Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 نقش روايات در شناخت #محمد و #ائمه_شيعه
قسمتى از تاريخ صدر اسلام، #روايات و #احاديث است. تا جايى كه در بيشتر موارد اسلامگرايان به جاى استناد به كتب تاريخى موجود، به رواياتى استناد ميكنند كه در زمانهاى مختلفى ميتوان آنها را رد يا تأييد كرد.
تاريخ و روايات هردو توسط اشخاصى دهان به دهان نقل شده اند و اين اشخاص هستند كه باعث بوجود آمدن اين تاريخ و احاديث شده اند.
اما در اين ميان #اسلامگرايان_شيعه، #روايات و احاديث را از #تاريخ، مهمتر و حتى خيلى از موارد از #قرآن نيز بالاتر و معتبرتر هست.
در اينجا نميخواهيم به تاريخچه روايات و چگونگى آنها بپردازيم و فقط براى بيان اهميت آنها در شناخت #پيامبر_اسلام و باقى سركرده هاى اين دين، به تعدادى از آنها اشاره ميكنيم.
در لينك زير 👇#علاقه_شديد_محمد_و_ائمه_شيعه به #زنان_باسن_بزرگ اشاره شده است، كسانى كه توسط #روحانيون_مسلمان به بالاترين درجه هاى انسانى و هزاران سال پيشرفته تر از زمانه خود معرفى شده اند!
ولى با وجود چنين رواياتى، به عمق فاجعه پى ميبريم و طرز تفكر اين #موجودات_بيابانى براى ما نمايانده ميشود.
#آخوند را بايد رسوا كرد و اينكار را ما با افتخار انجام ميدهيم ..... پس همراه ما بمانيد
http://www.eslam.nu/2016/08/31/alaghe-be-basn-bzrg/
قسمتى از تاريخ صدر اسلام، #روايات و #احاديث است. تا جايى كه در بيشتر موارد اسلامگرايان به جاى استناد به كتب تاريخى موجود، به رواياتى استناد ميكنند كه در زمانهاى مختلفى ميتوان آنها را رد يا تأييد كرد.
تاريخ و روايات هردو توسط اشخاصى دهان به دهان نقل شده اند و اين اشخاص هستند كه باعث بوجود آمدن اين تاريخ و احاديث شده اند.
اما در اين ميان #اسلامگرايان_شيعه، #روايات و احاديث را از #تاريخ، مهمتر و حتى خيلى از موارد از #قرآن نيز بالاتر و معتبرتر هست.
در اينجا نميخواهيم به تاريخچه روايات و چگونگى آنها بپردازيم و فقط براى بيان اهميت آنها در شناخت #پيامبر_اسلام و باقى سركرده هاى اين دين، به تعدادى از آنها اشاره ميكنيم.
در لينك زير 👇#علاقه_شديد_محمد_و_ائمه_شيعه به #زنان_باسن_بزرگ اشاره شده است، كسانى كه توسط #روحانيون_مسلمان به بالاترين درجه هاى انسانى و هزاران سال پيشرفته تر از زمانه خود معرفى شده اند!
ولى با وجود چنين رواياتى، به عمق فاجعه پى ميبريم و طرز تفكر اين #موجودات_بيابانى براى ما نمايانده ميشود.
#آخوند را بايد رسوا كرد و اينكار را ما با افتخار انجام ميدهيم ..... پس همراه ما بمانيد
http://www.eslam.nu/2016/08/31/alaghe-be-basn-bzrg/
Forwarded from نقدى بر اسلام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اثبات شرابخوار بودن #امام_على
آيت الله العظمی سيد طالب رفاعی :
اگر کسی گفته باشد كه حضرت علی قبل از تحريم خمر، شرب خمر كرده، اشكالی ندارد
چون آن زمان شرب خمر مباح بوده مثل نوشیدن نوشابه و چائى بوده
آيت الله العظمی سيد طالب رفاعی :
اگر کسی گفته باشد كه حضرت علی قبل از تحريم خمر، شرب خمر كرده، اشكالی ندارد
چون آن زمان شرب خمر مباح بوده مثل نوشیدن نوشابه و چائى بوده
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
بررسی_تعدادى_از_نواقص_قرآن_به_زبان.pdf
934.7 KB
نام مقاله:
بررسى تعدادى از نواقص قرآن به زبان ساده
كارى از تيم مديريت كانالها و سايت نقد اسلام
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
بررسى تعدادى از نواقص قرآن به زبان ساده
كارى از تيم مديريت كانالها و سايت نقد اسلام
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
چرا_روحانيون_از_بازگوئى_سرنوشت_دختران.pdf
1.2 MB
نام مقاله:
چرا روحانيون از بازگوئى سرنوشت زينب پس
از واقع كربلا، وحشت دارد؟؟
كارى از تيم مديريت كانالها و سايت نقد اسلام
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
چرا روحانيون از بازگوئى سرنوشت زينب پس
از واقع كربلا، وحشت دارد؟؟
كارى از تيم مديريت كانالها و سايت نقد اسلام
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
💥 آيا سلمان فارسى ايرانى بود ؟
#قسمت_سيزدهم
اگر »#سلمان_فارسی« نه #ايرانی تبار بوده و نه خـوزی تبـار، پـس او از چە نــژادی بــوده اســت؟ بە ايــن پرســش نمــیتــوان پاســخ داد. آنــچە مــسلم اســت آنکە او در ايران هيچ خويشاوندی نداشته است نه در اسپهان کە در يکی از داســتاﻧﻬا گفتــه شــد از آنجــا بــوده، و نــه در خوزســتان کە در داســتان ديگــری گفتـه شـده از آنجـا بـوده اسـت. افـسانۀ اسـتخری و شـيرازی بـودن او کە #شـيخ_صــدوق(استاد افسانه ها و خرافات) ســاخته اســت نيــز ۔البتــه۔ بەکلــی بــی بنيــاد اســت و بــسيار ناشــيانه و مُلايی ساخته شده است.
آيا #سلمان از يك خانواده مسيحيان شامى مهاجر به خوزشتان در زمان انوشيروان بوده اند؟ و عجم بودن او از اينجا ناشى شده است؟ ما میدانيم کە در زمان #انوشيروان و پسرش #هرمز خانواده های بسياری از مــسيحيان آريوســی و نــسطوری شــام در فــرار از نزاعهــای خــونبــار مــذهبی بە ايــران گريختنــد و حق پناهندگی يافتنــد و در شــهرهائی چــون رامهرمــز و شــــوش و جنــــدیشــــاپور و بابل و موصل و کرکوک اقامت داده شــــدند و
بە تابعيت دولت ايران درآمدند. آيـا پـدر و مـادر سـلمان اگـر از چنـان مهـاجرانی بـوده انـد کە فقـط همـين
يــک پــسر را داشــته انــد و وقتــی فتوحــات اســلامی زمــان عمــر رخداد ديگــر در حيات نبودند؟
در تلاش براى يافتن اصل و نسب سلمان، اين ميتواند تنها موضوع خردپذير باشد؛ زيــرا نــامی کە او در مدينــه داشــته اســت (ســلمان) #ســريانی است.
ضديت سلمان با ايرانيان نيز از همينجا ناشى شده است و ريشه در ضديت تاريخى مسيحيان با مزدايسنان دارد. يعنی میتوان پنداشت کە سـلمان فرزنـد يـک خـانوادۀ مهـاجر مـسيحی شــامی بە خوزســتان بــوده کە در شــرايطی کە بــر مــا روشــن نيــست از ايــران بە بياباﻧﻬای عربستان گريختـه تـا سـرانجام بە مکـه و سـپس مدينـه رسـيده اسـت.
فارسی (يعنی ايرانی) بودن او از آنجـا آمـده کە پيـشترها در خوزسـتان جـاگير و تابع دولت ايران بوده است. »#عجمی_زبان« بودن او نيز از همين جا اسـت؛ زيرا زبان مشترک محاوراتی اقوام درون کشور ساسـانی، از سُـغد و خـوارزم و باختريه تا عراق، زبا ِن پارسی دری بـوده اسـت، و زبـان پارسی دری ۔بنـابر گزارشهای مورخان مــسلمان۔ در زمــان فتوحــات اســلامی در همــۀ شــهرها و روستاهای عراق رواج داشته است.
آنچه كه پس از بازخوانى چندباره همه زندگى نامه هايى كه درباره سلمان در سيره ها و تواريخ آمده است و نيز بازخوانى ميان سطرهاى آنها دستگير ميشود آن است كه سلمان پسر يك كشيش سريانى تبار بوده كه در خوزستان ميزيسته است و حتما از پيروان مذهب يكتا پرستى آريوسى بوده است.
ســلمان در جــوانی بــرای تبليغ ديــن بە عربــستان رفتــه، در مکــه جاگير شده،
و از دوستان نزديك محمد بن عبدالله بوده كه در آينده پيامبر دين جديدى به نام اسلام شده است.
او وقتى از بزرگان اسلام و نامدار و حاكم مدائن بوده بە پرسشهای کسانی از اصـحاب پيـامبر کە دربـارۀ اصـل و نـسب و پيـشينه اش پرسـش مـیکـرده انـد پاسـ ِخ درسـتى نمـیداده، وبه هر کـدام ازآ ﻧﻬـا چيـزی گفتـه و همـه را دسـت بە سـر مـیکـرده اسـت تـا معلـوم نباشـد کە از کجـا آمـده بــوده و در آســتانۀ ظهــور اســلام چە وضـعی داشــته و رابطــه اش بــا محمد چگونه بوده است.
ولی او از چنان شخصيت برجسته اى نـزد اصـحاب اوليــۀ محمد برخــوردار بــوده کە عمــر ابــن خطــاب زمــانی کە خليفــۀ مــسلمين بــوده وقتــی ســلمان از عــراق بە مدينــه رفتــه مــردم مدينــه را برداشــته و از شــهر بيـرون رفتــه تــا از ســلمان اسـتقبال کنــد.
