عشق و نور
1.2K subscribers
441 photos
1.34K videos
22 files
588 links
بیداری معنوی با نرمین



لینک گروه سلام زندگی👇

https://t.me/salamzendgi7

لینک صوتی های نرمین👇


https://t.me/narminbgs
Download Telegram
در این سفر معنوی،
تو می‌فهمی که رنج کشیدن
تبدیل به چیزی می‌شود
که به تو اعطا گردیده تا نشان دهد
ذهن تو هنوز کجا گیر کرده است.
آن، وسیله‌ای است
که در رفتن به سر کار به تو کمک می‌کند.
برای همین به آن رحمت و فیض می‌گویند.

#رام_داس
#درد_رنج
#آگاهی

اگر بدانی هر چه بشود،
همیشه به نفع توست،
اهمیتی می‌دهی که چه می‌شود؟

و قدرت این است.
قدرت این است. 
قدرت اهمیتی نمی‌دهد چه می‌شود؛
اهمیتی نمی‌دهد
چیزها چگونه به نظر می‌رسند‌؛
اهمیتی نمی‌دهد چه اتفاقی نیفتاده.

می‌داند که آن،
همیشه،
به سود من خواهد بود
-قدرت این است.
این، جایگاه قدرت است.
این، خودقدرتبخشی است.

همانجا بمان؛
مگر اینکه البته دوست داشته باشی رنج بکشی.

#بشار
#اتصال
داستانی درباره لین‌ چین، یک استاد ذن، شنیدم.
یک روز که او در کلبه‌اش نشسته بود شخصی نزد او آمد.
آن شخص، عصبانی بود. شاید با زنش یا رئیسش دعوا کرده بود یا همچین چیزی، اما به هر حال عصبانی بود.
او در را با عصبانیت باز کرد، بعد با عصبانیت کفش‌هایش را انداخت و آمد و با احترام بسیار جلوی لین چین تعظیم کرد.

لین چین گفت: اول برو از آن در و کفش‌ها بخشش بخواه.

احتمالاً آن مرد با نگاه عجیب و غریبی به لین چین نگاه کرد. افراد دیگری هم آنجا نشسته بودند و کم‌کم می‌خندیدند.  

لین چین گفت: بایست. اگر این کار را نمی‌کنی برو. من کاری با تو ندارم.

مرد گفت: ابلهانه است که از کفش‌ها و از در معذرت بخواهم.
لین چین گفت: اینکه عصبانی شدی احمقانه نبود؟ همه چیز یک آگاهی دارد. پس برو و تا وقتی که آن در تو را نبخشید، به تو اجازه ورود نمی‌دهم.

مرد حس بدی داشت. اما خب مجبور بود برود.
او بعدها خودش راهب شد و سرانجام به اشراق رسید. بعد توانست تمام نقطه‌ها را به هم وصل کند و
گفت: وقتی جلوی در ایستاده بودم، درخواست بخشش کردم. حس بدی داشتم، حس احمق بودن. اما فکر کردم که اگر استاد اینگونه می‌گوید حتماً دلیلی دارد. من به لین چین اعتماد داشتم، پس گفتم اگر هم احمقانه باشد انجامش می‌دهم.
در ابتدا هرآنچه به آن در می‌گفتم سطحی و ساختگی بود. اما به تدریج شروع به گرم شدن کردم، و استاد هم منتظر بود.
او گفته بود که نگاه می‌کند، اگر در من را بخشید، فقط آنموقع است که اجازه ورود می‌دهد.
یعنی من باید آنجا انقدر می‌ماندم تا در و کفش‌ها من را ببخشند.
من به تدریج گرم‌تر و گرم‌تر شدم. فراموش کردم که خیلی‌ها آنجا دارند نگاه می‌کنند. حتی استاد را هم فراموش کردم.
و بعد آن توجه، صادقانه و واقعی شد. به تدریج حس کردم که کفش‌ها و آن در، حس و حالشان تغییر کرد.
و در آن لحظه که درک کردم آن در و کفش‌ها تغییر کرده‌اند و حس خوشحالی دارند، لین چی گفت که می‌توانم وارد شوم.
من بخشیده شده بودم.

این رویداد، پدیده‌ای شد که او را تغییر داد. زیرا او برای اولین بار آگاه شد که همه چیز کریستالی شده‌ی آگاهی است.
اگر تو نمی‌توانی آن را ببینی برای این است که نابینایی.
اگر تو نمی‌توانی آن را بشنوی برای این است که ناشنوایی.
در اطراف تو هیچ ماده‌ای وجود ندارد. همه چیز آگاهی متراکم شده است.
مشکل در توست. تو باز و حساس نیستی.

#اشو
#آگاهی
اشـoshoـو:
#سوال_از_اشو

یکی از دوستان عزیز من نامه‌ای از غرب برای شما نوشت و درخواست یک نام داشت؛ و سپس قبل از اینکه پاسخی بگیرد، به اینجا آمد و مُشرّف شد.
نامی که در نامه به او داده شده بود کاملاً‌ با آن نام که شما به او در اینجا دادید تفاوت دارد.
وقتی این را شنیدم بسیار ناراحت شدم، زیرا همیشه به نام خودم بعنوان راه خودم فکر کرده‌ام.
من از این نام استفاده کردم تا وقتی که گیج بودم مرا هدایت کند.
نامی که شما به ما می‌دهید واقعاً چه اهمیتی برای ما دارد؟

#پاسخ

ویرا Veera؛ تمامش پِهِنِ مقدس گاو است!
فریب نام‌ها را نخورید.
شما همیشه مشتاق گرفتن چیزی هستید، تا چیزی را از هیچ چیز بسازید.

نام‌هایی که من به شما می‌دهم فقط خودشیرینی‌های عشاق هستند!
خیلی در موردشان سروصدا برپا نکنید.
درواقع، وقتی که نامی به شما می‌دهم، هرگز دوباره نزد من نیایید تا دوباره معنی آن را بپرسید، زیرا من فراموش می‌کنم. معنی را من در همان لحظه در مورد آن نام خلق می‌کنم
پس من چگونه باید آن‌ها را به یاد بیاورم؟
من تاکنون باید بیش از سی‌هزار نام داده باشم.

نام فقط یک نام است
شما بی‌نام هستید.
هیچ نامی شما را محدود نمی‌کند، نمی‌تواند شما را محدود کند
نام‌ها فقط برچسب‌هایی هستند که استفاده‌ی کاربردی دارند؛ هیچ چیز روحانی در آنها نیست
ولی چون من توجه زیادی به نام شما دارم و آنها را برایتان شرح می‌دهم، به آن می‌چسبید
این فقط روش من است برای بارشِ توجه خودم به شما، نه هیچ‌چیز دیگر؛ فقط راه من است برای نشان‌دادن عشقم به شما، نه هیچ چیز دیگر.

اشو
الماس‌های بودا


جاه‌طلبی برای شخص یک شرافت محسوب نمی‌شود
بلکه حقارت شخصیت را آشکار می‌سازد

هرکسی در دنیا از این می‌ترسد که کسی نباشد. هرکس می‌خواهد صاحب نام باشد، یک شخص بسیار VIP مهم باشد. هرکسی مایل است که مقامی داشته باشد، مشهور باشد و خانه‌ای از خودش داشته باشد

این دیوانگی را چه کسی خلق کرده است؟
این توسط #نظام_آموزشی ما ایجاد شده.

آن آموزشی درست است که بگوید شما آنگونه که هستید کفایت دارید؛ که نباید فرد دیگری باشید و همین‌که هستید کافی است. تمام امکانات خود را کشف، و لذت آن را تجربه کنید. با کسی در مسابقه نباشید. ضرورتی ندارد؛ دلیلی برای این مسابقه وجود ندارد.

اگر نظام آموزشی بتواند تمام افراد را آگاه کند که فرد برای خودش کفایت می‌کند و بتواند او را قادر کند تا سرور آن را تجربه کند؛ اگر آموزش بتواند تجهیزاتی فراهم کند تا هرکسی تا حد امکان به رشد کامل خود برسد ـــ
تسهیلات و تجهیزات برای #رشد، نه برای جاه‌طلبی؛ تجهیزاتی برای #عشق، نه برای #رقابت؛ تجهیزاتی برای #بیدارشدن و #آگاهی، نه برای ایجاد تضاد با دیگران

آنوقت نظام آموزشی قادر خواهد بود تا یک #انقلاب_اساسی را در دنیا به ثمر برساند.
تا وقتی‌که تعلیم‌ و تربیت قادر به این کار نباشد، به نفع انسان‌ها عمل نمی‌کند؛ برعکس برای انسان‌ها مضر و برای #ذهن انسان مسموم خواهد بود

اشو
انقلاب_در_آموزش‌وپرورش

#آگاهی_و_بلوغ

آگاهی روش است،
بلوغ نتيجه است
هر قدر آگاه تر شوی، به بلوغ بيشتری دست پيدا ميکنی. بلوغ وقتی دست ميدهد كه آگاه باشی.

آگاهی دارای سه مرحله است:
اول: آگاهی ازجسم و"اعمالش"
دوم: آگاهی از ذهن و "فعالیت هایش"
سوم: آگاهی از قلب و "كاركردهايش"

اول اينکه از جسم خود آگاه شوی.
در حال راه رفتن، خرد كردن هيزم،
حمل آب از چاه و ...
نسبت به جسم خود آگاهی داشته باش.
گوش به زنگ، هشيار، بيدار و خودآگاه باش. كارها را مثل آدم كوكی يا خوابگردها انجام نده.

وقتي از جسم خود و اعمالش آگاه شدی، آنگاه قدم بعدی را به سوی ،
لايه ی عميق تر، ذهن و فعاليتهای ذهنی بردار
افکار، تصورات و پيش بينی ها و ...

وقتی عميقاً از ذهن آگاه شدی، به تعجب ميافتی.
وقتی از فرآيندهای جسمانی ات آگاه شدی، تعجب مي کنی که ،
ميتوانستم دستم را به طور مکانيکی حركت دهم. ميتوانم آن را با آگاهی كامل به حركت در آورم.
وقتی آن را با آگاهی كامل حركت دهم،
عظمت و زيبايی خاصی در اين كار هست.

من نميتوانم بدون آگاهی حرف بزنم؛
سخنران زياد هست.
فن خطابه و سخنوری را نمی دانم ،
هيچوقت هم اين هنر را نياموخته ام،
چون به نظرم احمقانه می آيد.
اگر حرفی برای گفتن داشته باشم،
همين كافی است،
که با آگاهی تمام سخن ميگويم.

هر واژه ،هر مکث من،
از روی آگاهی است
نه واعظم و نه سخنران؛
اما وقتی از سخن گفتن خود آگاه بودی،
به هنر بدل ميشود. ظرافت های شعری وموسيقيايی به خود ميگيرد.

اگر با آگاهی صحبت كنی،
به طور حتم چنين چيزی اتفاق ميافتد.
آنگاه هر ژست، هر واژه برای خودش زيبايی خاصی دارد.
از هر حركت تو وقار ميبارد.

وقتی از ذهنت آگاه شدی؛
بيشتر به شگفت ميآيی.
هر قدر بيشتر آگاه ميشوی،
افکار كمتری بر روی نوار ذهنت به حركت در ميآيد.

ذهن تو اگر صد در صد مملو از فکر باشد، آگاهی در ميان نخواهد بود.
اگر يک درصد آگاهی داشته باشی،
دقيقاً نود و نه درصد فکر در ذهنت باقی است.
اگر نود و نه درصد آگاهی داشتی،
فقط يک درصد فکر آنجا خواهد بود ؛
چون انرژی همان انرژی است.
هر قدر آگاهتر شوی، ديگر برای افکار،انرژی باقی نخواهد ماند؛
آنها همه از بين ميروند.

وقتی صد در صد آگاه باشی،
ذهن كاملاً ساكت ميشود.
اين همان زمانی است كه بايد به لایه های عميقتر بروی.

سومين قدم؛
آگاهی از احساسات، حالات روحی و عواطف است.
وقتی به طرف قلبت حركت ميکنی
و آگاهی ات را به آنجا ميبری،
دوباره شگفتی تازه ای به سراغت ميآيد.
كبوتر عشق در آسمان دلت پر ميكشد ،
خفاش نفرت بالهايش را ميبندد؛
ابر مهربانی باريدن ميگيرد،
شعله های خشم فروكش ميكند؛
آفتاب گشاده دستی با نورافشانی خود،
باتلاق حرص و آز را ميخشکاند.

وقتی آگاهی قلبت كامل شد،
آخرين شگفتی به سراغت ميآيد؛
ديگر الزامی نيست،
قدم ديگری برداری؛
جهشی بزرگ به خودی خود اتفاق ميافتد.

از راه دل، تو ناگهان خود را در وجودت، 
در مركز وجودت می يابي. در آنجا تو فقط از ضمير آگاه ات خبر داری.
چيز ديگری برای آگاه بودن از آن وجود ندارد.
اين خلوص نهايی است؛
همان چيزی كه آن را روشنگری ميخوانم.
اين حق مادرزادی توست!

اگر آن را از دست بدهی،
فقط تو مسئول هستی.
تو نميتوانی مسئوليت را بر دوش ديگری بگذاری.
اين كاری بس ساده و طبيعی است.

كافی است قدم اول را برداری ،
فقط قدم اول دشوار است.
كل سفر ساده است.
ميگويند اولين قدم تقريباً همه ی سفر است.

اشو
بر اساس این طرز فکر مردان و زنانی هستند که در میان ما راه میروند و تحت اختیار و اراده خودآگاهاشان هستند. نام این مردان و زنان بودیستوه است. بودی یعنی آگاه و بیدار و ستوه یعنی موجود. این موجودی است که برای نیروانا (ماهاسامادهی یا خروج آگاهانه از کالبد به سوی رهایی) مهیاست اما شفقتش آنقدر زیاد است که برای کم کردن رنج و درد دیگران و کمک به رهایی آنان روی زمین میماند. یک بودیستوه عقاید و اهدافش صحیح و واقعی و یک جنگجوی آرام اما نترس است که بی وقفه برای کمک به دیگران تلاش میکند تا آنها را به آرامش و اشراق نیروانایی برساند. یک بودیستوه تناسخ یافته ،ماورای وَهم و خودخواهی را دیده و بدبختی ،رنج، ناامیدی نا آرامی و انزوای این دنیا را نیز احساس کرده است. چون این شخص میداند که همه ما در همان مصیبتها و رنج های وجودی گرفتاریم، تلاش میکند رنج و ناراحتی همه را تسکین دهد. در فرهنگ ماهایانا، بودا برای سوگند «بودیستوه» تشویق میشود. سوگند یعنی شما درد دنیا را فهمیده و متعهد میشوید برای به اشراق رسیدن همه تلاش کنید. همه مخلوقات، اعم از آنها که در آسمان یا دریا جای دارند - حشرات، پرندگان دلفین ها صدف داران ،نهنگها و کوسه ها و همه چشمان کوچکی که میان جنگلهای تاریک میدرخشند ، همه جانوران عجیب و همه حشراتی که وزوز کرده و می خواهند وارد خانه تان شوند و شما را بگزند.
یکی از سوگند ها از این قرار است؛ «موجودات ذی شعور غیر قابل شمارش هستند، سوگند می خورم که تا آزادی همه مراقبه گر باقی بمانم»
«زمانیکه اولین بار این را شنیدم به پهنای صورت اشک ریختم. زیرا در یک لحظه شوق اشراق و رها ساختن خودم از همه درد ها و رنج های فیزیکی به پشت سر پرتاب شده بود. در یک لحظه دیگر خودخواهانه به فکر خلاصی خود از درد و رنج نبودم... اینجاست که تعالیم کهن به ما می آموزد که خیر جمعی بر منفعت فردی ارجعیت دارد. و تنها با این آموزه های ارزشمند ما هم می توانیم بصورت جهان شمول دست از خودخواهی و جنگ بر سر قدرت و ثروت و اعتقادات برداریم. و برای شادی و رهایی یکدیگر تلاش کنیم نه برای منافع خود و یا یک عده خاص.

🥹🪷🤍


#سامادهی #سامسارا #کارما #باز_زایی #ذی_شعور   #آگاهی



      
🤍🪷
زندگی در نقطه ای شروع میشود که زندگی قبلی شما در آن نقطه مرده است.

وقتی شما می میرید از یک طرف ، یک فصل از زندگی بسته شده است

که مردم فکر می کنند آن کل زندگی شما بوده است

اون فقط یک فصل از کتابی بوده که بی نهایت فصل دارد

#اشو #چرخه #آگاهی
Forwarded from Narmin Clauß
اگر ما منتظر باشیم که هر چیز خارج از ما به ما شادی، ثروت یا سلامتی بدهد،
به آن الگوی ناخودآگاه قربانی شرایط بودن برگشته‌ایم.


#جو_دیسپنزا
#آگاهی
Forwarded from Narmin Clauß
«اساتید آگاهی»:
هم اکنون، بخشی از هدف الهی سگ‌ها کمک به انسان‌هاست.
برای همین است که آنها بودن با انسان‌ها را انتخاب کردند. آنها برای هزاران سال با انسان‌ها بودند، و حالا پیوندی بین انسان‌ها و سگ‌ها هست، نزدیک‌تر از همیشه.

پس بخشی از هدف الهی آنها کمک به ماست. اما این همیشه دو طرفه است.
چون آنها با زندگی با انسان‌ها در آگاهی رشد می‌کنند ... این چیزی دوجانبه است.

آن‌ها دارند به ما کمک می‌کنند؛ ما هم داریم به آن (آگاهی) جمعی، که می‌توان به آن «آگاهی سگ» گفت، کمک می‌کنیم.

این دو گونه و نوع، بخشی از تکامل خود آگاهی هستند. آنها بیان و بروزی متفاوت از «تکامل آگاهی» هستند که
هدف این جهان است.


#اکهارت_تله
#آگاهی

اگر چیزی است که می‌خواهیم در یک کودک تغییرش دهیم،
اول باید آن را مورد بررسی قرار بدهیم و ببینیم که آیا آن، چیزی نیست که باید در خودمان تغییرش دهیم؟
#یونگ



باورهایت در مورد فرزندانت را زیر سوال ببر و با آنها روبرو شو.
گاهی این اولین باریست که آنها را در خودت شناسایی می‌کنی.

#بایرون_کیتی
Forwarded from Narmin Clauß
انسان فیزیکی می‌خواهد موجودی به عنوان خدا را به عنوان شخصی که این زمین را خلق کرده توصیف کند،
و ما می‌خواهیم به شما بگوییم که بله، این زمین از چشم‌انداز غیرفیزیکی با فکر به وجود آمده
و اگر انسان دوست دارد آن آگاهی را خدا بنامد، هیچ عیب و ایرادی ندارد.

اما ما می‌خواهیم بگوییم که آگاهی انسان، همچنان که او بر این زمین گام برمی‌دارد و تجربیاتش را از سر می‌گذارند، در تکامل و استمرار این تجربه زمین مشارکت دارد؛
مشارکتی بسیار فراتر از آن افکاری که در ابتدا به حرکت درآمدند و این زمین را در وهله اول آفریدند.

#آبراهام_هیکس
#هستی_وجود
#آگاهی
#واقعیت
🧘🏽#ویپاسانا_به_سه_طریق..
🧘🏻 #قابل_اجراست...👇👇👇

💜#اولین_روش_ویپاسانا..🧘🏽🧘‍♀️🧘🏽‍♂️

هوشیاری نسبت به اعمال، بدن، ذهن و قلب خودت است. وقتی که راه می روی بایستی با هوشیاری کامل راه بروی، وقتی دستت را تکان می‌دهی، باید با هوشیاری کامل باشد، آگاهی کامل از این که تو حالا داری دستت را تکان می‌دهی.

پیاده روی صبحگاهی رفته‌ای، نسبت به حرکات بدنت آگاه باش. وقتی داری چیزی می‌خوری نسبت به حرکات آن دقیق شو. وقتی داری دوش می‌گیری، متوجه خنکایی که به تو می‌رسد، آبی که بر بدنت سرازیر می‌شود و لذت عظیم آن باش.

#فقط_آگاه_باش. این نمی‌تواند در حالت ناهوشیاری ادامه پیدا کند. و به همین ترتیب در باره‌ی ذهنت: هر فکری که از صفحه‌ی ذهنت عبور می‌کند را فقط به تماشا بنشین. با هر احساسی که از قلبت عبور می‌کند فقط یک #شاهد باقی بمان، درگیر آن نشو، با آن هویت نگیر، ارزیابی نکن که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد.

مدیتیشن تو باید هوشیاری بدون انتخاب باشد. روزی حتی خواهی توانست حالات بسیار ظریفی را مشاهده کنی. اینکه چطور غم و ناراحتی به آرامی در تو نفوذ می‌کند. همان طور که شب دنیا را فرا می گیرد،اینکه چطور ناگهان با چیزی کوچک شاد می‌شوی فقط یک #شاهد_باش. فکر نکن: " من ناراحتم."

#فقط_بدان: حالا غم و ناراحتی مرا در بر گرفته، حالا شادی مرا احاطه کرده است. من با احساسی خاص یا حالتی خاص مواجه شده‌ام. اما تو همیشه دور هستی. مشاهده‌گری روی تپه و همه چیز پایین در دره در حال اتفاق افتادن است.

این یکی از روش‌های انجام ویپاسانا است..☝️


🧡 #روش_دوم_ویپاسانا..
🤍#آگاهی_از_شکم_به
🤍#هنگام_تنفس.. 🧘‍♀️🧘🏽‍♂️

#راه_دوم_تنفس است، آگاه شدن از تنفس. با دم شکم بالا می‌آید و با بازدم دوباره به حالت اول بر می‌گردد. پس #روش_دوم_آگاهی نسبت به شکم است، بالا و پایین آمدن شکم، هوشیاری کامل نسبت به بالا و پایین آمدن آن. و شکم ارتباط نزدیکی با منابع حیاتی دارد چون بچه از طریق ناف به زندگی مادر متصل می‌شود.

منبع حیات او پشت ناف است. پس وقتی که شکم بالا می‌آید در واقع این انرژی حیات است، بهار زندگی است که با هر نفس بالا می‌آید و پایین می‌رود.. این روش هم دشوار نیست و شاید حتی ساده‌تر هم باشد چون تنها یک تکنیک است.

در #روش_اول تو بایستی نسبت به بدن آگاه باشی، نسبت به ذهن و نسبت به احساسات و حالات خودت.

پس این روش #سه_مرحله دارد. #روش_دوم یک مرحله‌ای است. فقط شکم و بالا و پایین آمدن آن. و نتیجه یکسان است. هر اندازه که نسبت به #شکم_آگاه‌تر شوی، ذهن آرام‌تر می‌شود، قلب آرام‌تر می‌شود و حالات مختلف خلقی ناپدید می‌شوند.

💛 #روش_سوم_ویپاسانا
🤍#هوشیاری_از_ابتدای_تنفس 🧘‍♀️🧘🏽‍♂️

هوشیاری نسبت به #ابتدای_دم است، لحظه‌ای که نفس وارد بینی می‌شود. آن را از بینی، در دورترین نقطه نسبت به قطب دیگر که شکم است، احساس کن. نفس که وارد می‌شود؛ خنکای خاصی را به حفره‌های بینی می‌آورد. سپس نفس خارج می‌شود..دم، بازدم

#اشو
#سوال_از_اشو

چرا زندگی اینهمه ملالت بار و کسل کننده شده است؟

#پاسخ

زیرا انسانها بیشتر مقلد هستند تا خلاق

مردی به خانه اش برگشت. و دید که بچه هایش با بچه های همسایه روی پله های جلوی ساختمان نشسته اند
پرسید" چه میکنید؟
بچه ها گفتند: داریم کلیسا بازی میکنیم
مرد تعجب کرد.
آنها آنجا نشسته بودند و هیچ کاری نمیکردند. بنابراین دوباره پرسید:
این چگونه کلیسایی است؟
بچه ها گفتند:
ما سرود مذهبی خوانده ایم.
موعظه کرده ایم، دعا کرده ایم.
همه ی کارها را انجام داده ایم.
اکنون روی پله ها نشسته ایم و مثلا داریم سیگار میکشیم

" تقلید" امری شایع است.
جمع آوری اطلاعات نوعی تقلید است
"بودا" یا " مسیح" چیزی گفته است و تو فقط آن را تکرار میکنی
تو " کلیسا بازی " میکنی.
این یعنی تقلید.

کودک وار باش. اما بچگی نکن.
مانند کودک بودن یعنی خودانگیخته بودن، کودک همواره تازه است
کودک برای مواجه با دنیای پیرامون خود بی واسطه ذهن عمل میکند. او با تمام وجودش درگیر کارش میشود و اصلا به آینده و نتیجه کارش فکر نمیکند. کودک در اینجا و در این لحظه است
کودک  معصوم و بی پیرایه است.
زیرا معصومیت از بستر زیستن در لحظه بر میخیزد.
" #معصومیت"، همان مراقبه است.
حتی کارهای روزانه ات را با مراقبه همراه کن. وقتی غذا میخوری، حرف میزنی، راه میروی با آگاهی انجامشان بده
#آگاهی_یعنی_مراقبه
هنگامی  که کسی از تو پرسشی میکند، فورا برای پیدا کردن پاسخهای تکراری به ذهنت و دانشت رجوع نکن.
ببین که این پاسخ از حافظه ی تو بیرون می آید یا از خودِ تو

مردم از حضور در کنار یکدیگر دچار ملالت و خستگی میشوند.
زیرا همه چیزشان مرده و عاریه ایی و بیات است.
زیرا هیچ چیزی از خود ندارند و همواره مقلد بوده اند. هیچکس خلاق نیست.
زندگی کسی را سرشار از انرژی عشق و خنده نمیبینی
این همه ملالت و مردگی بخاطر ترس از زندگی است.
ما از زندگی می‌ترسیم، زیرا زندگی بکر است. زندگی غیر قابل پیش بینی و تقلید است. لحظه ی بعدت نامعلوم است
ما میخواهیم همه چیز را پبش بینی و معلوم کنیم.بدینسان زندگی را میکشیم. و به جای آن امنیت میخریم
باید از ترس بیرون بیاییم
باید شجاعت زندگی کردن داشته باشیم.
باید واقعی شویم. و زندگی واقعی را تجربه کنیم.
و این کار با تقلید از زندگی دیگران امکان پذیر نیست.
تا زمانی که به جای خلاق بودن و زندگی خود را ساختن به تقلید از دیگران میپردازی محکوم به داشتن زندگی ملالت بار کسالت آور هستی.

#اشو