به پرویز ناتل خانلری
خداوند فرهنگ و خداوند سخن
«شاید بر من عیب بگیری که چرا دل از وطن برنداشته و ترا به دیاری نبردهام تا در آنجا با خاطری آسودهتر بسر ببری. شاید مرا به بیهمتی متصف کنی. راستی آن است که این عزیمت بارها از خاطرم گذشته است. اما من و تو از آن نهالها نیستیم که آسان بتوانیم ریشه از خاک خود برکنیم و در آب و هوایی دیگر نمو کنیم ...
اما شاید ماندن من سببی دیگر نیز داشته است. دشمن من که «دیو فساد» است در این خانه مسکن دارد. من با او بسیار کوشیدهام. همۀ خوشیهای زندگیام در سر این پیکار رفته است ...
اینکه تو را به دیاری دیگر نبردهام از این جهت بود که از تو چشم امیدی داشتم. میخواستم که کین مرا از این دشمن بخواهی. کین من کین همۀ بستگان و هموطنان من است، کین ایران است. خلاف مردی دانستم که میدان را خالی کنم و از دشمن بگریزم. شاید تو نیرومندتر از من باشی و در این پیکار بیشتر کامیاب شوی.»
«نامه» (سطرهایی از نامۀ پرویز ناتل خانلری به پسرش)، هفتاد سخن، اسفند ماه ۱۳۳۳
عکس از کاوه کاظمی
□ شاهنامۀفردوسی: تصحیح انتقادی و شرح یکایک ابیات (دفتر هفتم) | مهری بهفر | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع وزیری، جلد سخت، ۵۵۰ صفحه، ازکتاب.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو
@nashrenow | nashrenow.com
خداوند فرهنگ و خداوند سخن
«شاید بر من عیب بگیری که چرا دل از وطن برنداشته و ترا به دیاری نبردهام تا در آنجا با خاطری آسودهتر بسر ببری. شاید مرا به بیهمتی متصف کنی. راستی آن است که این عزیمت بارها از خاطرم گذشته است. اما من و تو از آن نهالها نیستیم که آسان بتوانیم ریشه از خاک خود برکنیم و در آب و هوایی دیگر نمو کنیم ...
اما شاید ماندن من سببی دیگر نیز داشته است. دشمن من که «دیو فساد» است در این خانه مسکن دارد. من با او بسیار کوشیدهام. همۀ خوشیهای زندگیام در سر این پیکار رفته است ...
اینکه تو را به دیاری دیگر نبردهام از این جهت بود که از تو چشم امیدی داشتم. میخواستم که کین مرا از این دشمن بخواهی. کین من کین همۀ بستگان و هموطنان من است، کین ایران است. خلاف مردی دانستم که میدان را خالی کنم و از دشمن بگریزم. شاید تو نیرومندتر از من باشی و در این پیکار بیشتر کامیاب شوی.»
«نامه» (سطرهایی از نامۀ پرویز ناتل خانلری به پسرش)، هفتاد سخن، اسفند ماه ۱۳۳۳
عکس از کاوه کاظمی
□ شاهنامۀفردوسی: تصحیح انتقادی و شرح یکایک ابیات (دفتر هفتم) | مهری بهفر | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع وزیری، جلد سخت، ۵۵۰ صفحه، ازکتاب.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو
@nashrenow | nashrenow.com
تازههای نشرنو
شبح آلکساندر وُلف
«از تمام خاطرههایم، از تمام حسهای بیشماری که در زندگی تجربه کردهام، دردناکترینشان خاطرهٔ قتلیست که مرتکب شدم.» مردی تصادفاً با داستان کوتاهی مواجه میشود که در آن ماجرای قتل سربازی به دست او روایت میشود. داستان کوتاه مزبور با ذکر جزئیات از نظرگاه مقتول روایت شده است و این سبب میشود که خواننده/قاتل به فکر بیفتد که نکند آنکه فکر میکرده کشته شده است، درواقع زنده باشد و از این رو احساس خطر میکند و جستوجوی عجیبی را میآغازد سر در پی نویسندۀ گریزپا -آلکساندر وُلف.
چنگیزخان؛ نُه رؤیا
چنگیزخان مغول به روایتی نه در میدان نبرد و در مصاف با دشمن، بلکه در بستر تب و بیماری از پا درآمد. تقدیر چنین بود که قریب هفتصد سال بعد گلزان چیناگ، نویسنده و شَمَن مغولتبار، در کشوری که دست خان مغول هرگز به آن نرسید، در رمانی تاریخی و روانشناختی، نُه شب آخر زندگی او در بستر مرگ را روایت کند. چنگیزخان در این نُه شب تبآلود و کابوسبار، سرگذشت خود را مرور میکند و به داوری خویشتن مینشیند.
نخستین دانشمند
روولّی در این کتاب جایگاه والای آناکسیمندر در تاریخ علم را از طریق بازسازی نظریاتش احیا میکند. او در این مسیر بر آنچه بر ما معلوم است تکیه میکند و آن را در بستر تاریخی و فلسفیاش قرار میدهد. روولّی ضمن نقد و واکاوی آراءِ فیلسوفان علم و ارائۀ شرحی مختصر از تحولات مهم تاریخ علم، نشان میدهد که آراءِ آناکسیمندر چه تأثیر سرنوشتسازی بر فرهنگ غرب و حرکت آن به سوی انقلاب علمی داشته است. او نتیجه میگیرد که اندیشۀ علمی ـــمیراث آناکسیمندرـــ تنها زمانی قابلاعتماد است که پیوسته مرزهای شناخت فعلی ما را محک بزند.
پیشمرگ هیتلر
پیشمرگ هیتلر روایت زندگی مارگوت ولک است، تنها بازماندهٔ پیشمرگهای هیتلر. ولک سالیان سال هیچ حرفی دربارهٔ کاری که روزگاری به آن مشغول بود بر زبان نیاورد، اما سرانجام در روزهای پایانی عمر از راز بزرگ خود پرده برداشت.
مغز و تاریخ
این کتاب که روایتی از شکلگیری و رشد این شاخهٔ مهم روانشناسی را در دسترس روانشناسان سراسر جهان قرار میدهد، نتیجهٔ دوران تحصیل نویسنده در شوروی در نیمهٔ اول دههٔ ۱۹۷۰ است و در کنار سایر آثار نویسنده سهم مهمی در معرفی روانشناسی شوروی بهویژه آراء و آثار لِو ویگوتسکی به جهان غرب داشته است.
جنگ داخلی
دیگر نمیتوان از «وضعیت جنگی» در معنای سنتی سخن گفت، اما در حال حاضر هیچ نظریهٔ قابلاتکایی برای تبیین درگیریهای درونی مختلف یا جنگهای داخلیای نداریم که به شکلی فزاینده بر جمعیتهای جهان تحمیل میشوند.
هومو ساکر
اندیشهٔ جورجو آگامبن متکی بر تخصصی بیبدیل در عرصهٔ سنتهای کلاسیک فلسفه و بلاغت، دستورشناسی عهد باستان متأخر، الاهیات مسیحی و فلسفهٔ مدرن است. اخیراً آگامبن اندیشهٔ خود را به سوی تأسیس امر اجتماعی و برخی نتایج اخلاقی-سیاسی انضمامی در مورد وضعیت جامعهٔ امروز و جایگاه فرد در آن معطوف کرده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو
@nashrenow | nashrenow.com
شبح آلکساندر وُلف
«از تمام خاطرههایم، از تمام حسهای بیشماری که در زندگی تجربه کردهام، دردناکترینشان خاطرهٔ قتلیست که مرتکب شدم.» مردی تصادفاً با داستان کوتاهی مواجه میشود که در آن ماجرای قتل سربازی به دست او روایت میشود. داستان کوتاه مزبور با ذکر جزئیات از نظرگاه مقتول روایت شده است و این سبب میشود که خواننده/قاتل به فکر بیفتد که نکند آنکه فکر میکرده کشته شده است، درواقع زنده باشد و از این رو احساس خطر میکند و جستوجوی عجیبی را میآغازد سر در پی نویسندۀ گریزپا -آلکساندر وُلف.
چنگیزخان؛ نُه رؤیا
چنگیزخان مغول به روایتی نه در میدان نبرد و در مصاف با دشمن، بلکه در بستر تب و بیماری از پا درآمد. تقدیر چنین بود که قریب هفتصد سال بعد گلزان چیناگ، نویسنده و شَمَن مغولتبار، در کشوری که دست خان مغول هرگز به آن نرسید، در رمانی تاریخی و روانشناختی، نُه شب آخر زندگی او در بستر مرگ را روایت کند. چنگیزخان در این نُه شب تبآلود و کابوسبار، سرگذشت خود را مرور میکند و به داوری خویشتن مینشیند.
نخستین دانشمند
روولّی در این کتاب جایگاه والای آناکسیمندر در تاریخ علم را از طریق بازسازی نظریاتش احیا میکند. او در این مسیر بر آنچه بر ما معلوم است تکیه میکند و آن را در بستر تاریخی و فلسفیاش قرار میدهد. روولّی ضمن نقد و واکاوی آراءِ فیلسوفان علم و ارائۀ شرحی مختصر از تحولات مهم تاریخ علم، نشان میدهد که آراءِ آناکسیمندر چه تأثیر سرنوشتسازی بر فرهنگ غرب و حرکت آن به سوی انقلاب علمی داشته است. او نتیجه میگیرد که اندیشۀ علمی ـــمیراث آناکسیمندرـــ تنها زمانی قابلاعتماد است که پیوسته مرزهای شناخت فعلی ما را محک بزند.
پیشمرگ هیتلر
پیشمرگ هیتلر روایت زندگی مارگوت ولک است، تنها بازماندهٔ پیشمرگهای هیتلر. ولک سالیان سال هیچ حرفی دربارهٔ کاری که روزگاری به آن مشغول بود بر زبان نیاورد، اما سرانجام در روزهای پایانی عمر از راز بزرگ خود پرده برداشت.
