داستانهای نازخاتون
1.49K subscribers
237 photos
15 videos
253 files
1.26K links
📖☕️
خودمان را در دنیای کتاب ها غرق کنیم
دلنوشته های نازخاتون👇
@nazkhaatoon
داستانهای صوتی نازخاتون 👇
@nazkhatoonstoryaudio
سایت ما رو در گوگل دنبال کنید👇
https://www.nazkhaatoon.ir
ادمین کانال👇
@nazkhaton
Download Telegram
Forwarded from Deleted Account
#آرشیو داستان با من بمان جهت خواندن و مشاهده ی همه ی قسمتهای داستان به صورت آنلاین به سایت نازخاتون لینک زیر مراجعه کنید
🔻
goo.gl/Z7nj4e

کانال نازخاتون
🔻
@nazkhatoonstory
#آرشیو داستان حس معکوس جهت خواندن و مشاهده ی همه ی قسمتهای داستان به صورت آنلاین به سایت نازخاتون لینک زیر مراجعه کنید
🔻
https://bit.ly/2Y3Z9DS

کانال نازخاتون
🔻
@nazkhatoonstory
#آرشیو داستان گل مریم من جهت خواندن و مشاهده ی همه ی قسمتهای داستان به صورت آنلاین به سایت نازخاتون لینک زیر مراجعه کنید
🔻
https://bit.ly/2YBZFYH
کانال نازخاتون
🔻
@nazkhatoonstory
Forwarded from Deleted Account
#آرشیو داستان آغوش اجباری جهت خواندن و مشاهده ی همه ی قسمتهای داستان به صورت آنلاین به سایت نازخاتون لینک زیر مراجعه کنید
🔻
goo.gl/QgfsuC

کانال نازخاتون
🔻
@nazkhatoonstory
رمان عاشقانه و اجتماعی دالان بهشت به قلم نازی صفوی

خلاصه و دانلود رمان با فرمت پی دی اف
👇
https://bit.ly/2MWsUQu
رمان عاشقانه با دو فرمت apk و pdf
چشم هایی به رنگ عسل

نویسنده : زهره کلهر

خلاصه داستان داستان زندگی دختر بینهایت زیبایی به نام شیدا که توی یک خانواده خیلی مرفه زندگی میکرده در عشق اول شکست سختی خورده که باعث آسیبهای روانی زیادی براش میشه و برای فرار از آنها دوباره
و...

عضویت کانال داستان های نازخاتون
👇
cheshmhaye-be-range-asal[downloadnovel.ir].pdf
2.9 MB
رمان چشمهایی به رنگ عسل با فرمت pdf☝🏼☝🏼
رمان های جذاب در نازخاتون
👇
@nazkhatoonstory
cheshmhaye-be-range-asal[downloadnovel.ir].apk
6.6 MB
رمان چشمهایی به رنگ عسل با فرمت apk برای اندروید
رمان های جذاب در نازخاتون
👇
@nazkhatoonstory
#آرشیو داستان این من این تو جهت خواندن و مشاهده ی همه ی قسمتهای داستان به صورت آنلاین به سایت نازخاتون لینک زیر مراجعه کنید
🔻
https://bit.ly/2Y3ZTJa

کانال نازخاتون
🔻
@nazkhatoonstory
#آرشیو داستان دگردیسی جهت خواندن و مشاهده ی همه ی قسمتهای داستان به صورت آنلاین به سایت نازخاتون لینک زیر مراجعه کنید
🔻
https://bit.ly/30J5h6b

کانال نازخاتون
🔻
@nazkhatoonstory
پنج تا از داستان های قبلی کانال 👆👆
@nazkhatoonstory
afsoongar[downloadnovel.ir].pdf
7 MB
pdf

رمان افسونگر نوشته هماپور اصفهانی☝🏾☝🏾
کانال رمان و داستان های نازخاتون👇🏼
https://telegram.me/nazkhatoonstory
رمان پرطرفدار افسونگر
به قلم بانو هما پور اصفهانی

:خلاصه ی داستان:

افســـــونگر : تائیس افسونگری بود که با افسون خود اسکندر را وادار کرد پرسپولیس را به آتش بکشد و من افسونگری هستم که روح را به آتش می کشم … یکی پس از دیگری … افسون نخواست افسونگر باشد … افسونگرش کردند


قسمتی از متن رمان:

