محدودتر میشوند.
تهیه و ترجمه: نشر نی
بخشی از گفتوگو با اریک الین رایت دربارهٔ تجسم اتوپیاهای واقعی
اجازه دهید قدری راجع به خاستگاه پروژهٔ «اتوپیاهای واقعی» و هدفی که میخواستم در چارچوب این ایدهٔ کلی دنبال کنم توضیح دهم. این پروژه از اوایل دههٔ ۱۹۹۰ آغاز شد، بعد از فروپاشی اتحاد شوروی. آن برهه برههٔ تاریخی بسیار خاصی بود، مخصوصاً برای منتقدان سرمایهداری، برای چپها. در آن زمان احساس غالب این بود که بالاخره زنجیر دفاع از سوسیالیسم در برابر مدل شوروی از دست و پایمان باز شده، اما بعد معلوم شد که پایان اتحاد شوروی برای خیلیها در حکم پایان باور به وجود هرگونه بدیلی است. مارگارت تاچر در دههٔ هشتاد جملهٔ «بدیلی در کار نیست» (TINA) را بر سر زبانها انداخت و این تصور در دههٔ نود تقویت شد. و اما ایدهٔ اتوپیاهای واقعی، که ساخته و پرداختهٔ من بود، در کل تلاشی بود برای دوباره فکر کردن از منظری انتقادی به بدیلهایی برای ساختارهای موجود که ساختارهای سلطه و نابرابری و تبعیض و غیره هستند، تلاش برای پروراندن مفهوم جدیدی از امر ممکن، آن هم در جهانی که امکانها انگار مدام محدودتر میشوند.
تهیه و ترجمه: نشر نی
معرفی نمایشنامۀ «آشپزخانه و متعلقات» نوشتۀ انیِس ژاوی و ژانپیر بَکری
تنهایی انسان مدرن در جهان دستاوردمحور
✏️ آیدا گلنسایی
ساده شروع میشود. ژاک و مارتین دوستهای ده سال پیش خود را دعوت کردهاند. شارلوت و همسرش. مردی که در نمایشنامه معرفی نمیشود، شوهر شارلوت، در تلویزیون کار میکند و آدم مهمی است. او خوشمشرب است، خوب سرِ همه را گرم میکند، خودش را نمیگیرد، و در نظر بقیه جز ژرژ میزبان او بودن اتفاق مهمی است. برخورد با این آدم مهم سبب میشود همۀ افراد مهمانی مارتین، ژاک، ژرژ، فرد و ماریلین و شارلوت چیزهایی از شخصیت خود بروز دهند. این نمایشنامه میگذارد به نگاه کاملی برسیم دربارۀ افرادی که بهطرز عجیبی به ما نزدیکاند. اجازه میدهد هم چهرۀ زیبای نقاب را ببینیم و هم چهرۀ ترسناک پشت نقاب را. مترجم اثر، نگار یونسزاده، آن را چنین معرفی کرده است:
«زوجی بهظاهر معمولی شامی هفتنفره ترتیب دادهاند و دوستان قدیمیشان را پس از ده سال میبینند. مهمانی به افتخار حضور آن دوستی است که در صحنه ظاهر نمیشود و حتی نام او را نمیدانیم، اما از چهرههای سرشناس تلویزیون است. در مهمانی رفتهرفته تنش بالا میگیرد و حضور این مرد تحسین، حسرت، حسادت و پرخاش دیگران را برمیانگیزد و ضعفها و خودخواهیها و درماندگیهای شخصیتها نمود بیرونی پیدا میکند. همۀ اتفاقات نمایش در آشپزخانۀ میزبان خلاصه میشود، همان جای دنج در مهمانیهای ملالآور که مکانی میشود برای گفتوگوهای کوتاه، غرزدنها، دلخوریها و عقدهگشاییها.
