روش زندگی زیبا
1.6K subscribers
9.51K photos
1.03K videos
9 files
1.8K links
#روانشناسی
#زناشویی
#سکستراپی


فقط به جهت تبلیغات به آیدی زیر پیام بدید👇

@milyouner

مشاوره قبل و بعد از ازدواج: 👇
@online_mt

پیج اینستاگرام
https://www.instagram.com/info.story/
Download Telegram
🌱#توهم

لینک قسمت اول
https://t.me/c/1411171179/28360

#قسمت_صدوسیزده

چشم هایی که انگار پشت رنگ آرامش بخشی که
داشتند، خودشان آرام نبودند.
آب دهانشرا بلعید و بدون آن که نگاه از
چشم هایشبردارد، انتهای تی شرت خیسیلدا را
گرفت و از تنش خارج کرد.
برای آن که حواسشرا از تن سفید و خیساو پرت
کند، آرام تر ادامه داد:
- همه چیزو ...بسپار به من! درستشون می کنم.
یلدا در سکوت لب گزید و همزمان با بستن
چشم هایش، کمرشرا به دیوار پشت سرش
چسباند.
شاید توهم زده بود اما...
نفس های داغ امیرکیا را نزدیک گردن اشاحساس
می کرد.
نفس هایی که تند و تب دار بودند...
طولی نکشید که زمزمه آرام اشرا نزدیک گوش اش
شنید.
- اونقدرا هم که فکرش و می کنن، بزدل نیستم .
احمقم نیستم که منتظر کارما و این کوفت و
زهرمارا بمونم! تقاصهمه اینارو پسمیدن یلدا ...
لعنتی باز همانطور صدایشزد...
همان شکلی که باعث می شد تمام هرمون های
دخترانه اش تکان بخورند.
لب هایشرا روی هم فشرد و بدون آن که واکنشی
نشان دهد به صدای نفس های مرتب امیر کیا گوش
داد.
آن قدر فاصله شان کم شده بود که حتی صدای
ضربان تند شده قلب هایشان هم به راحتی شنیده
می شد.
و تنها کاری که از دست یلدا برمی آمد، قورت دادن
آب دهانشآن هم به فجیع ترین شکل ممکن بود.
طوی که بعید می دانست صدایش به گوش های تیز
امیر کیا نرسد.
گرمی نفس های امیرکیا این بار در گوش اشپیچید.
_ بچرخ قفل سوتینت و در بیارم!
مسخ شده بود؟
یا مثلا تب داشت؟
یا شاید خواب می دید...
اما هر چه که بود، کنترلی روی خودش نداشت.
شده بود عروسک فرمان پذیری، میان انگشت های
امیرکیا...
مسخ شده چرخی زد و رو به دیوار ایستاد.
ثانیه ای نگذشت که گرمی تن امیر کیا را از پشت
احساسکرد... زیادی نزدیک شده بود!
نفسدر سینه اشحبسشد و قلبش چنان خودش
را به قفسه سینه اشکوبید که هر لحظه آماده
شکافتن اش بود.
_ امیر ...کیا!
به سختی نگاه از کمر سفیدشگرفت و کلافه چشم
دزدید.
رد کبودی ضربه یزدان بی رحمانه به چشم هایش
دهن کجی می کرد.
بدون آن که جواب یلدا را بدهد با نگاهی به شلوار
خیس اش، اخم درهم کشید و زمزمه کرد:
- شلوارت و هم دربیار.
شوک ناگهانی ای به تن یلدا وارد شد که ناخودآگاه بر
روی نوک پاهایش چرخید و نالید:
- چی ...چیزیم نیست باشه؟ برو بیرون خودم
می دونم چیکار کنم!
نگاه سرخ و ابرو های درهم تنیده شده اشرا دید و
رد نگاهشرا دنبال کرد.
با یادآوری این که سوتین ندارد، هین بلندی کشید و
جفت دست هایشرا ضربه دری روی سینه هایش
قرار داد.


💦🔥#هوس
_الان با لباس عروس تو خونه منی.
کتم و درآوردم و پرت کردم رو زمین و پاپیونم و از دور گردنم باز کردم..
-حتی اینم یادمه که شک داشتی تهدیدام و عملی کنم و میگفتی ممکنه پوشالی باشه هوم؟حین باز کردن بند ساعتم با خونسرد ترین لحنی که خوب میدونستم وحشتزده ترش می کنه ادامه دادم:
-حالا دیگه وقتشه که نشونت بدم توحرفای من.. خبری از پوشال نیست ..
بعد از سکوت و سکون چند دقیقه ایش بالاخره به خودش اومد،آب دهنشو قورت داد و عقب عقب رفت . . چند بار دهنش و بی هدف باز و بسته کرد و آخر سر گفت: وایستا! تو. .تو نمی دونی..
همون لحظه پاش گیر کرد به دامن لباسش و محکم از پشت خورد زمین. منم که انگار یه پلنگ بودم و منتظر گیر افتادن طعمه ام. . با قدم های بلند رفتم سمتش و بالاتنه لباسش و وحشیانه تو مشتم گرفتم ....

https://t.me/+SQkQgrkwrrmmyT_M
مردی مادرش را
کول کرده بود
وطواف کعبه میداد....

