آگاهی از اشیا و آگاهی از فضا
چیزها موجب شـده انـد که زندگی بیش تر مـردم سرشار از آشفتگی و بی نظمی گردد؛ مانند چیز ها مادی، کار هایی که باید انجام دهند و موضوعاتی که باید به آن بیندیشند. زندگی آن ها مانند تاریخ بشری است که وینستون چرچیل آن را این گونه تفسیر کرده است: «یک چیز لعنتی، پس از چیزی دیگر!» ذهـن مردم را شلوغی افکار، فکری پس از فکری دیگر، انباشته است. ایـن، آن بعـد آگاهی مادی است که واقعیت غالب بسیاری از مردم میباشد و به همین دلیل تا این اندازه زندگی ها نامتوازن شده اند. به منظور بازگشت سلامت عقل به سیاره ما و برای آن که بشر سرنوشت خود را تحقق بخشـد، نیاز به آن است که آگاهی مادی از طریق آگاهی از فضا توازن یافته باشـد. پدید آمدن آگاهی از فضا، مرحله بعدی در تکامل بشر است.
آگاهی از فضا نه تنها رهایی از «مـن درون»، بلکـه رهایی از وابستگی به چیز ها این جهان مانند مادیات و مادی گرایی را نیز به ارمغان می آورد. ایـن بعدی معنوی است که به تنهایی می تواند به این جهان برتری و معنا ببخشد.
هر گاه که از یک رویداد، شخص یا وضعیتی اندوهگین هستید، دليـل انـدوهشما، آن رویداد، شخص یا وضعیت نیست، بلکه نبود چشم اندازی حقیقی اسـت که تنها فضا می تواند آن را فراهم کند. در این حالت، شما در دام آگاهی اشیا افتاده و از فضای درونی بی زمان، از خود آگاهی، ناآگاه شده اید. عبارت «این نیز بگذرد!» زمانی که به صورت نشانه به کار رود، می تواند آگاهی از آن بعـد را در شما به حال نخست برگرداند.
نشانه دیگری که به حقیقت درون شما اشاره می کند، در عبارت زیر آمده است: «اندوه من هرگز به سبب دلیلی که فکر می کنم، نیست.»
اکهارت تله
جهانی نو
چیزها موجب شـده انـد که زندگی بیش تر مـردم سرشار از آشفتگی و بی نظمی گردد؛ مانند چیز ها مادی، کار هایی که باید انجام دهند و موضوعاتی که باید به آن بیندیشند. زندگی آن ها مانند تاریخ بشری است که وینستون چرچیل آن را این گونه تفسیر کرده است: «یک چیز لعنتی، پس از چیزی دیگر!» ذهـن مردم را شلوغی افکار، فکری پس از فکری دیگر، انباشته است. ایـن، آن بعـد آگاهی مادی است که واقعیت غالب بسیاری از مردم میباشد و به همین دلیل تا این اندازه زندگی ها نامتوازن شده اند. به منظور بازگشت سلامت عقل به سیاره ما و برای آن که بشر سرنوشت خود را تحقق بخشـد، نیاز به آن است که آگاهی مادی از طریق آگاهی از فضا توازن یافته باشـد. پدید آمدن آگاهی از فضا، مرحله بعدی در تکامل بشر است.
آگاهی از فضا نه تنها رهایی از «مـن درون»، بلکـه رهایی از وابستگی به چیز ها این جهان مانند مادیات و مادی گرایی را نیز به ارمغان می آورد. ایـن بعدی معنوی است که به تنهایی می تواند به این جهان برتری و معنا ببخشد.
هر گاه که از یک رویداد، شخص یا وضعیتی اندوهگین هستید، دليـل انـدوهشما، آن رویداد، شخص یا وضعیت نیست، بلکه نبود چشم اندازی حقیقی اسـت که تنها فضا می تواند آن را فراهم کند. در این حالت، شما در دام آگاهی اشیا افتاده و از فضای درونی بی زمان، از خود آگاهی، ناآگاه شده اید. عبارت «این نیز بگذرد!» زمانی که به صورت نشانه به کار رود، می تواند آگاهی از آن بعـد را در شما به حال نخست برگرداند.
نشانه دیگری که به حقیقت درون شما اشاره می کند، در عبارت زیر آمده است: «اندوه من هرگز به سبب دلیلی که فکر می کنم، نیست.»
اکهارت تله
جهانی نو
لحظه هایت را نو نو زندگی کن نه فقط سالِ نو را ... سالِ نوها در دنیای ما بنا به تقویم شان متفاوتند
تو عیده هر روزت را جشن بگیر منتظر نمان☺️👌
تو عیده هر روزت را جشن بگیر منتظر نمان☺️👌
ریشه های اختلالاتِ روحی و روانی و همه روانپریشی هایت را که بدنت با بیماریها انعکاس میدهد، بجوی و مشاهده شان کن.
روح والایت هر لحظه با توست و وقتی ریشه ها را دریابی، آنها را از بیخ و بن میکند تا رها شوی.
روح والایت هر لحظه با توست و وقتی ریشه ها را دریابی، آنها را از بیخ و بن میکند تا رها شوی.
لباسهایت را با تپشِ قلبت هم طنین کرده و بتنت کن تا حجابهای روحت هم عریان شوند😊
شهامت کن و از این دنیایی ها فرمان نبر !!!
قلبت را که فرمانروا کنی، سرت از ریاست دست برمیدارد و تو مزه امنیت و سعادتِ پایداره الهی را میچشی😊👌
نرمین
شهامت کن و از این دنیایی ها فرمان نبر !!!
قلبت را که فرمانروا کنی، سرت از ریاست دست برمیدارد و تو مزه امنیت و سعادتِ پایداره الهی را میچشی😊👌
نرمین
عشق الهی، لاشرط و بی تضاد است یعنی این دنیایی نیست و چشمه بی پایانش نه آغاز و نه پایانی دارد اذلی و جاودانه است
عشق های دنیوی مشروط و متناقضند که آغاز و پایانی دارند
وابسته آنها مشو!
نرمین
عشق های دنیوی مشروط و متناقضند که آغاز و پایانی دارند
وابسته آنها مشو!
نرمین
کارما، همیشه فعال است آنچه از تو مرتعش میشود دیر یا زود بسویت برخواهد کشت
نوعی کاشت و برداشتِ اذلیست
عشق ورزان عشق دریافت میکنند
نفرت ورزان نفرت
همه تویی در قالب و کالبدی دیگر
خوب که نگاه کنی با وضوح و شفافیت هرچه بیشتر آن نوره نادیدنی را در وجوده همه میبینی و مسرور میشوی😊
برای دیدنِ نوری که در وجوده همه است، چشمهای دنیوی ات را ببند تا همه را با چشم دلت ببینی و سرشار از هستی شوی😍😍😍
به همین سادگی
نرمین
نوعی کاشت و برداشتِ اذلیست
عشق ورزان عشق دریافت میکنند
نفرت ورزان نفرت
همه تویی در قالب و کالبدی دیگر
خوب که نگاه کنی با وضوح و شفافیت هرچه بیشتر آن نوره نادیدنی را در وجوده همه میبینی و مسرور میشوی😊
برای دیدنِ نوری که در وجوده همه است، چشمهای دنیوی ات را ببند تا همه را با چشم دلت ببینی و سرشار از هستی شوی😍😍😍
به همین سادگی
نرمین
تنها ظلم یا گناه ممکنه بیدار نشدنت از خوابهای تلخ و شیرین نفست است تا در این لحظه بی پایان حضور یابی.
وقتی از خواب بپری به همه کارهای خیر و شری که باور داشتی با انجام آنها، خدای سرت، تورا به بهشت یا جهنم میبرد، حسابی خواهی خندید البته نه خنده های ایگویی بلکه الهی☺️
خنده های کیهانی را در قلبت دریافت میکنی و به فراسوی خیر و شر میروی که هردو برای بازی های این دنیایی اند یعنی جفتهای متضاد و متناقض و پارادوکس.
با خویشتنت مهربان باش😊👌
نرمین
وقتی از خواب بپری به همه کارهای خیر و شری که باور داشتی با انجام آنها، خدای سرت، تورا به بهشت یا جهنم میبرد، حسابی خواهی خندید البته نه خنده های ایگویی بلکه الهی☺️
خنده های کیهانی را در قلبت دریافت میکنی و به فراسوی خیر و شر میروی که هردو برای بازی های این دنیایی اند یعنی جفتهای متضاد و متناقض و پارادوکس.
با خویشتنت مهربان باش😊👌
نرمین
#صلح_و_آرامش_درونی
صلح و آرامش از دو راه امكانپذير است
يك راه، ايجاد آن از بيرون است
اما چنين صلح و آرامشي دروغين و همچون گذاشتن صورتك بر چهره است تو فقط در ظاهر سالم بنظر مي رسي اما در ژرفاي وجودت ناسالمي
اين صلح و آرامشي نيست كه من آموزش مي دهم، صلح و آرامشي است كه برخي اديان تعليم مي دهند
به تو مي آموزند كه سركوب كني و پرورش دهي
مي آموزند كه خصوصيت ويژه اي را با نيروي خواست و اراده خود پرورش دهي
اما هرچه كه با نيروي اراده بدست آيد،
از راه « خود » بدست آورده مي شود و نمي تواند تا اعماق وجود نفوذ يابد
زيرا « خود » پديده اي كاملا سطحي است. فقط مي تواند به نماي بيروني زيبايي ببخشد. همين و بس!
راه ديگر دست يابي به صلح و آرامش، مراقبه است:
نه ايجاد صلح و آرامش، بلكه آگاهي از افكار
آگاهي از آنچه كه انجام مي دهي و فكر مي كني
آگاهي سه بعدي. يك بعد آن، عمل است، دومين بعد فكر است و سومين بعد احساس
بايد تمامي اين ابعاد را در سكوت، بدون هيچ قضاوتي تماشا كني تا آرام آرام معجزه اي رخ دهد
هرقدر بيشتر تماشا كني كمتر چيزي براي تماشا خواهي يافت. وقتي تماشا كردن تو كامل شود، ذهنت كاملا دست از كار مي كشد و متوقف مي شود
چنين توقف ذهني، همان صلح و آرامش است
صلح و آرامشي كه پيامد مراقبه است راستين است و آن، به پلي ميان تو و هستي تبديل مي شود.
#اﺷﻮ
صلح و آرامش از دو راه امكانپذير است
يك راه، ايجاد آن از بيرون است
اما چنين صلح و آرامشي دروغين و همچون گذاشتن صورتك بر چهره است تو فقط در ظاهر سالم بنظر مي رسي اما در ژرفاي وجودت ناسالمي
اين صلح و آرامشي نيست كه من آموزش مي دهم، صلح و آرامشي است كه برخي اديان تعليم مي دهند
به تو مي آموزند كه سركوب كني و پرورش دهي
مي آموزند كه خصوصيت ويژه اي را با نيروي خواست و اراده خود پرورش دهي
اما هرچه كه با نيروي اراده بدست آيد،
از راه « خود » بدست آورده مي شود و نمي تواند تا اعماق وجود نفوذ يابد
زيرا « خود » پديده اي كاملا سطحي است. فقط مي تواند به نماي بيروني زيبايي ببخشد. همين و بس!
راه ديگر دست يابي به صلح و آرامش، مراقبه است:
نه ايجاد صلح و آرامش، بلكه آگاهي از افكار
آگاهي از آنچه كه انجام مي دهي و فكر مي كني
آگاهي سه بعدي. يك بعد آن، عمل است، دومين بعد فكر است و سومين بعد احساس
بايد تمامي اين ابعاد را در سكوت، بدون هيچ قضاوتي تماشا كني تا آرام آرام معجزه اي رخ دهد
هرقدر بيشتر تماشا كني كمتر چيزي براي تماشا خواهي يافت. وقتي تماشا كردن تو كامل شود، ذهنت كاملا دست از كار مي كشد و متوقف مي شود
چنين توقف ذهني، همان صلح و آرامش است
صلح و آرامشي كه پيامد مراقبه است راستين است و آن، به پلي ميان تو و هستي تبديل مي شود.
#اﺷﻮ
Truth is always new and mind is always old, that is why mind and truth never meet. Mind is always of the past, truth is always of the present.
حقیقت همیشه نو است و ذهن همیشه کهنه
از این رو ذهن و حقیقت هرگز به هم نمی رسند
ذهن همیشه به گذشته تعلق دارد و حقیقت همیشه به حال
اشو
حقیقت همیشه نو است و ذهن همیشه کهنه
از این رو ذهن و حقیقت هرگز به هم نمی رسند
ذهن همیشه به گذشته تعلق دارد و حقیقت همیشه به حال
اشو
وقتی همه اشغالگرانِ فضای درونت را در خلأ یا تهیای درونت مشاهده میکنی و اعم از اخلاقیات و معنویات و مقدسات و ... و همچنین بلعکسِ آنها را که جفت و اضداده همند، به تمام و کمال دور بریزی و خالی از آنها شوی و هيچ چیزی در حیطه شکل و فرمها نماند، فضای بیکرانِ درونت را بسوی خداوند گشوده ایی تا وجودت را پر کند😊
نرمین
نرمین
مرشد مرشدان:
زندگی در عشق معنا دارد،
زندگی در جاري شدن و داد و ستد
و #سهیم_شدن معنی دارد.
می توانید به یـک صـومعه جـین یـا معبـد جین بروید و راهبان را ببینید که با هم نشسته اند، میتوانید تماشا کنید
خواهید دید که دقیقاً هر کسی فقـط محـدود بـه خـودش است، هیچ رابطه اي وجود ندارد.
تمام تلاش این است:
چگونه رابطه نداشتن
تمام سعی شان این است که چگونه تمام روابط را قطـع کنند
ولی هرچه از زندگی و جمع بیشتر بریده باشی، بیجان تر خواهی بود.
بسیار دشوار است که یک راهب جین را پیدا کنیـد کـه هنوز زنده باشد. و من این را خوب میدانم زیرا در یک خانواده جین به دنیا آمده ام و از همان کودکی آنان را تماشـا کـرده ام
مـن فقط تعجب می کردم!
چه مصیبتی به این مردم واقع شده است؟
چه اتفاقی برایشان افتاده است؟
اینهـا مـرده انـد، ایـنهـا جسـد هستند
اگر پیشاپیش نسبت به آنان تعصبی نداشته باشی و فکر نکنی که قدیسـان بزرگـی هسـتند، اگـر نزدیکشـان بـروي و بـدون تعصب آنان را تماشا کنی، فقط تعجب و حیرت خواهی کرد.
این مردم چه مرضی به جانشان افتاده و چـه بـر سرشـان آمـده اسـت؟ !
آنان عصبی هستند.
توجه به شخص خودشان آنان را موجوداتی عصبی ساخته است.
براي آنان جمع کاملاً معنی خودش را از دست داده است.
به یاد داشته باشید:
وقتی عاشق کسی هستی، تنها چنین نیست که تو بـه دیگري عشق میدهی؛ در این #دهش، این تویی که #رشد میکنی. وقتی عشق میان دو نفر شروع به جاري شدن میکند، هر دو نفـع میبرند، و در این تبادل عشق نیروهاي بالقوة دو طرف به فعلیت در می آید.
#رشد_فردیت چنین رخ مـیدهـد .
بیشـتر عشـق بـورز و بیشتر خواهی بود؛
کمتر عشق بورز و کمتر خواهی بود
شما همیشه نسبت به عشقی که میدهید وجود دارید
اندازة عشق شـما بـه مقدار و به نسبت اندازة وجود شماست
زندگی معمولی باید تقدیس شود و مقدس گردد،
حتی یک چپق. می توانی بـه نـوعی بسـیار نیایشگرانه چپق دود کنی؛
یا اینکه نماز بخوانی، ولی به نوعی بسیار غیر مقدس.
مسئله این نیست که چه میکنـی...
مـی تـوانی بـه معبد یا مسجد بروي و با این وجود میتوانی بسیار ناسپاسگزارانه دعا کنی.
بستگی به خودت دارد؛
بستگی به #کیفیتی دارد کـه وارد آن دعا میکنی.
می توانی غذا بخوري، میتوانی سیگار دود کنی، میتوانی نوشیدنی بنوشی، میتوانی تمـام ایـن اعمـال کوچـک را انجام دهی، کارهاي روزمره و خاکی؛ و میتوانی همگی را چنان با #سپاسگزاري انجام دهی که تبدیل به نیایش شوند.
#هنر مردن
حيات در بدن مادي، بسيار متزلزل و نامطمئن است.
هر لحظه ممكن است با اندكي اكسيژن بيشتر يا كمتر، از دست برويد...
كمي قند خونتان بالا و پايين شود و بميريد...
اندكي اشتباه در عملكرد مغز و ... كارتان تمام است!
زندگي بسيار آسيب پذير و نامطمئن است.
زندگي هيچ امنيتي ندارد و
نمي تواند داشته باشد.
تنها مردگان امنيت دارند و امنيت آنها بسيار مطمئن است.
آيا مي توانيد مرده اي را بكشيد؟ هرگز!
مردگان از امنيت بالايي برخوردارند.
هرچه كيفيت زندگي بالاتر باشد، شكنندگي و آسيب پذيري آن بيشتر است.
به يك شعر يا يك موسيقي دقت كنيد؛
براي يك لحظه مي آيد و مي رود. عشق و مديتيشن نيز به همين شكل، لحظه اي هستند و لحظه اي ديگر از دست رفته اند.
آسيب پذيري هيچ اشكالي ندارد. تظاهر به قدرت، احمقانه است. هيچكس قوي نيست.
هيچكس نمي تواند قوي باشد. قدرت فريب نفس است.
حتي اسكندر هم قوي نبود؛
روزي به دنيا آمد و روزي با همه جاه و جلال و قدرتش اين دنيا را ترك كرد.
ياد بگيريد كه آسيب پذيري را در خود بپذيريد.
دراينصورت، از دركي عميق برخوردار خواهيد شد و جرياني تازه از انرژي را در وجودتان حس مي كنيد.
آسيب پذيري نقص نيست.
#اشو
زندگی در عشق معنا دارد،
زندگی در جاري شدن و داد و ستد
و #سهیم_شدن معنی دارد.
می توانید به یـک صـومعه جـین یـا معبـد جین بروید و راهبان را ببینید که با هم نشسته اند، میتوانید تماشا کنید
خواهید دید که دقیقاً هر کسی فقـط محـدود بـه خـودش است، هیچ رابطه اي وجود ندارد.
تمام تلاش این است:
چگونه رابطه نداشتن
تمام سعی شان این است که چگونه تمام روابط را قطـع کنند
ولی هرچه از زندگی و جمع بیشتر بریده باشی، بیجان تر خواهی بود.
بسیار دشوار است که یک راهب جین را پیدا کنیـد کـه هنوز زنده باشد. و من این را خوب میدانم زیرا در یک خانواده جین به دنیا آمده ام و از همان کودکی آنان را تماشـا کـرده ام
مـن فقط تعجب می کردم!
چه مصیبتی به این مردم واقع شده است؟
چه اتفاقی برایشان افتاده است؟
اینهـا مـرده انـد، ایـنهـا جسـد هستند
اگر پیشاپیش نسبت به آنان تعصبی نداشته باشی و فکر نکنی که قدیسـان بزرگـی هسـتند، اگـر نزدیکشـان بـروي و بـدون تعصب آنان را تماشا کنی، فقط تعجب و حیرت خواهی کرد.
این مردم چه مرضی به جانشان افتاده و چـه بـر سرشـان آمـده اسـت؟ !
آنان عصبی هستند.
توجه به شخص خودشان آنان را موجوداتی عصبی ساخته است.
براي آنان جمع کاملاً معنی خودش را از دست داده است.
به یاد داشته باشید:
وقتی عاشق کسی هستی، تنها چنین نیست که تو بـه دیگري عشق میدهی؛ در این #دهش، این تویی که #رشد میکنی. وقتی عشق میان دو نفر شروع به جاري شدن میکند، هر دو نفـع میبرند، و در این تبادل عشق نیروهاي بالقوة دو طرف به فعلیت در می آید.
#رشد_فردیت چنین رخ مـیدهـد .
بیشـتر عشـق بـورز و بیشتر خواهی بود؛
کمتر عشق بورز و کمتر خواهی بود
شما همیشه نسبت به عشقی که میدهید وجود دارید
اندازة عشق شـما بـه مقدار و به نسبت اندازة وجود شماست
زندگی معمولی باید تقدیس شود و مقدس گردد،
حتی یک چپق. می توانی بـه نـوعی بسـیار نیایشگرانه چپق دود کنی؛
یا اینکه نماز بخوانی، ولی به نوعی بسیار غیر مقدس.
مسئله این نیست که چه میکنـی...
مـی تـوانی بـه معبد یا مسجد بروي و با این وجود میتوانی بسیار ناسپاسگزارانه دعا کنی.
بستگی به خودت دارد؛
بستگی به #کیفیتی دارد کـه وارد آن دعا میکنی.
می توانی غذا بخوري، میتوانی سیگار دود کنی، میتوانی نوشیدنی بنوشی، میتوانی تمـام ایـن اعمـال کوچـک را انجام دهی، کارهاي روزمره و خاکی؛ و میتوانی همگی را چنان با #سپاسگزاري انجام دهی که تبدیل به نیایش شوند.
#هنر مردن
حيات در بدن مادي، بسيار متزلزل و نامطمئن است.
هر لحظه ممكن است با اندكي اكسيژن بيشتر يا كمتر، از دست برويد...
كمي قند خونتان بالا و پايين شود و بميريد...
اندكي اشتباه در عملكرد مغز و ... كارتان تمام است!
زندگي بسيار آسيب پذير و نامطمئن است.
زندگي هيچ امنيتي ندارد و
نمي تواند داشته باشد.
تنها مردگان امنيت دارند و امنيت آنها بسيار مطمئن است.
آيا مي توانيد مرده اي را بكشيد؟ هرگز!
مردگان از امنيت بالايي برخوردارند.
هرچه كيفيت زندگي بالاتر باشد، شكنندگي و آسيب پذيري آن بيشتر است.
به يك شعر يا يك موسيقي دقت كنيد؛
براي يك لحظه مي آيد و مي رود. عشق و مديتيشن نيز به همين شكل، لحظه اي هستند و لحظه اي ديگر از دست رفته اند.
آسيب پذيري هيچ اشكالي ندارد. تظاهر به قدرت، احمقانه است. هيچكس قوي نيست.
هيچكس نمي تواند قوي باشد. قدرت فريب نفس است.
حتي اسكندر هم قوي نبود؛
روزي به دنيا آمد و روزي با همه جاه و جلال و قدرتش اين دنيا را ترك كرد.
ياد بگيريد كه آسيب پذيري را در خود بپذيريد.
دراينصورت، از دركي عميق برخوردار خواهيد شد و جرياني تازه از انرژي را در وجودتان حس مي كنيد.
آسيب پذيري نقص نيست.
#اشو
بگذارید تنفس، شما را به درون جسم ببرد
بار ها هنگامی که ذهنم بسیار مشغول بود چنان قدرتی به دست آورده بود که به هیچ رو نمی توانستم توجهم را از آن دور کنم و وارد جسم درون شـوم. ايـن حالت به ویژه زمانی روی می دهد که وارد الگو تشویش و نگرانی می شوم. در این باره چه پیشنهادی دارید؟
چنان چه در برقراری تماس با جسم درون دچار مشکل شدید، ابتـدا کـانون توجه را به تنفس ببرید که معمولاً آسان تر است. تنفس آگاهانه که مراقبـه بسیار نیرومندی است، به تدریج شما را به خودی خود در تماس با جسم درون قرار می دهد. به جریان تنفس که به درون جسم می رود و از آن بیرون می آید، توجه کنید. تنفس را به درون جـسـم هـدایت نمایید و با هر دم وذبازدم، انقباض و انبساط آرام ناحیه شکم را احساس کنید. اگر تجسم کردن برایتان آسان است، چشمانتان را ببندید و ببینید که نوری شما را در بر گرفته است یا در ماده ای درخشان ـ دریای آگاهی ـ غوطه ور هستید. سپس این نور را از طریق تنفس به درون خود بکشید. احساس کنیـد کـه ایـن مـاده درخشان، جسم شما را فرامی گیرد و آن را نیز درخشان می کند. سپس به تدریج کانون توجهتان را بیشتر بر این احساس متمرکز نمایید. اکنون درون جسمتان هستید. به هیچ تصویر تجسمی نچسبید.
اکهارت تله
نیروی حال
بار ها هنگامی که ذهنم بسیار مشغول بود چنان قدرتی به دست آورده بود که به هیچ رو نمی توانستم توجهم را از آن دور کنم و وارد جسم درون شـوم. ايـن حالت به ویژه زمانی روی می دهد که وارد الگو تشویش و نگرانی می شوم. در این باره چه پیشنهادی دارید؟
چنان چه در برقراری تماس با جسم درون دچار مشکل شدید، ابتـدا کـانون توجه را به تنفس ببرید که معمولاً آسان تر است. تنفس آگاهانه که مراقبـه بسیار نیرومندی است، به تدریج شما را به خودی خود در تماس با جسم درون قرار می دهد. به جریان تنفس که به درون جسم می رود و از آن بیرون می آید، توجه کنید. تنفس را به درون جـسـم هـدایت نمایید و با هر دم وذبازدم، انقباض و انبساط آرام ناحیه شکم را احساس کنید. اگر تجسم کردن برایتان آسان است، چشمانتان را ببندید و ببینید که نوری شما را در بر گرفته است یا در ماده ای درخشان ـ دریای آگاهی ـ غوطه ور هستید. سپس این نور را از طریق تنفس به درون خود بکشید. احساس کنیـد کـه ایـن مـاده درخشان، جسم شما را فرامی گیرد و آن را نیز درخشان می کند. سپس به تدریج کانون توجهتان را بیشتر بر این احساس متمرکز نمایید. اکنون درون جسمتان هستید. به هیچ تصویر تجسمی نچسبید.
اکهارت تله
نیروی حال
بزرگترین چیزی که باید آموخته شود این است که به هیچ چیز نباید چسبید: به عشق، به خوشی، به بدن، به سلامت. از همه چیز لذت ببر ــ از سلامت خود، از بدنت، از عشق خودت، از زن، از مرد ـــ ولی نچسب. دستهایت را باز نگه دار ــ یک مُشت نباش. اگر یک مشت بسته باشی، بسته میشوی ـــ بسته به بادها و باران و خورشید و ماه، بسته برای خودِ خداوند. و این زشتترین راه برای زندگی است؛ این ایجاد یک گور در اطراف خودت است. آنگاه جهانهستیِ تو ، بدون پنجره است. تو در درون خفه میشوی و در حال خفهشدن هستی زیرا فکر میکنی که برای خودت حفاظت و امنیت ایجاد میکنی!
آمیتاب، بگذار این ادراک تا حد ممکن عمیقاً در تو نفوذ کند. بگذار بینش و هستهی درونی تو شود. آری، چنین هست. تصاحب نکن، سخت نچسب. آسوده بمان، احساس مالکیت نداشته باش. اگر چیزی در دسترس هست، از آن لذت ببر؛ وقتی که ازبین رفت، بگذار با سپاسگزاری از بین برود ــ سپاسگزاری از هرآنچه که برایت انجام داده، بدون انزجار، بدون شکایت. و آنگاه بزرگترین خوشی زندگی و مرگ، نور و تاریکی، بودن و نبودن، هردو، را خواهی شناخت.
#اشو
دامّا پادا / طریق حق
آمیتاب، بگذار این ادراک تا حد ممکن عمیقاً در تو نفوذ کند. بگذار بینش و هستهی درونی تو شود. آری، چنین هست. تصاحب نکن، سخت نچسب. آسوده بمان، احساس مالکیت نداشته باش. اگر چیزی در دسترس هست، از آن لذت ببر؛ وقتی که ازبین رفت، بگذار با سپاسگزاری از بین برود ــ سپاسگزاری از هرآنچه که برایت انجام داده، بدون انزجار، بدون شکایت. و آنگاه بزرگترین خوشی زندگی و مرگ، نور و تاریکی، بودن و نبودن، هردو، را خواهی شناخت.
#اشو
دامّا پادا / طریق حق
در هستی جاری باش
به تو قول میدهم چیزی برای ترس وجود ندارد.
با از دست دادن خودت،
چیزی را از دست نمیدهی؛
بلکه به راحتی به دست میآوری.
کارل مارکس جایی گفته که "طبقهی کارگر جز زنجیرهایش چیزی برای از دست دادن ندارد."
دوست دارم همان را به تو بگویم؛
انسان جز زنجیرهایش، جز بردگیاش، جز اسارتش، جز بدبختیاش و جهنمش چیزی برای از دست دادن ندارد.
تو چیزی برای از دست دادن نداری؛ نترس
چه چیزی داری که از دستش بدهی؟!
انسان برهنه میترسد لباسهایش را از دست بدهد.
#اشو
به تو قول میدهم چیزی برای ترس وجود ندارد.
با از دست دادن خودت،
چیزی را از دست نمیدهی؛
بلکه به راحتی به دست میآوری.
کارل مارکس جایی گفته که "طبقهی کارگر جز زنجیرهایش چیزی برای از دست دادن ندارد."
دوست دارم همان را به تو بگویم؛
انسان جز زنجیرهایش، جز بردگیاش، جز اسارتش، جز بدبختیاش و جهنمش چیزی برای از دست دادن ندارد.
تو چیزی برای از دست دادن نداری؛ نترس
چه چیزی داری که از دستش بدهی؟!
انسان برهنه میترسد لباسهایش را از دست بدهد.
#اشو
#جاودانگیeternity
من اینجا هستم. شما اینجا هستید
شما میلیونها بار اینجا بودهاید
این یک رخداد ابدی است:
در بدنهای مختلف، شکلهای مختلف، ولی پیوستگی یکی است
و ما این پیوستگی را جان soul میخوانیم
شکلها تغییر میکنند،
آن بیشکل باقی میماند
و راه جاودانه ماندن آن همین است؛ وگرنه نمیتواند جاودانه باشد.
مرگ راهی است که فرد دوباره به خودش حیات ببخشد
تو بازدم انجام میدهی؛ این راهی است که بار دیگر دَم فرو ببری
تو میمیری؛ این راهی است برای دوباره زاده شدن
تو هرلحظه میمیری؛ بدن همین کار را میکند.
از فیزیولوژیستها بپرس، آنان میگویند: که بدن هر لحظه میمیرد و خودش را دوباره حیات میبخشد. هر سلول خواهد مُرد. اگر هفتاد سال عمر کنی، دستکم بدنت هفت بار کاملاً مرده است. ولی این تغییری تدریجی است. یک سلول میمیرد، یکی دیگر جایگزینش میشود، برگها میریزند. روند زندگی ادامه دارد
همین چند روز پیش، درخت بادام در بیرون کاملاً برهنه شد؛ تمام برگهایش فرو ریخت. راه همین است. حالا دوباره جوان است. حالا برگهای تازه روییدهاند. آن کهنه رفته است؛ تازه، وارد شده است. ولی برگها که خودِ درخت نیستند.
درخت آن منبعی است که برگها از آنجا میرویند و آن منبع پنهان است.
کهنه فرو میریزد تا که تازه بتواند بیاید. بدنِ کهنه میمیرد تا بدنی تازه بتواند بیاید
اینگونه است که جهانهستی بطور جاودانه وجود دارد
همیشه مردن و همیشه بازآمدن
این یک چرخه است
نفس چیزی پلاستیکی است، ولی بهنظر ماندگار permanent میرسد
بهیاد داشته باش:
جاودانگی eternity همیشهبودن نیست. جاودانگی توسط حرکات حرکت میکند. جاودانگی توسط تغییرات حرکت میکند جاودانگی یعنی تغییرات پیوسته، و بااین حال یکسان باقی میماند
تغییر میکند ولی یکسان باقی هست، حرکت میکند و بااینحال هرگز عوض نمیشود.
نفس یک کیفیت خاص دارد
مُرده است
چیزی پلاستیکی است. و دریافت آن بسیار آسان است، زیرا دیگران آن را به تو میدهند. نیازی نداری که آن را جستجو کنی. هیچ جستاری برای آن وجود ندارد.
برای همین است که تا یک جویندهی حقیقت نشوی، هنوز یک فرد نشدهای فقط بخشی از جمعیت هستی
فقط یک ازدحام و انبوهی از مردم هستی
وقتی یک مرکز واقعی نداشته باشی، چگونه میتوانی یک فرد باشی؟
نفس ego، فرد individual نیست
نفس یک پدیدهی اجتماعی است جامعه است؛ تو نیستی
ولی عملکرد و نقشی را در سلسهمراتب اجتماعی در جامعه به تو میدهد.
اگر در رضایت با آن بمانی، تمامی فرصت برای یافتن خودِ واقعیات را از کف میدهی.
#اشو
بازگشت به منبع
من اینجا هستم. شما اینجا هستید
شما میلیونها بار اینجا بودهاید
این یک رخداد ابدی است:
در بدنهای مختلف، شکلهای مختلف، ولی پیوستگی یکی است
و ما این پیوستگی را جان soul میخوانیم
شکلها تغییر میکنند،
آن بیشکل باقی میماند
و راه جاودانه ماندن آن همین است؛ وگرنه نمیتواند جاودانه باشد.
مرگ راهی است که فرد دوباره به خودش حیات ببخشد
تو بازدم انجام میدهی؛ این راهی است که بار دیگر دَم فرو ببری
تو میمیری؛ این راهی است برای دوباره زاده شدن
تو هرلحظه میمیری؛ بدن همین کار را میکند.
از فیزیولوژیستها بپرس، آنان میگویند: که بدن هر لحظه میمیرد و خودش را دوباره حیات میبخشد. هر سلول خواهد مُرد. اگر هفتاد سال عمر کنی، دستکم بدنت هفت بار کاملاً مرده است. ولی این تغییری تدریجی است. یک سلول میمیرد، یکی دیگر جایگزینش میشود، برگها میریزند. روند زندگی ادامه دارد
همین چند روز پیش، درخت بادام در بیرون کاملاً برهنه شد؛ تمام برگهایش فرو ریخت. راه همین است. حالا دوباره جوان است. حالا برگهای تازه روییدهاند. آن کهنه رفته است؛ تازه، وارد شده است. ولی برگها که خودِ درخت نیستند.
درخت آن منبعی است که برگها از آنجا میرویند و آن منبع پنهان است.
کهنه فرو میریزد تا که تازه بتواند بیاید. بدنِ کهنه میمیرد تا بدنی تازه بتواند بیاید
اینگونه است که جهانهستی بطور جاودانه وجود دارد
همیشه مردن و همیشه بازآمدن
این یک چرخه است
نفس چیزی پلاستیکی است، ولی بهنظر ماندگار permanent میرسد
بهیاد داشته باش:
جاودانگی eternity همیشهبودن نیست. جاودانگی توسط حرکات حرکت میکند. جاودانگی توسط تغییرات حرکت میکند جاودانگی یعنی تغییرات پیوسته، و بااین حال یکسان باقی میماند
تغییر میکند ولی یکسان باقی هست، حرکت میکند و بااینحال هرگز عوض نمیشود.
نفس یک کیفیت خاص دارد
مُرده است
چیزی پلاستیکی است. و دریافت آن بسیار آسان است، زیرا دیگران آن را به تو میدهند. نیازی نداری که آن را جستجو کنی. هیچ جستاری برای آن وجود ندارد.
برای همین است که تا یک جویندهی حقیقت نشوی، هنوز یک فرد نشدهای فقط بخشی از جمعیت هستی
فقط یک ازدحام و انبوهی از مردم هستی
وقتی یک مرکز واقعی نداشته باشی، چگونه میتوانی یک فرد باشی؟
نفس ego، فرد individual نیست
نفس یک پدیدهی اجتماعی است جامعه است؛ تو نیستی
ولی عملکرد و نقشی را در سلسهمراتب اجتماعی در جامعه به تو میدهد.
اگر در رضایت با آن بمانی، تمامی فرصت برای یافتن خودِ واقعیات را از کف میدهی.
#اشو
بازگشت به منبع
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
بر خیز و به جام باده کن عزم درست
کاین سبزه که امروز تماشاگه ماست
فردا همه از خاک تو بر خواهد رُست
#خیام
چیست نشانیِّ آنکه هست جهانی دِگَر؟
نو شدنِ حال ها،
رفتنِ این کُهنههاست
روزِ نو و
شامِ نو
باغِ نو و
دامِ نو
هر نَفَس اندیشه نو
نو خوشی و نو غَناست
نو زِ کجا می رَسَد؟
کُهنه کجا می رَوَد؟
گَر نَه وَرایِ نَظَرْ عالَمِ بی مُنْتَهاست
#مولانا
سال خوبی را برای خودتان خلق کنید بفکر آمدن روزهای خوب نباشید
آنها هیچوقت نخواهند آمد
بفکر ساختن باشید
روزهای خوب را باید ساخت
سالِ نو همه عزیزان سرشار از برکت و فراوانی
سرشار از نور و آگاهی😊💖🙏
بر خیز و به جام باده کن عزم درست
کاین سبزه که امروز تماشاگه ماست
فردا همه از خاک تو بر خواهد رُست
#خیام
چیست نشانیِّ آنکه هست جهانی دِگَر؟
نو شدنِ حال ها،
رفتنِ این کُهنههاست
روزِ نو و
شامِ نو
باغِ نو و
دامِ نو
هر نَفَس اندیشه نو
نو خوشی و نو غَناست
نو زِ کجا می رَسَد؟
کُهنه کجا می رَوَد؟
گَر نَه وَرایِ نَظَرْ عالَمِ بی مُنْتَهاست
#مولانا
سال خوبی را برای خودتان خلق کنید بفکر آمدن روزهای خوب نباشید
آنها هیچوقت نخواهند آمد
بفکر ساختن باشید
روزهای خوب را باید ساخت
سالِ نو همه عزیزان سرشار از برکت و فراوانی
سرشار از نور و آگاهی😊💖🙏