ادامهٔ مطلب: https://cafecatharsis.ir/34824
تنهایی انسان مدرن در جهان دستاوردمحور
✏️ آیدا گلنسایی
ساده شروع میشود. ژاک و مارتین دوستهای ده سال پیش خود را دعوت کردهاند. شارلوت و همسرش. مردی که در نمایشنامه معرفی نمیشود، شوهر شارلوت، در تلویزیون کار میکند و آدم مهمی است. او خوشمشرب است، خوب سرِ همه را گرم میکند، خودش را نمیگیرد، و در نظر بقیه جز ژرژ میزبان او بودن اتفاق مهمی است. برخورد با این آدم مهم سبب میشود همۀ افراد مهمانی مارتین، ژاک، ژرژ، فرد و ماریلین و شارلوت چیزهایی از شخصیت خود بروز دهند. این نمایشنامه میگذارد به نگاه کاملی برسیم دربارۀ افرادی که بهطرز عجیبی به ما نزدیکاند. اجازه میدهد هم چهرۀ زیبای نقاب را ببینیم و هم چهرۀ ترسناک پشت نقاب را. مترجم اثر، نگار یونسزاده، آن را چنین معرفی کرده است:
«زوجی بهظاهر معمولی شامی هفتنفره ترتیب دادهاند و دوستان قدیمیشان را پس از ده سال میبینند. مهمانی به افتخار حضور آن دوستی است که در صحنه ظاهر نمیشود و حتی نام او را نمیدانیم، اما از چهرههای سرشناس تلویزیون است. در مهمانی رفتهرفته تنش بالا میگیرد و حضور این مرد تحسین، حسرت، حسادت و پرخاش دیگران را برمیانگیزد و ضعفها و خودخواهیها و درماندگیهای شخصیتها نمود بیرونی پیدا میکند. همۀ اتفاقات نمایش در آشپزخانۀ میزبان خلاصه میشود، همان جای دنج در مهمانیهای ملالآور که مکانی میشود برای گفتوگوهای کوتاه، غرزدنها، دلخوریها و عقدهگشاییها.
ادامهٔ مطلب: https://cafecatharsis.ir/34824
چاپ چهارم منتشر شد
«انتخاب: سلطه یا رهبری»
زبیگنیو برژینسکی
ترجمهی امیرحسین نوروزی
نقش جهانی ایالات متحده در قرن بیستویکم چیست و امریکا چگونه میتواند آن را ایفا کند؟ معضلات امریکا در ایفای این نقش چیست؟ آیا ایالات متحده میتواند از نقش جهانی خود دست بکشد؟ اگر نه هدف غائی این نقش چیست؟ متحد استراتژیک امریکا در این راه کیست؟ چگونه میتوان میان امنیت ملی، دموکراسی، جهانیشدن، فرهنگ جهانی و هژمونی تعادل برقرار کرد؟
پرسشهایی از این دست پرسشهایی بهظاهر سادهاند که برژینسکی در این کتاب با توجه به جهانبینیِ خود ــ که البته یک جهانبینی ریشهدار امریکایی است ــ در آنها غور میکند و در راه پاسخ به آنها ظرایف و دقایق فراوانی را پیش روی مینهد.
▫️بخشی از کتاب
چاپ چهارم منتشر شد
«انتخاب: سلطه یا رهبری»
زبیگنیو برژینسکی
ترجمهی امیرحسین نوروزی
نقش جهانی ایالات متحده در قرن بیستویکم چیست و امریکا چگونه میتواند آن را ایفا کند؟ معضلات امریکا در ایفای این نقش چیست؟ آیا ایالات متحده میتواند از نقش جهانی خود دست بکشد؟ اگر نه هدف غائی این نقش چیست؟ متحد استراتژیک امریکا در این راه کیست؟ چگونه میتوان میان امنیت ملی، دموکراسی، جهانیشدن، فرهنگ جهانی و هژمونی تعادل برقرار کرد؟
پرسشهایی از این دست پرسشهایی بهظاهر سادهاند که برژینسکی در این کتاب با توجه به جهانبینیِ خود ــ که البته یک جهانبینی ریشهدار امریکایی است ــ در آنها غور میکند و در راه پاسخ به آنها ظرایف و دقایق فراوانی را پیش روی مینهد.
▫️بخشی از کتاب
منتشر شد
«زازی در مترو»
ادبیات فرانسه؛ رمان
نوشتهی رمون کنو
ترجمهی مهسا خیراللهی
زازی در مترو در سال ۱۹۵۹ منتشر شد و در زمرهٔ آخرین رمانهای کنو به حساب میآید که با آن به شهرتی جهانی رسید. ایدهٔ اولیهٔ نویسنده رمانی پلیسی بود اما، در عمل، به داستانی کمدیفانتزی تغییر شکل یافت، هرچند ردپای ماجراهای پلیسی در بخشهای مختلف کتاب به چشم میخورد. زازی دختربچهای است که زبانی تلخ دارد و خویی تند و سری پر سودا و دلی بیباک که سعی میکند خودش را آدمبزرگ و پوستکلفت نشان دهد. مادرش او را برای دو روز به داییاش در پاریس میسپارد تا دلگرم از امن بودن جای دخترش کمی خوش بگذراند. زازی دخترکی است چنان ساده که فقط شوق سوار شدن به مترو دارد و در عین حال آنقدر تخس که در پاریس آشوب به پا میکند و ماجراهایی فراتر از تصور را با آدمهایی که به عمرش ندیده به وجود میآورد.
