عشق و نور
1.2K subscribers
441 photos
1.34K videos
21 files
588 links
بیداری معنوی با نرمین



لینک گروه سلام زندگی👇

https://t.me/salamzendgi7

لینک صوتی های نرمین👇


https://t.me/narminbgs
Download Telegram
مایلم تكرار كنم:
عشق از تو بزرگتر است؛ نمیتوانی تصاحبش كنی. فقط میتوانی به خودت اجازه بدهی كه توسط آن تسخیر شوی؛ عشق را نمیتوانی تحت كنترل خود درآوری.
پس تو میترسی و درها را میبندی به سبب ورود ترس، تو آن بعد را کاملا میبندی. زیرا تو در کنترل نخواهی بود. باعشق، تو نمیتوانی در كنترل باشی، و تمام روندی كه به این قرن انجامیده است، روند چگونه‌كنترل كردن بوده است. در سراسر دنیا، به ویژه در غرب، روند این است كه چگونه طبیعت را كنترل كنند، چگونه انرژی را كنترل كنند، چگونه همه چیز را كنترل كنند.
انسان باید ارباب شود و تو ارباب شده ای البته فقط در مورد چیزهایی كه قابل تصاحب هستند و در كنار آن، ظرفیت انسان برای چیزهای غیرقابل تصاحب ازدست رفته است.
میتوانی صاحب پول باشی؛
نمیتوانی صاحب عشق باشی.
و به همین سبب، ما همه چیز را به سطح اشیاء تنزل داده ایم.
شما حتی افراد را نیز به اشیاء تنزل داده اید زیرا آنوقت میتوانید تصاحبشان كنید. اگر عاشق كسی باشی،
تو ارباب نیستی؛
هیچكس ارباب نیست.
دو نفر یكدیگر را دوست دارند و هیچكس صاحب دیگری نیست،
نه عاشق و نه معشوق.
بلكه عشق ارباب است؛
و این هر دو توسط نیرویی بزرگتر احاطه و تسخیر شده اند. گردبادی آنان را فراگرفته است. اگر سعی كنند یكدیگر را تصاحب كنند، آنوقت عاشق به شوهر تبدیل میشود و معشوق به همسر،
آنوقت میتوانند تصاحب كنند،
ولی شوهر یك شیئ است،
و زن نیز یك شیئ است. اینها شخص نیستند. میتوانی اینها را تصاحب كنی. اینها ماهیت هایی بیجان هستند، برچسبهایی قانونی، نه افراد زنده.

ما فقط برای اینكه بتوانیم مالك باشیم، افراد را به #اشیاء تبدیل می‌كنیم.
و آنوقت احساس ناكامی می‌كنیم زیرا میخواهیم مالك افراد شویم و افراد را نمیتوان مالك شد.
وقتی شخصی را صاحب میشوی،
او دیگر یك شخص نیست؛
چیزی بیجان است و تو نمیتوانی از موجودی مُرده ارضاء شوی.
به این تضاد بنگر:
تو فقط میتوانی توسط اشخاص ارضا شوی، نه با اشیاء، ولی ذهنت خواستار تصاحب است؛ پس اشخاص را به اشیاء تبدیل می‌كنی. آنوقت نمیتوانی ارضا شوی. آنوقت ناكامی وارد میگردد.
تصاحبگری، میل به مالكیت، ظرفیت عشق ورزی را كشته است.
به مالكیت و تصاحب نیندیش.
درعوض، به #تسخیر_شدن بیندیش،
معنی تسلیم یعنی همین تسخیر شدن :
اجازه دادن به خود برای تسخیر شدن توسط چیزی عظیم تر از خود.
آنوقت تو در كنترل نیستی. آنوقت نیرویی عظیم تر از تو خواهد بود.
آنوقت جهت مال تو نیست. آنوقت نمیتوانی مقصد را انتخاب كنی. آنوقت آینده نامعلوم است؛ نمیتوانی هم اكنون خاطر جمع باشی.
با حركت همراه نیرویی بزرگتر از خود،
تو هراسان و ناامن خواهی بود.
اگر هراسان و ناامن باشی، بهتر است كه همراه نیروهای عظیم تر حركت نكنی.

فقط با نیروهایی  پست تر از خودت حركت كن؛ آنوقت میتوانی ارباب باشی، میتوانی مقصد و هدف را پیشاپیش تعیین كنی. آنوقت میتوانی به مقصد برسی، ولی چیزی از آن كسب نخواهی كرد. فقط عمرت را هدر داده ای.

راز عشق و راز نیایش و راز هرآنچه تو را ارضا كند، #تسلیم است.
ظرفیت تسخیر شدن،
مشكل عشق در این است كه این ظرفیت تسلیم وجود ندارد. نخستین دلیل، تأكید بیش از حد روی تعقل و برهان است. پس انسان یكسویه گشته است. سرت رشد كرده و از قلبت مطلقا غافل گشته ای. و عشق ظرفیت تعقل نیست. عشق مركزی دیگر دارد؛
توجه اش و منبع اش چیز دیگری است. عشق در قلبت تو است، در احساسات تو است،  ربطی به تعقل ندارد.
ولی تمام آموزشهای امروزی از برهان، منطق،  تعقل و ذهن تشكیل شده است. حتی در مورد قلب سخن نیز گفته نمیشود. قلب را منكر شده اند، فقط یك افسانه ی شاعرانه شده است

اشو