آب دهنم رو تند تند قورت می دادم تا بلکه این بغض لعنتی دست از سر گلوی بیچاره ام برداره … من موندم چرا خسته نمی شه! همینطور هر صبح تا شب و هر شب تا صبح توی گلوی من جا خوش کرده! می دونه من سرتق تر از این حرفام که بذارم بکشنه ولی بازم از رو نمی ره … صدای داد بلند شد:
– امیلی … مُردی؟
سریع خم شدم و در کابینت درب و داغون رو باز کردم … خدایا از این خونه متنفرم … همه جاش پر از سوسک و کثافته … هر چی هم می شورم انگار نه انگار! خدایا من از سوسک بدم می یاد! چرا نمی میرم؟ صدای فردریک اینبار بلند تر از قبل بلند شد:
– امیلی!!! بیام تو اون آشپزخونه هلاکت می کنم …
می دونستم راست می گه … در این مورد دروغ تو کارش نبود … سریع شیشه آبجو رو برداشتم درشو به سختی باز کردم و گذاشتم توی سینی … لیوان بزرگی هم که فکر کنم یک لیتری بود گذاشتم کنارش و از آشپزخونه سه متری که تقریبا شبیه دخمه بود زدم بیرون … هال خونه هم دوازده متر بیشتر نداشت … یه جورایی حس خفگی تو اون خراب شده بهم دست می داد. فردریک لم داده بود روی کاناپه رنگ و رو رفته و با چشمای خونبارش نگام می کرد … زیر لب زمزمه کردم:
– دائم الخمر بدبخت …
دادش بلند شد:
– هرزه آشغال … چی باز زیر لبت فارسی زر زدی؟ هان؟
از دادش پریدم بالا … اما بدون حرف شیشه و لیوان رو گذاشتم جلوش و خواستم عقب گرد کنم که سرم تیر کشید. دستم رو گذاشتم روی سرم و نالیدم:
– آی آی …
سرم رو تا نزدیک دهن بو گندوش عقب کشید و در گوشم غرید:
– صد بار بگم به زبون اون مامان هر جاییت حرف نزن؟! هان؟!
هان رو با داد گفت و حس کردم پرده گوشم پاره شد … دستم رو گذاشته بودم بیخ موهام و از درد به خودم می پیچدم اما نه خواهش می کردم ولم کنه نه گریه می کردم … همین بیشتر عصبیش می کرد فشار دستشو بیشتر کرد و گفت:
– یه بار دیگه این سیم تلفن ها رو اینجوری ول کنی دورت از بیخ قیچیشون می کنم … فهمیدی؟
فقط سرم رو به نشونه فهمیدن تکون دادم … خدایا ازش متنفر بودم، متنفر … از بعد از اون شب، بیشتر از همیشه … موهامو ول کرد … دستش رو برد سمت شیشه اش و گفت:
– بتمرگ اینجا کارت دارم …
با ترس نشستم، باز با هم تنها شده بودیم … مثل چی ازش می ترسیدم! بعید نبود باز مست کنه و بزنه به سرش … نه خدا اینبار دیگه خودمو می کشم … اون آشغال هرزه چرا نمی فهمه من محرمشم؟!!! لیوانش رو لبالب پر از اون مایه زرد رنگ کرد … روش پر از کف بود … لیوانش رو برداشت گرفت سمت من و به خنده چندش آوری گفت:
– به سلامتی تو …
دوست داشتم عق بزنم … کاش می شد برم توی آشپزخونه … نمی خواستم کنارش بشینم … دستش سر خورد روی رون پام … حس کردم جریان برق از بدنم رد شد … فشار کمی به پام وارد کرد و یه نفس همه آب جوهاش رو سر کشید … وقتی تموم شد

کانال رمان و داستان های نازخاتون👇🏼
https://telegram.me/nazkhatoonstory
#آرشیو داستان سرزمین زیبای من جهت خواندن و مشاهده ی همه ی قسمتهای داستان به صورت آنلاین به سایت نازخاتون لینک زیر مراجعه کنید
🔻
https://bit.ly/2MYMlrX

کانال نازخاتون
🔻
@nazkhatoonstory
#آرشیو داستان اینجا قلبی ناآرام است جهت خواندن و مشاهده ی همه ی قسمتهای داستان به صورت آنلاین به سایت نازخاتون لینک زیر مراجعه کنید
🔻
https://bit.ly/2Y36689

کانال نازخاتون
🔻
@nazkhatoonstory
#آرشیو زندگینامه شهید ایوب بلندی جهت خواندن و مشاهده ی همه ی قسمتهای داستان به صورت آنلاین به سایت نازخاتون لینک زیر مراجعه کنید
🔻
https://bit.ly/30KP1S0

کانال نازخاتون
🔻
@nazkhatoonstory
#آرشیو داستان تا تباهی جهت خواندن و مشاهده ی همه ی قسمتهای داستان به صورت آنلاین به سایت نازخاتون لینک زیر مراجعه کنید
🔻
https://bit.ly/2V2bYwD

کانال نازخاتون
🔻
@nazkhatoonstory
همه باید ...
طبیعت را نجات دهیم
وگرنه خود نیز نجات پیدا نخواهیم کرد هر قدم کوچک ما ، وقتی با هم جمع شود ، اقدامی بسیار عظیم خواهد شد.
حال زمین پیر، زیاد خوش نیست .
فردا دیر است
@nazkhaatoon
#آرشیو داستان کاش جهت خواندن و مشاهده ی همه ی قسمتهای داستان به صورت آنلاین به سایت نازخاتون لینک زیر مراجعه کنید
🔻
https://bit.ly/3d5RAAA

کانال نازخاتون
🔻
@nazkhatoonstory
#آرشیو داستان نامه یک مرد به همسرش و نامه یک زن به شوهرش جهت خواندن داستان به صورت آنلاین به سایت نازخاتون لینک زیر مراجعه کنید
🔻
https://bit.ly/2C13YoH

کانال نازخاتون
🔻
@nazkhatoonstory