عمــر بــاهيچکــدام از اصــحاب ديگر پيامبر چنين برخورد ِاجلال آميزی نداشته است.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22442
#قسمت_سيزدهم
اگر »#سلمان_فارسی« نه #ايرانی تبار بوده و نه خـوزی تبـار، پـس او از چە نــژادی بــوده اســت؟ بە ايــن پرســش نمــیتــوان پاســخ داد. آنــچە مــسلم اســت آنکە او در ايران هيچ خويشاوندی نداشته است نه در اسپهان کە در يکی از داســتاﻧﻬا گفتــه شــد از آنجــا بــوده، و نــه در خوزســتان کە در داســتان ديگــری گفتـه شـده از آنجـا بـوده اسـت. افـسانۀ اسـتخری و شـيرازی بـودن او کە #شـيخ_صــدوق(استاد افسانه ها و خرافات) ســاخته اســت نيــز ۔البتــه۔ بەکلــی بــی بنيــاد اســت و بــسيار ناشــيانه و مُلايی ساخته شده است.
آيا #سلمان از يك خانواده مسيحيان شامى مهاجر به خوزشتان در زمان انوشيروان بوده اند؟ و عجم بودن او از اينجا ناشى شده است؟ ما میدانيم کە در زمان #انوشيروان و پسرش #هرمز خانواده های بسياری از مــسيحيان آريوســی و نــسطوری شــام در فــرار از نزاعهــای خــونبــار مــذهبی بە ايــران گريختنــد و حق پناهندگی يافتنــد و در شــهرهائی چــون رامهرمــز و شــــوش و جنــــدیشــــاپور و بابل و موصل و کرکوک اقامت داده شــــدند و
بە تابعيت دولت ايران درآمدند. آيـا پـدر و مـادر سـلمان اگـر از چنـان مهـاجرانی بـوده انـد کە فقـط همـين
يــک پــسر را داشــته انــد و وقتــی فتوحــات اســلامی زمــان عمــر رخداد ديگــر در حيات نبودند؟
در تلاش براى يافتن اصل و نسب سلمان، اين ميتواند تنها موضوع خردپذير باشد؛ زيــرا نــامی کە او در مدينــه داشــته اســت (ســلمان) #ســريانی است.
ضديت سلمان با ايرانيان نيز از همينجا ناشى شده است و ريشه در ضديت تاريخى مسيحيان با مزدايسنان دارد. يعنی میتوان پنداشت کە سـلمان فرزنـد يـک خـانوادۀ مهـاجر مـسيحی شــامی بە خوزســتان بــوده کە در شــرايطی کە بــر مــا روشــن نيــست از ايــران بە بياباﻧﻬای عربستان گريختـه تـا سـرانجام بە مکـه و سـپس مدينـه رسـيده اسـت.
فارسی (يعنی ايرانی) بودن او از آنجـا آمـده کە پيـشترها در خوزسـتان جـاگير و تابع دولت ايران بوده است. »#عجمی_زبان« بودن او نيز از همين جا اسـت؛ زيرا زبان مشترک محاوراتی اقوام درون کشور ساسـانی، از سُـغد و خـوارزم و باختريه تا عراق، زبا ِن پارسی دری بـوده اسـت، و زبـان پارسی دری ۔بنـابر گزارشهای مورخان مــسلمان۔ در زمــان فتوحــات اســلامی در همــۀ شــهرها و روستاهای عراق رواج داشته است.
آنچه كه پس از بازخوانى چندباره همه زندگى نامه هايى كه درباره سلمان در سيره ها و تواريخ آمده است و نيز بازخوانى ميان سطرهاى آنها دستگير ميشود آن است كه سلمان پسر يك كشيش سريانى تبار بوده كه در خوزستان ميزيسته است و حتما از پيروان مذهب يكتا پرستى آريوسى بوده است.
ســلمان در جــوانی بــرای تبليغ ديــن بە عربــستان رفتــه، در مکــه جاگير شده،
و از دوستان نزديك محمد بن عبدالله بوده كه در آينده پيامبر دين جديدى به نام اسلام شده است.
او وقتى از بزرگان اسلام و نامدار و حاكم مدائن بوده بە پرسشهای کسانی از اصـحاب پيـامبر کە دربـارۀ اصـل و نـسب و پيـشينه اش پرسـش مـیکـرده انـد پاسـ ِخ درسـتى نمـیداده، وبه هر کـدام ازآ ﻧﻬـا چيـزی گفتـه و همـه را دسـت بە سـر مـیکـرده اسـت تـا معلـوم نباشـد کە از کجـا آمـده بــوده و در آســتانۀ ظهــور اســلام چە وضـعی داشــته و رابطــه اش بــا محمد چگونه بوده است.
ولی او از چنان شخصيت برجسته اى نـزد اصـحاب اوليــۀ محمد برخــوردار بــوده کە عمــر ابــن خطــاب زمــانی کە خليفــۀ مــسلمين بــوده وقتــی ســلمان از عــراق بە مدينــه رفتــه مــردم مدينــه را برداشــته و از شــهر بيـرون رفتــه تــا از ســلمان اسـتقبال کنــد.
عمــر بــاهيچکــدام از اصــحاب ديگر پيامبر چنين برخورد ِاجلال آميزی نداشته است.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22442
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا #سلمان_فارسى يك ايرانى بود؟
آيا دليل اينكه به او لقب فارسى داده بودند، ايرانى بودنش بود؟
اين مقاله بزودى در كانال نقد اسلام قرار خواهد گرفت!
www.eslam.nu
آيا دليل اينكه به او لقب فارسى داده بودند، ايرانى بودنش بود؟
اين مقاله بزودى در كانال نقد اسلام قرار خواهد گرفت!
www.eslam.nu
پيامهاى خواندنى از اعضاى محترم كانال كه به ربات كانال فرستاده شده اند
💥اين پيامها آتشى است بر جان #عمامه_به_سرهاى_فاسد و مزدورانشان كه شبانه رو در صدد تخريب ما هستند
با خواندن اين پيام ها با دلگرمى بيشترى ميتوانيم فعاليت كنيم
و با ديدن آينده اى روشنتر
ميتوانيم با جهل و خرافات و تحجر
كه زائيده ذهن #آخوندهاست،
مبارزه كنيم
💥اين پيامها آتشى است بر جان #عمامه_به_سرهاى_فاسد و مزدورانشان كه شبانه رو در صدد تخريب ما هستند
با خواندن اين پيام ها با دلگرمى بيشترى ميتوانيم فعاليت كنيم
و با ديدن آينده اى روشنتر
ميتوانيم با جهل و خرافات و تحجر
كه زائيده ذهن #آخوندهاست،
مبارزه كنيم
💥 آيا سلمان فارسى ايرانى بود ؟
#قسمت_چهاردهم(آخر)
پس، اصحاب اوليـۀ #محمد کە اهل مکه بـوده انـد او را مـیشـناخته انـد و خـبر داشـته انـد کە نـزد محمد چە جايگــاه و ارج والائــی داشــته اســت، و اکنــون در دين #الله دارای چە جايگــاه والائی است.
مردم مدينه از اصحاب محمد نيز همين اندازه میدانسته اند کە #سلمان همچــون ديگــران در مکــه مــیزيــسته و مــسلمان شــده و همــراه محمد بە مدينــه هجــرت کــرده و بــا ابــودرداء خزرجــی پيمــان برادر خوانــدگی بــسته اســت، و محمد برای او احتـرام بـسيار قائـل اسـت، و در رخـداد احـزاب گفتـه »سـلمان منّا اهل البَيت«.
در پايـان، ناگفتـه نگـذاريم کە يـک روايتـی کە پيـروان يکـی از اقليتـهای مسيحى عراقى درباره انجيل خودش داشته و #ابوريجان_بيرونى به آن اشاره كرده است نشان ميدهد كه سلمان نه تنها كشيش بلكه حافظ و كاتب انجيل نيز بوده است.
در اين روايت گفته شده كه در آغاز انجيل پيروان اين مذهب کە نـامش »#انجيـل_الـسبعين« اسـت و بـه »#بلامـس« منـسوب اسـت آمده کە اين انجيل را سلمان فارسی املاء کرده و سلام ابـن عبـدالله ابـن سـلام نوشـته اسـت.
ابوريحـان افـزوده کە مــسيحيان و ديگـران ايـن انجيـل را قبــول ندارند و میگويند کە ساختگی است.(#منبع: الآثار الباقيه، ص ۲۳ (وَ َلهُ نسخَة تُسمّى إنجيل السّبعين، وَيُنسَبُ إلى بلامس، وفي صدره
أن سَلام بن عبدالله بن سَلام قد کتَبَه ِمن ِلسان سَلمان الفارسي).
اگــر ايــن گــزارش درســت باشــد، مــیتــوان بە قطــع گفــت کە ســلمان پيــرو #مذهب_آريوسی بوده است.
مذهب آريوسی نزد ديگـر مـسيحيان يک مذهب انحرافی شمـرده مـیشـد و پيـروانش نيـز مرتـد شمـرده مـیشـدند؛ زيــرا۔چنــانکە گفتــيم۔خــدازادگى #عيــسا را قبــول نداشــتند و او را يکى از پيامبران همچون ابراهيم و موسـا مـیدانـستند.
عقايـدی کە آﻧﻬـا دربـارۀ عيـسا مسيح داشتند شبيه هماﻧﻬا بود کە در قرآن نوشته شده است. پيـــروانا يـــن مـــذهب در خاورميانـــه و شمـــال آفريقـــا، پـس از فتوحات اعراب، خيلی زود بە اعراب پيوسته و در دين جديد اسلام حل شدند.