مغز و تاریخ
این کتاب که روایتی از شکلگیری و رشد این شاخهٔ مهم روانشناسی را در دسترس روانشناسان سراسر جهان قرار میدهد، نتیجهٔ دوران تحصیل نویسنده در شوروی در نیمهٔ اول دههٔ ۱۹۷۰ است و در کنار سایر آثار نویسنده سهم مهمی در معرفی روانشناسی شوروی بهویژه آراء و آثار لِو ویگوتسکی به جهان غرب داشته است.
جنگ داخلی
دیگر نمیتوان از «وضعیت جنگی» در معنای سنتی سخن گفت، اما در حال حاضر هیچ نظریهٔ قابلاتکایی برای تبیین درگیریهای درونی مختلف یا جنگهای داخلیای نداریم که به شکلی فزاینده بر جمعیتهای جهان تحمیل میشوند.
هومو ساکر
اندیشهٔ جورجو آگامبن متکی بر تخصصی بیبدیل در عرصهٔ سنتهای کلاسیک فلسفه و بلاغت، دستورشناسی عهد باستان متأخر، الاهیات مسیحی و فلسفهٔ مدرن است. اخیراً آگامبن اندیشهٔ خود را به سوی تأسیس امر اجتماعی و برخی نتایج اخلاقی-سیاسی انضمامی در مورد وضعیت جامعهٔ امروز و جایگاه فرد در آن معطوف کرده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو
@nashrenow | nashrenow.com
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بیلی باد ملوان را غالباً بهعنوان یک رمانس میشناسند، اما نگاهی موشکافانه به آن نشان میدهد که متن این رمان چندان به تعریف رمانس پایبند نیست و از ظرفیت فلسفی بسیار بالایی برخوردار است که در ظرف ریخت ادبی رمانس نمیگنجد. این ویژگی فلسفی، بیلی باد ملوان را به یک رمان کوتاه تبدیل میکند که درون آدمها را میکاود. پس ملویل با بهکارگیری یک ریخت ادبی مبهم، ابهام و تناقضی را که در فرهنگ جامعۀ معاصر خود وجود داشت، به خوبی بازنمایی کرده است.
آنچه میبینید بخشهایی است از اپرای بیلی باد ملوان اثر بنجامین بریتن، آهنگساز، نوازندۀ پیانو و رهبر ارکستر بریتانیایی، که با اقتباس از رمان هرمان ملویل نوشته شده است. بریتن یکی از سرآمدان موسیقی کلاسیک بریتانیا در قرن بیستم بود. از اپرای بیلی باد تا کنون اجراهای فراوانی به روی صحنه رفته است که یکی از مشهورترین آنها اجرای دبورا وارنر (اجرای حاضر) در سالن اپرای رم است.
□ بیلی باد ملوان | هرمان ملویل | ترجمۀ احمد میرعلایی | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۶۶ صفحه، #ویدئو.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو
@nashrenow | nashrenow.com
آنچه میبینید بخشهایی است از اپرای بیلی باد ملوان اثر بنجامین بریتن، آهنگساز، نوازندۀ پیانو و رهبر ارکستر بریتانیایی، که با اقتباس از رمان هرمان ملویل نوشته شده است. بریتن یکی از سرآمدان موسیقی کلاسیک بریتانیا در قرن بیستم بود. از اپرای بیلی باد تا کنون اجراهای فراوانی به روی صحنه رفته است که یکی از مشهورترین آنها اجرای دبورا وارنر (اجرای حاضر) در سالن اپرای رم است.
□ بیلی باد ملوان | هرمان ملویل | ترجمۀ احمد میرعلایی | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۶۶ صفحه، #ویدئو.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو
@nashrenow | nashrenow.com
«رئالیستها» منتشر شد.
چرا رمان میخوانیم؟ بیتردید یکی از انگیزههایی که ما را بهسمت خواندن رمان میکشاند تجربۀ لذتهای گوناگون است. هرقدر هم که خود را فرهیخته بپنداریم، این واقعیتی انکارناپذیر است. طیف وسیعی از خوانندگان در پی تجربۀ همان لذتی هستند که بشر مدتها پیش، آن هنگام که لب به سخن گفتن گشود، تجربهاش کرد؛ لذت گوش کردن به قصهها و دنبال کردن ماجراهایی که در آنها رخ میدهد. یکی از مشخصههای رمانهای بزرگ هم برانگیختن همین حس اشتیاق در وجود خواننده است.
رمانهای رئالیستی بزرگ، جهان را از منظری خاص به ما نشان میدهند. این رمانها متأثر از همان جامعهای هستند که شخصیتهاشان را در دل خود جای داده است. جهانی که از دریچۀ این آثار برای ما آشکار میشود، واقعیتهای ملموس آن و جلوههای گوناگوناش از لحاظ هنری اهمیت زیادی دارد، چرا که نویسنده نهتنها تصویری از مردم را منعکس میکند (این تصویر با توجه به تواناییهای رماننویسان مختلف به شکلهای گوناگون ارائه میشود)، بلکه دانش روانشناختی و درک شناختی خود را نیز به کار میگیرد تا آنها را بهطور کامل به خواننده بشناساند. هر دوِ این ویژگیها در رمانهای رئالیستی یافت میشود. نکتۀ جالب و مهم این است که اغلب بصیرت درونی و شناخت فکری نویسنده دست به دست هم میدهند و حقایقی را آشکار میکنند که در آینده فقط از راه منطق میتوان به آن دست یافت. برای درک بیشتر این نکته به کندوکاوی مفصل نیازمندیم.
سی. پی. اسنو نیز در رئالیستها: هشت چهره همین رویه را در پیش میگیرد و با بررسی ابعاد مختلف زندگی و شخصیت دیدگاههای هشت نویسنده به خواننده کمک میکند شناخت عمیقتری از آنان به دست آورد. این نویسندگان همچون تمام انسانها با مسائل و مشکلات روزمره دست به گریبان بودهاند و ضعفها و قوتهایی داشتهاند مختصِ خود، اما آنچه در همهشان مشترک است چشمان تیزبین و ذهن تحلیلگری است که شرایط تاریخی و اجتماعی دوران را با تمام جزئیاتش بازآفرینی میکند و شخصیتهایی خلق میکند ملموس و باورپذیر.
□ رئالیستها: هشت چهره | سی. پی. اسنو | ترجمۀ اکرم رضایی بایندر | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، شانزده+۳۸۳ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
چرا رمان میخوانیم؟ بیتردید یکی از انگیزههایی که ما را بهسمت خواندن رمان میکشاند تجربۀ لذتهای گوناگون است. هرقدر هم که خود را فرهیخته بپنداریم، این واقعیتی انکارناپذیر است. طیف وسیعی از خوانندگان در پی تجربۀ همان لذتی هستند که بشر مدتها پیش، آن هنگام که لب به سخن گفتن گشود، تجربهاش کرد؛ لذت گوش کردن به قصهها و دنبال کردن ماجراهایی که در آنها رخ میدهد. یکی از مشخصههای رمانهای بزرگ هم برانگیختن همین حس اشتیاق در وجود خواننده است.
رمانهای رئالیستی بزرگ، جهان را از منظری خاص به ما نشان میدهند. این رمانها متأثر از همان جامعهای هستند که شخصیتهاشان را در دل خود جای داده است. جهانی که از دریچۀ این آثار برای ما آشکار میشود، واقعیتهای ملموس آن و جلوههای گوناگوناش از لحاظ هنری اهمیت زیادی دارد، چرا که نویسنده نهتنها تصویری از مردم را منعکس میکند (این تصویر با توجه به تواناییهای رماننویسان مختلف به شکلهای گوناگون ارائه میشود)، بلکه دانش روانشناختی و درک شناختی خود را نیز به کار میگیرد تا آنها را بهطور کامل به خواننده بشناساند. هر دوِ این ویژگیها در رمانهای رئالیستی یافت میشود. نکتۀ جالب و مهم این است که اغلب بصیرت درونی و شناخت فکری نویسنده دست به دست هم میدهند و حقایقی را آشکار میکنند که در آینده فقط از راه منطق میتوان به آن دست یافت. برای درک بیشتر این نکته به کندوکاوی مفصل نیازمندیم.
سی. پی. اسنو نیز در رئالیستها: هشت چهره همین رویه را در پیش میگیرد و با بررسی ابعاد مختلف زندگی و شخصیت دیدگاههای هشت نویسنده به خواننده کمک میکند شناخت عمیقتری از آنان به دست آورد. این نویسندگان همچون تمام انسانها با مسائل و مشکلات روزمره دست به گریبان بودهاند و ضعفها و قوتهایی داشتهاند مختصِ خود، اما آنچه در همهشان مشترک است چشمان تیزبین و ذهن تحلیلگری است که شرایط تاریخی و اجتماعی دوران را با تمام جزئیاتش بازآفرینی میکند و شخصیتهایی خلق میکند ملموس و باورپذیر.
□ رئالیستها: هشت چهره | سی. پی. اسنو | ترجمۀ اکرم رضایی بایندر | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، شانزده+۳۸۳ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«خطاب به عشق: دفتر دوم» تجدید چاپ شد.
چه اضطرابها و دلهرهها که نکشیدند اهالی سدهٔ بیستم و چقدر قلبشان به تپش نیفتاد تا نامههایشان به مقصد برسد؛ اضطرابی که شاید نسل جدید، در جهانی عجینشده با سرعت و سهولتِ ارتباط، با آن بیگانه باشد. کاغذهایی حامل دستخط دوست، واگویندهٔ جزئیترین رفتارها و احساسات و خصلتهای نویسنده، جوهری که قدمقدم بر سفیدی میدود تا خبر برساند و خطوخبری بگیرد؛ ریسمانی تنیده از «حافظهٔ گیاهی» که این کران و آن کران تاریخ چند هزار سالهٔ انسان متمدن را به هم پیوند میزند.
