نواي دل
636 subscribers
599 photos
292 videos
37 files
94 links
📚 کانال پر از داستان ها و رمان جذاب و متنوع.
اینجا همه چیز از عاشقانه تا آموزنده و هیجان انگیز
و بهترین آثار ادبی در قالب داستان کوتاه🔥
را پوشش میدهد.
با ما همراه شوید.


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌
Download Telegram
یک‌جایی خواندم: "کاش رزق آدمی در سفر کردن بود" و عجیب به آن فکر کردم و عجیب آن را دوست داشتم.
واقعا کاش می‌شد سفر کرد و از هر لحظه‌ی زیستن لذت برد و جای جای جهان را دید و نگران امرار معاش هم نبود!
کاش می‌شد هرچه دورتر شد و به مکان‌های ندیده و شهرهای نرفته سفر کرد و آدم‌های غریبه‌ی بیشتری را دید و به خانه‌های فرسوده‌ی بیشتری نگاه کرد و داستان‌های شگفت‌انگیز بیشتری شنید و دائما شگفت‌زده بود.
کاش می‌شد هیچ‌جایی نماند و همیشه بار سفر را بست و از همه جا بیرون زد و با همه‌کس وداع کرد و به هیچ چیز و هیچ‌کس و هیچ‌جایی تعلق نداشت!
واقعا کاش رزق و روزی آدمی در سفر کردن و نماندن و دائما کوچ کردن بود.
رنج است که آدمی دوست داشته‌باشد که برود و سفر کند و دور شود اما نشود و آنقدر ریشه دوانده‌باشد تمام این سال‌ها و آنقدر این‌سال‌ها ریشه دوانده‌باشند در او که هربار که قصد رفتن کرد، به جایی و کسی و مسئولیتی گیر کند...

#نرگس_صرافیان_طوفان

@Navae_Del1401
به تعادل و آرامش می‌رسی آن‌هنگام که دیگر از جزئیات کوچک و بزرگ جهانت با کسی حرف نمی‌زنی و نیازی نمی‌بینی برای آرام شدن، تمام اندوه فرو خورده‌ات را با پیمانه‌ی کلمات، بیرون بریزی و با آدم‌ها درد و دل کنی.
به تعادل و آرامش می‌رسی آن‌هنگام که نسبت به هرگونه احساسی که به آدم‌ها داری، بالغانه رفتار می‌کنی و هیجان درونی‌ات را تنظیم می‌کنی و برای تفسیر هر اتفاق بزرگ یا کوچک رخ داده در جهانت، دنبال گوش‌هایی برای شنیدن نمی‌گردی!
به تعادل و آرامش می‌رسی آن‌هنگام که نه نظرات دیگران و نه قضاوت‌ها و برداشت‌های آنان برایت اهمیتی ندارد و آگاهانه تصمیم می‌گیری و جسورانه اقدام می‌کنی.
به تعادل و آرامشی عمیق می‌رسی آن‌هنگام که دیگر می‌دانی از جهان چه می‌خواهی و می‌دانی باید چه‌کار کنی... 

#نرگس_صرافیان_طوفان

@Navae_Del1401
حوصله‌ی هیچ چیز را ندارم. دلم می‌خواهد یک مدت بروم یک‌جایی که هیچ‌کس مرا نشناسد. آن‌وقت تمام روز را کنجی بنشینم و از پنجره‌‌ای بسته، زل بزنم به خیابانی و رفت و آمد آدم‌ها را نگاه کنم. دلم می‌خواهد چند وقت واقعا نباشم و هیچ‌کس مرا به یاد نیاورد و هیچ‌کس جای خالی مرا حس نکند و همه چیز بدون من درست و بدون ایراد پیش برود و نبودنم به کسی و مسئولیتی و جایگاهی آسیبی نزند.
دلم می‌خواهد چندین روز، تمام زمان و احساسم برای خودم باشد، برای خودم بخوابم، برای خودم بیدار شوم، برای خودم کتاب بخوانم، برای خودم موسیقی گوش کنم، برای خودم قهوه بنوشم، برای خودم قدم بزنم و هیچ دغدغه‌ای و هیچ نگرانیِ در پسِ ذهن مانده‌ای نداشته‌باشم.
خسته‌ام... لازم نیست حتما اتفاق خاصی افتاده‌باشد! اصلا آدم گاهی از همین اتفاق خاصی نیفتادن و عمیقا خوشحال نبودن است که جا می‌زند و دلش می‌خواهد از موقعیت آزاردهنده‌ای که در آن قرار گرفته، فرار کند و تا جای ممکن  از همه چیز دور شود...
آدم گاهی آنقدر حالش از سکون و تکرار و بدون هیجان زیستن به هم می‌خورد که فقط دلش می‌خواهد دور شود و چاره‌ای بهتر از فاصله گرفتن از تمام آنچه و آن‌کس که تاکنون شناخته، نمی‌یابد...