آيا #اسلام همان مذهب #مسيحيت_آريوسى است كه با ماهيت جديد عربى درآمده است؟
آيا #سلمان_فارسى همان محمد پيامبر اعراب است؟
بە هر حــال سلمان بــرای بازمانــدگان يکــی از اقليتــهای مــسيحی شمــال ميــانرودان(بين النهرين) کە ايــــن گـزارش مـیگويـد خودشـان را مـسيحيان مــــؤمن واقعی در جهان میشمارند در زمانی شخصيتی با تقـدس بـوده کە نـامش در آغـاز انجيـل آﻧﻬـا آمـده بـوده اسـت؛ و ايـن مـیتوانـد مربـوط بە زمـانی بـوده باشـد کە او شـايد بە حران يا نصيبين رفته بوده کە دو مركز اين فرقۀ مسيحی بوده است.
نتيجه اين تحقيق اثبات ميكند كه سلمان فارسى شخصيت بسيار مرموز و البته تاثيرگذارى بوده است كه مورخين و سيره نويسان مسلمان عمدا هويت او را مخفى كرده اند.
اگر همانطور كه اثبات كرديم سلمان يك كشيش بلندمرتبه مذهب آريوسى مسيحى و #غير_ايرانى بوده است، پس يا خالق ايده دين اسلام بوده است، يا شخصى كه از او به نام #محمد_بن_عبدالله نام برده ميشود و يا كارگردان پشت صحنه نمايشنامه پيامبرى شخصى به نام محمد بن عبدالله!
همانطور كه ميدانيد هيچ مدرك تاريخى و باستانشناسى وجود شخصى به نام محمد بن عبدالله را اثبات نميكند و اولين كتاب تاريخى مسلمانان كه در مورد زندگى وى، بيش از ١٥٠ سال بعد و از روى نقل قول افراد مختلف نوشته شده است كه به زودى در مورد صحت و سقم كتب تاريخى اسلامى مقالات و مستندات معتبرى را خدمتتان ارائه خواهيم كرد.
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22442
#قسمت_چهاردهم(آخر)
پس، اصحاب اوليـۀ #محمد کە اهل مکه بـوده انـد او را مـیشـناخته انـد و خـبر داشـته انـد کە نـزد محمد چە جايگــاه و ارج والائــی داشــته اســت، و اکنــون در دين #الله دارای چە جايگــاه والائی است.
مردم مدينه از اصحاب محمد نيز همين اندازه میدانسته اند کە #سلمان همچــون ديگــران در مکــه مــیزيــسته و مــسلمان شــده و همــراه محمد بە مدينــه هجــرت کــرده و بــا ابــودرداء خزرجــی پيمــان برادر خوانــدگی بــسته اســت، و محمد برای او احتـرام بـسيار قائـل اسـت، و در رخـداد احـزاب گفتـه »سـلمان منّا اهل البَيت«.
در پايـان، ناگفتـه نگـذاريم کە يـک روايتـی کە پيـروان يکـی از اقليتـهای مسيحى عراقى درباره انجيل خودش داشته و #ابوريجان_بيرونى به آن اشاره كرده است نشان ميدهد كه سلمان نه تنها كشيش بلكه حافظ و كاتب انجيل نيز بوده است.
در اين روايت گفته شده كه در آغاز انجيل پيروان اين مذهب کە نـامش »#انجيـل_الـسبعين« اسـت و بـه »#بلامـس« منـسوب اسـت آمده کە اين انجيل را سلمان فارسی املاء کرده و سلام ابـن عبـدالله ابـن سـلام نوشـته اسـت.
ابوريحـان افـزوده کە مــسيحيان و ديگـران ايـن انجيـل را قبــول ندارند و میگويند کە ساختگی است.(#منبع: الآثار الباقيه، ص ۲۳ (وَ َلهُ نسخَة تُسمّى إنجيل السّبعين، وَيُنسَبُ إلى بلامس، وفي صدره
أن سَلام بن عبدالله بن سَلام قد کتَبَه ِمن ِلسان سَلمان الفارسي).
اگــر ايــن گــزارش درســت باشــد، مــیتــوان بە قطــع گفــت کە ســلمان پيــرو #مذهب_آريوسی بوده است.
مذهب آريوسی نزد ديگـر مـسيحيان يک مذهب انحرافی شمـرده مـیشـد و پيـروانش نيـز مرتـد شمـرده مـیشـدند؛ زيــرا۔چنــانکە گفتــيم۔خــدازادگى #عيــسا را قبــول نداشــتند و او را يکى از پيامبران همچون ابراهيم و موسـا مـیدانـستند.
عقايـدی کە آﻧﻬـا دربـارۀ عيـسا مسيح داشتند شبيه هماﻧﻬا بود کە در قرآن نوشته شده است. پيـــروانا يـــن مـــذهب در خاورميانـــه و شمـــال آفريقـــا، پـس از فتوحات اعراب، خيلی زود بە اعراب پيوسته و در دين جديد اسلام حل شدند.
آيا #اسلام همان مذهب #مسيحيت_آريوسى است كه با ماهيت جديد عربى درآمده است؟
آيا #سلمان_فارسى همان محمد پيامبر اعراب است؟
بە هر حــال سلمان بــرای بازمانــدگان يکــی از اقليتــهای مــسيحی شمــال ميــانرودان(بين النهرين) کە ايــــن گـزارش مـیگويـد خودشـان را مـسيحيان مــــؤمن واقعی در جهان میشمارند در زمانی شخصيتی با تقـدس بـوده کە نـامش در آغـاز انجيـل آﻧﻬـا آمـده بـوده اسـت؛ و ايـن مـیتوانـد مربـوط بە زمـانی بـوده باشـد کە او شـايد بە حران يا نصيبين رفته بوده کە دو مركز اين فرقۀ مسيحی بوده است.
نتيجه اين تحقيق اثبات ميكند كه سلمان فارسى شخصيت بسيار مرموز و البته تاثيرگذارى بوده است كه مورخين و سيره نويسان مسلمان عمدا هويت او را مخفى كرده اند.
اگر همانطور كه اثبات كرديم سلمان يك كشيش بلندمرتبه مذهب آريوسى مسيحى و #غير_ايرانى بوده است، پس يا خالق ايده دين اسلام بوده است، يا شخصى كه از او به نام #محمد_بن_عبدالله نام برده ميشود و يا كارگردان پشت صحنه نمايشنامه پيامبرى شخصى به نام محمد بن عبدالله!
همانطور كه ميدانيد هيچ مدرك تاريخى و باستانشناسى وجود شخصى به نام محمد بن عبدالله را اثبات نميكند و اولين كتاب تاريخى مسلمانان كه در مورد زندگى وى، بيش از ١٥٠ سال بعد و از روى نقل قول افراد مختلف نوشته شده است كه به زودى در مورد صحت و سقم كتب تاريخى اسلامى مقالات و مستندات معتبرى را خدمتتان ارائه خواهيم كرد.
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22442
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا #سلمان_فارسى يك ايرانى بود؟
آيا دليل اينكه به او لقب فارسى داده بودند، ايرانى بودنش بود؟
اين مقاله بزودى در كانال نقد اسلام قرار خواهد گرفت!
www.eslam.nu
آيا دليل اينكه به او لقب فارسى داده بودند، ايرانى بودنش بود؟
اين مقاله بزودى در كانال نقد اسلام قرار خواهد گرفت!
www.eslam.nu
💥 چرا نمیتوان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟
#بخش_اول
#قسمت_يكم
مقاله اى كه در پيش روى شماست توسط جناب #داريوش_بى_نياز نوشته شده است و ما در چند بخش مختلف و هر بخش را در قسمتهاى مختلف و كوتاه بدون هيچ دخل و تصرفى خدمت شما ارائه خواهيم كرد.
سپس در پايان هر بخش فايل پى دى اف آنرا در كانال قرار ميدهيم كه مخاطبين محترم بتوانند كل آن بخش را يكجا بخوانند.
(پيش درآمد) بسیاری از مردم بر این گمان نادرست هستند که #دینباوری و #خداباوری دو روی یک سکهاند، یعنی یکی بدون دیگری نمیتواند وجود داشته باشد. پنداشتی که از بنیان نادرست است.
پیشینهی خداباوری به چندین هزار سال میرسد؛ دست کم، بنا به یافتههای باستانشناسی به ویژه در #اسپانیا و #فرانسه هم اکنون میدانیم که کهنترین نقاشیهای دیواری که نشانگر شناخت نخستین انسانها از خود به عنوان یک موجود مستقل است به چهل هزار سال میرسد. انسان با شناخت خود به عنوان یک موجود مستقل در طبیعت، مرگ را نیز شناخت. حول محور ترسبرانگیز مرگ، پرسشهایی از قبیل «کی هستم؟ از کجا میآیم؟ به کجا میروم؟» نیز آرام آرام شکل گرفتند. شاید بتوان گفت که پدیدههای مرگ و خدا دو روی یک سکه باشند، یعنی با شناخت مرگ، #خدا نیز آفریده شد.
ادیان در تاریخ بشری، پدیدهای تازه و جوان هستند. قدیمیترین ادیان مانند #میترائیسم که حدود ۱۴۰۰ پیش از میلاد در ایران و قسماً در هند رایج شد، جزو نخستین ادیان جهان میباشد. حتا اگر نخستین ادیان در ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد شکل گرفته باشند (مثلاً در میانرودان و مصر)، باز پیشینهی ادیان از چهار هزار سال فراتر نمیرود. در حالی که خداباوری در اشکال گوناگونش دست کم سی هزار سال قدمت دارد. خداباوری - با هر پنداشتی که تک تک انسانها از خدا دارند- محصول بلاواسطهی شناخت «مرگ» است، بویژه زندگی پس از مرگ. از این رو، شگفتانگیز نیست که همهی ادیان روی زمین نیز خود را مجبور دیدهاند (و هنوز نیز چنین است) که به این پرسش بنیادین انسانی [مرگ و زندگی پس از آن] پاسخ بدهند: بودیسم بر تناسخ روح انگشت میگذارد و ادیان یکتاپرستی بر «روز رستاخیز»، روزی که همهی ما انسانها دوباره زنده خواهیم شد و پاسخگوی اعمال خود خواهیم بود. همان گونه که انسان [هنوز] نتوانسته و نمیتواند مرگ را بپذیرد، ادیان ساخته شده توسط انسان نیز بر این نکته تأکید دارند که «مرگ» ما انسانها قطعی و ابدی نیست و دوباره ما انسانها به گونهای زنده خواهیم شد (اصل امید).
