نقدى بر اسلام
47.9K subscribers
6.58K photos
3.97K videos
932 files
5.85K links
اين كانال براي زدودن خرافات و تقدس زدايى تشكيل شده است. هدف ما مبارزه با جهل اديان ميباشد.
سايت ما
www.eslam.nu
ارتباط با ادمين:
@Naghde_eslam_bot
كتابخانه كانال
@ketabkhaneh_naghd
يوتيوب
https://www.youtube.com/channel/UCUVpfPD7eKOt-vs8M9FvTtQ
Download Telegram
💥 #معجزات_عددى_قرآن حقيقت يا شيادى؟؟

#قسمت_يازدهم

اين ليست بسيار طولانى است و نوشته ما را ملال آور ميكند و به همين ١٢ مثال اكتفا ميكنيم.

اين استاد معجزه تراش كه ظاهرا درآمدش از راه مفتخورى مانند آخوندهاى وطنى، بدست مى آمده است، آنقدر فرصت داشته است كه بنشيند و يكى يكى اين كلمات و حروف را بشمارد.

اما با سپاسگزارى از دانشمندان غربى خداناباور و خرافات ستيز، كه بدون هيچ منتى زندگى ما را آسانتر كرده اند
و بوسيله تكنولوژى ساخت دستشان، به راحتى ميشود اين محاسبات را انجام داد
و ديد كه اين انديشمند بزرگ اسلام اكثر اين اعداد را اشتباه بدست آورده است و در واقع با فريب مسلمانان تنبل و علاقمند به موهومات،
دست به معجزه تراشى زده است.

وقتى بوسيله تلكنولوژى ساخته خداناباوران محاسبات ايشان را انجام دادم به نتايج شگفت انگيزى دست يافتيم.

به عنوان مثال:
لفظ (ابلیس) یازده مرتبه در قرآن آمده است , اما (#استعاذه) خيلى بیشتر از این رقم است. بـراى اثبات اين ادعا و با كمك همان تكنولوژى، آيات مورد نظر كه اين الفاظ در آن تكرار شده به شرح زير است.

١ - انی #عذت بربی و ربکم من کـل متکبر لا یومن بیوم الحساب (سوره غافر-٢٧)

٢ ـ و انی #عـذت بربی و ربکم ان ترجمون (سوره الدخان-٢٠)

٣ ـ قالوا اتتخذنا هزوا قـال #اعوذ بـاللّه ان اکون من الجاهلین (سوره بقره-٦٧)

ادامه دارد ..

https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
◾️مهدى شيعيان، شخصيتى موهوم، يا امام منتظر؟

#قسمت_يازدهم

💥 داستان ازدواج #حسن_عسکری با مادر مهدی

این کار را انجام داد و من احساس صحت کردم و مقداری غـذا خـوردم، پـدربزرگم
خوشحال شد و به اکرام اسیران روی آورد.
چھارده روز بعد از آن دوباره شـبی خـواب دیدم که سرور زنان، #فاطمه، به ملاقات من آمده است که #مریم_دختر_عمران و ھزار نفر از حوریان بھشتی ھمراه او بودند.
#مریم به من گفـت:
ایـن بـزرگ و سـرور زنـان مـادر شوھرت #ابومحمد است، پس نزد او رفت و از اینکه ابومحمد نمیخواھد با مـن ملاقـات کند، گریه کردم و شکایت کردم
گفت:
پسرم تو را ملاقات نمیکنـد چـون تـو مشـرک ھستی و این #خواھر_مریم از دین تو تبری جسته است.
پس بگو: اشھد ان لا اله الا اللـه وان محمدًا رسول الله، وقتی که این را گفتم مرا در آغوش گرفـت و خـودم خوشـحال شدم و گفت:
حال منتظر دیدار ابومحمد بـاش. در آن شـب ابو محمـد را در خـواب دیـدم گویی که به او میگفتم:
ای دوست من به من جفا نکن، بعـد از اینکـه خـودم را کشـتم تـا عشق تو را درمان کنم.
گفت: من به دلیل شرک تاخیر میکردم و حال که #مسـلمان شـدی
ھر شب به دیدارت میآیم تا اینکه خداوند ما را در عالم واقع به ھم برساند.
بعد از آن تا به امروز ھر شب به دیدار من میآمد. بشر گفت:
پس چطور در میان اسیران واقع شدی؟
گفت: شبی از شبھا ابومحمد به من خبر داد و گفت که جد تو فلان روز لشـکری را
به جنگ با مسلمانان میفرستد. و تو باید ھمراه آنھا بیایی و در جـزء خادمـان باشـی.
پس این کار را کردم و ھنگامی که #لشکر_مسلمانان بر ما حمله کرد، آنچه را کـه دیـده بودم، درست درآمد و احساس نکردم که من #دختر_پادشاه_روم، کسـی غیـر از تـو ھسـتم، شیخی که من جزء غنایم او بودم نامم را پرسید و من انکار کردم و گفـت: نـرجس
گفـت: اسم کنیز است؟
گفتم: تعجب میکنم که تو رومی ھستی و به زبان عربی صحبت میکنی. گفت: این احساس پدربزرگم بود که مرا به یاد گرفتن آداب وا داشت و زنی را مسـؤول ایـن
کار کرد که #زبان_عربی را به من بیاموزد

ادامه دارد ....

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
💥 محمد، پيامبرى كه هيچ اعتقادى به خدا نداشت!

#قسمت_يازدهم

«#اسامة_بن_زید» روایت می کند: «پیامبر خدا مرا روی یکی از زانوها و #حسن_بن_على را روی زانوی دیگرش مینشانید و سپس ما را در آغوش می گرفت و می گفت، خداوندا! همانگونه که من نسبت به این کودکان محبت نشان می دهم، تو هم با آنها مهربان باش.»
#منبع:
صحيح البخارى جلد ٨ ص ٢١ حديث ٢٦
در کتاب های #ناسخ_التواریخ و #سیرت_الرسول می خوانیم،
پس از پایان جنگ بدر، زمانی که محمد بن عبدالله از برابر صف اسيران عبور می کرد، ناگهان چشمش به یکی از اسیران به نام «#عقبة_بن_معيط» که با او دشمنی دیرینه داشت و او را با طنابى بسته بودند، افتاد.
هنگامی که آنها به وادی «صفرا» رسیدند، محمد که از «عقبة بن معيط» کینه ژرفی در دل داشت، به علی بن ابیطالب دستور داد، او را بکشد. «عقبة بن معيط» که فرمان کشتن خود را از زبان محمد شنید، با التماس گفت: «من دارای کودک #دختر_نوزادی هستم، اگر من کشته شوم، چه کسی از او نگهداری خواهد کرد؟» پیامبر خدا پاسخ داد: «آتش دوزخ.»
{#منابع:
ناسخ التواریخ، جلد سوم، ص ۹۵
سیرت رسول الله، جلد دوم، ص ۵۸۳

آن نیایش های از دل برخاسته پیامبر خدا به «اسامة بن زید» و «حسن بن علی» و این ابراز عاطفه والای او نسبت به نوزاد دختر «عقبة بن معيط» نشان می دهند که عوامل آسمانی و پیامبران الهی از ارزش های انسانی و سیاست های اخلاقی ویژه ای پیروی می کنند که ما انسانهای زمینی توان فهم و درک آن ارزش ها و سیاستها را نداریم!
#ابن_اسحق، نخستین و معتبر ترین تاریخنویس عرب که در سدۀ نخست هجری قمری می زیسته، می نویسد:
پیامبر الله روزی در راه از نزدیک دختر کودک سالی به نام «#امل» که با سینه روی زمین می خزید میگذشت. زمانی که محمد از برابر آن دختر عبور می کرد، توقف نمود و در حالیکه با دقت به آن دختر و چگونگی حرکاتش خیره شده بود، اظهار داشت، هنگامی که این دختر رشد کند، من او را به همسری بر خواهم گزید.» ابن اسحق ادامه می دهد، ولی البته عمر محمد به زمان رشد و بلوغ دختر نرسید و پیش از اینکه آن دختر به زمان رشد برسد، محمد بدرود زندگی گفت.
ابن اسحاق در شرح این رویداد به سن محمد اشاره ای نمی کند و ننوشته است، محمد در چه سالی و در چه سنی اینچنین، مطلب عجيب و غريبى را در مورد يك دخترى كه ناتوان جسمى است بيان كرده است!
اگر اين گفته مورخ بزرگ تاريخ اسلام در مورد اين داستان حقيقت داشته باشد، در دنياى امروز اصطلاح
Sexmaniac را دانشمندان روانشناسی جنسی برای براى اشاره به افرادى با چنين گرايشاتى به وجود آورده اند.
طبعا مسئوليت چنين گفته هايى بر عهده نويسنده اين داستانها يعنى مورخين اسلام ميباشد و نه ناقلين آن.
یکی از پژوهشگران شرق شناس می نویسد: «کودک بازی، تماس جنسی با محارم و زنای به زور، نشانه های انحرافی تشنگی برای دستیابی به قدرت و فرمانروائی بر دیگران بوده و دلیل آن نبود امنیت روانی انسان است.»
#منبع:
Craig Winn, Prophet of Doom: Islam's Terrorist Dogma in Mohammad's Own Words (Canada: The Winn Company, LLC, 2004), p. 245,

ادامه دارد ....

