📝 نمادینترین صحنهی امروز رد پای بازیکن مراکش بود روی تن امید ابراهیمی... زخمی که انگار روی تن تماممان هست. افسانهها همینطور ساخته میشوند. روزهای سخت ایران، سیاستمداران پرماجرا، تنهایی در جهان. تیمی که کمپانی #نایک کفشهایاش را از آن دریغ کرد. روح خسته از این روزگار و انگار ما به این جنگجوها نیاز داشتیم. به #وحید_امیری و نفس تمامنشدنیاش، به #بیراوند و شیرجههای ناباش، به #پورعلی_گنجی و اقتدارش، به روزبه چشمی که توپ از او رد نشد، به جهان بخش که یکتنه به قلب تیم حریف میزد و... انگار غم وطن، غم روزگار را با جنگجوهایی که بسیاری امید چندانی به آنها نداشتیم برای لحظاتی فراموش کنیم... ما به قصهها نیاز داریم، ما به جان نیاز داریم، به خنده و حرکت... ما تنها نیستیم. با اشکهایمان هم را در آغوش میگیریم. ایران تنها نیست... فوتبال یک ورزش نیست، یک محاسبه و حسابگری ریاضی نیست، فوتبال میتواند زخمها را آشکار کند. میتواند حوالیتم فریاد کشید و فکر کرد وجود داشت... همان که بورخش را بعد نابیناشدناش باز مفتون میکرد، همان که پاموک را وامیدارد اذعان کند شکستهای تیم ترکیه چهطور جهان را برایاش رقم میزند...
امروز در شرایطی تیم ایران یک مسابقهی فوتبال بسیار مهم را برد که انگار ارواحی در زمین حضور داشتند... ارواح مردان و زنانی که نگران این کشور هستند، نگران مردمی که غم کمندارند... من چهرههای تمام این پسران را بهخاطر خواهم سپرد. چهرههایی که واقعا جنگیدند... جنگیدن همه چیز است در زمین فوتبال و آنها برای جنگیدن شان پاداش گرفتند. پاداش دادند... برای هزارمین بار جملهی بیل شنکلی کبیر را بخوانید «فوتبال مسالهی بین مرگ و زندهگی نیست، امریست فراتر از آن» حالا که این شور در این شب تعطیل آرام شود و دوباره به یاد آوریم لحظاتاش را حس میکنیم همهی ما در عین تفرد به هم پیوند خوردهایم. پیوندی که هیچ بیلبورد احمقانه، سرود فرمایشی یا اراجیفِ تبلیغاتی تلویزیون نمیتواند رگ و پیاش را نابود کند و کسی یا تکهای از ما را حذف کند. تیم فوتبال ایران نفس ما را چاق کرد. چه کسی میتواند منکر این باشد که چه قدر ما قصههای باشکوه کم داشتهایم در این سالها و مدام در حالِ مرور ناکامیهامان بودهایم... این برد مال تمام زخمخوردهگان است، نه هیچ مدیر موجسواری، نه هیچ کت و شلوار پوش کمدانشی، نه هیچ یقهدر خیابانگردی... ما قصهای را تماشا کردیم که کمی نور تاباند بر جانمان، بر روحمان. ما تنها نیستیم حالا...زخم پهلوی امید ابراهیمی خلاصهی ماجراست. ما همیشه به جهان بازمیگردیم...
@babrhaye_mazandaran
امروز در شرایطی تیم ایران یک مسابقهی فوتبال بسیار مهم را برد که انگار ارواحی در زمین حضور داشتند... ارواح مردان و زنانی که نگران این کشور هستند، نگران مردمی که غم کمندارند... من چهرههای تمام این پسران را بهخاطر خواهم سپرد. چهرههایی که واقعا جنگیدند... جنگیدن همه چیز است در زمین فوتبال و آنها برای جنگیدن شان پاداش گرفتند. پاداش دادند... برای هزارمین بار جملهی بیل شنکلی کبیر را بخوانید «فوتبال مسالهی بین مرگ و زندهگی نیست، امریست فراتر از آن» حالا که این شور در این شب تعطیل آرام شود و دوباره به یاد آوریم لحظاتاش را حس میکنیم همهی ما در عین تفرد به هم پیوند خوردهایم. پیوندی که هیچ بیلبورد احمقانه، سرود فرمایشی یا اراجیفِ تبلیغاتی تلویزیون نمیتواند رگ و پیاش را نابود کند و کسی یا تکهای از ما را حذف کند. تیم فوتبال ایران نفس ما را چاق کرد. چه کسی میتواند منکر این باشد که چه قدر ما قصههای باشکوه کم داشتهایم در این سالها و مدام در حالِ مرور ناکامیهامان بودهایم... این برد مال تمام زخمخوردهگان است، نه هیچ مدیر موجسواری، نه هیچ کت و شلوار پوش کمدانشی، نه هیچ یقهدر خیابانگردی... ما قصهای را تماشا کردیم که کمی نور تاباند بر جانمان، بر روحمان. ما تنها نیستیم حالا...زخم پهلوی امید ابراهیمی خلاصهی ماجراست. ما همیشه به جهان بازمیگردیم...
@babrhaye_mazandaran
Telegram
attach 📎