از آن جا که مرگ و زندگی دو پدیدهی همزاد هستند، و انسان هیچ گاه - تاکنون- نتوانسته با مرگ کنار بیاید (صرفنظر از استثناها)، همواره او به یک تکیهگاه درونی نیازمند بوده و هست. نخستین و کهنترین «تکیهگاه درونی» انسان، خداست. یعنی پدیدهای که نه تنها آفریننده است بلکه ناظر بر همه چیز انسانها نیز میباشد. ولی هر انسانی برای خود یک پنداشت ویژه و بسیار پیچیدهای از خدا دارد. پنداشت ما انسانها از خدا، مانند #اثر_انگشت میماند، یعنی نمیتوان دو انسان - حتا از یک دین یا از یک فرقه دینی- را پیدا کرد که پنداشتهای درونی آنها از خدا با هم همسان باشند. این تکیهگاه درونی یا به عبارتی «خدا»، نیاز معنوی و روانی هر انسانی میباشد. به سخن دیگر، خداباوری یک نیاز شخصی است ولی دینباوری یک نیاز اجتماعی- سیاسی میباشد. زیرا تاریخ ادیان نشان داده و هنوز نیز چنین است که ادیان با تحولات و تنشهای سیاسی- اجتماعی شکل گرفتهاند و چنین نیز عمل کردهاند و عمل میکنند. به همین دلیل وظیفهی اصلی آنها (بر خلاف گنوسیسم/عرفان) نه پاسخگویی به مسایل درونی انسانها بلکه پاسخگویی به مسایل اجتماعی- سیاسی بوده است. از این رو شگفتانگیز نیست که همهی ادیان یکتاپرست همواره با گنوسیسم سر جنگ داشته و دارند. گفتنی است که پیش از پدیدار شدن ادیان کلاسیک، خداباوریِ مبتنی بر #کیهانشناسی، #گنوسیسم و چند خدایی رایج بود.
از این رو، نگارنده به عنوان یک منتقد دین (در این جا #منتقد_اسلام) تلاش میکنم که از دخالت در خصوصیترین حریم انسانها - که همان خداباوری باشد- بپرهیزم و موضوع دینباوری را با خداباوری «قاطی» نکنم.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
#بخش_اول
#قسمت_يكم
مقاله اى كه در پيش روى شماست توسط جناب #داريوش_بى_نياز نوشته شده است و ما در چند بخش مختلف و هر بخش را در قسمتهاى مختلف و كوتاه بدون هيچ دخل و تصرفى خدمت شما ارائه خواهيم كرد.
سپس در پايان هر بخش فايل پى دى اف آنرا در كانال قرار ميدهيم كه مخاطبين محترم بتوانند كل آن بخش را يكجا بخوانند.
(پيش درآمد) بسیاری از مردم بر این گمان نادرست هستند که #دینباوری و #خداباوری دو روی یک سکهاند، یعنی یکی بدون دیگری نمیتواند وجود داشته باشد. پنداشتی که از بنیان نادرست است.
پیشینهی خداباوری به چندین هزار سال میرسد؛ دست کم، بنا به یافتههای باستانشناسی به ویژه در #اسپانیا و #فرانسه هم اکنون میدانیم که کهنترین نقاشیهای دیواری که نشانگر شناخت نخستین انسانها از خود به عنوان یک موجود مستقل است به چهل هزار سال میرسد. انسان با شناخت خود به عنوان یک موجود مستقل در طبیعت، مرگ را نیز شناخت. حول محور ترسبرانگیز مرگ، پرسشهایی از قبیل «کی هستم؟ از کجا میآیم؟ به کجا میروم؟» نیز آرام آرام شکل گرفتند. شاید بتوان گفت که پدیدههای مرگ و خدا دو روی یک سکه باشند، یعنی با شناخت مرگ، #خدا نیز آفریده شد.
ادیان در تاریخ بشری، پدیدهای تازه و جوان هستند. قدیمیترین ادیان مانند #میترائیسم که حدود ۱۴۰۰ پیش از میلاد در ایران و قسماً در هند رایج شد، جزو نخستین ادیان جهان میباشد. حتا اگر نخستین ادیان در ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد شکل گرفته باشند (مثلاً در میانرودان و مصر)، باز پیشینهی ادیان از چهار هزار سال فراتر نمیرود. در حالی که خداباوری در اشکال گوناگونش دست کم سی هزار سال قدمت دارد. خداباوری - با هر پنداشتی که تک تک انسانها از خدا دارند- محصول بلاواسطهی شناخت «مرگ» است، بویژه زندگی پس از مرگ. از این رو، شگفتانگیز نیست که همهی ادیان روی زمین نیز خود را مجبور دیدهاند (و هنوز نیز چنین است) که به این پرسش بنیادین انسانی [مرگ و زندگی پس از آن] پاسخ بدهند: بودیسم بر تناسخ روح انگشت میگذارد و ادیان یکتاپرستی بر «روز رستاخیز»، روزی که همهی ما انسانها دوباره زنده خواهیم شد و پاسخگوی اعمال خود خواهیم بود. همان گونه که انسان [هنوز] نتوانسته و نمیتواند مرگ را بپذیرد، ادیان ساخته شده توسط انسان نیز بر این نکته تأکید دارند که «مرگ» ما انسانها قطعی و ابدی نیست و دوباره ما انسانها به گونهای زنده خواهیم شد (اصل امید).
از آن جا که مرگ و زندگی دو پدیدهی همزاد هستند، و انسان هیچ گاه - تاکنون- نتوانسته با مرگ کنار بیاید (صرفنظر از استثناها)، همواره او به یک تکیهگاه درونی نیازمند بوده و هست. نخستین و کهنترین «تکیهگاه درونی» انسان، خداست. یعنی پدیدهای که نه تنها آفریننده است بلکه ناظر بر همه چیز انسانها نیز میباشد. ولی هر انسانی برای خود یک پنداشت ویژه و بسیار پیچیدهای از خدا دارد. پنداشت ما انسانها از خدا، مانند #اثر_انگشت میماند، یعنی نمیتوان دو انسان - حتا از یک دین یا از یک فرقه دینی- را پیدا کرد که پنداشتهای درونی آنها از خدا با هم همسان باشند. این تکیهگاه درونی یا به عبارتی «خدا»، نیاز معنوی و روانی هر انسانی میباشد. به سخن دیگر، خداباوری یک نیاز شخصی است ولی دینباوری یک نیاز اجتماعی- سیاسی میباشد. زیرا تاریخ ادیان نشان داده و هنوز نیز چنین است که ادیان با تحولات و تنشهای سیاسی- اجتماعی شکل گرفتهاند و چنین نیز عمل کردهاند و عمل میکنند. به همین دلیل وظیفهی اصلی آنها (بر خلاف گنوسیسم/عرفان) نه پاسخگویی به مسایل درونی انسانها بلکه پاسخگویی به مسایل اجتماعی- سیاسی بوده است. از این رو شگفتانگیز نیست که همهی ادیان یکتاپرست همواره با گنوسیسم سر جنگ داشته و دارند. گفتنی است که پیش از پدیدار شدن ادیان کلاسیک، خداباوریِ مبتنی بر #کیهانشناسی، #گنوسیسم و چند خدایی رایج بود.
از این رو، نگارنده به عنوان یک منتقد دین (در این جا #منتقد_اسلام) تلاش میکنم که از دخالت در خصوصیترین حریم انسانها - که همان خداباوری باشد- بپرهیزم و موضوع دینباوری را با خداباوری «قاطی» نکنم.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا روايات اسلامى اعتبار تاريخى دارند؟
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
💥 چرا نمیتوان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_اول
#قسمت_دوم
بازگویی مسیر کلی شکلگیری اسلام
میتوان با یقین نسبی گفت که اکثریت مسلمانان قصهها و داستانهای اسلامی را که بر بستر آنها زندگینامهی #محمد و خلفای راشدین شکل گرفتهاند، نمیشناسند. به ویژه خواننده امروزی و مدرن فقط مسیر کلی زندگینامهی محمد و تاریخ صدر اسلام را میشناسد ولی نمیداند که این «تاریخ» بر چه بستری و پیرامون چه اسطورههای دینی شکل گرفته است. آن چه در بارهی «تاریخ» اسلام در ذهن ما تثبیت شده است، بدین گونه است:
#محمد، پیامبر اسلام، در سال ۵۷۰ میلادی (عام الفیل) در #مکه متولد شد. پدرش عبدالله و مادرش آمنه نام داشت. همهی آنها اهل مکه و از قبیلهی قریش بودند. محمد به عنوان بچه یتیم بزرگ شد و در سن ۲۵ سالگی با خدیجه ۴۰ ساله که پیشتر دو بار ازدواج کرده بود ازدواج کرد. او چند سالی به عنوان کارگزار خدیجه کاروان تجاری را سرپرستی میکرد. محمد از خدیجه سه پسر و چهار دختر داشت که البته پسران میمیرند ولی دختران زنده میمانند.
