نقدى بر اسلام
47.9K subscribers
6.58K photos
3.97K videos
932 files
5.85K links
اين كانال براي زدودن خرافات و تقدس زدايى تشكيل شده است. هدف ما مبارزه با جهل اديان ميباشد.
سايت ما
www.eslam.nu
ارتباط با ادمين:
@Naghde_eslam_bot
كتابخانه كانال
@ketabkhaneh_naghd
يوتيوب
https://www.youtube.com/channel/UCUVpfPD7eKOt-vs8M9FvTtQ
Download Telegram
💠#علی_اصغر طفل ۶ ماهه, حقیقت یا خیال

#قسمت_اول

در بازخوانی #داستان_کربلا پر سوز و گدازترین قسمت, زمانی است که #امام_حسین کودک چند ماهه ای به نام #علی_اصغر که فرزند کوچکش بوده را بر روی دستانش بلند کرده و برای او آب میطلبد و يكى از فرماندهان سپاه دشمن از فاصله بسيار دور تيرى از چله كمانش به گلوى اين كودك نگونبخت شليك ميكند.

چه اشک’ها و چه ضجه هایی که روضه خوانان برای این کودک از مردم خرد باخته و خرافات زده نگرفته اند و چه افسانه هایی که در این مورد نسراییده اند, اما نکته و سوال بسیار مهم در این بین این است که آیا در #روز_عاشورا چنین اتفاقی افتاده و آیا اصلا #حسین طفل چند ماهه ای داشته یا این هم جزو همان داستان سراییهای #روحانیون_شیعه میباشد.

باز هم مانند همیشه باید سری به کتب معتبر خود مسلمانان زد و واقعیت این امر را جویا شد.

شاید اولین کتابی که #واقعه_کربلا را درست تر از باقی کتب نقل کرده باشد کتابی است به نام #مقتل_الحسین که شخصی به نام #ابو_مخنف آنرا به رشته تحریر درآورده و بنا به گفته نویسنده کتاب, ناظران و حاضران در کربلا این داستان را بازگو کرده و وی آنها را مکتوب کرده است.

این کتاب در زمان ما موجود نمیباشد ولی #محمد_بن_جریر_تبری مورخ بزرگ تاریخ اسلام از نوشته های این کتاب و یا شاگردان ابو مخنف برای بازنویسی داستان كربلا در كتابش استفاده کرده و پس از او #بلاذری، مورخ بزرگ ديگر اسلام در کتابش آنرا آورده است.

نکته جالب اینکه در هیچکدام از این کتب تاریخی نامی از کودک ۶ ماهه و #تیر_خوردنش در #روز_عاشورا وجود ندارد و جالبتر آنکه در این کتب شخصی که نام #علی_اصغر به وی اطلاق شده نوجوانی بین ۱۰ تا ۱۳ ساله است که ما او را به نام #امام_سجاد یا همان امام چهارم شیعیان میشناسیم.(رک – پانویس همین مقاله)
ادامه در قسمت بعدى..

به #جامعترين_سايت_نقد_اسلام_و_قرآن سر بزنيد و از مطالب مستند آن نهايت استفاده را ببريد
www.eslam.nu
💥 محمد، پيامبرى كه هيچ اعتقادى به خدا نداشت!

#قسمت_چهاردهم

🌙داستان عجيب روابط مخفيانه محمد بن عبدالله، و دحيه كلبى، جوان زيباروى مسيحى

مورخين بزرگ اسلام همچنين نوشته اند كه:
«دحية الكلبی» خواهری داشته است به نام «#شرّاف» که محمد بن عبدالله از او خواستگاری کرده و بر آن بوده است تا با وی ازدواج کند، اما اين بانو پیش از ازدواج با محمد در گذشته است.
#منابع:
١) البلاذری، كتاب فتوح البلدان، جلد اول، صفحه ۴۶۰
٢) ابن حجر عسقلانی، الاصابة في تميز الصحابه، جلد اول، صفحه ۱۳۷۸.

#بلاذری و سایر تاریخنویسان بزرگ اسلام در مورد سرگذشت اين جوان زيباروى مسيحى نوشته اند كه:
«دحية الكلبی» پس از #جنگ_احذ و یا #جنگ_خندق اسلام آورد و محمد او را در سال ۶ و یا ۷ هجری قمری به نمایندگی از سوی خود نزد امپراتور روم شرقی، «هراکلیوس» (هرقل) فرستاد که او را به اسلام فراخواند.
#منبع:
بلاذری، فتوح البلدان، جلد اول، صفحه ۵۳۱.

«دحية الكلبی» تا زمان خلافت «معاوية بن ابی سفیان» زنده بود و در سال ۴۵ هجری قمری در زمان خلافت معاویه در دمشق درگذشت.
#فرید_الدین_عطار_نیشابوری شاعر و دانشمند پرآوازه ايرانى نیز در قصاید، ترجيعات و غزلیاتش به «دحية الكلبی» توجه داشته و در بیتی در اينباره چنين سروده است:
ز بس کآمد همی جبریل نزدت
شده چون دحية الكلب القریشی
#منبع:
دکتر محمود کامیار، تاریخ قرآن (تهران: انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۹)، ص ۶۳، نقل از ابن عساکر، تهذیب، جلد اول، ص ۲۶۸.
این بود شرح بالیده «دحية الكلبی» جوان زیبا چهره عرب و چگونگی روابط او با محمد بن عبدالله.
در باره آنچه که در بالا در باره اینکه جبرئیل به شکل «دحية الكلبی» بر محمد نازل شده و یا جبرئیل برای او از سوى الله وحی آورده که به طایفه یهودی# بنی_قریظه حمله و آنها را قتل عام و اموال و دارائیها و زنانشان را برباید، بدون تردید این داستانهاى كودكانه تنها از ذهن زيرك و فرصت طلب خود محمد سرچشمه می گرفته است و انسان خردمند امروزى نميتواند به سادگى و با بستن چشم بر روى واقعيات آن را باور كند.

ادامه دارد ....

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام

https://t.me/naghde_eslamm/21528
💥 محمد، پيامبرى كه هيچ اعتقادى به خدا نداشت!

#قسمت_پانزدهم(آخر)

۲- #بلاذری تاریخنویس بزرگ عرب، در کتاب بسيار مشهور خود، #فتوح_البلدان، جلد اول، صفحه ۵۳۱، نوشته است، «دحية الكلبی» پس از #جنگ_احد و یا خندق اسلام آورده و پیش از آن مسلمان نبوده است.
همانطور كه میدانید که جنگ احد در سال سوم هجری و #جنگ_خندق در سال پنجم هجری روی داده است.
نکته جالب در این برهه از روابط محمد و «دحية الكلبی» آنست که #محمد نسبت به دین افرادی که با آنها معاشرت میکرده به اندازهای حساس بوده که حتی هدیه ها و پیشکشی های مهمانان غیر مسلمان را به شرطی می پذیرفته است که آنها اسلام بیاورند و مسلمان شوند.
برای مثال، زمانی که محمد با #زینب، دختر خزیمه از طایفه بنی امیر ازدواج کرد، «#ابوبارا» رئیس آن
طایفه از محمد درخواست دیدار کرد و در هنگام دیدار دو اسب و دو شتر به محمد پیشکش کرد. اگر چه، «ابوبارا» رئیس طایفه ای بود که محمد از آن طایفه همسر جدیدی گرفته بود، با این وجود، به «ابوبارا» اظهار داشت، به شرطی پیشکش های او را خواهد پذیرفت که او نخست اسلام بیاورد و مسلمان شود.
در حالیکه محمد در باره دین و آئین افرادی که با آنها معاشرت می کرده، آنچنان حساسیتی داشته که با وجود تمایل فراوانش به مال و ثروت، شرط پذیرش پیشکشی های آنها را مسلمان شدن تعیین کرده بوده، آیا چه دلیل و برهانی وجود داشته که او با «دحية الكلبی» که جوان زیباروی غیر مسلمانی بوده، به گونه خصوصی و پنهانی دیدار می کرده است؟
٣- آیا هیچ فرد با خردی می تواند باور کند که برخی اوقات جبرئیل فرشته به شکل یک جوان غیر مسلمان و یا به اصطلاح (کافر) بر محمد نازل می شده است؟
۴- آیا بین آنهمه افرادی که در دهه نخست هجری اسلام آوردند، چه حکمتی وجود داشته که جبرئیل تنها به شکل جوان زیباروی و آنهم #غيرمسلمان بر محمد نازل می شده است؟
۵- هر گاه، در همان زمانی که محمد با «دحية الكلبی» دیدار می کرده، جبرئیل نیز به شکل «دحية الكلبی» بر او نازل شده، محمد چگونه آنها را از یکدیگر تمیز می داده است؟

فايل پى دى اف اين مقاله پانزده قسمتى به زودى در همين كانال برار داده خواهد شد


#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/21528
💥 آيا سلمان فارسى ايرانى بود ؟

#قسمت_سوم

#بلاذری مورخ بزرگ مسلمان، نوشته است کە کسانی گفته اند کە سلمان اهل اسپهان بـوده اسـت، و کـسانی نيـز گفتـهاند کە پـدر سـلمان از مـردم استخر و مقـيم رامهرمـز و دهقـان بوده است.( #منبع: أنساب الأشراف، ۲/ ۱۲۸. )
#دهقان يعنى كلانتر روستا و از خاندان بزرگان.
طبری در كتاب تفسيرش، بنا بر روايتی کە خوانده بوده، نوشته کە سلمان از مردم #جندیشاپور بــوده اســت.( #منبع: تفسير طبری، ۱/ ۳۶۲ )
همين طبرى در كتاب معروف تاريخ طبرى بنا بر روايتها
ديگرىه نوشته است كه سلمان يا از مردم رامهرمز بوده و يا از اهالى اسپهان و يا شاپور( كازرون امروز).( #منبع: تاريخ طبری، ۲/ ۲۱۷ )
دربـارۀ نامهای ايرانی کە سلمان فارسـی مــیبايـست پــيش از مــسيحی شـدنش داشـته باشـد نيـز در داسـتانهايى کە دربـاره اش نوشـته انـد و خوانـديم هيچ اتفاق نظری وجود نـدارد. همـانگونـه کە وقتـی سـلمان فرمـاندار مـدائن بـوده کـسانی مـیخواسـته انـد بداننـد کە او اهـل کجـا بـوده اسـت،
کـسانی نيـز مـیخواسـته انـد بداننـد کە او پيـشترها چە نـام داشـته و پـدرش چە کـسی بـوده اســت. ولى او دربار نام ونــسب خودش پاسـخ درســتی بە کــسی نمــیداده است.
طبری آنجا کە سلمان را بنابر روايتی اهل شهر شاپور شمرده نامش را آنگونه کە در آن روايت ديده بوده ماهبـه پـسر بوذخـشان پـسر دهديره نوشـته است. ( #منبع: تاريخ طبری، ۲/ ۲۱۷ )
در روايت امام كاظم كه گفته شده است، #امام_على گفته بوده و شيخ صدوق آنرا آورده است، نام سلمان روزبه پسر خشبودان شيرازى است. چند نام ديگر نيز براى سلمان نوشته اند كه آوردنشان بحث ما گيج كننده كرده و كمكى به ما نميكند؛ زيرا همه و همه زاييده تخيل داستانسرايان افسانه ساز بوده است. بلاذری نوشته کە »سلمان میگفت من سلمان فرزند اسلامم«.( #منبع: أنساب الأشراف، ۲/ ۱۳۰ )
و اين نشان مـیدهـد کە کـسانی در زمـان عمـر يـا عثمـان نـام سـلمان و پـدرش را از او پرسيده بوده اند و او نمی خواسته کە اصل و نسب حقيقيش را آشکار سازد.
آن جوان آتش پرست ساده دل اسپهانى خوزستانى كه به يك نظر عاشق خيالى مسيح و محمد ميشود و شهر و ديار و خانواده اش را رها كرده و راه آوارگى در پيش ميگيرد و سالها در خدمت كشيشان از دنيا بريده به سر ميبرد، و بعد هـم در داسـتانی غـلام يک کـشاورز يهـود و در داسـتان ديگـری غلام يک زِن عرب بدوی میشود، همان»#سلمان_فاِرسـی« است کە در زمـان هجرت #محمد بە مدينـه برادرخوانـد يـک شخـصيت وارسته نامدار يثربى میشود، در غزوه احزاب در کنار محمد است و همچون يک متخصص امور جنگها بە ياران محمد می آموزد کە چگونه و در کدام نقطـه پـارگين(خندق) بزنند؛ و میگويد کە مـا در ايـران بە هنگام محاصره هـا کندگ(خندق) میسـاختيم، يعنی پارگين میزديم.( #منبع: مغازی واقدی، ۴۴۷ )

ادامه دارد ...