#نرگس_صرافیان_طوفان


@Navae_Del1401
زندگی به کام آنانی‌ست که کمتر فکر می‌کنند و بیشتر خوش‌بینند و با چیزهای ساده احساس خوشبختی می‌کنند.
زندگی به کام آنانی‌ست که دلشان به جهان خودشان گرم است و کاری به کار هیچ‌کس ندارند و به هیچ چیز جز هدف‌ها و آرزوهای کوچک خودشان فکر نمی‌کنند.
زندگی به کام آنانی‌ست که بی‌توقع مهربانی می‌کنند و بی‌چشم‌داشت، عشق می‌ورزند و بی‌منت برای دیگران خوب می‌خواهند.
زندگی به کام آنانی‌ست که تفاوت‌ها و نسبی بودن جهان را پذیرفته‌اند و پذیرفته‌اند مسیرها و مقصدها جداست و نه خودشان را با کسی قیاس می‌کنند، نه به جهان کسی حسادت می‌‌ورزند و نه هیچ داشته‌‌ای از دیگران آنقدر برای‌شان چشمگیر است که تلاش‌های دیگران و دستاوردهای خودشان را نادیده بگیرند و احساس کمبود و ضعف کنند.
زندگی به کام آنانی‌ست که درست مانند یک کودک، با کوچکترین دلخوشی‌های موجود، عمیق‌ترین احساسات خوشایند جهان را تجربه می‌کنند.

#نرگس_صرافیان_طوفان‌
نمی‌دانی چه کلنجاری با خودم رفتم این مدت که دائما با همه در تعامل بودم و در جامعه حضور داشتم و با همه حرف زدم و انسان درونگرای خلوت‌خواه درونم را با چه مکافاتی سرکوب کردم!
نمی‌دانی برای منی که عاشق تنهایی‌ام و در نقاط دنج و سکوت، تجدید قوا می‌کنم، چه رنجی‌ست بدون وقفه معاشرت داشتن و در جمع بودن! تو بگو شناگری بیش از چند دقیقه زیر آب مانده و بیرون نیامده تا نفس بگیرد، تو بگو فضانوردی وسط کره‌ی ماه، اکسیژن تمام کرده...
سخت است برای من معاشرت مداوم داشتن و هیچ خلوتی نداشتن! انگار در جمع که هستم به مرور یک چیزی درونم تمام می‌شود و از یک جایی به بعد برای ادامه‌ی ارتباطاتم با آدم‌ها و ماندن و لبخند زدن و عادی به نظر رسیدن، باید تقلا کنم. آدم‌ها را دوست دارم اما آدمِ معاشرت‌های طولانی نیستم! آدم‌ها را دوست دارم اما تجهیزات لازم برای دائما در کنارشان بودن را ندارم و هراز گاهی باید به خلوت و تنهایی‌ام سر بزنم، آرام بگیرم، مجهز شوم و با اشتیاق برگردم!

#نرگس_صرافیان
خطرناک‌ترین لحظه‌ی دریا وقتیه که خودش رو عقب کشیده!
اگر دیدید خودم رو عقب کشیدم و سکوت کردم و اقدامی نمی‌کنم؛ این به معنی مدارا یا تسلیم نیست!
این یعنی قراره با موجی سهمگین‌تر و با شکوه‌تر برگردم...

#نرگس_صرافیان
با خودمم: اینقدر از خودت توقع نداشته‌باش و اینقدر از خودت شاکی نباش! بپذیر که یک‌روزهایی هم قرار است هیچ کار مفیدی نکنی و ذهنت برای هرگونه کنش و واکنش سازنده‌ای قفل باشد! بپذیر که گاهی اوقات، هرکاری می‌کنی، گند می‌زنی و آنقدر این روند ادامه پیدا می‌کند تا در نهایت ترجیح می‌دهی بی‌خیالِ هر کاری کردن شوی و هیچ کاری نکردن را انتخاب کنی.
با خودمم: اینقدر کمال‌گرا نباش و خودت را با هیچ‌کس قیاس نکن و روان خودت را به‌هم نریز! اگر قرار به قیاس باشد، منصفانه که نگاه کنی؛ تو در شرایط فعلی از خیلی‌‌ها جلوتر و از خیلی‌ها عقب‌تری و این به تنهایی، برای نقض فرضیه‌ی مقایسه کافی‌ست! آرام پیش برو و حواست به گام‌های خودت باشد و قبول کن که قرار نیست هر روز از خواب بلند شوی و قله‌ی جدیدی را فتح کنی!!!
با خودمم: بپذیر که گاهی لازم نیست هیچ کار خاصی بکنی و هیچ قدم مفیدی برداری و هیچ وزنه‌ی سنگینی را بلند کنی! همین که بتوانی وسط بلبشوی روزگار، آرامش خودت را حفظ کنی و از کوره در نروی و دوام بیاوری، خیلی هنر کرده‌ای و باید به خودت افتخار کنی!

#نرگس_صرافیان
دوست داشتن زیباست، رفاقت زیباست، عشق زیباست... اما اینکه با گذار زمان، همه چیز به عادت و تکرار می‌گراید و هیچ حسی شبیه به روزهای اول باقی نخواهد ماند، تلخ‌ترین قسمت ماجراست...
من بارها عمیقا دوست داشته شده‌ام و به مرور؟؟؟ دیده‌ام که سنگ علاقه‌ی آدم‌ها هرچند محکم، چطور در آسیاب زمان، کوچک و کوچکتر می‌شود و چه ناباورانه تحلیل می‌رود و چطور از یک‌جایی به بعد دیگر آدم‌ها از حضور آدم‌ها به وجد نمی‌آیند و عشق می‌میرد...
منتظر ایستاده‌ام ببینم تو کِی از من خسته خواهی‌شد، کِی دل تو را می‌زنم، کی حضور من اتفاق جدیدی در جهان تو نخواهد بود؟!

#نرگس_صرافیان
زیاد غمگین نباش و فکر نکن این تویی که متفاوتی و فقط تویی که داری تنها و به دور از آدم‌ها، گوشه‌ای رنج می‌کشی و دیگران، همه آسوده در گاهواره‌ی مسکوت و تاریک شب، بی‌هیچ خیالی به خواب رفته‌اند.
شب، همه‌مان همینیم! بیگانگان تنها و سرگردانی در جزیره‌‌ای تاریک، با حجم عظیمی از افکار پراکنده، نگرانی‌های افراطی و پشیمانی‌های بی‌فایده...
تنها، غمگین، رنجیده و بی‌پناه اما شبیه به هم؛ هرچند جنس اندوه و طاقتمان فرق می‌کند...

#نرگس_صرافیان
جمعه یعنی بروی از همه جا دور شوی
به فراموشی و انکار، تو مجبور شوی
جمعه یعنی همه‌ی شهر اگر غمگینند؛
تو بخندی و کمی وصله‌ی ناجور شوی

#نرگس_صرافیان_طوفان
نوشته‌بود: مگر قرار است کجای دنیا را بگیری که اینقدر به خودت سخت می‌گیری؟!
راست می‌گفت! مگر قرار بود کجای دنیا را بگیرم؟ مگر قرار بود کدام مدال را به گردنم بیاویزند و کدامین بهشت جاودان را فتح کنم که اینقدر خودم را تحت فشار گذاشته‌بودم و اینقدر از خودم توقع داشتم؟ مگر قرار بود چند سال زنده بمانم که اینطور لحظاتم به تکاپو و اضطراب می‌گذشت؟ موفقیت و دویدن و رسیدن به کنار، اما سوال من در آن لحظه از خودم این بود: تا به امروز چقدر خوشحال بوده‌ای؟ چقدر لذت برده‌ای؟ چقدر دوست‌داشته‌ای و چقدر زندگی کرده‌ای؟؟!
قرار بود کجای دنیا را بگیرم که با لباس رزم ایستاده بودم وسط زندگی؟!

#نرگس_صرافیان
یک شب‌هایی واقعا کم آورده‌ای و حالت خوب نیست و انگار که اندوه عالم روی شانه‌ات سنگینی می‌کند. یک شب‌هایی هرچه می‌گردی، دلیل مناسب و به قدر کفایتی برای زیستن و ادامه دادن نمی‌یابی. یک شب‌هایی واقعا تنهایی و واقعا می‌فهمی که چقدر در سخت‌ترین لحظاتت هیچ‌کس را نداری!
این شب‌ها را اگر طاقت بیاوری و بدون رو زدن به آدم‌ها به صبح برسانی، روز بعد در آینه یک انسان خودساخته و قدرتمند را خواهی‌دید.
مچ این شب‌ها را اگر بخوابانی و به این شب‌ها اگر پیروز شوی، آن‌وقت است که سرت را می‌گیری بالا، سینه‌ات را در مقابل روزگار سپر می‌کنی و می‌زنی به قلب تمام حادثه‌‌ها و از هیچ چیز نمی‌ترسی.
خیلی مهم است که آدم، تهِ همه چیز را دیده‌باشد، خیلی مهم است که آدم تنهایی از پس سخت‌ترین لحظات جهانش برآمده‌باشد...

#نرگس_صرافیان
من جسورم در نقض قطعیت‌ها و بزرگترین لذت برای من، انجام دادن همان کاری‌ست که همه راجع به آن هشدار داده‌اند و به هزاران دلیل محکم و موثق گفته‌اند که نمی‌شود و کار من نیست و نمی‌توانم... من خداوندگار عبور از بن‌بست‌ها و فتح قله‌های محال و رسیدن به مقصدهای بعیدم؛ حتی اگر بیشترین انگیزه‌ام نقض دلایل کافی و موثق دیگران برای نتوانستنم باشد...
پس اگر قد کشیدن و موفقیت و رسیدنِ من خوشایندتان نیست، هرگز به من نگویید که نمی‌توانی!!! چرا که انگیزه‌ام را برای توانستن، هزار چندان می‌کنید.

#نرگس_صرافیان
هی نگویید اشکالی ندارد، هی نگویید چیز مهمی نیست، هی نگویید صبوری کن، درست می‌شود. اینقدر فرزندانتان را به تحمل کردن و کوتاه آمدن و اعتراض نکردن عادت ندهید. دنیا پر شده از آدم‌های بالغی که مدام رنج می‌کشند و مدام تحمل می‌کنند و مدام از زخمشان می‌گریزند و مدام به زخمشان برمی‌گردند، چرا که در کودکی هربار زمین خورده‌اند و هربار شنیده‌اند که: قوی باش! هیس! چیزی نشده که اینقدر شلوغش می‌کنی!
دنیا پر شده از آدم‌های اندوهگینی که وسط جهنمشان ایستاده و همچنان لبخند می‌زنند...

#نرگس_صرافیان
بهترین‌ روان‌شناس‌ها، قبل از هر چیز زندگی خودشان را نجات می‌دهند،
بهترین انگیزه‌بخش‌ها، اول خودشان را  بالا می‌کشند. بهترین مدرسان موفقیت، قبل از هر توصیه‌ای، خودشان انسان شکوفا و موفقی‌اند. بهترین مربیان شنا، خوب شنا می‌کنند که خوب شنا یاد می‌دهند.
تو به کوزه‌گرانِ از کوزه‌ی شکسته آب‌خور و در دامنه‌مانده‌های از قله و صعود حکایت‌کن توجه نکن! آدم‌ها زیاد ادعا می‌کنند و از آرزوهای محالشان زیاد حرف می‌زنند. اینجا معیارِ سنجشِ داده‌ها و دریافت‌ها، دستاوردها و حالِ آدم‌هاست. نمی‌شود خودت غرق شده‌باشی و بخواهی دیگری را نجات بدهی!!!

#نرگس_صرافیان
امیدوارم کسی دوستتان داشته‌باشد، زیاد دوستتان داشته باشد. آنقدر که احساس کنید خدا در قالب یک انسان به زمین آمده تا همه چیز را برای شما جبران کند...

#نرگس_صرافیان