پیامبر رادید عرض کرد
آیا با ایـن کـار
حق مادرم را ادا کرده ام؟

پیامبر فرمود:
حتی جبران یکـی
ازناله‌هـای او را
در هنگام بارداری نکـرده ای




🍃 @infostorie 🍃
🟢زنان باید با همسرانشان درباره چیزهایی که در رابطه جنسی دوست دارند صحبت کنند

اگر زنی نخواهد و مشارکت نکند شوهر وی به تنهایی نمیتواند نیازهای او را بفهمد و به او رضایت جنسی ببخشد



🌱 @lifes_method 🌱
‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌼 چه تاثیر دلنشینی دارد
🌼 ” غصه نخور "
🌼 "درست میشود" ”های مادر...
🌼 اثرش را
🌼 هزار قرص آرامبخش قوی ندارد
❤️
❤️
🌼 مادرم به جرم اینکه بهشت زیر پایش بود
🌼 دنیا را برای خود جهنم کرد!
❤️
❤️
موضوع انشا : "خوشبختی "

🌼 به نام خدا !
🌼 "خوشبختی" یعنی:
🌼 قلب مادرم بتپد …
🌼 پایان !!!
❤️
❤️
🌼 پیشانیش را ببوسید
🌼 قربان صدقه اش بروید
🌼 مادر را میگویم!
🌼 گاهى هم براى مادر
🌼 ﻣـــــــــــــﺎدرى کنید …!
❤️
❤️
🌼 سرم را نه ظلم می تواند خم کند ،
🌼 نه مرگ ، نه ترس ،
🌼 سرم فقط برای بوسیدن
🌼 دست های تو خم می شود
🌼 مادرم!...
❤️
❤️
🌼 مادر! من هرگز بهشت را
🌼 زیر پایت ندیدم ،
🌼 زیر پای تو
🌼 آرزوهایی بود که از آن گذشتی
🌼 به خاطر من …❤️❤️


🍃 @infostorie 🍃
🟢داغ‌کردن زن در معاشقه

در معاشقه برای داغ کردن یک زن می توانید بعد از بوسه های ابتدایی و درآوردن لباسهای اولیه برای در آوردن شورت و سوتین او را دمر بخوابانید و شروع به لیسیدن و حرکات و لب و دهان بر روی شانه ها و ستون فقراتش کنید!

این برای زن خیلی لذت بخش است و حتی می توانید بندهای سوتین را از شانه هایش با لب هایتان به روی بازویش هل دهید و با دهان قفل سوتین را باز کنید و جای بندهای آن را بلیسید، این برای هر زنی فوق العاده داغ و سکسی است.


🌱 @lifes_method 🌱
🟢اقایان بدانند ...

مردانی که اعتماد به نفس کمی دارند و مدام فکر می‌کنند که شریک جنسی خوبی نیستند، این حس را به همسرشان منتقل میکنند.

سعی کنید به خصوص در دوران پیری رفتاری کارهایی که شما و همسرتان را شاد میکند انجام دهید تفریح، حرف زدن، عکس گرفتن میتواند اثر مثبتی داشته باشد.



🌱 @lifes_method 🌱
🟢داغ‌کردن زن در معاشقه

در معاشقه برای داغ کردن یک زن می توانید بعد از بوسه های ابتدایی و درآوردن لباسهای اولیه برای در آوردن شورت و سوتین او را دمر بخوابانید و شروع به لیسیدن و حرکات و لب و دهان بر روی شانه ها و ستون فقراتش کنید!

این برای زن خیلی لذت بخش است و حتی می توانید بندهای سوتین را از شانه هایش با لب هایتان به روی بازویش هل دهید و با دهان قفل سوتین را باز کنید و جای بندهای آن را بلیسید، این برای هر زنی فوق العاده داغ و سکسی است.


🌱 @lifes_method 🌱
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌟در این شب آرام ..
🌙دعایتان میکنم بخیر
🌟نگاهتان میکنم به پاکی
🌙یادتان میکنم بخوبی

🌟هرجا هستید
🌙بهترین‌ها را برایتان آرزو دارم

🌟شبی زیباو سراسر آرامش
🌙در آغوش پر مهرخدا داشته باشید

💙 شب بخیر 💙


🍃 @infostorie 🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر روز آغازی دوباره است
مُشتی امید در جیب‌هایت بریز
و زندگی را دوباره از سَر بگیر
بی خیالِ هر چیز که تا امروز نشد...

