🍁 ایران ناچار به پذیرش ”مهاجران خارجی“ برای رفع مشکل جمعیتی خود
✍🏻 محمدرضا حسنپور:
بحران جمعیتی در دهههای اخیر به یکی از جدیترین معضلات در بسیاری از کشورهای دنیا بهویژه کشورهای پیشرفته تبدیل شده است؛ کاهش موالید و افزایش سن جامعه دو جنبه اصلی این بحران بهشمار میرود که آینده اقتصادی و سیاسی کشورها را تحت تأثیر قرار میدهد.
پایین آمدن سهم جمعیت جوان و در سن کار، کشورها را با کمبود نیروی کار مواجه و رشد اقتصادی را تهدید میکند؛ افزایش سهم افراد مسن که از لحاظ درآمدی و نگهداری به جوانان وابسته هستند، کمبود نیروی کار را تشدید میکند.
پیشبینیها نشان میدهد در سال ۲۰۵۰ بیش از ۲۰ درصد جمعیت کشور ایران را افراد بالای ۶۵ سال تشکیل میدهند که از لحاظ اقتصادی غیرفعال محسوب میشوند؛ از سویی دیگر، کاهش ازدواج و فرزندآوری خانوارهای ایرانی رشد جمعیت را به مقادیر بسیار پایینی رسانده است، بهطوری که در زمان حاضر رشد جمعیت کشور به نزدیکی یک درصد کاهش یافته است و پیشبینی میشود در صورت ادامه روند فعلی به زیر صفر برسد! بنابراین ایران نیز از لحاظ جمعیتی در وضعیتی مشابه کشورهای پیشرفته قرار دارد که میتوان عنوان «بحران جمعیت» را به آن اطلاق کرد.
جمعیت در سن کار یکی از ارکان اساسی تولید کشورها است؛ دورههای رشد اقتصادی بالا در بسیاری از کشورها مثل ژاپن، چین، کره جنوبی، سنگاپور و ... همزمان با گشوده شدن پنجره جمعیتی اتفاق افتاده است؛ در کشور ایران نیز بهواسطه رشد بیسابقه موالید دهه ۱۳۶۰، شاهد یک پنجره جمعیتی در دهه ۸۰ و ۹۰ بودهایم؛ اما شرایط اقتصادی کشور امکان بهره بردن از جمعیت جوان را فراهم نکرده و باعث شده است این فرصت تاریخی به یک تهدید تبدیل شود.
کشورهایی که با معضل کاهش رشد و پیری جمعیت روبهرو بودهاند، برای حل این مشکل سیاستهای مختلفی اتخاذ کردهاند؛ تشویق به ازدواج و فرزندآوری از جمله این سیاستها است، که سالهاست در کشورهای اروپای غربی دنبال میشود؛ تسهیلات و مشوقهای مالی و غیرمالی زیادی در این کشورها اعطا میشود؛ برای مثال، دولت آلمان در قبال تولد هر کودک به خانوادههای آلمانی حدوداً ۲۰۰ یورو در ماه میپردازد؛ با وجود تمام این تلاشها، همچنان وضعیت موالید و رشد جمعیت این کشورها از وضعیت مطلوب فاصله بسیاری دارد.
پذیرش مهاجران خارجی یکی از راهکارهای کلیدی و کارآمد برای رفع مشکل جمعیت و نیروی کار است؛ بعضی از کشورها بهسمت استفاده از ظرفیت قابل توجه مهاجرین، هم برای رفع کمبودهای کوتاهمدت و هم برای بهبود روند جمعیتی رفتهاند؛ برای مثال، ژاپن در دهه اخیر دست به اصلاحاتی در سیاستهای پذیرش نیروی کار خارجی و اعطای اقامت به آنها کرده است؛ این کشور مدتهاست با پیری جامعه و رشد منفی جمعیت دست و پنجه نرم میکند، این در حالی است که پس از جنگ جهانی دوم بهواسطه یک پنجره جمعیتی بزرگ، بهمدت سه دهه رشد اقتصادی دورقمی داشته است؛ آلمان دیگر کشوری است که بهویژه از آغاز قرن حاضر، سیاستهای خود در پذیرش مهاجر را تغییر داده و دربها را مقابل مهاجرین باز کرده است؛ هر دو کشور آلمان و ژاپن (و سایر کشورهای مشابه) بر استفاده از نیروی کار ماهر و تحصیلکرده تمرکز بیشتری دارند که به تداوم رشد بهرهوری و فناوری این کشورها نیز کمک شایانی کرده است.