در سن چهل سالگی یعنی سال ۶۱۰ میلادی محمد در #غار_حراء از طریق جبرئیل خبر میگیرد که خدا او را به پیامبری برگزیده است. پس از برگزیده شدن محمد به پیامبری، اوضاع سیاسی- اجتماعی مکه به هم میریزد و مردم دو دسته میشوند، یک دسته علیه و یک دسته له محمد. ولی چون سنبهی «بتپرستان» پرزورتر بود، محمد مجبور میشود در سال ۶۲۲ میلادی به یثرب (مدینه بعدی) مهاجرت کند.
پس از رسیدن به #یثرب، محمد موفق میشود پس از یک سلسله پاکسازیهای دینی - سیاسی، نخستین حکومت اسلامی را برپا سازد. سرانجام او در سال ۶۳۲ میلادی، برابر با ده هجری، میمیرد. گویا یک زن یهودی غذای محمد را مسموم کرده بود. پس از محمد نیز چهار خلیفه که به خلفای راشدین معروفند تا سال ۶۶۱ میلادی جانشین او میشوند: ابوبکر، عمر، عثمان و علی.
این مسیر کلی زندگی محمد است که ابن اسحاق(١٣٠ سال بعد) برای ما به ارث نهاده است. میتوان گفت که اکثر قریب به اتفاق مورخین اسلامی بر خطوط کلی این زندگینامه توافق دارند. ولی در این جا تعیینکننده نه این مسیرِ شسته رفتهی کلی بلکه آن بستر معجزهآمیز و غیرعقلانی است که ابن اسحاق آفریده است و زندگینامهی محمد از آن استخراج شده است.
امروزه هر مسلمان یا نامسلمانی مسیر کلی زندگینامهی محمد و خلفای راشدین را میشناسد. نویسندگان غربی به هنگام نگارش زندگینامهی محمد، همگی قصههای معجزهآمیز پیرامون محمد را حذف کردند و یک زندگینامهی شسته و رفته از محمد بر اساس سیرهی ابن اسحاق/ ابن هشام و طبری به ما عرضه کردند، طبعاً بدون ذکر قصهها و اسطورههای پرمعجزه. فرانتس بول (Frants Buhl)، ویلیام مونتگمری وات (William Montgomery Watt) و ماکسیم رودنسونِ (Maxime Rodinson) مارکسیست به گونهای زندگینامهی محمد را نوشتهاند که توگویی همهی روایات اسلامی به ویژه سیرههای محمد بر اساس «فاکت»های واقعی و حقیقی استوار بوده است.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
#قسمت_دوم
بازگویی مسیر کلی شکلگیری اسلام
میتوان با یقین نسبی گفت که اکثریت مسلمانان قصهها و داستانهای اسلامی را که بر بستر آنها زندگینامهی #محمد و خلفای راشدین شکل گرفتهاند، نمیشناسند. به ویژه خواننده امروزی و مدرن فقط مسیر کلی زندگینامهی محمد و تاریخ صدر اسلام را میشناسد ولی نمیداند که این «تاریخ» بر چه بستری و پیرامون چه اسطورههای دینی شکل گرفته است. آن چه در بارهی «تاریخ» اسلام در ذهن ما تثبیت شده است، بدین گونه است:
#محمد، پیامبر اسلام، در سال ۵۷۰ میلادی (عام الفیل) در #مکه متولد شد. پدرش عبدالله و مادرش آمنه نام داشت. همهی آنها اهل مکه و از قبیلهی قریش بودند. محمد به عنوان بچه یتیم بزرگ شد و در سن ۲۵ سالگی با خدیجه ۴۰ ساله که پیشتر دو بار ازدواج کرده بود ازدواج کرد. او چند سالی به عنوان کارگزار خدیجه کاروان تجاری را سرپرستی میکرد. محمد از خدیجه سه پسر و چهار دختر داشت که البته پسران میمیرند ولی دختران زنده میمانند.
در سن چهل سالگی یعنی سال ۶۱۰ میلادی محمد در #غار_حراء از طریق جبرئیل خبر میگیرد که خدا او را به پیامبری برگزیده است. پس از برگزیده شدن محمد به پیامبری، اوضاع سیاسی- اجتماعی مکه به هم میریزد و مردم دو دسته میشوند، یک دسته علیه و یک دسته له محمد. ولی چون سنبهی «بتپرستان» پرزورتر بود، محمد مجبور میشود در سال ۶۲۲ میلادی به یثرب (مدینه بعدی) مهاجرت کند.
پس از رسیدن به #یثرب، محمد موفق میشود پس از یک سلسله پاکسازیهای دینی - سیاسی، نخستین حکومت اسلامی را برپا سازد. سرانجام او در سال ۶۳۲ میلادی، برابر با ده هجری، میمیرد. گویا یک زن یهودی غذای محمد را مسموم کرده بود. پس از محمد نیز چهار خلیفه که به خلفای راشدین معروفند تا سال ۶۶۱ میلادی جانشین او میشوند: ابوبکر، عمر، عثمان و علی.
این مسیر کلی زندگی محمد است که ابن اسحاق(١٣٠ سال بعد) برای ما به ارث نهاده است. میتوان گفت که اکثر قریب به اتفاق مورخین اسلامی بر خطوط کلی این زندگینامه توافق دارند. ولی در این جا تعیینکننده نه این مسیرِ شسته رفتهی کلی بلکه آن بستر معجزهآمیز و غیرعقلانی است که ابن اسحاق آفریده است و زندگینامهی محمد از آن استخراج شده است.
امروزه هر مسلمان یا نامسلمانی مسیر کلی زندگینامهی محمد و خلفای راشدین را میشناسد. نویسندگان غربی به هنگام نگارش زندگینامهی محمد، همگی قصههای معجزهآمیز پیرامون محمد را حذف کردند و یک زندگینامهی شسته و رفته از محمد بر اساس سیرهی ابن اسحاق/ ابن هشام و طبری به ما عرضه کردند، طبعاً بدون ذکر قصهها و اسطورههای پرمعجزه. فرانتس بول (Frants Buhl)، ویلیام مونتگمری وات (William Montgomery Watt) و ماکسیم رودنسونِ (Maxime Rodinson) مارکسیست به گونهای زندگینامهی محمد را نوشتهاند که توگویی همهی روایات اسلامی به ویژه سیرههای محمد بر اساس «فاکت»های واقعی و حقیقی استوار بوده است.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا روايات اسلامى اعتبار تاريخى دارند؟
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
اسکن از کتاب
مبانی تکمله منهاج
نوشته آیت الله خوئی
جلد ۱
صفحه ۳۹۵
از امام کاظم در مورد مرد مسلمانی که مسیحی شده پرسیده شد، او گفت : او را میکشند و از او توبهای نمیخواهند؛ آیت الله خوئی میگوید این حدیث، صحیح است.
آیا با این اعمال وحشیانه و ضد بشری میتوان پذیرفت اسلام دینی عاقلانه و خواهان صلح و آرامش باشد؟
چرا باید یک انسان بیگناه صرفا به علت عدم پذیرش دین اسلام به قتل رساند؟ این خود بزرگترین دلیل بر عدم الهی بودن اسلام است.
www.eslam.nu
@naghde_eslamm
مبانی تکمله منهاج
نوشته آیت الله خوئی
جلد ۱
صفحه ۳۹۵
از امام کاظم در مورد مرد مسلمانی که مسیحی شده پرسیده شد، او گفت : او را میکشند و از او توبهای نمیخواهند؛ آیت الله خوئی میگوید این حدیث، صحیح است.
آیا با این اعمال وحشیانه و ضد بشری میتوان پذیرفت اسلام دینی عاقلانه و خواهان صلح و آرامش باشد؟
چرا باید یک انسان بیگناه صرفا به علت عدم پذیرش دین اسلام به قتل رساند؟ این خود بزرگترین دلیل بر عدم الهی بودن اسلام است.
www.eslam.nu
@naghde_eslamm
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند #ناگفته_هاى_اسلام
#قسمت_اول
اين مستند توسط دكتر تام هالند ساخته شده است. وى در اين مستند بدنبال ريشه اصلى داستان اسلام رفته و بدنبال پيدا كردن سرنخ هايى از اين دين عربى است.
در اين مستند ايشان از نظريات و
١- آيا شخصى به نام محمد وجود خارجى داشته است؟
٢- آيا دينى به نام اسلام وجود داشته يا بعدها ساخته شده است؟
٣- آيا تاريخ اسلام يك تاريخ جعلى و ساختگى است؟
اينها سئوالاتى است كه تام هالند بدنبال يافتن پاسخ برايشان ميباشد.
حتما اين مستند زيبا را ببينيد و به دوستان و اعضاى خانواده تان به اشتراك بگذاريد.
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
#قسمت_اول
اين مستند توسط دكتر تام هالند ساخته شده است. وى در اين مستند بدنبال ريشه اصلى داستان اسلام رفته و بدنبال پيدا كردن سرنخ هايى از اين دين عربى است.
در اين مستند ايشان از نظريات و
١- آيا شخصى به نام محمد وجود خارجى داشته است؟
٢- آيا دينى به نام اسلام وجود داشته يا بعدها ساخته شده است؟
٣- آيا تاريخ اسلام يك تاريخ جعلى و ساختگى است؟
اينها سئوالاتى است كه تام هالند بدنبال يافتن پاسخ برايشان ميباشد.
حتما اين مستند زيبا را ببينيد و به دوستان و اعضاى خانواده تان به اشتراك بگذاريد.
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند #ناگفته_هاى_اسلام
#قسمت_دوم
اين مستند توسط دكتر تام هالند ساخته شده است. وى در اين مستند بدنبال ريشه اصلى داستان اسلام رفته و بدنبال پيدا كردن سرنخ هايى از اين دين عربى است.
در اين مستند ايشان از نظريات و
١- آيا شخصى به نام محمد وجود خارجى داشته است؟
٢- آيا دينى به نام اسلام وجود داشته يا بعدها ساخته شده است؟
٣- آيا تاريخ اسلام يك تاريخ جعلى و ساختگى است؟
اينها سئوالاتى است كه تام هالند بدنبال يافتن پاسخ برايشان ميباشد.
