Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
ادعا و #تحدی_قرآن، عاقلانه یا کودکانه ؟
#قسمت_سوم
ثانياً اوصاف مذکور (زيبايی، فصاحت، بلاغت و عمق معانی) هيچکدام #معيارهای دقيق و قابل اندازهگيری ندارند تا با آنها بتوان معلوم کرد که به عنوان مثال اشعار ابنفارض (از جهات ياد شده) مثل اشعار دعبل خزايی هست يا نه، و اگر اين دو مثل هم نيستند، کدام يک #برتر از ديگری است. #قضاوت در چنين مواردی بستگی به سليقهها، ذوقيات، روحيات و پيشفرضها و پيشزمينههای فکری، تربيتی، اخلاقی، روحی و روانی انسانها دارد و چون اين امور در انسانها #يکسان نيستند، قضاوتها نيز متفاوت از آب در میآيد. اشتباه نشود، منظور من اين نيست که فصاحت و بلاغت هيچ ضابطه و قاعده و قانونی ندارد. ميگويم: اين قواعد، خصوصاً در هنگام مقايسه شاهکارهای ادبی نمیتوانند نقش خطکش و ترازو را بازی کنند و ميزان زيبايی و فصاحت و بلاغت يک متن را به گونهای دقيق نشان دهند. بسياری از انسانهای معمولی توانستهاند و میتوانند با #رعايت همين #قواعد، متنهايی زيبا، فصيح، بليغ و مشتمل بر مطالب عميق اخلاقی، عرفانی و … خلق کنند (همانطور که کردهاند و نمونههای آن فراوان است). اما سخن من اين است که هيچگاه نمیتوانيم بطور #محکم و #قاطع (درست همانگونه که وزن يا ابعاد دو جسم را با خطکش و ترازو اندازه گرفته و مقايسه میکنيم) معلوم کنيم که آيا اين متنها مثل قرآن (و يا برتر از آن) هستند يا نه. بنابراين در #تحدی_قرآن معيار و ميزان داوری معلوم نيست و اين اشکال بزرگی است که پاسخ میطلبد.
كانال #نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
🔻Www.eslam.nu
#قسمت_سوم
ثانياً اوصاف مذکور (زيبايی، فصاحت، بلاغت و عمق معانی) هيچکدام #معيارهای دقيق و قابل اندازهگيری ندارند تا با آنها بتوان معلوم کرد که به عنوان مثال اشعار ابنفارض (از جهات ياد شده) مثل اشعار دعبل خزايی هست يا نه، و اگر اين دو مثل هم نيستند، کدام يک #برتر از ديگری است. #قضاوت در چنين مواردی بستگی به سليقهها، ذوقيات، روحيات و پيشفرضها و پيشزمينههای فکری، تربيتی، اخلاقی، روحی و روانی انسانها دارد و چون اين امور در انسانها #يکسان نيستند، قضاوتها نيز متفاوت از آب در میآيد. اشتباه نشود، منظور من اين نيست که فصاحت و بلاغت هيچ ضابطه و قاعده و قانونی ندارد. ميگويم: اين قواعد، خصوصاً در هنگام مقايسه شاهکارهای ادبی نمیتوانند نقش خطکش و ترازو را بازی کنند و ميزان زيبايی و فصاحت و بلاغت يک متن را به گونهای دقيق نشان دهند. بسياری از انسانهای معمولی توانستهاند و میتوانند با #رعايت همين #قواعد، متنهايی زيبا، فصيح، بليغ و مشتمل بر مطالب عميق اخلاقی، عرفانی و … خلق کنند (همانطور که کردهاند و نمونههای آن فراوان است). اما سخن من اين است که هيچگاه نمیتوانيم بطور #محکم و #قاطع (درست همانگونه که وزن يا ابعاد دو جسم را با خطکش و ترازو اندازه گرفته و مقايسه میکنيم) معلوم کنيم که آيا اين متنها مثل قرآن (و يا برتر از آن) هستند يا نه. بنابراين در #تحدی_قرآن معيار و ميزان داوری معلوم نيست و اين اشکال بزرگی است که پاسخ میطلبد.