درود دوستان صبحتون بخیر 🌱



🍃 @infostorie 🍃
ایامیتوانید جز مادر کسی را

پیدا کنید که تمام هستیش را فدایتان

کند .... مادر ....

مادر عزیزم دوست دارم❤️


🍃 @infostorie 🍃
🟢سکوت نکنید

اگر مشکلی پیش اومده درباره اون موضوع با هم حرف بزنید، حتی اگر احتمال میدید این گفتگو به مشاجره تبدیل بشه!

"سکوت" بینتون دیواری میکشه که هر لحظه ضخیم و ضخیم تر میشه!


🌱 @lifes_method 🌱
🟢تسهیل در اورگاسم

حین دخول گاهی از عشقتون بخواهید
که وزنش را روی بدن شما بیندازد
این فشار یکنواخت روی اندام مختلف بدن
باعث تسهیل اورگاسم می شود


🌱 @lifes_method 🌱
سکوت میکنم تا خدا سخن گوید؛
رها میکنم تا خدا هدایت کند؛
دست برمیدارم تا خدا دست به کار شود؛
به او می سپارم تا آرام شوم


🍃 @infostorie 🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💫امشب برایت
🌸چه بخواهم ز "خدا" ؟

💫بهتر از اینكه

🌸خودش پنجره باز اتاقت باشد
💫عشق، محتاج نگاهت باشد
🌸خلق، لبریز دعایت باشد
💫و دلت تا به ابد
🌸وصل خدایی باشد
💫که همین نزدیکی‌ست

شبتون بخیر و زیبا


🍃 @infostorie 🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃🌸سلام روزتون بخیر
به نیکی
روزتون به زیبایی گل🌸🍃
آرزوهاتون دست یافتنی
کانون گرم خانوادتون
پراز مهربانی
سایه بزرگترهاتون
مستدام
وسعادت وخوشبختی
یارهمیشگی شماباشه 🌺

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🍃 @infostorie 🍃
🌱#توهم

لینک قسمت اول
https://t.me/c/1411171179/28360

#قسمت_صدوچهارده

گوشه لبشرا گزید و با صورتی گر گرفته و تنی
عرق کرده، لب زد:
- ب ...ببخشید! حالا برو ...لطفاً!
ذره ای به خودشزحمت نداد و قدمی به طرف درب
حمام برنداشت.
نمی توانست... نمی شد!
کف جفت دست هایشرا روی صورتشکشید و
گرفته لب زد:
- درار یلدا سرما می خوری! به اندازه کافی...
قبل از آنکه جمله خودخواهانه امیر کیا را کامل
بشنود، پلک بست و کمی صدایشرا بالا برد.
- گفتم خوبم چرا نمی خوای بفهمی؟ برو ...برو
بیرون خودم کارام و می کنم.
نگاه ناباور امیر کیا که به سمتش چرخید، چشم
دزدید و سر پایین انداخت.
- حالت خوب نیست! رنگت شده مثل گچ دیوار ...
یلدا دقیقاً واسه چی لجبازی می کنی هوم؟! واسه
کی؟ واسه منی که اگه به دین و مذهبم باشه از همه
محرم ترم؟
صدایشدرد داشت یا او توهم زده بود؟
لب گزید و سرشرا پایین انداخت.
شرایط خوبی نبود...
او با بالاتنه ای کاملا عریان و شلوار خیسی که
اندامشرا سخاوتمندانه به نمایشگذاشته بود.
دو نفره در حمام...
با مردی که به قول خودشاز همه محرم تر بود...
ندانست چرا اما مغزشآلارم خطر می داد.
نگاه سرخ امیرکیا و دست های داغ اشآلارم خطر
می داد.
نفس های گرم مرد پیش روی اشآلارم خطر می داد.
در یک تصمیم آنی خواست از حمام خارج شود که
دست های امیرکیا دو طرف بدنشقرار گرفت و
اجازه نداد حرکت کند.
سرشرا تا نزدیکی صورت یلدا جلو برد و لب زد:
_ چرا فرار می کنی؟ من که کاریت ندارم .
نگاهش به یکباره روی لب هایشزوم شد و آرام تر
ادامه داد:
- اون سگ هاری که تو خونه تون پرورششدادین،
تقاصاین کبودیا رو قطعاً می ده! درد داری؟
دستشرا نوازشگر روی لب های کبود یلدا گذاشت
که صدای آخ اش بلند شد.
_ آخ ...آره یکم .
نگاهشکرد و دو پهلو زمزمه کرد:
- بد دردسری انداختی به جونم دختر کربلایی!
این بار نگاه گنگ و پر از سوالشرا به امیر کیا
دوخت و بی اهمیت به انگشتان شیطان و پر جنب و
جوشاو که حالا گردن و ترقوه اشرا لمس
می کردند، لب زد:
_ چه دردسری؟
دست از نوازش برداشت و کف دستشرا کنار سر
یلدا، روی دیوار قرار داد.
گوشه لبش بالا رفت و تک خنده ای سر داد.
دست دیگرشرا بند موهای خیسیلدا کرد و کمی
به جلو مایل شد.
- همه رو به جونم انداختی .صبح نزده باید جواب
خیلیا رو بدم .
تیله های طوسی اشرا به نگاه امیر کیا دوخت.
_ میشه ...یه سوال بپرسم؟
هومی زیرلب کرد و طره مویی که بین انگشتانش
می لغزید را به بینی اش نزدیک کرد.
💦🔥#هوس
_الان با لباس عروس تو خونه منی.
کتم و درآوردم و پرت کردم رو زمین و پاپیونم و از دور گردنم باز کردم..
-حتی اینم یادمه که شک داشتی تهدیدام و عملی کنم و میگفتی ممکنه پوشالی باشه هوم؟حین باز کردن بند ساعتم با خونسرد ترین لحنی که خوب میدونستم وحشتزده ترش می کنه ادامه دادم:
-حالا دیگه وقتشه که نشونت بدم توحرفای من.. خبری از پوشال نیست ..
بعد از سکوت و سکون چند دقیقه ایش بالاخره به خودش اومد،آب دهنشو قورت داد و عقب عقب رفت . . چند بار دهنش و بی هدف باز و بسته کرد و آخر سر گفت: وایستا! تو. .تو نمی دونی..
همون لحظه پاش گیر کرد به دامن لباسش و محکم از پشت خورد زمین. منم که انگار یه پلنگ بودم و منتظر گیر افتادن طعمه ام. . با قدم های بلند رفتم سمتش و بالاتنه لباسش و وحشیانه تو مشتم گرفتم ....