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/21528
💥 پژوهشى در زندگى نامه سلمان فارسى

#قسمت_يازدهم

خوب تا اينجا ديديم كه طبق ادعاى اين داستان #سلمان ميبايست چند صد سال عمر كرده باشد و آخوندهاى #فرقه_شيعه نيز معتقدند كه سلمان بيش از ٢٥٠ سال عمر كرده است،
سئوالى كه اينجا پيش مى آيد اين است كه اگر شخصى به نام سلمان توانسته است بيش از ٢٥٠ سال عمر كند، حتما ميبايست كل تاريخ اسلام را به ياد داشته باشد و يا اينكه در مورد آن كتاب يا نوشته اى از خود به جاى گذاشته باشد و يا حداقل تعداد رواياتى كه از او نقل شده است بيش از هر شخص ديگرى بوده باشد درصورتى كه كاملا خلاف اين موضوع در كتب اسلامى منعكس شده است.
حال بايد به منابع ديگر سر زد و داستان سلمان را از زبان ديگر مورخين اسلامى شنيد.

#داستان_دوم

تـا اينجـا ديـديم کە سـلمان اهـل يـک دهـی بە نـام #جـی از توابـع #اصـفهان بــوده. امــا در داســتاِن ديگــری گفتــه شــده کە ســلمان اهــل #جنــدی_شــاپور بــوده است. اين داستان نيـز در سـدۀ دوم هجـری سـاخته شـده بـوده و بعـدها محمـد ابـــن جريـــر #طـــبری آنرا در تفـــسيرش زيـــر تفـــسير آيـــۀ ۶۲ #ســـوره_بقـــره بازنويسی کرده است.
در اينجا داستانى كه طبرى در مورد زندگى #سلمان_فارسى را در تفسيرش آورده را به همان شكل و بدون نقص برايتان بازنويسى خواهم كرد.
سـلمان از بـزرگ زادگـان جنـدی شـاپور بـود، دوسـت پـسر شـاه بـود(شـاِه جنـــدی شـــاپور)، بـــا هـــم مانند دو برادر دوقلو بودنـــد، هرکدامـــشان بەجـــائی مـــیرفـــت ديگری همراهش بود، و با هم به هرجائى حتى شکار میرفتند.
روزی بە شکار رفته بوده اند، کوخی را در بيابان میبينند، مـیرونـد تـا ببينند کە چە کسی آنجا است! در کوخ مردی را مـیبيننـد کە کتـابی در دسـت دارد و مـیخوانَـد و مـیگريـد. از او مـیپرسـند کە ايـن چيـست کە مـیخوانَـد و مـیگريـد! او مـیگويـد:
اگـر مـیخواهيـد بدانيـد کە در ايـن کتـاب چە نوشـته است از اسب هايتان فرود آئيد تا برايتان بخوانم«.
آﻧﻬا از اسبهايشان فرود میآيند و مـینـشينند و مرد شروع بە خواندن میکند و مـیگويـد: »ايـن کتـاب #الله اسـت و امـر و ﻧﻬـی او در آن اســــــت(حال چرا كسى بايد كتابى را بخواند و گريه كند نيز از نكات مضحك اين داستان است)، بە مــــــردم فرمــــــان داده اســــــت کە در اطاعــــــت او باشــــــند و از معصيتش بپرهيزنـد؛

ادامه دارد ...

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22081
💥 آيا سلمان فارسى ايرانى بود ؟

#قسمت_يازدهم

ولـی در شمـاری از داسـتاﻧﻬای معجـزاِت #علـی کە در برخـی تأليفـات آخوندهاى شيعه آمـده اسـت مـیبينـيم کە #سـلمان در خلافـت علـی نيـز زنـده اسـت و ايـن معجـزات را ديده و بازگويی کرده است. البته در كتب آخوندهايى مانند #كلينى و #مجلسى و #طوسى لاطائلات بى حد و اندازه زياد نوشته شده است بطورى خود آخوندهاى امروزى نيز به چشم استهزاء به آنها مينگرند و تلاش زيادى ميكنند كه آنها را توجيه كرده و يا جعلى بنامند.
#تيسفون به آن زيبائى و شكوه در زمان حاكميت سلمان(كه بسيار شخص نالايقى بود) توسط اعراب شترچران، تبديل به چنان ويرانه اى شده بود كه وقتى سپاه على در اواخر سال ٣٦ هجرى براى لشكر كشى به شام و جنگ با معاويه از كنار #مدائن گذشت(لازم به ذكر است كه على كليد اولين جنگ بين مسلمانان را زده و همان باعث تفرقه تاريخى بين مسلمانان شد)، يكى از اعراب همراه او با ديدن حالا زار آنجا، يك بيت شعر اندوه آميز را ياد آورده و گفت:
تندبادهائى بر آبادى هايشان گذشت/ انگارى كه قرارى با يك ديگر گذاشته بودند.
در اين حين على به او ميگويد: آنها كفران نعمت كرده بودند و به خشم الله گرفتار شدند( #منبع: كتاب الأغانی، ۱۳/ ۱۸۔۱۹)
حالا يكى بايد از خود همين #على مى پرسيد كه دودمان تو كه طبق ادعاى شيعه در فلاكت و در به درى به سر بردند، گرفتار خشم چه كسى شده بودند؟
يک گزارش ديگرى نيـز خـبر از منفـور بـودن #سـلمان نـزد ايرانيـان بازمانـده در عراق میدهد؛ و اين نيز كاملا طبيعی بوده و از ضديت او با ايرانيـان برآمـده بـوده است.
واقدی مورخ بزرگ اسلام نوشته کە سلمان فرماندار مدائن بود؛ يکروز جامه ای کوتـاه و عبائی پشمين در بر داشت،
سوار خرش بود، پاهای درازی داشـت و سـاق پاهايش بيرون و پُرموی بود، و از جائی میگذشـت.
بچـه هـای کوچـه تـا او را ديدنــد بە يکديگر بانگ زدند کە »گــرگ آمــد گــرگ آمــد. او چون اينها را شنيد بە کسانی کە همراهش بودند گفت: »بگــذار بگوينــد! هــر چە شــود فــردا شــود«.( #منبع: طبقات ابن سعد، ۴/ ۸۷)
يعنــی همــين بچــه هــا فرداها کە بزرگ شوند مجبور خواهند بود کە در برابر ما کرنش کنند. از تحقير گاه بە گاه ايرانيان توسط سلمان نيز گزارشـهائی بازمانده است.
واقدی در اينمورد مى نويسد كه:
وقتی ايرانيان برای پرداختن بـاج(جزيـه)بەخـدمت سلمان حاکم مدائن میرسيدند در برابرش سر تعظيم بـر زمين میﻧﻬادنـد؛ و سلمان سرش را میجنباند و میگفت: اينها بە خاطر الله از مـن مـیترسـند.(#منبع: طبقات ابن سعد، ۴/ ۸۸)
يعنی دينی کە ما داريم سبب شده کە اينها در برابر ما بە مذلت افتند. اما امروز ميبينيم كه ايرانيان خردباخته و خرافات زده نه تنها اين موجود خون آشام را تكريم ميكنند بلكه با عزت و احترام او را مايه فخر ايرانيان ميدانند.

ادامه دارد ...

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22442
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان

#قسمت_يازدهم

#على در نقش جلاد محمد
آماری کوتاه از نام های بدست آمده کسانیکه بدست على کشته یا سربریده شده اند میتواند در شناخت او نقش اساسی داشته باشد که آیا بدرستی میتوان چنین آدمی را بیگناه (معصوم) دانست؟
على، مردی بنام #عروه را با شمشیر بدونیم کرد نیمی را براست و نیمی را به چپ انداخت. پسر عموی عروه را هم به سرنوشت او گرفتار کرد و بصورت گوشت و استخوان بی حرکتی بر روی آن سفره خون فام در کنار آن کشته افكند .(#منبع: برگ ٣٥ پوشينه پنجم دفتر الإمام على نوشته عبدالفتاح برگردان زير نظر سيد محمود طالقانى)
#عمرو پیرمرد هشتاد ساله عرب را با نیرنگ سربریده است.
(#منابع:
١) منتهی الامال قمی پوشینه یکم برگ ۷۱
٢) دفتر معصوم دوم
پوشینه یکم برگ ۱۴ برگردان جواد فاضل
٣) دفتر معصوم دوم پوشینه دوم برگهای ۵۷-۵۸)
على عاجزانه به پيامبر اسلام می گفت که او را از نشئه سکر آور معرکه خونین نبرد محروم نسازد و این نهنگ چالاک دریای خونین نبرد را بر خشکی ننگین آرامش و امنیت نیفکند.
#منبع: دفتر اسلام شناسی علی شریعتی برگ ٣٦١)
در تاخت و تاز به #خیبر با مردمیکه سر جنگ نداشته اند #مرحب میانجی را که پیرمردی بیش نبود کشته است و سپس در قلعه قموص را که ساکنین آن از ترس پسته و کلید کرده بودند از جای درآورده و دست به کشتار زده است و ربیع بن ابی الحقیق - داود بن قابوس - عنتر - مرّه - ياسر - ضجيع = از سران خیبر که به میانجیگری آمده بودند همه را کشته است
در دفتر معصوم دوم پوشينه يکم چنین آمده است:
قلعه قموص در بزرگی داشت که گفته میشود چهل مرد زورمند آن در را سپیده دم می گشودند و شامگاهان می بستند ...
مرحب خیبری مردی بود که علاوه بر چند عمامه که به سر می بست و علاوه بر خودی فولادی که بر سر میگذاشت سنگ بزرگی را هم که مثل سنگ آسيا در میان آن سوراخ بود بر میله کله خود میگذاشت تا شمشیری که بر سرش فرود می آید کارگر نشود ...
#على پیش رفت تا پشت در قلعه قموص و آنرا از پاشنه کند بصورت پلی بر خندق دور قلعه انداخت و سرانجام با ضربه ذوالفقار خود جمجمه مرحب را با خود فولادی و سنگ آسیا با همه تشریفات و تكلفاتش از میان شكافت.
#منابع:
١) منتهی الامال شيخ عباس قمی پوشينه يكم برگ ٧١ -
٢) برگهای ٦٦ تا ٦٨ دفتر معصوم دوم پوشينه يكم)
بیخود نگفته اند در اسلام دروغ هرچه بیشتر بهتر خوانندگان با بهره گیری از خرد داوری خواهند کرد.
#عتبه مردی که از روی خشم بر بیداد گری محمد در بخش غنیمت بدست آمده آب دهان خود را بر گونه او انداخته بود على بيدرنگ سرش را بریده است
#منبع: تفسير طبرى پوشينه پنجم برگ ١١٠٣)
هفت صد تن مرد و یک تن زن از بنی قریظه را سر بریده است
#منابع:
١) منتهى الأمال قمی پوشینه یکم برگهای ۷۲-۷۳-٨٣
٢) تفسیر طبری
پوشینه پنجم برگ ۱۱۰۳
٣) نفاس العيون شمس الدين محمد آملی برگ ۳۲
٤) منتخب التواريخ حاج محمد هاشم خراسانی برگ ۵۴
٥) پرتو اسلام احمد امینی پوشینه نخست بر ٩٩٧
٦) تاريخ طبری پوشینه سوم برگهای ١٠٨٨ - ١٠٩١)

ادامه دارد .....

https://t.me/naghde_eslamm/25186
نقدى بر اسلام
💥 چه كسى و با چه هدفى قرآن را نوشته است؟ #قسمت_دهم ▪️ما در مورد این مسیحیان نستوری چه می‌توانیم بدانیم؟ به نظر می‌رسد که آنها افراد خاصی را در مکان‌های مختلف انتخاب و مامور می‌کرده‌اند تا مذهب مسیحی و خداپرستی را تبلیغ کنند. محمد تنها مبلغ مذهبی آنان نبوده…
💥 چه كسى و با چه هدفى قرآن را نوشته است؟

#قسمت_يازدهم

هزارو چهار صد سال است که همگان به اشتباه تصور می کنند منظور از قرآن در متن همین نامه هایی است که برای محمد ارسال شده است.
در حالی که قرآن و فرقان از دست رفته است و آنچه نزد مسلمانان باقی ماند و جمع آوری شد تنها مجموعه ای از همین نامه هاست که از سوی مسیحیان نستوری در شام ارسال می‌شده است.
پس در واقع، قرآنی که ما می شناسیم،
قرآنی نیست که در متن به آن اشاره شده است.
‌در ادامه اين مقاله بدنيست كه اشاره اى هم كه مقاله تحقيقى كه در مورد ريشه هاى سريانى قرآن كه توسط دانيل پايپز و ترجمه دوست خرافه ستيز و بزرگوار امين قضائى ترجمه شده است بپردازيم كه بيش از گذشته به چگونگى نوشتن قرآن و كلمات و اصطلاحات بيگانه موجود در آن آشنا شويم.
▪️تحقیقی بر ریشه های سریانی قرآن:
توضیح مترجم:
این متن توضیحاتی است بر نتایج به دست آمده از پژوهش های تاریخی و ریشه شناختی از قرآن. در اینجا مثال های جسته و گریخته ای از قرآن آورده می شود که نشان می دهد متن قرآن ریشه های سریانی دارد و از چند کلمه مبهم قران نیز رمزگشایی شده است. تمرکز این مثال ها روی سوره های مکی هستند و استدلال می شود که این آیات از متون و نسخ مسیحی قدیمی تر اقتباس و ترجمه شده است. البته این ادعا در مورد بسیاری از سوره های مدنی نمی تواند صادق باشد (نویسنده اشاره ای به این قضیه نمی کند) چرا که پیش زمینه تاریخی مشخصی دارند و اشاره به وقایعی (درست یا غلط)مانند جنگ های محمد، ازدواج او با زنان،
توصیه به عبادات و احکام شرعی دارد كه بنا بر ادعاى اكثر مورخين معتمد، دهه ها يا حتى قرنها بعد به متن قرآن اضافه شده اند.
با این حال تفاوت آشکار بین سوره های مکی و مدنی و به خصوص گنگی سوره های کوتاه قران نشان می دهد که قرآن یک جمع آوری متاخر از متون متعدد است.
قرآن متنی بدون پیش زمینه است و ما واقعا چیز زیادی درباره اینکه از کجا آمده نمی دانیم. اما می دانیم که این متن از آسمان نیامده و چنین متنی محصول ذهن بشر در یک زمان و فرهنگ و محیط زبانی خاص است و در مورد قرآن،
متن واقعا محصول فرهنگ ها و زبان های خاورمیانه(و نه حجاز) دراواخر دوران باستان است و هیچ ربطی به حجاز ندارد
اگر شما ادعای قرآن را در سوره ۱۲، آیه دوم بررسی کنید در آنجا می گوید:
قُرْأناً عَرَبِیًّا ،
این البته ویرایش و نگارش نویسندگان مسلمان متاخر در بین النهرین در قرن نهم است و ما آنرا به شکل قرآن عربی می خوانیم..

ادامه دارد....

https://t.me/naghde_eslamm/30117
نقدى بر اسلام
▪️ تاريخ شكل گيرى قرآن در تضاد با تعريف معجزه است. #قسمت_دهم نزد #ابن_مسعود, سوره «آل عمران» در آیه ۱۹ می آید: دین برای خدا، دین حنیف است»، حال آنکه در قرآن رسمی امروز آمده است:«دین پسندیده نزد خدا، آیین اسلام است». واژه «#حنیف»، کیش «پاکیزه ابراهیمی» را…
▪️ تاريخ شكل گيرى قرآن در تضاد با تعريف معجزه است.

#قسمت_يازدهم

در اینجا بعنوان خلاصه مطلب باید گفت که افزون بر رابطه تنگاتنگ قرآن با تورات، قرآن بصورت قرآنهای گوناگون بوده است و تنها از قرن ۹ میلادی به اینسو میباشد که ما «نسخه کامل» این کتاب را داریم. دستنوشته هایی که طی دو سده پس از ظهور اسلام موجود بودند شفاهی و پراکنده و قطعه قطعه و ناقص بوده و گاه به زبانهای مختلف و از جمله حجازی عرضه شده بودند.
در این زمینه باید از تکه نوشته هایی روی «پارشومن» در زمان خلفای اموی «ابو الولید عبد الملک»(۶۸۵-۷۰۵) و نیز «الوالید»(۷۰۵-۷۱۵) یاد کرد. ولی اولین مصحف کامل برای محققان، دستنوشته (۸۷۷-۸۷۸ میلادی) در زمان «العماجور» حاکم عباسیان در دمشق سوریه در اواخر قرن نهم، می باشد.
در تحقیق تاریخی بر روی #قرآن، کاوش ادامه دارد و منابع کهن و تازه پیوسته باید مورد بررسی قرار گیرد. برخی از پاره نوشته های اولیه را می توان بر روی دیوار و کاشی کاری در «گنبد صخره» در اورشلیم مشاهده کرد که متاسفانه محدودیت ها اجازه کار دقیق و ژرف را نمی دهد. این گنبد به دستور خلیفه اموی «عبدالملک بن مروان» در سالهای ۶۹۱ تا ۶۹۲ ساخته شده است و بطور مسلم رازهای گوناگونی درخود نگه داشته است. بنابر ادعای مسلمانان در شب معراج، #محمد از روی این صخره به معراج می رود. تجسس و تحقیق باستانشناسانه در باره «صخره» در حال حاضر ممنوع میباشد و گویا اسراری نباید فاش گردد. نمونه دیگر کشف مصحف های صنعا در سال ۱۹۷۲ میلادی می باشد که دارای برگه های چرمی و کاغذی بوده و به سرپرستی پرفسور «پوئین» و پژوهشگران آلمانی جمع آوری شده است.
نوشته ها فاقد ساختار و ترتیب قرآن کنونی اند، فاقد فتحه و ضمه و کسره و فاقد شماره بندی برای آیه ها میباشند. در این نسخه ها اغلب روی هر برگ جای پاک شدن کلماتی وجود دارد که دوباره با واژه های جدید پر شده اند. این نسخه ها به خط کوفی و حجازی هستند و متعلق به هزار نسخه قرآن متفاوت بوده اند. #جان_وانسبروگ متخصص آمریکایی، ایگناس گلدزیهر (اسحاق یهودا) متخصص مجارستانی معتقد‌ند که نسخه‌های #صنعا به اوائل قرن هشتم یعنی یک قرن پس از مرگ محمد تعلق دارد. نیاز به یک تحقیق گسترده در کشورهای عربی مانند یمن و عربستان وجود دارد، ولی سیاست و دیپلوماسی موجود مانع پرداخت و بازشناسی علمی کافی است.
بالاخره اینکه هیچ تحقیق علمی و همه جانبه در کشورهای اسلامی مانند عربستان نمی تواند صورت گیرد زیرا اینگونه تحقیقات «حرام» است و در حقیقت منافع حاکمان در تناقض با کشف حقایق جدید است.

ادامه دارد ...

https://t.me/naghde_eslamm/32074
نقدى بر اسلام
▪️ازدواج عمر بن خطاب و دختر علی بن ابی طالب، دروغ شيعيان و كودك همسرى خليفه مسلمين #قسمت_دهم در اين فكر بودم كه بحث مربوط به ازدواج عمر بن خطاب و ام كلثوم را بيشتر ادامه ندهم اما طبق معمول برخى از مدافعين اسلام بهانه آورده و مطالب و رواياتى كه آورده ايم…
▪️ازدواج عمر بن خطاب و دختر علی بن ابی طالب، دروغ شيعيان و كودك همسرى خليفه مسلمين

#قسمت_يازدهم

ما تصميم داشتيم كه بحث ازدواج عمر بن خطاب و ام كلثوم بنت على را ادامه ندهيم و به همان ده قسمت بسنده كنيم اما طبق معمول برخى از آخوندها و اساتيد حوزه براى ما نوشته و ادعا كردند كه اين احاديث #صحيح_السند نيستند.
ما هم در پاسخ سعى ميكنيم يك روايت از هر دو مذهب شيعه و اهل تسنن به همراه ذكر نام راويان بياوريم كه به اين دوستان اتمام حجت كرده و راه بهانه هاى كودكانه پيروان شيعه را ببنديم.
در ابتدا يك روايت از كتب اهل سنت را خدمتتان مينويسيم سپس به سراغ علماى شيعه خواهيم رفت.
روايتى در "كتاب نسائى" آمده بدين مضمون:
#متن_عربى:
أنَّ ابنَ عمرَ صلَّى على تِسعِ جنائزَ جميعًا، فجعلَ الرِّجالَ يلونَ الإمامَ، والنِّساءَ يلينَ القبلةَ، فصفَّهنَّ صفًّا واحدًا ، ووُضِعت جِنازةُ أمِّ كلثومِ بنتِ عليٍّ، امرأةِ عمرَ بنِ الخطَّابِ، وابنٍ لها يقالُ لهُ : زيدٌ، وُضِعا جميعًا. والإمامُ يومئذٍ سعيدُ بنُ العاصِ، وفي النَّاسِ ؛ ابنُ عمرَ، وأبو هريرةَ ، وأبو سعيدٍ ، وأبو قتادةَ ، فوضعَ الغلامُ مِمَّا يلي الإمامَ
فقالَ رجلٌ : فأنكرتُ ذلكَ، فنظَرتُ إلى ابنِ عبَّاسٍ، وأبي هريرة ، وأبي سعيدٍ، وأبي قتادةَ فقلتُ : ما هذا ؟ قالوا : هيَ السُّنَّةُ
خلاصه #ترجمه:
در اين روايت بصراحت به هنگام دفن #ام_كلثوم از وى به نام "همسر عمر" ياد ميكنند.
طبق قولى كه داده بوديم
تمامى راويانى كه در سند روايت موجود هستند را از نظر می گذرانیم:
1⃣ راوى اول : نافع مولى ابن عمر. المحدث:الألباني. المصدر:صحيح النسائي. الجزء ألو الصفحة: ١٩٧٧
حكم المحدث: #صحيح
2⃣ راوى دوم : عبدالله بن عمر:
البانى از علماى رجالى اهل سنت در كتاب أحكام الجنائز جلد يكى صفحه: ١٣٢
ميگويد: إسناده صحيح على شرط الشيخين
اما در مورد ايشان، ابن حجر عسقلانى از علماى نامى اهل سنت، در كتاب التلخيص الحبير جلد اول صفحه: ٢/٧١٦ ميگويد: #اسناده_صحيح
3⃣ راوى سوم: نافع مولى ابن عمر
ابن القيم كه از علماى بزرگ اهلسنت ميباشد در كتاب تهذيب السنن، جلد اول صفحه: ٢/٤٢٢ ميگويد: #اسناده_صحيح

اين روايت از كتب اهل سنت بود در ادامه به كتب شيعه پرداخته و به همين ترتيب روايان احاديث را بررسى خواهيم كرد.

ادامه دارد....
https://t.me/naghde_eslamm/32601
نقدى بر اسلام
▪️ اسماء الله الحسني، صفاتى براى الله يا نام بتهاى عرب؟ #قسمت_دهم ٥) نام #القابض در اسماء الحسنی: دکتر جواد علی در ادامه توضيح مطلب در کتاب خود در صفحه ٧٣٥ در مورد اين اسامى در مورد اسم القابض ميگويد: برای ما از طریق مطالعه کتاب های مشخص اسامی مجموعه الهه…
▪️ اسماء الله الحسني، صفاتى براى الله يا نام بتهاى عرب؟

#قسمت_يازدهم

٩) نام #القدیر در اسماء الحسنی:
#دکتر_جواد_علی در در ادامه اين بحث و در صفحه ٧٣٣ کتاب نامبرده می گوید: صفت"ود" برای الهه "ال هن" يا "الهن" در برخی نوشته ها ذکر شده است. در یکی از نصوص، عبارت "ودم الهن" يا " ود الإلَه " بیان شده است و "كهلن"، به معنی الكاهل" معنای #القدیر و #المقتدر را می دهد.
این دو کلمه از صفات این الهه بودند که #قوم_معینیون آن را می شناختند.
دکتر جواد علی در جای دیگر در بیان الهه ی "كهل" یا "كاهل"، همان "كهان" است که در نوشته های قوم معینیه ذکر شده است. همچنین برای این مورد اسم مشابهی در نص ثمودی وجود دارد که لفظ "کهل" در زبان عربی "القدیر" معنی می دهد.
١٠) نام #مالک_الملک در اسماء الحسنی:
دکتر جواد علی همچنین می گوید اسامی #ثمودی زیادی به ما رسیده است مانند اوس و سد و عفیر و وائل و بارح و کربال و کرب إیل و عش و عائش و مالک و ملک و عذرال و عزرائیل و عوذ و أسعد و إیاس و قیس بن وائل و قس بن وال.
منظور دكتر جواد على اين است كه اسامى مالك الملوك نيز جزو متالوژى يا الهه هاى قوم ثمود بوده است كه محمد آنرا به الله مرتبط كرده است.
▪️نتیجه گیری از يافته هاى بالا:
در مجموع ٩٩ اسم موسوم به اسماء الحسنی بیان شده است که دیدیم خیلی از این اسامی و صفات، اسامی الهه های اعراب قدیمی بوده است و تاکید می کنم که در این میان کار محمد فقط متحد کردن این الهه ها به الله و نیز متحد کردن دینی و سیاسی اعراب با گرايشها و عقايد مختلف بوده است.
امّا در اينجا ميخواهم به مطلب مهمى در مورد "الله نور السموات والارض" اشاره كنم.
دکتر جواد علی در کتاب خود و در فصل ٦٩ می گوید: از میان بت ها بتی بوده به نام "الشارق" و افرادی بودند با اسم "عبدالشارق.
"الشریق" نیز اسم بتی بوده از بت ها، امّا آن طور که به نظر می رسد الشارق و الشریق ميبايست دو صفت برای الهه ها نيز باشد و نباید صرفا اسم بت بوده باشد. صفتی در نصوص عربی جنوبی زیاد وارد شده است من جمله"عثتر شرقن" به معنی "عثتر الشارق" پس "الشارق" باید صفتی برای الهه باشد که با لفظ نور برای الله مطابقت دارد چنانچه قرآن می گوید "الله نور السموات و الارض".

ادامه دارد.....

https://t.me/naghde_eslamm/33111
نقدى بر اسلام
▪️ چرا اسلام را كنار گذاشتم؟ #قسمت_دهم نكات تامل برانگيز اين احكام(كه در قسمت قبل نوشتم)؛ #اول این که کدام زن احمقی کار زشت خود را در حضور ٤ نقر شاهد انجام می دهد؟ #دوم این که چرا باید شاهدها مسلمان باشند؟ #سوم این که چرا حکم حبس در خانه فقط برای زن خلاف…
▪️ چرا اسلام را كنار گذاشتم؟

#قسمت_يازدهم

برخی می گویند هرکجا که قرآن دستور قتل كافران را داده به دلیل دفاع از اسلام بوده و اسلام به ذات خود ستیزه جو نیست. به آیه ٥ #سوره_توبه توجه کنید:
پس چون ماههای حرام ذيقعده، ذيحجه، محرم و رجب تمام شد آنگاه مشركات را در هرکجا بیابید و به قتل برسانید و آنها را دستگیر و محاصره کنید و هر سو در کمین آنها باشید. چنانچه از شرک توبه کردند و موحد شدند و نماز اسلام را به پا داشتند و زکات دادند پس از آنها دست بردارید توجه کردید؟
در آيه به هيچ وجه گفته نشده که از اسلام دفاع کنید؛ بلکه بهانه ی این قتلها نماز نخواندن، زكات ندادن و موحد نبودن بوده است.
٣٢) در آیه ٢٣ همین #سوره آمده: ای اهل ایمان، پدران و برادران خود را نباید دوست بدارید اگر آنها گیر را بر ایمان بر گزینند و هر کس از شما آنان را دوست بدارد بی شک ستمکار است. چرا اسلام سعی دارد این گونه بین اعضای خانواده جدایی بیندازد؟ شما چه فکر می کنید؟
٣٣) ر آیه ٢٨ و ٢٩ همین سوره اهل کتاب (مسیحی ها، یهودیها و دیگر پیروات دین هابی که کتاب مقدس دارند) نجس و پلید محسوب شده اند و دستور داده شده تا آنها توسط مسلمانان کشته شوند مگر این که با خفت و خواری به اسلام جزيه دهنده اگر دقت کنید می بینید دلیل این که به مسلمانان گفته شده تا با اهل کتاب بجنگند و آنان را بکشند مشرک بودن آنان نیست، چرا که آنان يكتاپرست هستند.
آنچه بهانه جنگ است پرداخت جزیه آن هم با خواری و ذلت می باشد.
معلوم نیست چگونه در جایی از قرآن خداوند #قوم_بنی_اسرائیل را بر جهانيان برتری داده، در جایی دیگر امت عیسی را تا قیامت بر کافران برتری داده و اکنون دستور جنگ با این قوم های برگزیده را می دهد؟ مگر در آیه ٥ #سورہ_المائده نگفت که بر شما طعام اهل کتاب حلال شد و طعام شما نیز بر آنان حلال شد؟
پس علت این تناقض گویی چیست؟ چرا در اینجا حکم را عوض می کند و می گوید اگر آنچه را که خدا و رسولش حرام کردہ حرام نمی دانند با آنها کارزار کنید؟
آیا این دلیل موجهی برای کشتن یک انسان است؟ اصلا عقيد شخص چرا باید ملاک نجس بودن و پلید بودن او باشد؟ پس فقط مسلمانان با فرانشان درست می گویند و خوبند و غیر از آنان همه نجس و پلیدند، این طور نیست؟

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/33552
نقدى بر اسلام
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟ #قسمت_دهم با این حال، این آیه، فرضیه فوق را نه تقویت بلکه تضعیف میکند. اگر #محمد خود نویسنده یا مبدع قرآن باشد، دیگر نیازی نیست کسی بر او آنرا املا کند. همچنین از احادیث مشخص است که محمد سواد اندکی داشته طوری…
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟

#قسمت_يازدهم

همچنین گویا محمد درباره نام پروردگارش هم چندان مطمئن نبوده است. براي مثال در اینکه هنگام نماز و دعا پروردگارش را به چه نامی صدا بزنند، محمد نیازمند سئوال از نویسنده بوده است:
قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَیا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِکَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَینَ ذَلِکَ سَبِیلًا ﴿سوره ١٧،آیه ١١٠﴾
#ترجمه: بگو الله را بخوانید یا رحمان را بخوانید هر کدام را بخوانید براى او نامهاى نیکوتر است و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسیار آهسته اش مکن و میان این [و آن] راهى [میانه] جوى»
اگر محمد همان نویسنده #قرآن باشد باید براي وی مسلم ميبود که رحمان همان الله است يا نه.
اما این نام برای محمد و مردم قریش صفت غریبی برای الله به نظر میرسیده است (و در بسیاری از آیات الله، رحمان خوانده میشود و این صفت جایگزین اسم میشود):
«و چون به آنان گفته شود رحمان را سجده کنید می گویند رحمان چیست آیا براى چیزى که ما را [بدان] فرمان می دهى سجده کنیم و بر رمیدنشان میافزاید» (سوره ٢٥ ،آیه ٦٠)
٣) فرضیه سوم این است که فردی که در #مکه یا اطراف حضور داشته و پنهانی و به صورت حضوری این متون را برای وی قرائت میکرده است.
برخی حدس میزنند که این فرد #ورقه_بن_نوفل یا #سلمان_فارسی بوده است البته ورقة ابن نوفل نقشى بسيار برجسته داشته است كه مورخين و مفسرين اسلامى عمدا اين نقش را كمرنگ كرده اند(به زودى در مقاله اى جداگانه در مورد او و نقشش در رسالت محمد مقاله اى را ارائه خواهم كرد).

مطابق سیره نبوی نوفل کسی بود که محمد را مطمئن میسازد که جبرئیل فرشته خدا را در کوه دیده است. وی اولین کسی بود که رسالت پیامبری محمد را تصریح میکند. این فرضیه با وجود اینکه طرفداران فراوانی دارد، نسبتا ضعیف است. فرض کنید آیاتی که در دست داریم سخنان مردی باشد که آنها را به محمد می آموخته تا برای مردم نقل کند. در این صورت نیازی نیست که نویسنده از محمد سئوال کند و یا خطابی بودن لحن را حفظ کند:
▪️وَهَلْ أَتَاكَ حَدِیثُ مُوسَى ﴿سوره ٢٠ ،آیه ٩﴾
#ترجمه: آیا خبر موسی به تو رسید؟»
▪️هَلْ أَتَاكَ حَدِیثُ ضَیفِ إِبْرَاهِیمَ الْمُکْرَمِینَ ﴿سوره ٥١ ،آیه ٢٤﴾
#ترجمه: آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسید؟»
▪️هَلْ أَتَاكَ حَدِیثُ الْغَاشِیۀِ ﴿سوره ٨٨ ،آیه اول﴾
#ترجمه: آیا خبر غاشیه به تو رسیده است؟»
اگر گوینده در کنار محمد حضور داشته است، پس نیازی نبوده است که این سئوالات در متن قرآن گنجانده شوند.
همچنین یک مکالمه حضوری متن نهایی را منسجم تر خواهد ساخت حال آنکه ما چنین انسجامی را در متن قرآن مشاهده نمیکنیم.
دلیل دوم این است که در برخی از آیات، صحبت بین نویسنده و محمد خصوصی به نظر میرسد و حتی بهتر است کسی از آن خبردار نشود.
براي مثال در سوره ٨٦ میخوانیم:
#ترجمه: آنان دست به نیرنگ می زنند (١٥) و [من نیز] دست به نیرنگ می زنم (١٦) پس کافران را مهلت ده و کمى آنان را به حال خود واگذار (١٧)

ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/33824
نقدى بر اسلام
▪️قرمطيان، تخريب كعبه و بى تفاوتى الله در دفاع از خانه امنش! #قسمت_دهم حمدان چنانکه گفته شد چون دعوت را پذیرفت و به حسین اهوازی در این راه یاری و مساعدت کرد، حسین امر دعوت را در سواد عراق به او وا گذاشت. قرمط نخست یکی از توابع بغداد را مرکز دعوت خود قرار…
▪️قرمطيان، تخريب كعبه و بى تفاوتى الله در دفاع از خانه امنش!

#قسمت_يازدهم

نخستین کار ابوطاهر سليمان بن حسن بن بهرام جنابی به سال ۳۱۱ اعزام سپاه به بصره و تسخیر آن شهر بود. مسعودی می نویسد: {از حوادث مهم دوران وی که در اسلام نظیر نداشت، این بود که ابوطاهر سليمان بن حسن بن بهرام جنابی فرمانروای بحرین با چهارصد سوار بر چها صد مادیان که اسب نر در آن نبود و پانصد پیاده از احسای بحرین بیامدند و شبانه وارد بصره شدند و سبک مفلحی را با هر که از باران وی و مردم شهر که بدستشان آمد بکشتند ، و این به شب پنجشنبه سه روز و به قولی پنج روز مانده از ماه ربيع الآخر و به قولی شب دوشنبه شش روز مانده از ربيع الآخر سال سیصد و یازدهم بود. اینان مسافت از احساء تا بصره را به شش روز طی کرده بودند و مردم از بیم آنها به ابله و مفتح و رودها و نهرها و جزیره ها و جاهای دیگر گریختند. آنها هفده روز در بصره مقیم بودند ، پس از آن با چیزهایی که از آنجا همراه برداشته بودند به دیار خود بازگشتند . »
در محرم سال ۳۱۲ ه ابوطاهر هنگام بازگشت حجاج از مکه، در نواحی هبير و مجاور ثعلبیه با پانصد سوار و سیصد پیاده، راه آنها را به بست و مردان حکومت و سران سپاه را کشت، وابوالهيجاء عبدالله بن حمادان بن حمدون امیر حاج و احمد بن بدر و دیگر سران و مردم عادی از زن و مرد را اسیر گرفت و اموال بسیاری که اندازه آن معلوم نیست به غارت برد.
▪️مولف حبیب السیر در اینباره(٣۱٢) گوید: قافله مبار که گرفته ، ابوالهيجاء بن حمدان را که امیر حاجیان بود، با دو هزار و دویست مرد و پانصد زن اسیر ساخت و هزار و دویست نفر از رجال و سیصد کس از نسوان بکشت و تمامی اموال و وجهات حجاج را عرضه نهب و تاراج گردانید. و چون این خبر خشونت اثر به بغداد رسید، اضطرابی عظیم به حال خواص و عوام دار السلام راه یافت و مقتدر به تهیه اسباب عساکر انتقال نموده، ابوطاهر بترسید و ابن حمدان را با سایر اسیران مطلق العنان ساخت، وایلچیان به دارالخلافه فرستاده التماس ایالت بصره و اهواز کرد، اما این التماس مقبول نیفتاد و ابوطاهر عنان عزیمت به جانب بحرین انعطاف داد»
همچنین به سال ٣۱٣ ه، ابوطاهر با پانصد سوار و سیصد پیاده راه را بر کاروان حجاج به بست. کاروانیان بعضی به بغداد و بعضی به کوفه باز گشتند. ابوطاهر، کوفه را در محاصره گرفت و جعفربن ورقاء شیبانی و عده ای دیگر از فرماندهان سپاه را کشته و با اسیر کرده بر کوفه مسلط شده و پس از آن همه اموال وزن و کودک را از کوفه به احساء برد و شهر را به اسماعيل بن يوسف معروف به صاحب الیمامه که نسب به حسن بن علی میرسانید سپرد.

ادامه دارد.......

https://t.me/naghde_eslamm/34189
نقدى بر اسلام
▪️ چه کسی قرآن را نوشته است؟! #قسمت_دهم در آیه‌ی ٥٢ سوره حج به صراحت گفته که این موضوع یعنی القای شیطان در تلاوت مخصوص محمد نیست و برای تمامی پیامبران اتفاق افتاده است! به نظر می‌رسد محمد پس از اینکه متوجه گاف بزرگ خویش شدند از قول الله گفته که نه تنها برای…
▪️ چه کسی قرآن را نوشته است؟!

#قسمت_يازدهم

پس با بیان این اوصاف می‌توان نتیجه گرفت که چیزی در قرآن بوده است که محمد فکر می‌کرده است شیطان در تلاوتش القا نموده. او در ابتدا و همانگونه که طبری هم می‌گوید برای کاستن از فشارهای مکیان آیه‌ای را از قول خدایش بیان می‌نماید که سبب خوشحالی مسلمانان و غیر مسلمانان می‌شود، به گونه‌ای که یکی از همین (به اصطلاح) مشرکان پس از شنیدن این آیه که سجده دارد خاک را بر پیشانی خویش می‌گذارد؛
پس از مدتی محمد متوجه پارادکس و تناقض بزرگ ایجاد شده بین تعالیم او و این آیه می‌گردد و اعلام می‌نماید که آیه‌ی بیان شده چیزی جز القاء شیطان نبود و در توجیه سخنش آیه‎ی ٥٢ سوره‌ی حج را بیان می‎نماید.
الله در ادامه برای اینکه مسلمانان از دلیل حذف این آیه نپرسند می‌گوید:
أَمْ تُرِيدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِن قَبْلُ وَمَن يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ (بقره/١٠٨)
آيا مى‏خواهيد از پيامبر خود همان پرسشی داشته باشید كه پیشتر از موسى پرسیده شد و هر كس كفر را جایگزین ایمان كند بدون شک از راه درست گمراه گردیده است.
اما این پرسش همواره در ذهن باقی مانده است: اگر قرآن، کتاب مقدس مسلمانان، سخنان خداست؛
پس چگونه است که شیطان موفق شد در آن جملاتی را با نام آیه القا نماید به گونه‌ای که الله مجبور شد القاءات شیطان را نسخ کند و آیاتش را محکم سازد!؟
آیا ایه‌ی ٥٢ سوره‌ی حج با آیات سوره‌ی نجم در تناقض آشکار نیست؟
چرا الله باید سخنانش را تحت عنوان نسخ ویرایش نماید؟
مگر سخنان الله تابع زمان و مکان است؟
اگر چنین است پس اسلام دینی است ویژه‌ی ام القری و ما حولها.
▪️آغاز تردید محمد در بت پرستی و ایده جدید یک خدای واحد
وقتی که محمد بالغ شد و به نشست سالانه شاعران در عکاظ رفت، به شدت تحت تاثیر افکار، فصاحت، عواطف، آزاد اندیشی و انسانگرایی که از اشعار بسیاری از آن شاعران تراوش میکرد قرار گرفت و به شدت تکان خورد. او از همان دوران آغاز به تردید در بت پرستی کرد و ایده جدید یک خدای واحد را آغاز کرد، یک خدای خالق، خدای شبیه به همان ایده ای که یهودیان و مسیحیان دورانش داشتند. اما او بر سر اینکه خدای او باید کدام خدا باشد دچار گیجی شده بود. الله (خدای ماه، نماد اسلام به دلیل همین مسئله یک هلال ماه است) یکی از خدایان آن دوران بود که بزرگترین خدای مشرکین بود. تنها خطای مشرکین این بود که در کنار این الله، خدایان و الهه های کوچکتری همچون، حبل، اللات، العزی، منات و غیره را نیز میپرستیدند و آنها را شفاعت دهندگان میپنداشتند. بنابر این در ابتدای کار، ایده الله از ذهن محمد به دور بود. افزون بر این در آن زمان جادوگران، پیشگویان و کاهنان و حتی شیطان پرستان به الله قسم میخوردند. بنابر این محمد این را بسیار پست دانست که خدایش را الله بداند.

ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/34733
نقدى بر اسلام
▪️چه كسى مذهب شيعه، خرافى ترين و ضدبشرى ترين آئين جهان را بوجود آورد؟ #قسمت_دهم اين موضع‌گيري على در مورد ابن سبأ و يارانش است. او را به مدائن تبعيد كرد و گروهى از يارانش را سوزاند. و اگر كسى به اين روايات كه برخي از آنها را معصومين شيعه نقل كرده‌اند قانع…
▪️چه كسى مذهب شيعه، خرافى ترين و ضدبشرى ترين آئين جهان را بوجود آورد؟

#قسمت_يازدهم

قنبر نزد علی آمد و گفت: به خدا قسم دوباره همان كار را كردند. علی گفت: دوباره نزد آنها می روم اما همان گفتار را تكرار كردند. در روز سوم همان را تكرار كردند، علی گفت: اگر ادامه دهيد شما را به شيوهای بسيار زشت خواهم كشت. آنان توجهی نكردند. علی گفت: ای قنبر كارگرانی بياور كه با آنان وسايل حفاری باشد آنگاه بين در مسجد و قصر چاهی كند. علی گفت: آن را عميق كنيد. پس هيزم آورد و آن را داخل چاه آتش زد و گفت: من شما را يا در اين آتش می اندازم يا اينكه توبه كنيد تا در گذرم. اما آنان نپذيرفتند. پس علی آنان را سوزاند. علی گفت:
إنـــــی رأيـــــت أمـــــرا منكـــــرا
أوقــدت نــاری ودعــوت قنــبرا
من مسأله ی بسيار زشت ديدم قنبر را صدا زدم و آتش را فروختم.
ابن حجر مینويسد: كه سند اين حديث حسن است. علاوه بر اين روايات، كلينی در كافی كه نزد شيعه در مقام صحيح بخاری است در كتاب حدود، باب مرتد با سند خويش و از دو طريق از ابو عبدالله روايت كرده كه فرمود: گروهی نزد امير المؤمنين آمده و گفتند: سلام بر تو ای خدای ما. علی آنان را به توبه امر كرد. اما توبه نكردند، پس علی چاهی برای آنان كند و در آن آتش روشن نمود و در كنار آن هم چاهی ديگر كند و بين آن دو را به هم وصل كرد وقتی كه آنان توبه نكردند، آنها را در چاه اول انداخت و در چاله ی دوم آتش روشن كرد تا اينكه مردند(#منبع: كافي كليني، ج ٧، ص ٢٥٧ ص ٢٥٩)
مامقانی كه از معتبرترين افراد نزد شيعه است برخی متون را نقل كرده كه در مورد مذمت شيعيان غالی و سبأيان است و روايت محمدبن حسن و عثمانبن حامد را نقل كرده كه گفته اند: محمدبن يزداد از محمدبن حسين از موسی بن بشار از عبدالله بن شريك از پدرش نقل كرده كه گفت: علی نزد يكی از زنان اهل بيت خود به نام ام عمر بود كه قنبر نزد او آمد و گفت: ده نفر دم در هستند و گمان ميبرند كه تو خدای آنان هستی. علی گفت: آنان را داخل بياور. پس از اينكه داخل شدند گفتند كه تو خدای ما، خالق ما و روزی ده ما هستی. علی گفت: اين را نگوييد، من هم مخلوقی مثل شما هستم. اما آنان تكرار كردند. علی گفت: وای بر شما خدای من و شما، الله است، توبه كنيد. گفتند: ما از گفته ی خود باز نمی گرديم، تو خدای ما، روزی ده ما و خالق ما هستی. علی گفت: ای قنبر برای من كارگرانی بياور. قنبر رفت و ده كارگر را با وسايل حفاری آورد. علی به آنان دستور داد كه در زمين چال های بكنند. پس از آن دستور داد با هيزم آتشی بيافروزند. پس از افروختن آتش گفت: توبه كنيد. اما آنان گفتند: ما باز نميگرديم. پس علی گروهی از آنان را در آتش انداخت، سپس گروه ديگر را هم سوزاند سپس علی سرود:
وقتی كه ديدم اين گفتار بسيار زشت است آتش افروختم و قنبر را صدا زدم(#منبع: مقياس الهداية، ج ٣، ص ٨٩ ص ٩٠)
آشكار است كه علی اين مجازات را برای افراد ديگر هم تكرار كرده است يعنی
براي افرادی از قبيله ی (زط). نسائی در (المجتبي) از انس روايت كرده كه گفت افرادی از قبيله ی (زط) را نزد علی آوردند كه بت می پرستيدند. علی آنان را آتش زد. ابن عباس گفت: پيامبر هم فرموده كه هر كس كه دينش را تغيير داد، بكشيد(#منبع: سنن نسائي، ج ٧، ص ١٠٤)

ادامه دارد.....
https://t.me/naghde_eslamm/34793
نقدى بر اسلام
▪️تناقضات ائمه شيعه، دلیلى بر بی در و پیکر بودن مذهب تشیع #قسمت_دهم در قسمت قبلى(قسمت نهم) بحث را در مورد يكى از معتبرترين كتب شيعيان به نام(المدينة العلم) ادامه داديم و همچنين گفتيم كه شيعيان به جاى ٤ كتاب معتبر داراى ٥ كتاب مهم و معتبر بوده اند كه كتاب…
▪️تناقضات ائمه شيعه، دلیلى بر بی در و پیکر بودن مذهب تشیع

#قسمت_يازدهم

در ادامه بررسی مفقود کردن کتب قديمى و مهم در مذهب تشیع به سراغ سخن آیت الله خوئی كه جزو ستونهاى اين مذهب است میرویم كه در اينمورد اعتراف كرده است که:
{والراوی عن الصدوق هو الشهید فی الذکری علی ما فی الوسائل والشهید ثقه عدل یتبع روایته عن کتاب[مدینه العلم]و ان هذا الکتاب غیر موجود فی عصرنا لانه مسروق}
#ترجمه:
آيت الله خوئی در اعتراف خود میگوید: کتاب مدینه العلم امروزه وجود ندارد و این کتاب به سرقت رفته!!!
متوليان اين مذهب جعلی و بى در و پيكر به راحتی کتب بزرگانشان كه مخالف عقايد جديد و احمقانه شان ميباشد را مفقود میکنند و سپس میگویند این کتاب گم شده است و یا این که ان را دزدیده اند تا کسی از واقعیات اگاه نشود و بتوانند عوام را هر روزه با چرنديات جديد و بى اعتبارترى در جهل نگه دارند.
شايد با نگاه به يكى از اعتقادات شيخ صدوق كه در كتاب من لايحضر الفقيه بيان شده است دليل از بين بردن اصلى ترين كتابش را متوجه شد، شيخ صدوق ميگويد:
وكان شیخنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید رحمه‌ یقول: أول درجة في الغلو نفي السهو عن النبی ، ولو جاز أن ترد الأخبار الواردة في هذا المعنى لجاز أن ترد جميع الأخبار وفی ردها إبطال الدين والشريعة. وأنا أحتسب الاجر في تصنيف كتاب منفرد في إثبات سهو النبی والرد على منكریه إن شاء الله تعالى.
#ترجمه:
شیخ ما ابن ولید میگفت؟ اولین درجه غلو و افراط این است که سهو رسول رو رد بکنیم و اگر جائز باشد که ما اخبار وارده در مورد سهو پیامبر را رد کنیم پس بنابراین جائز خواهد بود كه تمام اخبار را رد بكنیم و اگر اينكار رو انجام دهیم دین و شریعت ما باطل خواهد شد 👈🏿و من برای اجر و ثواب الهی كتابی تالیف ميکنم در اثبات سهو نبی و رد عقيده منكرين سهو پیامبر!
چه بسا بسیاری از احادیث در اثبات سهو پیامبر و انجام دادن خطا توسط ایشان و امامان بعد از آن در این کتاب توسط شیخ صدوق ثبت گردیده بود و عمامه به سرهای شيعه به دليل اعتقاد غلو آميز خود در مورد عصمت محمد و ائمه، پس از مرگ صدوق و با وجود رواياتى كه ايشان در مورد سهو النبي آورده و در حقيقت باعث رسوا شدن عقايد افراطى و غلو آميزشان ميش، بهترين راه را در از بين بردن اين كتاب ١٠ جلدى كردند.
البته در اعتقادات اين جماعت، دروغ گفتن ثواب دارد و در اينمورد هم بدون ارائه مدرك و سند ميگويند بدست خلفاى مخالف شيعه و يا دشمنان شيعه مفقود گرديد و اين درصورتى است كه چرا از ميان اين همه كتاب دقيقا همان را نابود كردند كه ميتوانست براى كوبيدن شيعه بهترين وسيله باشد!؟

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/35352
نقدى بر اسلام
▪️جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟! #قسمت_دهم #متن_عربى:فَأَقَامَ بِضْعَ عَشْرَةَ سَنَةً بَعْدَ نُبُوَّتِهِ يُنْذِرُ بِالدَّعْوَةِ بِغَيْرِ قِتَالٍ وَلَا جِزْيَةٍ، وَيُؤْمَرُ بِالْكَفِّ وَالصَّبْرِ وَالصَّفْحِ. ثُمَّ أُذِنَ…
▪️جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟!

#قسمت_يازدهم

دوست بزرگوارى از يكى از همكارانش كه در ايران است داستان بسيار شگفت انگيزى را تعريف ميكرد؛ او گفت كه همكارى دارد كه ذوب در ولايت مطلقه خامنه اى است و تعريف ميكند كه: اگر مشکلات اقتصادی و فلاکت و فقر و فحشا داریم مهم نیست، در عوض بهشت جاودان الهی از ماست و افتخار می کنیم با شکم خالی پیرو ولایت فقیه هستم و ان شاء الله ایران به همه ی جهان تسلط پیدا خواهد کرد و امام مهدی خواهد آمد
با خودم گفتم این فرد به داعش می خندد که قبل از عملیات انتحاری قاشق در جیب دارد که بعد از ترکیدن، ناهار را در آغوش حوریان صرف کند. تفکر این متحجر شیعی کم از آن سنّی متعصب جهادی هم ندارد. هر دو طرف دو روی یک سکّه هستند و همان طوری که در مقدمه بیان نمودم شیعه و اهل سنت هر دو از یک ریشه از شجره ی اسلام هستند.
نکته جالب در عملیات انتحاری برایم این بود که مصاحبه ای با یکی از اعضاء طالبان در زندان کابل شد که این فرد از بمب سازان و بمب گذاران قهار این گروه بود. از او سوال شد هدف شما از بمب گذاری چیست؟ گفت مبارزه با آمریکا و صلیبی ها.مصاحبه گر پرسید در این میان کودک و زن مسلمان هم کشته می شود تکلیف چیست؟ خیلی راحت آن جناب مولوی پاسخ داد که مهم نیست جایگاه آن ها در بهشت است. واقعا اسلام امری از اساس مضحک است اما مضحک ترش مسئله جهاد و تهاجم به سایر بلاد برای اقامه ی حکومت الله حجاز است.
تمام این مجاهدان سنّی و شیعه با اقتداء به سیّد خود محمّد از بلاد خود هجرت می کنند در سایر بلاد،سپس از تمام تجهیزات نظامی بهره می برند،سپس با نام الله و محمد و رهبرانشان خون هم دیگر را مانند سگ و گرگ می ریزند و اگر پیروز شوند شعار الله اکبر سر می دهند و اگر کشته شوند در فاحشه خانه تعبیه شده در آسمان به خوردن شراب طهور و سکس با حوریان سرگرم هستند،چیزی که در دنیا آن منع بودند را آنجا خواهند یافت.
امّا بیاییم و ببینیم چطور داعشی ها، شيعيان قبر پرست و مولوی های طالبان که دست به عملیات انتحاری می زنند و خود و اطرافیان خود را به کام مرگ فرو می برند. اصلا برای این خود زنی و خودکشی دلیلی از اسلام دارند یا بر اساس ذهنیّت خود دست به این عمل نابخردانه می زنند؟
غالب این ها استناد به داستان اصحاب اخدود و جادوگر و راهب و غلام می کنند که در صحیح مُسلم کتاب زهد جلد ٤ صفحه ٢٢٩٩ به شماره حدیث ٧٣ - (٣٠٠٥) آمده است كه مختصر داستان این است:
پادشاهی جادوگری پیر داشت و آن جادوگر از پادشاه درخواست کرد که پسری در اختیار او قرار دهد تا ساحری به او یاد دهد. این پسر در این اثناء با راهبی آشنا می شود و آن راهب راه شناخت الله را به او یاد می دهد و در نهایت اینکه این پسر به مقامات الهی می رسد و یکی از نزدیکان شاه را که کور بوده شفا می دهد و پادشاه از آن فرد می پرسد چه کسی تو را شفا داده است او می گوید الله و بعد شاه آن فرد و آن راهب را شناسایی و می کشد ولی هر چه تلاش می کند پسرک را نمی تواند بکشد تا اینکه خود آن پسر می گوید نام الله را بیاور و مرا بکش و در نهایت پسر کشته می شود.این مختصر آن داستان.

ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36221
نقدى بر اسلام
▪️سيّد كيست و به چه كسانى سادات ميگويند؟ #قسمت_دهم شیوه طلب پول از سوی سیدها اغلب تا حد گستاخی و بی احترامی پیش می‌رفت. فریر یک بار در خانه یک امیر لشکر مهمان بود که ناگهان خود را در محاصره چندین سید سمج می‌یابد که تلاش می‌کردند با هزار بهانه از او پول بگیرند.…
▪️سيّد كيست و به چه كسانى سادات ميگويند؟

#قسمت_يازدهم(آخر)

اين قسمت تمامى منابعى است كه در قسمتهاى قبلى و با شماره مشخص شده بودند. به زودى فايل پى دى اف اين مقاله را در اختيارتان قرار خواهيم داد.
#منابع:
Adams, Isaac, Persia by a Persian, 1900, p. 387
(2) Malcolm, Napier: Five Years in a Persian Town, London, 1905, pp. 101-102
(3) Archive: Government of Great Britain, 1914, p. 152, No. 317
(4) Moser, Henri: A Travers L’Asie Centrale, Paris, 1885, p. 420
Layard, A. H.: Early Adventures in Persia, Oxford University Press, 1969, p. 349
(6) Vambery, Arminius: Meine Wanderungen und Erlebnisse in Persien, Pesth, 1867, p. 426
(7) Dieulafoy, Jane: La Perse, la Chaladee et la Susiane, Paris, 1887, p. 77
(8) Sadr, Mohsen: Khaterat-e Sadr-ol Ashraf, Tehran 1346sh/1985, pp. 25-26
(9) Sykes, Percy M.: Ten Thousand Miles in Persiaor Eight Years in Iran, New York, 1902, p. 156
(10) Greenfield, J: Die Verfassung des persischen Staates, Berlin, 1904, p. 121
(11) Dieulafoy, ibid, p. 116
(12) Yate, Charles E.: Khurasan and Sistan, London-Edinburgh, 1900
(13) Polak, Jakob Eduard: Persien, das Land und seine Bewohner: 2 vol., Leipzig 1865, Hildesheim-New York, 1976, p. 1865
(14) Floyer, Ernest A.: Unexplored Baluchistan, Quetta, 1979, p. 34 and 352
(15) Loftus, William K.: Travels and Researches in Chaldaea and Susiana, London, 1857, p. 312
(16) Conolly, Arthur: Journey to the North of India overland from England through Russia, Persia and Afghanistan; 2 vol., London, 1834, p. 28; Sykes, Percey M.: «Through the Wilds of Persia, II,» in: The Wild World Magazine, no. 157, 1911, pp. 114-121
(17) Donaldson, Bess Allen: The Wild Rue. A Study of Mohammadan Magic and Folklore in Iran, London, 1938, pp. 57-58
(18) Hume-Griffith, M.E., Behind the Veil in Persia and Turkish Arabia, Philadelphia, 1909, p. 113
(19) Fraser, James Baillie, Travels in Koordistan, Mesopotamia & c., London, 1840, pp. 149-151
(20) Wilson, S.G., Persian Life and Customs. New York, 1895, p. 221
(21) Floyer, Ernest Ayscoghe, Unexplored Baluchistan, Quetta, 1979, pp. 33-34
(22) Moser, Henri, A Travers l’Asie Centrale, Paris, 1885, p. 420
(23) Ferrier, J.P., Caravan Journeys and Wandering in Persia, Afghanistan, Turkistan and Beloochistan, London, 1857, p. 41
(24) Sykes, Ella, Persia and its People, London, 1910, p. 134
(25) Malcom, Napier, Five Years in a Persian Town, London: John Murray, 1905, p. 101-102
(26) Adams, Isaac, Persia by a Persian. n. p., 1900, p. 388
(27) Drouville, Gaspard, Voyage en Perse pendant les années 1812 et 1813.2 vols., Paris, 1819 [Tehran: Imp. Org. f. Social Services, 1976], I, p. 121
(28) Dieulafoy, Jane, La Perse, la Chaldee et la Susiane, Paris: Hachette, 1887, pp. 319-311
(29) Dieulafoy, ibid
(30) Mo‘jaz Shabestari, Mirzā ‘Ali, Kolliyāt, one vol. in 2 parts, Tabriz, n.d., pp. 12-14

پايان
https://t.me/naghde_eslamm/36280
نقدى بر اسلام
▪️امامزاده تراشی و ترويج خرافات توسط ملاها #قسمت_دهم سیل بی وقفۀ زوار همچنان از طرف شهر به سوي زیارتگاه روان بود، و هر چند دقیقه یک بار ملاتوتی مجبور می شد با اشارة عیساي مریدبان دست از شغل پر درآمد متولی گري بکشد و از دروازة زیارتگاه قدم بیرون گذارد و با…
▪️امامزاده تراشی و ترويج خرافات توسط ملاها

#قسمت_يازدهم

من از فاصلۀ دور، از صدر صفۀ کنار حرم، تنها حرکات سر و دست سید را می دیدم، بی آنکه کلمه اي از حرفهاي او را بشنوم؛ که، فاصله زیاد بود و انبوهی جمعیت غیر قابل تصور. ظاهرا سید تمام روزش را در صحراي قبطیه مشغول خاك کشی بوده و اکنون به عادت همه روزه مقارن غروب آفتاب به طرف زیارتگاه آمده بود تا نمازش را در حرم مطهر بخواند، که مواجه با اجتماع بی سابقۀ مردم شده و از سر و صداي اطرافیان به وقوع معجزه پی برده بود.
مردم به حرمت سیادتش راه دادند و سید با کمر نیمه خمیده و سیماي آفتاب زده و عباي پاره پوره،
بی اعتنا به سلام و صلوات مردم، در حالی که به کمک دستان پینه بسته اش صف جمعیت را می شکافت، به طرف صفه اي که محل جلوس بنده بود پیش آمد. آمد و آمد تا به لبۀ صفه رسید. همانجا ایستاد و بی آنکه چون دیگران گریه و شیونی راه اندازد و قدمی جلوتر گذارد، صدایش را بلند کرد که :"پدر و مادر این بچه کجایند؟ ."ظاهرا این سوال سید باعث شد که متولیان بعد از ساعتها به یاد صاحبِ بچه بیفتند و با
اکراهی که از خطوط صورتشان می بارید تسلیم این واقعیت شوند که به هر حال این "طفل معصومِ نظر کرده" پدر و مادري هم داشته است . شعاع رحمت الهی بر گور سرد و خاموش کربلایی عبدالرزاق بتابد که پیش آمد و با دستش اشاره اي به اطاقک عقب صفه کرد و با صداي خسته اش نالید که " توي آن سوراخی زندانی شده اند، متولیها کار را از دست پدر و مادر بچه گرفته اند و دایۀ مهربانتر از مادراند". سید با شنیدن این جمله پایش را بلند کرد و بر سکوي جلو صفه نهاد و من بی اختیار چشمم به ملکی دهان گشادة صد وصله اش افتاد که با همه وصله کاریها از پوشاندن پاي او عاجز آمده بود.
لحظه اي بعد که پاي دیگر سید بلند شد و بر سکو قرار گرفت ذهن کودکانۀ من متوجۀ تقارن ناهماهنگ ملکی ها شد. سید بالا آمد و در حالیکه نهیبی به جماعت نورسیدة در صفه نشسته می زد و از آنان می خواست که به شیونهاي خود خاتمه دهند، به طرف من آمد و دستش را دراز کرد و دست مرا که محو تماشاي وصله هاي آستینش شده بودم، گرفت و با یک تکان از دامن خاله هاجر بیرون کشید و بی آنکه به اعتراض مشتاقان وقعی نهد، به طرف اطاقک ته صفه برد و چند نفري را که توي اطاق دور پدر و مادرم را گرفته بودند بیرون راند و در را بست و کفشهایش را درآورد و روي گلیم پاره اي که زینت منحصر به فردِ اطاقک بود نشست و رو به پدرم کرد که " آمیرزا، مردم چه می گویند، قضیه چیست؟"

ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/37009
نقدى بر اسلام
▪️دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ #قسمت_دهم سپس تر این نمادهای مسیحی- که در بخش شناسایی سکه های اسلامی بگونۀِ ناروا دیدگاه اشتباهی را دربارۀِ آنها ارایه میدهند-به سود یک نماد تازه کنار رفتند: یعنی به سودِ ستونهای سنگی، که به گونۀِ…
▪️دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ

#قسمت_يازدهم

یک پُرسشی که بگونۀِ غیرعادی تاکنون موضوعِ گفتگو نبوده این است که چرا آن بخش از صخره سنگی که زیر این پرستشگاه است هموار نشد و یک کلیسا به شکل عادی روی آن ساخته نشد، بلکه این ساختمان روی یک صخرۀ ناهموار سنگی بنا شده است؟
پاسخ این است که هدفِ بُنیادین این ساختمان برجسته نشان دادن این صخره سنگی بوده است که یک نمادِ دینی را در بر دارد. اهمیتِ این صخره سنگی معنی خودش را در نقش و نمای آن ستون سنگی پیدا میکند که سنگ هایش لایه لایه بشکل پلکان روی همدیگر گذاشته شده اند و نقش آن روی سکه های «عبدالمک» تا شمال آفریقا کنده کاری شده اند. همچنین «یوحناس دمشقی (Johannes Damascenus)» که در کتابش در مخالفت با ارتداد در جایگاه یکسدومین (یکصدومین) موردِ ارتداد در مسیحیت، از اسماعیلیان (عرب ها) و پیامبرشان «مُحَمَد» سخن میگوید، گزارش میدهد که آنها «سنگ» را پرستش میکنند(٣١) (که در اینجا منظور سنگ سیاه کعبه نیست.)
ناپدید شدنِ نقش صليب و دیگر نشانه هایِ همانند از روی سکه ها در زمان «عبدالمک» به معنی روی گرداندنِ او از مسیحیت نبود، بلکه آغاز یک مسیحیتِ نو بود- که هم متفاوت بود از مسیحیت «یعقوبی (Jacob) که بر این باور بودند که پیکر انسانی مسیح و خدا درهم آمیخته اند (مونوفیست)» و هم متفاوت از مسیحیت بیزانس (روم خاوری) است که باور داشتند پیکر انسانی و وجود خدا جدا از همدیگر میباشند-
این «مسیحیت نو» برپایۀِ بینش دینی کلیسایِ عربی از ذات انسانیِ عیسی استوار شده بود (دقیقا همان برداشتی که قرآن از «عیسی مسیح» دارد).
برای آگاهی بیشتر از جزئيات این موضوع، باید به انجیل و پیش از همه گزارش های تورات رویکرد نشان دهیم که داستان های آنها زمینه سازِ پدیدار شدن همۀِ انگاشت ها و برنامه های مذهبی بودند.
اکنون پرسش این است که انجیل دربارۀِ نقشِ «سنگ» در میان پیروان ادیان ابراهیمی چه میگوید؟
اهمیتِ سنگ و روی هم چیدن سنگ ها،-در کنار اهمیت این سنت در آیین های باستانی (که در تورات هم معتبر هستند)- برمیگردد به ُسنت ها و آیین های توراتی، که در آنجا پیماننامه های مهم به کمکِ نمادهای سنگی که آنها را سنگ های مقدس میشناختند، تضمین میشُد:
خدا با «یعقوب» در هنگام خواب پیمان بست که فرزندان بیشماری را به او ببخشد، پیمانی که به نام یک اجازۀِ آسمانی در بُنیانگذاریِ ملت اسرائیل فهمیده میشود ( Gen ٢٨، ١٠-٢٢).

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/37400