كانال #نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
🔻Www.eslam.nu
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
ادعا و #تحدی_قرآن، عاقلانه یا کودکانه؟
#قسمت_هشتم
برای رفع اين احتمال و اثبات #الهی بودن منشاء #قرآن بايد اولاً به محتوای آن پرداخت و ثانياً خصوصيتی را در آن نشان داد که الهی بودن آن را اثبات میکند. آن خصوصيت کدام است و چگونه الهی بودن #قرآن را اثبات میکند؟ در متون کلامی و تفسيری #مسلمانان با يک ادعای ديگر نيز مواجه میشويم و آن اينکه: نمونههايی که مخالفان اسلام در پاسخ به #تحدی_قرآن ارائه دادهاند:
به قدری از فصاحت و بلاغت #قرآن فاصله دارند که هر فرد آشنا به ادبيات عرب را به غير قابل قياس بودن آنها با #آيات_قرآن متفطن می سازد (۳)
شايد بعضی از اين نمونهها چنين باشند، اما آيا همه متنهايی که مخالفان (از صدر اسلام تا کنون) در پاسخ به #تحدی_قرآن و برای رقابت با آن ساختهاند، واقعاً اينگونهاند؟ بسياری از دانشمندان و اديبان عرب و مخالف اسلام (اعم از مسيحی، يهودی و يا ملحد) چنين نظری ندارند. لابد هيچکدام از آنها با زبان و ادبيات عرب آشنايی ندارند!؟ چرا که اگر آشنايی داشته باشند، بايد بفهمند که اين نمونهها هيچکدام قابل #قياس با #قرآن نيستند و توان رقابت با آن را ندارند!! شايد هم همه آنها بیانصاف و مغرض هستند!! و با آنکه اين «حقيقت آشکار»! را بوضوح میبينند، به خاطر دنياپرستی و هوای نفس، آن را انکار میکنند!؟ به هر حال #تقليد در مسائل اعتقادی خلاف عقل و وجدان است و هر کس خود بايد با تحقيق و کاوش و تأمل در نمونههايی که مخالفان ارائه دادهاند، در مورد وزن و ارزش ادبی آنها و عمق و استحکام محتوايشان #قضاوت کند و توان آنها در رقابت با #قرآن را بسنجد.
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
🔻www.eslam.nu
#قسمت_هشتم
برای رفع اين احتمال و اثبات #الهی بودن منشاء #قرآن بايد اولاً به محتوای آن پرداخت و ثانياً خصوصيتی را در آن نشان داد که الهی بودن آن را اثبات میکند. آن خصوصيت کدام است و چگونه الهی بودن #قرآن را اثبات میکند؟ در متون کلامی و تفسيری #مسلمانان با يک ادعای ديگر نيز مواجه میشويم و آن اينکه: نمونههايی که مخالفان اسلام در پاسخ به #تحدی_قرآن ارائه دادهاند:
به قدری از فصاحت و بلاغت #قرآن فاصله دارند که هر فرد آشنا به ادبيات عرب را به غير قابل قياس بودن آنها با #آيات_قرآن متفطن می سازد (۳)
شايد بعضی از اين نمونهها چنين باشند، اما آيا همه متنهايی که مخالفان (از صدر اسلام تا کنون) در پاسخ به #تحدی_قرآن و برای رقابت با آن ساختهاند، واقعاً اينگونهاند؟ بسياری از دانشمندان و اديبان عرب و مخالف اسلام (اعم از مسيحی، يهودی و يا ملحد) چنين نظری ندارند. لابد هيچکدام از آنها با زبان و ادبيات عرب آشنايی ندارند!؟ چرا که اگر آشنايی داشته باشند، بايد بفهمند که اين نمونهها هيچکدام قابل #قياس با #قرآن نيستند و توان رقابت با آن را ندارند!! شايد هم همه آنها بیانصاف و مغرض هستند!! و با آنکه اين «حقيقت آشکار»! را بوضوح میبينند، به خاطر دنياپرستی و هوای نفس، آن را انکار میکنند!؟ به هر حال #تقليد در مسائل اعتقادی خلاف عقل و وجدان است و هر کس خود بايد با تحقيق و کاوش و تأمل در نمونههايی که مخالفان ارائه دادهاند، در مورد وزن و ارزش ادبی آنها و عمق و استحکام محتوايشان #قضاوت کند و توان آنها در رقابت با #قرآن را بسنجد.
