▫️ وصیتنامهی لوکاچ
نوشتهی: برنی تافت
ترجمه: کمال محمودی
17 سپتامبر ۲۰۱۹
🔸 تنها شش هفته از تهاجم پنج کشور عضو پیمان ورشو به چکسلواکی میگذشت. دومین نشست تدارکاتی احزاب کمونیستی و کارگری در بوداپست برگزار شده بود تا مقدمات برگزاری این نشستِ برنامهریزیشدهی بینالمللی را در بوداپست فراهم کند. تأثیر آنی مداخلهی نظامی بر احزاب کمونیست اروپا چنان بود که فقط توانستند توافق کنند شش هفتهی دیگر دوباره جلسه داشته باشند.
در چنین حالوهوایی بود که با لوکاچ، در خانهاش در بوداپست، تماس گرفتم تا از او بخواهم با یکدیگر گفتگویی داشته باشیم. برایش توضیح دادم نمایندهی استرالیا در گردهمایی احزاب کمونیست هستم و این گردهمایی در هتل گِلِرت برگزار میشود، از دوستی مشترک نیز نام بردم که در آن زمان، رهبر یکی از احزاب کمونیست اروپای غربی بود. لوکاچ با کمال میل پذیرفت.
صبح روز بعد، سوم اکتبر 1968، با لوکاچ در اتاق مطالعهاش دیدار کردم که مشرف بر رود دانوب بود. او خوشحال شد که میتوانم آلمانی حرف بزنم، زبانی که عمدهی آثارش را با آن نوشته است. او توضیح داد که چندان با انگلیسی راحت نیست. لوکاچ شدیداً به موضع نمایندگان پیرامون وضعیت چکسلواکی در نشست تدارکاتی علاقمند بود و دربارهی آن میپرسید. من یادداشتهای مفصلی از مصاحبه برداشتم. لوکاچ قول گرفت تا زمانی که در قید حیات باشد مصاحبه را منتشر نکنم...
🔸 «از آغاز بدبین بودم. من گفتم آنها میخواهند با روشهای استالینیستی بر استالینیسم چیره شوند. آنها بهعلت همین حرفم با من برخورد کردند. اما حقیقت همین بود. استالین ارتباط میان نظریه و تاکتیکها را وارونه کرد. او تاکتیکها را مقدم بر نظریه قرار داد و نظریههایی برای توجیه الزامات تاکتیکی خلق کرد. اگر بر این غلبه نکنیم استالینزدایی چیزی جز لفاظی نخواهد بود. مسئله این نیست که یک فرد است که به شیوهای بوروکراتیک عمل میکند یا یک جمع. مسئله این است که تاکتیکها مقدماند یا نظریه. مثلاً تئوری تشدید مبارزهی طبقاتی استالین را در نظر بگیرید. او چرا این نظریه را مطرح کرد؟ به دلیل نیازهای تاکتیکی در دورهی محاکمات. این مسئله حیاتی است. تا زمانی که تاکتیکها مقدم باشند استالینیست میمانیم. بنابراین من بر این باورم که بازگشت به مارکسیسم فقط مسئلهای نظری نیست، بلکه رویکرد عملی بسیار مهمی است. رهبران شوروی با مسئلهی چکسلواکی بر اساس ملاحظات تاکتیکی برخورد کردند. این اولویت داشت، پس نظریههایی متناسب با این نیازهای تاکتیکی خلق کردند.»
🔸 «ما چشمانداز واقعی آزادی سوسیالیستی را گم کردهایم. ما به جامعهی دستکاریشده گردن نهادهایم. این پنداری واهی است که باور کنیم پیشرفت اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی به حمایت از سوسیالیسم میانجامد. بسیاری از کارگران در سرمایهداری نیز به این پیشرفت اقتصادی دست مییابند. من کاملاً از توسعهی اقتصادی حمایت میکنم، اما مصرف بیشتر بهمعنای چشماندازهای سوسیالیستی گستردهتر نیست. اگر نپذیریم که در بحران بهسر می بریم، از آن خارج نخواهیم شد. ما در میانهی دورهی تیرهوتار شدن آرمان سوسیالیسم هستیم. چیزی که ما را به یاد دیدگاه برنشتاین میاندازد که میگفت جنبش همه چیز است و هدف هیچ چیز. ما چشماندازهای سوسیالیستی را به مارکوزه و بلوخ واگذار کردهایم. دستکاری تنها ویژگی سرمایهداری نیست بلکه دستکاری در سوسیالیسم نیز وجود دارد. آنهایی که با دستکاری مخالفاند، سوسیالیسم موجود را الگو قلمداد نمیکنند؛ و دربارهی عدالت در کشورهای سوسیالیستی موجود نیز همین نظر را دارند...»
🔹 متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-11Q
#لوکاچ #برنی_تافت #کمال_محمودی
#مارکسیسم #دموکراسی #سوسیالیسم #استالینیسم
#چپ_نو
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: برنی تافت
ترجمه: کمال محمودی
17 سپتامبر ۲۰۱۹
🔸 تنها شش هفته از تهاجم پنج کشور عضو پیمان ورشو به چکسلواکی میگذشت. دومین نشست تدارکاتی احزاب کمونیستی و کارگری در بوداپست برگزار شده بود تا مقدمات برگزاری این نشستِ برنامهریزیشدهی بینالمللی را در بوداپست فراهم کند. تأثیر آنی مداخلهی نظامی بر احزاب کمونیست اروپا چنان بود که فقط توانستند توافق کنند شش هفتهی دیگر دوباره جلسه داشته باشند.
در چنین حالوهوایی بود که با لوکاچ، در خانهاش در بوداپست، تماس گرفتم تا از او بخواهم با یکدیگر گفتگویی داشته باشیم. برایش توضیح دادم نمایندهی استرالیا در گردهمایی احزاب کمونیست هستم و این گردهمایی در هتل گِلِرت برگزار میشود، از دوستی مشترک نیز نام بردم که در آن زمان، رهبر یکی از احزاب کمونیست اروپای غربی بود. لوکاچ با کمال میل پذیرفت.
صبح روز بعد، سوم اکتبر 1968، با لوکاچ در اتاق مطالعهاش دیدار کردم که مشرف بر رود دانوب بود. او خوشحال شد که میتوانم آلمانی حرف بزنم، زبانی که عمدهی آثارش را با آن نوشته است. او توضیح داد که چندان با انگلیسی راحت نیست. لوکاچ شدیداً به موضع نمایندگان پیرامون وضعیت چکسلواکی در نشست تدارکاتی علاقمند بود و دربارهی آن میپرسید. من یادداشتهای مفصلی از مصاحبه برداشتم. لوکاچ قول گرفت تا زمانی که در قید حیات باشد مصاحبه را منتشر نکنم...
🔸 «از آغاز بدبین بودم. من گفتم آنها میخواهند با روشهای استالینیستی بر استالینیسم چیره شوند. آنها بهعلت همین حرفم با من برخورد کردند. اما حقیقت همین بود. استالین ارتباط میان نظریه و تاکتیکها را وارونه کرد. او تاکتیکها را مقدم بر نظریه قرار داد و نظریههایی برای توجیه الزامات تاکتیکی خلق کرد. اگر بر این غلبه نکنیم استالینزدایی چیزی جز لفاظی نخواهد بود. مسئله این نیست که یک فرد است که به شیوهای بوروکراتیک عمل میکند یا یک جمع. مسئله این است که تاکتیکها مقدماند یا نظریه. مثلاً تئوری تشدید مبارزهی طبقاتی استالین را در نظر بگیرید. او چرا این نظریه را مطرح کرد؟ به دلیل نیازهای تاکتیکی در دورهی محاکمات. این مسئله حیاتی است. تا زمانی که تاکتیکها مقدم باشند استالینیست میمانیم. بنابراین من بر این باورم که بازگشت به مارکسیسم فقط مسئلهای نظری نیست، بلکه رویکرد عملی بسیار مهمی است. رهبران شوروی با مسئلهی چکسلواکی بر اساس ملاحظات تاکتیکی برخورد کردند. این اولویت داشت، پس نظریههایی متناسب با این نیازهای تاکتیکی خلق کردند.»
🔸 «ما چشمانداز واقعی آزادی سوسیالیستی را گم کردهایم. ما به جامعهی دستکاریشده گردن نهادهایم. این پنداری واهی است که باور کنیم پیشرفت اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی به حمایت از سوسیالیسم میانجامد. بسیاری از کارگران در سرمایهداری نیز به این پیشرفت اقتصادی دست مییابند. من کاملاً از توسعهی اقتصادی حمایت میکنم، اما مصرف بیشتر بهمعنای چشماندازهای سوسیالیستی گستردهتر نیست. اگر نپذیریم که در بحران بهسر می بریم، از آن خارج نخواهیم شد. ما در میانهی دورهی تیرهوتار شدن آرمان سوسیالیسم هستیم. چیزی که ما را به یاد دیدگاه برنشتاین میاندازد که میگفت جنبش همه چیز است و هدف هیچ چیز. ما چشماندازهای سوسیالیستی را به مارکوزه و بلوخ واگذار کردهایم. دستکاری تنها ویژگی سرمایهداری نیست بلکه دستکاری در سوسیالیسم نیز وجود دارد. آنهایی که با دستکاری مخالفاند، سوسیالیسم موجود را الگو قلمداد نمیکنند؛ و دربارهی عدالت در کشورهای سوسیالیستی موجود نیز همین نظر را دارند...»
🔹 متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-11Q
#لوکاچ #برنی_تافت #کمال_محمودی
#مارکسیسم #دموکراسی #سوسیالیسم #استالینیسم
#چپ_نو
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
وصیتنامهی لوکاچ
نوشتهی: برنی تافت ترجمهی: کمال محمودی لوکاچ: «از آغاز بدبین بودم. من گفتم آنها میخواهند با روشهای استالینیستی بر استالینیسم چیره شوند. آنها بهعلت همین حرفم با من برخورد کردند. اما حقیقت همین…
✊🏼✊🏼✊🏼
درسهایی که کارگران #هپکو میآموزند و میآموزانند
نه، هدف پرچم ساختن از بهخونغلتیدگی کارگران گرسنه و مبارز هپکو نیست. آنها، بهناگزیر، و بیهراس از حکمهای 14و 18 و 20 سالهی زندان و شلاق شکنجه، دست سرمایه را از گلوگاه خود برمیدارند و راه را بر سازوکار روزمرهی سرمایه میبندند و پاسخ بی ابهام سرمایه و کارگزاران سرکوبگرش را میگیرند. تن به سکوت و سکون نمیدهند و درس تازهای در میدان مبارزهی طبقاتی میآموزند و میآموزانند؛ این بار، نه با خواندن از دفتر و گفتمان، بلکه با لمس بیمیانجی سرکوب، با پوست و گوشت و خون خود.
نه، آنها توهمی ندارند؛ متوهمان و توهمبرانگیزان، دفترنویسان و «گفتمان»سازان آگاه و ناآگاه و گمارده یا خودگماردهاند که کارگران را به سکوت و همدستی و همراهی با دستاربندان و چماقداران و فرماندهان «گارد ویژه» دعوت میکنند.
و نه، هیج «اوضاع و احوالی چنین و چنان»ی و هیچ «موقعیت حساس»ی و هیج «دلیل مهمتر»ی دستاویز سکوت نیست.
#هپکو #جنبش_کارگری #مبارزه_طبقاتی
🖋@naghd_com
درسهایی که کارگران #هپکو میآموزند و میآموزانند
نه، هدف پرچم ساختن از بهخونغلتیدگی کارگران گرسنه و مبارز هپکو نیست. آنها، بهناگزیر، و بیهراس از حکمهای 14و 18 و 20 سالهی زندان و شلاق شکنجه، دست سرمایه را از گلوگاه خود برمیدارند و راه را بر سازوکار روزمرهی سرمایه میبندند و پاسخ بی ابهام سرمایه و کارگزاران سرکوبگرش را میگیرند. تن به سکوت و سکون نمیدهند و درس تازهای در میدان مبارزهی طبقاتی میآموزند و میآموزانند؛ این بار، نه با خواندن از دفتر و گفتمان، بلکه با لمس بیمیانجی سرکوب، با پوست و گوشت و خون خود.
نه، آنها توهمی ندارند؛ متوهمان و توهمبرانگیزان، دفترنویسان و «گفتمان»سازان آگاه و ناآگاه و گمارده یا خودگماردهاند که کارگران را به سکوت و همدستی و همراهی با دستاربندان و چماقداران و فرماندهان «گارد ویژه» دعوت میکنند.
و نه، هیج «اوضاع و احوالی چنین و چنان»ی و هیچ «موقعیت حساس»ی و هیج «دلیل مهمتر»ی دستاویز سکوت نیست.
#هپکو #جنبش_کارگری #مبارزه_طبقاتی
🖋@naghd_com
🌎 پیام مارکس به شورشگران علیه تغییرات اقلیمی
مارکس نه تنها دشمن، همانا سرمایهداری، را به نام نامید،بلکه تبیین و مستدل کرد که چرا این نظام علت بحرانِ بود و نبود بشریت و سیارهی ماست.
🖋@naghd_com
مارکس نه تنها دشمن، همانا سرمایهداری، را به نام نامید،بلکه تبیین و مستدل کرد که چرا این نظام علت بحرانِ بود و نبود بشریت و سیارهی ماست.
🖋@naghd_com
▫️ پیام مارکس به شورشگران علیه تغییرات اقلیمی
تصور کن امروز شیشهای دربسته به دستت میرسد که 150 سال پیش به جریان آب سپرده شده است و در آن پیامی است نوشته بر رقعهای، که پیشبینی میکند جهان امروز تو با بحرانی فاجعهبار روبرو خواهد شد که حاصل سرمایهداریِ سود-انگیخته است.
تصور کن این پیشبینی همچنین توضیح میدهد چرا سرمایهداریای که با بهرهکشی از طبیعت و کار انسانی نسلها برجا مانده است، با دنبالهروی کور از سودجویی، همهی مخالفتهای اخلاقی، عقلایی و علمی را نادیده گرفته است.
و تصور کن این پیام پیشبینی میکند که اکثریت مردمان زمانی به جایی میرسند که ناگزیر خواهند شد بین سرمایهداری و نظام دمکراتیکی تازه، عقلایی و اجتماعاً عادلانه که توانا به حفظ رابطهی پایدار انسان با کرهی خاکی است، یکی را برگزینند.
چنین پیامی، که معضل و درماندگی امروز بشریت را در یک جمله خلاصه میکند، دقیقا همان پیامی است که شورشگر سوسیالیست، کارل مارکس، در سدهی نوزدهم بر این رقعه نوشت.
مارکس نه تنها دشمن، همانا سرمایهداری، را به نام نامید،بلکه تبیین و مستدل کرد که چرا این نظام علت بحرانِ بود و نبود بشریت و سیارهی ماست.
(«مانتلی ریویو»، سپتامبر 2019)
https://t.me/naghd_com/260
🖋@naghd_com
تصور کن امروز شیشهای دربسته به دستت میرسد که 150 سال پیش به جریان آب سپرده شده است و در آن پیامی است نوشته بر رقعهای، که پیشبینی میکند جهان امروز تو با بحرانی فاجعهبار روبرو خواهد شد که حاصل سرمایهداریِ سود-انگیخته است.
تصور کن این پیشبینی همچنین توضیح میدهد چرا سرمایهداریای که با بهرهکشی از طبیعت و کار انسانی نسلها برجا مانده است، با دنبالهروی کور از سودجویی، همهی مخالفتهای اخلاقی، عقلایی و علمی را نادیده گرفته است.
و تصور کن این پیام پیشبینی میکند که اکثریت مردمان زمانی به جایی میرسند که ناگزیر خواهند شد بین سرمایهداری و نظام دمکراتیکی تازه، عقلایی و اجتماعاً عادلانه که توانا به حفظ رابطهی پایدار انسان با کرهی خاکی است، یکی را برگزینند.
چنین پیامی، که معضل و درماندگی امروز بشریت را در یک جمله خلاصه میکند، دقیقا همان پیامی است که شورشگر سوسیالیست، کارل مارکس، در سدهی نوزدهم بر این رقعه نوشت.
مارکس نه تنها دشمن، همانا سرمایهداری، را به نام نامید،بلکه تبیین و مستدل کرد که چرا این نظام علت بحرانِ بود و نبود بشریت و سیارهی ماست.
(«مانتلی ریویو»، سپتامبر 2019)
https://t.me/naghd_com/260
🖋@naghd_com
Telegram
نقد
🌎 پیام مارکس به شورشگران علیه تغییرات اقلیمی
مارکس نه تنها دشمن، همانا سرمایهداری، را به نام نامید،بلکه تبیین و مستدل کرد که چرا این نظام علت بحرانِ بود و نبود بشریت و سیارهی ماست.
🖋@naghd_com
مارکس نه تنها دشمن، همانا سرمایهداری، را به نام نامید،بلکه تبیین و مستدل کرد که چرا این نظام علت بحرانِ بود و نبود بشریت و سیارهی ماست.
🖋@naghd_com
▫️ سیاست طبقاتی، آگاهی طبقاتی
و طبقهی میانی جدید
نوشتهی: گولیهمو کارکدی
ترجمهی: سهراب نیکزاد
21 سپتامبر ۲۰۱۹
🔸 با اینکه مطالعهی طبقه همواره امری اساسی برای نظریهی مارکسیستی بهشمار میآمده، مشخصاً در بیست سال گذشته بوده است که در کانون واکاوی تمامعیار، پژوهش اصیل و بحثوجدل زندهوپویا قرار گرفته است. دو مورد از حوزههایی که در این دوره بهشکلی جدی موشکافی شدهاند حوزههاییاند که به ظهور و توسعهی طبقه(ها)ی میانی و در همین رابطه، نبود تناظر میان ساختار طبقاتی (مشخصاً ساختار طبقهی کارگر) و آگاهی طبقاتی میپردازند. آثاری که در اینجا مرور و بررسی شدهاند، حاکی از تلاشهاییاند برای ساختنوپرداختن چارچوبهای مفهومی یکپارچهای که ساختار و تقسیمبندیهای طبقاتی را به شکلهای آگاهی طبقاتی و سیاست مرتبط میسازند. با اینکه هر سهی این آثارْ واکاوی طبقاتی مارکسیستی را ملاک خود قرار میدهند، هریک از رویکردی یکسره متفاوت با دیگری پیروی میکند. مرور و بررسیِ حاضر به شیوهای انتقادی این آثار را بررسی میکند اما بهدلیل محدودیت جا از پرسشهایی میگذرد که هریک از آنها بهطور مشخص به آن پرداختهاند. درعوض، تمرکزمان بر حوزهای خواهد بود که دغدغهای عمومی است: ماهیت طبقهی میانی جدید و رابطهی میان ساختار طبقاتی و آگاهی طبقاتی آن.
🔸 تاریخ بهکرّات نشان میدهد که بحران سرمایه در زمانهای که جنبشهای اجتماعیْ زندهوپویا و آگاهی طبقاتی گسترشیافته است، صرفاً معادل با بحرانی در سودآوری نیست، بلکه همچنین بحرانی در اقتدار (هم در محلهای کار و هم بهطور کلی در جامعه) و نیز بحرانی در هنجارها و ارزشهای سرمایهدارانه (بورژوایی) را شامل میشود. در این مقاطع تاریخی، کارگر جمعی (اصطلاحی که من آن را به «طبقهی کارگر» ترجیح میدهم) ارزشها و هنجارهای اخلاقی خود را ابراز میکند. این ارزشها و هنجارهای جدیدْ جنبهای جداییناپذیر از آگاهی سوسیالیستی است و بهشکل اجتنابناپذیری تمرکز آن بر برابریخواهی، مرکزیتیافتنِ شکلهایی از دموکراسی مستقیم (که دموکراسی نمایندگی از نظر کارکردی خواهناخواه بهنوعی با آن پیوند دارد)، لزومِ برخورد ناگزیر با شکلهای خشونتبار سرکوب و ازایندست است. در این مقاطع، پیگیری الگویی از اتحاد با بخشهای پرولتریزهشدهی «طبقهی میانی جدید» که مبتنی بر شایستهسالاری، حفظ جایگاههای ممتاز و این توهم باشد که ستیزی مسالمتآمیز با سرمایهداری با واکنشی بههمان اندازه مسالمتآمیز روبهرو خواهد شد و ازایندست، تلاشی بیهوده و نافی هدف است. این خطمشی در ظرف یک جنبش سوسیالیستی قدرتمند و درخور، صرفاً به بازآفرینی (یا دوامبخشی به) شکلهایی از آگاهی میانجامد که در تضاد با آگاهی سوسیالیستی و درنتیجه با خود آن جنبش است.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-12d
#کارکدی #سهراب_نیکزاد
#طبقه #آگاهی_طبقاتی #طبقهی_میانی #طبقات_اجتماعی
👇🏽
🖋@naghd_com
و طبقهی میانی جدید
نوشتهی: گولیهمو کارکدی
ترجمهی: سهراب نیکزاد
21 سپتامبر ۲۰۱۹
🔸 با اینکه مطالعهی طبقه همواره امری اساسی برای نظریهی مارکسیستی بهشمار میآمده، مشخصاً در بیست سال گذشته بوده است که در کانون واکاوی تمامعیار، پژوهش اصیل و بحثوجدل زندهوپویا قرار گرفته است. دو مورد از حوزههایی که در این دوره بهشکلی جدی موشکافی شدهاند حوزههاییاند که به ظهور و توسعهی طبقه(ها)ی میانی و در همین رابطه، نبود تناظر میان ساختار طبقاتی (مشخصاً ساختار طبقهی کارگر) و آگاهی طبقاتی میپردازند. آثاری که در اینجا مرور و بررسی شدهاند، حاکی از تلاشهاییاند برای ساختنوپرداختن چارچوبهای مفهومی یکپارچهای که ساختار و تقسیمبندیهای طبقاتی را به شکلهای آگاهی طبقاتی و سیاست مرتبط میسازند. با اینکه هر سهی این آثارْ واکاوی طبقاتی مارکسیستی را ملاک خود قرار میدهند، هریک از رویکردی یکسره متفاوت با دیگری پیروی میکند. مرور و بررسیِ حاضر به شیوهای انتقادی این آثار را بررسی میکند اما بهدلیل محدودیت جا از پرسشهایی میگذرد که هریک از آنها بهطور مشخص به آن پرداختهاند. درعوض، تمرکزمان بر حوزهای خواهد بود که دغدغهای عمومی است: ماهیت طبقهی میانی جدید و رابطهی میان ساختار طبقاتی و آگاهی طبقاتی آن.
🔸 تاریخ بهکرّات نشان میدهد که بحران سرمایه در زمانهای که جنبشهای اجتماعیْ زندهوپویا و آگاهی طبقاتی گسترشیافته است، صرفاً معادل با بحرانی در سودآوری نیست، بلکه همچنین بحرانی در اقتدار (هم در محلهای کار و هم بهطور کلی در جامعه) و نیز بحرانی در هنجارها و ارزشهای سرمایهدارانه (بورژوایی) را شامل میشود. در این مقاطع تاریخی، کارگر جمعی (اصطلاحی که من آن را به «طبقهی کارگر» ترجیح میدهم) ارزشها و هنجارهای اخلاقی خود را ابراز میکند. این ارزشها و هنجارهای جدیدْ جنبهای