نقدى بر اسلام
47.9K subscribers
6.58K photos
3.97K videos
932 files
5.85K links
اين كانال براي زدودن خرافات و تقدس زدايى تشكيل شده است. هدف ما مبارزه با جهل اديان ميباشد.
سايت ما
www.eslam.nu
ارتباط با ادمين:
@Naghde_eslam_bot
كتابخانه كانال
@ketabkhaneh_naghd
يوتيوب
https://www.youtube.com/channel/UCUVpfPD7eKOt-vs8M9FvTtQ
Download Telegram
نقدى بر اسلام
▪️چگونه بايد يك آخوند بيشرافت را آسفالت كرد؟ #قسمت_پنجم ▪️وقاحت ملاى پسمانده در اثبات جعلش در تصوير بالا ميبينيد كه: #الف) ملاى پسمانده براى تاييد نظام معتزلى، نقل قولى از شريف مرتضى را آورده بود كه ايشان از نظام تمجيد كرده است. #ب) ما با ارائه تصوير كتاب،…
▪️چگونه بايد يك آخوند بيشرافت را آسفالت كرد.
#قسمت_ششم

▪️جعل و سانسور و شيادى
#اولا: كتاب لسان الميزان نوشته ابن حجر عسقلانى از علماى بزرك اهل سنت در معرفى راويان احاديث ميباشد و نه نوشته ذهبى!
#دوما؛ ابن حجر در حال معرفى شخصى به نام (احمد بن محمد بن السرى بن ابى دارم) ميباشد كه وى را چنين معرفى ميكند:
رافضى كذاب = رافضى دروغگوئى كه اوائل سال ٣٥٧ فوت كرد. در ادامه ابن حجر عسقلانى ميگويد كه: حاكم نيشابورى از وى روايت كرده و گفته: رافضى(شيعى) غيرثقه = رافضى(شيعى) غير قابل اعتماد
#سوما؛ پس از اين معرفى، ابن حجر از زبان احمد بن حماد الكوفى مينويسد كه ابن ابى دارم در آخرین روزهای زندگى اش هرچه برايش ميخواندند تاييد ميكرد منجمله مردى اين را برايش خواند كه: عمر با لگد به شكم فاطمه زد تا اینکه محسن سقط شد.
▪️اثبات شد كه:
١) ذهبى نويسنده كتاب لسان الميزان نيست بلكه ابن حجر عسقلانى است
٢) عسقلانى ابى دارم را بعنوان يك شيعى دروغگو معرفى كرده
٣) حاكم نيشابورى نيز ابى دارم را شيعى غير قابل اعتماد معرفى كرده
٤) ملاى پسمانده هم منبع، هم خبر كلى متن را جعل و تحريف كرده و مخاطبنش را يك عده احمق فرض كرده است
@naghde_eslamm
نقدى بر اسلام
▪️محمد و سئوالاتى كه كل ادعاى نبوتش را به باد فنا داد. #قسمت_پنجم ▪️سئوال دوم: درباره مردی كه ازين سوى زمين به آن سو رفت(ذوالقرنین در قرآن)، پاسخ محمد شبیه به سئوال قبلی بود. مبهم و غير واضح و بدون ارائه هر نوع اسمى! محمد پاسخ را به صورت آیاتى كه همراهش…
▪️محمد و سئوالاتى كه كل ادعاى نبوتش را به باد فنا داد.

#قسمت_ششم

▪️سوال سوم: روح چیست؟
#پاسخ: طبق معمول محمد هیچ جواب واضح و قابل فهمى به سئوال كننده نداد.
محمد كه ادعاى پيامبرى از سوى الله و ادعاى ارتباط با او بوسيله فرشته اى به نام وحى را داشت در پاسخ به يك سئوال ساده و واضح در مورد روح اين آيات را ارائه داد:
▪️سوره اسراء:
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا
أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا ﴿۸۵﴾
#ترجمه: و در باره روح از تو مى ‏پرسند بگو روح از دستورات پروردگار من است و به شما از دانش جز اندكى داده نشده است (۸۵) بله، روح از دستورات پروردگارت است، اما آیا پروردگارت به تو نگفت که روح چیست؟
تصور کنید كه از یک ستاره شناس كه تمام عمرش را در حال تحقيق و مطالعه در ستارگان بوده است، بپرسید: کسوف چیست؟
و او در پاسخ بگويد:
من با الله تماس گرفتم و الله گفت: بگو كسوف از دستورات پروردگارم است و شما دانش زیادی در اينباره ندارى!!
مضحك تر ازين پاسخ شنيده بوديد؟؟
آنوقت اسلامگرايان شيعه و سنى فرياد ميزنند كه محمد كل مشركان مكه را مبهوت علم و دانش خودش كرده بود و هيچ سئوالى نبود كه نتواند پاسخ بدهد اما كماكان با او مخالفت ميكردند و به گمراهى رفتند چون نميخواستند حقيقت را بپذيرند.
بله اكنون چون نماينده اى از سوى مردم مكه وجود ندارد و اسلامگرايان يكه تاز ميدان هستند ميتوانند هر دروغى را به خورد پيروان بيخرد اسلام بدهند.
اما آيات قرآن خودش گوياى خيلى ازين مسائل است.
خلاصه اينكه، محمد پس از پانزده روز غیبت، برخلاف وعده اى كه داده بود، پاسخ های ضعیف و غير قابل قبولى را ارائه کرد. ٣ سئوال ساده اى كل ادعاى محمد را با خاك يكسان كرد، تعداد اشخاصى كه اصحاب كهف ناميده شده اند، ماهيت واقعى ذوالقرنين و اينكه او كيست و ماهيت روح چيست؟
محمد در اين مناظره با شكستى خفت بار در مقابل مكيان و خصوصا مرد دانشمندى مانند نضر بن حارث، ادعاى نبوتش با چالشى بسيار بزرگ روبرو شد و همين موضوع باعث شكست ادعاى نبوتش در مكه و عدم پيوستن افراد به دين جديد او شد چنانكه در مدت ١٣ سال ادعاى نبوت در مكه و خصوصا در ميان قوم خودش قريش، كمتر از ١٠٠ نفر كه اكثرا برده هاى فرارى و فقرا بودند، به او پيوستند.
اين مسئله باعث شد كه محمد هيچ شانسى براى موفقيت در ادامه راه خود نداشته باشد و در فكر فرار به مكانى ديگر افتاد.

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/35931
نقدى بر اسلام
▪️جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟! #قسمت_پنجم در حدیثی که مسند احمد و طبرانی آمده و هیثمی آن را صحیح دانسته محمد به توضیح معنی واقعی جهاد پرداخته است و گفته: قَالَ: فَأَيُّ الْهِجْرَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: " الْجِهَادُ ". قَالَ:…
▪️جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟!

#قسمت_ششم

خب این پرسش مطرح می شود که از کجا علماء دین می گوید جهاد نفس بالاترین جهادها است؟
حدیثی داریم که می گوید محمد از جنگ تبوک بر می گشت رو به اصحابش کرد و گفت از جهاد اصغر برگشتیم تا به جهاد اکبر یعنی جهاد با نفس بپردازیم.
(رجعنا من الجهاد الأصغر إلى الجهاد الأكبر)
اما فی الواقع بر عکس آنچه می گویند است #اولا این حدیث ضعیف است و بیهقی آن را با سند ضعیف نقل کرده در ثانی در نزد علماء اسلام علاوه بر اعتراف به اینکه جهاد اکبر جهاد با شمشیر است و جهاد اصغر جهاد با نفس است.
عبدالعزیز ابن باز در بیان شرح این حدیث گفته است:
هذا روي عن النبي أنه قاله بعدما رجع من غزوة تبوك، رجعنا من الجهاد الأصغر إلى الجهاد الأكبر، وفسره بأن المراد بجهاد النفس هو الجهاد الأكبر وجهاد الكفار هو الجهاد الأصغر، ولكن بين أهل العلم كـ ابن القيم رحمه الله وغيره أن هذا الحديث ضعيف وأنه لا يصح، وأن الجهاد الأكبر هو جهاد الأعداء وجهاد النفس هو الجهاد الأصغر، ولكنه أصل في جهاد الكفار؛ فجهاد النفس أصل أصيل إذا استقام استقام جهاد الكفار، فالواجب على أهل الإسلام أن يبدءوا بأنفسهم ويجاهدوها لله حتى تبرأ من العيوب ومن الذنوب التي قد تغرها وتهلكها وتصدها عن جهاد أعدائها، ولا شك أن الجهاد الأكبر هو جهاد أعداء الله بالسيف والسنان والحجة واللسان.
#منبع: دروس للشيخ عبد العزيز بن باز نویسنده: ابن باز  جلد: ٥  صفحه: ٢٢
#ترجمه:
این حدیث را از محمد روایت کرده اند که بعد از بازگشت از غزوه تبوک گفته اند از جهاد اصغر برمی گردیم تا به جهاد اکبر بپردازیم و جهاد اکبر را به جهاد با نفس تعبیر کرده اند و جهاد اصغر را جهاد با کفار گفته اند ولی میان اهل علم مانند ابن قیم و افرادی غیر او این نکته نهفته است که این حدیث ضعیف است و صحیح نیست  و جهاد اکبر جهاد با دشمنان است و جهاد نفس جهاد اصغر است و اینکه اصل در امر جهاد جهاد با کفار است فلذا جهاد با نفس هم یک اصل است که با جهاد کفار پابرجا می ماند.پس بر اهل اسلام واجب است که اول از خود شروع کنند و با نفس خود جهاد کنند تا از عیوب و گناهان بخاطر الله دور شوند زیرا نفس بازدارنده از جهاد با دشمنانش است و بدون شکّ جهاد اکبر جهاد با دشمنان الله با شمشیر و نیزه و حجت و زبان است.

ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36221
نقدى بر اسلام
▪️سيّد كيست و به چه كسانى سادات ميگويند؟ #قسمت_پنجم خود سید محسن صدرالاشراف محلاتی که چندین بار وزیر عدلیه و نخست وزیر شده بود و یکی از سران طایفه سادات محل هم بود، در خاطراتش می‌نویسد (۸) که او هیچگونه مدرکی در باره تبار طایفه خود ندیده بود و تنها عمویش…
▪️سيّد كيست و به چه كسانى سادات ميگويند؟

#قسمت_ششم

فلویر می‌نویسد در بلوچستان تعداد سیدها در مقایسه با مثلا یزد و دیگر شهر‌های ایران زیاد نبود. او ادامه می‌دهد که «در کرمان از هر دو مرد و یا پسر بچه یک نفرشان سید است و من هرگز در عمرم تا این اندازه از دست مدعیان تبار محمد به تنگ نیامده بودم.»(۱۴)
به همین ترتیب، به گفته ویلیام کنت لوفتوس در دزفول از هر سه نفر یک نفر یا از اولاد پیغمبر بود و یا جزو اشخاص معتبر مذهبی شهر به شمار می‌آمد.(۱۵)
همچنین جمعیت بعضی روستا‌ها از قبیل خابوجان در خراسان صرفا و یا عمدتا عبارت از سید‌ها بود.

▪️عزت و احترام به سید‌ها
اگرچه در آن دوره هم همه مسلمانان قرار بود حقوق برابر داشته باشند، اما سید‌ها به‌خاطر «تبارشان» که می‌گفتند به پیامبر اسلام می‌رسد، «برابرتر» از دیگر مسلمانان بودند. طوری که دیدیم، سیدها در گذشته خود را خارج از محدودیت‌ها و مجبوریت‌های قانونی و حکومتی می‌شمردند و حکومتداران هم در مقایسه با مردم عادی، در برابر سیدها چشم‌پوشی بیشتری نشان می‌دادند. اما مردم هم ظاهرا با این عزت و احترام و یا مقام ویژه سیدها در جامعه مشکل چندانی نداشت.
آدامز (همانجا) می‌نویسد «مردم وقتی نقیب السادات را می‌بینند، به او بیشتر از یک شاهزاده احترام می‌گذارند.» هرگاه سیدی وارد مجلسی شد، همه برخاسته جای خود را به او تعارف می‌کردند.
فون کوتسه بوه می‌نویسد: «سید‌ها خود را در مقامی حساب می‌کنند که هروقت خواستند می‌توانند پیش پادشاه رفته هرآنچه را که درست می‌شمارند، به او بگویند. یک سید می‌تواند وارد هرخانه‌ای که خواست، بشود و صاحب خانه مکلف است که از او به بهترین صورت پذیرایی بکند و حتی پیشکش‌هایی به او تقدیم کند.» (۱۶)
نه تنها ممکن نبود به یک سید خشونت و یا بی احترامی نشان داد، بلکه کسی هم که همراه و تحت محافظت یک سید بود، «در امان» محسوب می‌شد. از این جهت سید‌ها مانند «راهنمای مسافرت» زوار شیعه را به مشهد و یا عتبات عراق کنونی مشایعت می‌کردند تا در راه اگر با حمله راهزنان مواجه شدند، سید راهنما آنان را از مهلکه بیرون آورد. زوار نیز متقابلا به او هدایا و پیشکش‌هایی تقدیم می‌کردند و این کار تبدیل به منبع درآمد دیگری برای سیدها شده بود.
تا اواخر قرن نوزدهم غیر مسلمانانی که در ایران مسافرت می‌کردند و به‌خصوص می‌خواستند از مناطق خطرناک و ناامن بگذرند، سیدی را با خود به همراه داشتند تا خطر حمله و غارت در راه کمتر شود. لایارد زمانی که از لرستان و خوزستان می‌گذشت شخصی را بنام «سید ابوالحسن» به همراه داشت، چرا که به نوشته خود لایارد (همانجا) در این مناطق «قبایلی می‌زیستند که نسبت به هر خارجی و بخصوص اروپایی، هم متعصب و هم مشکوک بودند و در آن شرایط حضور یک سید در کنار من امتیاز مهمی بود». به همین ترتیب زمانی که آرتور کونولی از استرآباد به خیوه و پیش ترکمن‌ها می‌رفت و یا هنگامی که پرسی سایکس به مکران سفر می‌کردند، از همراهی سید‌ها استفاده کردند.
سیدها انسان‌های «مقدسی» شمرده می‌شدند و فرض بر آن بود که آنها مسلمانان خالصی هستند که دین و ایمانشان کامل است. از این جهت، هم احترام به سیدها بسیار زیاد بود و هم آنان را انسان‌هایی «مقدس» و قادر به انجام کار‌های خارق‌العاده مانند معالجه بیماران حساب می‌کردند. به‌خصوص اگر کسی هم ملا و هم سید بود، بعنوان شخصی کاملا معصوم، قابل احترام و صاحب قدرتی غیر عادی شمرده می‌شد. در آن صورت مثلا زنان، آبی را که از وضوی سیدهای ملا می‌ریخت، در ظرفی جمع کرده نگهداری می‌کردند تا در صورت وقوع هر بیماری، آن آب را جهت معالجه بنوشند.

ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36280
نقدى بر اسلام
▪️محمد، پيامبر اعراب، پسر چه كسى بود عبدالله يا شخصى ديگر؟ #قسمت_پنجم همانطور كه در قسمت قبل اثبات كرديم؛ اهل تاریخ و سیره نقل کرده اند که محمد چهار سال از حمزه کوچک تر بوده است اختلاف سن محمد و حمزه در عیون الأثر چنین بیان شده است: وَذَكَرَ الزُّبَيْرُ…
▪️محمد، پيامبر اعراب، پسر چه كسى بود عبدالله يا شخصى ديگر؟

#قسمت_ششم

در اين قسمت ميخواهيم سن محمد و حمزه را از طریق دیگری محاسبه کنیم.
▪️اولاً: سیره ابن هشام در باب ولادت محمد می گوید: حدثنا أبو محمد عبد الملك بن هِشَامٍ قَالَ: حَدَّثَنَا زِيَادُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ البكَّائي عن محمد بن إسحاق قال: وُلد رَسُولِ اللَّهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ- يَوْمَ الِاثْنَيْنِ، لاثنتيْ عَشْرَةَ
لَيْلَةً خَلَتْ مِنْ شهر ربيع الأول، عامَ الفيل
#منبع: سيرة ابن هشام نویسنده: عبد الملك بن هشام  ج: ١ ص: ١٤٦
 #ترجمه: محمد بن اسحاق گوید: رسول خدا در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول عام الفیل به دنیا آمد
▪️ثانيا:  غزوه اُحُد که حمزه در آن کشته شد در شوال سال سوم هجرت رخ داد و جمهور بر آن توافق دارند چنانچه ابن حجر گوید: وَكَانَتْ عِنْدَهُ الْوَقْعَةُ الْمَشْهُورَةُ فِي شَوَّالٍ سَنَةَ ثَلَاثٍ
بِاتِّفَاقِ الْجُمْهُورِ وَشَذَّ مَنْ قَالَ سَنَةَ أَربع
#منبع: فتح الباري العسقلاني، ابن حجر    ج: ٧  ص: ٣٤٦
نتيجه اى كه ميتوان از مطالب بيان شده گرفت ايت است كه؛ محمد در جنگ احد ٥٥ ساله بوده و سال یازدهم هجری ٦٣ ساله یعنی بعد از ٨ سال از مرگ حمزه فوت کرده است زیرا حمزه در جنگ اُحُد ٥٩ ساله بوده است.
▪️ثالثا: برویم سر وقت روز و سالی که محمد در آن فوت کرد یعنی 8 سال بعد از مرگ حمزه.
مصدر حدیث باز طبقات الکبری ابن سعد که می گوید: ذِكْرُ كَمْ مَرِضَ رَسُولُ اللَّهِ, وَالْيَوْمِ
الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، حَدَّثَنِي أَبُو مَعْشَرٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ اشْتَكَى يَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ لِإِحْدَى عَشْرَةَ لَيْلَةً بَقِيَتْ مِنْ صَفَرٍ
سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ، فَاشْتَكَى ثَلَاثَ عَشْرَةَ لَيْلَةً , وَتُوُفِّيَ يَوْمَ الِاثْنَيْنِ لِلَيْلَتَيْنِ مَضَتَا مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ
سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ»
#منبع: الطبقات الكبرى از ابن سعد ج: ٢  ص: ٢٧٢
#ترجمه:
سخن درباره مدت بيمارى پيامبر و روزى كه رحلت فرموده است
محمد بن عمر [واقدى ] از ابو معشر، از محمد بن قيس نقل مى كند كه پيامبر روز چهارشنبه يازده شب مانده از ماه صفر از سال يازدهم بيمار شد و بيمارى آن حضرت سيزده شب بود و روز دوشنبه دوم ماه ربيع الاول از سال يازدهم رحلت فرمود.
▪️نتيجه گيرى:
همان طور که گفتیم اکثر علماء اسلام گفته اند که محمد فوت کرد و عمرش ٦٣ سال بود و ٨ سلل بعد مرگ حمزه محمد فوت نموده است و حمزه در سال سوم هجری کشته شد در حالی ٥٩ ساله بود یعنی حمزه بدون شک باید چهار سال بزرگتر از محمد باشد و نه دو سالی که برخی روی آن اصرار دارند.
حال بپردازیم به روایاتی که نحوه و زمان همبستر شدن عبدالله با آمنه را نشان می دهد که چه مدت بعد از زمان ازدواج حاملگی آمنه صورت گرفته است.
 
ادامه دارد
https://t.me/naghde_eslamm/36706ن
نقدى بر اسلام
پرونده شنیداری موضوع: پشت پرده های انقلاب (اعترافات جعفر شفیع زاده) - #قسمت_پنجم با به اشتراک گذاشتن این فایل‌ صوتی، در روشنگری و مبارزه براى زدودن جهل و خرافات در جامعه سهیم باشید. @naghde_eslamm www.eslam.nu
Audio
پرونده شنیداری

موضوع: پشت پرده های انقلاب (اعترافات جعفر شفیع زاده)
#قسمت_ششم(آخر)
با به اشتراک گذاشتن این فایل‌ صوتی، در روشنگری و مبارزه براى زدودن جهل و خرافات در جامعه سهیم باشید.
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
نقدى بر اسلام
▪️امامزاده تراشی و ترويج خرافات توسط ملاها #قسمت_پنجم این را می گویند اسباب بازى حسابی که قیمتش گران است و ساختنش کار هر بافنده و حلاج نیست، بخصوص که اجزاي اصلی اش _ یعنی جفت چرخها _ ساخت خارج بود و محصولی وارداتی و صد در صد انگلیسی، اما ظاهرا این فرنگیهاي…
▪️امامزاده تراشی و ترويج خرافات توسط ملاها

#قسمت_ششم

مدعی العموم فکرى می کند و پرونده گذشته را ورق می زند و بار دیگر با سینۀ جلو داده و گردن افراخته به ملامت برمی خیزد که " خوب، دزدیدن نان برنجی ها هیچ؛ پریروز که توي کلاس قلمت را توى دوات محمود زدي و مشقت را نوشتی چی؟ مگر محمود نگفت حرامت باشد؟".
بار دیگر وکیل مدافع به میدان می آید که " خوب، محمودگفته باشد، او هم پس پریروز مگر مداد پاك کن مرا کش نرفته بود؟ مگر بالاخره توانستم به زبانش بگذارم که مداد پاك کن مال من است. دزدى او که بدتر از دزدى من بود". لحظه اى تنفس اعلام می شود و طرفین از محاجه باز می مانند. اما مدعی العموم ول کنِ قضیه نیست، این دفعه از دري دیگر وارد می شود:" بله، وقتی که بچه صبح زود تنبلی بکند و از جایش برنخیزد و به موقع نمازش را نخواند، آخر و عاقبتش همین است که می بینی؛ یادت رفته، دیروز صبح وقتی دست نماز گرفتی و االله اکبر را گفتی، زردى آفتاب لب شرفی بام خانه تابیده بود، به روي خودت نیاوردي و بجاى اینکه نمازت را قضا بخوانی ادا خواندي؟ خدا را که نمی شود گول زد. خدا هم این جوري تلافی می کند، گلگلوى نوِ آدم را می شکند تا چشمش چارتا بشود و بعد از این صبحها زود از رختخواب برخیزد". در پاسخش وکیل مدافع استشهاد به قول حاجی آقا محمد پیشنماز می کند که " خدا ارحم الراحمین است، صد تا گناه کبیره را با یک آب توبه می شوید و پاك می کند.
خدا که مثل ما آدمیزاده ها عقده اي و کینه جو نیست" و به دنبال این استشهاد البته معتبر نتیجه می گیرد که:"به فرض اینکه قضا شدن نماز دیروز معصیتی باشد، هشت رکعت نمازي که دیشب اضافی خواندم چه می شود؟". بار دیگر مدعی العموم مثل خرس تیر خورده دور خودش می گردد و پوزه اش را مثل گربۀ ملا خدیجه توي دیگ گذشته ها فرو می برد که " خیلی خوب، حق خدا هیچی،
حق مردم چی؟
مگر حاجی آقا محمد نگفت خدا از حق و حقوق خودش می گذرد، اما از حق مردم نمی گذرد؟ پریروز که چشم مادرت را دور دیدي و یک مشت پلو از پیالۀ پسر عمۀ دو ساله ات برداشتی و جا دادي تو دهنت، چی؟
یادت هست با چه حقه بازي زشتی سرِ بچۀ به آن کوچکی را شیره مالیدي و مجبور به سکوتش کردي؟
بله سوت سوتک را می گویم که در آوردي و نشانش دادي و سرش را گرم کردي و باقیماندة پلوها را خوردي؟". در اینجا وکیل مدافع با نهیب پیروزمندانه اي بر سر مدعی العموم می تازد که " دست از این پرت و پلاها بردار، در عوضش ده بار که سهم خوراکی خودم را به او دادم چه می شود؟
انجیرهاي پریروزت یادت رفته؟ مویزهاي پس پریروزي چطور؟همین امروز صبح مگر خرش نشدم و روي پشتم سوارش نکردم و سه دور تمام دور اطاق چاردست و پا نرفتم؟ اینها حساب نیست؟ ."

ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/37009
نقدى بر اسلام
▪️دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ #قسمت_پنجم از دهه ٦٠ هجری (٦٨٠ میلادی) در سراسر منطقه سوریه تنها سکه هایی یافت میشوند که به عربی واژۀِ «مُحَمَد (muhammad)» را نگارش کرده اند. همینکه نگارش عربی «مُحَمَد (muhammad)» بر روی سکه ها…
▪️دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ

#قسمت_ششم

«پاول مقدس» در «نامه به رومی ها (Epistle to Romans) ٨، ٣٣» همۀِ کسانی را که به مسیح باور دارند، «برگزیده (eklektós)» مینامد(١٦).
«بخش دوم کتابِ جسایا (Deuterojesaja)» به گواهی از خدا، «خدمتکار خدا (عبدالله)» را «برگزیدۀِ من» مینامد (٧،٤٩ .Jes ١،٤٢; vgl).
همچنین در همانندی با آن در «انجیل لوکا (Gospel of Luk) ,٩ ٣٥» آمده است: آوایی از میان ابرها «عیسی» را «پسر برگُزیده (eklelegménos) » نامید.
هموندانِ انجمن بلندپایگانِ یهودی «عیسی» را هنگامیکه بر صلیب کشیده شده بود، به ریشخند گرفتند: او که به دیگران کمک میکرد، هم اکنون باید به خودش کمک کند، "اگر براستی او مسیح فرزند خدا، همان برگزیده (eklektós) است" (٢٣،٢٥ Lk).
با درکِ معنی «برگزیده» برای «مُحَمَد»، آدم یک پیش زمینۀِ مهم تاریخی/مسیحی را پذیرفته است. همچنین دیگر معنی ها برای نام «مُحَمَد» همانند «ستایش شونده»، که در زبان سوریه ای و عربی رایج است، سرچشمه در کتاب های «مقدس» مسیحی دارند. در بخش سوم تورات (The Book of Psalms) آیه ١١٨ دربارۀِ سنگی میگوید (که منظور مسیح است)، که مهرازان (در اینجا منظور یهودیان است) درهنگام ساختمان سازی به دور انداخته اند، در حالیکه این سنگ بی ارزش (یعنی مسیح) براستی یک تاج سنگ (quoin) است که اگر درجای خودش گذاشته شود، میتواند به دیوار (یعنی ملت یهود) استوانی بخشد (٢٢ .آيه): « ستایش بر او که به نام خدا میآید.» (٢٦ .آيه). انجیل این ستایش «داود» در بخش سوم تورات (The Book of Psalms) را
به «عیسی» نسبت میدهد:
هنگام وارد شدنِ «عیسی» به اورشلیم، پیروانش او را «بسیار ستوده»، صدا میکردند. برپایۀِ انجیل «مارک» (٦١-٦٢،١٤) بلندپایه ترین کاهن یهودی هنگام بازجویی از «عیسی» در پیشگاه مِهستان (شورای) بلندپایگان یهودی از «عیسی» میپرسد: "آیا تو مسیح هستی، فرزند آن بسیار ستایش شونده (eulogätós)؟" عیسی پاسخ میدهد: "من همان کس هستم." بنابرین، «عیسی» فرزند ستایش شونده است، آنکسی که به نام خدا آمده است، او ستایش شونده («مُحَمَد») است (Benedictus qui venit in nomine)
domini یک برداشت یا معنی سوم از نام «مُحمَد» که «شپرنگر (A. Sprenger) ١٧» مورد توجه قرار داده است، ارزش بررسی ندارد. او به ادعای مفسر قرآن «ابن عباس» اشاره میکند که میگوید: «نام «مُحَمَد» در تورات آمده است.» «شپرنگر (A. Sprenger)» بر این باور است: "درست است که نام «مُحَمَد» در زبان عربی «ستایش شونده»، «ستوده» معنی میدهد، ولی در لهجه های هم خانوادۀِ زبان عربی، که با آنها در بیابان های سوریه گفتگو میشُد، میتواند نام «مُحَمَد» معنی "آرزو کردن"، یا "با آرزوی شدید چیزی را خواستن بدهد." به سخن دیگر معنی «مُحَمَد» میشود «کسی که با آرزوی شدید چشم براهش هستند.(١٨)».
«شپرنگر (A. Sprenger)» نشانی «کتابِ هاگای آیه ٢،٨ (٢،٨ Haggai) و «کتاب دانیل آیه ١١،٨» را میدهد که در آنجاها نام عبری «حمداه» که «آرزو شده» معنی شده است، بکار رفته است(١٩).

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/37400
نقدى بر اسلام
▪️نگاهى به سرچشمه هاى اصلى قرآن #قسمت_پنجم محمد ادعا میکنُد که خُدا این آیه ها را برای او فرستاده است». در این پیوند قرآن میگوید: «و [٦] آنها گفته اند که محمد افسانه های گذشتگان را رونویسی میکند، و دیگران این افسانه ها را شب و روز برای محمد بازگویی میکُنند.…
▪️نگاهى به سرچشمه هاى اصلى قرآن

#قسمت_ششم

همچنین عرب ها میبایستیکه با افسانه های ایرانی همانند پرواز (معراج) «ارداویراف (یک موبد زرتُشتی)» به آسمان و پیش از او معراج «زرتُشت»، دیدگاه ایرانیان دربارۀِ بهشت و دوزخ، پریان (حوریان)، پُل چینود (پُل صراط)، درخت زندگی (tile tree Hvapah) برون شدن اهریمن از تاریکی و دیگر افسانه های
اسرار آمیز آشنا بوده باشند.
اگر عرب ها با افسانه های ایرانی آشنایی داشته اند، روشن است که محمد نیز باید از این افسانه ها بهره بُرده باشد، همانگونه که او از افسانه های یهودی و ترسایی در نگاشتن قرآن و شکل دادن به دین اسلام بی بهره نماند. از اینرو اکنون ما باید پُرسش کُنیم که آیا این افسانه ها از خودشان ردپایی در قرآن، آیین اسلام و در میان روایت های دینی مسلمانان برجای گذاشته اند؟ در ادامۀِ این پژوهش ما خواهیم دید که نه تنها پاسُخ ٌمثبت است، بلکه در برخی موردها این افسانه هایِ پارسی که به قرآن راه یافته اند، بدون تردید دارای ریشه های آریایی هستند و هیچگونه سرچشمۀِ سامی ندارند؛ و دیگر اینکه میتوان این افسانه ها را با اندکی دگرگونی در نوشته های هندی نیز یافت. در حقیقت برخی از این افسانه ها میراث فرهنگی هر دو کشور ایران و هندوستان هستند؛ و هنگامیکه راه پارسیان و هندوها در سرزمینی به نام «ایرانویچ (در نزدیکی هرات)» [١٠] از همدیگر جدا شُد، و این دو ملت به سرزمین های ایران و هندوستان مهاجرت کردند، آنها این افسانه ها را در یاده هایشان حمل میکردند.
این امکان هست که برخی از این افسانه ها سپس تر در ایران ساخته شدند و با گُذشت زمان به هندوستان راه یافتند. ما خواهیم دید که این افسانه ها بیگمان به گوش محمد رسیده بودند، و آنها بدون تأثیر بر نگاشته شدن قرآن و شکل گرفتن آیین اسلام نبودند، با آنکه پیروان و مومنین خوشباور و ساده دلِ ُمسلمان از این افسانه ها به نام آیه های قرآن و
«وحی منزل» یاد میکنند که از لب های محمد شنیده اند.
▪️یکم: سفر شبانه محمد به آسمان (معراج)
نُخستین موردی که ما باید در اینجا بررسی کُنیم، گُزارش دربارۀِ سفرِ شبانه و پُرآوازۀِ محمد به آسمان است. قرآن در سورۀِ شماره ١٧ به نام سوره بنی اسرائیل یا اسراء به این سفر اشاره کرده است [١١]. «ستایش كسى را که بنده اش را به یک سفر شبانه از مسجد الحرام به مسجدى دور(الاقصي) فرستاد که ما زمین و اطرافش را تبرک بخشیديم، تا نشانه هایِ
خودش را برای او آشکار کُند.»
در پیوند با این آیه همه میدانند که مفسرین قرآن با ماهیت این سفر هم رای نیستند، برخی میپندارند که سفرشبانۀِ محمد به آسمان یک رویا بوده است؛ و آن مفسران که بر این باورند که معراج یک سفر واقعی بوده، جزییات فراوانی به آن افزوده اند، و برخی دیگر میگویندکه این سفر عرفانی و تمثیلی است.

ادامه دارد ......
https://t.me/naghde_eslamm/37960
نقدى بر اسلام
مهدى موهوم شيعيان، نماد توحش و بربريتى است كه تفكر تكفيرى شيعى از آن نشأت گرفته است #قسمت_پنجم ▪️روايت هجدهم: امام رضا می فرماید: « هنگامی که قائم ما ظهور کند، جز خون ریختن و کشتن دشمنان و عرق کردن در اثر جنگ و پيكار و خوابیدن بر زین اسب ها (به سبب پیکارهای…
مهدى موهوم شيعيان، نماد توحش و بربريتى است كه تفكر تكفيرى شيعى از آن نشأت گرفته است
#قسمت_ششم

▪️روايت بيست و دوم:
عبدالله مغیره می گوید: امام صادق فرمود:« هنگامی که قائم آل محمد ظهور کند، پانصد نفر از قریش را ایستاده #اعدام می کند. سپس پانصد نفر دیگر را به همین گونه اعدام می نماید و این کار شش بار تکرار می شود »
عبدالله می پرسد: آیا تعدادشان به این اندازه می رسد؟ حضرت فرمود: « آری؛ خودشان و دوستانشان ».
#متن_عربى: عن أبی عبدالله: « إذا قام القادم من آل محمد أقام خمسمائة من قریش. فضرب أعناقهم ثم أقام خمسمائه [فضرب أعناقهم ثم خمسمائه ] أخری، حتی یفعل ذلک ست مرات » قلت: و یبلغ عدد هولاء هذا: قال: « نعم، منهم و من موالیهم »
#منابع:
١) مفید، ارشاد، ص ۳۶۴؛
٢) روضه الواعظین، ج۲، ص ۲۶۵؛
٣) کشف الغمه، ج۳، ص ۲۵۵؛
٤) صراط المستقیم، ج۲، ص ۲۵۳؛
٥) اثبات الهداه، ج۳، ص ۵۲۷؛
٦) بحار الانوار، ج۵۲، ص ۳۳۷و ۳۴٩٫
▪️روايت بيست و سوم:
امام باقر می فرماید: « هنگامی که حضرت قائم قیام کند، بر یک یک ناصبیان(كسانى كه به امامت اعتقاد ندارد، چه مسلمان و چه غير مسلمان) ایمان را عرضه می کند، اگر به حقیقت، آن را بپذیرند،
آنان را رها می سازد وگرنه هر کس که ایمان را نپذیرفت، گردنش را می زند یا از او جزیه می گیرد- چنان که امروز از اهل ذمه می گیرند- و او را به روستاها و آبادی های دور تبعید می کند»
#متن_عربى: عن أبی جعفر: « إذا قام القائم عرض الایمان علی کل ناصب، فإن دخل فیه بحقیقه، و إلا ضرب عنه،
أو یؤدی الجزیه، کما یؤدیها الیوم أهل الذمه، و یشد علی وسطه الهمیان و یخرجهم من الأمصار إلی السواد.
#منابع:
١) کافی نوشته شيخ كلينى، ج۱، ص ۲۲۷؛
٢) اثبات الهداه، ج۳، ص ۴۵۰؛
٣) مرآه العقول نوشته علامه مجلسى، ج۲۶، ص ۱۶۰؛
٤) بحار الانوار نوشته علامه مجلسى، ج۵۲، ص ۳۷۵٫
▪️روايت بيست و چهارم:
امام صادق می فرماید: « هنگامی که قائم ما ظهور کند، دشمنان ما را از چهره های شان تشخیص می دهد. آن گاه آنان را از سر و پاهای شان می گیرد و با شمشیر به آنان می زند (و آنان را قتل عام می کند)»
#متن_عربى: عن الامام الصادق: « لو قام قائمنا یعرف أعداءنا بسیماهم. فیؤخذ بنواصیهم و أقدامهم یخبط هو و أصحابه بالسیف خبطاً »
#منابع:
١) احقاق الحق، ج۱۳، ص ۳۵۷؛
٢) المحجه، ص ۴۲۹

ادامه دارد ....
نقدى بر اسلام
@ImansaIran – جلسه پنجم - از مکه تا کوفه
جلسه ششم - آنچه در کوفه میگذشت
@ImansaIran
فايل شنيدارى

▪️موضوع: آنچه در کوفه گذشت
#قسمت_ششم
▪️سخنران: استاد بزرگوار ايمان سليمانى اميرى
براى شنيدن قسمتهاى قبلى بر روى لينكهاى زير كليك كنيد
قسمت چهارم
قسمت پنجم
در مبارزه با جهل و خرافات با انتشار اين فايل صوتى قدمى در راه روشنگرى در جامعه مان برداريد
نقدى بر اسلام
چه کسانی قرآن را نوشته اند؟ #قسمت_پنجم دیگر اینکه، گزارشهایی را که با واقعیت همخوانی ندارند، باید در بخش افسانه ها طبقه بندی کرد. این روش جدا سازی تاریخ از افسانه در تولیداتِ اندیشمندی بُنیاد «اناره(Inârah)»به شیوه رسا تشریح شده است، از این رو نیازی به تکرار…
چه کسانی قرآن را نوشته اند؟

#قسمت_ششم

این برداشتهای متضاد از آیه های قرآن، (با آنکه مسلمانان ادعا میکنند که هر واژه قرآن از سوی الله نازل شده است) برای اسلام امروزی نقش مهمی در سیاست ایفا میکند:
بنیادگرایان مسلمان و تروریستهای اسلامی تکیه به آیه های جنگ افروز میکنند که سپس تر به قرآنها افزوده شدند و بر این باورند که سوره های کهنتر که به رواداری و دوستی میان انسانها توجه دارند، منسوخ شده و دیگر اعتبار ندارند. از سوی دیگر مسلمانان صلح طلب از سوره های کهنتر پیروی میکنند که به بُردباری و دوستی میان انسانها سفارش میکنند.
٣) گردآورى و ويرايش نهائى قرآن
نتیجه گیریِ «منطقیِ» مسلمانان از سورۀِ شمارۀِ ٢ که بلندترين سوره است تا سوره شماره ١١٢ که کوتاهترین سوره است، این است که این سوره ها بازتاب دهندۀِ سخنان الله هستند.
سورۀِ شماره ١ و سورهای شماره ١١٣ و ١١٤ دارای شیوۀِ نگارش دیگری هستند: سورۀِ شماره ١، «فاتحه»، یک نیایش است، که در آغازِ کتاب گذاشته شده است، آن دوتا سورۀِ پایانی که با فرمان «بگو» آغاز میشوند، برپایۀِ باورهایِ خرافی مسلمانان ورد و اسرار افسونگرانه دربر دارند. به نظر میآید که واپسین ویرایش کنندگانِ قرآن میخواسته اند بدونِ چون و چرا شمارۀِ سوره های قرآن را به شماره ١١٤ برسانند.
شاید انجیل توماس (یکی از انجیلهای چهارگانه) که از ١١٤ بخش تشکیل شده است، و در پیرامونِ زندگی واپسین ویرایش کنندگان قرآن گسترده بوده، نقش مهمی در رساندن شمارۀِ سورههای قرآن به ١١٤ داشته است. این گمانه زنی میتواند به حقیقت نزدیک باشد، زیرا پژوهشهای زبانشناسی «کریستف لوکزنبرگ (Christoph Luxenberg)» و « فولکر پوپ (Volker Popp)» نشان میدهند که نام «عثمان» که نام یکی از خلیفه های افسانه ای آغاز اسلام است و از او به نام گردآورندۀِ نهایی قرآن یاد میکنند، شکل دگرگون شدۀِ نام
«توماس (یکی از نویسندگان انجیلهای چهارگانه)» است.
به این پرسش نمیتوان پاسخ روشن داد که چه زمانی واپسین ویرایشِ قرآن پایان پذیرفته است. ولی اگر این گزارش درست باشد که قرآنِ ابن مسعود (که در سده هشتم میلادی نگاشته شده است) آن دو سورۀِ واپسین قرآن (١١٣ و ١١٤) را نداشته است (١١)، باید زمان واپسین ویرایشِ قرآن پس از قرن هشتم میلادی باشد.
به هرروی پذیرفتن این گمانه زنی بایسته و اجباری نیست، زیرا این گمانه زنی هم پذیرفتنی است که یک نسخه دیگر از قرآن با واپسین ویرایش زودتر از این زمان وجود داشته است، ولی این ورژن
سپس تر فراگیر و گسترده شده است.
یک دلیل دیگر در تاییدِ دست بردن در قرآن از راه ویرایشهایی که سپس تر روی این کتاب انجام گرفته اند، گزارشهای ابن مسعود (که در قرن نهم میزیست) و تبری است (که در قرن دهم میزیست).
▪️ادمين: جهت مطالعه دوستان ميتوانند كتاب فولكر پوپ و كتاب كريستوفر لوكرنبرگ را با كليك روى نام آنها دريافت كنند.

ادامه دارد ….
جلسه ششم - آنچه در کوفه میگذشت
@ImansaIran
فايل شنيدارى

▪️موضوع: آنچه در کوفه گذشت
#قسمت_ششم
▪️سخنران: استاد بزرگوار ايمان سليمانى اميرى
براى شنيدن قسمتهاى قبلى بر روى لينكهاى زير كليك كنيد
قسمت چهارم
قسمت پنجم
در مبارزه با جهل و خرافات با انتشار اين فايل صوتى قدمى در راه روشنگرى در جامعه مان برداريد