در این میانه، نامههای شخصیتهای ادبی دوچندان مهم است چرا که گاهی در شکلگیری و تکوین تفکر یک شخصیت مؤثر بوده است. گاهی دریچهای شده است تا از چارچوب آن نگاهی به زندگی و جهان شخصی کسی و کسانی بیندازیم؛ نگاهی بینیاز از حدس و گمان.
در این مکتوبات با زوایایی پنهانپیدا از جهان آلبر کامو و ماریا کاسارس آشنا میشویم. توالی نامهها فضایی رمانگونه پدید میآورد با دو راوی یا دو شخصیتِ پایاپای؛ نامههایی که میتوان آنها را مانند اوراقی از یک رمان مکاتبهای خواند. لابهلای سطرها میشود بارقههایی از تاریخ فرهنگی و اجتماعی سدهٔ بیستم فرانسه را ردگیری کرد و به نکات گاه جذاب و مهمی رسید.
□ خطاب به عشق: دفتر دوم | نامههای عاشقانۀ آلبر کامو و ماریا کاسارس | ترجمۀ زهرا خانلو | نشرنو، چاپ پنجم، قطع رقعی، جلد سخت، سیزده + ۶۶۲ + ۱۲ صفحه، #تجدید_چاپ.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
چه اضطرابها و دلهرهها که نکشیدند اهالی سدهٔ بیستم و چقدر قلبشان به تپش نیفتاد تا نامههایشان به مقصد برسد؛ اضطرابی که شاید نسل جدید، در جهانی عجینشده با سرعت و سهولتِ ارتباط، با آن بیگانه باشد. کاغذهایی حامل دستخط دوست، واگویندهٔ جزئیترین رفتارها و احساسات و خصلتهای نویسنده، جوهری که قدمقدم بر سفیدی میدود تا خبر برساند و خطوخبری بگیرد؛ ریسمانی تنیده از «حافظهٔ گیاهی» که این کران و آن کران تاریخ چند هزار سالهٔ انسان متمدن را به هم پیوند میزند.
در این میانه، نامههای شخصیتهای ادبی دوچندان مهم است چرا که گاهی در شکلگیری و تکوین تفکر یک شخصیت مؤثر بوده است. گاهی دریچهای شده است تا از چارچوب آن نگاهی به زندگی و جهان شخصی کسی و کسانی بیندازیم؛ نگاهی بینیاز از حدس و گمان.
در این مکتوبات با زوایایی پنهانپیدا از جهان آلبر کامو و ماریا کاسارس آشنا میشویم. توالی نامهها فضایی رمانگونه پدید میآورد با دو راوی یا دو شخصیتِ پایاپای؛ نامههایی که میتوان آنها را مانند اوراقی از یک رمان مکاتبهای خواند. لابهلای سطرها میشود بارقههایی از تاریخ فرهنگی و اجتماعی سدهٔ بیستم فرانسه را ردگیری کرد و به نکات گاه جذاب و مهمی رسید.
□ خطاب به عشق: دفتر دوم | نامههای عاشقانۀ آلبر کامو و ماریا کاسارس | ترجمۀ زهرا خانلو | نشرنو، چاپ پنجم، قطع رقعی، جلد سخت، سیزده + ۶۶۲ + ۱۲ صفحه، #تجدید_چاپ.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
رمان «در جستجوی زمان از دست رفته» بی هیچ اغراقی زندگی حقیقی خود پروست بود. او اگر این رمان را ننوشته بود، اینقدر مورد توجه قرار نمیگرفت. برخی از نویسندگان (مانند دیکنز، داستایفسکی و تالستوی) حتی اگر آثار بزرگشان را، یا حتی اگر هیچ اثری خلق نمیکردند، به خودی خود آدمهای جذابی بودند، اما پروست اگر رمان بزرگش را نمینوشت، فقط میتوانست بهعنوان یک مورد عجیب و غریب پزشکی که علت بیماریاش اختلافنظرهای زیادی را برانگیخته بود، توجه دیگران را به خود جلب کند. بعد از خواندن رمان، پروست همچون هر نویسندۀ دیگری برای خواننده قابل لمس میشود و آنقدر به او نزدیک میشود که دیگر نمیتواند تصویر واضحی از او به دست بیاورد.
اشتیاق او برای پی بردن به حقیقت از دل دروغ، همچون اشتیاق جوانی لحظهای فرو نمینشست. هیچکس نمیتوانست بهخوبی پوچی را درک کند. پروست در طول رمان، بهتدریج قدرتمندتر میشود، چرا که با کمک نیروی عقل و احساس، به پوچیِ امیدهای واهی و رمانتیکش پی میبرد. با این همه هنوز یک امید سرسختانه در وجود او جاری بود و آن، امید به هنر بود.
این امید هم بهاندازۀ دیگر امیدهای او، که پوچ از آب درآمده بودند، رمانتیک بود. خوانندگان با افکار راوی، که تصمیم میگیرد از طریق خلق اثری هنری به زندگی خود معنا ببخشد، و همچنین با فراز و فرود پرطنین انتهای رمان، همراه میشود و فراموش میکند که همان واقعگرایی بیرحمانه، که قبلاًً بسیاری از خیالهای واهی او را باطل کرده بود، این بار هم میتواند کاخ رؤیاهای او را در هم بشکند. آیا اگر پروست هم بهاندازۀ تالستوی عمر میکرد، باز هم به رستگاری از طریق هنر اعتقاد میداشت؟
□ رئالیستها: هشت چهره | سی. پی. اسنو | ترجمۀ اکرم رضایی بایندر | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، شانزده+۳۸۳ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
اشتیاق او برای پی بردن به حقیقت از دل دروغ، همچون اشتیاق جوانی لحظهای فرو نمینشست. هیچکس نمیتوانست بهخوبی پوچی را درک کند. پروست در طول رمان، بهتدریج قدرتمندتر میشود، چرا که با کمک نیروی عقل و احساس، به پوچیِ امیدهای واهی و رمانتیکش پی میبرد. با این همه هنوز یک امید سرسختانه در وجود او جاری بود و آن، امید به هنر بود.
این امید هم بهاندازۀ دیگر امیدهای او، که پوچ از آب درآمده بودند، رمانتیک بود. خوانندگان با افکار راوی، که تصمیم میگیرد از طریق خلق اثری هنری به زندگی خود معنا ببخشد، و همچنین با فراز و فرود پرطنین انتهای رمان، همراه میشود و فراموش میکند که همان واقعگرایی بیرحمانه، که قبلاًً بسیاری از خیالهای واهی او را باطل کرده بود، این بار هم میتواند کاخ رؤیاهای او را در هم بشکند. آیا اگر پروست هم بهاندازۀ تالستوی عمر میکرد، باز هم به رستگاری از طریق هنر اعتقاد میداشت؟
□ رئالیستها: هشت چهره | سی. پی. اسنو | ترجمۀ اکرم رضایی بایندر | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، شانزده+۳۸۳ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«مسافر و مهتاب» منتشر شد.
آنتال صرب را از مهمترین نویسندگان مجار در قرن بیستم میدانند. او آدمی بود بس پرکار و در همان چند صباح عمر کارها کرده کارستان: از انگلیسی و فرانسه و ایتالیایی کتاب ترجمه کرده، مقالات و پژوهشهای متعددی دربارۀ ادبیات و نویسندگان اروپایی به سرانجام رسانده، در سیودوسالگی رئیس فرهنگستان ادب مجارستان بوده، استاد ادبیات دانشگاه سگد بوده، چندین رمان نوشته که از آن میان مسافر و مهتاب (۱۹۳۷) شاهکارش محسوب میشود، دو بار مهمترین جایزۀ ادبی مجارستان، جایزۀ بامگارتن را دریافت کرده (۱۹۳۵ و ۱۹۳۷)، در سال ۱۹۴۱ کتاب ارزشمند تاریخ ادبیات جهان را به رشتۀ تحریر درآورده که هنوز هم معتبر است، کتابی دربارۀ تئوری رمان و کتابی دربارۀ تاریخ ادبیات مجارستان نیز نوشته. اینها اهمِ کارنامۀ رشکبرانگیزش هستند.
از آنجا که آنتال صرب اصل و نسب یهودی داشت، در سال ۱۹۴۴ که مجارستان به اشغال آلمان درآمد باید برای نجات جانش جلای وطن میکرد، اما ماند و رمان آخرش را نوشت که چون مثل یهودیان ممنوعالقلم بود به اسم ترجمهای از کتابی انگلیسی منتشر شد. اما سرآخر آتش یهودیستیزی دامنش را گرفت، اواخر سال ۱۹۴۴ به اردوگاه کار اجباری فرستاده شد. هوادارانش سعی کردند به ضربِ مدارک جعلی راه نجاتی بیابند اما آنتال صرب حاضر نبود باقی همقطارانش را ترک کند و تنها جان خود را نجات دهد. پیش از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ در همان اردوگاه کشته و همراه دیگرانی در گوری دستهجمعی به خاک سپرده شد.
در سال ۱۹۴۸ که حزب کمونیست با حمایت شوروی در مجارستان به قدرت رسید، انتظار میرفت آثار صرب بیدردسر منتشر شوند، اما در تمام آن چهلوهفت سال آثارش از تیغ سانسور در امان نماندند. بالاخره با فروپاشی کمونیسم، در سال ۱۹۹۰ بود که به همت همسر وفادارش آثارش تمام و کمال منتشر شدند.
مسافر و مهتاب از مشهورترین رمانهای ادبیات معاصر مجارستان، از آنجا آغاز میشود که زوجی برای ماه عسل وارد ایتالیا میشوند. با ورود به ونیز گذشته دوباره جان میگیرد، خاطرات دوران نوجوانی و عصیانگری و حلقۀ دوستان قدیمی زنده میشوند، دیدار کوچهها و فضاهای شهر جرقهای میشود برای تحولات روحی و عاطفی. ملاقاتهای ناگهانیو خبرهای نو به این تحولات دامن میزنند و جملگی دست به دست هم میدهند تا گذشته در اکنون زنده شود و نوسان میان این دو داستانی سرشار از جزئیات و وقایع پدید بیاورد در کشاکش عمیقترین احساسات عواطف بشری.
□ مسافر و مهتاب | آنتال صرب | ترجمۀ فرناز حائری | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۹۴ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
آنتال صرب را از مهمترین نویسندگان مجار در قرن بیستم میدانند. او آدمی بود بس پرکار و در همان چند صباح عمر کارها کرده کارستان: از انگلیسی و فرانسه و ایتالیایی کتاب ترجمه کرده، مقالات و پژوهشهای متعددی دربارۀ ادبیات و نویسندگان اروپایی به سرانجام رسانده، در سیودوسالگی رئیس فرهنگستان ادب مجارستان بوده، استاد ادبیات دانشگاه سگد بوده، چندین رمان نوشته که از آن میان مسافر و مهتاب (۱۹۳۷) شاهکارش محسوب میشود، دو بار مهمترین جایزۀ ادبی مجارستان، جایزۀ بامگارتن را دریافت کرده (۱۹۳۵ و ۱۹۳۷)، در سال ۱۹۴۱ کتاب ارزشمند تاریخ ادبیات جهان را به رشتۀ تحریر درآورده که هنوز هم معتبر است، کتابی دربارۀ تئوری رمان و کتابی دربارۀ تاریخ ادبیات مجارستان نیز نوشته. اینها اهمِ کارنامۀ رشکبرانگیزش هستند.
از آنجا که آنتال صرب اصل و نسب یهودی داشت، در سال ۱۹۴۴ که مجارستان به اشغال آلمان درآمد باید برای نجات جانش جلای وطن میکرد، اما ماند و رمان آخرش را نوشت که چون مثل یهودیان ممنوعالقلم بود به اسم ترجمهای از کتابی انگلیسی منتشر شد. اما سرآخر آتش یهودیستیزی دامنش را گرفت، اواخر سال ۱۹۴۴ به اردوگاه کار اجباری فرستاده شد. هوادارانش سعی کردند به ضربِ مدارک جعلی راه نجاتی بیابند اما آنتال صرب حاضر نبود باقی همقطارانش را ترک کند و تنها جان خود را نجات دهد. پیش از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ در همان اردوگاه کشته و همراه دیگرانی در گوری دستهجمعی به خاک سپرده شد.
در سال ۱۹۴۸ که حزب کمونیست با حمایت شوروی در مجارستان به قدرت رسید، انتظار میرفت آثار صرب بیدردسر منتشر شوند، اما در تمام آن چهلوهفت سال آثارش از تیغ سانسور در امان نماندند. بالاخره با فروپاشی کمونیسم، در سال ۱۹۹۰ بود که به همت همسر وفادارش آثارش تمام و کمال منتشر شدند.
مسافر و مهتاب از مشهورترین رمانهای ادبیات معاصر مجارستان، از آنجا آغاز میشود که زوجی برای ماه عسل وارد ایتالیا میشوند. با ورود به ونیز گذشته دوباره جان میگیرد، خاطرات دوران نوجوانی و عصیانگری و حلقۀ دوستان قدیمی زنده میشوند، دیدار کوچهها و فضاهای شهر جرقهای میشود برای تحولات روحی و عاطفی. ملاقاتهای ناگهانیو خبرهای نو به این تحولات دامن میزنند و جملگی دست به دست هم میدهند تا گذشته در اکنون زنده شود و نوسان میان این دو داستانی سرشار از جزئیات و وقایع پدید بیاورد در کشاکش عمیقترین احساسات عواطف بشری.
□ مسافر و مهتاب | آنتال صرب | ترجمۀ فرناز حائری | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۹۴ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
سفر دریایی با کیشوت تجدید چاپ شد.
شرحی از دو سفر: توماس مان بزرگ، به امریکا دعوت شده تا در مورد رمان آخرش سخنرانی کند. رمان دن کیشوت را با خود آورده تا اوقات بیکاری در کشتی را با خواندن آن بگذراند. کتاب «سفر دریایی با دن کیشوت» شرح خاطرهگونی از این دو سفر است: سفری بیرونی با کشتی به سوی نیویورک و سفری درونی به رمان دن کیشوت. مان با یک تدوین موازی مدام بین خاطرات این دو سفر در رفت و آمد است و از یک طرف مشاهدات خود را از سفر دریاییاش مینویسد و از طرف دیگری هر از چند گاهی گریزی میزند به رمان دن کیشوت (به خصوص جلد دوم) و نکاتی جذاب در مورد آن مطرح میکند.
میگویید: آیا همهاش همین است؟ توماس مان، نویسندهی پیچیدهای که آثارش به لایهلایهبودن معروفند، چرا باید چنین چیزی بنویسد؟ حق با شماست اما مسئله به همین سادگی هم نیست. سال ۱۹۳۴. نازیها تازه در آلمان قدرت گرفتهاند. مان در تبعیدی خودخواسته در زوریخ زندگی میکند. جایی که خودش میگوید خانهاش نیست. یک غریبه. یک مهاجر. یک دن کیشوت. کسی که خودخواسته در پی جهانی بهتر خود را آواره کرده است. غم و تیرگی مهاجرت در سر تا سر این اثر کوتاه موج میزند.
مسئله به همین جا هم ختم نمیشود. سفر دریایی مان به جایی «خارج از اروپا»ست. او دارد اروپا را پشت سر میگذارد و همزمان مشغول خواندن کتابی است که یکی از بنیانگذاران اروپای نوین آنرا نوشته: سروانتس. سفری دریایی به خارج از اروپا و سفری ذهنی به داخل اروپا. این مسئله برای مان اهمیت زیادی دارد. برای او قدرت گرفتن نازیها و جنگ قریبالوقوع، گونهای «پایان اروپا» محسوب میشود. پایانی که میتوان رد آن را در آغاز، در همان جلد دوم دن کیشوت هم یافت: تیره، غمگین، سنگین، رو به ویرانی و مرگ. مان دارد با رمانی که شروع اروپای مدرن محسوب میشود اروپا را ترک میکند و معنای رؤیایی که شب آخر میبیند هم همین است. او میبیند که کیشوت به خوابش میآید اما با چشمانی نافذ و سبیلی پرپشت: کیشوت به زرتشت تبدیل شده است. پایان هر چیز اروپایی به معنای بزرگ و باشکوه کلمه. آغاز توحش، مهاجرت و ویرانی: «و این حس و اندیشهای است زیادی اروپایی و رو به گذشته! اما در پیش رو و از دل مه صبحگاهی آرام آرام آسمانخراشهای منهتن سر برمیدارند، چشمانداز خیالانگیز منزل مهاجرنشینان، کوهوارهی یک کلانشهر».
□ سفر دریایی با کیشوت | توماس مان | ترجمۀ محمود حدادی | نشر نو، چاپ سوم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد گالینگور، ۱۲۹ صفحه، #تجدید_چاپ.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
شرحی از دو سفر: توماس مان بزرگ، به امریکا دعوت شده تا در مورد رمان آخرش سخنرانی کند. رمان دن کیشوت را با خود آورده تا اوقات بیکاری در کشتی را با خواندن آن بگذراند. کتاب «سفر دریایی با دن کیشوت» شرح خاطرهگونی از این دو سفر است: سفری بیرونی با کشتی به سوی نیویورک و سفری درونی به رمان دن کیشوت. مان با یک تدوین موازی مدام بین خاطرات این دو سفر در رفت و آمد است و از یک طرف مشاهدات خود را از سفر دریاییاش مینویسد و از طرف دیگری هر از چند گاهی گریزی میزند به رمان دن کیشوت (به خصوص جلد دوم) و نکاتی جذاب در مورد آن مطرح میکند.
میگویید: آیا همهاش همین است؟ توماس مان، نویسندهی پیچیدهای که آثارش به لایهلایهبودن معروفند، چرا باید چنین چیزی بنویسد؟ حق با شماست اما مسئله به همین سادگی هم نیست. سال ۱۹۳۴. نازیها تازه در آلمان قدرت گرفتهاند. مان در تبعیدی خودخواسته در زوریخ زندگی میکند. جایی که خودش میگوید خانهاش نیست. یک غریبه. یک مهاجر. یک دن کیشوت. کسی که خودخواسته در پی جهانی بهتر خود را آواره کرده است. غم و تیرگی مهاجرت در سر تا سر این اثر کوتاه موج میزند.
مسئله به همین جا هم ختم نمیشود. سفر دریایی مان به جایی «خارج از اروپا»ست. او دارد اروپا را پشت سر میگذارد و همزمان مشغول خواندن کتابی است که یکی از بنیانگذاران اروپای نوین آنرا نوشته: سروانتس. سفری دریایی به خارج از اروپا و سفری ذهنی به داخل اروپا. این مسئله برای مان اهمیت زیادی دارد. برای او قدرت گرفتن نازیها و جنگ قریبالوقوع، گونهای «پایان اروپا» محسوب میشود. پایانی که میتوان رد آن را در آغاز، در همان جلد دوم دن کیشوت هم یافت: تیره، غمگین، سنگین، رو به ویرانی و مرگ. مان دارد با رمانی که شروع اروپای مدرن محسوب میشود اروپا را ترک میکند و معنای رؤیایی که شب آخر میبیند هم همین است. او میبیند که کیشوت به خوابش میآید اما با چشمانی نافذ و سبیلی پرپشت: کیشوت به زرتشت تبدیل شده است. پایان هر چیز اروپایی به معنای بزرگ و باشکوه کلمه. آغاز توحش، مهاجرت و ویرانی: «و این حس و اندیشهای است زیادی اروپایی و رو به گذشته! اما در پیش رو و از دل مه صبحگاهی آرام آرام آسمانخراشهای منهتن سر برمیدارند، چشمانداز خیالانگیز منزل مهاجرنشینان، کوهوارهی یک کلانشهر».
