نقدى بر اسلام
47.9K subscribers
6.58K photos
3.97K videos
932 files
5.85K links
اين كانال براي زدودن خرافات و تقدس زدايى تشكيل شده است. هدف ما مبارزه با جهل اديان ميباشد.
سايت ما
www.eslam.nu
ارتباط با ادمين:
@Naghde_eslam_bot
كتابخانه كانال
@ketabkhaneh_naghd
يوتيوب
https://www.youtube.com/channel/UCUVpfPD7eKOt-vs8M9FvTtQ
Download Telegram
💥 چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_اول

#قسمت_هفتم

نتیجه‌گیری از داستان ابرهه: #ابرهه هیچ گاه برای ویران کردن #کعبه به مکه حمله نکرد، جنگ او علیه قبیله معد و بنی‌عامر، متحدان #لخمیان، صورت گرفت.
«گوشمالی» نظامی قبیله معد و بنی‌عامر هم، نه در سال ۵۷۰ بلکه در سال ۵۴۷ میلادی بود. باید یادآوری کرد که در سال ۵۷۰ میلادی دیگر ابرهه حبشی وجود نداشته و در این سال یمن به دست #ایرانیان افتاده بود [زمان انوشیروان]. در این جا، یا اطلاعات ابن اسحاق اشتباه هستند یا کتیبه‌های به جا مانده.
پس #محمد در چه سالی متولد شد؟ ۵۷۰ یا ۵۴۷ میلادی؟
اگر ۵۷۰ میلادی است، پس #ابن_اسحاق این تاریخ را از کجا و بر چه پایه‌ای به دست آورده است؟ اگر سال تولد ۵۴۷ میلادی باشد آن‌گاه تمامی سیرت رسول‌الله در هم فرو می‌ریزد. آیا می‌توان در داستان ابن‌اسحاق یک ذره حقیقت یافت؟ این «هسته‌ی حقیقی» در کجای قصه‌ی ابن اسحاق نهفته است؟

💥داستان #عبدالمطلب، پدر بزرگ و عبدالله پدر محمد
پیش از پرداختن به کودکی محمد در سیره ابن اسحاق لازم است ببینیم که ابن اسحاق درباره‌ی خانواده‌ی محمد چه گزارش می‌دهد. در بخش «حکایت ذبح عبدالله» ابن اسحاق می‌نویسد که پدر بزرگ محمد، عبدالمطلب، از خدا می‌خواهد ده پسر به او ارزانی کند و قول می‌دهد که حتماً یکی از آن‌ها را در راه حق قربانی نماید.
خدا هم ده پسر به عبدالمطلب اعطا می‌کند. یک روز عبدالمطلب به فکر افتاد که به قول خود عمل کند و یکی از پسرانش را برای خدا قربانی کند. قرعه به نام کوچک‌ترین پسرش یعنی عبدالله، پدر محمد، افتاد.
وقتی عبدالمطلب خواست سر پسرش را ببرد، مردم قریش مخالفت کردند که او اجازه ندارد چنین رسمی را بوجود آورد. سرانجام، قضیه را با یک زن کاهن و جن‌گیر مورد اعتماد قریشیان درمیان می‌گذارند و مذاکرات فراوانی میان عبدالمطلب و قریشیان صورت می‌گیرد. باری، با میانجیگری زن کاهنِ جن‌گیر، قرار شد که عبدالمطلب ده شتر (به عنوان دیه #عبدالله) بگیرد و قرعه بیندازد. نشان به آن نشانی که سرانجام پس از قرعه‌کشی تعداد شترها به ١٠٠ می‌رسد و خدا به عبدالمطلب فرمان می‌دهد که پسرش عبدالله را قربانی نکند.
هر خواننده‌ای با خواندن این قصه به یاد قصه‌ی ابراهیم می‌افتد که می‌خواست پسرش اسماعیل را قربانی کند و خدا قوچی در اختیار او قرار می‌دهد تا ابراهیم آن را به جای اسماعیل برای خدا قربانی کند [تورات، کتاب آفرینش، ۲۲]. فرق داستان قربانی کردن پدر محمد، عبدالله، با اسماعیل فقط در این است که خدا برای ابراهیم یک قوچ می‌فرستد ولی برای عبدالمطلب ١٠٠ شتر.
البته، کاملاً روشن است که ابن اسحاق از این طریق می‌خواست جایگاه ویژه‌ای عبدالله، پدر محمد و به تبع آن برای خود محمد قایل شود.

ادامه دارد ...

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام

https://t.me/naghde_eslamm/22535
💥 چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_اول

#قسمت_هشتم(آخر)

#عبدالله، این نورچشمی خدا، وقتی از مراسم قربانی به خانه بازمی‌گردد، زنی که گویا خواهر #ورقه_ابن_نوفل، پسر عموی خدیجه، بود عبدالله را در خیابان یا جایی می‌بیند او را مورد خطاب قرار می‌دهد و از او «خواستگاری» می‌کند.
خواننده توجه داشته باشد که زن از مرد خواستگاری می‌کند و نه برعکس! ولی عبدالله پیشنهاد زن را رد می‌کند و همان روز با آمنه ازدواج می‌کند. روز بعد عبدالله دوباره سراغ زن «خواستگار» می‌رود ولی زن به او می‌گوید:
«دیک [دیروز] آن سخن از بهر آن می‌گفتم که نوری در پیشانی تو می‌تابید (یعنی نور وجود پیغامبر ما) و از بهر آن می‌گفتم و امروز آن نور نمی‌بینم و از این جهت سخن نمی‌گویم. و من دیروز عاشق آن نور بودم. چون دوش جایی دیگر بودی و آن نور آن‌جا نهادی، پس امروز مرا با تو کاری نیست.... ای عبدالله من طالب نور بودم، نه طالب تو و آن فسق و فجور.» (۱۰)
#ابن_اسحاق برای این که نشان بدهد که خدا با یک برنامه‌ریزی دقیق، قصد آفرینش یک دین نوین، اسلام، را داشت، نه تنها یک بار دیگر داستان ابراهیم را به عنوان پیش‌زمینه‌ی این معجزه بازسازی می‌کند بلکه علایم آمدن پیامبر جدید را به شکل نوری در پیشانی عبدالله، پدر پیامبر جدید، اعلام می‌کند. داستان پرمعجزه‌ی ابن‌ اسحاق ولی یک لایه‌ی پنهان نیز دارد و آن این است که پدربزرگ، پدر و مادر پیامبر نیز جزو برگزیدگان خدا می‌شوند و بدین گونه تافته‌ای جدابافته از مناسبات بت‌پرستی قریش می‌گردند. در حقیقت آن‌ها پیش از شکل‌گیری اسلام، مسلمان بودند. یعنی اگرچه آن‌ها در محیط «بت‌پرستی» زندگی می‌کردند، ولی بت‌پرست نبودند. از منظر اسلامی، یعنی آن‌ها از رگ و ریشه‌ی پیامبران گذشته به ویژه «ابراهیم» بوده‌اند.

💥پایان بخش نخست
——————————
#منابع اين بخش:
۱- تنها موردی که در کتاب‌های کهن غیر اسلامی در مورد پیامبر محمد سخن رفته، در اثر فردی با نام مستعار سبئوس (Seboes) کشیش و تاریخ‌نگار ارمنی است. سبئوس در نیمه‌ی دوم سده‌ی ۷ میلادی می‌زیست. در اثر سبئوس یعنی «تاریخ هراکلیوس» یک اشاره به محمد شده است. ولی همه‌ی مورخان می‌دانند که اصل کتاب سبئوس به زبان یونانی نوشته شده بود. آن‌چه که به دست ما رسیده ترجمه ارمنی آن است که چند دهه بعد صورت گرفت. نام محمد نه در بخش تاریخی، بلکه در بخش فهرست‌نگاری پیامبران آمده است. اکثر پژوهشگران بر این نظرند که این بخش بعدها به هنگام ترجمه از یونانی به ارمنی اضافه شده است، یعنی وقتی که اسلام دیگر به عنوان یک دین جا افتاده بود. افزون بر این، در این جا نیز اطلاعات ویژه یا به اصطلاح دندان‌گیری وجود ندارد.
۲- مرجع مورد اسناد در این جا کتاب «سیرت رسول‌الله» ابن اسحاق است. این کتاب توسط رفیع‌الدین اسحاق ابن محمد همدانی به فارسی ترجمه شد و توسط جعفر مدرس صادقی ویرایش گردید. چاپ ششم، نشر مرکز، سال ۱۳۹۴
۳- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، صص ۴۰-۴۱
۴- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۴۱
۵- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۴۲
۶- قرآن سوره ۱۰۵، ترجمه خرمشاهی
۷- پیگولوسکایا، نینا: اعراب، حدود مرزهای روم شرقی و ایران در سده‌های چهارم - ششم میلادی. نشر مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی۱۳۷۲، ترجمه‌ی رضا عنایت. ص ۴۰۶
۸- یارشاطر، احسان: حضور ایران در جهان اسلام. ترجمه فریدون مجلسی، انتشارات مروارید، تهران ۱۳۸۱، ص ۴۳
۹- طبری، محمد بن جریر: تاریخ طبری یا تاریخ الرسل والملوک. ترجمه: ابوالقاسم پاینده. نشر الکترونیک آذرماه ۱۳۸۹، صص ۳۷- ۳۸
۱۰- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، صص ۷۴ - ۷۵

بزودى بخش دوم اين سلسله مقالات را در كانال قرار خواهيم داد.

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
💥 چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_دوم

#قسمت_پنجم

خواننده متوجه می‌شود که #ابن_اسحاق تا چه اندازه از سنتِ ادیان دیگر در نگارش زندگینامه‌ی #محمد بهره برده است.
نکته سوم، خراب شدن ایوان کسرا به هنگام تولد یا نطفه بستن محمد است.
مورخین اسلامی می‌گویند که محمد در سال ۵۷۰ زاده شد. این سال برابر است با تصرف #یمن توسط #خسرو_انوشیروان، یعنی اوج قدرت شاهنشاهی ساسانی.
ما هیچ سندی در دست نداریم که بگوید در این زمان «زلزله» یا به اصطلاح یک فاجعه طبیعی رخ داده که در آن «ایوان کسرا» آسیب دیده باشد. به عکس، ایرانیان موفق می‌شوند یمن را قلمرو خود تبدیل نمایند و هیچ زلزله یا آتشفشانی هم در این سال گزارش نشده است که ایوان کسرا را خراب کرده باشد.

💥نتیجه‌گیری میانی
در #بخش_یک دیدیم که تاریخ تولد محمد یعنی سال ۵۷۰ میلادی فاقد هر گونه پایه و اساس است. ابن‌ اسحاق موفق شد تا با اتکاء به اسطور‌های یهودی، مسیحی و بودایی یک قالب جدید برای زندگینامه‌ی محمد بسازد. در این داستان، نقش ابراهیم که می‌خواست پسرش را در راه خدا قربانی کند، به پدر بزرگ محمد، #عبدالمطلب، داده می‌شود. عبدالمطلب هم قصد می‌کند که کوچک‌ترین پسرش عبدالله، پدر محمد، را در راه خدا قربانی کند. یعنی در این جا «عبدالله» جای «اسماعیل» را می‌گیرد. از لحاظ دینی این نکته‌ی مهمی است، زیرا طبق باور یهودیان و مسیحیان، خدا پس از مرگ ابراهیم، عهد خود را با اسحاق می‌بندد ولی قول می‌دهد که از اسماعیل نیز ملتی بزرگ بوجود آید.
خواننده حالا متوجه می‌شود که چرا #ابن_اسحاق یک بار دیگر داستان ابراهیم و قربانی کردن پسرش را در قالب عبدالمطلب و عبدالله برای تاریخ اسلام، بازنویسی کرده است. او می‌خواهد بگوید که حالا خدا یک پیمان نوینی با عبدالله (به جای پیمان گذشته میان خدا و اسحاق) می‌بندد.
همان‌گونه که دیدیم تقریباً همه‌ی عناصر داستانی که ابن اسحاق به کار گرفته از سنت گذشته به وام گرفته شده‌اند و ربطی به تاریخ واقعی ندارند. به عبارتی ما در داستان ابن اسحاق تا کنون با هیچ سرنخ تاریخیِ آمون‌پذیر رو به رو نشده‌ایم، هر آن چه او نوشته‌ی فقط بازنویسی تاریخ رستگاری (دینی) است.
یتیم بودن و شبان بودن پیامبران
همه‌ی روایت‌های اسلامی بر این نکته توافق دارند که محمد، یتیم بوده است. زیرا پدرش #عبدالله پیش از تولد او می‌میرد. ولی یتیم بودن پیامبران یک سنت دیرینه بود. #موسا یک بچه‌ی سرراهی بود که پدر و مادر نداشت، مسیح هم پسر یک زن باکره بود، یعنی پدر بیولوژیک نداشت یا به عبارتی یتیم بود، بودا هم پدر بیولوژیک نداشت، یا به عبارتی یتیم بود.
ابن اسحاق می‌نویسد که محمد یک مادر شیری، دایه، به نام #حلیمه داشت. حلیمه در مکه زندگی نمی‌کرد، او جزو عشایر صحرا، یعنی بدوی بود. ابن اسحاق می‌نویسد که یک بار برادر شیری (رضایی) محمد، پسر حلیمه، صحنه‌ی زیر را می‌بیند و ترسان و لرزان نزد مادرش می‌رود و می‌گوید:
«یا اُماه [ای مادر]، دو شخص آمدند و برادرِ قریشی مرا خوابانیدند و شکم وی بشکافتند و تازیانه‌ای چند بر وی زدند و اینک افتاده است.» (۱۰)

ادامه دارد ...

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
پاسخ به دروغ آخوندى كه ادعا ميكند استاد حوزه است و مانند هميشه دروغش را افشا ميكنيم و ثابت ميكنيم كه شما استاد دروغگوئى و عامل فساد در جامعه هستى ...

#طبرى مورخ بزرگ اسلام و يكى از اولين مورخين تاريخ اسلام در مورد شورش مردم #مدينه مينويسد:
▪️در اواخر سال ٦٣ هجرى كه مردم #مدينه بر ضد يزيد شورش كردند و اين قيام در تاريخ به نام حرّه نامگذارى شده است( كه البته هيچكدام از خاندان على نه شركتى در آن داشتند و نه حتى همراه مردم بودند) #امويان در محاصره شورشيان درآمدند.

▪️ #مروان_بن_حكم و پسرش عبدالملك كه از دوستان نزديك على بن حسين( #امام_سجاد) بودند، در اين واقعه، زنان و خانواده اش را به دست على بن حسين سپرد كه از گزند مردم در امان بمانند و او آنها را به خارج از شهر منتقل كند.

▪️پس از اين واقعه شورش ديگرى رخ داد كه مردم مدينه بر عليه امويان قيام كردند و خواهان به خلافت رسيدن #عبدالله_ابن_زبير بودند.(ميبينيد كه فرزندان على هيچ محبوبيت و هيچ وزنه سياسى در ميان مردم نبودند و حتى براى آن تلاشى هم نميكردند) اين اتفاقات، بى درنگ پس از درگذشت ناگهانى #يزید كه در يک چراگاه و به هنگام شكار به وقوع پيوست، افتاد.
كلا چيزى به نام شيعه وجود خارجى نداشته است كه بخواهد طرفدارى هم داشته باشد.

▪️مروان ابن حكم و امويان پس از قيام مردم از مدينه تارانده شدند و به دمشق گريختند.
چيزى نگذشت كه مروان ابن حكم در دمشق به خلافت رسيد و چند ماه بعد از دنيا رفت و پسرش #عبدالملک_ابن_مروان به خلافت مسلمين در دمشق(شام) رسيد.

▪️روابط دوستانه #محمد_بن_حنفيه فرزند امام على و على بن الحسين(سجاد) روابط بسيار دوستانه و خوبى بود تا جائى ک عبدالملک به اين دو عنايت بسيارى داشت.

خوب همانطور كه ديديد نه تنها على بن الحسين(امام سجاد) مخالف قيام مردم مدينه عليه امويان بود بلكه در ميان اين قيام جان خانواده مروان را نيز نجات داد و آنها را از شهر خارج كرد كه از سوى طرفداران ابن زبير آسيبى به آنها نرسد.

در مورد بيعت سجاد و يزيد و اعلام نوكرى و بردگى او به يزيد نيز مداركى را بعد از مطلب قرار خواهم داد.
#منابع:
تاريخ طبرى، ج ٣ ص ٣٥٣-٣٥٤
انساب الاشراف بلذرى ج ٥، ص ٣٤١

اين آخوند و مفتخوران همفكرش يادشان باشد ما اينجا هستيم تا دروغهاى شما را افشا كنيم.

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_چهاردهم

#عبدالله_حضرمی با هفتاد تن از همراهانش را که از بیم جان بر دژی پناه برده بودند بدستور #على، آن دژ به آتش کشیده شد و همه را زنده زنده سوزاندند که یک تن رهایی نیافت و زمانی دراز بوی گوشت بدنهای سوخته شده در هوا پخش بود و مردم را آزار میداد.
#متن_عربى: وَكَتَبَ إِلَى عَلِيٍّ مَعَ ظَبْيَانَ بْنِ عُمَارَةَ، وَكَانَ مِمَّنْ قَدِمَ مَعَ جَارِيَةَ وَإِنَّ جَارِيَةَ قَدِمَ عَلَيْنَا فَسَارَ إِلَى ابْنِ الْحَضْرَمِيِّ فَقَتَلَهُ حَتَّى اضْطَرَّهُ إِلَى دَارٍ مِنْ دُورِ بَنِي تَمِيمٍ، فِي عِدَّةِ رِجَالٍ مِنْ أَصْحَابِهِ بَعْدَ الإِعْذَارِ وَالإِنْذَارِ، وَالدُّعَاءِ إِلَى الطَّاعَةِ، فَلَمْ يُنِيبُوا وَلَمْ يَرْجِعُوا، فَأَضْرَمَ عَلَيْهِمُ الدَّارَ فَأَحْرَقَهُمْ فِيهَا، وَهُدِمَتْ عَلَيْهِمْ
#منبع: تاريخ الطبري ج ٥ ص ١١٢
لينك صفحه كتاب در سايت حوزه:
http://lib.efatwa.ir/47196/5/112

روزی ،على، از #ولید پسر عقبه خواست تا پیرو او گردد وليد پاسخ داد
بر چه اميد با تو بيعت كنيم پر و بال ما را تو كندى و سينه ما را پر از كين كردى، پدر مرا تو كشتى
#منبع:دفتر زندگانی حسین پوشينه دوم نوشته زین العابدین رهنما چاپ ششم برگ ٣٧٣ و ٣٧٤
ای کاش #روشنفکرنمایان ما به اندازه ولید تازی خرد میداشتند و بر خونهای نیاکان خود ارج می نهادند و بدینگونه خفت بار ۱۴۰۰ سال با همه نیرو در زمینه بزرگداشت دشمنان دیرینه خود کوشش نمی نمودند و روان نیاکان خود را نمی آزردند
در #جنگ_جمل برای دستیابی برهبری با #عایشه همسر دردانه محمد جنگید و به اندازه ای آدم کشت که دفترهای اسلامی ستاینده او میگویند از کشته ها پشته ساخت و سه بار شمشیر او خم شد
٪#منبع: منتخب التواريخ در زندگانی چهارده معصوم نوشته حاج محمد هاشم خراسانی برگ ١٦٣ میگوید در یکی از جنگهای صفین با معاویه بگفته #علامه_مجلسی شمار مقتولین بدست على از پانصد نفر علاوه بودند و چند مرتبه ذوالفقار او خميده شد و با زانوى مبارك راست ميكرد
لينك صفحه از #كتاب_منتخب_التواريخ صفحه ١٦٣ در اثبات مطلب بالا :
https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/image/34297 }
در رویداد خونین #صفین برای دستیابی بر پیشوایی که چهارده ماه و هیجده روز بدرازا کشید و کشته شدگان بدست او و یارانش را سی و شش هزار تا چهل هزارتن دانسته اند که آمده است خانواده ای در #بصره برجای نماند تا از شمشیر #على داغدار نباشد
#منابع:
١) دفتر زندگانی حسین نوشته زین العابدین رهنما پوشینه دوم برگ ۱۲۹
٢) دفتر مرد نامتناهی نوشته حسن صدر برگ ۲۲ در یکی از جنگهای صفين على پانصد کس را با دست خود و با شمشیر کشت در آن حد که چندین شمشیر عوض کرد
از #کتاب_زندگانی_علی ابن ابی طالب تالیف عمر ابوالنصر)

ادامه دارد .....
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_نوزدهم

#علی_شریعتی در دفتر سیمای محمد خود می نویسد چه بگویم؟ مگر با کلمات میتوان از علی سخن گفت، على خود محمد دیگری است. شگفت اینکه در سیمای علی محمد را نمایان تر میتوان دید ؟
#منبع: دفتر سیمای محمد نوشته علی شریعتی برگ ۵۸۲)
در حاشيه بر ۲۳ سال و طبری چنین آمده است وعلى سنگدلی خود را در سربریدن اسیران بنی قریظه و خیبر و چهار سال رهبری و جنگ و برادرکشی بدرستی نشان داد
#منبع: حاشیه بر ۲۳ سال برگ ۲۴۲ - تاریخ طبری برگ ١٣٧٣)
زمانیکه #عبدالله_بن_ملجم را پس از کوبیدن شمشیر زهرآلودش بر سر نسبتاً مبارك آن امام همام پیش او بردند پرسید چرا این کار را کردی وی پاسخ داد بس که تو خونهای مردمان ريختی
طبرى ميگويد :
چون ابن ملجم را بیاوردند على گفت: «ای دشمن خدا مگر با تو نیکی نکرده بودم؟»
گفت: «چرا»
گفت: « پس چرا چنین کردی؟»
گفت: « شمشیرم را چهل صبحگاه تیز کردم و از خدا خواستم که بدترین مخلوق خویش را با آن بکشد.»
#منبع: تاريخ طبرى جلد ششم ترجمه ابوالقاسم پاينده صفحه ٢٦٨٤
#متن_عربى: وثم قال: أي عدو الله، ألم أحسن إليك! بلى، قال: فما حملك على هذا؟ قال: شحذته أربعين صباحا و سألت الله أن يقتل به شر خلقه
#منبع: تاريخ الطبري ج ٥ ص ١٤٥
http://lib.efatwa.ir/47196/5/145
#علی_شریعتی در دفتر سیمای محمد خود چنین آورده است أنا النبي السيف، به معناى اینست که من پیغمبر شمشیر کشان هستم که با زبان ساده میشود پیغمبر غداره کشان و آدم کشان
#منابع: برگ ۲۵۰ از دفتر حاشیه بر ۲۲ سال برداشت از برگ ۸۰ دفتر سیمای محمد، علی شریعتی)
#مولوى نيز با اين بيت ميفهماند شخصى كه پيامبر شمشير است افرادش نيز دائماً در جنگ و آدمكشى مستمر بايد باشند:
چون نبي السيف بوده آن رسول / امت او صفدرانند و فحول
در روايت #صحيح_بخارى نيز خود #محمد ميگويد
من پيشاپيش قيامت همراه با شمشير فرستاده شده ام تا الله يگانه و بدون شريك پرستش گردد موفقيت من زير سايه شمشيرم است و خوارى و ذلت بر مخالفانم مقرر گرديده است
#متن_عربى: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: بعثت بين يدي الساعة بالسيف حتى يعبد الله وحده لا شريك له وجعل رزقي تحت ظل رمجي و الصغار على من خالف أمري
#منبع: مسند أحمد بن حنبل به تحقيق احمد شاكر ج ٤ ص ٥١٥
http://lib.efatwa.ir/45399/4/515

در دفتر پیامبر نوشته رهنما و #منتهی_الامال قمی آمده که على با فرود آوردن یک شمشیر چنان بر سر طلحه نواخت که مغزش بر زمین افتاد
#منبع: برگ ٧١٦ دفتر رهنما و برگ ٦٠ پوشينه يكم منتهى الأمال قمی)
و در نهج البلاغه میگوید بخدا از کودکی شمشیر میزدم تا امروز که پیر شده ام
#منبع: نهج البلاغه برگ ١٠٢).
آیا در جایی پیدا می کنید که دانشگاه و بیمارستانی ساخته است؟
آیا شناسایی خدای توانا نیاز به راهنمایی داشت یا کشتار و تاراج و برده گیری؟
در یکی از گردنه ها علی و زبیر در کنار چشمه آبی کمین کردند دو مرد و یک شترسوار را که برای آب آمده بودند دستگیر کردند و نزد محمد بردند چون آنان ایستگاه کاروانیان را نشان نمیدادند به اندازه ای در دست علی و زبیر شکنجه شدند تا ناگزیر به اعتراف گرديدند
#منبع:دفتر پیامبر نوشته رهنما برگهاى ٦٧٨ - ٦۸۰ ).
#على بدستور #محمد مردی بنام مقداد را سر برید
#منبع: دفتر اسلام شناسی علی شریعتی برگ ١٦٣)

ادامه دارد .....
💥 نگاهى گذرا به #مذهب_شيعه

#قسمت_دوم

💥جنبش سیاسی #شیعه
این موضوع را از زبان زنده ياد #دکتر_کسروی بیان میکنم ، ایشان مفصلا در این رابط بحث کرده اند ولی چکیده ای از آن را می آورم:
((#شیعیگری تاریخچه بسیار درازی میدارد، بلکه خود تاریخی میباشد. ولی ما در اینجا آنرا به کوتاهی یاد خواهیمکرد .
شیعیگری به این معنی که خواست ماست از زمان بنی امیه آغاز یافته. چون #معاویه به دستاویز کشته شدن عثمان با #امام_علی بن ابیطالب به جنگ برخاست و پس از مرگ او خلافت را با زور و نیرنگ، بدست آورده در خاندان خود ارثی گردانید. این رفتار او به بسیاری ازمسلمانان گران افتاد، و کسان بسیاری آرزوی خلافت کرده چنین خواستند که آنرا از دست بنی امیه بیرون آورند .
لیکن تا معاویه زنده می بود کسی نیارست بجنبد. پس از مرگ او #حسین_بن_علی به کوشش برخاست ولی از ناپایداری پیروانش کاری از پیش نبرد، و بدانسان که همگی
میدانند، کشته گردید. سپس چون یزید پسر معاویه مُرد و پسر او
#معاویه نام، پس از چهل روز خلافت از آن کناره جست و برخی آشفتگیها به میان افتاد. #عبدالله_بن_زبیر در مکه و محمد بن حنفیه در مدینه به دعوی خلافت پرداختند، و #مختار در کوفه برخاست که او نیز در نهان به خلافت میکوشید. ولی اینها نیز کاری نتوانستند و یکایک از میان رفتند .سپس دو خاندان بزرگی با بنی امیه به نبرد برخاستند:
یکی #عباسیان (پسران عباس عموی بنیادگزار اسلام)، و دیگری #علویان (پسران علی). عباسیان بنیاد کار خود را به زمینه چینی نهاده چون ناخرسندی ایرانیان را از بنی امیه میدانستند و از آمادگی آنان به شورش آگاه می بودند، نمایندگانی به ایران فرستادند که در اینجا نهانی به کوششهایی پردازند و دسته هایی از پیروان پدید آورند. لیکن علویان بسادگی برمیخاستند و جنگ میکردند و کشته میشدند (چنانکه زید بن علی، یحیی پسر او،محمد نفس زکیه، برادرش ابراهیم، حسین صاب فخ ودیگران کشته شدند).
از اینرو بنی عباس کار را پیش بردند و با دست ابومسلم بنیاد بنی امیه را برانداخته خود بجای ایشان خلیفه گردیدند.
آرزومندان خلافت از هیچگونه کوشش در راه آرزو باز نمی ایستادند. خونها از هم میریختند. خاندانها برمی انداختند. دروغ و نیرنگ بکار میبردند .در این کشاکش ها #پیروان_علویان «شیعه» نامیده می شدند که بهمان معنی «پیروان» می باشد. «شیعیگری» از همانجا آغاز گردیده)
#منبع: احمد کسروی -شیعه گری ص ١ گفتار یکم گزیده حمدالله مستوفی
خواندیم که کسروی چه میگوید و علاوه بر آن مشخص میشود که شیعه چیزی نیست که از صدر اسلام بوده باشد و دیگر اینکه فهمیدیم که این نهضتی بود همانند دیگر تشکلهای دیگر برای مقابله
با طرفداران خلفای راشدین جز علی.
در آن زمان جز شیعه فرق دیگری نیز وجود داشتند که هرکدام برای هدفی، همانند شیعه شکل گرفتند؛
جنبش هایی همانند (سنباد، استادسیس، المقنع هشام، خرم دینان مازیار بن قارن)
#منبع:
١) تاریخ ایران پس از اسلام، اقبال اشتیان
٢) تاریخ مردم ایران جلد دوم، زرین کوب،
٣) تاریخ یعقوبی،
که از ذکر چگونگی آنها خود داری میکنم
ولی همین ما را بس که از جنبشهای الحادی دوره اولیه عباسی بودند که در تقابل با اسلام بوجود آمدند. #معتزله از دیگر آنها بودند و خوارج که خود به بیست قسمت تقسیم میشوند

ادامه دارد .......

https://t.me/naghde_eslamm/26479
گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_سى_و_ششم(آخر)

💥هجوم وحشيانه و جنايات پسران علی در ایران
#حسن و #حسین پسران علی بدستور پدر همراه #سعيد_العاص سردار خون آشام تازی به مازندران تازش بردند و کشتاری خونین کردند که در برابر پایداری و پایمردی مردم #مازندران مصقله سردار تازی کشته شد.
پسران على نیز زخمهای سختی برداشتند ولی سرانجام بر مردم مازندران پیروز گشتند و زنان و دختران و مردان بسیاری را به غنيمت گرفتند و دارایی مردم را تاراج کردند که بر سر بخش غنيمت در کم و زیادی برده و کنیز میان پسران على و فرماندهان تازی گفتگو و کشمکشی سخت درگرفت که بازگشتند.
{#منابع: فتوح البلدان صفحات ۱۸۲، ۱۵۲، ٣٠٣
كتاب زندگانی حسین نوشته زین العابدین رهنما پوشینه دوم برگ ۲۰ میگوید: حسین پسر على در تازش و کشتار گرگان هم همراه کشتارگران تازی بوده است که به سال سی ام #ددمنشانه توانستند گرگان را سرکوب نمایند.
در كتاب حسین و ایران نوشته کورت فريشلر برگردان منصوری برگ ۲۵ و برگ ۱۸۳ پوشینه یکم
كتاب زندگانی حسین نوشته زین العابدین رهنما، #ارینب همسر عبد الله چنین گوید و شجاعتهای او (حسین) را هم در جنگهای آفریقا و هم در نبرد طبرستان چیزها شنیده ام،
اسلام شناسی میرفطروس ۹۲. }
پس از کشته شدن #حسین پسر على, برادر شوهر دختر او که #عبدالله_زبیر نام داشت، عتاب پسر ورقاء الرياحي را به سرکوبی مردم #ری و #اصفهان فرستاد که پس از تازش و چاپش و کشتار، زنان و دختران بیشماری را به کنیزی بردند
{#نكته مورد اشاره:
مصعب بن زبیر همسر #سکینه_دختر_حسین بود که عبداله برادر او یکی از دو خلیفه زمان بود، اصفهان جزء قلمرو تاراجگری او بود.
#منبع: كتاب امام حسین و ایران برگردان منصوری برگهای ۵۲۹ تا ۵۲۸. }
به اتفاق و اجماع قول تاریخ نویسان بزرگ نظیر #طبری و ابن اثیر در شرح وقایع سال ۲٦۱ ھ حسن بن زید نوه امام حسن يكبار شهر #چالوس را به آتش کشید و سراسر آنرا سوخت و با خاک یکسان ساخت.
{#منبع: کتاب علویان طبرستان تفريظ عبدالحسین زرکوب نوشته ابوالفتح حکیمیان برگ ٨٦. }
در باره حسن بن زید آمده است مردی سختگیر و خونریز و شديد التصميم و... و... بود.
مورخان درباره خونریزیهای او داستانها نقل کرده اند که نشان میدهد داعي کبیر از قتل عباد حتی نزدیکان خود و هَدَم بلاد، حتى آبادیهائیکه صاحبانش روزگاری دوش بدوش او در جنگها شرکت میکردند ملالتی نداشت، در ایام سلطنت او وجوه ناس اشراف، و دو تن از سادات حسینی مقتول شدند یکی حسین بن احمد بن محمد بن عبد الله بن الباهربن على بن الحسين بن على ابیطالب است و دیگری عبیدالله بن على بن الحسين بن جعفربن عبد الله بن حسين الاصفر على بن الحسين بن على ابیطالب بود
بدستور داعی این دو را در برکه آب غرق کردند تا جان بدادنند آنگاه جسد ایشانرا در سردابی افکند در سال ۲۵۸ هـجرى .
و دیگر از مقتولین داعی کبیر پسر خاله او حسن بن محمد بن جعفر بن عبد الله بن حسين الأصغر بن علی بن حسین ابی طالب را دست بسته حاضر ساخت و سرش را برید.
و چون میخواست جماعتی از مردم مازندران را از دم تیغ بگذراند. پس خویشتن را به بیماری زد و پس از روزی چند آوازه مرگ خود را راه انداخت. پس او را در جنازه(تابوت) جای داده و به مسجد بردند تا بر وی نماز گذاردند.
چون مردم در مجلس انجمن شدند، ناگاه آن جماعتی که با ایشان مواضعه نهاده بود از جای بجستند و درهای مسجد را فروبسته و تیغ بکشیدند و داعی نیز از جنازه شاکی السلاح بیرون جست و شمشیر بکشید و جماعتى كثير را دستخوش شمشیر ساخت.
در ناسخ التواریخ گوید: حسن زید ایشانرا محاصره کرد و همه را در مسجد جامع آمل به قتل رسانید و اجساد آنها را در گودالی در قسمت شرقی مسجد انداخت.
حسن زید دستور داد دست و پای یکهزار مرد دیلمی را بریدند.
{#منبع: کتاب علویان طبرستان تغريظ عبدالحسین زرکوب نوشته ابوالفتح حکیمیان برگهای ۸۵ تا ۸۸ }
•آیا میتوان از روان چنین کسانی که در سرشتشان کشتار خودی و بیگانه روا است چشم داشتی داشت که مردم ایران با فریب دکانداران دین به ستایش از آنان میپردازند؟
•آيا چنين موجودات خونخوارى كه جز ريختن خون مردم كار و هدفى نداشته اند را بايد سرور و سالار و امام و معصوم ناميد ؟؟
💥 فحاشى به ناموس مخالفان جزئى از اخلاق و رفتار ائمه شيعه بوده است.
باتوجه به روايات و احاديث موجود در كتب علماى شيعه،
ائمه شيعه در برخورد با مخالفانشان هميشه فحاشى ناموسى ميكرده و مادر مخاطب را مورد عنايت قرار ميداده اند.


البته اين ادبيات و فحاشيها اول در قرآن كتاب دينى مسلمانان آغاز شد، زمانى كه مخالفان را زنا زاده (زنيم) ناميد و براى تحقير شغل زن ابولهب كه هيزم كشى بود را بعنوان يك توهين بكار برد.
مقايسه مخالفان به چهارپا و امثال آن نيز در آيات زيادى بكار رفته است.
#حسين_بن_على نيز بعنوان توهين شمر را فرزند #زن_بزچران خطاب ميكند و #عبدالله_بن_جعفر_طيار برادرزاده على بن ابيطالب، يكى از بستگانش كه حسين را عامل قتل فرزندانشان ميداند را پسر #زن_بدبو خطاب ميكند.

فحاشى پيروان اين مذهب به منتقدين و مخالفينشان ريشه در خلق و خوى قرآنى و تربيت ائمه شان دارد.
ولى آخوندهاى شياد با ناديده گرفتن اين اسناد، ائمه شيعه را قديسانى معرفى ميكنند كه الگوى اخلاق بوده اند كه صدالبته اين ادعا به يك جوك شبيه است تا حقيقت.
@naghde_eslamm
نقدى بر اسلام
●کتاب‌سوزی مسلمانان، خیانتی غیر قابل جبران به تاریخ بشریت #قسمت_پنجم یکی از تعصب‌های اسلام‌گرایان از همان صدر اسلام این بود که آنان هر چیزی را نفی می‌کردند و از بین‌می‌بردند و می‌گفتند که تنها کتاب قرآن ما را کفایت می‌کند. پیامبر اسلام در بستر مرگ گفت:…
کتاب‌سوزی مسلمانان، خیانتی غیر قابل جبران به تاریخ بشریت

#قسمت_ششم

یکی از تعصب‌های اسلام‌گرایان از همان صدر اسلام این بود که آنان هر چیزی را نفی می‌کردند و از بین‌می‌بردند و می‌گفتند که تنها کتاب قرآن ما را کفایت می‌کند.
پیامبر اسلام در بستر مرگ گفت: یک قلم و کاغذی برایم بیاورید که چیزی را برای شما بنویسم که شما گمراه نشوید؛
اما اصحاب و یاران او از این درخواست امتناع ورزیدند و گفتند: بیماری بر محمد غلبه کرده است و هذیان می‌گوید؛
در این هنگام عمر بن خطاب گفت: کتاب الله قرآن ما را کفایت می‌کند.
با این تفکر وقتی به کشورهای دیگر حمله کردند به صورت وحشیانه تمام کتب و تمدن آنان را نابود کردند.

#عبدالله_مستوفی مورخ مشهور ایرانی و از رجال برجسته و فرهیخته در دوران قاجاریه می‌نویسد:
#متن: ...اما شیعه‌های اهل ایران از راه دیگر هم حق دارند با عمر بد باشند زیرا عمر کشور ما را خراب کرد و بعد از مسلمان شدن ایرانی‌ها باز هم تا توانست ریشه ملیت ما را کند و هر جا از معارف و فرهنگ ما اثری دید، با جمله "حسبنا کتاب الله" نابود کرد. من از این حیث قطع نظر از تشیع بین این مرد و اسکندر و چنگیز فرقی نمی‌بینم،
حتی عمر را مخرب فرهنگ عمومی دنیا می‌دانم زیرا با همان جمله بی پیر حسبنا کتاب الله، کتابخانه اسکندریه را هم سوزانده و هزار سال معارف و فرهنگ عمومی را عقب انداخته است.
#منبع: کتاب شرح زندگانی من، نوشته عبدالله مستوفی، جلد ۱ صفحه ۳۲۳ انتشارات زوار

~همان‌طور که خودتان مشاهده کردید، اعراب اسلام‌گرا با هجوم به مصر، کتابخانه‌ بزرگ اسکندریه را با حکم عمر بن خطاب به آتش کشیدند و چیزی از میراث علمی آنان باقی نگذاشتند؛
همین‌طور کتابخانه های ایران را تخریب کردند؛ جای بسی تاسف است که هنوز عده‌ای دنباله‌رو دین کتابخانه‌سوز هستند.
https://t.me/naghde_eslamm/32272
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 فحاشى به ناموس مخالفان جزئى از اخلاق و رفتار ائمه شيعه بوده است.
باتوجه به روايات و احاديث موجود در كتب علماى شيعه،
ائمه شيعه در برخورد با مخالفانشان هميشه فحاشى ناموسى ميكرده و مادر مخاطب را مورد عنايت قرار ميداده اند.


البته اين ادبيات و فحاشيها اول در قرآن كتاب دينى مسلمانان آغاز شد، زمانى كه مخالفان را زنا زاده (زنيم) ناميد و براى تحقير شغل زن ابولهب كه هيزم كشى بود را بعنوان يك توهين بكار برد.
مقايسه مخالفان به چهارپا و امثال آن نيز در آيات زيادى بكار رفته است.
#حسين_بن_على نيز بعنوان توهين شمر را فرزند #زن_بزچران خطاب ميكند و #عبدالله_بن_جعفر_طيار برادرزاده على بن ابيطالب، يكى از بستگانش كه حسين را عامل قتل فرزندانشان ميداند را پسر #زن_بدبو خطاب ميكند.

فحاشى پيروان اين مذهب به منتقدين و مخالفينشان ريشه در خلق و خوى قرآنى و تربيت ائمه شان دارد.
ولى آخوندهاى شياد با ناديده گرفتن اين اسناد، ائمه شيعه را قديسانى معرفى ميكنند كه الگوى اخلاق بوده اند كه صدالبته اين ادعا به يك جوك شبيه است تا حقيقت.
@naghde_eslamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️مصاحبه با حافظ و قاری قرآن که از اسلام خارج شد

#عبدالله_گوندال، يكى از حافظان سرشناس قرآن است که اخیرا بدليل مطالعه و تحقيق، اسلام را ترک کرده است.
گوندال در مورد ترك اسلام می‌گوید من شادم، و بدون الله عالی هستم!
اين حس را تمامى كسانى كه با تحقيق اسلام يا اديان ديگر را ميگذارند، دارند زيرا عملا خود را رها شده از قيد و بند قوانين متحجرانه ميبينند.
@naghde_eslamm
Forwarded from نقدى بر اسلام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️مصاحبه با حافظ و قاری قرآن که از اسلام خارج شد

#عبدالله_گوندال، يكى از حافظان سرشناس قرآن است که اخیرا بدليل مطالعه و تحقيق، اسلام را ترک کرده است.
گوندال در مورد ترك اسلام می‌گوید من شادم، و بدون الله عالی هستم!
اين حس را تمامى كسانى كه با تحقيق اسلام يا اديان ديگر را ميگذارند، دارند زيرا عملا خود را رها شده از قيد و بند قوانين متحجرانه ميبينند.
@naghde_eslamm