▫️بخشی از کتاب
منتشر شد
«زازی در مترو»
ادبیات فرانسه؛ رمان
نوشتهی رمون کنو
ترجمهی مهسا خیراللهی
زازی در مترو در سال ۱۹۵۹ منتشر شد و در زمرهٔ آخرین رمانهای کنو به حساب میآید که با آن به شهرتی جهانی رسید. ایدهٔ اولیهٔ نویسنده رمانی پلیسی بود اما، در عمل، به داستانی کمدیفانتزی تغییر شکل یافت، هرچند ردپای ماجراهای پلیسی در بخشهای مختلف کتاب به چشم میخورد. زازی دختربچهای است که زبانی تلخ دارد و خویی تند و سری پر سودا و دلی بیباک که سعی میکند خودش را آدمبزرگ و پوستکلفت نشان دهد. مادرش او را برای دو روز به داییاش در پاریس میسپارد تا دلگرم از امن بودن جای دخترش کمی خوش بگذراند. زازی دخترکی است چنان ساده که فقط شوق سوار شدن به مترو دارد و در عین حال آنقدر تخس که در پاریس آشوب به پا میکند و ماجراهایی فراتر از تصور را با آدمهایی که به عمرش ندیده به وجود میآورد.
▫️بخشی از کتاب
بیایید از آغاز آغاز کنیم، یعنی از نزاع بر سر «رمانتیسم». اولین چیزی که در کار هوگو کفر هواداران دوآتشۀ ولتر و لاآرپ را درآورد نه «پلکان/مخفی» و سایر ابیات موقوفالمعانی ارنانی بود و نه آن «کلاه ادبی» که او بر سر فرهنگ لغات قدیمی گذاشت، بلکه یکیشدن قدرت شعر با قدرت زبان سنگ بود. شاهدش تحلیل گزندۀ گوستاو پلانش از اثری که بسیار بیشتر از ارنانی نماد رسوایی مکتب جدید محسوب میشود، یعنی کلیسای نتردام پاریس [یا همان گوژپشت نتردام]:
«در این اثر یکه و هیولاوش، انسان و سنگ دست به دست هم میدهند و پیکری واحد میسازند. انسان در زیر طاق بنای گوتیک مثل خزه است روی دیوار یا گلسنگ روی درخت بلوط. زیر قلم آقای هوگو، سنگ زنده میشود و گویی از عواطف انسانی پیروی میکند. قوۀ خیال، که نخست پریشان شده بود، گمان میکند که شاهد گسترش قلمرو فکر و غلبۀ حیات معقول بر ماده است. اما خیلی زود از این خواب خوش درمیآید و میفهمد که ماده همان است که بود و انسان است که سنگ شده است. اژدهایان و سمندرهای نقرشده بر دیوار کلیسا بیحرکت ماندهاند و خونی که در رگهای انسان جاری بود ناگهان یخ بسته است؛ تنفسش متوقف شده، چشم دیگر نمیبیند و عامل آزاد انسانی نه تنها سنگ را به سوی خود بالا نکشیده بلکه به سطح سنگ فرو افتاده است.»
این «سنگوارگی» که منتقد هوگو از آن حرف میزند ناشی از تلقی خاص نویسنده نیست، یا انتخابی نیست که به موجب آن صدای خود را ساکت کرده باشد. مسئله به معنی واقعی کلمه بر سر تقابل یک بوطیقا با بوطیقایی دیگر است، تقابلی که به روشنی بیانگر گسست بداعت رمانتیک نهفقط از قواعد صوریِ ادب قدیم بلکه از خود روح آن است. آنچه این دو بوطیقا را مقابل هم قرار میدهد ایده یا تصور دیگری است از نسبت میان فکر و ماده که شعر را قوام میبخشد و تصور دیگری از زبان که جایگاه این نسبت است... شکی نیست که در کلیسای نتردام پاریس قصهای روایت میشود و سرنوشت شخصیتها به هم گره میخورد و بعد گرهگشایی میشود. اما عنوان رمان بر این اساس صرفاً به زمان و مکانی که قصه در آن رخ میدهد اشاره ندارد، بلکه ماجراهای رمان را بدل میکند به تجسد دیگری از آنچه خود کلیسا از راه توزیع فضاها و شمایلنگاری یا برجستهسازی مجسمههایش بیان میکند. به عبارت دیگر، عنوان رمان شخصیتهای آن را همچون پیکرههایی برگرفته از سنگ و معنایی که این سنگ بدان تجسد میبخشد به صحنه میآورد.