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
🔻www.eslam.nu
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
ادعا و #تحدی_قرآن، عاقلانه یا کودکانه؟
#قسمت_نهم
۳. فرض کنيم برای #قضاوت در مورد اينکه آيا نمونههای ارائه شده توسط مخالفان ، مثل #قرآن هست يا نه، معيارهای دقيق، عينی و قابل اندازهگيری وجود داشته و قضاوت واقعبينانه و قاطع در اين مورد امکانپذير باشد. #مسلمانان برای اينکه نشان دهند متنهای ارائه شده توسط مخالفان «مثل» #قرآن نيست و در فصاحت و بلاغت و عمق و استحکام معانی به پای #قرآن نمیرسد، میبايستی آن نمونهها را نقد کنند و نقاط ضعف آنها را نشان دهند. اما نکته بسيار مهم در اينجا اين است که حتی اگر نقدهای #مسلمانان به اين متنها درست بوده و مورد قبول واقع شوند، رقيب به معنای واقعی شکست نخورده و میتواند با رفع اشکالات (مطابق نظر مسلمانان) به متنهای ديگری برسد که ديگر جای چون و چرا نداشته باشند. در اين صورت متنهايی بدست میآيد که بنا به فرض «مثل» #قرآن است و #تحدی_قرآن با شکست مواجه میشود. به عنوان مثال فرض کنيد يکی از #مخالفان متنی را در رقابت با #قرآن خلق میکند. آنگاه علمای اسلام برای اينکه نشان دهند اين متن مثل قرآن نيست و توان رقابت با آن را ندارد، به نقد و بررسی آن میپردازند و میگويند :
الف) در فلان قسمت از متن، فلان اشکال دستور زبانی وجود دارد.
ب) در فلان قسمت ديگر، فلان قاعده فصاحت يا بلاغت رعايت نشده است.
ج) در فلان قسمت، مطلبی آمده که به لحاظ علمی يا عقلی نادرست است.
د) فلان جمله متن با فلان جمله ديگرش در تناقض است.
ه) فلان تشبيه که در متن آمده، نادرست و يا نارسا است.
و) فلان قسمت متن، نامفهوم و يا دچار ابهام است.
بسيار خوب، فرض کنيم همه اين ايرادات و اشکالات وارد باشند. اما مسلم است که همه آنها قابل اصلاحاند و پس از اصلاح اين موارد (خصوصاً طبق نظر مسلمانان) ديگر بهانهای برای رد اين متن باقی نمیماند و اين يعنی #پايان_ماجرا. مگر اينکه پس از اصلاح همه اين موارد، و عدم وجود هرگونه اشکال ادبی، علمی، عقلی و… در متن، ادعا شود که اين متن از نظر زيبائی و جذابيت به پای #قرآن نمیرسد. اما زيبائی و جذابيت (حتی به اعتراف خود مسلمانان) هيچ قاعده و #معيار دقيق و مشخصی ندارد و مفهومی کاملاً ذهنی و نسبی است. بنابراين چنين اشکالی فقط نوعی بهانهجويی محسوب میشود.
