آیا آموزه های باب در زمان خویش مترقی بود؟
#قسمت پنجم
✴️ بهائیان گرامی آنچنان از مقام جناب باب و علم لدنی وی یاد می کنند که انسان هنگامی که با ادبیات وی مواجه می شود و جملاتی مانند بیان زیر را می بیند واقعا متحیر می ماند که چگونه عمق فاجعه را بیان کند. کسی که در اولین نوشته خویش می گوید : تفسیر سوره یوسف ص ۱۳۷
با موسی در طور بودم
این جوان عرب (باب) در طور سینا با موسی به اذن الله سخن گفت و تورات بر باب در طور سینا نازل شد و وی به حضرت موسی ارائه کرد؛همچنین انجیل برای عیسی.
https://8pic.ir/uploads/4_01b43.jpg
صَحْو-صُحُوّ – (صَحا-یَصحْو) بیدار شدن- هوشیار شدن- از مستی در آمدن- بی ابر شدن آسمان آفتابی بودن روز.
چنانچه ملاحظه می فرمایید باب در اولین نوشته خویش مدعی است که وی در طور سینا با موسی سخن گفت. وی تورات را در طور سینا به موسی عرضه نمود.حال تعجب است از کسی که منزل تورات می باشد چگونه در املاء کتاب خویش به نام بیان در مانده و مطلبی که شرکت کنندگان در کلاسهای نهضت سواد آموزی نیز می دانند که کاف با گاف یک سرکش فرق دارد این مطلب را درک نکرده و جمله زیر را مانند حکمای اسطوره افاضه می فرماید غافل از اینکه فرق این دو حرف را درک نمی کند .
کتاب بیان ص ۱۶۵ :
https://8pic.ir/uploads/5_b1567.png
چنانچه ملاحظه می نمایید جناب باب می گوید :
منتهی الیه رتبه جماد سنگ است در سین او نبیند الا سبوح و در نون او الا نور را و در کاف او الا کریم را”.
اول از همه ایشان اشراق فرموده اند و مطرح کرده اند که منتهی رتبه جمادات سنگ تشریف دارد.
ثانیا در سین سنگ عارف و مومن بهائی نباید چیزی غیر از سبوح مشاهده کند .
ثالثا در نور او نباید اهل بهاء غیر از نور رویت کنند .
رابعا در کاف سنگ دقت شود. در کاف سنگ باور کنید درست متوجه شدید یک بار دیگر متن نسخه اصلی را در بالا مشاهده نمایید در کاف سنگ نبیند الا کریم را .
حال آقایان مدعی مظهریت جناب باب باید به اهل معرفت توضیح دهند که گاف سنگ در کجای کریم قرار دارد ؟؟
#بهائیت/ #بهائی/#بهائیت_شناسی/#باب
@nedayeshiacom
#قسمت پنجم
✴️ بهائیان گرامی آنچنان از مقام جناب باب و علم لدنی وی یاد می کنند که انسان هنگامی که با ادبیات وی مواجه می شود و جملاتی مانند بیان زیر را می بیند واقعا متحیر می ماند که چگونه عمق فاجعه را بیان کند. کسی که در اولین نوشته خویش می گوید : تفسیر سوره یوسف ص ۱۳۷
با موسی در طور بودم
این جوان عرب (باب) در طور سینا با موسی به اذن الله سخن گفت و تورات بر باب در طور سینا نازل شد و وی به حضرت موسی ارائه کرد؛همچنین انجیل برای عیسی.
https://8pic.ir/uploads/4_01b43.jpg
صَحْو-صُحُوّ – (صَحا-یَصحْو) بیدار شدن- هوشیار شدن- از مستی در آمدن- بی ابر شدن آسمان آفتابی بودن روز.
چنانچه ملاحظه می فرمایید باب در اولین نوشته خویش مدعی است که وی در طور سینا با موسی سخن گفت. وی تورات را در طور سینا به موسی عرضه نمود.حال تعجب است از کسی که منزل تورات می باشد چگونه در املاء کتاب خویش به نام بیان در مانده و مطلبی که شرکت کنندگان در کلاسهای نهضت سواد آموزی نیز می دانند که کاف با گاف یک سرکش فرق دارد این مطلب را درک نکرده و جمله زیر را مانند حکمای اسطوره افاضه می فرماید غافل از اینکه فرق این دو حرف را درک نمی کند .
کتاب بیان ص ۱۶۵ :
https://8pic.ir/uploads/5_b1567.png
چنانچه ملاحظه می نمایید جناب باب می گوید :
منتهی الیه رتبه جماد سنگ است در سین او نبیند الا سبوح و در نون او الا نور را و در کاف او الا کریم را”.
اول از همه ایشان اشراق فرموده اند و مطرح کرده اند که منتهی رتبه جمادات سنگ تشریف دارد.
ثانیا در سین سنگ عارف و مومن بهائی نباید چیزی غیر از سبوح مشاهده کند .
ثالثا در نور او نباید اهل بهاء غیر از نور رویت کنند .
رابعا در کاف سنگ دقت شود. در کاف سنگ باور کنید درست متوجه شدید یک بار دیگر متن نسخه اصلی را در بالا مشاهده نمایید در کاف سنگ نبیند الا کریم را .
حال آقایان مدعی مظهریت جناب باب باید به اهل معرفت توضیح دهند که گاف سنگ در کجای کریم قرار دارد ؟؟
#بهائیت/ #بهائی/#بهائیت_شناسی/#باب
@nedayeshiacom
آیا آموزه های باب در زمان خویش مترقی بود؟
#قسمت ششم
✴️ راه چاره جناب باب براي حل نازائي (زيرهجده سال ممنوع لطفا)
در سند زیر چنانچه مشاهده می کنید جناب باب یکی از راه حل هائی که از خورجین تمدن بومی خویش خارج می کند را ارائه می دهد. ایشان می فرماید اگر چنانچه همسر یک بابی صاحب فرزند نشود و بی ثمر باشد اجازه دارد همسر خویش را دراختیار یک بابی خیر و نیکوکار دیگری قرار دهد تا آن بابی زحمت کاشت یک ثمر در رحم همسر وی را بکشد تا داغ فرزند دار شدن به دل وی نماند و از این رهگذر نسل بابیان منقرض نشود. فاجعه آنچنان عظیم است که حتی ناصر الدین شرم دارد متن دقیق سند زیر را بازنویسی کند و فقط به نقل مضمون آن اکتفا می کند. لطفا متن زیر را کمتر ۱۸ ساله ها قرائت نفرمایند:
https://s4.uupload.ir/files/6-943x1024_m9mb.png
🔸تذکر:
چندماهی پس از منتشر شدن این مقاله نقدهایی بر آن وارد شد که در پاسخ آن متن زیر را منتشر نمودم.
چندماهی بود بنا نداشتم مطلبی بنویسم و فقط لینکهای صحبت خویش را در وبلاگ می گذاشتم اما بحث دیشب بهائیان ناگهان به موضوع ازدواج در بهائیت کشیده شد که البته من هرچه اصرار کردم بهائیان عزیز لطف کنند و نصوصی که دال بر حرمت ازدواج با اقارب و محارم و تعین مصداق آن اگر باشد ارائه بدهند جز فحاشی علیه بنده مدرکی نصیب این حقیر نشد. در ادامه بحث کشیده شد به این موضوع: جواز زناء همسر شوهر دار نزد باب که درلینک زیرمن مفصل مطالبی را ارائه کرده بودم.
http://naseredin313.blogfa.com/post/27
یکی از عزیزان مقاله ای را از یک سایت بهائی به این حقیر ارائه داد که حاکی از توجیه حکم فوق می باشد. نویسنده توضیح داده است که منظور باب از این حکم این است که اگر یکی از زوجین عقیم باشد می تواند طلاق بگیرد و ازدواج مجدد کند تا فرزند دار شود. این توضیح آنقدر لا یتچسبک است که حس کردم اصلا نیاز به جواب ندارد اما به جهت تنویر افکار کسانی که مطالب مقاله فوق را خوانده اند و احتمال دارد مسئله مقداری نیاز به توضیح داشته باشد متن عربی را که در ص ۲۹۸ بیان هست نقل می کنم تا مشخص شود که جناب باب دقیقا بدون نقل افتراق این اقتران را توصیه کرده است:
فِی انَّ فَرَضَ لِکُلِّ أَحَدٍ انَّ یتاهل لیبقی عَنْهَا مِنْ نَفْسٍ یُوَحَّدَ اللَّهَ رَبَّهَا وَ لَا بُدَّ انَّ یَجْتَهِدُ فِی ذَلِکَ وَ انَّ یَظْهَرُ مِنْ أَحَدِهِمَا مَا یمنعهما عَنْ ذَلِکَ حَلَّ عَلَیَّ کُلُّ وَاحِدٍ باذن دُونَهُ لَانَ یَظْهَرُ عَنْهُ الثمره وَ لَا یَجُوزُ الِاقْتِرَانُ لِمَنْ لَا یَدْخُلُ فِی الدِّینِ وَ مِنْ کَانَ مُقْتَرِناً بِنَفَسٍ یَجِبُ عَلَیْهِ الِافْتِرَاقِ اذا شاهِدُ مِنْهُ دُونَ الایمان بِالْبَیَانِ وَ لَمْ یَحُلْ عَلَیْهِ أَوْ عَلَیْهِمَا شیی الَّا اذا یَرْجِعَ فِی الْبَیَانِ وَ قِیلَ انَّ یَرْفَعُ أَمَرَ اللَّهُ فِی یَوْمٍ مِنْ یُظْهِرَهُ اللَّهَ أَذِنَ للمومنین وَ المومنات لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ
درمتن بالا دقیقا ملاحظه می فرمایید که باب می گوید:
وَ انَّ یَظْهَرُ مِنْ أَحَدِهِمَا مَا یمنعهما عَنْ ذَلِکَ حَلَّ عَلَیَّ کُلُّ وَاحِدٍ باذن دُونَهُ لَانَ یَظْهَرُ عَنْهُ الثمره
در این جمله واضح مطرح می شود که اگر یکی از زوجین صاحب فرزندی نشد حلال است با هماهنگی و اجازه دیگری با شخص سومی که ضرورتا باید اهل بیان باشد هم خوابگی کند. لذا درمتن بحث رضایت آمده نه اینکه تحت شرایطی می تواند افتراق حاصل شود. لذا درمتن فوق سخن از این نیست که اول افتراق و طلاق بین زوجه صورت پذیرد و بعداقتران یا ازدواج دیگری رخ دهد و در پایان اینکه این همخوابگی با نفر سوم در حالی صورت می گیرد که رابطه اقتران و یا ازدواج زوجین هنوز برقرار است.