از کتابِ «کلام خاموش»
دربارهٔ ادبیات و تناقضهایش
از مجموعهٔ ایدههای رادیکال
ژاک رانسیر
ترجمهٔ مهدی امیرخانلو
«در این اثر یکه و هیولاوش، انسان و سنگ دست به دست هم میدهند و پیکری واحد میسازند. انسان در زیر طاق بنای گوتیک مثل خزه است روی دیوار یا گلسنگ روی درخت بلوط. زیر قلم آقای هوگو، سنگ زنده میشود و گویی از عواطف انسانی پیروی میکند. قوۀ خیال، که نخست پریشان شده بود، گمان میکند که شاهد گسترش قلمرو فکر و غلبۀ حیات معقول بر ماده است. اما خیلی زود از این خواب خوش درمیآید و میفهمد که ماده همان است که بود و انسان است که سنگ شده است. اژدهایان و سمندرهای نقرشده بر دیوار کلیسا بیحرکت ماندهاند و خونی که در رگهای انسان جاری بود ناگهان یخ بسته است؛ تنفسش متوقف شده، چشم دیگر نمیبیند و عامل آزاد انسانی نه تنها سنگ را به سوی خود بالا نکشیده بلکه به سطح سنگ فرو افتاده است.»
این «سنگوارگی» که منتقد هوگو از آن حرف میزند ناشی از تلقی خاص نویسنده نیست، یا انتخابی نیست که به موجب آن صدای خود را ساکت کرده باشد. مسئله به معنی واقعی کلمه بر سر تقابل یک بوطیقا با بوطیقایی دیگر است، تقابلی که به روشنی بیانگر گسست بداعت رمانتیک نهفقط از قواعد صوریِ ادب قدیم بلکه از خود روح آن است. آنچه این دو بوطیقا را مقابل هم قرار میدهد ایده یا تصور دیگری است از نسبت میان فکر و ماده که شعر را قوام میبخشد و تصور دیگری از زبان که جایگاه این نسبت است... شکی نیست که در کلیسای نتردام پاریس قصهای روایت میشود و سرنوشت شخصیتها به هم گره میخورد و بعد گرهگشایی میشود. اما عنوان رمان بر این اساس صرفاً به زمان و مکانی که قصه در آن رخ میدهد اشاره ندارد، بلکه ماجراهای رمان را بدل میکند به تجسد دیگری از آنچه خود کلیسا از راه توزیع فضاها و شمایلنگاری یا برجستهسازی مجسمههایش بیان میکند. به عبارت دیگر، عنوان رمان شخصیتهای آن را همچون پیکرههایی برگرفته از سنگ و معنایی که این سنگ بدان تجسد میبخشد به صحنه میآورد.
از کتابِ «کلام خاموش»
دربارهٔ ادبیات و تناقضهایش
از مجموعهٔ ایدههای رادیکال
ژاک رانسیر
ترجمهٔ مهدی امیرخانلو
چاپ نوزدهم منتشر شد
ویراست سوم
«تاریخ عقاید اقتصادی»
از افلاطون تا دورهی معاصر
از ۶۰۰ قبل از میلاد تا ۲۰۰۰ میلادی
فریدون تفضلی
دانش اقتصاد ساخته و پرداختهی اندیشهی بزرگانی است که سالیان پیوسته در این زمینه کوشیدهاند. لیکن هر اندیشهی اقتصادی تحت تأثیر محیط اجتماعی، زمان، سیاست، فلسفه و مشرب اقتصاددانان قرار گرفته و میدان را به پیدایش نظریهی مخالف یا گشایش راه تکامل یا عقیدهای تازه در سطحی برتر و جامعتر سپرده است. علم اقتصاد از تلفیق و ترکیب این عقاید بهصورت مدون درآمده و کمال یافته است. در این کتاب اصول فکری، آرای مکاتب و سیر اندیشههای اقتصادی از یونان و روم قدیم تا دوران معاصر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است، بدینترتیب که هر مکتب اقتصادی برحسب اولویت تاریخی خود معرفی شده، سپس دکترینها و نظریههای اقتصادی موجود با توجه به آثار دانشمندان آن مکتب مورد بررسی قرار گرفته است.