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
🔻www.eslam.nu
#قسمت_نهم
۳. فرض کنيم برای #قضاوت در مورد اينکه آيا نمونههای ارائه شده توسط مخالفان ، مثل #قرآن هست يا نه، معيارهای دقيق، عينی و قابل اندازهگيری وجود داشته و قضاوت واقعبينانه و قاطع در اين مورد امکانپذير باشد. #مسلمانان برای اينکه نشان دهند متنهای ارائه شده توسط مخالفان «مثل» #قرآن نيست و در فصاحت و بلاغت و عمق و استحکام معانی به پای #قرآن نمیرسد، میبايستی آن نمونهها را نقد کنند و نقاط ضعف آنها را نشان دهند. اما نکته بسيار مهم در اينجا اين است که حتی اگر نقدهای #مسلمانان به اين متنها درست بوده و مورد قبول واقع شوند، رقيب به معنای واقعی شکست نخورده و میتواند با رفع اشکالات (مطابق نظر مسلمانان) به متنهای ديگری برسد که ديگر جای چون و چرا نداشته باشند. در اين صورت متنهايی بدست میآيد که بنا به فرض «مثل» #قرآن است و #تحدی_قرآن با شکست مواجه میشود. به عنوان مثال فرض کنيد يکی از #مخالفان متنی را در رقابت با #قرآن خلق میکند. آنگاه علمای اسلام برای اينکه نشان دهند اين متن مثل قرآن نيست و توان رقابت با آن را ندارد، به نقد و بررسی آن میپردازند و میگويند :
الف) در فلان قسمت از متن، فلان اشکال دستور زبانی وجود دارد.
ب) در فلان قسمت ديگر، فلان قاعده فصاحت يا بلاغت رعايت نشده است.
ج) در فلان قسمت، مطلبی آمده که به لحاظ علمی يا عقلی نادرست است.
د) فلان جمله متن با فلان جمله ديگرش در تناقض است.
ه) فلان تشبيه که در متن آمده، نادرست و يا نارسا است.
و) فلان قسمت متن، نامفهوم و يا دچار ابهام است.
بسيار خوب، فرض کنيم همه اين ايرادات و اشکالات وارد باشند. اما مسلم است که همه آنها قابل اصلاحاند و پس از اصلاح اين موارد (خصوصاً طبق نظر مسلمانان) ديگر بهانهای برای رد اين متن باقی نمیماند و اين يعنی #پايان_ماجرا. مگر اينکه پس از اصلاح همه اين موارد، و عدم وجود هرگونه اشکال ادبی، علمی، عقلی و… در متن، ادعا شود که اين متن از نظر زيبائی و جذابيت به پای #قرآن نمیرسد. اما زيبائی و جذابيت (حتی به اعتراف خود مسلمانان) هيچ قاعده و #معيار دقيق و مشخصی ندارد و مفهومی کاملاً ذهنی و نسبی است. بنابراين چنين اشکالی فقط نوعی بهانهجويی محسوب میشود.
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
🔻www.eslam.nu
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
💠 پاسخ به ادعای طلبههای نوجوان در #اثبات_علم_غیب
#قسمت_بیست_و_نهم
در ادامه پاسخ به #طلبه_هاى_نوجوان_كانال_نقد_الحاد به چهارمين آيه اى كه به آن استناد كرده اند ميرسيم.
✍ البته از ادمينهاى اين كانال كه خود را كانال جامع پاسخگويى به اين مطالب ما ميدانند، تقاضا داريم كه براى #قضاوت_مخاطبين و اعضاى كانالشان #مطالب_ما را هم قرار بدهند تا اعضاى كانالشان بهتر بتوانند قضاوت كنند.(البته تاكنون هيچگاه اينكار را نكرده اند و هميشه هم اعلام پيروزى كرده اند).
🔹 "آيه چهارم" كه به آن استناد كرده اند "آيه ٣" از #سوره_تحريم ميباشد.
در اين آيه كه بيان يكى از اتفاقات شخصى و خانوادگى #پيامبر_اسلام ميباشد(ربطش به هدايت انسانها را پيدا نكرديم) محمد از گفته هاى مخفيانه بين زنانش آگاه ميشود و در پاسخ به اينكه چه كسى تو را خبردار كرد، ميگويد:
#دانايى_آگاه(عليم خبير).
جدا از اينكه #شخص_داناى_آگاه كه بصورت #نكره به آن اشاره شده و ترجمه آن به #خدا، جزو تردستيهاى #روحانيون_مسلمان است، در هيچ جاى آيه گفته نشده كه #محمد بوسيله دانستن #علم_غيب به اين اخبار دست يافته است و صرف اينكه شخصى وى را از مطلبى مخفى خبردار كرده باشد به هيچ عنوان #مصداق_تسلط_بر_علم_غيب_نميباشد.
❕دقيقا مانند اين ميماند كه شخصى خبرى را درباره اشخاص ديگر به ما بدهد و ما هم كلى پُز بدهيم كه من #علم_غيب دارم !!
❔كجاى اين مسئله اطلاع داشتن از #علم_غيب ميياشد؟؟؟؟
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
#قسمت_بیست_و_نهم
در ادامه پاسخ به #طلبه_هاى_نوجوان_كانال_نقد_الحاد به چهارمين آيه اى كه به آن استناد كرده اند ميرسيم.
✍ البته از ادمينهاى اين كانال كه خود را كانال جامع پاسخگويى به اين مطالب ما ميدانند، تقاضا داريم كه براى #قضاوت_مخاطبين و اعضاى كانالشان #مطالب_ما را هم قرار بدهند تا اعضاى كانالشان بهتر بتوانند قضاوت كنند.(البته تاكنون هيچگاه اينكار را نكرده اند و هميشه هم اعلام پيروزى كرده اند).
🔹 "آيه چهارم" كه به آن استناد كرده اند "آيه ٣" از #سوره_تحريم ميباشد.
در اين آيه كه بيان يكى از اتفاقات شخصى و خانوادگى #پيامبر_اسلام ميباشد(ربطش به هدايت انسانها را پيدا نكرديم) محمد از گفته هاى مخفيانه بين زنانش آگاه ميشود و در پاسخ به اينكه چه كسى تو را خبردار كرد، ميگويد:
#دانايى_آگاه(عليم خبير).
جدا از اينكه #شخص_داناى_آگاه كه بصورت #نكره به آن اشاره شده و ترجمه آن به #خدا، جزو تردستيهاى #روحانيون_مسلمان است، در هيچ جاى آيه گفته نشده كه #محمد بوسيله دانستن #علم_غيب به اين اخبار دست يافته است و صرف اينكه شخصى وى را از مطلبى مخفى خبردار كرده باشد به هيچ عنوان #مصداق_تسلط_بر_علم_غيب_نميباشد.
❕دقيقا مانند اين ميماند كه شخصى خبرى را درباره اشخاص ديگر به ما بدهد و ما هم كلى پُز بدهيم كه من #علم_غيب دارم !!
