زمانی که شما دچار #فقر هستید هرروز با گرفتاریهای سنگین تر و بدتر از آنچه دارید دست به گریبان می شوید. دلتنگی و آثار جنبی آن و مصیبت گرسنگی را درک می کنید، بعلاوه فقر خاصیت تسکین دهنده بزرگی دارد، بدین معنی که آینده را انکار کرده و ندیده می گیرید. مسلما در محدوده معینی دارایی هرچه کمتر باشد نگرانی هم کمترست. مثلا اگر یکصد فرانک داشته باشید در معرض ترس و واهمه هستید، ولی اگر همه دارایی شما سه فرانک باشد آسوده خاطرید، زیرا این سه فرانک تا فردا خوراک شما را تامین می کند و نمی توانید به آینده دورتر بیاندیشید. دلتنگ و ملول هستید اما ترس و هراس ندارید. پیش خود می گوئید امروز و فردا است که از گرسنگی بحال مرگ بیافتم. اما بزودی ذهن شما متوجه مطالب دیگری می شود. قطعه ای نان و کمی مارگارین هم تا حدی رنج گرسنگی را تسکین می دهد.
#آس_و_پاس_ها
#جورج_اورو
https://t.me/nedayeaglodel
#آس_و_پاس_ها
#جورج_اورو
https://t.me/nedayeaglodel
انسانِ معتقد و نه اندیشمند، مدام فراموش میکند که همواره در معرضِ درندهترین دشمن خود یعنی؛ شک قرار دارد. زیرا در جایی که اعتقاد حاکم است، شک همیشه در کمین است.
بر عکس برای انسانی که میاندیشد، شک حضوری خوشایند است برای وی گامی با ارزش به سوی شناختی بهتر است.
کارل گوستاو یونگ
https://t.me/nedayeaglodel
بر عکس برای انسانی که میاندیشد، شک حضوری خوشایند است برای وی گامی با ارزش به سوی شناختی بهتر است.
کارل گوستاو یونگ
https://t.me/nedayeaglodel
از شیخ عبد ربه التائه پرسیدم: اوضاعِ کشور چه زمان سامان مییابد؟
پاسخ داد: آنگاه که مردم دریابند زندگیِ توام با خفّت و خواری بدتر از نبودِ صلح و آرامش است.
نجیب محفوظ
https://t.me/nedayeaglodel
پاسخ داد: آنگاه که مردم دریابند زندگیِ توام با خفّت و خواری بدتر از نبودِ صلح و آرامش است.
نجیب محفوظ
https://t.me/nedayeaglodel
شیر به گرگ گفت آهو را بگیر. گرگ، آهو را گرفت. آنگاه شیر آمد و گفت آهو را رها کن. پس آهو در انتخاباتِ جنگل به شیر رای داد و شیر همچنان سلطان ماند.
فردای انتخابات آهو را شیر خورد
https://t.me/nedayeaglodel
فردای انتخابات آهو را شیر خورد
https://t.me/nedayeaglodel
«برای داشتن دموکراسی باید ذهن ها نیز عوض شوند، باید ذهن ها نیز قوانین بازی را بپذیرند. ابتدا باید مدارا را آموخت و سپس به اعتراض پرداخت، نزد ما، اعتراض و مخالفت فورا به یک امر ناموسی و غیرتی تبدیل می شود. از آنجا که شما یا دوست من یا دشمن من هستید، پس به شیوه قبیله ای از یکدیگر انتقام میگیریم. اگر دوست من باشید، باید در کنار من قرار بگیرید. و اگر دشمن من هستید خونتان را می ریزم.
هموطنان ما هنوز دارای ذهنیت رعیت مآب هستند. هنوز شهروند نشده اند، این امر نیاز به زمان دارد، نمی توان به نیروی معجزه از تئوکراسی به دموکراسی پرید. و بعد، دیگر چه بگویم از آداب و رسوم و خلقیات، از این عاداتی که به اعماق روح مان چسبیده اند.»
#داریوش_شایگان
https://t.me/nedayeaglodel
هموطنان ما هنوز دارای ذهنیت رعیت مآب هستند. هنوز شهروند نشده اند، این امر نیاز به زمان دارد، نمی توان به نیروی معجزه از تئوکراسی به دموکراسی پرید. و بعد، دیگر چه بگویم از آداب و رسوم و خلقیات، از این عاداتی که به اعماق روح مان چسبیده اند.»
#داریوش_شایگان
https://t.me/nedayeaglodel
به عنوان قاعدهای کلی، هرقدر به فردی نزدیکتر باشیم، بیشتر در معرض تقلید عادتهای او قرار داریم.
#جیمز_کلییر
@ktabhich
#جیمز_کلییر
@ktabhich
پیروزی های چشمگیری ندارم اما می توانم با شکستهایی که زنده از آن ها بیرون آمده ام غافلگیرت کنم...
#آنتوان_چخوف
https://t.me/nedayeaglodel
#آنتوان_چخوف
https://t.me/nedayeaglodel
یادمه هشت سالم بود…
یه روز از طرف مدرسه بردنمون کارخونه تولید بیسکوییت، مارو به صف کردن و بردنمون تو کارخونه که خط تولید بیسکویت رو ببینیم.
وقتی به قسمتی رسیدیم که دستگاه بیسکویت میداد بیرون خیلی از بچه ها از صف زدن بیرون و بیسکویتایی که از دستگاه میزد بیرون رو ورداشتن و خوردن…
ولی من رو حساب تربیتی که شده بودم میدونستم که اونا دارن کار اشتباه و زشتی میکنن، واسه همین تو صف موندم ولی آخرش اونا بیسکویت خورده بودن و منی که قواعدو رعایت کردم هیچی نصیبم نشده بود…
الان پنجاه سالمه، اون روز گذشت ولی تجربه اون روز بارها و بارها تو زندگیم تکرار شد.
خیلی جاها سعی کردم که آدم باشم و یه سری چیزا رو رعایت کنم ولی در نهایت من چیزی ندارم و اونایی که واسه رسیدن به هدفشون خیلی چیزارو زیر پا میزارن از بیسکویتای تو دستشون لذت میبرن…
از همون موقع تا الان یکی از سوالای بزرگ زندگیم این بوده و هست که خوب بودن و خوب موندن مهمتره یا رسیدن به بیسکوییتای زندگی؟ اونم واسه مردمی که تو و شخصیتت رو با بیسکوییتای توی دستت میسنجند؟!؟!
https://t.me/nedayeaglodel
یه روز از طرف مدرسه بردنمون کارخونه تولید بیسکوییت، مارو به صف کردن و بردنمون تو کارخونه که خط تولید بیسکویت رو ببینیم.
وقتی به قسمتی رسیدیم که دستگاه بیسکویت میداد بیرون خیلی از بچه ها از صف زدن بیرون و بیسکویتایی که از دستگاه میزد بیرون رو ورداشتن و خوردن…
ولی من رو حساب تربیتی که شده بودم میدونستم که اونا دارن کار اشتباه و زشتی میکنن، واسه همین تو صف موندم ولی آخرش اونا بیسکویت خورده بودن و منی که قواعدو رعایت کردم هیچی نصیبم نشده بود…
الان پنجاه سالمه، اون روز گذشت ولی تجربه اون روز بارها و بارها تو زندگیم تکرار شد.
خیلی جاها سعی کردم که آدم باشم و یه سری چیزا رو رعایت کنم ولی در نهایت من چیزی ندارم و اونایی که واسه رسیدن به هدفشون خیلی چیزارو زیر پا میزارن از بیسکویتای تو دستشون لذت میبرن…
از همون موقع تا الان یکی از سوالای بزرگ زندگیم این بوده و هست که خوب بودن و خوب موندن مهمتره یا رسیدن به بیسکوییتای زندگی؟ اونم واسه مردمی که تو و شخصیتت رو با بیسکوییتای توی دستت میسنجند؟!؟!
https://t.me/nedayeaglodel
گاهی تنهایی و خستگی به درجه ای میرسه که آدم تو اون لحظه چیزی نمیخواد جز توقف همه چیز، چیزی نمیخواد جز حس نکردن...
آرزو میکنه همه چیز یه خواب باشه و در نهایت بتونه عبور کنه، از تمام سطوح،
از تمام چارچوب ها، عبور کنه بدون اینکه دیده شه…
Vikings
https://t.me/nedayeaglodel
آرزو میکنه همه چیز یه خواب باشه و در نهایت بتونه عبور کنه، از تمام سطوح،
از تمام چارچوب ها، عبور کنه بدون اینکه دیده شه…
Vikings
https://t.me/nedayeaglodel
از لحظهیِ زاییده شدن، گرمِ نَبَردیم
بیهوده نپرسید چرا ساکت و سردیم؟!
موجیم که سیلابِ حوادث هنرِ ماست!
بازندهیِ هموارهیِ این بازی نَردیم
هر روز غمِ تازهتری آمد و نگذاشت
دنبالِ غمِ کهنهیِ دیروز بگردیم
ما حنجره در حنجره در حنجره بُغضیم
ما آینه در آینه در آینه دردیم...
گفتند برو زندگیات را بکن ای مرد!
این زندگیِ ماست؛ که یکروز نکردیم...!
#امید_صباغ_نو
https://t.me/nedayeaglodel
بیهوده نپرسید چرا ساکت و سردیم؟!
موجیم که سیلابِ حوادث هنرِ ماست!
بازندهیِ هموارهیِ این بازی نَردیم
هر روز غمِ تازهتری آمد و نگذاشت
دنبالِ غمِ کهنهیِ دیروز بگردیم
ما حنجره در حنجره در حنجره بُغضیم
ما آینه در آینه در آینه دردیم...
گفتند برو زندگیات را بکن ای مرد!
این زندگیِ ماست؛ که یکروز نکردیم...!
#امید_صباغ_نو
https://t.me/nedayeaglodel
توصیف مهندس #مهدی_بازرگان از شرایط اجتماعی و سیاسی فرانسه
در آنجا احترام و ارزش برای همه است. فرانسه مال همه است، همه برای آن خدمت میكنند.
اگر همه چیز به نام یک نفر، برای يك نفر و به فرمان يك نفر و اختيار يك نفر بود، فرانسه فرانسه نمیشد.
دنيا دار بده و بستان است. جامعه اروپائی و حكومتهای اروپائی به فرد ارزش و حق آزادی میدهند و در مقابل، خدمت و فداكاری دريافت میكنند. مملكت به سود همه كس آباد و آزاد میشود.
https://t.me/nedayeaglodel
در آنجا احترام و ارزش برای همه است. فرانسه مال همه است، همه برای آن خدمت میكنند.
اگر همه چیز به نام یک نفر، برای يك نفر و به فرمان يك نفر و اختيار يك نفر بود، فرانسه فرانسه نمیشد.
دنيا دار بده و بستان است. جامعه اروپائی و حكومتهای اروپائی به فرد ارزش و حق آزادی میدهند و در مقابل، خدمت و فداكاری دريافت میكنند. مملكت به سود همه كس آباد و آزاد میشود.
https://t.me/nedayeaglodel
یه تراپیستی مبگفت :
فرض کن یه مار نیشت میزنه
ولی تو به جای اینکه به فکر نجات خودت و بهبود پیداکردن باشی ، دنبال اون مار میری تا بگیریش و ببینی چرا نیشت زده و بهش ثابت کنی که تو لایق این طرز برخورد نبودی
بپذیریم که بعضی آدم ها به زخمی کردن بقیه خو گرفتن و جزئی از طبیعتشون شده و حتی متوجه پیام های ما نمیشن پس بهتره به جای درگیری های بیهوده روی بهبودی خودمون تمرکز کنیم .
https://t.me/nedayeaglodel
فرض کن یه مار نیشت میزنه
ولی تو به جای اینکه به فکر نجات خودت و بهبود پیداکردن باشی ، دنبال اون مار میری تا بگیریش و ببینی چرا نیشت زده و بهش ثابت کنی که تو لایق این طرز برخورد نبودی
بپذیریم که بعضی آدم ها به زخمی کردن بقیه خو گرفتن و جزئی از طبیعتشون شده و حتی متوجه پیام های ما نمیشن پس بهتره به جای درگیری های بیهوده روی بهبودی خودمون تمرکز کنیم .
https://t.me/nedayeaglodel
«أين ستمضي بهذا الخرابِ الذي هو أنتَ»
به کُجا خواهی رفت با این ویرانی که خودِ تویی.
#عدنان_الصائغ
https://t.me/nedayeaglodel
به کُجا خواهی رفت با این ویرانی که خودِ تویی.
#عدنان_الصائغ
https://t.me/nedayeaglodel
توی کتاب دیوانهبازی، #کریستین_بوبن میگه:
«تا زمانی که دل تحت تأثیر قرار نگیرد،
جسم باکره باقی میماند.»
جملهی قابل تأملی هست…
Fifty Shades of Grey
https://t.me/nedayeaglodel
«تا زمانی که دل تحت تأثیر قرار نگیرد،
جسم باکره باقی میماند.»
جملهی قابل تأملی هست…
Fifty Shades of Grey
https://t.me/nedayeaglodel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پدر که داشته باشی سیل هم حریفت نمیشه. سلامتی هرچه پدره. شادی روح انهایی که آسمانی شدن.😌
https://t.me/nedayeaglodel
https://t.me/nedayeaglodel
🍁
دزد شریف ...
مولانا در مثنوی داستان شیخی را تعریف می کند؛ که در تاریکی دم صبح افسار الاغش را جلو حمام به مردی که چهره اش نمایان نبود سپرد و به حمام رفت، وقتی برگشت دید که افسار الاغش در دست دزد معروف ده است و شروع کرد به داد و بیداد.
دزد گفت چرا داد و بیداد میکنی؟
شیخ گفت ای دزد نابه کار افسار الاغ من در دست تو چه میکند؟
دزد گفت تو خود در تاریکی الاغت را به من سپردی. تازه مرا از کارم باز داشتی و حالا داد و بیداد هم میکنی.
شیخ پرسید:
پس چرا الاغ را ندزدیدی؟
دزد گفت:
تو الاغت را به من سپردی من دزدم نه خیانتکار و چیزی را که به من سپردهاند به آن خیانت نمیکنم.
مولانا سپس ادامه میدهد که:
به اندازه این دزد شرافت داشته باشید و به کسانی که اموال و سرنوشت خودشان را به شما سپردهاند خیانت نکنید.
https://t.me/nedayeaglodel
دزد شریف ...
مولانا در مثنوی داستان شیخی را تعریف می کند؛ که در تاریکی دم صبح افسار الاغش را جلو حمام به مردی که چهره اش نمایان نبود سپرد و به حمام رفت، وقتی برگشت دید که افسار الاغش در دست دزد معروف ده است و شروع کرد به داد و بیداد.
دزد گفت چرا داد و بیداد میکنی؟
شیخ گفت ای دزد نابه کار افسار الاغ من در دست تو چه میکند؟
دزد گفت تو خود در تاریکی الاغت را به من سپردی. تازه مرا از کارم باز داشتی و حالا داد و بیداد هم میکنی.
شیخ پرسید:
پس چرا الاغ را ندزدیدی؟
دزد گفت:
تو الاغت را به من سپردی من دزدم نه خیانتکار و چیزی را که به من سپردهاند به آن خیانت نمیکنم.
مولانا سپس ادامه میدهد که:
به اندازه این دزد شرافت داشته باشید و به کسانی که اموال و سرنوشت خودشان را به شما سپردهاند خیانت نکنید.
https://t.me/nedayeaglodel
🔴 مولانا میگوید : روزی از کنار مسجدی رد میشدم و دیدم عده ای دست به دعا برداشته اند و میگویند : خدایا کافران را بکش!!!
رفتم تا به کلیسایی رسیدم و دیدم در آنجا هم عده ای دست به آسمان برداشته اند و میگویند : خدایا کافران را بکش!! رفتم تا به در میخانه ای رسیدم و دیدم در آنجا جام ها را به هم میزنند و میگویند بزن بسلامتی نوشا نوش ...
سپس فرمود : من آنموقع بود که دیدم مستی بهترین دین است که جز سلامتی دیگران آرزویی ندارند ...
پرستش به مستیست در کیش مهر
برون اند زین حلقه هوشیارها
https://t.me/nedayeaglodel
رفتم تا به کلیسایی رسیدم و دیدم در آنجا هم عده ای دست به آسمان برداشته اند و میگویند : خدایا کافران را بکش!! رفتم تا به در میخانه ای رسیدم و دیدم در آنجا جام ها را به هم میزنند و میگویند بزن بسلامتی نوشا نوش ...
سپس فرمود : من آنموقع بود که دیدم مستی بهترین دین است که جز سلامتی دیگران آرزویی ندارند ...
پرستش به مستیست در کیش مهر
برون اند زین حلقه هوشیارها
https://t.me/nedayeaglodel
چقدر دچار سندروم شکنجه خاموش هستید؟
به قلم استاد مخدومی
بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعد ها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرار می داد. حدود هزار نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از استانداردهای بین المللی برخوردار بود. زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود. آب و غذا و امکانات به وفور یافت می شد. از هیچ یک از تکنیک های متداول شکنجه استفاده نمی شد.
اما… بیشترین آمار مرگ زندانیان در این اردوگاه گزارش شده بود. زندانیان به مرگ طبیعی می مردند. امکانات فرار وجود داشت اما فرار نمی کردند. بسیاری از آنها شب می خوابیدند و صبح دیگر بیدار نمی شدند. آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خود رعایت نمی کردند و عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی می ریختند.
دلیل این رویداد، سال ها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:
در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبر های بد بودند به دست زندانیان رسیده می شد،نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمی شدند . هرروز از زندانیان می خواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خود خیانت کرده اند یا می توانستند خدمتی بکنند و نکرده اند را تعریف کنند. هرکس که جاسوسی سایر زندانیان را می کرد ، سیگار جایزه می گرفت. اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود هیچ نوع تنبیهی نمی شد. همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند.
تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است. با دریافت خبر های منتخب (فقط منفی) امید از بین می رفت . با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب می شد و خود را انسانی پست می یافتند. با تعریف خیانت ها ، اعتبار آن ها نزد هم گروهی ها از بین می رفت. و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود .
این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده می شود.
این وضعیت چقدر شبیه شرایط زندگی کنونی ماست؟
آیا میدانید امید، عزت نفس و اعتبار گروهی چقدر برای ما حیاتی هستند؟
ما بارها و بارها می شنویم که میگویند امید داشته باشید ، مثبت باشید… برای ما گاهی حتی مسخره است و سریع میگوییم در این شرایط امید؟
یک سوال از شما دارم، اگر بیماری جسمی داشته باشید دست از خودتان میکشید؟
یا برای بهبودی دارو مصرف میکنید، اگر خدایی نکرده دچار بیماری مثل ام اس باشید چه میکنید؟ میگویید چرا باید قرص مصرف کنم و این بیماری خوب شدنی نیست؟ البته که نه ما بسیاری از بیماران عزیز ام اسی را داریم که با وجود این بیماری زندگی میکنند و آن را کنترل میکنند، شرایط ما نیز در حال حاضر همین است، نمیتوان شرایط بد و سخت را انکار کرد اما در این شرایط نیاز به قرص امید داریم، پس خود را از خبرهای خوش محروم نکنید!
ما خیلی وقتها کارهایی که رواج دارد را انجام میدهیم مثلا دروغ میگوییم ، گران فروشی میکنیم، غیبت میکنیم و … و توجیهمان نیز این است که وقتی همه این کار را میکنند اگر ما نکنیم به جایی نمیرسیم ، این کار عزت نفس شما را نابود میکند، یک انسان برای داشتن عزت نفس لازم است حتما چیز هایی داشته باشد که به آن افتخار کند و این افتخار اصلا ظاهری نیست و اگر با ناخودآگاه ما در تضاد باشد نه تنها عزت نفس مان را بالا نمیبرد که به شدت دچار تنش هم میکند و در ناخودآگاه همه ما باید و نبایدهایی وجود دارد مثل بد بودن دروغ، بد بودن ریاکاری و …. بنابراین هرچقدر هم خودتان را توجیه کنید ناخودآگاهتان عزت نفستان را پایین میکشد، پس کار خوب انجام دهید! نه برای کسی برای نجات زندگی خودتان!
💠 به کانالِ « ندای عقل و دل » در تلگرام بپیوندید.
https://t.me/nedayeaglodel
به قلم استاد مخدومی
بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعد ها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرار می داد. حدود هزار نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از استانداردهای بین المللی برخوردار بود. زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود. آب و غذا و امکانات به وفور یافت می شد. از هیچ یک از تکنیک های متداول شکنجه استفاده نمی شد.
اما… بیشترین آمار مرگ زندانیان در این اردوگاه گزارش شده بود. زندانیان به مرگ طبیعی می مردند. امکانات فرار وجود داشت اما فرار نمی کردند. بسیاری از آنها شب می خوابیدند و صبح دیگر بیدار نمی شدند. آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خود رعایت نمی کردند و عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی می ریختند.
دلیل این رویداد، سال ها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:
در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبر های بد بودند به دست زندانیان رسیده می شد،نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمی شدند . هرروز از زندانیان می خواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خود خیانت کرده اند یا می توانستند خدمتی بکنند و نکرده اند را تعریف کنند. هرکس که جاسوسی سایر زندانیان را می کرد ، سیگار جایزه می گرفت. اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود هیچ نوع تنبیهی نمی شد. همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند.
تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است. با دریافت خبر های منتخب (فقط منفی) امید از بین می رفت . با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب می شد و خود را انسانی پست می یافتند. با تعریف خیانت ها ، اعتبار آن ها نزد هم گروهی ها از بین می رفت. و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود .
این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده می شود.
این وضعیت چقدر شبیه شرایط زندگی کنونی ماست؟
آیا میدانید امید، عزت نفس و اعتبار گروهی چقدر برای ما حیاتی هستند؟
ما بارها و بارها می شنویم که میگویند امید داشته باشید ، مثبت باشید… برای ما گاهی حتی مسخره است و سریع میگوییم در این شرایط امید؟
یک سوال از شما دارم، اگر بیماری جسمی داشته باشید دست از خودتان میکشید؟
یا برای بهبودی دارو مصرف میکنید، اگر خدایی نکرده دچار بیماری مثل ام اس باشید چه میکنید؟ میگویید چرا باید قرص مصرف کنم و این بیماری خوب شدنی نیست؟ البته که نه ما بسیاری از بیماران عزیز ام اسی را داریم که با وجود این بیماری زندگی میکنند و آن را کنترل میکنند، شرایط ما نیز در حال حاضر همین است، نمیتوان شرایط بد و سخت را انکار کرد اما در این شرایط نیاز به قرص امید داریم، پس خود را از خبرهای خوش محروم نکنید!
ما خیلی وقتها کارهایی که رواج دارد را انجام میدهیم مثلا دروغ میگوییم ، گران فروشی میکنیم، غیبت میکنیم و … و توجیهمان نیز این است که وقتی همه این کار را میکنند اگر ما نکنیم به جایی نمیرسیم ، این کار عزت نفس شما را نابود میکند، یک انسان برای داشتن عزت نفس لازم است حتما چیز هایی داشته باشد که به آن افتخار کند و این افتخار اصلا ظاهری نیست و اگر با ناخودآگاه ما در تضاد باشد نه تنها عزت نفس مان را بالا نمیبرد که به شدت دچار تنش هم میکند و در ناخودآگاه همه ما باید و نبایدهایی وجود دارد مثل بد بودن دروغ، بد بودن ریاکاری و …. بنابراین هرچقدر هم خودتان را توجیه کنید ناخودآگاهتان عزت نفستان را پایین میکشد، پس کار خوب انجام دهید! نه برای کسی برای نجات زندگی خودتان!
💠 به کانالِ « ندای عقل و دل » در تلگرام بپیوندید.
https://t.me/nedayeaglodel