▫️ بخشی از کتاب
چاپ نوزدهم منتشر شد
ویراست سوم
«تاریخ عقاید اقتصادی»
از افلاطون تا دورهی معاصر
از ۶۰۰ قبل از میلاد تا ۲۰۰۰ میلادی
فریدون تفضلی
دانش اقتصاد ساخته و پرداختهی اندیشهی بزرگانی است که سالیان پیوسته در این زمینه کوشیدهاند. لیکن هر اندیشهی اقتصادی تحت تأثیر محیط اجتماعی، زمان، سیاست، فلسفه و مشرب اقتصاددانان قرار گرفته و میدان را به پیدایش نظریهی مخالف یا گشایش راه تکامل یا عقیدهای تازه در سطحی برتر و جامعتر سپرده است. علم اقتصاد از تلفیق و ترکیب این عقاید بهصورت مدون درآمده و کمال یافته است. در این کتاب اصول فکری، آرای مکاتب و سیر اندیشههای اقتصادی از یونان و روم قدیم تا دوران معاصر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است، بدینترتیب که هر مکتب اقتصادی برحسب اولویت تاریخی خود معرفی شده، سپس دکترینها و نظریههای اقتصادی موجود با توجه به آثار دانشمندان آن مکتب مورد بررسی قرار گرفته است.
▫️ بخشی از کتاب
منتشر شد
«نه مثل دایی یغما»
ادبیات افغانستان؛ رمان
نوشتهی زهرا نوری
فهیم با من حرف بزن، تو که ساکت میشوی من از حسرت میترکم، مثل درخت تاک بیبرگوبار میشوم. مثل گنجشککی میشوم که بچهی بیرحمی طرفش تیری از کمان را نشانه میرود. مثل گلهای فرش باارزشی که زیر پا میشوند. مثل دهانِ سالها مسواکنزده میشوم، معلولتر از خودت میشوم. فهیم از همان حرفهایی بزن که فقط من میفهمم. چرا ساکتی، نکند همصحبت دیگری پیدا کردهای، فهیم، نکند کس دیگری هم حرفهای تو را میفهمد. نگذار بغض آن زنِ سالهای دور بشکند. دست نگذار روی نقطهضعفم، لامصب آدم را به چیزی که نیست تبدیل میکند. (از صفحهی ۵۸ کتاب)
▫️بخشی از کتاب
منتشر شد
«نه مثل دایی یغما»
ادبیات افغانستان؛ رمان
نوشتهی زهرا نوری
فهیم با من حرف بزن، تو که ساکت میشوی من از حسرت میترکم، مثل درخت تاک بیبرگوبار میشوم. مثل گنجشککی میشوم که بچهی بیرحمی طرفش تیری از کمان را نشانه میرود. مثل گلهای فرش باارزشی که زیر پا میشوند. مثل دهانِ سالها مسواکنزده میشوم، معلولتر از خودت میشوم. فهیم از همان حرفهایی بزن که فقط من میفهمم. چرا ساکتی، نکند همصحبت دیگری پیدا کردهای، فهیم، نکند کس دیگری هم حرفهای تو را میفهمد. نگذار بغض آن زنِ سالهای دور بشکند. دست نگذار روی نقطهضعفم، لامصب آدم را به چیزی که نیست تبدیل میکند. (از صفحهی ۵۸ کتاب)
▫️بخشی از کتاب
در دست انتشار
«چگونه فوکو بخوانیم»
نوشتهی یوهانا اوکسالا
ترجمهی علیرضا خالقی دامغانی و نرگس ایمانی مرنی
میشل فوکو (۸۴-۱۹۲۶) فیلسوفی با استعدادی شگرف و استثنایی، کنشگری سیاسی، نظریهپردازی اجتماعی، منتقدی فرهنگی، مورخی خلاق، روشنفکری با اشتهار جهانی و استاد معتبرترین مؤسسهی دانشگاهی فرانسه بود، کسی که شیوههای اندیشیدن امروزی ما را چنان تغییر داد که دیگر بازگشت به پیش از آن ناممکن است. پروژهی انتقادی او همچنان الهامبخش محققان، هنرمندان و کنشگران سیاسی است تا از رهگذر آن به شیوههای بدیعِ برساختهشدن شکلهای جدید اندیشه و نیز راههای فروپاشی یقینهای کهنه پی ببرند ــ همان یقینهایی که غالباً کاشف به عمل میآید چیزی جز توهماتی آرامشبخش نیستند.
اندیشهی فوکو را نیز درست مثل زندگی او نمیتوان ذیل بنمایهای واحد مقولهبندی کرد. نه به دلیل اینکه غالباً کارش به شکست میانجامید و رأی خود را عوض میکرد، بل به این دلیل که پرسشهای موردنظر او هیچ پاسخ قطعی و نهاییای نداشتند.
