تصاویری از مدرسهی سادبری ولی؛ از وبسایت مدرسه
بخشی از کتابِ نمایی روشنتر
بینشی جدید در مدل مدرسهی سادبری ولی
نوشتهی دنیل گرینبرگ
ترجمهی شقایق آراسته
تصاویری از مدرسهی سادبری ولی؛ از وبسایت مدرسه
بخشی از کتابِ نمایی روشنتر
بینشی جدید در مدل مدرسهی سادبری ولی
نوشتهی دنیل گرینبرگ
ترجمهی شقایق آراسته
اگر زنان منحصراً انسانهایی نباشند که کودکان مذکر احساسهایشان از یک "خودِ" مجزا و فردیتیافته را علیه آنان پرورش دهند، در این صورت "دانش انسانی" چندان دلمشغولِ معضلات مربوط به فردیتیافتن و جدایی کودک نخواهد بود. "تحلیلْ مرحلهای متوقفمانده از رشد انسانی را... در پسِ اغلب شکلهای دانش و عقل آشکار میکند. جدایی و فردیتیافتن [کودکان نسبت به پرستارانشان] در صورتی کامل میشود و تقابل حقیقی در صورتی بروز میکند که 'دیگری' بهناگزیر زیر سلطه قرار گیرد و / یا سرکوب شود. بهجای آنکه درعین پذیرش تفاوت، در 'خودِ' [کودک] ادغام شود". دانشِ انسانی تنها درصورتی میتواند مسائل بزرگترها در مورد به حداکثررساندن تقابل و ارجنهادن بر تفاوت را بازتاب دهد که نخستین "دیگری" بهجای تحت سلطه قرارگرفتن و / یا سرکوب شدن، "در 'خود' ادغام شود."
عقیدهی فلکس این نیست که مردان بزرگ تاریخ فلسفه بهتر بود بهجای نوشتن فلسفه، وقت خود را روی تخت روانکاوی میگذراندند (البته اگر در دسترس میبود.) همچنین عقیده ندارد که فلسفه چیزی غیر از عقلانیکردن مردانهی تجربهی دردناک کودکی نیست. بلکه به اعتقاد او، نمایشِ فمینیستیِ روابط "بهنجار" میان فرآیندهای جنسیتدهندهی دوران کودکی و الگوهای اندیشهی بزرگسالانِ مذکر "آشکارکنندهی محدودیتهای بنیادین در توانایی فلسفه [ی مردان] برای درک تجربههای زنان و کودکان است"؛ بهویژه آشکارکنندهی این گرایش فیلسوفان است که تجربهی خود را بهمنزلهی تجربهی الگووار انسانی در نظر میگیرند و نه صرفاً تجربهای نوعاً مردانه. ما میتوانیم به سمت یک شناختشناسی فمینیستی گام برداریم، آن هم از طریق نشاندادنِ معضلات اجتماعی دوران کودکی که مردان بالغ آنها سرکوب کردهاند و "راهحلها"ی آنها در شکلی انتزاعی و کلیتبخش، بهمنزلهی انگیزهی جمعی و موضوعِ شناختشناسی پدرسالارانه دوباره ظاهر میشود. ابعاد زنانهی تجربه در تمام اندیشههای در چارچوب پدرسالاریها رو به ناپدید شدن است. اما تجربهی زنان فینفسه نمیتواند بنیانی کافی برای نظریه ارائه دهد، زیرا "همچون قطب دیگر دوگانهانگاریها، میبایست ادغام و پشتسر گذاشته شود." پس یک فلسفهی فمینستی مناسبْ "نظریه و عملی انقلابی" را طلب میکند و "... چیزی کمتر از مرحلهای جدید در توسعهی انسانی که در آن برای نخستینبار ارتباط متقابل میتواند بهمنزلهی پایهی روابط اجتماعی سربرآورد طلب نمیشود".
از مقالهی برگرفتهای از تجربهگراییِ فمینیستی تا شناختشناسیهایِ دارایِ دیدگاهِ فمینیستی؛ نوشتهی سندرا هاردینگ؛ ترجمهی نیکو سرخوش و افشین جهاندیده
از کتابِ از مدرنیسم تا پستمدرنیسم؛ لارنس کهون، ویراستار فارسی: عبدالکریم رشیدیان
عقیدهی فلکس این نیست که مردان بزرگ تاریخ فلسفه بهتر بود بهجای نوشتن فلسفه، وقت خود را روی تخت روانکاوی میگذراندند (البته اگر در دسترس میبود.) همچنین عقیده ندارد که فلسفه چیزی غیر از عقلانیکردن مردانهی تجربهی دردناک کودکی نیست. بلکه به اعتقاد او، نمایشِ فمینیستیِ روابط "بهنجار" میان فرآیندهای جنسیتدهندهی دوران کودکی و الگوهای اندیشهی بزرگسالانِ مذکر "آشکارکنندهی محدودیتهای بنیادین در توانایی فلسفه [ی مردان] برای درک تجربههای زنان و کودکان است"؛ بهویژه آشکارکنندهی این گرایش فیلسوفان است که تجربهی خود را بهمنزلهی تجربهی الگووار انسانی در نظر میگیرند و نه صرفاً تجربهای نوعاً مردانه. ما میتوانیم به سمت یک شناختشناسی فمینیستی گام برداریم، آن هم از طریق نشاندادنِ معضلات اجتماعی دوران کودکی که مردان بالغ آنها سرکوب کردهاند و "راهحلها"ی آنها در شکلی انتزاعی و کلیتبخش، بهمنزلهی انگیزهی جمعی و موضوعِ شناختشناسی پدرسالارانه دوباره ظاهر میشود. ابعاد زنانهی تجربه در تمام اندیشههای در چارچوب پدرسالاریها رو به ناپدید شدن است. اما تجربهی زنان فینفسه نمیتواند بنیانی کافی برای نظریه ارائه دهد، زیرا "همچون قطب دیگر دوگانهانگاریها، میبایست ادغام و پشتسر گذاشته شود." پس یک فلسفهی فمینستی مناسبْ "نظریه و عملی انقلابی" را طلب میکند و "... چیزی کمتر از مرحلهای جدید در توسعهی انسانی که در آن برای نخستینبار ارتباط متقابل میتواند بهمنزلهی پایهی روابط اجتماعی سربرآورد طلب نمیشود".