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22442
💥 آيا سلمان فارسى ايرانى بود ؟

#قسمت_ششم

رواياتی کە گفتـه انـد او از يـک روسـتای خوزسـتان بـوده اسـت بـر ديگـر روايتـــها مـیچربـــد. پـــس او را مـــیتـــوان #خوزســـتانی دانـــست. مـــا بە تحقيـــق میدانيم کە در خوزستان آنزمان و تا سـده هاى بعـد جماعـت بزرگـی از بوميـان میزيستند کە با نام قوم خوزی از آنها ياد شده و دارای زبان خاص خودشان بودند.
اينـها از همـان قـوم ديرينـه بـوده انـد کە در منـابع بـابلی و در تـورات بـا نام »#عيلامی« ازآﻧﻬا ياد شده است، و نـا ِم درسـت قـومیشـان »#خـوزی« بـوده است. دربـارۀ ايـنکە خوزيهـا در سـدههـای دوم و سـوم هجـری نيـز زبـان قـومی
خودشان حفظ کرده بوده اند، #بلاذری از روايتی کە از زبان ابوالأسـوَد دُؤَلـی بوده نوشته کە »از وقتی پارسى زباﻧﻬا و خـوزی زباﻧﻬـا و نبطـی زباﻧﻬـا در بـصره جاگير شدند زبان عربـی در بـصره فاسـد شـد«.( #منابع: أنساب الأشراف، ۱۱/ ۱۱۱. نيز، بنگريد: منتظم ابن الجوزی، ۱۱/ ۲۹۶)
اين مربوط به اوائل دوران خلافت امويان است.
خوزیها زمانی بە دين مانی درآمده بودند، سپس مسيحی شدند؛ و تا ظهور اسـلام عمومـا #مـسيحی بودنـد. در تـاريخ ساسـانی مـیخـوانيم کە خـسرو انوشــەروان زنــی از يــک خانــدان بزرگــان خــوزی گرفــت کە مــسيحی بــود در
هرمز اردشـير (بعـدها نام آن به اهـواز تغيير يافت) مـیزيـست. ضـمن همـين گـزارش کە جـای سـخن دربـاره اش در اينجـا نيـست متوجـه مـیشـويم کە خوزيهـا در زمـان انوشـەروان مسيحى و دشمنان دين مزداييسن(دين زرتشتى) و دوستدار روميان مسيحى بوده اند.
بـاز در گزارشـهای مربـوط بە دوران هرمـز چهـارم ساسـانی خبرهــائی از دشمنــی شــديد مــسيحيان خوزســتان و #عــراق بــا ديــن مزدايَــسن بە دست داده شده، و اين ضديت تا سر حد دشمنی با ايرانيان بوده است. خوزيهــا هــم نــام ايرانــی داشــته انــد و هــم نــام ســريانی؛ چنــانکە
مثلا: مهزيـار بە نظــر مـیرسد کە نـا ِم ايرانــی باشـد، ولى صـاحب نــام خـوزی تبار و مسيحی بوده و در اواخر سدۀ دوم هجری میزيـسته اسـت.
پـسران #مهزيـار در اواخـر سـدۀ دوم يـا اوائـل سـدۀ سـوم هجـری مـسلمان و شـيعه شـدند و نامهـای علی و ابراهيم بر خودشان ﻧﻬادند، و از شخصيتهای شناخته شـدۀ #اهـل_تـشيع امامیه و نظريه پردازان بزرگ امامت در سدۀ سوم هجری هستند(شايد هم دليل آن مخالفت با تجاوز اعراب به ايران و مقاومت در مقابل دين اسلام بوده باشد). نـشانه هـائی ايـن گمـان را تقويـت مـیکنـد کە »سـلمان فاِرسـی« شـايد از قوم خوزی و مسيحی بوده و بە عللی بە حجاز گريخته بوده يا برای تبليغ دين رفتـه بـوده اسـت؛ ولـی نـشانه هـای ديگـر کە به مرور بيان خواهم كرد، خـواهيم ديـد خـوزی تبـار بودن او را نفی میکنند.

ادامه دارد ...