حتما اين مستند زيبا را ببينيد و به دوستان و اعضاى خانواده تان به اشتراك بگذاريد.
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
#قسمت_دوم
اين مستند توسط دكتر تام هالند ساخته شده است. وى در اين مستند بدنبال ريشه اصلى داستان اسلام رفته و بدنبال پيدا كردن سرنخ هايى از اين دين عربى است.
در اين مستند ايشان از نظريات و
١- آيا شخصى به نام محمد وجود خارجى داشته است؟
٢- آيا دينى به نام اسلام وجود داشته يا بعدها ساخته شده است؟
٣- آيا تاريخ اسلام يك تاريخ جعلى و ساختگى است؟
اينها سئوالاتى است كه تام هالند بدنبال يافتن پاسخ برايشان ميباشد.
حتما اين مستند زيبا را ببينيد و به دوستان و اعضاى خانواده تان به اشتراك بگذاريد.
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
٤٠ سال قسمت بزرگى از درآمد كشور و بيت المال ايرانيان در حلق موجوداتى ريخته ميشود كه به اندازه سر سوزنى براى مردم و كشور فايده ندارند.
شورای عالی حوزههای علمیه روزانه یک میلیارد و ۲۲۳ میلیون تومان برای «تولید مفتخور عمامه به سر» از پول نفت و مالیات مردم بودجه دریافت میکند.
#تف_به_شرافت_روحانيت_شيعه
#چهل_سال_شکست
شورای عالی حوزههای علمیه روزانه یک میلیارد و ۲۲۳ میلیون تومان برای «تولید مفتخور عمامه به سر» از پول نفت و مالیات مردم بودجه دریافت میکند.
#تف_به_شرافت_روحانيت_شيعه
#چهل_سال_شکست
tn-033-018 فرود فولادوند قرآن ، الاحزاب ، آیه های ۱۸ به بعد
<unknown>
فايل صوتى: زنده ياد فرود فولادوند
موضوع:
ترجمه برخى از آيات قرآن كه نه مفنوم و معناى درستى دارد و نه بدرد ميخورد
اين فايل صوتى را گوش كنيد، به دوستان و اعضاى خانواده تان هديه دهيد
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
موضوع:
ترجمه برخى از آيات قرآن كه نه مفنوم و معناى درستى دارد و نه بدرد ميخورد
اين فايل صوتى را گوش كنيد، به دوستان و اعضاى خانواده تان هديه دهيد
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آن امام بزرگوار از همه چيز دنيا خبر داشت
از ظاهر و باطن
حتى چيزى كه در دهان ميگذاريد!
فقط اين امام همام نفهميد در حال ميل كردن خرمای مسموم است و جان ناقابلش را فدا كرد
جهل و خرافات و چرنديات سرتا پاى #فرقه_تبهكار_شيعه را فرا گرفته است
@naghde_eslamm
از ظاهر و باطن
حتى چيزى كه در دهان ميگذاريد!
فقط اين امام همام نفهميد در حال ميل كردن خرمای مسموم است و جان ناقابلش را فدا كرد
جهل و خرافات و چرنديات سرتا پاى #فرقه_تبهكار_شيعه را فرا گرفته است
@naghde_eslamm
💥 چرا نمیتوان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_اول
#قسمت_سوم
با یک مقایسهی تطبیقی، یعنی نشان دادن شباهتهای تاریخی با ادیان دیگر، نشان خواهم داد که زندگینامهی #محمد و خلفای راشدین، نه زندگینامهی افراد واقعی بلکه ادامهی داستانها و اسطورههای #تورات و #انجیل میباشد. در کنار آن نشان داده میشود که ادیان دیگر، مانند دین زرتشت و بودیسم چه اثرات ژرفی بر روایات اسلامی و به ویژه بر نگارش زندگینامهی محمد داشتهاند.
دینشناسی تطبیقی جزء لاینفک نگرش تاریخی- انتقادی است.
از این راه میتوان دریافت که پدیدههای تاریخی و در این جا ادیان، هیچ چیز به جز ادامه و دنبالهی دگرگون شدهی روندهای پیشین خود نیستند.
هیچ پدیدهای بدون پیشینه نیست، هیچ پدیدهای خلقالساعه و به یکباره آفریده نشده و نمیشود. تمامی تلاش دینشناسی تطبیقی و نگرش تاریخی - انتقادی این است که نشان دهند اسلام بر خلاف نگرش مسلمانان مؤمن، تصمیم آنی و یکباره خدا نبوده بلکه محصول بلاواسطهی ادیان پیشین در فرآیند تحولات تاریخی، به ویژه اُفت و خیزهای سیاسی- اجتماعی، است.
💥زندگی #پیامبر_اسلام بر بستر معجزات الهی!
همانگونه که میدانیم در #قرآن هیچ اطلاعاتی در باره ی زندگی محمد نیامده است. تنها چهار بار نام محمد در قرآن آمده که مطلقاً هیچ گونه اشارهای به زندگی او نمیشود.
همچنین در هیچ یک از اسناد همزمان بیزانسی، ایرانی، سُریانی، عبری و یونانی اشارهای به یک پیامبر جدید به نام محمد نشده است (۱). همگی پژوهشگران تاریخ اسلام، مسلمان و غیرمسلمان، بر این نکته همرأی هستند که تنها منابع ما دربارهی محمد، #روایات_اسلامی میباشند. پرسش اصلی: روایات بسیار گستردهی اسلامی، اطلاعات خود را از کجا به دست آوردهاند؟
نخستین گزارش دربارهی زندگی محمد به شخصی برمیگردد به نام #ابن_اسحاق (۲) که گویا حدود سال ۸۵ زاده شده و حدود سال ۱۵۰ هج درگذشت. گویا این نوشته چهل سال بعد توسط فردی دیگر به نام #ابن_هشام ویراستاری و جرح و تعدیل شد. گفتنی است که ما نه نسخهی اصلی ابن اسحاق و نه نسخهی اصلی ابن هشام را در دست داریم. به سخن دیگر، سیره محمد ابن اسحاق از طریق ابن هشام (مرگ ۲۱۳ یا ۲۱۸ هج) به ما رسیده است. بنابراین با یقین میتوان گفت که همهی اطلاعات اساسی و بنیادین از زندگی محمد از طریق «ابن اسحاق» ناشناخته [یا هیئت تحریریهای به این نام] نوشته شده و سپس توسط ابن هشام و طبری بازنویسی و ویراستاری گردید. به همین دلیل، تکیهگاه اصلی ما در این جا بر منبع اصلی سیره محمد یعنی ابن اسحاق میباشد که همهی راویان اسلامی آن را تکرار کردهاند.
💥#تولد_محمد:
همان گونه که در بالا گفته شد ما هیچ گزارشی تا پیش از ابن اسحاق از محمد نداشتیم. هیچ منبعی، حتا قرآن، به ما اطلاعاتی از محمد نمیدهد. پس #ابن_اسحاق اطلاعات خود را از کجا آورد؟
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
#قسمت_سوم
با یک مقایسهی تطبیقی، یعنی نشان دادن شباهتهای تاریخی با ادیان دیگر، نشان خواهم داد که زندگینامهی #محمد و خلفای راشدین، نه زندگینامهی افراد واقعی بلکه ادامهی داستانها و اسطورههای #تورات و #انجیل میباشد. در کنار آن نشان داده میشود که ادیان دیگر، مانند دین زرتشت و بودیسم چه اثرات ژرفی بر روایات اسلامی و به ویژه بر نگارش زندگینامهی محمد داشتهاند.
دینشناسی تطبیقی جزء لاینفک نگرش تاریخی- انتقادی است.
از این راه میتوان دریافت که پدیدههای تاریخی و در این جا ادیان، هیچ چیز به جز ادامه و دنبالهی دگرگون شدهی روندهای پیشین خود نیستند.
هیچ پدیدهای بدون پیشینه نیست، هیچ پدیدهای خلقالساعه و به یکباره آفریده نشده و نمیشود. تمامی تلاش دینشناسی تطبیقی و نگرش تاریخی - انتقادی این است که نشان دهند اسلام بر خلاف نگرش مسلمانان مؤمن، تصمیم آنی و یکباره خدا نبوده بلکه محصول بلاواسطهی ادیان پیشین در فرآیند تحولات تاریخی، به ویژه اُفت و خیزهای سیاسی- اجتماعی، است.
💥زندگی #پیامبر_اسلام بر بستر معجزات الهی!
همانگونه که میدانیم در #قرآن هیچ اطلاعاتی در باره ی زندگی محمد نیامده است. تنها چهار بار نام محمد در قرآن آمده که مطلقاً هیچ گونه اشارهای به زندگی او نمیشود.
همچنین در هیچ یک از اسناد همزمان بیزانسی، ایرانی، سُریانی، عبری و یونانی اشارهای به یک پیامبر جدید به نام محمد نشده است (۱). همگی پژوهشگران تاریخ اسلام، مسلمان و غیرمسلمان، بر این نکته همرأی هستند که تنها منابع ما دربارهی محمد، #روایات_اسلامی میباشند. پرسش اصلی: روایات بسیار گستردهی اسلامی، اطلاعات خود را از کجا به دست آوردهاند؟
نخستین گزارش دربارهی زندگی محمد به شخصی برمیگردد به نام #ابن_اسحاق (۲) که گویا حدود سال ۸۵ زاده شده و حدود سال ۱۵۰ هج درگذشت. گویا این نوشته چهل سال بعد توسط فردی دیگر به نام #ابن_هشام ویراستاری و جرح و تعدیل شد. گفتنی است که ما نه نسخهی اصلی ابن اسحاق و نه نسخهی اصلی ابن هشام را در دست داریم. به سخن دیگر، سیره محمد ابن اسحاق از طریق ابن هشام (مرگ ۲۱۳ یا ۲۱۸ هج) به ما رسیده است. بنابراین با یقین میتوان گفت که همهی اطلاعات اساسی و بنیادین از زندگی محمد از طریق «ابن اسحاق» ناشناخته [یا هیئت تحریریهای به این نام] نوشته شده و سپس توسط ابن هشام و طبری بازنویسی و ویراستاری گردید. به همین دلیل، تکیهگاه اصلی ما در این جا بر منبع اصلی سیره محمد یعنی ابن اسحاق میباشد که همهی راویان اسلامی آن را تکرار کردهاند.
💥#تولد_محمد:
همان گونه که در بالا گفته شد ما هیچ گزارشی تا پیش از ابن اسحاق از محمد نداشتیم. هیچ منبعی، حتا قرآن، به ما اطلاعاتی از محمد نمیدهد. پس #ابن_اسحاق اطلاعات خود را از کجا آورد؟
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا روايات اسلامى اعتبار تاريخى دارند؟
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
پيامهاى خواندنى از اعضاى محترم كانال كه به ربات كانال فرستاده شده اند
💥اين پيامها آتشى است بر جان #عمامه_به_سرهاى_فاسد و مزدورانشان كه شبانه رو در صدد تخريب ما هستند
با خواندن اين پيام ها با دلگرمى بيشترى ميتوانيم فعاليت كنيم
و با ديدن آينده اى روشنتر
ميتوانيم با جهل و خرافات و تحجر
كه زائيده ذهن #آخوندهاست،
مبارزه كنيم
💥اين پيامها آتشى است بر جان #عمامه_به_سرهاى_فاسد و مزدورانشان كه شبانه رو در صدد تخريب ما هستند
با خواندن اين پيام ها با دلگرمى بيشترى ميتوانيم فعاليت كنيم
و با ديدن آينده اى روشنتر
ميتوانيم با جهل و خرافات و تحجر
كه زائيده ذهن #آخوندهاست،
مبارزه كنيم
💥 چرا نمیتوان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_اول
#قسمت_چهارم
#ابن_اسحاق در سیره رسولالله، در بخش «حکایت اصحاب پیل» ابتدا داستان ساختن کلیسای «#قلیس» توسط #ابرهه_حبشی را میآورد. او روایت میکند که یک روز مردی عرب که گویا اهل مکه بود به این کلیسا میرود.
خادمان کلیسا با روی خوش از او استقبال میکنند و به او اجازه میدهند که شب را در کلیسا سر کند. وقتی خادمان کلیسا میروند، مرد عرب به همه جای کلیسا میشاشد و میریند.
خلاصه این که مرد عرب همه کلیسا را به «نجاست» میکشاند. فردای آن روز که خادمان وارد کلیسا میشوند متوجه میشوند که مرد عرب چه توهین بزرگی به مقدسات آنها کرده است. قضیه را به گوش ابرهه میرسانند؛ ابرهه علت را میپرسد، خادمان میگویند که مرد عرب به این دلیل چنین کار ناشایستی کرد چون این کلیسا را به عنوان رقیب مکه میدید.
ابرهه آن چنان خشمگین میشود که فرمان حمله به مکه را صادر میکند. باری، ابرهه از صنعای امروزی حرکت میکند [چیزی بیش از ۸۰۰ کیلومتر فاصله با #مکه]، پس از آن که از طائف بدون مقاومت گذشت، به اهل مکه خبر میرساند که:
من با شما کاری ندارم فقط میخواهم کعبه را خراب کنم. اگر کسی مقاومت کند، بدترین کیفر را خواهد دید. ابن اسحاق میگوید در این زمان #عبدالمطلب [پدر بزرگ محمد] رئیس مکیان بود. عبدالمطلب به ابرهه پیام میرساند که: ما خوب میدانیم که از پس شما برنمیآییم، ولی خراب کردن کعبه، خانهی خدا و خانهی ابراهیم یک چیز دیگر است که نمیتواند مورد قبول ما قرار گیرد.
در این هنگامه، ملاقاتی میان ابرهه و عبدالمطلب صورت میگیرد. عبدالمطلب پیشنهاد میکند که ۲۰۰ شتر به عنوان غرامت به ابرهه بدهد و او هم دست از خراب کردن کعبه بردارد.
ولی عبدالمطلب نمیتواند ابرهه را قانع کند. بالاخره ابرهه با فیلهایش به سوی مکه راه میافتند. سر گروه فیلها، فیلی بود به نام «محمود» [ستوده و ستایش کرده شده، ستوده]. نُفیل ابن حبیب خثعمی که سپاه ابرهه او را گرفته بود، به سرعت به سوی «محمود» [#فیل] میدود و در گوش او میگوید:
«ای پیل، تو را نام محمود است. اگر محمودی، زانو فرو زن و قدم پیشتر منه، که در حرم و شهر خدای میروی و اگر به ناصواب قدم در آن نهی، هلاک شوی» (۳)
این پیل چند بار در برابر کعبه زانو زد و بالاخره راهش را به سوی یمن کج کرد. پس از بازگشت «محمود» به یمن و حملهی دیگر فیلها به کعبه، آن اتفاقی که باید بیفتد میافتد:
«در این حال، پس باری [تعالی] بلایی را بر ایشان فرستاد و مرغانی چند از دریا برانگیخت بر مثالِ پرستوکها و سنگها بر میداشتند به منقار، هر یکی به مقدار نخودی، و بیامدند و بر سر لشکر حبش بیستادند و آن سنگها بر سر ایشان فرو ریختند.
به هر کجا که میرسید، از جانب دیگر گذر میکرد. اگر به سر میآمد، از زیر به در میافتادی و اگر بر پهلو میآمدی، از جانب دیگر گذر میکرد. و آن سنگها بر مثال آتش بود. به هر کجا میآمد، آبله میکردی و اعضای آن کس از زخم آن ریزه ریزه شدی.»(۴)
پس از تار و مار شدن سپاه ابرهه توسط پرستوها، سربازان ابرهه مجبور شدند که به #یمن بگریزند.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
#قسمت_چهارم
#ابن_اسحاق در سیره رسولالله، در بخش «حکایت اصحاب پیل» ابتدا داستان ساختن کلیسای «#قلیس» توسط #ابرهه_حبشی را میآورد. او روایت میکند که یک روز مردی عرب که گویا اهل مکه بود به این کلیسا میرود.
خادمان کلیسا با روی خوش از او استقبال میکنند و به او اجازه میدهند که شب را در کلیسا سر کند. وقتی خادمان کلیسا میروند، مرد عرب به همه جای کلیسا میشاشد و میریند.
خلاصه این که مرد عرب همه کلیسا را به «نجاست» میکشاند. فردای آن روز که خادمان وارد کلیسا میشوند متوجه میشوند که مرد عرب چه توهین بزرگی به مقدسات آنها کرده است. قضیه را به گوش ابرهه میرسانند؛ ابرهه علت را میپرسد، خادمان میگویند که مرد عرب به این دلیل چنین کار ناشایستی کرد چون این کلیسا را به عنوان رقیب مکه میدید.
ابرهه آن چنان خشمگین میشود که فرمان حمله به مکه را صادر میکند. باری، ابرهه از صنعای امروزی حرکت میکند [چیزی بیش از ۸۰۰ کیلومتر فاصله با #مکه]، پس از آن که از طائف بدون مقاومت گذشت، به اهل مکه خبر میرساند که:
من با شما کاری ندارم فقط میخواهم کعبه را خراب کنم. اگر کسی مقاومت کند، بدترین کیفر را خواهد دید. ابن اسحاق میگوید در این زمان #عبدالمطلب [پدر بزرگ محمد] رئیس مکیان بود. عبدالمطلب به ابرهه پیام میرساند که: ما خوب میدانیم که از پس شما برنمیآییم، ولی خراب کردن کعبه، خانهی خدا و خانهی ابراهیم یک چیز دیگر است که نمیتواند مورد قبول ما قرار گیرد.
در این هنگامه، ملاقاتی میان ابرهه و عبدالمطلب صورت میگیرد. عبدالمطلب پیشنهاد میکند که ۲۰۰ شتر به عنوان غرامت به ابرهه بدهد و او هم دست از خراب کردن کعبه بردارد.
ولی عبدالمطلب نمیتواند ابرهه را قانع کند. بالاخره ابرهه با فیلهایش به سوی مکه راه میافتند. سر گروه فیلها، فیلی بود به نام «محمود» [ستوده و ستایش کرده شده، ستوده]. نُفیل ابن حبیب خثعمی که سپاه ابرهه او را گرفته بود، به سرعت به سوی «محمود» [#فیل] میدود و در گوش او میگوید:
«ای پیل، تو را نام محمود است. اگر محمودی، زانو فرو زن و قدم پیشتر منه، که در حرم و شهر خدای میروی و اگر به ناصواب قدم در آن نهی، هلاک شوی» (۳)
این پیل چند بار در برابر کعبه زانو زد و بالاخره راهش را به سوی یمن کج کرد. پس از بازگشت «محمود» به یمن و حملهی دیگر فیلها به کعبه، آن اتفاقی که باید بیفتد میافتد:
«در این حال، پس باری [تعالی] بلایی را بر ایشان فرستاد و مرغانی چند از دریا برانگیخت بر مثالِ پرستوکها و سنگها بر میداشتند به منقار، هر یکی به مقدار نخودی، و بیامدند و بر سر لشکر حبش بیستادند و آن سنگها بر سر ایشان فرو ریختند.