□ سفر دریایی با کیشوت | توماس مان | ترجمۀ محمود حدادی | نشر نو، چاپ سوم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد گالینگور، ۱۲۹ صفحه، #تجدید_چاپ.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
اگر ایرانی باز برمیگشت، راهش میداد... نمیمرد، قرار نبود بلایی سرش بیاید. چقدر این ترس بچگانهاش احمقانه بود! اگر ایرانی برمیگشت، این خستگی جانکاه تمام میشد، و هرچیز دیگری، همهچیز...
اما ایرانی برنگشت. ارژی لباسهایش را درآورد و دراز کشید و خوابش برد.
شاید یکی دو ساعتی خوابید. از خواب بیدار شد؛ داشت سپیده میزد. ساعت سه و نیم بود. از تخت بیرون پرید، دست و رویش را شست، لباس پوشید و رفت بیرون توی راهرو. نیازی به فکر و تصمیمگیری نبود، باید از آنجا میگریخت. میدانست نباید دیگر هرگز چشمش به ایرانی بیفتد. هم شرمنده بود و هم خوشحال که بیاینکه دستی لمسش کند از آنجا میگریخت. سرحال بود. وقتی موفق شد دروازۀ بزرگِ خانه را باز کند که بسته بود ولی قفلش نکرده بودند، وقتی موفق شد خودش را از وسط باغ بیاینکه دیده شود به جادۀ اصلی برساند، جسارتی نوجوانانه در بر گرفتش و حس کرد تمام بزدلیاش کنار رفته، او پیروز شده بود، آن که برنده بود خودش بود.
شادمانه در امتداد جادۀ اصلی دوید و کمی بعد به روستای کوچکی رسید. از قرار معلوم ایستگاه قطاری در همان حوالی بود؛ درواقع، قطار کارگران همان وقتِ سحر داشت به مقصد پاریس راه میافتاد. وقتی به شهر رسید هنوز صبح اول وقت بود.
□ مسافر و مهتاب | آنتال صرب | ترجمۀ فرناز حائری | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۹۴ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
اما ایرانی برنگشت. ارژی لباسهایش را درآورد و دراز کشید و خوابش برد.
شاید یکی دو ساعتی خوابید. از خواب بیدار شد؛ داشت سپیده میزد. ساعت سه و نیم بود. از تخت بیرون پرید، دست و رویش را شست، لباس پوشید و رفت بیرون توی راهرو. نیازی به فکر و تصمیمگیری نبود، باید از آنجا میگریخت. میدانست نباید دیگر هرگز چشمش به ایرانی بیفتد. هم شرمنده بود و هم خوشحال که بیاینکه دستی لمسش کند از آنجا میگریخت. سرحال بود. وقتی موفق شد دروازۀ بزرگِ خانه را باز کند که بسته بود ولی قفلش نکرده بودند، وقتی موفق شد خودش را از وسط باغ بیاینکه دیده شود به جادۀ اصلی برساند، جسارتی نوجوانانه در بر گرفتش و حس کرد تمام بزدلیاش کنار رفته، او پیروز شده بود، آن که برنده بود خودش بود.
شادمانه در امتداد جادۀ اصلی دوید و کمی بعد به روستای کوچکی رسید. از قرار معلوم ایستگاه قطاری در همان حوالی بود؛ درواقع، قطار کارگران همان وقتِ سحر داشت به مقصد پاریس راه میافتاد. وقتی به شهر رسید هنوز صبح اول وقت بود.
□ مسافر و مهتاب | آنتال صرب | ترجمۀ فرناز حائری | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۹۴ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
فرقۀ خودبینان منتشر شد.
محققی ملول از تحقیق و دلزده از فیشها و یادداشتها، ناگهان در کتابخانهٔ ملی پاریس به ردّی از متفکری ناشناخته برمیخورد که نام و نشانش از قرن هجدهم به بعد به طرزی سوءظنانگیز پنهان مانده است. جستجو در اسناد و کتابها و بازماندهها آنقدر پیش میرود که مرز واقعیت و خیال محو میشود و ملال تحقیق دانشگاهی جای خود را به هیجان تفحص پلیسی میدهد.
اریک امانوئل اشمیت در رمان فرقهٔ خودبینان با نثری گاه شاعرانه و گاه ماجراپرداز، بر آن مرز باریکی نور افکنده است که ادبیات و فلسفه را پهلو به پهلو مینشانَد.
اریک امانوئل اشمیت، نمایشنامهنویس، رماننویس و کارگردان در ۲۸ مارس ۱۹۶۰ در فرانسه به دنیا آمد. از نوجوانی به دنیای تئاتر علاقهمند شد و نوشتن را آغاز کرد. در سال ۱۹۸۷ در مقطع دکترا فارغالتحصیل و سپس به تدریس در دانشگاه و نوشتن نمایشنامه مشغول شد. اشمیت اولین نمایشنامهاش با نام شب والونی را در سال ۱۹۹۱ نوشت و سپس با دومین نمایشنامهاش، مهمان ناخوانده به موفقیتی چشمگیر رسید. این نمایشنامه که گفتگویی است میان فروید و خدا، موفق به دریافت سه جایزه از جشنوارۀ شب مولیر ۱۹۹۴ شد. از این پس اشمیت تدریس فلسفه را کنار گذاشت و تمام وقت خود را صرف نوشتن کرد.
طی سالهای ۱۹۹۰ نمایشنامههای اشمیت موفقیتهای بسیاری را کسب کردند؛ به طوریکه در بسیاری از کشورها توسط افراد سرشناس به روی صحنه رفتند و جوایز متعددی را دریافت کردند و به زبانهای مختلف دنیا ترجمه و منتشر شدند. اشمیت همزمان با نوشتن نمایشنامه، شروع به نوشتن رمان و داستان کرد که از جمله میتوان به انجیل به روایت پونتیوس پیلاطس، سهم دیگری، زمانی که یک اثر هنری بودم، موسیو ابراهیم و گلهای قرآن، اسکار و بانوی صورتی و فرقۀ خودبینان اشاره کرد.
اشمیت جوایز بیشماری چون جایزۀ بزرگ تئاتر برای مجموعه آثارش از آکادمی فرانسز در سال ۲۰۰۰، جایزۀ بزرگ تماشاگران از لایپزیگ در سال ۲۰۰۴، جایزۀ آکادمی بالزاک در سال ۱۹۹۸، جایزۀ تئاتر شهر (کلن، آلمان) و… را دریافت کرده است.
□ فرقۀ خودبینان | اریک امانوئل اشمیت | ترجمۀ سیامند زندی | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۳۳ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
محققی ملول از تحقیق و دلزده از فیشها و یادداشتها، ناگهان در کتابخانهٔ ملی پاریس به ردّی از متفکری ناشناخته برمیخورد که نام و نشانش از قرن هجدهم به بعد به طرزی سوءظنانگیز پنهان مانده است. جستجو در اسناد و کتابها و بازماندهها آنقدر پیش میرود که مرز واقعیت و خیال محو میشود و ملال تحقیق دانشگاهی جای خود را به هیجان تفحص پلیسی میدهد.
اریک امانوئل اشمیت در رمان فرقهٔ خودبینان با نثری گاه شاعرانه و گاه ماجراپرداز، بر آن مرز باریکی نور افکنده است که ادبیات و فلسفه را پهلو به پهلو مینشانَد.
اریک امانوئل اشمیت، نمایشنامهنویس، رماننویس و کارگردان در ۲۸ مارس ۱۹۶۰ در فرانسه به دنیا آمد. از نوجوانی به دنیای تئاتر علاقهمند شد و نوشتن را آغاز کرد. در سال ۱۹۸۷ در مقطع دکترا فارغالتحصیل و سپس به تدریس در دانشگاه و نوشتن نمایشنامه مشغول شد. اشمیت اولین نمایشنامهاش با نام شب والونی را در سال ۱۹۹۱ نوشت و سپس با دومین نمایشنامهاش، مهمان ناخوانده به موفقیتی چشمگیر رسید. این نمایشنامه که گفتگویی است میان فروید و خدا، موفق به دریافت سه جایزه از جشنوارۀ شب مولیر ۱۹۹۴ شد. از این پس اشمیت تدریس فلسفه را کنار گذاشت و تمام وقت خود را صرف نوشتن کرد.
طی سالهای ۱۹۹۰ نمایشنامههای اشمیت موفقیتهای بسیاری را کسب کردند؛ به طوریکه در بسیاری از کشورها توسط افراد سرشناس به روی صحنه رفتند و جوایز متعددی را دریافت کردند و به زبانهای مختلف دنیا ترجمه و منتشر شدند. اشمیت همزمان با نوشتن نمایشنامه، شروع به نوشتن رمان و داستان کرد که از جمله میتوان به انجیل به روایت پونتیوس پیلاطس، سهم دیگری، زمانی که یک اثر هنری بودم، موسیو ابراهیم و گلهای قرآن، اسکار و بانوی صورتی و فرقۀ خودبینان اشاره کرد.
اشمیت جوایز بیشماری چون جایزۀ بزرگ تئاتر برای مجموعه آثارش از آکادمی فرانسز در سال ۲۰۰۰، جایزۀ بزرگ تماشاگران از لایپزیگ در سال ۲۰۰۴، جایزۀ آکادمی بالزاک در سال ۱۹۹۸، جایزۀ تئاتر شهر (کلن، آلمان) و… را دریافت کرده است.
□ فرقۀ خودبینان | اریک امانوئل اشمیت | ترجمۀ سیامند زندی | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۳۳ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
در واقع اگر من بگویم: هر کسی خود بهتنهایی خودِ جهان است و خاستگاه همهچیز، موجب جدایی ما از یکدیگر میشوم و خلافِ نظر خودم نیز سخن گفتهام. اما اگر بگویم: من بهتنهایی خودِ جهانم و خاستگاه همهچیز، نه تنها در توافقِ کامل با نظراتم سخن گفتهام، بلکه هر شخصی که نظریۀ من را تکرار کند، میتواند همین نظریه را در رابطه با خود داشته باشد. زیرا هر کدام از ما در اندیشۀ درونی خود گمان میبرد: من بهتنهایی خودِ جهانم و خاستگاه همهچیز، اینطور نیست؟
□ فرقۀ خودبینان | اریک امانوئل اشمیت | ترجمۀ سیامند زندی | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۳۳ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
□ فرقۀ خودبینان | اریک امانوئل اشمیت | ترجمۀ سیامند زندی | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۳۳ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
□ بهزودی...
