وقتے نباشے ، از نگاهم درد میبارد
با غصہ هایم اشڪهاے سرد میبارد
وقتے نباشے ،برخودم هم اعتمادے نیست
از آستینم ، "خنجر ے نامرد" میبارد
از بس ڪہ غمگینے ، چو "شهر آشوب چشمانت "
این مرد ِ خستہ بے برو برگرد ، مے بارد
این روزها هم پاے باران نبودت باز
ابرے ڪہ در چشمان من گل ڪرد!... مے بارد
این روز ها باران من ! دیگر نمے خندی
وقتے نخندے ، از نگاهم درد مے بارد
#ناشناس
با غصہ هایم اشڪهاے سرد میبارد
وقتے نباشے ،برخودم هم اعتمادے نیست
از آستینم ، "خنجر ے نامرد" میبارد
از بس ڪہ غمگینے ، چو "شهر آشوب چشمانت "
این مرد ِ خستہ بے برو برگرد ، مے بارد
این روزها هم پاے باران نبودت باز
ابرے ڪہ در چشمان من گل ڪرد!... مے بارد
این روز ها باران من ! دیگر نمے خندی
وقتے نخندے ، از نگاهم درد مے بارد
#ناشناس
آدم بـدونِ عشق فقـط حـسِ مُبـهم است
آدم بـدونِ عشق دلش کـوهی از غم است
هۍغصه پشتِ غصه دلش از همه پُر است
اینگونه می شود که فقط عشق مرهم است
#ناشناس
آدم بـدونِ عشق دلش کـوهی از غم است
هۍغصه پشتِ غصه دلش از همه پُر است
اینگونه می شود که فقط عشق مرهم است
#ناشناس
باشم اگر دور و برت آرام می گیرد دلم
بر شانه ام باشد سرت آرام می گیرد دلم
شعر من از چشم تو شد طوفانی ِگلواژه ها
در موج خیز ِدفترت آرام می گیرد دلم
شد بسترِ آتشفشان ، خاکستر پنهان عشق
با عشق آتش گسترت آرام می گیرد دلم
از شهد هرگل بوسه ات انگور می نوشد لبم
با بوسه های محشرت آرام می گیرد دلم
باروحِ شاعر پیشه ام سرریزم ازشعر ِشراب
در سایه سار ِ ساغرت آرام می گیرد دلم
باران به باران تشنه ی دریای احساس توام
از آفتاب باورت آرااام می گیرد دلم ...
#ناشناس
بر شانه ام باشد سرت آرام می گیرد دلم
شعر من از چشم تو شد طوفانی ِگلواژه ها
در موج خیز ِدفترت آرام می گیرد دلم
شد بسترِ آتشفشان ، خاکستر پنهان عشق
با عشق آتش گسترت آرام می گیرد دلم
از شهد هرگل بوسه ات انگور می نوشد لبم
با بوسه های محشرت آرام می گیرد دلم
باروحِ شاعر پیشه ام سرریزم ازشعر ِشراب
در سایه سار ِ ساغرت آرام می گیرد دلم
باران به باران تشنه ی دریای احساس توام
از آفتاب باورت آرااام می گیرد دلم ...
#ناشناس
همدمم باش در این تلخیِ دوران، گاهی
سر بزن بر منِ دلتنگ و پریشان، گاهی
سر برس،با قدموچشمودلت معجزه کن
در شبِ تیرهام ای مـاهِ نمایان،،، گاهی
گرچه پاییزیام و برگِ دلم خشک شده
بر تنم میشکفد شـوق بـهاران، گاهی
غربت موجم و طوفان به تنم زخم زده
ساحلی امن شو بر موج خروشان، گاهی
اشکِ غم میچکد از دیدهی بارانیِ من
شانهای باش بر این کودک گریان،گاهی
من بیابانم و لب تشنه و بی آب ولی
میرساند به دلم عشقِ تو باران، گاهی
#ناشناس
سر بزن بر منِ دلتنگ و پریشان، گاهی
سر برس،با قدموچشمودلت معجزه کن
در شبِ تیرهام ای مـاهِ نمایان،،، گاهی
گرچه پاییزیام و برگِ دلم خشک شده
بر تنم میشکفد شـوق بـهاران، گاهی
غربت موجم و طوفان به تنم زخم زده
ساحلی امن شو بر موج خروشان، گاهی
اشکِ غم میچکد از دیدهی بارانیِ من
شانهای باش بر این کودک گریان،گاهی
من بیابانم و لب تشنه و بی آب ولی
میرساند به دلم عشقِ تو باران، گاهی
#ناشناس
باعشق می آیم برایت مینویسم
ازقلب شیدایم برایت مینویسم
میخواهمت باجان ودل ای جان جانان
هرلحظه هرجایم برایت مینویسم
ازحال خوبم چونکه هستی درکنارم
ازروزوشبهایم برایت مینویسم
زیباترینی،بهترینی ،نازنینی
محبوب زیبایم! برایت مینویسم
شب میرسدازراه ومیتابی به قلبم
ماه دلارایم! برایت مینویسم
باعشق میخوانی چواحساس دلم را
از آزوهایم برایت مینویسم
#ناشناس
ازقلب شیدایم برایت مینویسم
میخواهمت باجان ودل ای جان جانان
هرلحظه هرجایم برایت مینویسم
ازحال خوبم چونکه هستی درکنارم
ازروزوشبهایم برایت مینویسم
زیباترینی،بهترینی ،نازنینی
محبوب زیبایم! برایت مینویسم
شب میرسدازراه ومیتابی به قلبم
ماه دلارایم! برایت مینویسم
باعشق میخوانی چواحساس دلم را
از آزوهایم برایت مینویسم
#ناشناس
اے پناهِ دلِ شیدائی من
ظهربخیر
عشقِ تو مونسِ تنهائی من
ظهر بخیر
به خمِ زلفِ تو اے دوست
پناهنده شدم
علّتِ این همه رسوائی من ظهر بخیر
#ناشناس
#ظهرتون_گرم_و_دلچسپ
ظهربخیر
عشقِ تو مونسِ تنهائی من
ظهر بخیر
به خمِ زلفِ تو اے دوست
پناهنده شدم
علّتِ این همه رسوائی من ظهر بخیر
#ناشناس
#ظهرتون_گرم_و_دلچسپ
ظهر یعنی عاشقی کردن
برای چشم یار،،
یا که مست بودن، نشستن،
گریه کردن انتظار،،
#ناشناس
#ظهرتون_گرم_و_دلچسب
برای چشم یار،،
یا که مست بودن، نشستن،
گریه کردن انتظار،،
#ناشناس
#ظهرتون_گرم_و_دلچسب
عاشقانەهاے ڪہ
برایت مے نویسم...
سطرهاے قبلی
از خجالت آب میشوند...
وگرنہ در دوستت داشتن
ڪوتاهے نمے ڪنم...!
#ناشناس
برایت مے نویسم...
سطرهاے قبلی
از خجالت آب میشوند...
وگرنہ در دوستت داشتن
ڪوتاهے نمے ڪنم...!
#ناشناس