توجیه دیگری که درمقاله فوق ذکر شده این است که چنانچه در شرع اسلام جایزاست مرد ازدواج مجدد کند در حکم فوق مطرح کرده که با هماهنگی هم این مسئله صورت گیرد.
در پاسخ بایدگفت این توجیه کار بابیون و بهائیون را سخت تر کرد زیرا در متن صراحتا مطرح می کند که زوجین هر دو می توانند این عمل را با رضایت دیگری انجام دهند و حاصل این توجیه این می شود که زن هم در آن واحد می تواند چند شوهر داشته باشد و این وضع را برای بهائیان وخیم تر می کند. لذا این توجیه هم به نظر معیوب می رسد .
امید اینکه این مختصر جوابی باشد بر توجیه خبط های توجیه گران بهائی.
کارشناس؛ استاد حسن ارشاد
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناسی
@nedayeshiacom
#قسمت ششم
✴️ راه چاره جناب باب براي حل نازائي (زيرهجده سال ممنوع لطفا)
در سند زیر چنانچه مشاهده می کنید جناب باب یکی از راه حل هائی که از خورجین تمدن بومی خویش خارج می کند را ارائه می دهد. ایشان می فرماید اگر چنانچه همسر یک بابی صاحب فرزند نشود و بی ثمر باشد اجازه دارد همسر خویش را دراختیار یک بابی خیر و نیکوکار دیگری قرار دهد تا آن بابی زحمت کاشت یک ثمر در رحم همسر وی را بکشد تا داغ فرزند دار شدن به دل وی نماند و از این رهگذر نسل بابیان منقرض نشود. فاجعه آنچنان عظیم است که حتی ناصر الدین شرم دارد متن دقیق سند زیر را بازنویسی کند و فقط به نقل مضمون آن اکتفا می کند. لطفا متن زیر را کمتر ۱۸ ساله ها قرائت نفرمایند:
https://s4.uupload.ir/files/6-943x1024_m9mb.png
🔸تذکر:
چندماهی پس از منتشر شدن این مقاله نقدهایی بر آن وارد شد که در پاسخ آن متن زیر را منتشر نمودم.
چندماهی بود بنا نداشتم مطلبی بنویسم و فقط لینکهای صحبت خویش را در وبلاگ می گذاشتم اما بحث دیشب بهائیان ناگهان به موضوع ازدواج در بهائیت کشیده شد که البته من هرچه اصرار کردم بهائیان عزیز لطف کنند و نصوصی که دال بر حرمت ازدواج با اقارب و محارم و تعین مصداق آن اگر باشد ارائه بدهند جز فحاشی علیه بنده مدرکی نصیب این حقیر نشد. در ادامه بحث کشیده شد به این موضوع: جواز زناء همسر شوهر دار نزد باب که درلینک زیرمن مفصل مطالبی را ارائه کرده بودم.
http://naseredin313.blogfa.com/post/27
یکی از عزیزان مقاله ای را از یک سایت بهائی به این حقیر ارائه داد که حاکی از توجیه حکم فوق می باشد. نویسنده توضیح داده است که منظور باب از این حکم این است که اگر یکی از زوجین عقیم باشد می تواند طلاق بگیرد و ازدواج مجدد کند تا فرزند دار شود. این توضیح آنقدر لا یتچسبک است که حس کردم اصلا نیاز به جواب ندارد اما به جهت تنویر افکار کسانی که مطالب مقاله فوق را خوانده اند و احتمال دارد مسئله مقداری نیاز به توضیح داشته باشد متن عربی را که در ص ۲۹۸ بیان هست نقل می کنم تا مشخص شود که جناب باب دقیقا بدون نقل افتراق این اقتران را توصیه کرده است:
فِی انَّ فَرَضَ لِکُلِّ أَحَدٍ انَّ یتاهل لیبقی عَنْهَا مِنْ نَفْسٍ یُوَحَّدَ اللَّهَ رَبَّهَا وَ لَا بُدَّ انَّ یَجْتَهِدُ فِی ذَلِکَ وَ انَّ یَظْهَرُ مِنْ أَحَدِهِمَا مَا یمنعهما عَنْ ذَلِکَ حَلَّ عَلَیَّ کُلُّ وَاحِدٍ باذن دُونَهُ لَانَ یَظْهَرُ عَنْهُ الثمره وَ لَا یَجُوزُ الِاقْتِرَانُ لِمَنْ لَا یَدْخُلُ فِی الدِّینِ وَ مِنْ کَانَ مُقْتَرِناً بِنَفَسٍ یَجِبُ عَلَیْهِ الِافْتِرَاقِ اذا شاهِدُ مِنْهُ دُونَ الایمان بِالْبَیَانِ وَ لَمْ یَحُلْ عَلَیْهِ أَوْ عَلَیْهِمَا شیی الَّا اذا یَرْجِعَ فِی الْبَیَانِ وَ قِیلَ انَّ یَرْفَعُ أَمَرَ اللَّهُ فِی یَوْمٍ مِنْ یُظْهِرَهُ اللَّهَ أَذِنَ للمومنین وَ المومنات لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ
درمتن بالا دقیقا ملاحظه می فرمایید که باب می گوید:
وَ انَّ یَظْهَرُ مِنْ أَحَدِهِمَا مَا یمنعهما عَنْ ذَلِکَ حَلَّ عَلَیَّ کُلُّ وَاحِدٍ باذن دُونَهُ لَانَ یَظْهَرُ عَنْهُ الثمره
در این جمله واضح مطرح می شود که اگر یکی از زوجین صاحب فرزندی نشد حلال است با هماهنگی و اجازه دیگری با شخص سومی که ضرورتا باید اهل بیان باشد هم خوابگی کند. لذا درمتن بحث رضایت آمده نه اینکه تحت شرایطی می تواند افتراق حاصل شود. لذا درمتن فوق سخن از این نیست که اول افتراق و طلاق بین زوجه صورت پذیرد و بعداقتران یا ازدواج دیگری رخ دهد و در پایان اینکه این همخوابگی با نفر سوم در حالی صورت می گیرد که رابطه اقتران و یا ازدواج زوجین هنوز برقرار است.
توجیه دیگری که درمقاله فوق ذکر شده این است که چنانچه در شرع اسلام جایزاست مرد ازدواج مجدد کند در حکم فوق مطرح کرده که با هماهنگی هم این مسئله صورت گیرد.
در پاسخ بایدگفت این توجیه کار بابیون و بهائیون را سخت تر کرد زیرا در متن صراحتا مطرح می کند که زوجین هر دو می توانند این عمل را با رضایت دیگری انجام دهند و حاصل این توجیه این می شود که زن هم در آن واحد می تواند چند شوهر داشته باشد و این وضع را برای بهائیان وخیم تر می کند. لذا این توجیه هم به نظر معیوب می رسد .
امید اینکه این مختصر جوابی باشد بر توجیه خبط های توجیه گران بهائی.
کارشناس؛ استاد حسن ارشاد
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناسی
@nedayeshiacom
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#در_اوج_اعتماد
🔶️ حذف مطالبی از کتب بهائیت توسط بیت العدل ازجمله حمام نرفتن یکسالۀ جناب #عبدالبهاء و بی اعتمادی بهائیان به بیت العدل در این زمینه...
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناسی
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
🔶️ حذف مطالبی از کتب بهائیت توسط بیت العدل ازجمله حمام نرفتن یکسالۀ جناب #عبدالبهاء و بی اعتمادی بهائیان به بیت العدل در این زمینه...
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناسی
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
آیا آموزه های باب در زمان خویش مترقی بود؟
#قسمت هفتم
وظيفه پيروان باب كشتار غير مومنين به باب است!
✴️ جناب باب درکتاب بیان تصریح می کند که رسالت وی ایجاد حکومت بیانی است و درجای جای این اثر به این مهم اشاره می نماید ویکی از مواردفوق مدرک زیراست که خواهد آمد. قبل ازاینکه خوانندگان محترم سند زیر را از کتاب بیان مطالعه کنند لازم است به موارد زیر موردتوجه واقع شود:
۱.آنچه مسلم است هدف از رسالت باب تشکیل حکومت بیانی بوده است.
۲.آنچنان این اصل مسلم است که جناب باب حتی احکام فرمانروایان و حاکمان بیانی را هم مشخص کرده است چنانچه به نمونه ای از این فرامین در سندزیراشاره نموده است.
۳.درسند زیرچنانچه مشاهده خواهیدکرد جناب باب به یکی از دهها ویژگی ونشانه های من یظهره الله که ازدیدگاه بهائیان جناب بهاء الله است اشاره می کند که هیچ ارتباطی با ادعاهای جناب بهاء الله ندارد زیرا در سندزیر مطرح می کندکه یکی از نشانه های من یظهره الله این است که غیرمومنین به خودرا باقی نمی گذارد درحالی که ادعای جناب بهاء الله وحدت عالم انسانی است لذا باید دقت شود چون جناب بهاء الله قائل است که حضرت باب مبشر وی می باشد باید به نشانه های این مبشر برمن یظهره الله دقت کرد. اگرجناب باب مبشر من یظهره الله است و من یظهر الله همان بهاء الله می باشد پس باید وی غیر مومنین به خویش را زنده نمی گذاشت پس نتیجه اینکه جناب بهاء الله از دیدگاه حضرت باب من یظهره الله نیست.
۴.البته معمولا سخن فوق را احباء اینگونه پاسخ می گویندکه جناب بهاء الله احکام بیان را نسخ کردند لازم است که احباء گرامی توجه نمایندکه مطلب جناب بهاء الله ذکر نشانه است و این نشانه تا تحقق نیابد اصلا ادعای من یظهره اللهی جناب بهاء الله درنطفه منتفی می گردد لذا ابتدا باید این نشان را در ایشان ما ببینیم سپس ایشان نسخ احکام نمایند.
۵.و نکته ای که بسیار مهم است و دوستان محترم بهائی باید دقت کنند که دیگر جناب باب را مهربان و عاشق نوع بشر جلوه ندهند این است که وی دستور می دهد: “بر هرصاحب اقتداری ثابت بوده و هست من عند الله براینکه نگذارد در ارض خود غیر مومن به بیان را “
یعنی هیچ غیر بیانی اجازه زندگی وحیات ندارد و بیانی ها ومومنین به جناب باب موظف هستند وی را از بین ببرند.
کتاب بیان ص ۲۶۲:
https://s4.uupload.ir/files/7_qnfo.png
جالب است که مقام معظم بیت العدل محترم بعنوان بالاترین مرجع توضیح آثار امری مرحمت نموده مطرح کنند که چرا حکم فوق را جناب بهاء الله دراقتدارات که بطور مسلم در فلسطین نگاشته شده بود را امضاء نموده است؟؟
📌لطفا به متن زیرتوجه کنید:
چنانچه ملاحظه می کنید درکتاب اقتدارات ص۴۵ و۴۶ جناب بهاء الله می فرمایند: “اکثری از ناس بشأنی محتجبندکه احتجاب ملل قبل ازنظر محو شده بُغضاً علی اللّه درهرحین باعتراضی جدید متمسّکند با اینکه کل میدانند که باین ظهوراعظم ما نزّل فی البیان ثابت وظاهر ومحقّق شده و اسم اللّه مرتفع گشته وآثار اللّه درشرق وغرب انتشار یافته وبیان فارسی مخصوصاً دراین ظهور امضا شده مع ذلک متّصلاً نوشته و مینویسند که بیان را نسخ نمودهاند که شاید شبهه ای درقلوب القا شود ومعبودیّت عجل محقّق گردد. ای اهل بیان اقسمکم باللّه قدری انصاف دهید وبدیده پاک وطاهر در بیانات الهی نظر نمائید و به قلب مقدّس تفکّر کنید منتهی رتبه بیانات که دربیان مذکور است بقول اهل آن مقام توحید است ومعرضین بالمرّه از این مقام محتجب چه که هنوز به مقامی ارتقا ننمودهاند که مظاهر حق را یک نفس و یک ذات واحکامشان را یک حکم مشاهده نمایند دیگر چه توقّع است از این نفوس. نفوسیکه خود را در اعلی ذروه عرفان مشاهده می نمایند درامثال این مقامات که یکی از مراتب توحید است واقف ومتحیّر ومحتجب و ابداً شاعرنیستند که درچه حالتند. هرنفسی لائق اصغآء کلمه اللّه نه وهر وجودی قابل آشامیدن زلال معانی که از عین مشیّت رحمانی در این ظهور عزّ صمدانی جاری شده نه. بلی این امتیاز که در الواح الهی ذکر شده مقصود مقامات دیگر بوده و بعد از نزول بیان وعرفان منبسط در آن نفسی آنقدر شاعر نباشد که اقلّاً احکام الهی را واحد ملاحظه نماید واللّه عدم از برای آن وجود سزاوارتر است.“
حال احباء بایدبرای جامعه جهانی توضیح دهند که چرا جناب بهاء الله ۲۷ سال زیر این حکم را امضاء نمودند وبلافاصله یک شبه تصمیم گرفت حکم وحدت عالم انسانی را اجراء نمایند آیا واقعا اگر بن لادن که سالیان سال معتقد به کشتار بوده یک شبه طرح وحدت عالم انسانی را به آمریکا ارائه می داد مورد قبول واقع می شد و به وی با آن سابقه می شداعتماد کرد؟
پس احباء باید به جامعه جهانی حق بدهند که درشعارهای این تشکیلات تحت رهبری بیت العدل با دیده تردید بنگرد ومنتظر روزی باشد که این اژدهای خفته کی بیدارخواهد شد.
#بهائیت/#بهائیت_شناسی/#باب
@nedayeshiacom
#قسمت هفتم
وظيفه پيروان باب كشتار غير مومنين به باب است!
✴️ جناب باب درکتاب بیان تصریح می کند که رسالت وی ایجاد حکومت بیانی است و درجای جای این اثر به این مهم اشاره می نماید ویکی از مواردفوق مدرک زیراست که خواهد آمد. قبل ازاینکه خوانندگان محترم سند زیر را از کتاب بیان مطالعه کنند لازم است به موارد زیر موردتوجه واقع شود:
۱.آنچه مسلم است هدف از رسالت باب تشکیل حکومت بیانی بوده است.
۲.آنچنان این اصل مسلم است که جناب باب حتی احکام فرمانروایان و حاکمان بیانی را هم مشخص کرده است چنانچه به نمونه ای از این فرامین در سندزیراشاره نموده است.
۳.درسند زیرچنانچه مشاهده خواهیدکرد جناب باب به یکی از دهها ویژگی ونشانه های من یظهره الله که ازدیدگاه بهائیان جناب بهاء الله است اشاره می کند که هیچ ارتباطی با ادعاهای جناب بهاء الله ندارد زیرا در سندزیر مطرح می کندکه یکی از نشانه های من یظهره الله این است که غیرمومنین به خودرا باقی نمی گذارد درحالی که ادعای جناب بهاء الله وحدت عالم انسانی است لذا باید دقت شود چون جناب بهاء الله قائل است که حضرت باب مبشر وی می باشد باید به نشانه های این مبشر برمن یظهره الله دقت کرد. اگرجناب باب مبشر من یظهره الله است و من یظهر الله همان بهاء الله می باشد پس باید وی غیر مومنین به خویش را زنده نمی گذاشت پس نتیجه اینکه جناب بهاء الله از دیدگاه حضرت باب من یظهره الله نیست.
۴.البته معمولا سخن فوق را احباء اینگونه پاسخ می گویندکه جناب بهاء الله احکام بیان را نسخ کردند لازم است که احباء گرامی توجه نمایندکه مطلب جناب بهاء الله ذکر نشانه است و این نشانه تا تحقق نیابد اصلا ادعای من یظهره اللهی جناب بهاء الله درنطفه منتفی می گردد لذا ابتدا باید این نشان را در ایشان ما ببینیم سپس ایشان نسخ احکام نمایند.
۵.و نکته ای که بسیار مهم است و دوستان محترم بهائی باید دقت کنند که دیگر جناب باب را مهربان و عاشق نوع بشر جلوه ندهند این است که وی دستور می دهد: “بر هرصاحب اقتداری ثابت بوده و هست من عند الله براینکه نگذارد در ارض خود غیر مومن به بیان را “
یعنی هیچ غیر بیانی اجازه زندگی وحیات ندارد و بیانی ها ومومنین به جناب باب موظف هستند وی را از بین ببرند.
کتاب بیان ص ۲۶۲:
https://s4.uupload.ir/files/7_qnfo.png
جالب است که مقام معظم بیت العدل محترم بعنوان بالاترین مرجع توضیح آثار امری مرحمت نموده مطرح کنند که چرا حکم فوق را جناب بهاء الله دراقتدارات که بطور مسلم در فلسطین نگاشته شده بود را امضاء نموده است؟؟
📌لطفا به متن زیرتوجه کنید:
چنانچه ملاحظه می کنید درکتاب اقتدارات ص۴۵ و۴۶ جناب بهاء الله می فرمایند: “اکثری از ناس بشأنی محتجبندکه احتجاب ملل قبل ازنظر محو شده بُغضاً علی اللّه درهرحین باعتراضی جدید متمسّکند با اینکه کل میدانند که باین ظهوراعظم ما نزّل فی البیان ثابت وظاهر ومحقّق شده و اسم اللّه مرتفع گشته وآثار اللّه درشرق وغرب انتشار یافته وبیان فارسی مخصوصاً دراین ظهور امضا شده مع ذلک متّصلاً نوشته و مینویسند که بیان را نسخ نمودهاند که شاید شبهه ای درقلوب القا شود ومعبودیّت عجل محقّق گردد. ای اهل بیان اقسمکم باللّه قدری انصاف دهید وبدیده پاک وطاهر در بیانات الهی نظر نمائید و به قلب مقدّس تفکّر کنید منتهی رتبه بیانات که دربیان مذکور است بقول اهل آن مقام توحید است ومعرضین بالمرّه از این مقام محتجب چه که هنوز به مقامی ارتقا ننمودهاند که مظاهر حق را یک نفس و یک ذات واحکامشان را یک حکم مشاهده نمایند دیگر چه توقّع است از این نفوس. نفوسیکه خود را در اعلی ذروه عرفان مشاهده می نمایند درامثال این مقامات که یکی از مراتب توحید است واقف ومتحیّر ومحتجب و ابداً شاعرنیستند که درچه حالتند. هرنفسی لائق اصغآء کلمه اللّه نه وهر وجودی قابل آشامیدن زلال معانی که از عین مشیّت رحمانی در این ظهور عزّ صمدانی جاری شده نه. بلی این امتیاز که در الواح الهی ذکر شده مقصود مقامات دیگر بوده و بعد از نزول بیان وعرفان منبسط در آن نفسی آنقدر شاعر نباشد که اقلّاً احکام الهی را واحد ملاحظه نماید واللّه عدم از برای آن وجود سزاوارتر است.“
حال احباء بایدبرای جامعه جهانی توضیح دهند که چرا جناب بهاء الله ۲۷ سال زیر این حکم را امضاء نمودند وبلافاصله یک شبه تصمیم گرفت حکم وحدت عالم انسانی را اجراء نمایند آیا واقعا اگر بن لادن که سالیان سال معتقد به کشتار بوده یک شبه طرح وحدت عالم انسانی را به آمریکا ارائه می داد مورد قبول واقع می شد و به وی با آن سابقه می شداعتماد کرد؟
پس احباء باید به جامعه جهانی حق بدهند که درشعارهای این تشکیلات تحت رهبری بیت العدل با دیده تردید بنگرد ومنتظر روزی باشد که این اژدهای خفته کی بیدارخواهد شد.
#بهائیت/#بهائیت_شناسی/#باب
@nedayeshiacom
آیا آموزه های باب در زمان خویش مترقی بود؟
#قسمت هشتم
🔘 جناب باب وتاييد نظريه افلاك بطلميوسي
ابتدا جالب است مطلب مختصر زیر را مطالعه بفرمایید:
ستارگان آسمان به دو دسته تقسیم میشوند:
۱.سیّارات: که داراى حرکات و اوضاع مختلف در دید مابوده وحالاتشان یکنواخت نیست. یعنى همیشه فاصله ونسبت آنهابا سایر ستارگان، یکسان نیست ودائماً درتغییراست. فقط ۵ عدداز این سیاره ها را مى توان باچشم دید.
۲.ثوابت: که داراى وضع ثابتى ازنظر دیدما بوده وحرکت آنها یکنواخت است.
این نوع ازستارگان را درنگاه اول به قندیل هایى که به سقف متحرک بزرگى کوبیده باشند، تشبیه کرده اند.
براى شناسایى کامل این دودسته ازستارگان، چندشب متوالى، باحوصله ودقت، آسمان را تماشاکنید، هرستاره اى که به شما چشمک مى زند ومانند این است که پى در پى، نورش ضعیف وقوى مى گردد از ثوابت است وهر ستاره اى که در یک حالت، ثابت است ومانند این است که خیره خیره به شما نگاه مى کند ازسیارات است. علت این تفاوت، دورى ثوابت ونزدیکى سیّارات مى باشد.
نظریه بطلمیوس(۱)
این دانشمند براى توجیه وضع عالم بالا نظریه «افلاک نه گانه» را اظهار داشت. وگفت: «زمین مرکز عالم است وهریک ازستارگان در وسط فلک شفافى قرارگرفته، همراه آن به دور زمین مى گردند.» طرز قرار گرفتن افلاک نه گانه به ترتیب زیراست:
۱ـ فلک ماه//۲ـ فلک عطارد//۳ـ فلک زهره//۴ـ فلک خورشید//۵ـ فلک مریخ//۶ـ فلک مشترى//۷ـ فلک زحل//۸ـ فلک ثوابت(۲)//۹ـ فلک الافلاک(اطلس)(۳)
بطلمیوس معتقدبودکه «هریک از افلاک نه گانه به غیراز فلک نهم داراى حرکت مخصوصى بوده وهر کدام طى سالیان متمادى، یک دور به دور کره زمین مى گردند وفلک نهم(فلک اطلس) باحرکت سریع وشبانه روزى.
___
۱- بطلمیوس betlimous (90-168م) صاحب هیئت معروف است که پس ازتحقیقات کپلر و کپرنیک منقرض شد./۲. بنا به عقیده بطلمیوس، تمام ستارگان ثوابت دراین فلک جاى دارند./۳. هیچ ستاره اى درآن وجود ندارد و به همین جهت آن را فلک اطلس نام نهادند. تنهازحمتى که بطلمیوس به دوش این فلک گذارده بود، حرکت شبانه روزى عالم بود.
بنقل از:
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=19667&BookID=16314&PageIndex=30&Language=1
✴️ افرادی که اعتقاد دارند باب صاحب علم لدنی است ومظهر الهی صاحب عصمت کبری می باشد می توانند نظرخویش را درباره اعتقاد باب مبنی برصحت عقیده به افلاک را بیان کنند؟ مخصوصا مقداری راجع به فلک اطلس که دراین مدرک خواهدآمد توضیحی دهند تا شایدخوانندگان محترم معنی این جمله را بیشتردرک کنندکه آیا واقعا جناب باب صاحب اندیشه متمدنانه بود؟ آیا بنا به اعتراف خودجناب عبد البهاء درمفاوضات اسلام در ۱۴۰۰ سال پیش آموزه هایش نافی نظریه بطلمیوس بوده حال این مظهرجدید ومدعی الوهیت وخدائی اطلاعی راجع به کیفیت خلق مخلوقین خویش ندارد؟
درحالی که قرنها قبل از جناب باب حضرت آقای گالیله به پوچ بودن فرضیه بطلمیوس قائل بودو براین سراین ادعا نزدیک بود جان خویش را از دست بدهدچنانچه درتاریخ آمده است: درسال ۱۶۱۰ انتشار یافتههای علمی وی درتائید نظر کوپرنیک مبنی برثابت نبودن زمین وگردش آن به دورخورشید باعث شد تا وی ازسوی کلیسا موردبازجویی وتفتیش عقایدقرارگیرد. این نظریه مخالف نص کتاب مقدس بود و از سویی بانظریات ارسطو که کلیسا حامی آن بود همخوانی نداشت. وی مجبور به امضای توبه نامهای بااین مضمون شد: درهفتادمین سال زندگی درمقابل شما به زانو درآمدهام و درحالی که کتاب مقدس را پیش چشم دارم و با دستهای خود لمس میکنم توبه میکنم و ادعای واهی حرکت زمین را انکار میکنم و آنرا منفور و مطرود مینمایم.[۳]
وی شش سال بعد رسما از تدریس نظریه کوپرنیک در دانشگاه منع شد وتا سالها بعد مرتب مورد بازخواست کلیسا قرار میگرفت. سرانجام گالیله علیرغم اعتقاد درونی اش، مجبورشد اعتراف کندکه نظریه ارسطو درست است و زمین مرکز جهان است.
منبع
http://fa.wikipedia.org/wiki22
✍استاد ارشاد
#بهائیت/#باب/#بهائی/#بهائیت_شناسی
@nedayeshiacom
#قسمت هشتم
🔘 جناب باب وتاييد نظريه افلاك بطلميوسي
ابتدا جالب است مطلب مختصر زیر را مطالعه بفرمایید:
ستارگان آسمان به دو دسته تقسیم میشوند:
۱.سیّارات: که داراى حرکات و اوضاع مختلف در دید مابوده وحالاتشان یکنواخت نیست. یعنى همیشه فاصله ونسبت آنهابا سایر ستارگان، یکسان نیست ودائماً درتغییراست. فقط ۵ عدداز این سیاره ها را مى توان باچشم دید.
۲.ثوابت: که داراى وضع ثابتى ازنظر دیدما بوده وحرکت آنها یکنواخت است.
این نوع ازستارگان را درنگاه اول به قندیل هایى که به سقف متحرک بزرگى کوبیده باشند، تشبیه کرده اند.
براى شناسایى کامل این دودسته ازستارگان، چندشب متوالى، باحوصله ودقت، آسمان را تماشاکنید، هرستاره اى که به شما چشمک مى زند ومانند این است که پى در پى، نورش ضعیف وقوى مى گردد از ثوابت است وهر ستاره اى که در یک حالت، ثابت است ومانند این است که خیره خیره به شما نگاه مى کند ازسیارات است. علت این تفاوت، دورى ثوابت ونزدیکى سیّارات مى باشد.
نظریه بطلمیوس(۱)
این دانشمند براى توجیه وضع عالم بالا نظریه «افلاک نه گانه» را اظهار داشت. وگفت: «زمین مرکز عالم است وهریک ازستارگان در وسط فلک شفافى قرارگرفته، همراه آن به دور زمین مى گردند.» طرز قرار گرفتن افلاک نه گانه به ترتیب زیراست:
۱ـ فلک ماه//۲ـ فلک عطارد//۳ـ فلک زهره//۴ـ فلک خورشید//۵ـ فلک مریخ//۶ـ فلک مشترى//۷ـ فلک زحل//۸ـ فلک ثوابت(۲)//۹ـ فلک الافلاک(اطلس)(۳)
بطلمیوس معتقدبودکه «هریک از افلاک نه گانه به غیراز فلک نهم داراى حرکت مخصوصى بوده وهر کدام طى سالیان متمادى، یک دور به دور کره زمین مى گردند وفلک نهم(فلک اطلس) باحرکت سریع وشبانه روزى.
___
۱- بطلمیوس betlimous (90-168م) صاحب هیئت معروف است که پس ازتحقیقات کپلر و کپرنیک منقرض شد./۲. بنا به عقیده بطلمیوس، تمام ستارگان ثوابت دراین فلک جاى دارند./۳. هیچ ستاره اى درآن وجود ندارد و به همین جهت آن را فلک اطلس نام نهادند. تنهازحمتى که بطلمیوس به دوش این فلک گذارده بود، حرکت شبانه روزى عالم بود.
بنقل از:
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=19667&BookID=16314&PageIndex=30&Language=1
✴️ افرادی که اعتقاد دارند باب صاحب علم لدنی است ومظهر الهی صاحب عصمت کبری می باشد می توانند نظرخویش را درباره اعتقاد باب مبنی برصحت عقیده به افلاک را بیان کنند؟ مخصوصا مقداری راجع به فلک اطلس که دراین مدرک خواهدآمد توضیحی دهند تا شایدخوانندگان محترم معنی این جمله را بیشتردرک کنندکه آیا واقعا جناب باب صاحب اندیشه متمدنانه بود؟ آیا بنا به اعتراف خودجناب عبد البهاء درمفاوضات اسلام در ۱۴۰۰ سال پیش آموزه هایش نافی نظریه بطلمیوس بوده حال این مظهرجدید ومدعی الوهیت وخدائی اطلاعی راجع به کیفیت خلق مخلوقین خویش ندارد؟
درحالی که قرنها قبل از جناب باب حضرت آقای گالیله به پوچ بودن فرضیه بطلمیوس قائل بودو براین سراین ادعا نزدیک بود جان خویش را از دست بدهدچنانچه درتاریخ آمده است: درسال ۱۶۱۰ انتشار یافتههای علمی وی درتائید نظر کوپرنیک مبنی برثابت نبودن زمین وگردش آن به دورخورشید باعث شد تا وی ازسوی کلیسا موردبازجویی وتفتیش عقایدقرارگیرد. این نظریه مخالف نص کتاب مقدس بود و از سویی بانظریات ارسطو که کلیسا حامی آن بود همخوانی نداشت. وی مجبور به امضای توبه نامهای بااین مضمون شد: درهفتادمین سال زندگی درمقابل شما به زانو درآمدهام و درحالی که کتاب مقدس را پیش چشم دارم و با دستهای خود لمس میکنم توبه میکنم و ادعای واهی حرکت زمین را انکار میکنم و آنرا منفور و مطرود مینمایم.[۳]
وی شش سال بعد رسما از تدریس نظریه کوپرنیک در دانشگاه منع شد وتا سالها بعد مرتب مورد بازخواست کلیسا قرار میگرفت. سرانجام گالیله علیرغم اعتقاد درونی اش، مجبورشد اعتراف کندکه نظریه ارسطو درست است و زمین مرکز جهان است.
منبع
http://fa.wikipedia.org/wiki22
✍استاد ارشاد
#بهائیت/#باب/#بهائی/#بهائیت_شناسی
@nedayeshiacom
library.tebyan.net
سيارات و ثوابت - آفریدگار جهان نسخه متنی
اين سخن مربوط به 420 سال پيش است، امّا حالا كه بيشتر عظمت علوم و عوالم آشكار گرديده چه بايد گفت!؟ سيارات و ثوابت ستارگان آسمان به دو دسته تقسيم
آیا آموزه های باب در زمان خویش مترقی بود؟
#قسمت نهم
صداقت زمانی ایجاد می شود که هیچ گونه تضادی میان افکار، الفاظ واعمال افراد وجود نداشته باشد. این خصیصه اخلاقی باید درابتدا در درون خود فرد معنا پیدا کند وسپس در برابردیگران درمعرض ظهور گذارده شود.
یک فرد راستگو همواره به وجدان خود می گوید: “من با تو و با تمام انسان های دیگر با راستگویی برخورد می کنم.” باید همیشه کارهایی را انجام دهیدکه برای رابطه شما مفید ومناسب باشد. اگر باطناً صادق باشید، دیگر هیچ جایی برای نیرنگ و ریاکاری که موجب ایجاد اغتشاش دراذهان وافکار می شوند باقی نخواهدماند. وجودصداقت به منزله خط سیرشما به سمت کمال به شمار می رود، چرا که ظاهر شما، آیینه ای از تمایلات درونی تان است.
یکی از مهمترین مشخصات عدم صداقت، دوگانگی درگفتار است ومهمترین مشخصه وجه تمایز مدعیان مظهریت ازغیر آن تضاد درمطالب مطرح شده توسط آنان است.
جناب باب با جسارت وگستاخی کامل بدون اینکه اصلا مفهوم جمله خویش را درک کند مانندکودکی که به تازگی چند جمله فرا گرفته و بدون درک مفهوم لغات; آنها را در کنارهم قرار می دهد وجمله ای را بر زبان می راند.
قبل از ایشان تمام مظاهر الهی خویش را اسماء وصفات الهی معرفی می کردند اما ایشان بدون اینکه درکی از این معارف داشته باشد برای اولین بار درتاریخ مظاهر الهی ادعای ذات اللهی دارند نه صفات اللهی.
بله تعجب نکنید واقعا ایشان مدعی الوهیت و ربوبیت که اسمی از اسماء الهی است را هم ندارد بلکه پا را فراتر گذاشته ومدعی ذات اللهی می شوند به سند زیر دقت کنید:
لوح هیکل الدین ص ۵
https://s4.uupload.ir/files/1-1_88ko.png
چنانچه مشاهده می کنید ایشان می فرماید: علی قبل نبیل یعنی علی محمد ذات الله و کینونت یعنی کنه ذات اوست.
حال کسی که خود ذات الله است نه مظهر وصفت و اسم ذات، روزی از رهگذری درباره تلسکوپ مطلبی به گوشش خورده وبلافاصله اظهار فضل می کند و به بندگان خود افاضه می فرمایدکه با این تلسکوپ ها داخل ماه قابل رویت است و مردم، شهرهای داخل آن را می توانندببینند.
لذا ایشان حتی اطلاع از آفریده های خویش هم ندارد وفکر می کند ماه دارای بلاد وشهراست. واقعا احباء الهی که با شبکه های بین المللی پیرامون افکار متمدنانه باب اظهار فضل می کنند دربرابر وجدان خود چه حس وحالی دارند اگر مجری از آنها سوال کند واقعا سند زیر نشان دهنده افکارمتمدنانه است یا متحجرانه؟؟ و واقعا آیا ماه واجد بلاد هست یا خیر؟؟ چه جوابی برای گفتن دارند؟
به سند زیر توجه کنید
بیان ص ۲۲۵
https://s4.uupload.ir/files/2-1-768x968_cd7y.png
واقعا عرش نشینان بیت العدل باید صداقت مبشر جمال مبارک را به اثبات برسانند تا مقام بشارت وی اعتبار پیدا کند. کسی که از سوئی می گوید من ذات خداوندم و از سوئی دیگر آنقدر پیاده تشریف داردکه از وجود بلاد درماه خبر می دهد ایشان صادقند یا العیاذ بالله کذاب؟؟
درپایان به روح آن بزرگواری که خبر کاربرد تلسکوپ را به جناب باب رسانید یک الله ابهی نثار نماییم.
✍استاد ارشاد
#بهائیت/#بهائی/#بهائیت_شناسی/#باب
@nedayeshiacom
#قسمت نهم
صداقت زمانی ایجاد می شود که هیچ گونه تضادی میان افکار، الفاظ واعمال افراد وجود نداشته باشد. این خصیصه اخلاقی باید درابتدا در درون خود فرد معنا پیدا کند وسپس در برابردیگران درمعرض ظهور گذارده شود.
یک فرد راستگو همواره به وجدان خود می گوید: “من با تو و با تمام انسان های دیگر با راستگویی برخورد می کنم.” باید همیشه کارهایی را انجام دهیدکه برای رابطه شما مفید ومناسب باشد. اگر باطناً صادق باشید، دیگر هیچ جایی برای نیرنگ و ریاکاری که موجب ایجاد اغتشاش دراذهان وافکار می شوند باقی نخواهدماند. وجودصداقت به منزله خط سیرشما به سمت کمال به شمار می رود، چرا که ظاهر شما، آیینه ای از تمایلات درونی تان است.
یکی از مهمترین مشخصات عدم صداقت، دوگانگی درگفتار است ومهمترین مشخصه وجه تمایز مدعیان مظهریت ازغیر آن تضاد درمطالب مطرح شده توسط آنان است.
جناب باب با جسارت وگستاخی کامل بدون اینکه اصلا مفهوم جمله خویش را درک کند مانندکودکی که به تازگی چند جمله فرا گرفته و بدون درک مفهوم لغات; آنها را در کنارهم قرار می دهد وجمله ای را بر زبان می راند.
قبل از ایشان تمام مظاهر الهی خویش را اسماء وصفات الهی معرفی می کردند اما ایشان بدون اینکه درکی از این معارف داشته باشد برای اولین بار درتاریخ مظاهر الهی ادعای ذات اللهی دارند نه صفات اللهی.
بله تعجب نکنید واقعا ایشان مدعی الوهیت و ربوبیت که اسمی از اسماء الهی است را هم ندارد بلکه پا را فراتر گذاشته ومدعی ذات اللهی می شوند به سند زیر دقت کنید:
لوح هیکل الدین ص ۵
https://s4.uupload.ir/files/1-1_88ko.png
چنانچه مشاهده می کنید ایشان می فرماید: علی قبل نبیل یعنی علی محمد ذات الله و کینونت یعنی کنه ذات اوست.
حال کسی که خود ذات الله است نه مظهر وصفت و اسم ذات، روزی از رهگذری درباره تلسکوپ مطلبی به گوشش خورده وبلافاصله اظهار فضل می کند و به بندگان خود افاضه می فرمایدکه با این تلسکوپ ها داخل ماه قابل رویت است و مردم، شهرهای داخل آن را می توانندببینند.
لذا ایشان حتی اطلاع از آفریده های خویش هم ندارد وفکر می کند ماه دارای بلاد وشهراست. واقعا احباء الهی که با شبکه های بین المللی پیرامون افکار متمدنانه باب اظهار فضل می کنند دربرابر وجدان خود چه حس وحالی دارند اگر مجری از آنها سوال کند واقعا سند زیر نشان دهنده افکارمتمدنانه است یا متحجرانه؟؟ و واقعا آیا ماه واجد بلاد هست یا خیر؟؟ چه جوابی برای گفتن دارند؟
به سند زیر توجه کنید
بیان ص ۲۲۵
https://s4.uupload.ir/files/2-1-768x968_cd7y.png
واقعا عرش نشینان بیت العدل باید صداقت مبشر جمال مبارک را به اثبات برسانند تا مقام بشارت وی اعتبار پیدا کند. کسی که از سوئی می گوید من ذات خداوندم و از سوئی دیگر آنقدر پیاده تشریف داردکه از وجود بلاد درماه خبر می دهد ایشان صادقند یا العیاذ بالله کذاب؟؟
درپایان به روح آن بزرگواری که خبر کاربرد تلسکوپ را به جناب باب رسانید یک الله ابهی نثار نماییم.
✍استاد ارشاد
#بهائیت/#بهائی/#بهائیت_شناسی/#باب
@nedayeshiacom
آیا آموزه های باب در زمان خویش مترقی بود؟
#قسمت دهم
اگر ضرورتي نداشت بايد با زنان بيش از 28 كلمه صحبت نكرد !!!
اگر ضرورتی نداشت باید با زنان بیش از ۲۸ کلمه صحبت نکرد !!!
از نکاتی که احباء گرامی در واقعه جناب باب به آن می بالند آموزه های باب در تساوی حقوق رجال و نساء است و به برابری حقوق زن و مرد که از آورده های جناب باب است می بالند و تبلور این آموزه را در وقایع مربوط به سرکار طاهره می دانند. علی رغم تمام سخن پردازی های عرش نشینان بیت العدل باید حضرات یک بار دیگر آثار باب را با دقت تورق کنند تا برای لغزشهای جناب باب اندیشه ای و چاره ای نمایند. یکی از این دم خروسها سند زیر است که اصلا در دیانت قبل یعنی اسلام بی سابقه بوده است و آن حکمی است که افرادی همچون عباس امانت ها مدعی این هستند که باب واجد تمدن بومی بوده است را باید به فکر وادارد و در این سخن تجدید نظر کنند .
در سند زیر جناب باب می فرماید :
در صورتی که ضرورتی نداشته باشد زن و مرد مجاز نیستند بیش از بیست و هشت حرف با هم تکلم کنند. ملاحظه نمایید :
کتاب بیان ص ۲۹۱
https://8pic.ir/uploads/3-1.png
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناسی
@nedayeshiacom
#قسمت دهم
اگر ضرورتي نداشت بايد با زنان بيش از 28 كلمه صحبت نكرد !!!
اگر ضرورتی نداشت باید با زنان بیش از ۲۸ کلمه صحبت نکرد !!!
از نکاتی که احباء گرامی در واقعه جناب باب به آن می بالند آموزه های باب در تساوی حقوق رجال و نساء است و به برابری حقوق زن و مرد که از آورده های جناب باب است می بالند و تبلور این آموزه را در وقایع مربوط به سرکار طاهره می دانند. علی رغم تمام سخن پردازی های عرش نشینان بیت العدل باید حضرات یک بار دیگر آثار باب را با دقت تورق کنند تا برای لغزشهای جناب باب اندیشه ای و چاره ای نمایند. یکی از این دم خروسها سند زیر است که اصلا در دیانت قبل یعنی اسلام بی سابقه بوده است و آن حکمی است که افرادی همچون عباس امانت ها مدعی این هستند که باب واجد تمدن بومی بوده است را باید به فکر وادارد و در این سخن تجدید نظر کنند .
در سند زیر جناب باب می فرماید :
در صورتی که ضرورتی نداشته باشد زن و مرد مجاز نیستند بیش از بیست و هشت حرف با هم تکلم کنند. ملاحظه نمایید :
کتاب بیان ص ۲۹۱
https://8pic.ir/uploads/3-1.png
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناسی
@nedayeshiacom
آیا آموزه های باب در زمان خویش مترقی بود؟
#قسمت یازدهم
از دیدگاه باب وجود مقدس حجت بن الحسن(ع) مورد تصدیق واقع شده بود و باب از اولین نوشته تا آخرین نوشته هایش شدیدا اظهار ذلت دربرابر آن امام بزرگوار می نمود. البته جناب باب مقام قائمیت را بعنوان یک وصف قلمداد می کردند و در نوشته های خویش هم پیامبر(ص) وهم ائمه(ع) وهم محمد بن الحسن(ع) وهم خویش را صاحب وصف قائمیت می دانستند گو اینکه بهائیان از این دیدگاه باب سوء استفاده نموده وادعای قائمیت باب را که وی بعنوان یک وصف برای خویش می دانست را مساوی با ادعای امام دوازدهم شیعیان یکی دانستند در حالی که باب هیچگاه خویش را امام دوازدهم و محمد بن الحسن(ع) نمی دانست بلکه خود را رجعت صفتی قائم می دانست وقائمیت را وصفی می دانست که مصداقش متعدد بود حتی یکی از مصادیق قائم را دربیان به صراحت من یظهر الله می داند.
باب اظهار مقام قائمیت را هم در ابتدا واضح بیان نکرد و آن را هم به جهت عدم اضطراب مردم به دروغ باب قائم مطرح کرد وبعد چندسال در دلائل السبعه مطرح کرد که وی صاحب مقام قائمیت بود.
باتوجه به آموزه های شیخی که باب آن بدعت را قوت بخشید وجود باب امام زمان نه به نص بلکه به معجزه بود.
هم شیخیه ای هم جناب باب بابیت منصوصه را مسدود می دانستند ومعتقد بودند که نص خاص به آخر ابواب یعنی چهارمین نائب خاص امام زمان(ع) در زمان غیبت صغری تمام شده و بابیت منصوصه تمام گشته.
اما هم شیخیه و در امتداد آن جناب باب معتقد بود اساس بابیت مسدود نگشته بلکه باب منصوصه مسدود گشته لذا این مطلب را نه ناقدین باب درک کردند و نه حتی ظاهرا بهائیان و آن این است که جناب باب معتقدبود بابیت بابش باز است ولی به معجزه نه به نص.
البته اهل بهاء از این آب گل آلود ماهی ها گرفتند و این ادعای جناب باب را حمل برادعای نبوت وی گرفتند که این از اغلاط فاحش این عزیزان می باشد.
لذا بخاطرهمین نکته بود که باب مدام از اولین نوشته خویش در کنارادعای بابیت ادعای تحدی به آورده های خویش نیز می کرد ومدعی بود سخن من از جانب محمد بن الحسن ع است و دلیلش هم این است که اگر می توانید مانند آن را بیاورید و به اصطلاح وی تحدی به گفته های خویش می نمود.
البته این حقیرسراپا تقصیر فکرکنم بادوازده نمونه قبلی فاتحه تحدی باب به گفته های خودش را خواندم ولی یک نمونه دیگر را در این راستا خدمتتان تقدیم می کنم شاید نظریه کسانی که باب را واجد بلیه خبط دماغ می دانستند تایید شود هرچند که این حقیر معتقد به این مطلب نیستم.
باب درهمان تفسیر سوره یوسف ادعای عجیبی می کند که اگر در این اولین روز عید شما متن آن را رویت کنید فکر کنم تا انتهای شب لبخند بر لبانتان امتداد بیابد من ابتداء متن را خدمتتان تقدیم می کنم سپس نکته را متذکر می شوم:
https://s4.uupload.ir/files/4_jwze.png
فکرکنم دوستان تیز هوش قبل از اینکه به مطلب اشاره کنم لبخند بر لبانشان هویدا شد ولی برای آنانی که مانند این حقیر مقداری باید توضیح داده شود سپس دو ریالی مبارک جا بیفتد مختصری افاضه می کنم تا همگی باهم محظوظ شویم.
جناب باب درجمله فوق پا را از قرآن فرا نهاده ومدعی این شده است که اگر تمام مردم جمع شوند نمی توانند حرفی مانند حروف این کتاب بیاورند.
واقعا بنازم به این تجدد بومی جناب دکتر عباس امانت.
آقایان بیت العدل آیا اگر دربان و آبدارچی شما بگوید مثلا واو من چه فرقی با واو جناب باب دارد به او چه می گویید؟؟
الف من چه فرقی با الف باب دارد؟؟
باء من چه فرقی با باء باب دارد؟؟
پ من چه فرقی با پ باب دارد؟؟
واقعا تحدی به حروف در جمله فوق دلیل بر خبط دماغ بودن جناب باب نیست؟؟
واقعا باید خطاب به جناب بهاء الله گفت:
این مبشر جمال و مظهر قبلتان واقعا نازیدن دارد.
کارشناس؛ استاد ارشاد
#بهائیت/#باب/#بهائی/#بهائیت_شناسی
@nedayeshiacom
#قسمت یازدهم
از دیدگاه باب وجود مقدس حجت بن الحسن(ع) مورد تصدیق واقع شده بود و باب از اولین نوشته تا آخرین نوشته هایش شدیدا اظهار ذلت دربرابر آن امام بزرگوار می نمود. البته جناب باب مقام قائمیت را بعنوان یک وصف قلمداد می کردند و در نوشته های خویش هم پیامبر(ص) وهم ائمه(ع) وهم محمد بن الحسن(ع) وهم خویش را صاحب وصف قائمیت می دانستند گو اینکه بهائیان از این دیدگاه باب سوء استفاده نموده وادعای قائمیت باب را که وی بعنوان یک وصف برای خویش می دانست را مساوی با ادعای امام دوازدهم شیعیان یکی دانستند در حالی که باب هیچگاه خویش را امام دوازدهم و محمد بن الحسن(ع) نمی دانست بلکه خود را رجعت صفتی قائم می دانست وقائمیت را وصفی می دانست که مصداقش متعدد بود حتی یکی از مصادیق قائم را دربیان به صراحت من یظهر الله می داند.
باب اظهار مقام قائمیت را هم در ابتدا واضح بیان نکرد و آن را هم به جهت عدم اضطراب مردم به دروغ باب قائم مطرح کرد وبعد چندسال در دلائل السبعه مطرح کرد که وی صاحب مقام قائمیت بود.
باتوجه به آموزه های شیخی که باب آن بدعت را قوت بخشید وجود باب امام زمان نه به نص بلکه به معجزه بود.
هم شیخیه ای هم جناب باب بابیت منصوصه را مسدود می دانستند ومعتقد بودند که نص خاص به آخر ابواب یعنی چهارمین نائب خاص امام زمان(ع) در زمان غیبت صغری تمام شده و بابیت منصوصه تمام گشته.
اما هم شیخیه و در امتداد آن جناب باب معتقد بود اساس بابیت مسدود نگشته بلکه باب منصوصه مسدود گشته لذا این مطلب را نه ناقدین باب درک کردند و نه حتی ظاهرا بهائیان و آن این است که جناب باب معتقدبود بابیت بابش باز است ولی به معجزه نه به نص.
البته اهل بهاء از این آب گل آلود ماهی ها گرفتند و این ادعای جناب باب را حمل برادعای نبوت وی گرفتند که این از اغلاط فاحش این عزیزان می باشد.
لذا بخاطرهمین نکته بود که باب مدام از اولین نوشته خویش در کنارادعای بابیت ادعای تحدی به آورده های خویش نیز می کرد ومدعی بود سخن من از جانب محمد بن الحسن ع است و دلیلش هم این است که اگر می توانید مانند آن را بیاورید و به اصطلاح وی تحدی به گفته های خویش می نمود.
البته این حقیرسراپا تقصیر فکرکنم بادوازده نمونه قبلی فاتحه تحدی باب به گفته های خودش را خواندم ولی یک نمونه دیگر را در این راستا خدمتتان تقدیم می کنم شاید نظریه کسانی که باب را واجد بلیه خبط دماغ می دانستند تایید شود هرچند که این حقیر معتقد به این مطلب نیستم.
باب درهمان تفسیر سوره یوسف ادعای عجیبی می کند که اگر در این اولین روز عید شما متن آن را رویت کنید فکر کنم تا انتهای شب لبخند بر لبانتان امتداد بیابد من ابتداء متن را خدمتتان تقدیم می کنم سپس نکته را متذکر می شوم:
https://s4.uupload.ir/files/4_jwze.png
فکرکنم دوستان تیز هوش قبل از اینکه به مطلب اشاره کنم لبخند بر لبانشان هویدا شد ولی برای آنانی که مانند این حقیر مقداری باید توضیح داده شود سپس دو ریالی مبارک جا بیفتد مختصری افاضه می کنم تا همگی باهم محظوظ شویم.
جناب باب درجمله فوق پا را از قرآن فرا نهاده ومدعی این شده است که اگر تمام مردم جمع شوند نمی توانند حرفی مانند حروف این کتاب بیاورند.
واقعا بنازم به این تجدد بومی جناب دکتر عباس امانت.
آقایان بیت العدل آیا اگر دربان و آبدارچی شما بگوید مثلا واو من چه فرقی با واو جناب باب دارد به او چه می گویید؟؟
الف من چه فرقی با الف باب دارد؟؟
باء من چه فرقی با باء باب دارد؟؟
پ من چه فرقی با پ باب دارد؟؟
واقعا تحدی به حروف در جمله فوق دلیل بر خبط دماغ بودن جناب باب نیست؟؟
واقعا باید خطاب به جناب بهاء الله گفت:
این مبشر جمال و مظهر قبلتان واقعا نازیدن دارد.
کارشناس؛ استاد ارشاد
#بهائیت/#باب/#بهائی/#بهائیت_شناسی
@nedayeshiacom
🔘 جناب بهاالله در کتاب اقدس:"هر کس خانهای را آتش زد او را بسوزانید!!"
آتش زدن یک انسان، در قبال سوزاندن یک خانه؟
چنین آئینی مطابق با پیشرفت این دنیای مدرن و خواست مردم مترقی امروز هست؟!
#تطابق_دین_با_علم_و_عقل/#بهائیت/#بهائی/#باب
📚📖 @hassan110ershad
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
آتش زدن یک انسان، در قبال سوزاندن یک خانه؟
چنین آئینی مطابق با پیشرفت این دنیای مدرن و خواست مردم مترقی امروز هست؟!
#تطابق_دین_با_علم_و_عقل/#بهائیت/#بهائی/#باب
📚📖 @hassan110ershad
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
آیا آموزه های باب در زمان خویش مترقی بود؟
#قسمت دوازدهم
جواز كتك كودكان خردسال به اندازه عدد هاء
وقتی سخنان دکتر عباس امانت را از صدای آمریکا می شنیدم با خودم فکر می کردم یا این فرهیخته اطلاعی از آثار باب ندارد و یا اینکه میزان خدا وکیلی حکمت است نه صداقت. تا اینجا دوازده دلیل براین ادعای اندیشمند بهائی صاحب چند تالیف درحوزه باب شناسی مبتنی براینکه باب صاحب تجدد بومی بود را بررسی کردم.
من از احباء منصف دراین نوشتار سوالی دارم و آن اینکه اگر مجری برنامه فرض کنیم مختصری اهل مطالعه می بود و از این اندیشمند بهائی سوال می کرد واقعا جناب باب فرموده پدر و مادر مجازند به عدد هاء فرزند خویش را بزنند چه جوابی برای گفتن داشت؟
جالب آنکه اگر پدر و مادری از این عدد بیشتر تجاوز کند ۱۹ روز بر هم حرام هستند و پدر محترم نمی تواند با ضلع مبارک یعنی والده فرزند کتک خورده نزدیکی کند البته بماندکه اگر فیل پدر یاد هندوستان کرد چه خاکی بر سر مبارک باید بریزد اما نکته قابل توجه این است که اگر ضلع مبارک مفقود باشد باید ۱۹ مثقال طلا به جناب باب عنایت کند.
از همه اینها گذشته باید نه قلوهای افسانه ای آنانی که وقتی به هم می چسبنداز خواص این چسبیدن ملهم شدن به الهامات الهی است در یکی از نشستها وقتی به هم چسبیدند به این سوال جواب دهند که علت وضع این حکم با توجه به صراحت باب این است که شاید جناب من یظهره الله جزء این کودکان باشد. پس آیا این نص من یظهره الله بودن جناب بهاء الله را زیر سوال نمی برد؟
لذا علت وضع این حکم از جانب جناب باب این است که چون هنوز من یظهر الله بدنیا نیامده است و یا هنوز کودک است مبادا کسی را بیش از عدد هاء بزنید چون احتمال دارد من یظهر الله باشد نتیجه اینکه قطعا جناب بهاء الله من یظهره الله نیست چون جناب بهاء الله متولد سال ۱۲۳۳ است و جناب باب متولد سال ۱۲۳۵ و بهاء الله دو سال از جناب بهاء الله بزرگتر می باشد.
نتیجه اینکه قطعا من یظهره الله جناب بهاء الله نیست.
لطفا به سند زیر توجه کنید:
https://8pic.ir/uploads/5-1.png
✍ استاد ارشاد
#بهائیت /#بهائی/#باب/#بهائیت_شناسی
@nedayeshiacom
#قسمت دوازدهم
جواز كتك كودكان خردسال به اندازه عدد هاء
وقتی سخنان دکتر عباس امانت را از صدای آمریکا می شنیدم با خودم فکر می کردم یا این فرهیخته اطلاعی از آثار باب ندارد و یا اینکه میزان خدا وکیلی حکمت است نه صداقت. تا اینجا دوازده دلیل براین ادعای اندیشمند بهائی صاحب چند تالیف درحوزه باب شناسی مبتنی براینکه باب صاحب تجدد بومی بود را بررسی کردم.
من از احباء منصف دراین نوشتار سوالی دارم و آن اینکه اگر مجری برنامه فرض کنیم مختصری اهل مطالعه می بود و از این اندیشمند بهائی سوال می کرد واقعا جناب باب فرموده پدر و مادر مجازند به عدد هاء فرزند خویش را بزنند چه جوابی برای گفتن داشت؟
جالب آنکه اگر پدر و مادری از این عدد بیشتر تجاوز کند ۱۹ روز بر هم حرام هستند و پدر محترم نمی تواند با ضلع مبارک یعنی والده فرزند کتک خورده نزدیکی کند البته بماندکه اگر فیل پدر یاد هندوستان کرد چه خاکی بر سر مبارک باید بریزد اما نکته قابل توجه این است که اگر ضلع مبارک مفقود باشد باید ۱۹ مثقال طلا به جناب باب عنایت کند.
از همه اینها گذشته باید نه قلوهای افسانه ای آنانی که وقتی به هم می چسبنداز خواص این چسبیدن ملهم شدن به الهامات الهی است در یکی از نشستها وقتی به هم چسبیدند به این سوال جواب دهند که علت وضع این حکم با توجه به صراحت باب این است که شاید جناب من یظهره الله جزء این کودکان باشد. پس آیا این نص من یظهره الله بودن جناب بهاء الله را زیر سوال نمی برد؟
لذا علت وضع این حکم از جانب جناب باب این است که چون هنوز من یظهر الله بدنیا نیامده است و یا هنوز کودک است مبادا کسی را بیش از عدد هاء بزنید چون احتمال دارد من یظهر الله باشد نتیجه اینکه قطعا جناب بهاء الله من یظهره الله نیست چون جناب بهاء الله متولد سال ۱۲۳۳ است و جناب باب متولد سال ۱۲۳۵ و بهاء الله دو سال از جناب بهاء الله بزرگتر می باشد.
نتیجه اینکه قطعا من یظهره الله جناب بهاء الله نیست.
لطفا به سند زیر توجه کنید:
https://8pic.ir/uploads/5-1.png
✍ استاد ارشاد
#بهائیت /#بهائی/#باب/#بهائیت_شناسی
@nedayeshiacom
آیا آموزه های باب در زمان خویش مترقی بود؟
#قسمت سیزدهم
اينكه باب حكم اعدام را نسخ كرده بزرگترين دروغ است.
🔘 یکی از مواردی که احباء با استحکام خاص آن را مطرح می کنند و آنچنان با یقین عنوانش می کنند همان است که در سخنان دکتر نصرت الله محمد حسینی مشاهده می شود. از قدیم گفته اند اگر می خواهی مردم دروغت را باور کنند محکمتر بگو بسیار موثر است.
ادعای محققان بهائی مانند دکتر مذکور این است که باب حکم اعدام را نسخ کرده و با اینکه در مواردی مجددا جناب بهاء الله حکم اعدام را اعاده نموده و آن را وضع نموده است اما جناب باب آن را برداشته اند.
این سخن آنقدر دروغ است که انسان نمی داند سرش را به کجای کجا بزند. آخر انسانی که صاحب تالیف کتاب حضرت باب ۸۰۰ صفحه ای است و تا حمام رفتن باب را متذکر شده است می توان باور کرد که نظر باب را واقعا نداند؟
آقای نصرت الله محمد حسینی نظر باب را نمی دانی سلمنا نظر جناب عبد البهاء در مکاتیب ج ۲ ص ۲۶۶ را هم نمی دانی که فرمود:
«و در یوم ظهور حضرت اعلی منطوق بیان ضرب اعناق و حرق کتب و اوراق وهدم بقاع و قتل عام الامن آمن و صدق بود، اما در این دور بدیع و قرن جلیل اساس دین الله و موضوع و شریعت الله رأفت کبری و رحمت عظمی و الفت با جمیع ملل وصداقت وامانت و مهربانی صمیمی قلبی با جمیع طوائف و نحل و اعلان وحدت عالم انسان است.»
البته در چند مقاله قبلا به این حکم جناب باب اشاره نموده ام که اساس آیین باب بر زنده نماندن غیر مومنین به آیین وی است. اما علاوه بر سخن جناب عبد البهاء بر اینکه منطوق بیان ضرب اعناق ( گردن زدن ) بوده است یک سند دسته اول دیگر خدمت شما عزیزان عرضه می دارم که جناب باب در آخرین نگاشته خود شش ماه قبل از کشته شدنشان آن را ارائه کردند. در ص ۲ این کتاب می گوید هرکس که شهادتین را بر زبانش جاری کرد حق زنده ماندن را دارد و باید کشته نشود.
این جمله نشان دهنده صحت ادعای جناب عبد البهاء است که می فرماید منظور بیان ضرب اعناق می باشد یعنی باید کسانی را که شهادتین نمی گویند و به آیین بیان ایمان نمی اورند کشت.
در حالی که در اسلام این از آن کسانی است که در برابر مسلمین شمشیر کشیده اند و هیچ ربطی به ایمان و عدم آن ندارد بلکه فقط یک حرکت تدافعی می باشد. در حالی که جناب باب امر می کند کسانی که به وی ایمان نمی آورند باید کشته شوند حال بگذریم از حکم دیگر جناب باب که حتی راضی به دریافت جزیه برای در امان ماندن غیر مومنین به خودش هم نیست که البته آن سند را نیز در فرصتی دیگر بررسی خواهم کرد:
لوح هیکل الدین ص ۲
https://8pic.ir/uploads/6-1.png
✍استاد حسن ارشاد
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناسی
@nedayeshiacom
#قسمت سیزدهم
اينكه باب حكم اعدام را نسخ كرده بزرگترين دروغ است.
🔘 یکی از مواردی که احباء با استحکام خاص آن را مطرح می کنند و آنچنان با یقین عنوانش می کنند همان است که در سخنان دکتر نصرت الله محمد حسینی مشاهده می شود. از قدیم گفته اند اگر می خواهی مردم دروغت را باور کنند محکمتر بگو بسیار موثر است.
ادعای محققان بهائی مانند دکتر مذکور این است که باب حکم اعدام را نسخ کرده و با اینکه در مواردی مجددا جناب بهاء الله حکم اعدام را اعاده نموده و آن را وضع نموده است اما جناب باب آن را برداشته اند.
این سخن آنقدر دروغ است که انسان نمی داند سرش را به کجای کجا بزند. آخر انسانی که صاحب تالیف کتاب حضرت باب ۸۰۰ صفحه ای است و تا حمام رفتن باب را متذکر شده است می توان باور کرد که نظر باب را واقعا نداند؟
آقای نصرت الله محمد حسینی نظر باب را نمی دانی سلمنا نظر جناب عبد البهاء در مکاتیب ج ۲ ص ۲۶۶ را هم نمی دانی که فرمود:
«و در یوم ظهور حضرت اعلی منطوق بیان ضرب اعناق و حرق کتب و اوراق وهدم بقاع و قتل عام الامن آمن و صدق بود، اما در این دور بدیع و قرن جلیل اساس دین الله و موضوع و شریعت الله رأفت کبری و رحمت عظمی و الفت با جمیع ملل وصداقت وامانت و مهربانی صمیمی قلبی با جمیع طوائف و نحل و اعلان وحدت عالم انسان است.»
البته در چند مقاله قبلا به این حکم جناب باب اشاره نموده ام که اساس آیین باب بر زنده نماندن غیر مومنین به آیین وی است. اما علاوه بر سخن جناب عبد البهاء بر اینکه منطوق بیان ضرب اعناق ( گردن زدن ) بوده است یک سند دسته اول دیگر خدمت شما عزیزان عرضه می دارم که جناب باب در آخرین نگاشته خود شش ماه قبل از کشته شدنشان آن را ارائه کردند. در ص ۲ این کتاب می گوید هرکس که شهادتین را بر زبانش جاری کرد حق زنده ماندن را دارد و باید کشته نشود.
این جمله نشان دهنده صحت ادعای جناب عبد البهاء است که می فرماید منظور بیان ضرب اعناق می باشد یعنی باید کسانی را که شهادتین نمی گویند و به آیین بیان ایمان نمی اورند کشت.
در حالی که در اسلام این از آن کسانی است که در برابر مسلمین شمشیر کشیده اند و هیچ ربطی به ایمان و عدم آن ندارد بلکه فقط یک حرکت تدافعی می باشد. در حالی که جناب باب امر می کند کسانی که به وی ایمان نمی آورند باید کشته شوند حال بگذریم از حکم دیگر جناب باب که حتی راضی به دریافت جزیه برای در امان ماندن غیر مومنین به خودش هم نیست که البته آن سند را نیز در فرصتی دیگر بررسی خواهم کرد:
لوح هیکل الدین ص ۲
https://8pic.ir/uploads/6-1.png
✍استاد حسن ارشاد
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناسی
@nedayeshiacom
❗️سرهایتان را نتراشيد زيرا خداوند آنها را با مو زينت داده است...
سزاوار نيست كه (موهایتان) از حد گوشها تجاوز كنند. اين چیزی است که مولای عالميان به آن حکم کرد.(کتاب اقدس ،ص 42، بند 44)
با توجه به تصاویر موجود از جناب بهاء الله و جناب عبدالبهاء، می بینیم که هم تشریع کننده ی باور بهائی و هم مبین آثار بهائی، هر دو برخلاف گفتههایشان از موهای بلندی برخوردار بودهاند.
گویا علّت این تناقض گفتاری و رفتاری این است که چون آنان خود، مانند دراویش موهای درازی داشتهاند، از اینرو اقتضای طبیعت را دلیل بر حرمت تراشیدن موی سر بیان کرده اند و از این جهت که میخواستند در بین اهل البهاء موهای دراز مختص خودشان باشد، موها را بیشتر از حد گوشها، حرام اعلام کردهاند!😏
#بهائیت/#باب/#بهائیت_شناسی
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
سزاوار نيست كه (موهایتان) از حد گوشها تجاوز كنند. اين چیزی است که مولای عالميان به آن حکم کرد.(کتاب اقدس ،ص 42، بند 44)
با توجه به تصاویر موجود از جناب بهاء الله و جناب عبدالبهاء، می بینیم که هم تشریع کننده ی باور بهائی و هم مبین آثار بهائی، هر دو برخلاف گفتههایشان از موهای بلندی برخوردار بودهاند.
گویا علّت این تناقض گفتاری و رفتاری این است که چون آنان خود، مانند دراویش موهای درازی داشتهاند، از اینرو اقتضای طبیعت را دلیل بر حرمت تراشیدن موی سر بیان کرده اند و از این جهت که میخواستند در بین اهل البهاء موهای دراز مختص خودشان باشد، موها را بیشتر از حد گوشها، حرام اعلام کردهاند!😏
#بهائیت/#باب/#بهائیت_شناسی
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
که اینطور🤌👏
می شود مبلغین بهائی شرح بفرمایند
خود جناب #عبدالبهاء با برادرش و جانشین ایشان ، جناب #شوقی با والدینش بعد از قبول نکردنش به چه نحوی به کل مهربانی کردند؟
#تحری_حقیقت
#دروغ
#صلح
http://www.hassanershad.com/
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناسی
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
می شود مبلغین بهائی شرح بفرمایند
خود جناب #عبدالبهاء با برادرش و جانشین ایشان ، جناب #شوقی با والدینش بعد از قبول نکردنش به چه نحوی به کل مهربانی کردند؟
#تحری_حقیقت
#دروغ
#صلح
http://www.hassanershad.com/
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناسی
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom