This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام
صبح بخیر❤️
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری، طالع می شود.
صبح بخیر❤️
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری، طالع می شود.
😊 #لبخند
🧞♂ زن در حال قدم زدن در جنگل بود که ناگهان پایش به چیزی برخورد کرد. دقیق که نگاه کرد چراغ روغنی قدیمیای دید که خاک و خاشاک زیادی هم رویش نشسته بود.
🧞♂ زن با دست به تمیز کردن چراغ مشغول شد و در اثر مالشی که بر چراغ داد طبیعتا یک غول بزرگ پدیدار شد.
زن پرسید: حالا می تونم سه آرزو بکنم ؟؟
غول جواب داد: خیر
زمانه عوض شده است و به علت مشکلات اقتصادی و رقابتهای جهانی بیشتر از یک آرزو ممکن نیست.
🧞♂ زن خواست اعتراض کند که غول حرفش رو قطع کرد و گفت: همینه که هست!
حالا بگو آرزوت چیه؟
🧞♂ زن گفت: صلح!
من مایلم در خاور میانه صلح برقرار شود و از جیبش یک نقشهی جهان را بیرون آورد و گفت:
نگاه کن؛ این نقشه را میبینی؟
این کشورها را میبینی؟
اینها ... این و این و این و این و این …
و این یکی و این.
من میخواهم اینها به جنگهای داخلیشون و جنگهایی که با یکدیگر دارند خاتمه دهند و صلح کامل در این منطقه برقرار شود
🧞♂ غول نگاهی به نقشه کرد و گفت:
ما رو گرفتی؟
این کشورها بیشتر از هزاران سال است که با هم در جنگند. من که فکر نمیکنم هزار سال دیگه هم دست بردارند و بشه کاریش کرد.
درسته که من در کارم مهارت دارم ولی دیگه نه اینقدرها!
یه چیز دیگه بخواه. این محاله!
🧞♂ زن مقداری فکر کرد و سپس گفت: ببین ...
من هرگز نتونستم مرد ایدهآلام راملاقات کنم. مردی که عاشق باشه و دلسوزانه برخورد کنه و با ملاحظه باشه. مردی که بتونه غذا درست کنه و در کارهای خانه مشارکت داشته باشه. مردی که به من خیانت نکنه و معشوق خوبی باشه و همش روی کاناپه ولو نشه و فوتبال نگاه نکنه!
سادهتر بگم، یک شریک زندگی ایدهآل.
🧞♂ غول مقداری فکر کرد و بعد گفت:
اون نقشهی لعنتی رو بده دوباره یه نگاهی بهش بندازم ...
🧞♂ زن در حال قدم زدن در جنگل بود که ناگهان پایش به چیزی برخورد کرد. دقیق که نگاه کرد چراغ روغنی قدیمیای دید که خاک و خاشاک زیادی هم رویش نشسته بود.
🧞♂ زن با دست به تمیز کردن چراغ مشغول شد و در اثر مالشی که بر چراغ داد طبیعتا یک غول بزرگ پدیدار شد.
زن پرسید: حالا می تونم سه آرزو بکنم ؟؟
غول جواب داد: خیر
زمانه عوض شده است و به علت مشکلات اقتصادی و رقابتهای جهانی بیشتر از یک آرزو ممکن نیست.
🧞♂ زن خواست اعتراض کند که غول حرفش رو قطع کرد و گفت: همینه که هست!
حالا بگو آرزوت چیه؟
🧞♂ زن گفت: صلح!
من مایلم در خاور میانه صلح برقرار شود و از جیبش یک نقشهی جهان را بیرون آورد و گفت:
نگاه کن؛ این نقشه را میبینی؟
این کشورها را میبینی؟
اینها ... این و این و این و این و این …
و این یکی و این.
من میخواهم اینها به جنگهای داخلیشون و جنگهایی که با یکدیگر دارند خاتمه دهند و صلح کامل در این منطقه برقرار شود
🧞♂ غول نگاهی به نقشه کرد و گفت:
ما رو گرفتی؟
این کشورها بیشتر از هزاران سال است که با هم در جنگند. من که فکر نمیکنم هزار سال دیگه هم دست بردارند و بشه کاریش کرد.
درسته که من در کارم مهارت دارم ولی دیگه نه اینقدرها!
یه چیز دیگه بخواه. این محاله!
🧞♂ زن مقداری فکر کرد و سپس گفت: ببین ...
من هرگز نتونستم مرد ایدهآلام راملاقات کنم. مردی که عاشق باشه و دلسوزانه برخورد کنه و با ملاحظه باشه. مردی که بتونه غذا درست کنه و در کارهای خانه مشارکت داشته باشه. مردی که به من خیانت نکنه و معشوق خوبی باشه و همش روی کاناپه ولو نشه و فوتبال نگاه نکنه!
سادهتر بگم، یک شریک زندگی ایدهآل.
🧞♂ غول مقداری فکر کرد و بعد گفت:
اون نقشهی لعنتی رو بده دوباره یه نگاهی بهش بندازم ...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
منظر دیده قدمگاه گدایان شده است
کاخ دل درخور اورنگ شهی باید کرد
روشنان فلکی را اثری در ما نیست
حذر از گردش چشم سیهی باید کرد
خوش همی میروی ای قافلهسالار به راه
گذری جانب گم کرده رهی باید کرد
نه همین صف زده مژگان سیه باید داشت
به صف دلشدگان هم نگهی باید کرد
گر مجاور نتوان بود به میخانه نشاط
سجده از دور بهر صبحگهی باید کرد
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
منظر دیده قدمگاه گدایان شده است
کاخ دل درخور اورنگ شهی باید کرد
روشنان فلکی را اثری در ما نیست
حذر از گردش چشم سیهی باید کرد
خوش همی میروی ای قافلهسالار به راه
گذری جانب گم کرده رهی باید کرد
نه همین صف زده مژگان سیه باید داشت
به صف دلشدگان هم نگهی باید کرد
گر مجاور نتوان بود به میخانه نشاط
سجده از دور بهر صبحگهی باید کرد
ما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در ڪنج ملال خویشتن...
#شهریار
عالمی داریم در ڪنج ملال خویشتن...
#شهریار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام
صبح بخیر❤️
نیایش صبحگاهی
خدایا هر سحرگاه دل انگیز
شمیم ذکر با روحم در آمیز
حریم ذکر تو باغ برین است
مگر فردوس آیا غیر از این است؟
نصیبم ساز یارب بادهٔ عشق
نماز عشق بر سجادهٔ عشق
به رویم باز کن ابواب رحمت
به کامم ریز شهد ناب رحمت
به نورت ساز جانم را منور
که نور مطلقی الله اکبر
چراغ عقل در جانم بر افروز
ز عشقت در وجودم آذر افروز
نهال معرفت در سینه بنشان
فضای سینه ام را کن گل افشان
هدایت کن مرا تا وادی عشق
روانم ساز تا آبادی عشق
مداد عفو برکش بر گناهم
پناهم ده خدایا بی پناهم
نجاتم ده ز دوزخ وز دل نار
که هرگز بر تو بخشش نیست دشوار
#محسن_خانچی
صبح بخیر❤️
نیایش صبحگاهی
خدایا هر سحرگاه دل انگیز
شمیم ذکر با روحم در آمیز
حریم ذکر تو باغ برین است
مگر فردوس آیا غیر از این است؟
نصیبم ساز یارب بادهٔ عشق
نماز عشق بر سجادهٔ عشق
به رویم باز کن ابواب رحمت
به کامم ریز شهد ناب رحمت
به نورت ساز جانم را منور
که نور مطلقی الله اکبر
چراغ عقل در جانم بر افروز
ز عشقت در وجودم آذر افروز
نهال معرفت در سینه بنشان
فضای سینه ام را کن گل افشان
هدایت کن مرا تا وادی عشق
روانم ساز تا آبادی عشق
مداد عفو برکش بر گناهم
پناهم ده خدایا بی پناهم
نجاتم ده ز دوزخ وز دل نار
که هرگز بر تو بخشش نیست دشوار
#محسن_خانچی
نیایش صبحگاهی
پروردگارا
تو را سپاس میگویم که قدرت سکوت را به من عیان ساختی،
آرامشی که در هر گام بر من پدیدار میشود را سپاسگزارم
خداوندا یاریم کن بر کلامم مسلط باشم و با نارضایتی سکوت نکنم
حرفی را که بر زبان میرانم ناحق و خارج از عدل نباشد
آبرویی را بر آب و کاشانه ای بر باد ندهم،
بار الها! یاریم کن تا با کنایه غبار ناراحتی بر
روابطم،و با بی حرمتی چراغ دلی را به خاموشی ننهم،
ایزدا،عشق سرمایه هر انسان است،مرا سرمایه دار خوبیها قرار ده.
آمین
پروردگارا
تو را سپاس میگویم که قدرت سکوت را به من عیان ساختی،
آرامشی که در هر گام بر من پدیدار میشود را سپاسگزارم
خداوندا یاریم کن بر کلامم مسلط باشم و با نارضایتی سکوت نکنم
حرفی را که بر زبان میرانم ناحق و خارج از عدل نباشد
آبرویی را بر آب و کاشانه ای بر باد ندهم،
بار الها! یاریم کن تا با کنایه غبار ناراحتی بر
روابطم،و با بی حرمتی چراغ دلی را به خاموشی ننهم،
ایزدا،عشق سرمایه هر انسان است،مرا سرمایه دار خوبیها قرار ده.
آمین
..
زندگى قبل از هرچیز زندگىست؛ گل مىخواهد، موسیقى مىخواهد، زیبایى مىخواهد!
زندگى حتى اگر یکسره جنگیدن هم باشد، خستگى در کردن مىخواهد، عطر شمعدانىها را بوییدن مىخواهد...☁️🌱
#نادر_ابراهیمی
زندگى قبل از هرچیز زندگىست؛ گل مىخواهد، موسیقى مىخواهد، زیبایى مىخواهد!
زندگى حتى اگر یکسره جنگیدن هم باشد، خستگى در کردن مىخواهد، عطر شمعدانىها را بوییدن مىخواهد...☁️🌱
#نادر_ابراهیمی
ز قید خط و زلف امید نجات هست...
بیچاره عاشقی که شود مبتلای چشم!
#صائب_تبریزی
࿐༅࿇༅🍁༅࿇༅࿐
🎼 قرمز
🎙 گرشا رضایی
بیچاره عاشقی که شود مبتلای چشم!
#صائب_تبریزی
࿐༅࿇༅🍁༅࿇༅࿐
🎼 قرمز
🎙 گرشا رضایی
Telegram
attach 📎
آنتونی ۴۰ ساله بود که
دکترها به وی گفتند،
یک سال دیگر بیشتر زنده نیست؛ زیرا توموری در مغز خود دارد.
وی بیشتر از خود نگران همسرش بود که پس از وی چیزی برای وی باقی نمی گذاشت.
آنتونی قبل از این هرگز نویسنده حرفه ای نبود،
اما در درون خود میل و کششی به داستان نویسی حس می کرد و می دانست که استعداد بالقوه ای در وی وجود دارد.
بنابر این تنها برای باقی گذاشتن حق الامتیاز نشر برای همسرش پشت میز تحریر نشست و شروع به تایپ کرد.
او حتی مطمئن نبود که آیا ناشری حاضر می شود داستان وی را چاپ کند یا نه ولی می دانست که باید کاری انجام دهد.
در ژانویه ۱۹۶۰ وی گفت:
من فقط یک زمستان، بهار وتابستان دیگر را پشت سر خواهم گذاشت و پاییز آینده، همراه با برگریزان، خواهم مرد.
در این یک سال وی ۵ داستان را به انتها رساند و یکی دیگر را تا نیمه نوشت.
(بهره وری او در این یک سال برابر با بهره وری نصف عمر فورستر و دو برابر سلینجر بود.)
اما "آنتونی برجس" نمرد.
سرطان وی ناپدید شده بود.
وی تا پایان عمرخود، ۷۰ کتاب نوشت.
مشهورترین ڪتاب وی پرتقالهای کوکی است که به همت خانم پری رخ هاشمی به فارسی ترجمه شده است.
پس امید وار باش معجزه همیشه هست
کافیه ایمان داشته باشی
🌹
دکترها به وی گفتند،
یک سال دیگر بیشتر زنده نیست؛ زیرا توموری در مغز خود دارد.
وی بیشتر از خود نگران همسرش بود که پس از وی چیزی برای وی باقی نمی گذاشت.
آنتونی قبل از این هرگز نویسنده حرفه ای نبود،
اما در درون خود میل و کششی به داستان نویسی حس می کرد و می دانست که استعداد بالقوه ای در وی وجود دارد.
بنابر این تنها برای باقی گذاشتن حق الامتیاز نشر برای همسرش پشت میز تحریر نشست و شروع به تایپ کرد.
او حتی مطمئن نبود که آیا ناشری حاضر می شود داستان وی را چاپ کند یا نه ولی می دانست که باید کاری انجام دهد.
در ژانویه ۱۹۶۰ وی گفت:
من فقط یک زمستان، بهار وتابستان دیگر را پشت سر خواهم گذاشت و پاییز آینده، همراه با برگریزان، خواهم مرد.
در این یک سال وی ۵ داستان را به انتها رساند و یکی دیگر را تا نیمه نوشت.
(بهره وری او در این یک سال برابر با بهره وری نصف عمر فورستر و دو برابر سلینجر بود.)
اما "آنتونی برجس" نمرد.
سرطان وی ناپدید شده بود.
وی تا پایان عمرخود، ۷۰ کتاب نوشت.
مشهورترین ڪتاب وی پرتقالهای کوکی است که به همت خانم پری رخ هاشمی به فارسی ترجمه شده است.
پس امید وار باش معجزه همیشه هست
کافیه ایمان داشته باشی
🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام
صبح بخیر❤️
چشمهایت را آرام بگشا..
نور خورشید را لمس کن..
صدای پرنده ها را بشنو..
و سکوت زمان را،
که منتظر نواختن ملودی امروز توست
صبحی دیگر
روزی دیگر..
خدا را شاکر باش
برای فرصت دوبارهای که به تو میدهد
عشق را با تمام وجودت حس کن
و روزت را عاشقانه وخداگونه بساز.
صبح بخیر❤️
چشمهایت را آرام بگشا..
نور خورشید را لمس کن..
صدای پرنده ها را بشنو..
و سکوت زمان را،
که منتظر نواختن ملودی امروز توست
صبحی دیگر
روزی دیگر..
خدا را شاکر باش
برای فرصت دوبارهای که به تو میدهد
عشق را با تمام وجودت حس کن
و روزت را عاشقانه وخداگونه بساز.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام
صبح بخیر❤️
روز شد و چادر شب می درد
در پی آن عیش و تماشا دلم
از دل تو در دل من نکتههاست
آه چه ره است از دل تو تا دلم
#مولانا
صبح بخیر❤️
روز شد و چادر شب می درد
در پی آن عیش و تماشا دلم
از دل تو در دل من نکتههاست
آه چه ره است از دل تو تا دلم
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آبان ماهی های عزیز
تولدتون مبارک ❤️
تولدتون مبارک ❤️
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ما در جامعهای برونگرا #زندگی میکنیم که به تنهایی و سکوت ارزش زیادی نمیدهد.
ما دائما در حال پُر کردن درون خود با مکالماتِ فیلمها و برنامههای رادیویی و تلویزیونی هستیم.
ما در حالی که تشنگیِ فرهنگی و سیاسی داریم و دائما در حال جذب اطلاعات و به دنبال تفریح هستیم، همواره نگرانیم چیزی مهم را از دست بدهیم.
ما خود را با آنچه در دسترسمان است خفه میکنیم تا مبادا با خودمان تنها باشیم!
📚 #پدران_غایب
🖊 #گای_کارنو
♥️⃟🌙
#تصویر
ترکیب بارونُ پاییز و جنگل و بانو هایده...
ما دائما در حال پُر کردن درون خود با مکالماتِ فیلمها و برنامههای رادیویی و تلویزیونی هستیم.
ما در حالی که تشنگیِ فرهنگی و سیاسی داریم و دائما در حال جذب اطلاعات و به دنبال تفریح هستیم، همواره نگرانیم چیزی مهم را از دست بدهیم.
ما خود را با آنچه در دسترسمان است خفه میکنیم تا مبادا با خودمان تنها باشیم!
📚 #پدران_غایب
🖊 #گای_کارنو
♥️⃟🌙
#تصویر
ترکیب بارونُ پاییز و جنگل و بانو هایده...