ایران سال پایانی سده ۱۳۰۰ را در حالی به پایان میبرد که پنجره جمعیتی کشور در حال بسته شدن است؛ بخش عمده متولدین دهه ۶۰ در زمان حاضر سالهای پایان جوانی و ابتدای میانسالی را میگذرانند؛ همچنین بهواسطه بهبود شرایط بهداشتی و درمانی کشور، امید به زندگی نیز افزایش یافته و جمعیت سالمندان روز به روز افزوده میشود، اما وضعیت کشورهای همسایه ایران از جمله عراق و افغانستان کاملاً متفاوت است؛ رشد جمعیت بسیار بالا کنار سهم بالا و رو به تصاعد جمعیت جوان و جویای کار، ویژگی غالب این کشورها است. نزدیکی عقاید و فرهنگ کشورهای همسایه، مخصوصاً افغانستان، فرصت کمنظیری را در اختیار ایران گذاشته است تا ناترازی جمعیت خود را با کمترین هزینه اجتماعی و امنیتی حل کند.
استفاده از ظرفیت نیروی کار مهاجر نیازمند سیاستگذاری صحیح و مطابق الزامات اخلاقی و انسانی است؛ نمیتوان از مردم سایر کشورها برای چرخاندن چرخ تولید کشور بهره برد، اما از نظر رفاهی و حقوقی هیچ حمایتی از آنها نداشت! برای مثال، تقریباً در تمام کشورهای پیشرفته کارگران خارجی تحت پوشش قانون کار داخل کشور قرار دارند و مشابه کارگران داخلی، از حقوق مندرج در قانون بهرهمند هستند؛ این امر مستلزم رعایت الزامات حداقل دستمزد، ثبت قرارداد کاری، پوشش بیمهای و سایر مسائلی از این قبیل است.
© از: خبرگزاری تسنیم (۱۴۰۰/۲/۲۹)
#⃣ #پذیرش_مهاجران #اعطای_تابعیت #حق_شهروندی
@nawandishanafg
✍🏻 محمدرضا حسنپور:
بحران جمعیتی در دهههای اخیر به یکی از جدیترین معضلات در بسیاری از کشورهای دنیا بهویژه کشورهای پیشرفته تبدیل شده است؛ کاهش موالید و افزایش سن جامعه دو جنبه اصلی این بحران بهشمار میرود که آینده اقتصادی و سیاسی کشورها را تحت تأثیر قرار میدهد.
پایین آمدن سهم جمعیت جوان و در سن کار، کشورها را با کمبود نیروی کار مواجه و رشد اقتصادی را تهدید میکند؛ افزایش سهم افراد مسن که از لحاظ درآمدی و نگهداری به جوانان وابسته هستند، کمبود نیروی کار را تشدید میکند.
پیشبینیها نشان میدهد در سال ۲۰۵۰ بیش از ۲۰ درصد جمعیت کشور ایران را افراد بالای ۶۵ سال تشکیل میدهند که از لحاظ اقتصادی غیرفعال محسوب میشوند؛ از سویی دیگر، کاهش ازدواج و فرزندآوری خانوارهای ایرانی رشد جمعیت را به مقادیر بسیار پایینی رسانده است، بهطوری که در زمان حاضر رشد جمعیت کشور به نزدیکی یک درصد کاهش یافته است و پیشبینی میشود در صورت ادامه روند فعلی به زیر صفر برسد! بنابراین ایران نیز از لحاظ جمعیتی در وضعیتی مشابه کشورهای پیشرفته قرار دارد که میتوان عنوان «بحران جمعیت» را به آن اطلاق کرد.
جمعیت در سن کار یکی از ارکان اساسی تولید کشورها است؛ دورههای رشد اقتصادی بالا در بسیاری از کشورها مثل ژاپن، چین، کره جنوبی، سنگاپور و ... همزمان با گشوده شدن پنجره جمعیتی اتفاق افتاده است؛ در کشور ایران نیز بهواسطه رشد بیسابقه موالید دهه ۱۳۶۰، شاهد یک پنجره جمعیتی در دهه ۸۰ و ۹۰ بودهایم؛ اما شرایط اقتصادی کشور امکان بهره بردن از جمعیت جوان را فراهم نکرده و باعث شده است این فرصت تاریخی به یک تهدید تبدیل شود.