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22442
💥 آيا سلمان فارسى ايرانى بود ؟

#قسمت_دوازدم

باز هم در گزارشى ديگر كه نشان از تنفر فراوان #سلمان_فارسى از ايرانيان دارد ميخوانيم كه سلمان به عربها ميگفت:
ايرانيان نه در مساجدتان پيشنماز شما ميشوند و نه با زنانتان ازدواج ميكنند.(#منبع: طبقات ابن سعد، ۴/ ٩١)
شكل ديگر اين عبارت چنين ميشود: ايرانيان تازه مسلمان شده نه لياقت پيش نماز شدن در مساجد را دارند و نــه لياقــت ز ِن عــرب گــرفتن؛ و ايــن تلقينــی بــوده کە سلمان بە سبب ضديت و تنفرى کە با #ايرانيان داشته برای آينـده بە عرﺑﻬـا مـیکـرده تـا نفرت از ايرانی را در دلشان بکارد.
زيـرا خـو ِد او نـه تنـها پـيشنمـاز مـی شـده بلكه از همان زمان محمد هم معلم دين براى مسلمانان عرب بوده است.
چنـد گـزارش هم خبر احتـرام بـسيار اصـحاب برجـستۀ #محمد بە سـلمان اســت كه جالب هستند.
#واقــدی نوشــته کە ســلمان از مــدائن بە مدينــه رفــت تــا بــا خليفــه عمــر ديـدار کنـد. وقتـی بە نزديکـی مدينـه رسـيد عمـر بە مـردم گفـت: »بيائيـد تـا بە پيشواز سلمان برويم«.(#منبع: طبقات ابن سعد، ۴/ ٨٦)
روايتی کە #بلاذری آورده است نشان میدهد کە سلمان وقتـی بە شـهری میرفت بزرگاِن اصحاب محمد بە پـيشوازش مـیرفتنـد، و احترامـی کە بە او میﻧﻬادند در حد احترامشان بە خليفه بود.( #منبع: أنساب الأشراف، ۲/ ۱۳۱)
واقدی نوشته کە يکبار از #علی بن ابيطالب دربارۀ سلمان پرسيدند؛ و گفـت:
او مــردی از مــا اهــل بيــت بــود. شمــا کجــا شخــصيتی ماننــد لقمــان حکــيم را خواهيد يافت کە علم اولين و آخـرين را مـیدانـست و کتاﺑﻬـای قـديم و جديـد را خوانده بود و دريای بیکرانه بود«.(#منبع: طبقات ابن سعد، ۴/ ۸۶)
پيش ازين گفتيم كه سلمان چونكه #مسيحى اهل خوزستات بوده شايد خوزى تبار بوده است ولى نـشانه هـائی نيـز وجـود دارد کە ايـن گمـان مـا را نفی میکنند. سـلمان در ميـان فتوحـات اسـلامی در عـراق و خوزسـتان، و تـا زمـانی کە عربها بخش بزرگی از ايرانزمين را گرفتند، زنده و صاحب نفوذ بود و سـالها (حــدود دوازده ســال) در #مــدائن حکومــت کــرد.
اگــر گمــان کنــيم کە شــايد او خـوزی تبـار بـوده، آيـا نبايـد از خودمـان بپرسـيم کە آيـا او هـيچگـاه يـاد ديـار و خويـشانش ۔کە اصـولا مـیبايـست همـه در زمـان او زنـده بـوده باشـند۔ کـرد؟ البتـه کە نـه.
آيـا او هـيچکـس را در ايـران نداشـته کە روزی روزگـاری يـادی از آﻧﻬا کند يا آﻧﻬا را تشويق بە مسلمانی کند؟ وقتی هيچ گزارشی در اينباره نداشته باشـيم يقـين مـیيـابيم کە سـلمان هــيچکــس را در ايــران نداشــته چە در خوزســتان و چە در جــای ديگر ايــران. پس ايرانی تبار بودن او بە کلی منتفی است.
خوزی تبار بودن او نيز با همـين استدلال نفی میشود.
داستانی کە برخی از مؤلفان اهل تشيع در زمانی از سدۀ چهـارم بە بعـد نوشته اند کە محمد فرمان نامه ئی برای سلمان نوشت کە وقتی ايران بەدسـت عرﺑﻬا افتاد بە خانوادۀ سلمان احترام بگذارند و از آﻧﻬا جزيـه نگيرنـد بە کلـی بــی پايــه و اساس اســت و مــن از آوردنــش خــودداری مــیکــنم؛ زيــرا نــه در گزارشــهای تاريخی تأييد توان کرد و نه خانوادۀ سلمان برای کسی شناخته بوده است تا از آﻧﻬا جزيه بگيرند يا نگيرند.

ادامه دارد ...

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22442