Forwarded from نقدزی (سید محسن باقری)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Audio
⏯ نقد پلان به پلان فیلم پرندگان
🎬 سکانس چهارم _ سکانس سفر ملانی با قایق و اولین حمله پرندگان
تامی هارطونیانس & سیدمحسن باقری
#پلان_به_پلان #پرندگان
#آلفرد_هیچکاک #پارت_چهارم
#نقدزی
🆔 @naghdzee
🎬 سکانس چهارم _ سکانس سفر ملانی با قایق و اولین حمله پرندگان
تامی هارطونیانس & سیدمحسن باقری
#پلان_به_پلان #پرندگان
#آلفرد_هیچکاک #پارت_چهارم
#نقدزی
🆔 @naghdzee
Forwarded from محسن باقری
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from نقدزی (نقدزی)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
⏯ فیلم پرندگان (قسمت پنجم)
#پرندگان #آلفرد_هیچکاک
#پارت_پنجم #نقدزی
پلان به پلان در ادامه👇👇
🆔 @naghdzee
#پرندگان #آلفرد_هیچکاک
#پارت_پنجم #نقدزی
پلان به پلان در ادامه👇👇
🆔 @naghdzee
Audio
⏯ نقد پلان به پلان فیلم پرندگان (قسمت پنجم)
🎬 سکانس آشنایی در کافه
تامی هارطونیانس&سیدمحسن باقری
#پلان_به_پلان #پرندگان
#آلفرد_هیچکاک #پارت_پنجم #نقدزی
🆔 @naghdzee
🎬 سکانس آشنایی در کافه
تامی هارطونیانس&سیدمحسن باقری
#پلان_به_پلان #پرندگان
#آلفرد_هیچکاک #پارت_پنجم #نقدزی
🆔 @naghdzee
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
⏯ نقد پلان به پلان فیلم پرندگان (روی تصویر)
🎬 قسمت پنجم / سکانس آشنایی در کافه
با تامی هارطونیانس&سیدمحسن باقری
#پلان_به_پلان #پرندگان #روی_تصویر
#آلفرد_هیچکاک #پارت_پنجم #نقدزی
🆔 @naghdzee
🎬 قسمت پنجم / سکانس آشنایی در کافه
با تامی هارطونیانس&سیدمحسن باقری
#پلان_به_پلان #پرندگان #روی_تصویر
#آلفرد_هیچکاک #پارت_پنجم #نقدزی
🆔 @naghdzee
نقد پلان به پلان فیلم اعترافات ذهن خطرناک من با سید محسن باقری
در قالب صوت روی تصویر (برای اولین بار در نقدزی)
تعریف ایموجی ها:
⏯ پلان به پلان روی تصویر
🆔 @naghdzee
🆔 @mohsen_baghery_critic
پارت 1 - مونولوگ و سکانس آغازین:
⏯ https://t.me/naghdzee/133
➖➖ ➖➖ ➖➖ ➖➖
پارت 2 _ در شهر و سکانس مترو
⏯ https://t.me/naghdzee/140
➖➖ ➖➖ ➖➖ ➖➖
پارت 3 _ آشنایی با خانه و کاراکتر
⏯ https://t.me/naghdzee/150
➖➖ ➖➖ ➖➖ ➖➖
پارت 4 _ آشنایی با شخصیت صِحَت
⏯ https://t.me/naghdzee/155
➖➖ ➖➖ ➖➖ ➖➖
پارت 5 _ کشمکش های حل معما
⏯ https://t.me/naghdzee/173
➖➖ ➖➖ ➖➖ ➖➖
پارت 6 _ شخصیت زن و پیدا کردن جنس ها
⏯ https://t.me/naghdzee/210
➖➖ ➖➖ ➖➖ ➖➖
پارت 7 - رویارویی با معما و یادآوری روزانه
⏯ https://t.me/naghdzee/221
➖➖ ➖➖ ➖➖ ➖➖
پارت 8 - حل معما
⏯ https://t.me/naghdzee/248
➖➖ ➖➖ ➖➖ ➖➖
پارت 9 _ پایان فیلم
⏯ https://t.me/naghdzee/257
در قالب صوت روی تصویر (برای اولین بار در نقدزی)
تعریف ایموجی ها:
⏯ پلان به پلان روی تصویر
🆔 @naghdzee
🆔 @mohsen_baghery_critic
پارت 1 - مونولوگ و سکانس آغازین:
⏯ https://t.me/naghdzee/133
➖➖ ➖➖ ➖➖ ➖➖
پارت 2 _ در شهر و سکانس مترو
⏯ https://t.me/naghdzee/140
➖➖ ➖➖ ➖➖ ➖➖
پارت 3 _ آشنایی با خانه و کاراکتر
⏯ https://t.me/naghdzee/150
➖➖ ➖➖ ➖➖ ➖➖
پارت 4 _ آشنایی با شخصیت صِحَت
⏯ https://t.me/naghdzee/155