کشورهایی که با معضل کاهش رشد و پیری جمعیت روبهرو بودهاند، برای حل این مشکل سیاستهای مختلفی اتخاذ کردهاند؛ تشویق به ازدواج و فرزندآوری از جمله این سیاستها است، که سالهاست در کشورهای اروپای غربی دنبال میشود؛ تسهیلات و مشوقهای مالی و غیرمالی زیادی در این کشورها اعطا میشود؛ برای مثال، دولت آلمان در قبال تولد هر کودک به خانوادههای آلمانی حدوداً ۲۰۰ یورو در ماه میپردازد؛ با وجود تمام این تلاشها، همچنان وضعیت موالید و رشد جمعیت این کشورها از وضعیت مطلوب فاصله بسیاری دارد.
پذیرش مهاجران خارجی یکی از راهکارهای کلیدی و کارآمد برای رفع مشکل جمعیت و نیروی کار است؛ بعضی از کشورها بهسمت استفاده از ظرفیت قابل توجه مهاجرین، هم برای رفع کمبودهای کوتاهمدت و هم برای بهبود روند جمعیتی رفتهاند؛ برای مثال، ژاپن در دهه اخیر دست به اصلاحاتی در سیاستهای پذیرش نیروی کار خارجی و اعطای اقامت به آنها کرده است؛ این کشور مدتهاست با پیری جامعه و رشد منفی جمعیت دست و پنجه نرم میکند، این در حالی است که پس از جنگ جهانی دوم بهواسطه یک پنجره جمعیتی بزرگ، بهمدت سه دهه رشد اقتصادی دورقمی داشته است؛ آلمان دیگر کشوری است که بهویژه از آغاز قرن حاضر، سیاستهای خود در پذیرش مهاجر را تغییر داده و دربها را مقابل مهاجرین باز کرده است؛ هر دو کشور آلمان و ژاپن (و سایر کشورهای مشابه) بر استفاده از نیروی کار ماهر و تحصیلکرده تمرکز بیشتری دارند که به تداوم رشد بهرهوری و فناوری این کشورها نیز کمک شایانی کرده است.
ایران سال پایانی سده ۱۳۰۰ را در حالی به پایان میبرد که پنجره جمعیتی کشور در حال بسته شدن است؛ بخش عمده متولدین دهه ۶۰ در زمان حاضر سالهای پایان جوانی و ابتدای میانسالی را میگذرانند؛ همچنین بهواسطه بهبود شرایط بهداشتی و درمانی کشور، امید به زندگی نیز افزایش یافته و جمعیت سالمندان روز به روز افزوده میشود، اما وضعیت کشورهای همسایه ایران از جمله عراق و افغانستان کاملاً متفاوت است؛ رشد جمعیت بسیار بالا کنار سهم بالا و رو به تصاعد جمعیت جوان و جویای کار، ویژگی غالب این کشورها است. نزدیکی عقاید و فرهنگ کشورهای همسایه، مخصوصاً افغانستان، فرصت کمنظیری را در اختیار ایران گذاشته است تا ناترازی جمعیت خود را با کمترین هزینه اجتماعی و امنیتی حل کند.
استفاده از ظرفیت نیروی کار مهاجر نیازمند سیاستگذاری صحیح و مطابق الزامات اخلاقی و انسانی است؛ نمیتوان از مردم سایر کشورها برای چرخاندن چرخ تولید کشور بهره برد، اما از نظر رفاهی و حقوقی هیچ حمایتی از آنها نداشت! برای مثال، تقریباً در تمام کشورهای پیشرفته کارگران خارجی تحت پوشش قانون کار داخل کشور قرار دارند و مشابه کارگران داخلی، از حقوق مندرج در قانون بهرهمند هستند؛ این امر مستلزم رعایت الزامات حداقل دستمزد، ثبت قرارداد کاری، پوشش بیمهای و سایر مسائلی از این قبیل است.
© از: خبرگزاری تسنیم (۱۴۰۰/۲/۲۹)
#⃣ #پذیرش_مهاجران #اعطای_تابعیت #حق_شهروندی
@nawandishanafg
نواندیشان افغانستان
مقام ششم المپیاد ریاضی دانشجویان ایران نیز به دانشجوی مهاجر افغانستانی رسید مقام ششم المپیاد دانشجویی ریاضی نیز به خانم رضوانه حسین زاده دانشجوی افغانستانی مهاجر دانشگاه صنعتی شریف رسید. با اعلام اسامی برگزیدگان بیست و پنجمین المپیاد علمی دانشجویی کشور مربوط…
🍁 نخبهای؟ خب برو!
✍🏻 امیر هاشمیمقدم:
حتماً خبر کسب مقام نخست المپیاد ریاضی در ایران توسط محمدمسیح حمیدی، دانشجوی افغانستانی دانشگاه صنعتی شریف، را خواندهاید. در ظاهر به چند دلیل خوشحالکننده است: اینکه یک جوان افغانستانی در بهترین دانشگاه ایران درس میخواند؛ در مسابقات علمی دروندانشگاهی ایران شرکت میکند؛ در همین مسابقات توانمندیاش را نشان داده و ظاهراً بدون تبعیض به جایگاه نخست دست یافته؛ و البته نگاه کلیشهای برخی ایرانیان به افغانستانیها را اندکی تغییر داده است.
اما در پشت این ظاهر زیبا، نکات و نقاط سیاه بسیاری نهفته است. افغانستانیهای زیادی مانند او در ایران داشته و داریم. کسانی که با وجود نشان دادن شایستگیها و توانمندیهایشان، همچنان مورد تبعیض هستند. محمدمسیح در گفتوگو با روزنامه همشهری گفته که نگران آیندهاش است، چرا که با آنکه در ایران به دنیا آمده و بزرگ شده، همچنان یک مهاجر به شمار میآید و هر سال باید کارت اقامتش را تمدید کند و پس از دانشآموختگی نیز نمیتواند در ایران عضو هیئت علمی یا حتی معلم شود. بنابراین گزینههایی همچون دانشگاههای امریکا و آلمان را دارد بررسی میکند.
در همین روزها در فنلاند در حال ثبتنام کاندیداها برای شوراهای شهر هستند. بسیاری از کاندیداها جوانان مهاجر افغانستانی به این کشور هستند که البته اکنون شهروند آن کشور شده و برای به واقعیت پیوند زدن رویاهایشان، در فعالیتهای سیاسی آن کشور مشارکت میکنند. احزاب فنلاند نیز از برخی از این کاندیداهای حمایت کردهاند. تقریباً بیشتر این کاندیدادهای افغانستانیالاصل، متولد و بزرگشده ایران هستند که پس از سالها زندگی در ایران و ناامیدی از دست یافتن به یک زندگی عادی در حد دیگر شهروندان ایرانی، آرزوهایشان را در جایی دیگر جستوجو میکنند. مریم منصف، که چهره سیاسی شناختهشدهای در کاناداست، زاده ایران بود که، چون خانوادهاش چشماندازی برای آینده خود نمیدیدند، به کانادا مهاجرت کردند. شخصاً دوستی افغانستانی در ترکیه داشتم که متولد کاشان و دانشآموخته دانشگاه کاشان بود. اما بر پایه قانون عجیب تغییر نوع اقامت دانشجویان*، پس از دانشآموختگی مجبور به ترک خاک ایران شده و به ترکیه رفته بود. اما در ترکیه با توجه به مدرک و توانمندیاش، بلافاصله استخدام شد و زندگی مرفه و خوبی را آغاز کرد. مثالها در این زمینه بسیار، اما تجربهاندوزی از آنها اندک است.
البته سختگیری در اعطای شهروندی به مهاجران، سیاستی است قدیمی در ایران که حتی در دوره شاه این سیاست سختتر بود. اما باید توجه داشت که (۱) در آن دوره مسئله مهاجران به گستردگی امروز نبود؛ نه در ایران و نه در جهان و (۲) ایران تازه با بحث مهاجرت گسترده به داخل روبهرو شده بود و تجربهای نداشت؛ اما اکنون که پنجاه سال از حضور مهاجران افغانستانی در ایران میگذرد، در همچنان بر همان پاشنه میچرخد و قوانین ناکارآمد همچنان جاری است.
اسفبار اینکه، هنگامی که درباره فرصتهای شغلی و آموزشی خوب برای افغانستانیها در کشورهای دیگر سخن میگوییم، عدهای میگویند ”خب اگر این همه موقعیت دارند، چرا نمیروند؟“ این جمله را نه تنها برخی مسئولین، بلکه بسیاری از شهروندان ایرانی نیز میگویند. اینها کسانی هستند که به جای در نظر گرفتن منافع و مصالح ملی، تنها از روی تعصب خام و کور سخن میگویند. در همه جای دنیا کشورها هزینههای هنگفت میکنند برای جذب نخبگان کشورهای دیگر (و شوربختانه اصلیترین کارکرد المپیادهای علمی در ایران، معرفی این نخبگان به دانشگاهها و کشورهای دیگر است برای جذبشان.) اما در ایران دولت سالها هزینه آموزش عموماً رایگان کودکان مهاجر را میدهد (دستکم در مدارس)؛ اما همین که دانشآموخته شدند، از آنها میخواهد کشور را ترک کنند. سیاست عجیبی است و با هیچ منطقی نمیتوان آنرا درک و هضم کرد.
البته در چند سال گذشته، برخی موانع قانونی در برابر مهاجران افغانستانی برداشته شده است (همچون آموزش رایگان در همه مقاطع مدرسه، حتی برای کودکانی که بهطور غیرمجاز وارد کشور شدهاند؛ و یا اعطای شهروندی به کودکانی که مادرشان ایرانی و پدرشان افغانستانی است.) امیدواریم هرچه زودتر موانع غیرمنطقی، غیراخلاقی و در تضاد با منافع ملی در جهت جذب نخبگان مهاجر نیز برداشته شود تا بتوانیم از توانمندیها و ظرفیت این افراد استفاده کنیم.
* بر پایه این قانون عجیب، چنانچه فرزندان مهاجر بخواهند در دانشگاههای ایران تحصیل کنند، باید اقامتشان بهعنوان مهاجر را لغو کرده و اقامت دانشجویی بگیرند. پس از پایان دانشگاه دیگر نمیتوانند اقامت در ایران داشته باشند و باید خاک کشور را ترک کنند.
© از: فرارو و کانال مقدمه (۱۴۰۰/۳/۱۲)
#⃣ #پذیرش_مهاجران #اعطای_تابعیت #حق_شهروندی #نخبه_افغانستانی
#نواندیشان👇
@nawandishanafg
✍🏻 امیر هاشمیمقدم:
حتماً خبر کسب مقام نخست المپیاد ریاضی در ایران توسط محمدمسیح حمیدی، دانشجوی افغانستانی دانشگاه صنعتی شریف، را خواندهاید. در ظاهر به چند دلیل خوشحالکننده است: اینکه یک جوان افغانستانی در بهترین دانشگاه ایران درس میخواند؛ در مسابقات علمی دروندانشگاهی ایران شرکت میکند؛ در همین مسابقات توانمندیاش را نشان داده و ظاهراً بدون تبعیض به جایگاه نخست دست یافته؛ و البته نگاه کلیشهای برخی ایرانیان به افغانستانیها را اندکی تغییر داده است.
اما در پشت این ظاهر زیبا، نکات و نقاط سیاه بسیاری نهفته است. افغانستانیهای زیادی مانند او در ایران داشته و داریم. کسانی که با وجود نشان دادن شایستگیها و توانمندیهایشان، همچنان مورد تبعیض هستند. محمدمسیح در گفتوگو با روزنامه همشهری گفته که نگران آیندهاش است، چرا که با آنکه در ایران به دنیا آمده و بزرگ شده، همچنان یک مهاجر به شمار میآید و هر سال باید کارت اقامتش را تمدید کند و پس از دانشآموختگی نیز نمیتواند در ایران عضو هیئت علمی یا حتی معلم شود. بنابراین گزینههایی همچون دانشگاههای امریکا و آلمان را دارد بررسی میکند.