https://t.me/+SQkQgrkwrrmmyT_M
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🟢میدانم که دوستش دارید . عشقتان را میگویم
ولی خب بیایید و کمی سیاست هم به خرج بدهید . من یادتان میدهم :
مثلا صبح بخیر و شب بخیر هایش را با استیکر بدرقه نکنید ، حتی اگر دستتان بند است . شاید شما متوجه نشوید ، ولی پشتِ آن کلی ذوق نشسته که یکهو کور میشود . یا مثلا وقتی حرف میزنید ، چاشنیِ قربان صدقه ، مبادا فراموشتان شود . مبادا فراموش کنید بگویید پیراهنی که تازه خریده چه به رنگش می آید . یا وقتی چشم در چشم هم حرف میزنید ، یادتان نرود یکهو صورتش را بگیرید و تا جایی که راه دارد بِچِلانیدش تا خستگیِ قلبتان دَر رود .
مبادا یادتان برود ...
راستش میدانی من معتقدم آدم به همین دلخوشی هایِ کوچک بَند است

⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣
🌱 @lifes_method 🌱
نیڪے به پدر و مادر؛
داستانے است
ڪه تو آن را مے نویسے
و فرزندانت
آن را برایت حڪایت مے ڪنند،
پس خوب بنویس...♥️



🍃 @infostorie 🍃
🟢استرس، قاتل رابطه جنسی است

نه تنها به خاطر هورمون های استرس مثل کورتیزول که توانایی بدن تان برای نعوظ را مهار می کند، بلکه استرس، صمیمیت را نابود می کند.

مطالعه ای در ژاپن نشان داد، مردان هر چه سطح کورتیزول بالاتری داشته باشند، عملکرد جنسی شان که شامل میزان اعتماد به نفس شان برای رسیدن به نعوظ است، کاهش پیدا می کند و اغلب میزان نعوظ شان برای دخول کافی نیست و توانایی حفظ نعوظ در طول رابطه جنسی را ندارند.


🌱 @lifes_method 🌱
*فــرق بین مــادر ♡ پــدر*

"مــــادر" به تو زندگی می دهد🍃
"پــــدر" به تو می آموزد 💐
چگونه این زندگی را احیا کنی
*« به تلاش وادار می کند*
"مــــادر" گریه می کند
وقتی بیمار می شوی
"پــــدر" بیمار می شود
وقتی گریه می کنی *« در خفا »*

"مــــادر" مطمئن می شود
که گرسنه نیستی
"پــــدر" به تو یاد می دهد
که گرسنه نمانی *« درک نمی کنی »*
"مــــادر "چشمه محبت است 🍃
و"پــــدر" چاه حکمت *

🍃 @infostorie 🍃