ماوتهاوزن از پنج مه تا پایان ژوئیهٔ ۱۹۴۵، هنوز محلّی بود که هزاران انسان را با مصیبتها و سوگنامههایشان در خود جای میداد. جنگ به پایان رسیده بود امّا صلحْ اروپا را به دو بخش تقسیم کرده بود؛ تقسیمبندیای که بعدها به رویارویی بین نیمی از دنیا با نیمی دیگر بدل شد. برای هزاران اسیر سابق، روزِ آزادی پایان تیرهبختی و البتّه آغاز سیهروزی دیگری بود و اردوگاه تنها مکانی که میتوانستند بمانند چون دیگر جایی نداشتند که بروند. وضعیت جهان پس از جنگ آبستن حوادث بسیار بود؛ جهانی که مهیا بود تا پس از فروخوابیدنِ هیاهوی جشنهای پیروزی متفقینِ مهربان بر دشمنان شرور بشریت و آرزوهای «دگر هرگز چنین مباد! دگر هرگز چنین مباد!» دست به کشتار بزند.
@nashrenow
ماوتهاوزن از پنج مه تا پایان ژوئیهٔ ۱۹۴۵، هنوز محلّی بود که هزاران انسان را با مصیبتها و سوگنامههایشان در خود جای میداد. جنگ به پایان رسیده بود امّا صلحْ اروپا را به دو بخش تقسیم کرده بود؛ تقسیمبندیای که بعدها به رویارویی بین نیمی از دنیا با نیمی دیگر بدل شد. برای هزاران اسیر سابق، روزِ آزادی پایان تیرهبختی و البتّه آغاز سیهروزی دیگری بود و اردوگاه تنها مکانی که میتوانستند بمانند چون دیگر جایی نداشتند که بروند. وضعیت جهان پس از جنگ آبستن حوادث بسیار بود؛ جهانی که مهیا بود تا پس از فروخوابیدنِ هیاهوی جشنهای پیروزی متفقینِ مهربان بر دشمنان شرور بشریت و آرزوهای «دگر هرگز چنین مباد! دگر هرگز چنین مباد!» دست به کشتار بزند.
@nashrenow
لیکو و دیگر فرآوردههای فرهنگیِ اقوامِ ایرانی بیرنج از روزگاران نگذشتهاند. اگرچه ماندهاند، اما این بهاکنونرسیدگانْ نفسبریدگانی هستند که زانوی طاقتشان رو به تا شدن است. منادیانِ تمدنِ بزرگ صحنۀ رستگاری را به ساز و صداهایی میدادند که قرار بود قرنِ بیستم را یکجا و یکباره به اینجا بیاورند، نونَوارانی که خاطرهای از خردورزیها و خستگیهای ما در گذر از قرنهای ایستادن و نمردن نداشتند. تَشتِ آن منادیان که از بام افتاد، راهِ بازگشت به خویشتن به دروازهای رسید که شرطِ گذر از آن، اگرچه دیگر شد، ولی باز هم خانۀ لیکو و دورافتادگانی چون او ابری ماند و بساطِ فرهنگِ اقوامِ ایران بساطی نشد. کنشها و واکنشهای اهلِ جستجو نیز بیشتر به کارِ موزهداران و میراثخورانِ هنر آمده است. من بر این گمانم که فرهنگِ ملیِ ما برآیندِ همین داشتههای ارجمند محلی است و برای پاسداری از تمامیت سرزمینی خود باید سر از برفِ نفیِ نواها و گویشهای محلی درآوریم و جایی بیشتر از جشن و جشنوارههای گهگاهی برایش باز کنیم.
صدا: منصور مؤمنی
□ لیکو | منصور مؤمنی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۱، قطع رقعی، جلد شومیز، بیستوهشت + ۲۷۶ صفحه، #ویدئو.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
صدا: منصور مؤمنی
□ لیکو | منصور مؤمنی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۱، قطع رقعی، جلد شومیز، بیستوهشت + ۲۷۶ صفحه، #ویدئو.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
Telegram
attach 📎
از مجموعۀ کتابخانۀ ادبیات کلاسیک
به دور از مردم شوریده
هنگامی که بتشبای زیبا وارث مزرعهای میشود، عشق و علاقه سه خواستگار متفاوت را به جانب خویش میکشد: نخست گابریل، که مردی بیآلایش و ساده است؛ دوم گروهبان فرانسیس جوان، و بالاخره آقای بالدوود مزرعهدار، مردی میانسال و مورد احترام.
بیلی باد ملوان
چیزی که هنگام مرگ ملویل کسی نمیدانست این بود که او در پنج سال آخر عمر، گاهگاهی روی نگارش داستان بلند بیلی باد مشغول کار بود، داستانی که با مرگش ناتمام ماند. بیلی باد نخستین بار، ۳۳ سال پس از مرگ نویسنده، در سال ۱۹۲۴ منتشر شد و امروز به عقیدۀ بسیاری، بعد از موبیدیک، بزرگترین شاهکار ملویل به شمار میآید.
گوبسک رباخوار
شخصیت اصلی این داستانِ آمیخته به فسون و فسانه پیرمرد عجیب و غریب و رباخواریست به نام گوبسک، که پدر ارنست پیش از مرگ همۀ داراییاش را بدو وامیگذارد، بدین قرار مکتوب که وقتی پسرش به سن بلوغ رسید آن دارایی را بدو منتقل کند. اما ماجرا پیچ و تابی مییابد و دارایی به ارنست منتقل نمیشود و او در فقر گرفتار میشود...
پیردختر
پیردختر رمانیست به لحاظ تحلیل روانی در حد اعلای درخشندگی. دوشیزه کرمون که نمیدانیم باید او را پس از ازدواج «بانو» کرمون بخوانیم یا با عنوان «دوشیزه» از او یاد کنیم، یکی از زندهترین شخصیتهای کل مجموعۀ کمدی انسانیست.
تس دوربرویل
تس دوربرویل یکی از تکاندهندهترین رمانهای هاردی است. نداری خانواده، تس دوربیفیلد را به خدمت کسانی میکشد که گمان میرود از خویشان وی باشند… و آلک پسر جوان خانوادۀ خویشاوند وی را میفریبد… تس سرانجام با انجل کلر ازدواج میکند، و پس از ازدواج نزد وی به خطاهایی که مرتکب شده اعتراف میکند اما انجل، با این که خود معصوم نیست او را نمیبخشد…
جود گمنام
کرایستمینستر شهری است دانشگاهی و بهشتی و خیالانگیز، که از دور خیال جود فاولی را به سوی خویش میخواند. اما چیزی که جود را از مسیر این علاقه منحرف میکند کشف زنان و لذت ناشی از همدمی با آنهاست: آری، همهٔ آرزوها را فدای عشق جسمانی آرابلا و نیاز روحی خود به دختر عمو سو میکند…این دو… این عشق خاکی و اثیری، وی را از مسیر اولیهای که برای خود معین کرده بود دور میکنند و به کشمکش با جامعه وا میدارند…
شکارچی در سایهروشن زندگی
ایوان سرگیویچ تورگیِنف در رمانهایش بیشتر از مسائل اجتماعی میگوید. شکارچی در سایهروشن زندگی (۱۸۵۲) ضربهٔ کوبندهای به سرمايهداری وارد کرد و در لغو بردهداری سهم داشت. پس از صدور منشور آزادی، تورگیِنف از نخستین زمیندارانی بود که با بردگان خود به توافق رسید.
یادداشتهایی از خانۀ مردگان
فيودور داستایفسکی در پی اتهامی سیاسی، چهار سال را در يک اردوگاه كار اجباری در سيبری گذراند. تجربۀ وحشتناكی كه بعدها به نوشتن يادداشتهايی از خانۀ مردگان، يكی از شاهكارهای ادبيات کلاسیک انجاميد. اين رمان آميزهای است از وقايع، بحثهای فلسفی و تجربۀ رنجهای روانی كه با ظرافتی بینظير از چشمانداز یک زندانی محكوم به مرگ روايت میشود.
قصههای برادران گریم
در این قصهها، گاه کلافی سر در گم به سر انگشت کودکی گشوده میشود و گاه دریایی خروشان به حکم قدرت پیر سالی از خروش میافتد و آرام میگیرد؛ که اشارتی است به این توان بیکرانهٔ انسان: که اگر چشم بگشاید در منتهای خیال واقعیت را میتوان دریافت.
@nashrenow
به دور از مردم شوریده
هنگامی که بتشبای زیبا وارث مزرعهای میشود، عشق و علاقه سه خواستگار متفاوت را به جانب خویش میکشد: نخست گابریل، که مردی بیآلایش و ساده است؛ دوم گروهبان فرانسیس جوان، و بالاخره آقای بالدوود مزرعهدار، مردی میانسال و مورد احترام.
بیلی باد ملوان
چیزی که هنگام مرگ ملویل کسی نمیدانست این بود که او در پنج سال آخر عمر، گاهگاهی روی نگارش داستان بلند بیلی باد مشغول کار بود، داستانی که با مرگش ناتمام ماند. بیلی باد نخستین بار، ۳۳ سال پس از مرگ نویسنده، در سال ۱۹۲۴ منتشر شد و امروز به عقیدۀ بسیاری، بعد از موبیدیک، بزرگترین شاهکار ملویل به شمار میآید.
گوبسک رباخوار
شخصیت اصلی این داستانِ آمیخته به فسون و فسانه پیرمرد عجیب و غریب و رباخواریست به نام گوبسک، که پدر ارنست پیش از مرگ همۀ داراییاش را بدو وامیگذارد، بدین قرار مکتوب که وقتی پسرش به سن بلوغ رسید آن دارایی را بدو منتقل کند. اما ماجرا پیچ و تابی مییابد و دارایی به ارنست منتقل نمیشود و او در فقر گرفتار میشود...
پیردختر
پیردختر رمانیست به لحاظ تحلیل روانی در حد اعلای درخشندگی. دوشیزه کرمون که نمیدانیم باید او را پس از ازدواج «بانو» کرمون بخوانیم یا با عنوان «دوشیزه» از او یاد کنیم، یکی از زندهترین شخصیتهای کل مجموعۀ کمدی انسانیست.
تس دوربرویل
تس دوربرویل یکی از تکاندهندهترین رمانهای هاردی است. نداری خانواده، تس دوربیفیلد را به خدمت کسانی میکشد که گمان میرود از خویشان وی باشند… و آلک پسر جوان خانوادۀ خویشاوند وی را میفریبد… تس سرانجام با انجل کلر ازدواج میکند، و پس از ازدواج نزد وی به خطاهایی که مرتکب شده اعتراف میکند اما انجل، با این که خود معصوم نیست او را نمیبخشد…
جود گمنام
کرایستمینستر شهری است دانشگاهی و بهشتی و خیالانگیز، که از دور خیال جود فاولی را به سوی خویش میخواند. اما چیزی که جود را از مسیر این علاقه منحرف میکند کشف زنان و لذت ناشی از همدمی با آنهاست: آری، همهٔ آرزوها را فدای عشق جسمانی آرابلا و نیاز روحی خود به دختر عمو سو میکند…این دو… این عشق خاکی و اثیری، وی را از مسیر اولیهای که برای خود معین کرده بود دور میکنند و به کشمکش با جامعه وا میدارند…
شکارچی در سایهروشن زندگی
ایوان سرگیویچ تورگیِنف در رمانهایش بیشتر از مسائل اجتماعی میگوید. شکارچی در سایهروشن زندگی (۱۸۵۲) ضربهٔ کوبندهای به سرمايهداری وارد کرد و در لغو بردهداری سهم داشت. پس از صدور منشور آزادی، تورگیِنف از نخستین زمیندارانی بود که با بردگان خود به توافق رسید.
یادداشتهایی از خانۀ مردگان
فيودور داستایفسکی در پی اتهامی سیاسی، چهار سال را در يک اردوگاه كار اجباری در سيبری گذراند. تجربۀ وحشتناكی كه بعدها به نوشتن يادداشتهايی از خانۀ مردگان، يكی از شاهكارهای ادبيات کلاسیک انجاميد. اين رمان آميزهای است از وقايع، بحثهای فلسفی و تجربۀ رنجهای روانی كه با ظرافتی بینظير از چشمانداز یک زندانی محكوم به مرگ روايت میشود.
قصههای برادران گریم
در این قصهها، گاه کلافی سر در گم به سر انگشت کودکی گشوده میشود و گاه دریایی خروشان به حکم قدرت پیر سالی از خروش میافتد و آرام میگیرد؛ که اشارتی است به این توان بیکرانهٔ انسان: که اگر چشم بگشاید در منتهای خیال واقعیت را میتوان دریافت.
@nashrenow
موقع صرف غذا فقط چند کلمهای حرف زدند، اما کلماتی سرشار از محبت و صمیمیت. ارژی میلی محبتآمیز داشت برای تسلی دادنش، میهای به خاطر عذابی که میکشید و مقدار زیادی شراب که از سر ناراحتی خورده بود آرام شده بود. میدید که هنوز هم ارژی دوستش دارد، بعد از تمام آن اتفاقات. اگر میهای هم دوستش داشت، میتوانست خودش را از گذشته و از بند مردهها خلاص کند و عجب خوشبخت میشدند. ولی میدانست که ممکن نبود.
میهای گفت: «ارژی، ته دلم میدونم که هر چی بینمون پیش اومد تقصیر من نبوده. البته به حرف آسونه. ولی من سالها هر کاری کردم که خودم رو با دنیا وفق بدم و ازدواج کردنم با تو به چشم من یه جور جایزه بود، چون فکر میکردم دیگه همهچی روبهراهه و دیگه با دنیا آشتی کردم. ولی بعدش تمام شیاطین در برابرم قد علم کردن ــــکل ایام جوونی و نوستالژی و عصیانش. نوستالژی دردیه که درمون نداره. شاید هرگز نباید پا تو ایتالیا میذاشتم. کل این کشور رو با نوستالژی ساختهان، بر اساس نوستالژی شاهها و شاعرها. ایتالیا یه بهشت زمینیه، ولی اونجور که دانته به قضیه نگاه میکرد: بهشت زمینی فقط یه توقفگاهه سر کوهِ برزخ، فرودگاه زندگی پس از مرگ که روحها از اونجا روونۀ آسمون میشن، وقتی بئاتریس حجابش رو برمیداره و روح "اشتیاقی کهن را میچشد..."»
«وای، میهای، تو این دنیا که نمیشه آدم خودش رو تسلیم نوستالژی کنه.»
«تو این دنیا نمیشه. دنیا اصلاً تاب هیچ انحرافی از مسیر معمولش رو نداره. نه راه گریزی هست نه تمرد، و دیر یا زود امثال زلتن رو مقابلت قرار میده.»
«حالا میخوای چی کار کنی؟»
«نمیدونم...»
□ مسافر و مهتاب | آنتال صرب | ترجمۀ فرناز حائری | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۹۴ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
میهای گفت: «ارژی، ته دلم میدونم که هر چی بینمون پیش اومد تقصیر من نبوده. البته به حرف آسونه. ولی من سالها هر کاری کردم که خودم رو با دنیا وفق بدم و ازدواج کردنم با تو به چشم من یه جور جایزه بود، چون فکر میکردم دیگه همهچی روبهراهه و دیگه با دنیا آشتی کردم. ولی بعدش تمام شیاطین در برابرم قد علم کردن ــــکل ایام جوونی و نوستالژی و عصیانش. نوستالژی دردیه که درمون نداره. شاید هرگز نباید پا تو ایتالیا میذاشتم. کل این کشور رو با نوستالژی ساختهان، بر اساس نوستالژی شاهها و شاعرها. ایتالیا یه بهشت زمینیه، ولی اونجور که دانته به قضیه نگاه میکرد: بهشت زمینی فقط یه توقفگاهه سر کوهِ برزخ، فرودگاه زندگی پس از مرگ که روحها از اونجا روونۀ آسمون میشن، وقتی بئاتریس حجابش رو برمیداره و روح "اشتیاقی کهن را میچشد..."»
«وای، میهای، تو این دنیا که نمیشه آدم خودش رو تسلیم نوستالژی کنه.»
«تو این دنیا نمیشه. دنیا اصلاً تاب هیچ انحرافی از مسیر معمولش رو نداره. نه راه گریزی هست نه تمرد، و دیر یا زود امثال زلتن رو مقابلت قرار میده.»
«حالا میخوای چی کار کنی؟»
«نمیدونم...»
□ مسافر و مهتاب | آنتال صرب | ترجمۀ فرناز حائری | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۹۴ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«مسئولیت و داوری» منتشر شد.
مسئولیت و داوری مجموعهای است از هشت نوشتارِ مستقل و پیشترمنتشرنشده از هانا آرنت (۱۹۷۵-۱۹۰۶) که متعلقاند به دههٔ پایانیِ عمر او. آرنت در آیشمان در اورشلیم این پرسشِ مهیب را پیش کشید که چطور میشود مردی که نه شیطان است نه هیولا عاملِ اصلیِ یکی از وحشتناکترین جنایات تاریخ بشر باشد. مسئولیت و داوری کوششِ او است در واپسین سالهای عمر برای درکِ معنا و مفهومِ این جنبه از ذاتِ بشر. در جایی که معیارهای سنتیِ اخلاق نتوانستند فرهیختهترین اعضای جامعهٔ متمدنِ آلمان را از دست یازیدن به شنیعترین کارها بازبدارند، قوهٔ داوریِ انسان چطور خیر را از شر، و درست را از نادرست بازمیشناسد؟
هانا آرنت نه نیهیلیست بود و نه اخلاقناباور، بلکه متفکری بود که به جایی میرفت که تفکرش او را میبُرد. اما پیروی از او تکلیفی بر دوش خوانندگانش میگذارد - که بیش از آنکه متوجه هوش یا دانششان باشد، متوجه تواناییشان برای فکر کردن است. چیزی که آرنت ارائه میدهد راهحلهای نظری نیست، بلکه انبوهی از انگیزهها است برای اینکه شخص خود بیندیشد. او این بصیرت توکویل را فوقالعاده مهم میدانست که وقتی در زمانهای بحران یا نقاط عطف حقیقی «گذشته دیگر پرتو خود را بر آینده نمیافکند، ذهن انسان در تیرگی سرگردان میماند». آرنت در چنین لحظاتی (و زمان حاضر را نیز از جملۀ همین لحظات میشمرد)، تیرگی ذهن را آشکارترین نشانۀ نیاز به از نو اندیشیدن دربارۀ معنای مسئولیت بشری و قدرت داوری بشری میدانست.
عموماً آرنت را متفکری در زمینهٔ اندیشهٔ سیاسی میشناسند. اما در مقالات این مجموعه، مخصوصاً در «پرسشهایی از فلسفهٔ اخلاق» و «تفکر و ملاحظات اخلاقی»، اخلاق، بهویژه مسألهٔ تشخیص خیر از شر و ماهیت شر، جایگاهی محوری در تأملات آرنت مییابند. از همین رو است که مسئولیت و داوری اثری بسیار مهم است برای درک نگاه آرنت به اخلاق و همینطور سیاست.
□ مسئولیت و داوری | هانا آرنت | ترجمۀ میثم محمدامینی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، ۱۶۵۰ نسخه، قطع رقعی، جلد شومیز، چهلوهشت + ۳۱۸ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
مسئولیت و داوری مجموعهای است از هشت نوشتارِ مستقل و پیشترمنتشرنشده از هانا آرنت (۱۹۷۵-۱۹۰۶) که متعلقاند به دههٔ پایانیِ عمر او. آرنت در آیشمان در اورشلیم این پرسشِ مهیب را پیش کشید که چطور میشود مردی که نه شیطان است نه هیولا عاملِ اصلیِ یکی از وحشتناکترین جنایات تاریخ بشر باشد. مسئولیت و داوری کوششِ او است در واپسین سالهای عمر برای درکِ معنا و مفهومِ این جنبه از ذاتِ بشر. در جایی که معیارهای سنتیِ اخلاق نتوانستند فرهیختهترین اعضای جامعهٔ متمدنِ آلمان را از دست یازیدن به شنیعترین کارها بازبدارند، قوهٔ داوریِ انسان چطور خیر را از شر، و درست را از نادرست بازمیشناسد؟
هانا آرنت نه نیهیلیست بود و نه اخلاقناباور، بلکه متفکری بود که به جایی میرفت که تفکرش او را میبُرد. اما پیروی از او تکلیفی بر دوش خوانندگانش میگذارد - که بیش از آنکه متوجه هوش یا دانششان باشد، متوجه تواناییشان برای فکر کردن است. چیزی که آرنت ارائه میدهد راهحلهای نظری نیست، بلکه انبوهی از انگیزهها است برای اینکه شخص خود بیندیشد. او این بصیرت توکویل را فوقالعاده مهم میدانست که وقتی در زمانهای بحران یا نقاط عطف حقیقی «گذشته دیگر پرتو خود را بر آینده نمیافکند، ذهن انسان در تیرگی سرگردان میماند». آرنت در چنین لحظاتی (و زمان حاضر را نیز از جملۀ همین لحظات میشمرد)، تیرگی ذهن را آشکارترین نشانۀ نیاز به از نو اندیشیدن دربارۀ معنای مسئولیت بشری و قدرت داوری بشری میدانست.
عموماً آرنت را متفکری در زمینهٔ اندیشهٔ سیاسی میشناسند. اما در مقالات این مجموعه، مخصوصاً در «پرسشهایی از فلسفهٔ اخلاق» و «تفکر و ملاحظات اخلاقی»، اخلاق، بهویژه مسألهٔ تشخیص خیر از شر و ماهیت شر، جایگاهی محوری در تأملات آرنت مییابند. از همین رو است که مسئولیت و داوری اثری بسیار مهم است برای درک نگاه آرنت به اخلاق و همینطور سیاست.
□ مسئولیت و داوری | هانا آرنت | ترجمۀ میثم محمدامینی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، ۱۶۵۰ نسخه، قطع رقعی، جلد شومیز، چهلوهشت + ۳۱۸ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«پاسخهای کوتاه به پرسشهای بزرگ» تجدید چاپ شد.
این از پرسشهایی است که همیشه ذهن بشر را به خودش مشغول کرده است. قرنهاست که مکاتب فکری مختلف پاسخهای گوناگونی به این پرسش بزرگ دادهاند. پاسخها گاه مشابه و گاه متفاوت بوده است. علم مدرن با جستوجوی خستگیناپذیر و آزمایش مداوم در پی پاسخ این پرسش و پرسشهای بزرگ دیگر بوده است. پرسشهایی که در کنار یکدیگر موقعیت و گذشته و آیندهٔ ما را در جهان مطرح میکند. چند پرسش دیگر:
آیا در کیهان حیات هوشمند دیگری هم هست؟
آیا میتوانیم آینده را پیشبینی کنیم؟
داخل یک سیاهچاله چیست؟
آیا سفر در زمان ممکن است؟
آیا انسان جان بهدر خواهد برد؟
آیا باید برای سکونت به فضا برویم؟
آیا هوش مصنوعی بر ما چیره خواهد شد؟...
استیون هاکینگ، دانشمند بزرگ بریتانیایی که اکنون نزدیک داروین و نیوتن به خاک سپرده شده است، در آخرین کتابش به زبان ساده و در نهایت اختصار به این پرسشهای بزرگ پاسخ گفته و حرف آخرش را زده است. در این کتاب از بحثهای پیچیدهٔ علمی خبری نیست. این کتاب شامل پاسخهایی است روشن و شفاف به چند پرسش مشترک در میان هزاران پرسشی که به ایمیل و صندوق پستی او ارسال شده است. استیون هاکینگ این توان و اراده را داشت که همیشه با پرسشهای بزرگ روبرو شود. همیشه به معماهای جهان بپردازد و ذرهای از اشتباه و خطا در فهم این معماها نهراسد و به دیگران هم توصیه کند که از پرسیدن سؤالهای بهظاهر عجیب و تردید در پاسخهای موجود و تلاش برای پاسخ بهتر نترسند. هرچقدر که توان حرکتیِ او بر اثر بیماری کاهش یافت، توان گفتوگو و ارتباطش با مردم بیشتر شد. او همانطور که توانست دو فرمول بنیادی سیاهچالهها را کشف کند، موفق شد که زبان نوشتن مهمترین و پیچیدهترین مسائل گیتی را برای مردم پیدا کند. دانشمندانی از او تأثیر پذیرفتند و این راه را ادامه دادند.
□ پاسخهای کوتاه به پرسشهای بزرگ | استیون هاکینگ | ترجمۀ مزدا موحد | نشرنو، چاپ سیزدهم ۱۴۰۲، ۱۵۶۰ نسخه، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۹۲ صفحه، #تجدید_چاپ.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
این از پرسشهایی است که همیشه ذهن بشر را به خودش مشغول کرده است. قرنهاست که مکاتب فکری مختلف پاسخهای گوناگونی به این پرسش بزرگ دادهاند. پاسخها گاه مشابه و گاه متفاوت بوده است. علم مدرن با جستوجوی خستگیناپذیر و آزمایش مداوم در پی پاسخ این پرسش و پرسشهای بزرگ دیگر بوده است. پرسشهایی که در کنار یکدیگر موقعیت و گذشته و آیندهٔ ما را در جهان مطرح میکند. چند پرسش دیگر:
آیا در کیهان حیات هوشمند دیگری هم هست؟
آیا میتوانیم آینده را پیشبینی کنیم؟
داخل یک سیاهچاله چیست؟
آیا سفر در زمان ممکن است؟
آیا انسان جان بهدر خواهد برد؟
آیا باید برای سکونت به فضا برویم؟
آیا هوش مصنوعی بر ما چیره خواهد شد؟...
استیون هاکینگ، دانشمند بزرگ بریتانیایی که اکنون نزدیک داروین و نیوتن به خاک سپرده شده است، در آخرین کتابش به زبان ساده و در نهایت اختصار به این پرسشهای بزرگ پاسخ گفته و حرف آخرش را زده است. در این کتاب از بحثهای پیچیدهٔ علمی خبری نیست. این کتاب شامل پاسخهایی است روشن و شفاف به چند پرسش مشترک در میان هزاران پرسشی که به ایمیل و صندوق پستی او ارسال شده است. استیون هاکینگ این توان و اراده را داشت که همیشه با پرسشهای بزرگ روبرو شود. همیشه به معماهای جهان بپردازد و ذرهای از اشتباه و خطا در فهم این معماها نهراسد و به دیگران هم توصیه کند که از پرسیدن سؤالهای بهظاهر عجیب و تردید در پاسخهای موجود و تلاش برای پاسخ بهتر نترسند. هرچقدر که توان حرکتیِ او بر اثر بیماری کاهش یافت، توان گفتوگو و ارتباطش با مردم بیشتر شد. او همانطور که توانست دو فرمول بنیادی سیاهچالهها را کشف کند، موفق شد که زبان نوشتن مهمترین و پیچیدهترین مسائل گیتی را برای مردم پیدا کند. دانشمندانی از او تأثیر پذیرفتند و این راه را ادامه دادند.
□ پاسخهای کوتاه به پرسشهای بزرگ | استیون هاکینگ | ترجمۀ مزدا موحد | نشرنو، چاپ سیزدهم ۱۴۰۲، ۱۵۶۰ نسخه، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۹۲ صفحه، #تجدید_چاپ.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
مایۀ خوشبختی و نشانۀ خردمندی است که هیچ قانونی برای انواع گناه ترک فعل وجود ندارد، و هیچ دادگاه بشریای برای داوری دربارۀ آنها تشکیل نمیشود. اما به همین سان هم مایۀ خوشبختی است که هنوز یک نهاد در جامعه وجود دارد که در آن، فرار کردن از مسائل مربوط به مسئولیت شخصی تقریباً ناممکن است، جایی که تمام توجیههایی که ماهیت نامشخصِ انتزاعی دارند - از روح زمانه گرفته تا عقدۀ اودیپ - فرو میریزند، جایی که نه نظامها یا روندها یا گناه نخستین، بلکه انسانهایی از گوشت و پوست همانند من و شما داوری میشوند، که اعمالشان البته همچنان اعمال بشریاند اما خودشان در محکمه حاضر میشوند چون قانونی را شکستهاند که پاس داشتن آن را برای حفظ شرافت انسانیتِ مشترکمان ضروری میپنداریم. مسائل حقوقی و اخلاقی به هیچ وجه همانند نیستند، بلکه قرابت خاصی میانشان هست چون هردو وجود قوۀ داوری را پیشفرض میگیرند. هیچ گزارشگرِ دادگاهی، اگر بداند در حال انجام چه کاری است، نمیتواند از درگیر شدن با این پرسشها بپرهیزد. چطور میتوانیم مستقل از شناختمان از قانون، درست را از نادرست تشخیص دهیم؟ و چطور میتوانیم داوری کنیم بدون اینکه در موقعیت همانند قرار گرفته باشیم؟
□ مسئولیت و داوری | هانا آرنت | ترجمۀ میثم محمدامینی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، ۱۶۵۰ نسخه، قطع رقعی، جلد شومیز، چهلوهشت + ۳۱۸ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
□ مسئولیت و داوری | هانا آرنت | ترجمۀ میثم محمدامینی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، ۱۶۵۰ نسخه، قطع رقعی، جلد شومیز، چهلوهشت + ۳۱۸ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com