از مقالهی برگرفتهای از تجربهگراییِ فمینیستی تا شناختشناسیهایِ دارایِ دیدگاهِ فمینیستی؛ نوشتهی سندرا هاردینگ؛ ترجمهی نیکو سرخوش و افشین جهاندیده
از کتابِ از مدرنیسم تا پستمدرنیسم؛ لارنس کهون، ویراستار فارسی: عبدالکریم رشیدیان
لکان در ۲۷ ژانویۀ ۱۹۶۰ و در ادامۀ بحث تصعید به مقالهای از ملانی کلاین به نام «بازتاب حالات اضطرابآلود اطفال در یک اثر هنری و در تکانۀ خلاق» اشاره میکند. قسمت اول این مقاله تفسیر اُپرایی به نام طفل و طلسم اثر موریس راول است.
اُپرا دربارۀ پسربچۀ بازیگوشی است که از انجام تکالیف بهزعم خود احمقانۀ مدرسه سر بازمیزند و در عوض میل دارد برای بازی به پارک برود، همۀ کیکهای خوشمزۀ دنیا را بخورد، دم گربهها را بکشد، پر طوطیها را بکند و در یک کلام حساب عالم و آدم و بهخصوص مادرش را برسد اما مشق ننوسید. اینجاست که ناگهان مادر وارد میشود. پسربچه زبانش را برای مادر بد دراز میکند و مادر هم کوتاه نمیآید و اعلام میکند که به خاطر این نافرمانی چیزی غیر از نان خشک و چای بدون شکر نصیبش نخواهد شد. این تنبیه سخت، خشم طفل را برانگیخته و از او هیولای کوچکی میسازد: خانه را به هم میریزد، به سنجابی آسیب میزند، دم گربهای را میکشد، کاغذ دیواری را چنان پاره و پوره میکند که چوپانی که در نقاشی روی دیوار از معشوقش جدا شده نوایی غمانگیز سر میدهد و از این قبیل ماجراها. ولی اشیاء آسیبدیدۀ خانه از پای ننشسته و چون مردهها از نو زنده شده و بازمیگردند و مقابله به مثل آغاز میشود. صندلی اجازه نمیدهد که بچه روی او بنشیند. میز و نیمکت و بقیه اشیاء همگی جیغ میزنند که: دور شو ای کوچولوی کثیف! ...کمی بعد پیرمردی هم از زیر جلد یکی از کتابها بیرون میآید که کلاهش شبیه عدد π و لباسش مملو از عدد است. پیرمرد آمده تا تعلیم ریاضیات بدهد. تندوتند، درست و غلط از میلیمتر، سانتیمتر، جدول ضرب و انواع و اقسام کابوسهای ریاضیاتی میگوید ... در این وضعیت سرسامآور است که کودک فرار را بر قرار ترجیح میدهد و از خانه بیرون میزند. اما اوضاع آن بیرون بدتر است: به جای شیره از تنۀ درخت خون سرازیر است. حیواناتی که طفل قبلاً اذیتشان کرده بود حالا دست در دست هم تهدیدکنان نزدیک و نزدیکتر میشوند ولی حین دعوا بر سر اینکه کدامیک اول باید به کودک حمله کنند، سنجاب صدمه میبیند و پسرک به جای فرار متأثر شده و درصدد پرستاری از سنجاب برمیآید و در همین اثنا آن نام سحرآمیز را بر زبان میآورد: مامان! و بهاینترتیب جهان آرام شده و اُپرا با ذکر کلمۀ مامان به پایان میرسد.
از کتابِ حد تقریر
نوشتهی ناتاشا محرمزاده
اُپرا دربارۀ پسربچۀ بازیگوشی است که از انجام تکالیف بهزعم خود احمقانۀ مدرسه سر بازمیزند و در عوض میل دارد برای بازی به پارک برود، همۀ کیکهای خوشمزۀ دنیا را بخورد، دم گربهها را بکشد، پر طوطیها را بکند و در یک کلام حساب عالم و آدم و بهخصوص مادرش را برسد اما مشق ننوسید. اینجاست که ناگهان مادر وارد میشود. پسربچه زبانش را برای مادر بد دراز میکند و مادر هم کوتاه نمیآید و اعلام میکند که به خاطر این نافرمانی چیزی غیر از نان خشک و چای بدون شکر نصیبش نخواهد شد. این تنبیه سخت، خشم طفل را برانگیخته و از او هیولای کوچکی میسازد: خانه را به هم میریزد، به سنجابی آسیب میزند، دم گربهای را میکشد، کاغذ دیواری را چنان پاره و پوره میکند که چوپانی که در نقاشی روی دیوار از معشوقش جدا شده نوایی غمانگیز سر میدهد و از این قبیل ماجراها. ولی اشیاء آسیبدیدۀ خانه از پای ننشسته و چون مردهها از نو زنده شده و بازمیگردند و مقابله به مثل آغاز میشود. صندلی اجازه نمیدهد که بچه روی او بنشیند. میز و نیمکت و بقیه اشیاء همگی جیغ میزنند که: دور شو ای کوچولوی کثیف! ...کمی بعد پیرمردی هم از زیر جلد یکی از کتابها بیرون میآید که کلاهش شبیه عدد π و لباسش مملو از عدد است. پیرمرد آمده تا تعلیم ریاضیات بدهد. تندوتند، درست و غلط از میلیمتر، سانتیمتر، جدول ضرب و انواع و اقسام کابوسهای ریاضیاتی میگوید ... در این وضعیت سرسامآور است که کودک فرار را بر قرار ترجیح میدهد و از خانه بیرون میزند. اما اوضاع آن بیرون بدتر است: به جای شیره از تنۀ درخت خون سرازیر است. حیواناتی که طفل قبلاً اذیتشان کرده بود حالا دست در دست هم تهدیدکنان نزدیک و نزدیکتر میشوند ولی حین دعوا بر سر اینکه کدامیک اول باید به کودک حمله کنند، سنجاب صدمه میبیند و پسرک به جای فرار متأثر شده و درصدد پرستاری از سنجاب برمیآید و در همین اثنا آن نام سحرآمیز را بر زبان میآورد: مامان! و بهاینترتیب جهان آرام شده و اُپرا با ذکر کلمۀ مامان به پایان میرسد.