❔كجاى اين مسئله اطلاع داشتن از #علم_غيب ميياشد؟؟؟؟
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
پاسخ اسلامگرايان به تحدى در مورد خدمات فاطمه
ببينيد اين بهترين پاسخى بوده كه اين دوستان نوشته اند
با منطق خودتان ببينيد كه اين خدمت به بشريت محسوب ميشود و ايشان سرور زنان عالم است؟
#قضاوت با شما
ببينيد اين بهترين پاسخى بوده كه اين دوستان نوشته اند
با منطق خودتان ببينيد كه اين خدمت به بشريت محسوب ميشود و ايشان سرور زنان عالم است؟
#قضاوت با شما
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
در پاسخ به تحدى ما در مورد خدمات فاطمه به بشريت
اين دوستان خدمات ايشان را نوشته اند و ظاهرا اسلامگرايان
هنوز نه معناى خدمت را ميدانند و نه معناى بشريت
#قضاوت با شما
اين دوستان خدمات ايشان را نوشته اند و ظاهرا اسلامگرايان
هنوز نه معناى خدمت را ميدانند و نه معناى بشريت
#قضاوت با شما
💥 چرا نمیتوان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_اول
#قسمت_پنجم
سپس #ابن_اسحاق ادامه میدهد:
«پس حق تعالا از قصهی اصحاب پیل و لشکر حبش که قصد آن کردند که #کعبه را خراب کنند خبر به سید (محمد) داد و میفرماید: نبینی - یا محمد- که پروردگار تو با اصحاب پیل چه کرد؟ و گفت:
ما این همه با اصحاب پیل کردیم و این بلا که بر سر ایشان فرستادیم، از بهر تألیف قریش و انتظام احوال ایشان، تا رونق حال ایشان به جای خود بماند در میان عرب و کار راستی ایشان در رحلت الشّتا و الصّیف بر وفق معهود بماند.» (۵)
برگردیم به پرسش اصلی: #ابن_اسحاق این اطلاعات را از کجا آورد؟ با یقین میتوان گفت که این دادهها ساختگیاند. او باید برای نقطهی آغاز خود به یکی از سورههای قرآن متوسل میشد تا بتواند به داستان خود مشروعیت دینی بخشد. این سوره، سوره ۱۰۵، سوره فیل است که ابن اسحاق به عنوان مدرک تولد #محمد به آن استناد میکند:
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ / أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ / وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ / تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ / فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ.
#ترجمه: [آیا ندانستهای که پروردگارت با پیلسواران چگونه رفتار کرد؟ آیا نیرنگشان را بیاثر نساخت؟ و بر سر آنان پرندگانی فوجفوج فرستاد / که بر آنان سنگریزههایی از سنگ گل فرو انداختند / و سرانجام آنان را مانند برگ کاه نیمه جویده ساخت] (۶)
این که ابن اسحاق چگونه توانست از سورهی بالا، جنگ #ابرهه و تولد محمد را استخراج کند، بر کسی آشکار نیست! جالب این جاست که ابن اسحاق هیچ مدرک، سند و یا حتا «شاهد»ی برای ادعای خود نمیآورد؛ برای او، این داستان یک واقعیت است.
ولی اگر ما این داستان را از نقطه نظر ادبیات داستانی تحلیل کنیم، متوجه میشویم که قصهی حمله ابرهه حبشی به مکه با درک داستانشناسی [دینی] آن روزگار مطابقت داشت: یک عرب اهل مکه، #کلیسا را به نجاست آلوده میکند [انگیزه ابرهه برای حمله] و ابرهه نیز بر اساس قانون قصاصِ چشم در برابر چشم [پیشزمینهی فرهنگی که همه مردم میشناختند] حتماً باید کلیسا را یعنی کعبه را به نجاست بکشاند یا ویران کند. ابن اسحاق از به «نجاست کشاندن» کعبهی مقدس صرفنظر میکند و به جای آن «ویران کردن» را میگذارد.
در ضمن میبایست ابرهه پیشنهاد ۲۰۰ شتر از سوی عبدالمطلب را رد میکرد وگرنه داستان نیمهکاره به پایان میرسید. باید ابرهه در داستان ابن اسحاق به مکه حمله میکرد تا نویسنده بتواند معجزات الهی را نشان بدهد. ولی الله (در واقع ابن اسحاق همهچیزدان) به هنگام حملهی ابرهه به مکه با یک تیر دو نشان میزند: از یک سو پرستوهای مجهز به «تیربارهای لیزری» میفرستد تا سربازان و فیلهای ابرهه را از پای در آوردند و از سوی دیگر در این لحظهی نامقدس یعنی حملهی ابرهه به مکه، معجزهای مقدس صورت میگیرد، یعنی پیامبر اسلام متولد میشود.
#قضاوت دربارهی این بخش از داستان را به عهدهی خردِ خواننده امروزی میگذارم.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
#قسمت_پنجم
سپس #ابن_اسحاق ادامه میدهد:
«پس حق تعالا از قصهی اصحاب پیل و لشکر حبش که قصد آن کردند که #کعبه را خراب کنند خبر به سید (محمد) داد و میفرماید: نبینی - یا محمد- که پروردگار تو با اصحاب پیل چه کرد؟ و گفت:
ما این همه با اصحاب پیل کردیم و این بلا که بر سر ایشان فرستادیم، از بهر تألیف قریش و انتظام احوال ایشان، تا رونق حال ایشان به جای خود بماند در میان عرب و کار راستی ایشان در رحلت الشّتا و الصّیف بر وفق معهود بماند.» (۵)
برگردیم به پرسش اصلی: #ابن_اسحاق این اطلاعات را از کجا آورد؟ با یقین میتوان گفت که این دادهها ساختگیاند. او باید برای نقطهی آغاز خود به یکی از سورههای قرآن متوسل میشد تا بتواند به داستان خود مشروعیت دینی بخشد. این سوره، سوره ۱۰۵، سوره فیل است که ابن اسحاق به عنوان مدرک تولد #محمد به آن استناد میکند:
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ / أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ / وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ / تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ / فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ.
#ترجمه: [آیا ندانستهای که پروردگارت با پیلسواران چگونه رفتار کرد؟ آیا نیرنگشان را بیاثر نساخت؟ و بر سر آنان پرندگانی فوجفوج فرستاد / که بر آنان سنگریزههایی از سنگ گل فرو انداختند / و سرانجام آنان را مانند برگ کاه نیمه جویده ساخت] (۶)
این که ابن اسحاق چگونه توانست از سورهی بالا، جنگ #ابرهه و تولد محمد را استخراج کند، بر کسی آشکار نیست! جالب این جاست که ابن اسحاق هیچ مدرک، سند و یا حتا «شاهد»ی برای ادعای خود نمیآورد؛ برای او، این داستان یک واقعیت است.
ولی اگر ما این داستان را از نقطه نظر ادبیات داستانی تحلیل کنیم، متوجه میشویم که قصهی حمله ابرهه حبشی به مکه با درک داستانشناسی [دینی] آن روزگار مطابقت داشت: یک عرب اهل مکه، #کلیسا را به نجاست آلوده میکند [انگیزه ابرهه برای حمله] و ابرهه نیز بر اساس قانون قصاصِ چشم در برابر چشم [پیشزمینهی فرهنگی که همه مردم میشناختند] حتماً باید کلیسا را یعنی کعبه را به نجاست بکشاند یا ویران کند. ابن اسحاق از به «نجاست کشاندن» کعبهی مقدس صرفنظر میکند و به جای آن «ویران کردن» را میگذارد.
در ضمن میبایست ابرهه پیشنهاد ۲۰۰ شتر از سوی عبدالمطلب را رد میکرد وگرنه داستان نیمهکاره به پایان میرسید. باید ابرهه در داستان ابن اسحاق به مکه حمله میکرد تا نویسنده بتواند معجزات الهی را نشان بدهد. ولی الله (در واقع ابن اسحاق همهچیزدان) به هنگام حملهی ابرهه به مکه با یک تیر دو نشان میزند: از یک سو پرستوهای مجهز به «تیربارهای لیزری» میفرستد تا سربازان و فیلهای ابرهه را از پای در آوردند و از سوی دیگر در این لحظهی نامقدس یعنی حملهی ابرهه به مکه، معجزهای مقدس صورت میگیرد، یعنی پیامبر اسلام متولد میشود.
#قضاوت دربارهی این بخش از داستان را به عهدهی خردِ خواننده امروزی میگذارم.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا روايات اسلامى اعتبار تاريخى دارند؟
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu