روش زندگی زیبا
1.62K subscribers
9.09K photos
916 videos
9 files
1.74K links
#روانشناسی
#زناشویی
#سکستراپی


فقط به جهت تبلیغات به آیدی زیر پیام بدید👇

@milyouner

مشاوره قبل و بعد از ازدواج: 👇
@online_mt

پیج اینستاگرام
https://www.instagram.com/info.story/
Download Telegram
🌱#ماساژور

لینک قسمت اول👇
https://t.me/c/1411171179/12673

#قسمت_ششصدوشانزده

مغرور گفت:
_مگه اون تن و بدن مال توان؟
خيلي وقته مالك تمومت من م…
از اي ن همه حس مالكيتي كه روم داشت ته دلم قنج رفت و با
لوند ي و عشوه به سمتش رفتم و تو ي ا غوش داغش فرو رفتم..
دستاشو دور تن لختم پي چي د و محكم به سينه اش فشارم
دادم بوسه ايي به لاله ي گوشم زد و با صدا ي خمار ي گفت:
_اون حرفا كه تو ي راهرو بهم زد ي
حقيقت كه نداشت؟
خودمم ميدونستم نميتونم انقدر سنگ دل باشم ولي بر ا ي
اينكه يكم حرصش بدم گفتم:
_اگه حقيقت داشته باشه چي ميشه؟
دوباره بوسه ي ريز ي ز ير رو ي سرم زد گفت:
_انقدر تلاش م يكنم تا توهم عاشقش بشي…
هرچند ميدون م تو انقدر مهربوني كه يك ساعتم نم يتوني
تحمل كني اي ن سنگ د ليو…
خوب منو ميشناخت و از همه مهم تر خوب بلد بود چطور ي
منو تحت تاث ير قرار بده
وقتي سكوتمو ديد ادامه داد:
_تو خودت سالها بي مادر بزرگ شد ي
و برا ي ه يلا مادر ي كرد ي
ميدونم كه چقدر عشق و علاقه ي مادر ي درونت هست
نفسشو تو ي گوشم بيرون داد كه باعث شد مورمورم بشه و
ادامه داد:
_تو از بچكي مادر به دن يا اوم د ي اصلا
دماغمو بهش فسار دادم گفتم:
_يعني بخاطر ا ين حسي كه درونم انقدر قويه بايد شونصدتا
بچه بيارم ؟
از حرفم يهو زد زير خنده و گفت:
_شونصدتا كه نه.
🔞رمان انتهای صفحه جدید و آب آور هست از دستش ندید 💦😍
ولي ه ميني مه تو ي شكمت هست و بايد بيا ر ي
بعدش قول ميدم خودم ميرم عمل ميكنم كه ديگه بچه دار
نشيم…
اووووم فكر خ يلي خوبي بود اگر دامون عمل ميكزد د يگ ه
درصد ا ينكه ناخواسته حامله بشم تقريبا صفر ميشد…
لبخند مرموز ي زدم و با بي مي لي گفتم:
_با اين كار ي كه تو امشب كرد ي و بچه ها و انداختي تو
ميدون من
ديگه نميتونم كار ي كنم
چون نميخوام روشون تاثير منفي بزاره
دامون خوشحال گفت:
_يعني قبولش كرد ي.؟؟؟
_اوه م
نفسشو با صدا ب يرون داد و چند بار محكم ر و ي سرمو بوسيد
بعد انگار چيز ي يادش اومده باشه
در حالي كه بادش خوابيده بود گفت:
_يعني از رو ي اجبار قبول كر د ي،؟
قلبت چي ميگه؟

💦🔥#هوس
_الان با لباس عروس تو خونه منی.
کتم و درآوردم و پرت کردم رو زمین و پاپیونم و از دور گردنم باز کردم..
-حتی اینم یادمه که شک داشتی تهدیدام و عملی کنم و میگفتی ممکنه پوشالی باشه هوم؟حین باز کردن بند ساعتم با خونسرد ترین لحنی که خوب میدونستم وحشتزده ترش می کنه ادامه دادم:
-حالا دیگه وقتشه که نشونت بدم توحرفای من.. خبری از پوشال نیست ..
بعد از سکوت و سکون چند دقیقه ایش بالاخره به خودش اومد،آب دهنشو قورت داد و عقب عقب رفت . . چند بار دهنش و بی هدف باز و بسته کرد و آخر سر گفت: وایستا! تو. .تو نمی دونی..
همون لحظه پاش گیر کرد به دامن لباسش و محکم از پشت خورد زمین. منم که انگار یه پلنگ بودم و منتظر گیر افتادن طعمه ام. . با قدم های بلند رفتم سمتش و بالاتنه لباسش و وحشیانه تو مشتم گرفتم ....

https://t.me/+SQkQgrkwrrmmyT_M
https://t.me/+SQkQgrkwrrmmyT_M