در دست انتشار
«چگونه فوکو بخوانیم»
نوشتهی یوهانا اوکسالا
ترجمهی علیرضا خالقی دامغانی و نرگس ایمانی مرنی
میشل فوکو (۸۴-۱۹۲۶) فیلسوفی با استعدادی شگرف و استثنایی، کنشگری سیاسی، نظریهپردازی اجتماعی، منتقدی فرهنگی، مورخی خلاق، روشنفکری با اشتهار جهانی و استاد معتبرترین مؤسسهی دانشگاهی فرانسه بود، کسی که شیوههای اندیشیدن امروزی ما را چنان تغییر داد که دیگر بازگشت به پیش از آن ناممکن است. پروژهی انتقادی او همچنان الهامبخش محققان، هنرمندان و کنشگران سیاسی است تا از رهگذر آن به شیوههای بدیعِ برساختهشدن شکلهای جدید اندیشه و نیز راههای فروپاشی یقینهای کهنه پی ببرند ــ همان یقینهایی که غالباً کاشف به عمل میآید چیزی جز توهماتی آرامشبخش نیستند.
اندیشهی فوکو را نیز درست مثل زندگی او نمیتوان ذیل بنمایهای واحد مقولهبندی کرد. نه به دلیل اینکه غالباً کارش به شکست میانجامید و رأی خود را عوض میکرد، بل به این دلیل که پرسشهای موردنظر او هیچ پاسخ قطعی و نهاییای نداشتند.
نظام توتالیتری با نوید بهبودبخشیدن به جامعه و زندگی شهروندانش به قدرت میرسد. و با ویران کردن شیوهی سازمان یافتن جامعه قدرتش را از دست میدهد، و بنابراین زندگی اکثر مردم را بدتر میکند. پایان رژیمهای توتالیتری، چه چپ چه راست، به شیوههای گوناگون پیش میآید، گاه خونین، گاه به نحو شگفتی سریع و صلحآمیز. آنها گاه در یک قیام مردمی جارو میشوند؛ و در مواقع دیگر پایان کارشان حاصل کار اصلاحطلبانی است که از درون نظام در دورهای سر برمیآورند؛ رژیم دیگر آشکارا همهی ابزارهای لازم برای برقرار نگاه داشتن نظم اجتماعی را حتی در پایهایترین سطوح از دست داده است. حتی یک نظام توتالیتری نمیتوان یافت که روح و نشاط واقعی داشته باشد و شهروندانش را محکوم به سختیهای جسمی و روحی بیشتری از جوامع دموکراتیک نکرده باشد. توتالیتاریسم با سپردن حاکمیتی نامحدود و بیتزلزل به شخصی واحد (که غالباً هم از لحاظ اخلاقی و روحی عنانگسیخته است) مصیبتی میشود نه فقط برای آنهایی که تحت حکومتش هستند، بلکه برای کل بشریت.
از کتاب روح پراگ
ایوان کلیما
ترجمهی خشایار دیهیمی
تصویر مجسمهی یادبود قربانیان توتالیتاریسم، پراگ، اولبرام زوبک، ۲۰۰۲
از کتاب روح پراگ
ایوان کلیما
ترجمهی خشایار دیهیمی
تصویر مجسمهی یادبود قربانیان توتالیتاریسم، پراگ، اولبرام زوبک، ۲۰۰۲
وقتی ما به حقیقت هر سخنی نه به اعتبار دلایل مأخوذ از خود آن سخن و یا اصول عقل طبیعی، بلکه براساس اعتبار و مرجعیت راوی آن سخن و حسن نظری که ما نسبت به او داریم اعتقاد پیدا کنیم؛ در آن صورت راوی یا شخصی که ما به او اعتقاد و اعتماد داریم و کلامش را میپذیریم، موضوع ایمان ماست؛ و احترامی که در اعتقاد ادا میشود تنها نسبت به راوی ادا میشود. و در نتیجه وقتی ما اعتقاد داریم که کتاب مقدس کلام خداوند است، بدون اینکه خود مستقیماً از خداوند الهام گرفته باشیم، در آن صورت اعتقاد، ایمان و اعتماد ما معطوف به کلیساست، که کلامش را میپذیریم و به آن تن در میدهیم. و کسانی که به آنچه پیامبری بهنام خداوند به آنها گزارش میدهد، اعتقاد دارند پس کلام آن پیامبر را میپذیرند، به او احترام میگذارند و اعتماد و ایمان مییابند و حقیقت گفتهی او را خواه پیامبری راستین یا کاذب باشد، میپذیرند.