به هر کجا که میرسید، از جانب دیگر گذر میکرد. اگر به سر میآمد، از زیر به در میافتادی و اگر بر پهلو میآمدی، از جانب دیگر گذر میکرد. و آن سنگها بر مثال آتش بود. به هر کجا میآمد، آبله میکردی و اعضای آن کس از زخم آن ریزه ریزه شدی.»(۴)
پس از تار و مار شدن سپاه ابرهه توسط پرستوها، سربازان ابرهه مجبور شدند که به #یمن بگریزند.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا روايات اسلامى اعتبار تاريخى دارند؟
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند #ناگفته_هاى_اسلام
#قسمت_سوم
اين مستند توسط دكتر تام هالند ساخته شده است. وى در اين مستند بدنبال ريشه اصلى داستان اسلام رفته و بدنبال پيدا كردن سرنخ هايى از اين دين عربى است.
در اين مستند ايشان از نظريات و
١- آيا شخصى به نام محمد وجود خارجى داشته است؟
٢- آيا دينى به نام اسلام وجود داشته يا بعدها ساخته شده است؟
٣- آيا تاريخ اسلام يك تاريخ جعلى و ساختگى است؟
اينها سئوالاتى است كه تام هالند بدنبال يافتن پاسخ برايشان ميباشد.
حتما اين مستند زيبا را ببينيد و به دوستان و اعضاى خانواده تان به اشتراك بگذاريد.
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
#قسمت_سوم
اين مستند توسط دكتر تام هالند ساخته شده است. وى در اين مستند بدنبال ريشه اصلى داستان اسلام رفته و بدنبال پيدا كردن سرنخ هايى از اين دين عربى است.
در اين مستند ايشان از نظريات و
١- آيا شخصى به نام محمد وجود خارجى داشته است؟
٢- آيا دينى به نام اسلام وجود داشته يا بعدها ساخته شده است؟
٣- آيا تاريخ اسلام يك تاريخ جعلى و ساختگى است؟
اينها سئوالاتى است كه تام هالند بدنبال يافتن پاسخ برايشان ميباشد.
حتما اين مستند زيبا را ببينيد و به دوستان و اعضاى خانواده تان به اشتراك بگذاريد.
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
Forwarded from ایمان سلیمانی امیری (کانال رسمی)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفتگوی هفتگی اینجانب با شبکه اسرائیل پارس، با موضوعِ «اسلام، دینی که از نو باید شناخت» از اینجا قابل دسترس برای علاقمندان مےباشد.
#قسمت چهارم
آیدی اینستاگرام من : Imansoleymaniamiri
@Imansoleymaniamiri
#قسمت چهارم
آیدی اینستاگرام من : Imansoleymaniamiri
@Imansoleymaniamiri
💥 چرا نمیتوان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_اول
#قسمت_پنجم
سپس #ابن_اسحاق ادامه میدهد:
«پس حق تعالا از قصهی اصحاب پیل و لشکر حبش که قصد آن کردند که #کعبه را خراب کنند خبر به سید (محمد) داد و میفرماید: نبینی - یا محمد- که پروردگار تو با اصحاب پیل چه کرد؟ و گفت:
ما این همه با اصحاب پیل کردیم و این بلا که بر سر ایشان فرستادیم، از بهر تألیف قریش و انتظام احوال ایشان، تا رونق حال ایشان به جای خود بماند در میان عرب و کار راستی ایشان در رحلت الشّتا و الصّیف بر وفق معهود بماند.» (۵)
برگردیم به پرسش اصلی: #ابن_اسحاق این اطلاعات را از کجا آورد؟ با یقین میتوان گفت که این دادهها ساختگیاند. او باید برای نقطهی آغاز خود به یکی از سورههای قرآن متوسل میشد تا بتواند به داستان خود مشروعیت دینی بخشد. این سوره، سوره ۱۰۵، سوره فیل است که ابن اسحاق به عنوان مدرک تولد #محمد به آن استناد میکند:
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ / أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ / وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ / تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ / فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ.
#ترجمه: [آیا ندانستهای که پروردگارت با پیلسواران چگونه رفتار کرد؟ آیا نیرنگشان را بیاثر نساخت؟ و بر سر آنان پرندگانی فوجفوج فرستاد / که بر آنان سنگریزههایی از سنگ گل فرو انداختند / و سرانجام آنان را مانند برگ کاه نیمه جویده ساخت] (۶)
این که ابن اسحاق چگونه توانست از سورهی بالا، جنگ #ابرهه و تولد محمد را استخراج کند، بر کسی آشکار نیست! جالب این جاست که ابن اسحاق هیچ مدرک، سند و یا حتا «شاهد»ی برای ادعای خود نمیآورد؛ برای او، این داستان یک واقعیت است.
ولی اگر ما این داستان را از نقطه نظر ادبیات داستانی تحلیل کنیم، متوجه میشویم که قصهی حمله ابرهه حبشی به مکه با درک داستانشناسی [دینی] آن روزگار مطابقت داشت: یک عرب اهل مکه، #کلیسا را به نجاست آلوده میکند [انگیزه ابرهه برای حمله] و ابرهه نیز بر اساس قانون قصاصِ چشم در برابر چشم [پیشزمینهی فرهنگی که همه مردم میشناختند] حتماً باید کلیسا را یعنی کعبه را به نجاست بکشاند یا ویران کند. ابن اسحاق از به «نجاست کشاندن» کعبهی مقدس صرفنظر میکند و به جای آن «ویران کردن» را میگذارد.
در ضمن میبایست ابرهه پیشنهاد ۲۰۰ شتر از سوی عبدالمطلب را رد میکرد وگرنه داستان نیمهکاره به پایان میرسید. باید ابرهه در داستان ابن اسحاق به مکه حمله میکرد تا نویسنده بتواند معجزات الهی را نشان بدهد. ولی الله (در واقع ابن اسحاق همهچیزدان) به هنگام حملهی ابرهه به مکه با یک تیر دو نشان میزند: از یک سو پرستوهای مجهز به «تیربارهای لیزری» میفرستد تا سربازان و فیلهای ابرهه را از پای در آوردند و از سوی دیگر در این لحظهی نامقدس یعنی حملهی ابرهه به مکه، معجزهای مقدس صورت میگیرد، یعنی پیامبر اسلام متولد میشود.
#قضاوت دربارهی این بخش از داستان را به عهدهی خردِ خواننده امروزی میگذارم.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
#قسمت_پنجم
سپس #ابن_اسحاق ادامه میدهد:
«پس حق تعالا از قصهی اصحاب پیل و لشکر حبش که قصد آن کردند که #کعبه را خراب کنند خبر به سید (محمد) داد و میفرماید: نبینی - یا محمد- که پروردگار تو با اصحاب پیل چه کرد؟ و گفت:
ما این همه با اصحاب پیل کردیم و این بلا که بر سر ایشان فرستادیم، از بهر تألیف قریش و انتظام احوال ایشان، تا رونق حال ایشان به جای خود بماند در میان عرب و کار راستی ایشان در رحلت الشّتا و الصّیف بر وفق معهود بماند.» (۵)
برگردیم به پرسش اصلی: #ابن_اسحاق این اطلاعات را از کجا آورد؟ با یقین میتوان گفت که این دادهها ساختگیاند. او باید برای نقطهی آغاز خود به یکی از سورههای قرآن متوسل میشد تا بتواند به داستان خود مشروعیت دینی بخشد. این سوره، سوره ۱۰۵، سوره فیل است که ابن اسحاق به عنوان مدرک تولد #محمد به آن استناد میکند:
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ / أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ / وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ / تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ / فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ.
#ترجمه: [آیا ندانستهای که پروردگارت با پیلسواران چگونه رفتار کرد؟ آیا نیرنگشان را بیاثر نساخت؟ و بر سر آنان پرندگانی فوجفوج فرستاد / که بر آنان سنگریزههایی از سنگ گل فرو انداختند / و سرانجام آنان را مانند برگ کاه نیمه جویده ساخت] (۶)
این که ابن اسحاق چگونه توانست از سورهی بالا، جنگ #ابرهه و تولد محمد را استخراج کند، بر کسی آشکار نیست! جالب این جاست که ابن اسحاق هیچ مدرک، سند و یا حتا «شاهد»ی برای ادعای خود نمیآورد؛ برای او، این داستان یک واقعیت است.
ولی اگر ما این داستان را از نقطه نظر ادبیات داستانی تحلیل کنیم، متوجه میشویم که قصهی حمله ابرهه حبشی به مکه با درک داستانشناسی [دینی] آن روزگار مطابقت داشت: یک عرب اهل مکه، #کلیسا را به نجاست آلوده میکند [انگیزه ابرهه برای حمله] و ابرهه نیز بر اساس قانون قصاصِ چشم در برابر چشم [پیشزمینهی فرهنگی که همه مردم میشناختند] حتماً باید کلیسا را یعنی کعبه را به نجاست بکشاند یا ویران کند. ابن اسحاق از به «نجاست کشاندن» کعبهی مقدس صرفنظر میکند و به جای آن «ویران کردن» را میگذارد.
در ضمن میبایست ابرهه پیشنهاد ۲۰۰ شتر از سوی عبدالمطلب را رد میکرد وگرنه داستان نیمهکاره به پایان میرسید. باید ابرهه در داستان ابن اسحاق به مکه حمله میکرد تا نویسنده بتواند معجزات الهی را نشان بدهد. ولی الله (در واقع ابن اسحاق همهچیزدان) به هنگام حملهی ابرهه به مکه با یک تیر دو نشان میزند: از یک سو پرستوهای مجهز به «تیربارهای لیزری» میفرستد تا سربازان و فیلهای ابرهه را از پای در آوردند و از سوی دیگر در این لحظهی نامقدس یعنی حملهی ابرهه به مکه، معجزهای مقدس صورت میگیرد، یعنی پیامبر اسلام متولد میشود.
#قضاوت دربارهی این بخش از داستان را به عهدهی خردِ خواننده امروزی میگذارم.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا روايات اسلامى اعتبار تاريخى دارند؟
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu