نقدى بر اسلام
48.1K subscribers
6.58K photos
3.97K videos
932 files
5.84K links
اين كانال براي زدودن خرافات و تقدس زدايى تشكيل شده است. هدف ما مبارزه با جهل اديان ميباشد.
سايت ما
www.eslam.nu
ارتباط با ادمين:
@Naghde_eslam_bot
كتابخانه كانال
@ketabkhaneh_naghd
يوتيوب
https://www.youtube.com/channel/UCUVpfPD7eKOt-vs8M9FvTtQ
Download Telegram
💥 پژوهشى در زندگى نامه سلمان فارسى

#قسمت_هجدهم

اين #مر ِد_خرسوار بيت المقـدس نيـز #عيـسا_مـسيح بـوده کە سـالی يـکبـار در بيت المقدس بر مردم ظاهر میشده و معجزه هائی میکرده است تا ايمـان مردم مستحکم بماند.
ايــن بــود تعدادى از داســتاﻧﻬائی کە مورخين مسلمان دربــارۀ زنــدگی ســلمان و چگونگى مــسلمان
شــدنش نوشــته انــد، و هرکــدام ديگــری را نقــض مــیکنــد؛ و هر کــدام از آﻧﻬــا فريــاد مــیزنــد کە مــن بــی بنيــادم و کــسی کە مــرا ســاخته گرفتــار اوهــام بــوده،
افسانه دوست بوده، و افسانه بافته است.
مؤلفــان #اهــل_تــشيع نيــز داســتاﻧﻬای خــاص خودشــان را دربــارۀ #ســلمان_فارسی آورده اند و طبق معمول آكنده از خرافات و افسانه هاييست كه انسان با خواندنشان دچار سردرگمى ميشود و مادر اينجا يکی از آﻧﻬا را در برايتان مينويسم.

#داستان_پنجم
#شـــيخ_صـــدوق از بزرگترين روحانيون شيعه كه در قرن پنجم هجرى زندگى ميكرده، يـــک زنـــدگینامـــه دربـــارۀ
سلمان آورده و نوشته کە #علی_بن_ابيطالب از زبان سلمان شنيده و بازگو كرده است.
اگر در روايت اهل سيره پدر و مادر سلمان يا اهل اسـپهان يـا خوزسـتان
و آ تش پرست بودند، و پدر سلمان يك جا دهقان روستائى اهل #جى و در جاى ديگر از بزرگان #جندى_شاپور و در يك جاى ديگرى افسر سواره نظام ارتش بود، در روايت شـيخ صدوق پدر و مادر اواز بزرگان #شيراز و خورشيد پرست بوده اند و نام سلمان نيز در اين داستان #روزبه پسر خشبودان است(خَــشبودان يعنــی مَبخَــرَه/ بخوردان)
در شيراز آنزمان نيز از نوشتۀ شيخ صدوق میبينيم کە مسيحيان میزيسته اند و زبانشان عربی بوده اسـت و بە زبـان عربـی اذان مـیگفتـه انـد و بە نبو ِت محمـد ايمـان داشـته انـد، و آن در زمـانی بـوده کە حـتى محمـد بە دنيـا
نيز نيامده بوده است.
شـيخ صـدوق چـونکە اهـل تـشيع جعفـری امـامی اسـت »#تقيـه« نيـز بايـد کە قسمت اعظمى از گفتار و نوشتارش را شامل شود.
لـذا مـیبينـيم کە روزبـه از اوائـل جـوانی اهــل تقيــه بــوده، پرســتش خورشــيد را رهــا کــرده بــوده و رو بە خورشــيد نمــاز خودش را میخوانـده اسـت، و پـدر و مـادرش مـی پنداشـته انـد کە بە خورشـيد
سجده میکند.
اين داستان سلمان را #موسا_کاظم از زبـان #جعفـر_صادق و او از زبـان محمـد بــاقر و او از زبــان علـی سجاد و او از زبــان حــسين و او از زبــان امـام علـی و او از زبـان سـلمان فارسـی شـنيده بـوده اسـت.

ادامه دارد ...

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22081
💥 چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_دوم

#قسمت_پنجم

خواننده متوجه می‌شود که #ابن_اسحاق تا چه اندازه از سنتِ ادیان دیگر در نگارش زندگینامه‌ی #محمد بهره برده است.
نکته سوم، خراب شدن ایوان کسرا به هنگام تولد یا نطفه بستن محمد است.
مورخین اسلامی می‌گویند که محمد در سال ۵۷۰ زاده شد. این سال برابر است با تصرف #یمن توسط #خسرو_انوشیروان، یعنی اوج قدرت شاهنشاهی ساسانی.
ما هیچ سندی در دست نداریم که بگوید در این زمان «زلزله» یا به اصطلاح یک فاجعه طبیعی رخ داده که در آن «ایوان کسرا» آسیب دیده باشد. به عکس، ایرانیان موفق می‌شوند یمن را قلمرو خود تبدیل نمایند و هیچ زلزله یا آتشفشانی هم در این سال گزارش نشده است که ایوان کسرا را خراب کرده باشد.

💥نتیجه‌گیری میانی
در #بخش_یک دیدیم که تاریخ تولد محمد یعنی سال ۵۷۰ میلادی فاقد هر گونه پایه و اساس است. ابن‌ اسحاق موفق شد تا با اتکاء به اسطور‌های یهودی، مسیحی و بودایی یک قالب جدید برای زندگینامه‌ی محمد بسازد. در این داستان، نقش ابراهیم که می‌خواست پسرش را در راه خدا قربانی کند، به پدر بزرگ محمد، #عبدالمطلب، داده می‌شود. عبدالمطلب هم قصد می‌کند که کوچک‌ترین پسرش عبدالله، پدر محمد، را در راه خدا قربانی کند. یعنی در این جا «عبدالله» جای «اسماعیل» را می‌گیرد. از لحاظ دینی این نکته‌ی مهمی است، زیرا طبق باور یهودیان و مسیحیان، خدا پس از مرگ ابراهیم، عهد خود را با اسحاق می‌بندد ولی قول می‌دهد که از اسماعیل نیز ملتی بزرگ بوجود آید.
خواننده حالا متوجه می‌شود که چرا #ابن_اسحاق یک بار دیگر داستان ابراهیم و قربانی کردن پسرش را در قالب عبدالمطلب و عبدالله برای تاریخ اسلام، بازنویسی کرده است. او می‌خواهد بگوید که حالا خدا یک پیمان نوینی با عبدالله (به جای پیمان گذشته میان خدا و اسحاق) می‌بندد.
همان‌گونه که دیدیم تقریباً همه‌ی عناصر داستانی که ابن اسحاق به کار گرفته از سنت گذشته به وام گرفته شده‌اند و ربطی به تاریخ واقعی ندارند. به عبارتی ما در داستان ابن اسحاق تا کنون با هیچ سرنخ تاریخیِ آمون‌پذیر رو به رو نشده‌ایم، هر آن چه او نوشته‌ی فقط بازنویسی تاریخ رستگاری (دینی) است.
یتیم بودن و شبان بودن پیامبران
همه‌ی روایت‌های اسلامی بر این نکته توافق دارند که محمد، یتیم بوده است. زیرا پدرش #عبدالله پیش از تولد او می‌میرد. ولی یتیم بودن پیامبران یک سنت دیرینه بود. #موسا یک بچه‌ی سرراهی بود که پدر و مادر نداشت، مسیح هم پسر یک زن باکره بود، یعنی پدر بیولوژیک نداشت یا به عبارتی یتیم بود، بودا هم پدر بیولوژیک نداشت، یا به عبارتی یتیم بود.
ابن اسحاق می‌نویسد که محمد یک مادر شیری، دایه، به نام #حلیمه داشت. حلیمه در مکه زندگی نمی‌کرد، او جزو عشایر صحرا، یعنی بدوی بود. ابن اسحاق می‌نویسد که یک بار برادر شیری (رضایی) محمد، پسر حلیمه، صحنه‌ی زیر را می‌بیند و ترسان و لرزان نزد مادرش می‌رود و می‌گوید:
«یا اُماه [ای مادر]، دو شخص آمدند و برادرِ قریشی مرا خوابانیدند و شکم وی بشکافتند و تازیانه‌ای چند بر وی زدند و اینک افتاده است.» (۱۰)

ادامه دارد ...

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
💥 چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_دوم

#قسمت_هفتم(آخر)

جالب این جاست که #محمد نیز مانند پیامبران پیش از خود شبان بود. در انجیل عهد قدیم به اندازه‌ی بسنده درباره‌ی شبانی موسا سخن رفته است (کتاب خروج، بخش ۳، بند۱). ولی تا آن جا که به حرفه برمی‌گردد، عیسا شغل شبانی نداشت.
ولی در #انجیل عهد جدید، همواره از عیسا به عنوان «شبان/چوپان خوب» نام برده می‌شود [از منظر تمثیلی دینی].
#ابن_اسحاق می‌نویسد وقتی محمد داستان زندگی‌اش را برای صحابه تعریف می‌کرد گفت همه‌ی پیامبران شبان بوده‌اند. صحابه از او می‌پرسند، یا رسول‌الله تو هم؟ رسول‌الله می‌گوید: آری، من هم شبان بودم [سیرت ابن اسحاق].
ولی یتیم بودن پیامبران که از سنت #یهودی به #مسیحیت و اسلام راه پیدا کرد، خود ریشه در زندگینامه‌ی سارگون اول (یا سارگون بزرگ) پادشاه آشور دارد که کتیبه‌اش به جا مانده است. در حقیقت کودکی #موسا، همان زندگی سارگون اول است که بازنویسی شده است. کتیبه‌ی زیر از سارگون اول برای ما بجا مانده است، این همان روایتی است که چند سد سال بعد به عنوان داستان کودکی موسا بازگو می‌شود:
«از مادری ئنی توم [کاهنه] زاده شدم مادر مرا در سبدی نهاد، سبد و در سبد را قیراندود کرد، سبد را به رود سپرد و سبد و من بر آب شناور شدیم. رود مرا نزد آکی (Akki) آبکش معبد برد آکی سبد را از رود گرفت و من پسر و باغبان آکی شدم به هنگام باغبانی ایشتر شیدای من شد، و چنین بود که چهار و ... سال پس به شهریاری پرداختم شهریار مردمان سیاه‌سری که من بر آنان فرمان راندم» (۱۴)
باری، تاکنون به هر نکته‌ای که از زندگینامه‌ی پیامبر اسلام اشاره کردیم، دیدیم که ریشه در تاریخ رستگاری پیشین دارد.
ابن اسحاق هیچ داده‌ی تاریخی و واقعی به ما نمی‌دهد، او فقط و فقط خوانش دیگری از تاریخ دینی گذشته ارایه می‌دهد و تلاش می‌کند که با به کارگیری عناصر [داستانی] تاریخ دینی گذشته و بر بستر آن یک پیامبر جدید با یک زندگینامه‌ی جدید بیافریند.
این زندگینامه و به پیرو آن تاریخ آغازین اسلام بدون پشتیبانی سدها حدیث‌نویس مورد حمایت عباسیان امکان‌ناپذیر می‌بود.

#منابع بخش دوم:
۱- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۷۶
۲- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۷۶
۳- انجیل عهد جدید، انجیل متا، بخش دو، بند ۱ تا ۳
۴- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۷۶
۵- انجیل عهد جدید، انجیل لوقا، بخش ۱ (تولد یحیای پیغمبر)، بندهای ۵۶ تا ۸۰
۶- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۸۵
۷- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۸۶
۸- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۸۷
۹- بی‌نیاز، ب: درباره‌ی تأثیر بودیسم بر اسلام. در: http://eslamshenasi.net/?p=228
۱۰- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۸۰
۱۱- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۸۰
۱۲- سیرت رسول‌الله ابن اسحاق، ص ۸۱
۱۳- انجیل عهد قدیم، کتاب اشعیاء نبی، بخش یک، بندهای ۱۸ تا ۱۹
۱۴- گری، جان: اساطیر خاور نزدیک (بین‌النهرین)، انتشارات اساطیر، تهران ۱۳۷۸، ترجمه باجلان فرخی، ص ۹۶

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535