#همه_بچه_ها_خلاق_اند
همه مذاهب دنیا بر این نکته اتفاق نظر دارند که: خداوند خالق است.
گیرم خداوند خالق نباشد اما من یک چیز را می دانم و آن اینکه:
تو هرقدر خلاق تر شوی خداشناس تر می شوی
وقتی خلاقیت تو به اوج رسید،
وقتی زندگی تو سراسر خلاقیت شد،
تو در خدا زندگی می کنی.
بنابراین او باید خالق هستی باشد.
چون افراد خلاق از همه به او نزدیک ترند.
به آنچه انجام می دهی عشق بورز.
هنگام انجام آن مکاشفه گر باش.
حال این کار هر چه می خواهد باشد.
آن وقت خواهی دید که حتی نظافت کردن هم کاری مبتکرانه می شود.
آن هم با چه عشقی!
تقریبا در حال آواز و رقص در درون.
اگر کف زمین را با عشق تمیز کنی انگار
تابلوی نامرئی زیبایی را کشیده ای.
تو آن لحظه را با چنان شعفی گذراندی که به تو رشدی درونی بخشید.
تو پس از انجام کاری خلاق دیگر آن آدم سابق نیستی.
خلاقیت یعنی:
به هر کاری که به آن مشغولی عشق بورزی، از آن لذت ببری، آن را جشن بگیری!
شاید هیچکس به ارزش کار تو پی نبرد.
چه کسی می آید تو را به خاطر شستن کف اتاق تمجید کند؟
نه در تاریخ نام تو را ثبت می کنند و
نه روزنامه ها عکس تو را همراه با مشخصات به چاپ می رسانند!
اینها همه اش نامربوط است.
تو از آن لذت می بری ارزش این کار تو درونی است.
بنابراین اگر به دنبال آوازه و شهرت هستی و فکر می کنی هر وقت مثل پیکاسو مشهور شدی آن وقت خلاقی،
به خطا رفته ای!
در حقیقت تو آن موقع دیگر به هیچ وجه خلاق نیستی، بلکه سیاستمداری جاه طلب هستی.
اگر شهرت خود به خود در پی آمد چه بهتر.
اگر شهرتی در کار نبود باز هم چه بهتر!
ملاک شهرت نیست.
نکته مهم این است که تو هرکاری که می کنی از آن لذت ببری و با آن عشق کنی.
وقتی کاری که می کنی راز و نیاز عاشقانه تو با معشوق باشد آنگاه خلاق می شوی.
کافی است دستی از روی عشق و نشاط به سر چیزی پیش پا افتاده و کوچک بکشی تا به چیزی خارق العاده و شگفت انگیز بدل گردد.
اما اگر باور داشتی که خلاق نیستی تو غیرخلاق خواهی شد .
چون باور تو فقط باور نیست، بلکه درهایی را به رویت می گشاید و درهایی را به رویت می بندد.
اگر باور غلطی داشته باشی آن وقت همین باور همچون دری بسته همه جا سر راهت سبز می شود.
اگر عقیده داشتی که فردی غیرخلاق هستی غیرخلاق خواهی شد.
زیرا همین باور چوب لای چرخ می گذارد.
مدام همه امکانات سیلان و حرکت را نفی خواهد کرد.
اجازه نمی دهد انرژی تو به جریان درآید.
زیرا تو مدام با خود تکرار می کنی که بویی از خلاقیت نبرده ای.
این چیزی است که به همه آموخته اند:
عده انگشت شماری از مردم پذیرفته اند که:خلاق اند –
یک چند تایی نقاش
یک چند تایی شاعر
یک در میلیون واقعا چقدر احمقانه است!
هر انسانی خلاق به دنیا آمده است.
به کودکان نگاه کن تا خودت ببینی!
#همه_بچه_ها_خلاق_اند.
این ما هستیم که به مرور خلاقیت آنان را نابود کرده و به تدریج باورهای غلطی را در مغزشان می کاریم، ما با شیوه ای خزنده گمراه شان می کنیم، ما با روندی آهسته آنها را بیش از پیش سودجو،
سیاس و جاه طلب بار می آوریم.
وقتی جاه طلبی از درآمد خلاقیت از در دیگر خارج می شود .
زیرا انسان زیاده خواه و جاه طلب نمی تواند خلاق باشد
#اشو
همه مذاهب دنیا بر این نکته اتفاق نظر دارند که: خداوند خالق است.
گیرم خداوند خالق نباشد اما من یک چیز را می دانم و آن اینکه:
تو هرقدر خلاق تر شوی خداشناس تر می شوی
وقتی خلاقیت تو به اوج رسید،
وقتی زندگی تو سراسر خلاقیت شد،
تو در خدا زندگی می کنی.
بنابراین او باید خالق هستی باشد.
چون افراد خلاق از همه به او نزدیک ترند.
به آنچه انجام می دهی عشق بورز.
هنگام انجام آن مکاشفه گر باش.
حال این کار هر چه می خواهد باشد.
آن وقت خواهی دید که حتی نظافت کردن هم کاری مبتکرانه می شود.
آن هم با چه عشقی!
تقریبا در حال آواز و رقص در درون.
اگر کف زمین را با عشق تمیز کنی انگار
تابلوی نامرئی زیبایی را کشیده ای.
تو آن لحظه را با چنان شعفی گذراندی که به تو رشدی درونی بخشید.
تو پس از انجام کاری خلاق دیگر آن آدم سابق نیستی.
خلاقیت یعنی:
به هر کاری که به آن مشغولی عشق بورزی، از آن لذت ببری، آن را جشن بگیری!
شاید هیچکس به ارزش کار تو پی نبرد.
چه کسی می آید تو را به خاطر شستن کف اتاق تمجید کند؟
نه در تاریخ نام تو را ثبت می کنند و
نه روزنامه ها عکس تو را همراه با مشخصات به چاپ می رسانند!
اینها همه اش نامربوط است.
تو از آن لذت می بری ارزش این کار تو درونی است.
بنابراین اگر به دنبال آوازه و شهرت هستی و فکر می کنی هر وقت مثل پیکاسو مشهور شدی آن وقت خلاقی،
به خطا رفته ای!
در حقیقت تو آن موقع دیگر به هیچ وجه خلاق نیستی، بلکه سیاستمداری جاه طلب هستی.
اگر شهرت خود به خود در پی آمد چه بهتر.
اگر شهرتی در کار نبود باز هم چه بهتر!
ملاک شهرت نیست.
نکته مهم این است که تو هرکاری که می کنی از آن لذت ببری و با آن عشق کنی.
وقتی کاری که می کنی راز و نیاز عاشقانه تو با معشوق باشد آنگاه خلاق می شوی.
کافی است دستی از روی عشق و نشاط به سر چیزی پیش پا افتاده و کوچک بکشی تا به چیزی خارق العاده و شگفت انگیز بدل گردد.
اما اگر باور داشتی که خلاق نیستی تو غیرخلاق خواهی شد .
چون باور تو فقط باور نیست، بلکه درهایی را به رویت می گشاید و درهایی را به رویت می بندد.
اگر باور غلطی داشته باشی آن وقت همین باور همچون دری بسته همه جا سر راهت سبز می شود.
اگر عقیده داشتی که فردی غیرخلاق هستی غیرخلاق خواهی شد.
زیرا همین باور چوب لای چرخ می گذارد.
مدام همه امکانات سیلان و حرکت را نفی خواهد کرد.
اجازه نمی دهد انرژی تو به جریان درآید.
زیرا تو مدام با خود تکرار می کنی که بویی از خلاقیت نبرده ای.
این چیزی است که به همه آموخته اند:
عده انگشت شماری از مردم پذیرفته اند که:خلاق اند –
یک چند تایی نقاش
یک چند تایی شاعر
یک در میلیون واقعا چقدر احمقانه است!
هر انسانی خلاق به دنیا آمده است.
به کودکان نگاه کن تا خودت ببینی!
#همه_بچه_ها_خلاق_اند.
این ما هستیم که به مرور خلاقیت آنان را نابود کرده و به تدریج باورهای غلطی را در مغزشان می کاریم، ما با شیوه ای خزنده گمراه شان می کنیم، ما با روندی آهسته آنها را بیش از پیش سودجو،
سیاس و جاه طلب بار می آوریم.
وقتی جاه طلبی از درآمد خلاقیت از در دیگر خارج می شود .
زیرا انسان زیاده خواه و جاه طلب نمی تواند خلاق باشد
#اشو