از کتابِ حد تقریر
نوشتهی ناتاشا محرمزاده
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بخشی از اپرای طفل و طلسم، اثر موریس راول، با اشعار گابریل کولت
اپرای لیون، سال ۱۹۹۹
بخشی از اپرای طفل و طلسم، اثر موریس راول، با اشعار گابریل کولت
اپرای لیون، سال ۱۹۹۹
افسانهی موسی، آنگونه که امروزه میشناسیم، دلتنگ و خسته پساپشت انگیزههای پنهان خویش وامانده است. اگر موسی از خاندانی سلطنتی نباشد، افسانهی ما نمیتواند از او یک قهرمان بسازد؛ و اگر او فردی یهودی بماند، این برای ترفیع منزلت وی توفیری ندارد. فقط یک ویژگی کوچک کل افسانه تأثیرگذار میماند: اطمینان به اینکه نوزاد بهرغم تهدید نیروهای پرقدرت بیرونی زنده ماند. این ویژگی در سرگذشت عیسای کودک تکرار میشود، آنجا که هرود کبیر، پادشاه یهودیان، نقش فرعون را میپذیرد. پس درواقع حق داریم فرض کنیم که اقتباسکنندگان در برخورد نسبتاً خام و نپختهشان با مواد و عناصر افسانه صلاح دیدند ویژگیهای خاصی را به قهرمان خویش، موسی، نسبت دهند که جز ویژگیهای قهرمانان افسانههای سنتیِ بیپناهماندن، بودند و بااینهمه نظر به اوضاع و احوال خاص موسی با او تناسب نداشتند.
از کتابِ موسی و یکتا پرستی
زیگموند فروید
ترجمهی صالح نجفی
افسانهی موسی، آنگونه که امروزه میشناسیم، دلتنگ و خسته پساپشت انگیزههای پنهان خویش وامانده است. اگر موسی از خاندانی سلطنتی نباشد، افسانهی ما نمیتواند از او یک قهرمان بسازد؛ و اگر او فردی یهودی بماند، این برای ترفیع منزلت وی توفیری ندارد. فقط یک ویژگی کوچک کل افسانه تأثیرگذار میماند: اطمینان به اینکه نوزاد بهرغم تهدید نیروهای پرقدرت بیرونی زنده ماند. این ویژگی در سرگذشت عیسای کودک تکرار میشود، آنجا که هرود کبیر، پادشاه یهودیان، نقش فرعون را میپذیرد. پس درواقع حق داریم فرض کنیم که اقتباسکنندگان در برخورد نسبتاً خام و نپختهشان با مواد و عناصر افسانه صلاح دیدند ویژگیهای خاصی را به قهرمان خویش، موسی، نسبت دهند که جز ویژگیهای قهرمانان افسانههای سنتیِ بیپناهماندن، بودند و بااینهمه نظر به اوضاع و احوال خاص موسی با او تناسب نداشتند.
از کتابِ موسی و یکتا پرستی
زیگموند فروید
ترجمهی صالح نجفی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️بهترین و بدترین ایدههای افلاطون
شمار قلیلی از افراد بهاندازۀ افلاطون بر جهان و بسیاری از اندیشمندان امروزی تأثیر گذاشتهاند. تا آنجا که حتی یکی از فیلسوفان قرن بیستمی، تمام فلسفۀ غرب را پانوشتهایی بر افلاطون دانست. افلاطون اولین دانشگاه غربی را بنا کرد و استاد بسیاری از متفکران بزرگ یونان ازجمله ارسطو بود. افلاطون در کنار ایدههای درخشانش چند ایده دیگر مطرح کرده است که در طول زمان صحتشان تصدیق نشده است.
افلاطون این استدلال را مطرح کرد که ورای جهان ناقص ما، جهان کامل لایتغیرِ «صُوَر» یا «مُثُل» قرار دارد. «صُوَر» عبارتند از نسخههای ایدهآلِ چیزها و مفاهیمی که اطرافمان میبینیم. آنها شبیه به دفترچههای راهنمایی برای جهانمان عمل میکنند. جهان «صُور» مشتمل بر درخت ایدهآل، کانال یوتیوب ایدهآل و حتی عدالت ایدهآل و عشق ایدهآل است. واقعیتی که با آن طرفیم نسخههای ناقصی از این «صُور» آرمانیاند. افلاطون معتقد بود که فیلسوفان باید در این «صُور» کامل غور کرده و آنها را فهم کنند تا بتوانند واقعیت گمراهکنندۀ اطرافمان را بهتر درک کنند.
ویدئو از TED-Ed
ترجمه و تنظیم: نشر نی
▫️بهترین و بدترین ایدههای افلاطون
شمار قلیلی از افراد بهاندازۀ افلاطون بر جهان و بسیاری از اندیشمندان امروزی تأثیر گذاشتهاند. تا آنجا که حتی یکی از فیلسوفان قرن بیستمی، تمام فلسفۀ غرب را پانوشتهایی بر افلاطون دانست. افلاطون اولین دانشگاه غربی را بنا کرد و استاد بسیاری از متفکران بزرگ یونان ازجمله ارسطو بود. افلاطون در کنار ایدههای درخشانش چند ایده دیگر مطرح کرده است که در طول زمان صحتشان تصدیق نشده است.
افلاطون این استدلال را مطرح کرد که ورای جهان ناقص ما، جهان کامل لایتغیرِ «صُوَر» یا «مُثُل» قرار دارد. «صُوَر» عبارتند از نسخههای ایدهآلِ چیزها و مفاهیمی که اطرافمان میبینیم. آنها شبیه به دفترچههای راهنمایی برای جهانمان عمل میکنند. جهان «صُور» مشتمل بر درخت ایدهآل، کانال یوتیوب ایدهآل و حتی عدالت ایدهآل و عشق ایدهآل است. واقعیتی که با آن طرفیم نسخههای ناقصی از این «صُور» آرمانیاند. افلاطون معتقد بود که فیلسوفان باید در این «صُور» کامل غور کرده و آنها را فهم کنند تا بتوانند واقعیت گمراهکنندۀ اطرافمان را بهتر درک کنند.
ویدئو از TED-Ed
ترجمه و تنظیم: نشر نی
Forwarded from خیر و خرد
«معنویت، آموزش و سلامتِ روان» عنوانِ دومین پیشنشستِ چهارمین جایزه سالانهیِ الفبای فرداست که به موضوعِ «پیوستگیِ حق بر تحصیل و سلامتِ روان» اختصاص خواهد یافت.
جایزهی سالانهی الفبای فردا هر ساله همزمان با روز جهانی حقوق کودک (۲۹ آبان ماه) از سوی دارالاکرام و کمیسیون حقوق بشر اسلامی برگزار میشود.
در این نشست مصطفی ملکیان و محمدحسن ضیاییفر از دو منظر متفاوت به نسبت میان معنویت و سلامت روان کودکان خواهند پرداخت.
زمان: دوشنبه ۹ مرداد ۱۴۰۲
ساعت: ۱۷ تا ۱۹
آدرس نشست حضوری: سید خندان، ابتدای سهرودی شمالی، کوچه سلطانی(قرقاول سابق)، پلاک ۲، کمیسیون حقوق بشر اسلامی، سالن جلسات.
مشاهده آنلاین در سایت الفبای فردا:
alefbayefarda.ir/award4-2
شرکت در این برنامه برای تمام افراد امکانپذیر است.
@kheir_o_kherad
جایزهی سالانهی الفبای فردا هر ساله همزمان با روز جهانی حقوق کودک (۲۹ آبان ماه) از سوی دارالاکرام و کمیسیون حقوق بشر اسلامی برگزار میشود.
در این نشست مصطفی ملکیان و محمدحسن ضیاییفر از دو منظر متفاوت به نسبت میان معنویت و سلامت روان کودکان خواهند پرداخت.
زمان: دوشنبه ۹ مرداد ۱۴۰۲
ساعت: ۱۷ تا ۱۹
آدرس نشست حضوری: سید خندان، ابتدای سهرودی شمالی، کوچه سلطانی(قرقاول سابق)، پلاک ۲، کمیسیون حقوق بشر اسلامی، سالن جلسات.
مشاهده آنلاین در سایت الفبای فردا:
alefbayefarda.ir/award4-2
شرکت در این برنامه برای تمام افراد امکانپذیر است.
@kheir_o_kherad
منتشر شد
«او را صدا بزن»
(رمان)
نوشتهی پگاه پزشکی
هزار جور شایعهی بیسروته راه افتاده که دیگر هیچوقت وصل نمیکنند و کلاً مرزها را هم میبندند و از این مزخرفات. هرچه پیامک میآید که قضیه داخلی نیست و کلاً قطع شده بابا… یکی نیست بگوید یعنی چه؟ یعنی یکی دستش خورده به سیم اینترنت جهان و یکهو آن همه بندوبساط و یالوکوپال هیچی به هیچی؟ چه میدانم.
بدون اینکه به امیر و حسین چیزی بگویم، بلند میشوم و پیاده میروم تا داروخانهی دور میدان که ده دقیقه بیشتر راه نیست. از هر پنج ماشین توی خیابان، چهار تا پر است از چمدان و جاروبرقی و فرش و فلان. کردهاند توی هر جای ماشین که میشود: باربند، روی خودشان… فاصلهی بین گاز و کلاج، که مثلاً فرار کنند! آن بقیه هم که باروبندیلشان را نبستهاند حتماً دل توی دلشان نیست که زودتر برسند خانه و… این چیزی که من توی خیابان میبینم، باید تهران تا دو سه روز دیگر کلاً خالی بشود.
از صفحهی ۸-۹ کتاب
منتشر شد
«او را صدا بزن»
(رمان)
نوشتهی پگاه پزشکی
هزار جور شایعهی بیسروته راه افتاده که دیگر هیچوقت وصل نمیکنند و کلاً مرزها را هم میبندند و از این مزخرفات. هرچه پیامک میآید که قضیه داخلی نیست و کلاً قطع شده بابا… یکی نیست بگوید یعنی چه؟ یعنی یکی دستش خورده به سیم اینترنت جهان و یکهو آن همه بندوبساط و یالوکوپال هیچی به هیچی؟ چه میدانم.
بدون اینکه به امیر و حسین چیزی بگویم، بلند میشوم و پیاده میروم تا داروخانهی دور میدان که ده دقیقه بیشتر راه نیست. از هر پنج ماشین توی خیابان، چهار تا پر است از چمدان و جاروبرقی و فرش و فلان. کردهاند توی هر جای ماشین که میشود: باربند، روی خودشان… فاصلهی بین گاز و کلاج، که مثلاً فرار کنند! آن بقیه هم که باروبندیلشان را نبستهاند حتماً دل توی دلشان نیست که زودتر برسند خانه و… این چیزی که من توی خیابان میبینم، باید تهران تا دو سه روز دیگر کلاً خالی بشود.
از صفحهی ۸-۹ کتاب
او را صدا بزن.pdf
118.6 KB
بخشی از رمان «او را صدا بزن»
نوشتهی پگاه پزشکی
بخشی از رمان «او را صدا بزن»
نوشتهی پگاه پزشکی
چاپ دوم منتشر شد
«شب پرستاره»
داستانهایی از تاریخ هنر به زبان ساده
مایکل برد
ترجمهی نرگس انتخابی
سفری چهلهزارساله در دنیای هیجانانگیز هنر، از غارنگاریهای پیش از تاریخ تا امروز.
روایتی خواندنی از زندگی هنرمندان و شاهکارهای هنری در قالب کتابی مصور که برای همگان نوشته شده است.
مایکل برد (۱۹۵۸- ) نویسندهی انگلیسی و مورخ هنر است و بهخصوص دربارهی هنرمندان مدرن مطالب بسیاری نوشته است. شعرها و قصههایی نیز برای کودکان گفته است و در نشریههای معتبر قلم میزند. او محقق و مروج هنر است.
کیت ایوانز (۱۹۷۲- ) گرافیست و تصویرساز انگلیسی است و با مؤسسههای انتشاراتی و نشریههای معتبری همکاری میکند. آثارش در انگلستان و کشورهای دیگر به نمایش گذاشته شده است.
چاپ دوم منتشر شد
«شب پرستاره»
داستانهایی از تاریخ هنر به زبان ساده
مایکل برد
ترجمهی نرگس انتخابی
سفری چهلهزارساله در دنیای هیجانانگیز هنر، از غارنگاریهای پیش از تاریخ تا امروز.
روایتی خواندنی از زندگی هنرمندان و شاهکارهای هنری در قالب کتابی مصور که برای همگان نوشته شده است.
مایکل برد (۱۹۵۸- ) نویسندهی انگلیسی و مورخ هنر است و بهخصوص دربارهی هنرمندان مدرن مطالب بسیاری نوشته است. شعرها و قصههایی نیز برای کودکان گفته است و در نشریههای معتبر قلم میزند. او محقق و مروج هنر است.
کیت ایوانز (۱۹۷۲- ) گرافیست و تصویرساز انگلیسی است و با مؤسسههای انتشاراتی و نشریههای معتبری همکاری میکند. آثارش در انگلستان و کشورهای دیگر به نمایش گذاشته شده است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بخشی از گفتوگو با جولین بارنز دربارهی رمانِ «الیزابت فینچ»، ترجمهی محمدرضا ترکتتاری
این رمان کوتاه و خوشخوان دربارهی عشق افلاطونی نافرجامی است که حول محور استاد دانشگاهی سختگیر و رواقیمسلک به نام الیزابت فینچ روایت میشود. نیل، راوی داستان، در کلاس فوق برنامه و آزاد «فرهنگ و تمدن» که مختص بزرگسالان است شرکت میکند و در طی آن ما از ماجرای علاقهی او به این استاد دانشگاه که در عین عزلتنشینی شخصیتی عجیب استوار و راسخ دارد مطلع میشویم. در ادامه متوجه میشویم افسار روابط شخصی و حتی خانوادگی نیل از دستش خارج شده و او اهمیت چندانی به آنها نمیدهد، و با این حال الیزابت فینچ و هر چه به او اندک ارتباطی دارد، حتی بعد از مرگ او، تبدیل به بزرگترین دغدغهی تمام زندگیاش میشود.
ترجمهی ویدئو از: نگار خلیلی
تهیه و تنظیم: نشر نی
بخشی از گفتوگو با جولین بارنز دربارهی رمانِ «الیزابت فینچ»، ترجمهی محمدرضا ترکتتاری
این رمان کوتاه و خوشخوان دربارهی عشق افلاطونی نافرجامی است که حول محور استاد دانشگاهی سختگیر و رواقیمسلک به نام الیزابت فینچ روایت میشود. نیل، راوی داستان، در کلاس فوق برنامه و آزاد «فرهنگ و تمدن» که مختص بزرگسالان است شرکت میکند و در طی آن ما از ماجرای علاقهی او به این استاد دانشگاه که در عین عزلتنشینی شخصیتی عجیب استوار و راسخ دارد مطلع میشویم. در ادامه متوجه میشویم افسار روابط شخصی و حتی خانوادگی نیل از دستش خارج شده و او اهمیت چندانی به آنها نمیدهد، و با این حال الیزابت فینچ و هر چه به او اندک ارتباطی دارد، حتی بعد از مرگ او، تبدیل به بزرگترین دغدغهی تمام زندگیاش میشود.
ترجمهی ویدئو از: نگار خلیلی
تهیه و تنظیم: نشر نی
منتشر شد
«آقای فوکت»
گوشههایی از تاریخ سیاسی اروپا در میانهی سدهی نوزدهم
کارل مارکس
ترجمهی محمدرضا شادرو
از فوریه تا نوامبر ۱۸۶۰، نزدیک به یک سال، مارکس از ادامهی نگارش اثر مهم خود سرمایه دست برداشت تا آقای فوکت را بنویسد ــ کتابی در پاسخ به تهمتهای بیشرمانهی سیاستپیشهای دموکراتنما به نام کارل فوکت که با دروغبستن به مارکس و یاران او در پی کوبیدن جنبش نوپای کارگری آلمان بود. آقای فوکت، که میتوان آن را تکملهای بر هجدهم برومر لوئی بناپارت دانست، گذشته از دانش ژرف تاریخی و ادبی مارکس، آینهی باور او به پیوند نظر و عمل و رد کردار روشنفکران برج عاجنشین است. پس از انتشار کتاب، بسیاری ازجمله ولف و لاسال آن را ستودند. انگلس دربارهی آن به مارکس نوشت: «محشر است… کوبنده است… هرچه آن را بیشتر میخوانم بیشتر لذت میبرم… بیگمان، این بهترین جدلی است که تاکنون نوشتی.»
▫️بخشی از کتاب
منتشر شد
«آقای فوکت»
گوشههایی از تاریخ سیاسی اروپا در میانهی سدهی نوزدهم
کارل مارکس
ترجمهی محمدرضا شادرو
از فوریه تا نوامبر ۱۸۶۰، نزدیک به یک سال، مارکس از ادامهی نگارش اثر مهم خود سرمایه دست برداشت تا آقای فوکت را بنویسد ــ کتابی در پاسخ به تهمتهای بیشرمانهی سیاستپیشهای دموکراتنما به نام کارل فوکت که با دروغبستن به مارکس و یاران او در پی کوبیدن جنبش نوپای کارگری آلمان بود. آقای فوکت، که میتوان آن را تکملهای بر هجدهم برومر لوئی بناپارت دانست، گذشته از دانش ژرف تاریخی و ادبی مارکس، آینهی باور او به پیوند نظر و عمل و رد کردار روشنفکران برج عاجنشین است. پس از انتشار کتاب، بسیاری ازجمله ولف و لاسال آن را ستودند. انگلس دربارهی آن به مارکس نوشت: «محشر است… کوبنده است… هرچه آن را بیشتر میخوانم بیشتر لذت میبرم… بیگمان، این بهترین جدلی است که تاکنون نوشتی.»
▫️بخشی از کتاب
آقای فوکت.pdf
4.5 MB
بخشی از کتابِ «آقای فوکت»
گوشههایی از تاریخ سیاسی اروپا در میانهی سدهی نوزدهم
کارل مارکس
ترجمهی محمدرضا شادرو
گوشههایی از تاریخ سیاسی اروپا در میانهی سدهی نوزدهم
کارل مارکس
ترجمهی محمدرضا شادرو
هوسرل با دکارت همعقیده بود که وجود یک چیز برای همهٔ ما تردیدناپذیر است، و آن آگاهیِ ماست؛ بنابراین اگر میخواهیم ادراکمان از واقعیت را بر پایهای محکم استوار سازیم، این نقطهای است که باید از آن آغاز کنیم. اما هوسرل با هیوم نیز همرأی بود که اگر من به، مثلاً یک میز نگاه کنم، از میز آگاهی دارم، نه از تجربهٔ نگریستن خودم به میز. در شرایط عادی آگاهی من چنین شکلی دارد: من مستقیماً از اشیاء آگاهم، ولی از خودم به عنوان یک شیء آگاه نیستم. در هر صورت هرگونه کوشش برای اثبات اینکه این اشیاء مستقل از آگاهی من وجود دارند ظاهراً محکوم به شکست است. اثبات وجود جهانِ خارج آشکارا ناممکن است. و گفت فلسفه باید روش آزمودن آنچه را مستقیماً تجربه میشود مبنای کار خود قرار دهد، و نباید به فرضیات اثباتناپذیر دربارهٔ وجود چیزهایی دیگر دست یازد. این رهیافت به پدیدارشناسی معروف شد.
از کتابِ سرگذشتِ فلسفه
براین مگی
ترجمهٔ حسن کامشاد
نام نقاشی: خستگی زندگی، اثر رنه ماگریت، ۱۹۲۷
هوسرل با دکارت همعقیده بود که وجود یک چیز برای همهٔ ما تردیدناپذیر است، و آن آگاهیِ ماست؛ بنابراین اگر میخواهیم ادراکمان از واقعیت را بر پایهای محکم استوار سازیم، این نقطهای است که باید از آن آغاز کنیم. اما هوسرل با هیوم نیز همرأی بود که اگر من به، مثلاً یک میز نگاه کنم، از میز آگاهی دارم، نه از تجربهٔ نگریستن خودم به میز. در شرایط عادی آگاهی من چنین شکلی دارد: من مستقیماً از اشیاء آگاهم، ولی از خودم به عنوان یک شیء آگاه نیستم. در هر صورت هرگونه کوشش برای اثبات اینکه این اشیاء مستقل از آگاهی من وجود دارند ظاهراً محکوم به شکست است. اثبات وجود جهانِ خارج آشکارا ناممکن است. و گفت فلسفه باید روش آزمودن آنچه را مستقیماً تجربه میشود مبنای کار خود قرار دهد، و نباید به فرضیات اثباتناپذیر دربارهٔ وجود چیزهایی دیگر دست یازد. این رهیافت به پدیدارشناسی معروف شد.
از کتابِ سرگذشتِ فلسفه
براین مگی
ترجمهٔ حسن کامشاد
نام نقاشی: خستگی زندگی، اثر رنه ماگریت، ۱۹۲۷
برای تشخیص اینکه چیزی زیباست یا نه، تصور را نه به کمک فاهمه به عین برای شناخت، بلکه به کمک قوهی متخیله (شاید متحد با فاهمه) به ذهن و احساس لذت و الم آن نسبت میدهیم. بنابراین حکم ذوقی بههیچوجه نه یک حکمِ شناختی و در نتیجه منطقی بلکه [حکمی] زیباشناختی است که از آن چنین برمیآید که مبنای ایجابی آن فقط میتواند مبنایی ذهنی باشد. هر نسبت تصورات، حتی هر نسبت ادارکات حسی، ممکن است عینی باشد (که در این صورت دال بر [عنصر] واقعیِ یک تصور تجربی است) مگر نسبت [تصورات] با احساس لذت و الم که دال بر هیچ چیزی در عین نیست بلکه، در اثر آن، ذهن چگونگی متأثر شدنش از تصور را احساس میکند.
درک یک ساختمان قانونمند و غایتمند به کمک قوهی شناسایی شخص (از طریق تصوری روشن یا آشفته) بهکلی متفاوت است از آگاهی از این تصور همراه با حس رضایت. در اینجا تصور یکسره با ذهن و با احساساش از زندگی، تحت نام احساس لذت یا الم نسبت دارد که یک قوهی کاملاً مخصوص تمیز و داوری را بنیاد مینهد که هیچ چیزی به شناخت نمیافزاید.
از کتابِ نقد قوهی حکم
ایمانوئل کانت
ترجمهی عبدالکریم رشیدیان
برای تشخیص اینکه چیزی زیباست یا نه، تصور را نه به کمک فاهمه به عین برای شناخت، بلکه به کمک قوهی متخیله (شاید متحد با فاهمه) به ذهن و احساس لذت و الم آن نسبت میدهیم. بنابراین حکم ذوقی بههیچوجه نه یک حکمِ شناختی و در نتیجه منطقی بلکه [حکمی] زیباشناختی است که از آن چنین برمیآید که مبنای ایجابی آن فقط میتواند مبنایی ذهنی باشد. هر نسبت تصورات، حتی هر نسبت ادارکات حسی، ممکن است عینی باشد (که در این صورت دال بر [عنصر] واقعیِ یک تصور تجربی است) مگر نسبت [تصورات] با احساس لذت و الم که دال بر هیچ چیزی در عین نیست بلکه، در اثر آن، ذهن چگونگی متأثر شدنش از تصور را احساس میکند.
درک یک ساختمان قانونمند و غایتمند به کمک قوهی شناسایی شخص (از طریق تصوری روشن یا آشفته) بهکلی متفاوت است از آگاهی از این تصور همراه با حس رضایت. در اینجا تصور یکسره با ذهن و با احساساش از زندگی، تحت نام احساس لذت یا الم نسبت دارد که یک قوهی کاملاً مخصوص تمیز و داوری را بنیاد مینهد که هیچ چیزی به شناخت نمیافزاید.
از کتابِ نقد قوهی حکم
ایمانوئل کانت
ترجمهی عبدالکریم رشیدیان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️خوشبینی از منظر سایمون کریچلی
خوشبینترین فیلسوف تاریخ کیست؟
شاید شادترین فیلسوف در تاریخ فلسفه، دیوید هیوم باشد. و هیوم یک مثال هیجانانگیز است زیرا هیوم خداناباور است و به عنوان یک خداناباور هم میمیرد، آدام اسمیت با پزشکِ هیوم مکاتبه داشته، و واژهای که در این مکاتبات دائما حضور دارد شادی، حس طنز قوی هیوم، طنز هیوم و شادی هیوم است، و دو بار جیمز بازول او را ملاقات میکند، که زندگینامه نویس ساموئل جانسون بوده، زیرا بازول احساس اهانت میکند وقتی هیوم به عنوان یک خداناباور در حال مرگ بوده، و او باور نمیکرده که هیوم بتواند به عنوان یک شکاک بمیرد. و هیوم با حس طنزش او را میپذیرد، آنها صحبت میکنند، و هیوم بر دیدگاهاش باقی میماند، اما به بازول بیاحترامی نمیکند، و در جایی ثبت شده که بازول به هیوم میگوید که دست کم امکان این را نمیپذیری که روح جاودانه باشد؟ و هیوم در پاسخ میگوید اگر من قطعهای زغال را بر آتش بیندازم، ممکن است آتش نگیرد. و این نزدیکترین پاسخ است.
ترجمهٔ ایمان همتی
تهیه و تنظیم: نشر نی
▫️خوشبینی از منظر سایمون کریچلی
خوشبینترین فیلسوف تاریخ کیست؟
شاید شادترین فیلسوف در تاریخ فلسفه، دیوید هیوم باشد. و هیوم یک مثال هیجانانگیز است زیرا هیوم خداناباور است و به عنوان یک خداناباور هم میمیرد، آدام اسمیت با پزشکِ هیوم مکاتبه داشته، و واژهای که در این مکاتبات دائما حضور دارد شادی، حس طنز قوی هیوم، طنز هیوم و شادی هیوم است، و دو بار جیمز بازول او را ملاقات میکند، که زندگینامه نویس ساموئل جانسون بوده، زیرا بازول احساس اهانت میکند وقتی هیوم به عنوان یک خداناباور در حال مرگ بوده، و او باور نمیکرده که هیوم بتواند به عنوان یک شکاک بمیرد. و هیوم با حس طنزش او را میپذیرد، آنها صحبت میکنند، و هیوم بر دیدگاهاش باقی میماند، اما به بازول بیاحترامی نمیکند، و در جایی ثبت شده که بازول به هیوم میگوید که دست کم امکان این را نمیپذیری که روح جاودانه باشد؟ و هیوم در پاسخ میگوید اگر من قطعهای زغال را بر آتش بیندازم، ممکن است آتش نگیرد. و این نزدیکترین پاسخ است.
ترجمهٔ ایمان همتی
تهیه و تنظیم: نشر نی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️آرامش از منظر سایمون کریچلی
کدام فیلسوف بیشترین آرامش را به شما میدهد؟
احتمالاً اپیکور. اپیکور همچنان که خود آن را مینامد، یک درمان چهار بخشی دارد. از مرگ نترس. از خدا نترس. آنچه خوب است به سادگی به دست میآید. و آنچه دردناک است به آسانی میتوان تحملاش کرد. این اندیشه خیلی جالب است. پیشتر دربارهٔ این ایده که نباید از مرگ ترسید، صحبت کردم. نکتهٔ اپیکوری، پذیرش مرگ خود به صورتی شادمانه و بدون عطشی چندلایه برای زندگی پس از مرگ است. از خدا نترس، خب هیچ خدای بزرگ انتقامجوی خشمگینی برای ایپکوریها وجود ندارد. خدایان در جایی هستند اما آنقدرها مهم نیستند. آنچه خوب است به سادگی به دست میآید، و آنچه را دردناک است به سادگی میتوان تحمل کرد. هنگامی که بیشتر افراد دربارهٔ اپیکور و اپیکوریسم فکر میکنند، به کسی فکر میکنند که در پی لذت است. این کاملاً نادرست است. وقتی از اپیکور پرسیدند چه چیزی به او لذت میدهد، او گفت یک کیک بالی و یک لیوان آب. شاید گاهی با تکهای پنیر. و این بیش از اندازه هم هست. اپیکوری بودن به معنای حداقل کردن لذات فرد است.
ترجمهٔ ایمان همتی
تهیه و تنظیم: نشر نی
▫️آرامش از منظر سایمون کریچلی
کدام فیلسوف بیشترین آرامش را به شما میدهد؟
احتمالاً اپیکور. اپیکور همچنان که خود آن را مینامد، یک درمان چهار بخشی دارد. از مرگ نترس. از خدا نترس. آنچه خوب است به سادگی به دست میآید. و آنچه دردناک است به آسانی میتوان تحملاش کرد. این اندیشه خیلی جالب است. پیشتر دربارهٔ این ایده که نباید از مرگ ترسید، صحبت کردم. نکتهٔ اپیکوری، پذیرش مرگ خود به صورتی شادمانه و بدون عطشی چندلایه برای زندگی پس از مرگ است. از خدا نترس، خب هیچ خدای بزرگ انتقامجوی خشمگینی برای ایپکوریها وجود ندارد. خدایان در جایی هستند اما آنقدرها مهم نیستند. آنچه خوب است به سادگی به دست میآید، و آنچه را دردناک است به سادگی میتوان تحمل کرد. هنگامی که بیشتر افراد دربارهٔ اپیکور و اپیکوریسم فکر میکنند، به کسی فکر میکنند که در پی لذت است. این کاملاً نادرست است. وقتی از اپیکور پرسیدند چه چیزی به او لذت میدهد، او گفت یک کیک بالی و یک لیوان آب. شاید گاهی با تکهای پنیر. و این بیش از اندازه هم هست. اپیکوری بودن به معنای حداقل کردن لذات فرد است.
ترجمهٔ ایمان همتی
تهیه و تنظیم: نشر نی
منتشر شد
«اخلاق اسپینوزا؛ راهنمای خواننده»
نوشتهی جی تامس کوک
ترجمهی علی حسن زاده
کتاب اخلاق اسپینوزا یکی از شاهکارهای بلامنازع فلسفهی مدرن متقدم است. اسپینوزا، این بهدیدهی برخی بتشکن نستوه و بهدیدهی برخی بتگر سرمست، در کتاب نهچندان مطول اخلاق شرحی آیینستیز از خدا، نگرشی نوین در باب نسبت ذهن و جسم، نظریهای نظاممند دربارهی عواطف و قواعدی برای فضیلت و سعادت بشری به دست میدهد. جِی، تامس کوک در کتاب اخلاقِ اسپینوزا؛ راهنمای خواننده پسزمینهی تاریخی و فلسفی نگارش کتاب و مضامین مهم آن را توضیح میدهد. سپس با ارجاع مدام به متن فیلسوف میکوشد خواننده را به فهمی روشن از آن برساند و در نهایت دربارهی تأثیر این اثر فلسفی کلاسیک بر فیلسوفان دیگر سخن میگوید. کتاب راهنمای حاضر، دریچهی مناسب برای ورود به جهان جذاب اخلاق را به روی همهی دانشآموزان فلسفه و الهیات میگشاید.
▫️بخشی از کتاب
منتشر شد
«اخلاق اسپینوزا؛ راهنمای خواننده»
نوشتهی جی تامس کوک
ترجمهی علی حسن زاده
کتاب اخلاق اسپینوزا یکی از شاهکارهای بلامنازع فلسفهی مدرن متقدم است. اسپینوزا، این بهدیدهی برخی بتشکن نستوه و بهدیدهی برخی بتگر سرمست، در کتاب نهچندان مطول اخلاق شرحی آیینستیز از خدا، نگرشی نوین در باب نسبت ذهن و جسم، نظریهای نظاممند دربارهی عواطف و قواعدی برای فضیلت و سعادت بشری به دست میدهد. جِی، تامس کوک در کتاب اخلاقِ اسپینوزا؛ راهنمای خواننده پسزمینهی تاریخی و فلسفی نگارش کتاب و مضامین مهم آن را توضیح میدهد. سپس با ارجاع مدام به متن فیلسوف میکوشد خواننده را به فهمی روشن از آن برساند و در نهایت دربارهی تأثیر این اثر فلسفی کلاسیک بر فیلسوفان دیگر سخن میگوید. کتاب راهنمای حاضر، دریچهی مناسب برای ورود به جهان جذاب اخلاق را به روی همهی دانشآموزان فلسفه و الهیات میگشاید.
▫️بخشی از کتاب