در همین روزها در فنلاند در حال ثبتنام کاندیداها برای شوراهای شهر هستند. بسیاری از کاندیداها جوانان مهاجر افغانستانی به این کشور هستند که البته اکنون شهروند آن کشور شده و برای به واقعیت پیوند زدن رویاهایشان، در فعالیتهای سیاسی آن کشور مشارکت میکنند. احزاب فنلاند نیز از برخی از این کاندیداهای حمایت کردهاند. تقریباً بیشتر این کاندیدادهای افغانستانیالاصل، متولد و بزرگشده ایران هستند که پس از سالها زندگی در ایران و ناامیدی از دست یافتن به یک زندگی عادی در حد دیگر شهروندان ایرانی، آرزوهایشان را در جایی دیگر جستوجو میکنند. مریم منصف، که چهره سیاسی شناختهشدهای در کاناداست، زاده ایران بود که، چون خانوادهاش چشماندازی برای آینده خود نمیدیدند، به کانادا مهاجرت کردند. شخصاً دوستی افغانستانی در ترکیه داشتم که متولد کاشان و دانشآموخته دانشگاه کاشان بود. اما بر پایه قانون عجیب تغییر نوع اقامت دانشجویان*، پس از دانشآموختگی مجبور به ترک خاک ایران شده و به ترکیه رفته بود. اما در ترکیه با توجه به مدرک و توانمندیاش، بلافاصله استخدام شد و زندگی مرفه و خوبی را آغاز کرد. مثالها در این زمینه بسیار، اما تجربهاندوزی از آنها اندک است.
البته سختگیری در اعطای شهروندی به مهاجران، سیاستی است قدیمی در ایران که حتی در دوره شاه این سیاست سختتر بود. اما باید توجه داشت که (۱) در آن دوره مسئله مهاجران به گستردگی امروز نبود؛ نه در ایران و نه در جهان و (۲) ایران تازه با بحث مهاجرت گسترده به داخل روبهرو شده بود و تجربهای نداشت؛ اما اکنون که پنجاه سال از حضور مهاجران افغانستانی در ایران میگذرد، در همچنان بر همان پاشنه میچرخد و قوانین ناکارآمد همچنان جاری است.
اسفبار اینکه، هنگامی که درباره فرصتهای شغلی و آموزشی خوب برای افغانستانیها در کشورهای دیگر سخن میگوییم، عدهای میگویند ”خب اگر این همه موقعیت دارند، چرا نمیروند؟“ این جمله را نه تنها برخی مسئولین، بلکه بسیاری از شهروندان ایرانی نیز میگویند. اینها کسانی هستند که به جای در نظر گرفتن منافع و مصالح ملی، تنها از روی تعصب خام و کور سخن میگویند. در همه جای دنیا کشورها هزینههای هنگفت میکنند برای جذب نخبگان کشورهای دیگر (و شوربختانه اصلیترین کارکرد المپیادهای علمی در ایران، معرفی این نخبگان به دانشگاهها و کشورهای دیگر است برای جذبشان.) اما در ایران دولت سالها هزینه آموزش عموماً رایگان کودکان مهاجر را میدهد (دستکم در مدارس)؛ اما همین که دانشآموخته شدند، از آنها میخواهد کشور را ترک کنند. سیاست عجیبی است و با هیچ منطقی نمیتوان آنرا درک و هضم کرد.
البته در چند سال گذشته، برخی موانع قانونی در برابر مهاجران افغانستانی برداشته شده است (همچون آموزش رایگان در همه مقاطع مدرسه، حتی برای کودکانی که بهطور غیرمجاز وارد کشور شدهاند؛ و یا اعطای شهروندی به کودکانی که مادرشان ایرانی و پدرشان افغانستانی است.) امیدواریم هرچه زودتر موانع غیرمنطقی، غیراخلاقی و در تضاد با منافع ملی در جهت جذب نخبگان مهاجر نیز برداشته شود تا بتوانیم از توانمندیها و ظرفیت این افراد استفاده کنیم.
* بر پایه این قانون عجیب، چنانچه فرزندان مهاجر بخواهند در دانشگاههای ایران تحصیل کنند، باید اقامتشان بهعنوان مهاجر را لغو کرده و اقامت دانشجویی بگیرند. پس از پایان دانشگاه دیگر نمیتوانند اقامت در ایران داشته باشند و باید خاک کشور را ترک کنند.
© از: فرارو و کانال مقدمه (۱۴۰۰/۳/۱۲)
#⃣ #پذیرش_مهاجران #اعطای_تابعیت #حق_شهروندی #نخبه_افغانستانی
#نواندیشان👇
@nawandishanafg