➖➖ ➖➖ ➖➖ ➖➖
پارت 5 _ کشمکش های حل معما
⏯ https://t.me/naghdzee/173
➖➖ ➖➖ ➖➖ ➖➖
پارت 6 _ شخصیت زن و پیدا کردن جنس ها
⏯ https://t.me/naghdzee/210
➖➖ ➖➖ ➖➖ ➖➖
پارت 7 - رویارویی با معما و یادآوری روزانه
⏯ https://t.me/naghdzee/221
➖➖ ➖➖ ➖➖ ➖➖
پارت 8 - حل معما
⏯ https://t.me/naghdzee/248
➖➖ ➖➖ ➖➖ ➖➖
پارت 9 _ پایان فیلم
⏯ https://t.me/naghdzee/257
Telegram
نقدزی
#پلان_به_پلان #قسمت_اول
#اعترافات_ذهن_خطرناک_من #نقدزی
#محسن_باقری
حجم: ٢١ مگ
@naghdzee
#اعترافات_ذهن_خطرناک_من #نقدزی
#محسن_باقری
حجم: ٢١ مگ
@naghdzee
⏯ پلان به پلان اعترافات ذهن خطرناک من
🎙 سید محسن باقری
🆔@mohsen_baghery_critic
1️⃣ قسمت اول - تیتراژ
t.me/mohsen_baghery_critic/220
2️⃣ قسمت دوم - آشنایی با شهر
t.me/mohsen_baghery_critic/222
3️⃣ قسمت سوم - در جستجوی خود
t.me/mohsen_baghery_critic/223
4️⃣ قسمت چهارم - آشنایی با خانه
t.me/mohsen_baghery_critic/224
5️⃣ قسمت پنجم - شروع معما (چالش و قصه)
t.me/mohsen_baghery_critic/225
6️⃣ قسمت ششم - آشنایی با شخصیت نورا
t.me/mohsen_baghery_critic/226
7️⃣ قسمت هفتم - حل معما
t.me/mohsen_baghery_critic/227
8️⃣ قسمت هشتم - پایانی
t.me/mohsen_baghery_critic/228
🎙 سید محسن باقری
🆔@mohsen_baghery_critic
1️⃣ قسمت اول - تیتراژ
t.me/mohsen_baghery_critic/220
2️⃣ قسمت دوم - آشنایی با شهر
t.me/mohsen_baghery_critic/222
3️⃣ قسمت سوم - در جستجوی خود
t.me/mohsen_baghery_critic/223
4️⃣ قسمت چهارم - آشنایی با خانه
t.me/mohsen_baghery_critic/224
5️⃣ قسمت پنجم - شروع معما (چالش و قصه)
t.me/mohsen_baghery_critic/225
6️⃣ قسمت ششم - آشنایی با شخصیت نورا
t.me/mohsen_baghery_critic/226
7️⃣ قسمت هفتم - حل معما
t.me/mohsen_baghery_critic/227
8️⃣ قسمت هشتم - پایانی
t.me/mohsen_baghery_critic/228
Telegram
محسن باقری - نقدزیست
#پلان_به_پلان #قسمت_اول
#اعترافات_ذهن_خطرناک_من #نقدزی
#محسن_باقری
حجم: ٢١ مگ
🆔 @mohsen_baghery_critic
@naghdzee
#اعترافات_ذهن_خطرناک_من #نقدزی
#محسن_باقری
حجم: ٢١ مگ
🆔 @mohsen_baghery_critic
@naghdzee
چراهنر؟ چرا نقد؟ - نقدزی.pdf
159.5 KB
مناظره_تفاوت_نقد_و_ریویو_در_گروه.pdf
434.9 KB
مناظره #تفاوت_نقد_و_ریویو در گروه #نقدزی ، ۱۴ خرداد ۹۷
با حضور سوگند رادمهر، امید سبحانی و محمدعلی شمس
با حضور سوگند رادمهر، امید سبحانی و محمدعلی شمس
متن کامل مناظره #تفاوت_نقد_و_ریویو در گروه #نقدزی با حضور سوگند رادمهر، امید سبحانی و محمدعلی شمس، در این پی دی اف : https://t.me/naghdzee/404
⚽️"جنگ، جنگ تا رویا"⚽️
شور، عشق، امید، امید و باز هم امید چیزی ست که بیش از هر تصویر دیگری از #تیم_ملی در نقش ذهن بســـته. تیمی مصمم، باغیرت و جنگنده که به ایرانی ها زندگی در گروه مرگ را هدیه داده است. پسرانی جسور و جنگجو که تعصب در رگ هایشان جاری ست و نه با ساق پاهایشان که با ضربان قلب ۸۰ میلیون ایرانی بازی می کنند. سر جلوی توپ می گذارند، از جان مایه می گذارند و ۹۰ دقیقه تئاتری از رویاهای همیشه دست نیافتنی ایرانی ها را زندگی می کنند؛ گویی که فردایی وجود ندارد.
چقدر آن دیالوگ #نجات_سرباز_رایان که می گفت "اگه خدا با ماست، پس کی با اوناست که دارن ما رو تیکه پاره می کنن؟!!!" بعد از بازی در سرمان می چرخید؛ تکه پاره نشدیم و تکه پاره کردیم اما #اسپانیا به بردی رسید که حقش نبود خدا با اسپانیا بود و حتی این تکنولوژی لعنتی.
قابی که بیش از هر صحنه ای در بانک عاطفی شیفتگان فوتبال و عاشقان ایران نقش بست لایی وحید امیری به جرارد پیکه بود؛ صحنه ای که سالهای سال
می تـــوانیم آن را همچون قصه ای اساطیری برای فرزندانمان تعریف کنیم و غرورمندانه برای نسل های آینده پز بدهیم که ما تماشاگران آن لحظه ی ناب شاعرانه در فوتبال بودیم.
پس از ضربه سر طارمی حسرت خوردیم، حسرتی بزرگ به اندازه گلی که گرفته نشد برایمان؛ به اندازه ضربه بی نقص کریم انصاری فرد؛ به اندازه خطای پنالتی که فقط چشمان مازیچ ندیدش؛ به اندازه اشکهای یحیی بعد از بازی ایسلند؛ به اندازه گل های بوسنی و... به اندازه همه این ها و شاید فراتر.
اما حالا تیمی به مصاف #پرتغال و البته رونالدوی آماده این روزها می رود که "می میرد اما از گروه صعود می کند" به سان گلادیاتورهایی که برای جنگ بر سر جانشان مردانه و محکم پا به مستطیل سبز می گذارند و چاره ای جز برد ندارند. آری این است همان ایران پرغرور و همیشه جنگنده من.
#امیررضا_رضائی
#نقدزی
غروب ۴ تیر ۹۷
@naghdzee
@amirrz7698
.
شور، عشق، امید، امید و باز هم امید چیزی ست که بیش از هر تصویر دیگری از #تیم_ملی در نقش ذهن بســـته. تیمی مصمم، باغیرت و جنگنده که به ایرانی ها زندگی در گروه مرگ را هدیه داده است. پسرانی جسور و جنگجو که تعصب در رگ هایشان جاری ست و نه با ساق پاهایشان که با ضربان قلب ۸۰ میلیون ایرانی بازی می کنند. سر جلوی توپ می گذارند، از جان مایه می گذارند و ۹۰ دقیقه تئاتری از رویاهای همیشه دست نیافتنی ایرانی ها را زندگی می کنند؛ گویی که فردایی وجود ندارد.
چقدر آن دیالوگ #نجات_سرباز_رایان که می گفت "اگه خدا با ماست، پس کی با اوناست که دارن ما رو تیکه پاره می کنن؟!!!" بعد از بازی در سرمان می چرخید؛ تکه پاره نشدیم و تکه پاره کردیم اما #اسپانیا به بردی رسید که حقش نبود خدا با اسپانیا بود و حتی این تکنولوژی لعنتی.
قابی که بیش از هر صحنه ای در بانک عاطفی شیفتگان فوتبال و عاشقان ایران نقش بست لایی وحید امیری به جرارد پیکه بود؛ صحنه ای که سالهای سال
می تـــوانیم آن را همچون قصه ای اساطیری برای فرزندانمان تعریف کنیم و غرورمندانه برای نسل های آینده پز بدهیم که ما تماشاگران آن لحظه ی ناب شاعرانه در فوتبال بودیم.
پس از ضربه سر طارمی حسرت خوردیم، حسرتی بزرگ به اندازه گلی که گرفته نشد برایمان؛ به اندازه ضربه بی نقص کریم انصاری فرد؛ به اندازه خطای پنالتی که فقط چشمان مازیچ ندیدش؛ به اندازه اشکهای یحیی بعد از بازی ایسلند؛ به اندازه گل های بوسنی و... به اندازه همه این ها و شاید فراتر.
اما حالا تیمی به مصاف #پرتغال و البته رونالدوی آماده این روزها می رود که "می میرد اما از گروه صعود می کند" به سان گلادیاتورهایی که برای جنگ بر سر جانشان مردانه و محکم پا به مستطیل سبز می گذارند و چاره ای جز برد ندارند. آری این است همان ایران پرغرور و همیشه جنگنده من.
#امیررضا_رضائی
#نقدزی
غروب ۴ تیر ۹۷
@naghdzee
@amirrz7698
.
نقدی بر فرم و نقدِ مسعود فراستی
محمدعلی شمس، ۱۷ تیر ۹۷، #نقدزی
@neoshams
@Mohsenbagheri
@naghdzee
توضیحات بیشتر در این پیام 👇🏼
https://t.me/naghdzee/420
محمدعلی شمس، ۱۷ تیر ۹۷، #نقدزی
@neoshams
@Mohsenbagheri
@naghdzee
توضیحات بیشتر در این پیام 👇🏼
https://t.me/naghdzee/420
نقدی بر فرم و نقدِ مسعود فراستی
آقای سردبیر! با ما حرف بزن!
دبیر بخش ادبیات در سرمقاله شماره اول "فرم و نقد" مرتکب خطایی عجیب شده؛ این سرمقاله مصداق بارز سرقت ادبی، سزاوار نکوهش و مایه ی تأسف است.
این هشدار، روزها بعد از مشاهده و بررسی سرمقاله ی مزبور، پس از ارسال چندین پیام از تمام راه های ممکن و بعد از انتظاری آزاردهنده و بی نتیجه برای شنیدن پاسخ از مسعود فراستی منتشر می شود.
بخش قابل توجهی از سرمقاله ی شکیبا سام، دبیر بخش ادبیات، نقل قول مستقیم است بدون کوچک ترین اشاره به این که این ها "قول" یک ادیب است نه خانم سام. این را وقتی می فهمیم که اصل متن ماریو بارگاس یوسا به ترجمه ی عبدالله کوثری در کتاب "چرا ادبیات؟" را خوانده باشیم (نگاه کنید به صفحات ۹ تا ۱۱).
طنز تلخ ماجرا اینجاست که خانم سام از "تعهد به فرم" دم می زند، اما خودش با زیر پا گذاشتن یکی از اصول بدیهی نویسندگی، فرمی فریب آلود پیش رویمان می گذارد. واقعا چنین فرم مُعوَجی در راستای محتوای ظاهری مقاله است یا ضد آن؟
می دانیم که نقل قول اگر غیرمستقیم باشد، اشاره به اسم نویسنده کافی ست؛ اگر مستقیم و کمتر از ۴۰ واژه باشد، داخل متن می آید و ذکر صفحه هم الزامی می شود؛ اما اگر بیشتر از ۴۰ واژه باشد، باید از متن اصلی جدا باشد تا مرز تألیف و ارجاع دقیقا مشخص شود. در این سرمقاله ما با نقل قول هایی مستقیم طرفیم با حجمی بیش از ۲۴۰ واژه! و دریغ از حتی یک بار ذکر نام یوسا یا کوثری، شماره ی صفحه پیشکش!
حتی اگر بخواهیم همدلانه خوش خیال باشیم و فرض کنیم که در فاصله نگارش متن تا انتشار مجله اشتباهی بر خلاف میل دبیر ادبیات و سردبیر مجله رخ داده و همه نشانه های ارجاع از متن حذف شده اند، باز هم باید پرسید: سکوت مجله در شماره های بعدی و بدتر از آن، بی تفاوتی در قبال پرسش های مخاطبین چه معنایی دارد؟ بارها از رئیس شنیده ایم که "فرم می دهد محتوا"؛ قبول؛ حالا آن فرمِ عجیبِ متنِ خانم دبیر و این رفتارِ غریبِ آقای سردبیر به ما چه می گوید درباره ی محتوای ذهن شان و تصوری که از فهم و شأن مخاطب دارند؟ قضاوت با شما.
بگذارید دقیق تر ارجاع دهیم به ادعاهای خودشان تا فاصله ی حرف و عمل به خوبی دیده شود. در همین سرمقاله، چند سطر بعد از آن نقل قول های فاقد ارجاع، آمده است: "تعهد به فرم، پیش شرط هرگونه آفرینش معناست." و در جایی دیگر تأکید شده: "ادبیات تعلیم نمی دهد، نشان می دهد و آشکار می کند. و آگاهی مان را در برابر کژی ها و کاستی ها گسترده می سازد." حالا این نقدِ ماست به فرمِ نادرست اولین سرمقاله ی بخش ادبیات و همین طور خودداری از اعتراف به این خطای آشکار در شماره های بعد که معنایی جز عدم تعهد به اصول نقد و بی احترامی به مخاطب ندارد.
قصد تعلیم نداریم چرا که استاد خودش معلم ماست. اما بر مبنای آنچه از نقدهای او و رفتار اصولی و حرفه ای اش در طول این دو دهه آموخته ایم، فقط می خواهیم کژی را آشکار کنیم تا آگاهی از کاستی ها گسترش پیدا کند. قصدمان ترمیم است نه تخریب. آقای سردبیر همیشه تأکید می کند که "رابطه ی روشنفکر با مردم نباید قطع شود" و این که "نقد، تیغ جراحی ست؛ می بُرد تا نجات دهد". انتظار داریم که فراستی، به عنوان منادی فرهنگ نقد، نقدپذیر باشد و همان طور که همیشه شعار دیالوگ سر داده، با اصلاح فرمِ مجله، وارد دیالوگ با مخاطبین جدی اش بشود و راهی برای نجات باز کند. "فرم و نقد" را نقد می کنیم چون دوستش داریم و مطمئنیم که آقای سردبیر این را بهتر از همه درک می کند.
لازم است راهمان را جدا کنیم از دو دسته:
در یک سو طرفداران بی منطق و متعصب مسعود فراستی که با دیدن این متن ناراحت می شوند و در سوی دیگر، دشمنان زخم خورده و کم سوادش که فرصت طلبانه مترصد ضربه زدن به حیثیت آقای سردبیر هستند و ممکن است این متن دلسوزانه را چیزی در حد تلاش های مذبوحانه ی خودشان بدانند و ساده لوحانه شاد شوند. ما با دوستان ساکت و توجیه گر بیشتر مشکل داریم تا دشمنان حقیر و کم مایه.
هم ارادتی که به اصول مورد تأکید مسعود فراستی داریم و هم نقد تندی که به مجله اش روا داشته ایم از یک موضع واحد نشأت می گیرد: جدی گرفتن نقد و احترام به مردی که برای گسترش فرهنگ نقد در سینما و بسی فراتر از آن، زحمت های زیادی کشیده است. خیلی مواقع در فضای واقعی و مجازی، در برابر دشمنان نامرد فراستی، دینمان که دفاعی مردانه بود از اصول نقد را ادا کرده ایم؛ حالا در این مورد، تکلیف مان نقدِ رفتار فراستی ست باز هم برای دفاع از همان اصول. حتی اگر استاد بخواهد از اصول نقد کوتاه بیاید، ما شاگردانش چنین نخواهیم کرد. "ما مکلفیم به ادای تکلیف"؛ نتیجه هر چه که می خواهد باشد.
محمدعلی شمس، ۱۷ تیر ۹۷، #نقدزی
با تشکر از اطلاع رسانی روزبه سعادتی، و پیگیری و راهنمایی سید محسن باقری
@neoshams
@Mohsenbaghery
@naghdzee
آقای سردبیر! با ما حرف بزن!
دبیر بخش ادبیات در سرمقاله شماره اول "فرم و نقد" مرتکب خطایی عجیب شده؛ این سرمقاله مصداق بارز سرقت ادبی، سزاوار نکوهش و مایه ی تأسف است.
این هشدار، روزها بعد از مشاهده و بررسی سرمقاله ی مزبور، پس از ارسال چندین پیام از تمام راه های ممکن و بعد از انتظاری آزاردهنده و بی نتیجه برای شنیدن پاسخ از مسعود فراستی منتشر می شود.
بخش قابل توجهی از سرمقاله ی شکیبا سام، دبیر بخش ادبیات، نقل قول مستقیم است بدون کوچک ترین اشاره به این که این ها "قول" یک ادیب است نه خانم سام. این را وقتی می فهمیم که اصل متن ماریو بارگاس یوسا به ترجمه ی عبدالله کوثری در کتاب "چرا ادبیات؟" را خوانده باشیم (نگاه کنید به صفحات ۹ تا ۱۱).
طنز تلخ ماجرا اینجاست که خانم سام از "تعهد به فرم" دم می زند، اما خودش با زیر پا گذاشتن یکی از اصول بدیهی نویسندگی، فرمی فریب آلود پیش رویمان می گذارد. واقعا چنین فرم مُعوَجی در راستای محتوای ظاهری مقاله است یا ضد آن؟
می دانیم که نقل قول اگر غیرمستقیم باشد، اشاره به اسم نویسنده کافی ست؛ اگر مستقیم و کمتر از ۴۰ واژه باشد، داخل متن می آید و ذکر صفحه هم الزامی می شود؛ اما اگر بیشتر از ۴۰ واژه باشد، باید از متن اصلی جدا باشد تا مرز تألیف و ارجاع دقیقا مشخص شود. در این سرمقاله ما با نقل قول هایی مستقیم طرفیم با حجمی بیش از ۲۴۰ واژه! و دریغ از حتی یک بار ذکر نام یوسا یا کوثری، شماره ی صفحه پیشکش!
حتی اگر بخواهیم همدلانه خوش خیال باشیم و فرض کنیم که در فاصله نگارش متن تا انتشار مجله اشتباهی بر خلاف میل دبیر ادبیات و سردبیر مجله رخ داده و همه نشانه های ارجاع از متن حذف شده اند، باز هم باید پرسید: سکوت مجله در شماره های بعدی و بدتر از آن، بی تفاوتی در قبال پرسش های مخاطبین چه معنایی دارد؟ بارها از رئیس شنیده ایم که "فرم می دهد محتوا"؛ قبول؛ حالا آن فرمِ عجیبِ متنِ خانم دبیر و این رفتارِ غریبِ آقای سردبیر به ما چه می گوید درباره ی محتوای ذهن شان و تصوری که از فهم و شأن مخاطب دارند؟ قضاوت با شما.
بگذارید دقیق تر ارجاع دهیم به ادعاهای خودشان تا فاصله ی حرف و عمل به خوبی دیده شود. در همین سرمقاله، چند سطر بعد از آن نقل قول های فاقد ارجاع، آمده است: "تعهد به فرم، پیش شرط هرگونه آفرینش معناست." و در جایی دیگر تأکید شده: "ادبیات تعلیم نمی دهد، نشان می دهد و آشکار می کند. و آگاهی مان را در برابر کژی ها و کاستی ها گسترده می سازد." حالا این نقدِ ماست به فرمِ نادرست اولین سرمقاله ی بخش ادبیات و همین طور خودداری از اعتراف به این خطای آشکار در شماره های بعد که معنایی جز عدم تعهد به اصول نقد و بی احترامی به مخاطب ندارد.
قصد تعلیم نداریم چرا که استاد خودش معلم ماست. اما بر مبنای آنچه از نقدهای او و رفتار اصولی و حرفه ای اش در طول این دو دهه آموخته ایم، فقط می خواهیم کژی را آشکار کنیم تا آگاهی از کاستی ها گسترش پیدا کند. قصدمان ترمیم است نه تخریب. آقای سردبیر همیشه تأکید می کند که "رابطه ی روشنفکر با مردم نباید قطع شود" و این که "نقد، تیغ جراحی ست؛ می بُرد تا نجات دهد". انتظار داریم که فراستی، به عنوان منادی فرهنگ نقد، نقدپذیر باشد و همان طور که همیشه شعار دیالوگ سر داده، با اصلاح فرمِ مجله، وارد دیالوگ با مخاطبین جدی اش بشود و راهی برای نجات باز کند. "فرم و نقد" را نقد می کنیم چون دوستش داریم و مطمئنیم که آقای سردبیر این را بهتر از همه درک می کند.
لازم است راهمان را جدا کنیم از دو دسته:
در یک سو طرفداران بی منطق و متعصب مسعود فراستی که با دیدن این متن ناراحت می شوند و در سوی دیگر، دشمنان زخم خورده و کم سوادش که فرصت طلبانه مترصد ضربه زدن به حیثیت آقای سردبیر هستند و ممکن است این متن دلسوزانه را چیزی در حد تلاش های مذبوحانه ی خودشان بدانند و ساده لوحانه شاد شوند. ما با دوستان ساکت و توجیه گر بیشتر مشکل داریم تا دشمنان حقیر و کم مایه.
هم ارادتی که به اصول مورد تأکید مسعود فراستی داریم و هم نقد تندی که به مجله اش روا داشته ایم از یک موضع واحد نشأت می گیرد: جدی گرفتن نقد و احترام به مردی که برای گسترش فرهنگ نقد در سینما و بسی فراتر از آن، زحمت های زیادی کشیده است. خیلی مواقع در فضای واقعی و مجازی، در برابر دشمنان نامرد فراستی، دینمان که دفاعی مردانه بود از اصول نقد را ادا کرده ایم؛ حالا در این مورد، تکلیف مان نقدِ رفتار فراستی ست باز هم برای دفاع از همان اصول. حتی اگر استاد بخواهد از اصول نقد کوتاه بیاید، ما شاگردانش چنین نخواهیم کرد. "ما مکلفیم به ادای تکلیف"؛ نتیجه هر چه که می خواهد باشد.
محمدعلی شمس، ۱۷ تیر ۹۷، #نقدزی
با تشکر از اطلاع رسانی روزبه سعادتی، و پیگیری و راهنمایی سید محسن باقری
@neoshams
@Mohsenbaghery
@naghdzee
زنان، هدف اصلی دلهره ی هیچکاکی
ولدن: به نظرتون ترسیدن مردها و زن ها متفاوته؟
هیچکاک: آره. مثلاً زن ها وقتی موش می بینن سریع می پرن روی صندلی، ولی مردها معمولاً نه. پس باید یه فرق هایی داشته باشن.
ولدن: شما برای ترسوندن کدومشون فیلم می سازین؟
هیچکاک: زن ها؛ چون ۸۰ درصد سینمارو ها زن هستند. حتی اگر ۵۰ ۵۰ هم بود نسبت مرد و زن در سینما، باز باید توجه داشته باشیم که انتخاب فیلم ها معمولاً به سلیقه ی زن هاست چون معمولاً مرده برمی گرده به زنه می گه: "عزیزم چه فیلمی دوست داری ببینیم؟"
برگرفته از مصاحبه با هیو ولدن، برنامه Monitor در BBC Four، سال ۱۹۶۴
#هیچکاک_شناسی #نقدزی
@naghdzee
ولدن: به نظرتون ترسیدن مردها و زن ها متفاوته؟
هیچکاک: آره. مثلاً زن ها وقتی موش می بینن سریع می پرن روی صندلی، ولی مردها معمولاً نه. پس باید یه فرق هایی داشته باشن.
ولدن: شما برای ترسوندن کدومشون فیلم می سازین؟
هیچکاک: زن ها؛ چون ۸۰ درصد سینمارو ها زن هستند. حتی اگر ۵۰ ۵۰ هم بود نسبت مرد و زن در سینما، باز باید توجه داشته باشیم که انتخاب فیلم ها معمولاً به سلیقه ی زن هاست چون معمولاً مرده برمی گرده به زنه می گه: "عزیزم چه فیلمی دوست داری ببینیم؟"
برگرفته از مصاحبه با هیو ولدن، برنامه Monitor در BBC Four، سال ۱۹۶۴
#هیچکاک_شناسی #نقدزی
@naghdzee
سینمای کوبریک: ضد سینما
دستکاری های کوبریک در اقتباس مهلک اند برای اکثر آثارش، و تقریبا همیشه جایی دور از وفاداری کامل یا اقتباس خلاقانه ی موفق (مثل سریر خون کوروساوا) می ایستند.
استنلی خودش را با این چالش مواجه می کرد تا عیار هنری کارش را بسنجد و ببیند آیا می توان فرم ادبی را طوری به هم ریخت و دوباره ساخت که فرم سینمایی خلق شود و بهتر هم خلق شود؟ ... ولی بیشتر اوقات کم می آورد در همین چالش.
شکی نیست که خودش حظ وافری برده از این فرایند؛ ولی متأسفانه بخش زیادی از این لذت انفرادی هنرمندانه برای ویران کردن و ساختن، به مخاطبش منتقل نمی شود چون بیشتر، ویرانی ها به چشم می آیند نه ساخته ها. این که می گوییم کوبریک با سینما، ضد سینمایی برخورد می کند یعنی همین. (البته این آسیب درجاتی دارد و مثلا در اودیسه ۲۰۰۱ یا چشمان تمام بسته کمتر دیده می شود)
کوبریک می آید سراغ این پدیده ی ذاتاً جمعی که تکنیکش را خوب می شناسد... خیلی خوب؛ اما فردیت پررنگ و مستقل و چموش فیلمساز چنان درگیر به کار گرفتن تکنیک برای ارضای دغدغه های فردی ش می شود که ارتباطش با جمع.... با آن بیرون... با مخاطب قطع می شود.
ما در فیلم های کوبریک در حال تماشای بازیگوشی های ذهن سخت گیر و ساده ستیز فیلمسازیم؛ کشتی گرفتن فردیت کوبریک را می بینیم با فردیت نویسنده ی متن های مورد علاقه ی کوبریک. شاید این کار عضلات ذهن کوبریک را ورزیده تر می کرد و تسلطش را بر تکنیک بیشتر. اما سؤال این است که:
زیاده خواهی های خودخواهانه ی ذهن استنلی آیا به هم نمی زند رابطه ی زیست و فرم را؟ و کور نمی کند حس مخاطب را؟
این گونه است که یک عاشق و استاد سینما، در عین ناباوری، می شود ضد سینما.
محمدعلی شمس، ۳۰ مرداد ۹۷
این متن برگی ست از پرونده ی کوبریک در گروه #نقدزی و در حاشیه ی دیالوگ با سید محسن باقری درباره #پرتقال_کوکی به رشته ی تحریر درآمد.
@naghdzee
@neoshams
.
دستکاری های کوبریک در اقتباس مهلک اند برای اکثر آثارش، و تقریبا همیشه جایی دور از وفاداری کامل یا اقتباس خلاقانه ی موفق (مثل سریر خون کوروساوا) می ایستند.
استنلی خودش را با این چالش مواجه می کرد تا عیار هنری کارش را بسنجد و ببیند آیا می توان فرم ادبی را طوری به هم ریخت و دوباره ساخت که فرم سینمایی خلق شود و بهتر هم خلق شود؟ ... ولی بیشتر اوقات کم می آورد در همین چالش.
شکی نیست که خودش حظ وافری برده از این فرایند؛ ولی متأسفانه بخش زیادی از این لذت انفرادی هنرمندانه برای ویران کردن و ساختن، به مخاطبش منتقل نمی شود چون بیشتر، ویرانی ها به چشم می آیند نه ساخته ها. این که می گوییم کوبریک با سینما، ضد سینمایی برخورد می کند یعنی همین. (البته این آسیب درجاتی دارد و مثلا در اودیسه ۲۰۰۱ یا چشمان تمام بسته کمتر دیده می شود)
کوبریک می آید سراغ این پدیده ی ذاتاً جمعی که تکنیکش را خوب می شناسد... خیلی خوب؛ اما فردیت پررنگ و مستقل و چموش فیلمساز چنان درگیر به کار گرفتن تکنیک برای ارضای دغدغه های فردی ش می شود که ارتباطش با جمع.... با آن بیرون... با مخاطب قطع می شود.
ما در فیلم های کوبریک در حال تماشای بازیگوشی های ذهن سخت گیر و ساده ستیز فیلمسازیم؛ کشتی گرفتن فردیت کوبریک را می بینیم با فردیت نویسنده ی متن های مورد علاقه ی کوبریک. شاید این کار عضلات ذهن کوبریک را ورزیده تر می کرد و تسلطش را بر تکنیک بیشتر. اما سؤال این است که:
زیاده خواهی های خودخواهانه ی ذهن استنلی آیا به هم نمی زند رابطه ی زیست و فرم را؟ و کور نمی کند حس مخاطب را؟
این گونه است که یک عاشق و استاد سینما، در عین ناباوری، می شود ضد سینما.
محمدعلی شمس، ۳۰ مرداد ۹۷
این متن برگی ست از پرونده ی کوبریک در گروه #نقدزی و در حاشیه ی دیالوگ با سید محسن باقری درباره #پرتقال_کوکی به رشته ی تحریر درآمد.
@naghdzee
@neoshams
.