از کتابِ لویاتان
توماس هابز
ترجمهی حسین بشیریه
وقتی ما به حقیقت هر سخنی نه به اعتبار دلایل مأخوذ از خود آن سخن و یا اصول عقل طبیعی، بلکه براساس اعتبار و مرجعیت راوی آن سخن و حسن نظری که ما نسبت به او داریم اعتقاد پیدا کنیم؛ در آن صورت راوی یا شخصی که ما به او اعتقاد و اعتماد داریم و کلامش را میپذیریم، موضوع ایمان ماست؛ و احترامی که در اعتقاد ادا میشود تنها نسبت به راوی ادا میشود. و در نتیجه وقتی ما اعتقاد داریم که کتاب مقدس کلام خداوند است، بدون اینکه خود مستقیماً از خداوند الهام گرفته باشیم، در آن صورت اعتقاد، ایمان و اعتماد ما معطوف به کلیساست، که کلامش را میپذیریم و به آن تن در میدهیم. و کسانی که به آنچه پیامبری بهنام خداوند به آنها گزارش میدهد، اعتقاد دارند پس کلام آن پیامبر را میپذیرند، به او احترام میگذارند و اعتماد و ایمان مییابند و حقیقت گفتهی او را خواه پیامبری راستین یا کاذب باشد، میپذیرند.
از کتابِ لویاتان
توماس هابز
ترجمهی حسین بشیریه
منتشر شد
ریشههای انقلاب روسیه (۱۸۶۱-۱۹۱۷)
آلن وود
ترجمهی فرناز فرشاد
از مجموعهی کارگاه تاریخ
آلن وود، نویسندهی کتاب، بر این گمان است که درک وقایع منجر به انقلاب ۱۹۱۷ روسیه در گرو شناخت کافی از تحولات پیچیدهی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فکری بعد از ۱۸۶۱ است، یعنی همان سالی که سرفداری در امپراتوری روسیه به فرمان آلکساندر دوم لغو شد. وی ضمن تحلیل و بررسی دورهای بهتقریب پنجاهساله، نشان میدهد که با توجه به گسلهای فعال در جامعهی روسیه، بهخصوص در سالهایی که تزار نیکلای دوم بر مسند قدرت بود، وقوع انقلاب، اگر نگوییم محتوم، محتمل به نظر میرسید. در یک سو اقلیت صاحبنفوذی قرار داشتند که از همه نوع امتیازات ویژه بهره میبردند و در سوی دیگر اکثریت مردم عادی روس که قربانی بهرهکشی بودند و صدای تظلمخواهی آنان به جایی نمیرسید...
▫️بخشی از کتاب
منتشر شد
ریشههای انقلاب روسیه (۱۸۶۱-۱۹۱۷)
آلن وود
ترجمهی فرناز فرشاد
از مجموعهی کارگاه تاریخ
آلن وود، نویسندهی کتاب، بر این گمان است که درک وقایع منجر به انقلاب ۱۹۱۷ روسیه در گرو شناخت کافی از تحولات پیچیدهی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فکری بعد از ۱۸۶۱ است، یعنی همان سالی که سرفداری در امپراتوری روسیه به فرمان آلکساندر دوم لغو شد. وی ضمن تحلیل و بررسی دورهای بهتقریب پنجاهساله، نشان میدهد که با توجه به گسلهای فعال در جامعهی روسیه، بهخصوص در سالهایی که تزار نیکلای دوم بر مسند قدرت بود، وقوع انقلاب، اگر نگوییم محتوم، محتمل به نظر میرسید. در یک سو اقلیت صاحبنفوذی قرار داشتند که از همه نوع امتیازات ویژه بهره میبردند و در سوی دیگر اکثریت مردم عادی روس که قربانی بهرهکشی بودند و صدای تظلمخواهی آنان به جایی نمیرسید...
▫️بخشی از کتاب
منتشر شد
فاشیسم و راستگرایی در اروپا (۱۹۱۹-۱۹۴۵)
مارتین بلینکهورن
ترجمهی مهیار آقایی
از مجموعه کارگاه تاریخ
مارتین بلینکهورن در این کتاب از دید مورخی اجتماعی و سیاسی به واکاوی رابطهی فاشیسم با سایر انواع اقتدارگرایی راستگرا میپردازد و بدین منظور علاوه بر تأکید بر جنبشهای مهم فاشیستی در ایتالیا و آلمان، توجه خود را معطوف کلیهی ایدهها، جنبشها و حکومتهای فاشیستی و راستگرایی میکند که صحنهی سیاسی اروپای ۱۹۱۹-۱۹۴۵ را تحت تأثیر قرار دادند. وی در عین آنکه منکر تفاوتهایی در انواع سازمانهای راست افراطی نیست، یادآور میشود که منافع مشترک آنها در سالهای بین دو جنگ و همچنین بدهبستانهای فکری و سازشهای عملگرایانهی آنان چنان بوده که خطوط تمایز موجود را، برخلاف آنچه در ظاهر به نظر میرسد، عملاً کمرنگ کرده است.
▫️بخشی از کتاب
منتشر شد
فاشیسم و راستگرایی در اروپا (۱۹۱۹-۱۹۴۵)
مارتین بلینکهورن
ترجمهی مهیار آقایی
از مجموعه کارگاه تاریخ
مارتین بلینکهورن در این کتاب از دید مورخی اجتماعی و سیاسی به واکاوی رابطهی فاشیسم با سایر انواع اقتدارگرایی راستگرا میپردازد و بدین منظور علاوه بر تأکید بر جنبشهای مهم فاشیستی در ایتالیا و آلمان، توجه خود را معطوف کلیهی ایدهها، جنبشها و حکومتهای فاشیستی و راستگرایی میکند که صحنهی سیاسی اروپای ۱۹۱۹-۱۹۴۵ را تحت تأثیر قرار دادند. وی در عین آنکه منکر تفاوتهایی در انواع سازمانهای راست افراطی نیست، یادآور میشود که منافع مشترک آنها در سالهای بین دو جنگ و همچنین بدهبستانهای فکری و سازشهای عملگرایانهی آنان چنان بوده که خطوط تمایز موجود را، برخلاف آنچه در ظاهر به نظر میرسد، عملاً کمرنگ کرده است.
▫️بخشی از کتاب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ژان پل سارتر تفکر و فلسفه را جذاب کرد. او به دقت گوشبهزنگ لحظاتی بود که در آن جهان خود را عجیبتر و ناشناختهتر از آن چیزی نشان میدهد که معمولاً فکرش را میکنیم؛ لحظاتی که منطق روزمره دربارهٔ آن پاسخگو نیست، لحظاتی که نشان میدهد امور به غایت ممکن و حتی پوچ و هولناکاند. اگزیستانسیالیسم حول برخی بینشهای محوری ساخته شد:
۱. امور عجیبتر از آن چیزی هستند که ما فکر میکنیم
۲. ما آزادیم
۳. ما نباید با ایمان بد زندگی کنیم
۴. ما آزادیم سرمایهداری را از بین ببریم
سارتر ما را وادار میکند تا سیال بودن هستی را بپذیریم و نهادها، عادتها، نگرشها و ایدههای جدیدی خلق کنیم، پذیرش این که زندگی منطق مقدّری ندارد و ذاتاً معنادار نیست، میتواند منبعی برای رهایی عظیم ما باشد؛ آن هم زمانی که احساس میکنیم زیر بار سنت و وضع موجود سرکوب شدهایم.
ویدئو از وبسایت The school of life
ترجمهی معصومه موسوی
ژان پل سارتر تفکر و فلسفه را جذاب کرد. او به دقت گوشبهزنگ لحظاتی بود که در آن جهان خود را عجیبتر و ناشناختهتر از آن چیزی نشان میدهد که معمولاً فکرش را میکنیم؛ لحظاتی که منطق روزمره دربارهٔ آن پاسخگو نیست، لحظاتی که نشان میدهد امور به غایت ممکن و حتی پوچ و هولناکاند. اگزیستانسیالیسم حول برخی بینشهای محوری ساخته شد:
۱. امور عجیبتر از آن چیزی هستند که ما فکر میکنیم
۲. ما آزادیم
۳. ما نباید با ایمان بد زندگی کنیم
۴. ما آزادیم سرمایهداری را از بین ببریم
سارتر ما را وادار میکند تا سیال بودن هستی را بپذیریم و نهادها، عادتها، نگرشها و ایدههای جدیدی خلق کنیم، پذیرش این که زندگی منطق مقدّری ندارد و ذاتاً معنادار نیست، میتواند منبعی برای رهایی عظیم ما باشد؛ آن هم زمانی که احساس میکنیم زیر بار سنت و وضع موجود سرکوب شدهایم.
ویدئو از وبسایت The school of life
ترجمهی معصومه موسوی