جداییناپذیر از آگاهی سوسیالیستی است و بهشکل اجتنابناپذیری تمرکز آن بر برابریخواهی، مرکزیتیافتنِ شکلهایی از دموکراسی مستقیم (که دموکراسی نمایندگی از نظر کارکردی خواهناخواه بهنوعی با آن پیوند دارد)، لزومِ برخورد ناگزیر با شکلهای خشونتبار سرکوب و ازایندست است. در این مقاطع، پیگیری الگویی از اتحاد با بخشهای پرولتریزهشدهی «طبقهی میانی جدید» که مبتنی بر شایستهسالاری، حفظ جایگاههای ممتاز و این توهم باشد که ستیزی مسالمتآمیز با سرمایهداری با واکنشی بههمان اندازه مسالمتآمیز روبهرو خواهد شد و ازایندست، تلاشی بیهوده و نافی هدف است. این خطمشی در ظرف یک جنبش سوسیالیستی قدرتمند و درخور، صرفاً به بازآفرینی (یا دوامبخشی به) شکلهایی از آگاهی میانجامد که در تضاد با آگاهی سوسیالیستی و درنتیجه با خود آن جنبش است.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-12d
#کارکدی #سهراب_نیکزاد
#طبقه #آگاهی_طبقاتی #طبقهی_میانی #طبقات_اجتماعی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
سیاست طبقاتی، آگاهی طبقاتی
و طبقهی میانی جدید نوشتهی: گولیهمو کارکدی ترجمهی: سهراب نیکزاد تاریخ بهکرّات نشان میدهد که بحران سرمایه در زمانهای که جنبشهای اجتماعیْ زندهوپویا و آگاهی طبقاتی گسترشیافته است، صرفاً معاد…
▫️ شوراهای کارگری در اروپا
🔹 یک قرن تجربه
نوشتهی: دونی گلوکاشتاین
ترجمهی: حسن مرتضوی
25 سپتامبر 2019
🔸 امروزه نیاز مبرمی به بدیل عملی سرمایهداری و دولتش داریم. نه فقط ترکیب حاضر سرمایهداری و دولت، نابودی اقتصادی را نصیب مردم عادی میکند، بلکه به نظر میرسد که دولت و اقتصاد نیز در زمانی که اساساً بقای ما روی کرهی زمین به احتمال زیاد در خطر است، از کنشی موثر عاجز باشد.
🔸تجربهی یک قرن مبارزه، سرنخهایی ارائه میدهد. شوراهای کارگری در لحظاتی حساس ظهور کردهاند تا لمحهای از یک بدیل را در مقابل سرمایهداری در اختیار بگذارند. برخلاف طرحهای خیالی سوسیالیستهای آرمانشهری، پارلمانهای بورژوایی یا ماشینهای دولتی بوروکراتیک، این نهادها به شکل خودجوش از مبارزهی طبقاتی بالیدهاند و تجسم دمکراسی مستقیم تودهای بودهاند. شوراهای کارگری را هیچ حزبی وضع نمیکند؛ آنان از شرایط عادی زندگی کارگری پدیدار میشوند. آنان که بخشی از زمان حال هستند، گذار به آینده را بازنمایی میکنند و نوع کاملاً متفاوتی از قدرت را برمیسازند.
🔸 نطفههای شوراهای کارگران را در هر جایی که کارگران قائم به ذات دست به عمل میزنند، میتوان یافت. اما شوراهای بالیده بسیار استثنایی هستند، زیرا تحت شرایط «متعارف» سرمایهداران، خودکنشی کارگران از لحاظ گستره و زمان محدود است. اتحادیههای کارگری برای مذاکره با کارفرماها وجود دارند و نه برای براندازی آنان. اگر هم این اتحادیهها اعتصابی را رهبری میکنند، عمدتاً گرایش دارند که این اعتصابها صنفی باقی بماند ــ یعنی در حیطه مسائل پرداخت حقوقها و شرایط کار باشد ــ نه آنکه به چالشی سیاسی فراروید. رهبران سیاسی رفرمیست از رای کارگران برای اعمال نفوذ در نهادهای سرمایهداری استفاده میکنند، نه برای نابودی این نهادها؛ بنابراین، در تمامی موارد، فرایند رادیکالیزه شدن گسسته و تابع نیازهای نمایندگان میشود و نه تابع موکلان.
🔸 هنگامی که سازوکارهای عادی کنترل از هم گسیخته میشوند، مثلاً در خلال جنگ، مبارزهی طبقاتی از این قیدوبندها میگریزد. بنابراین، نخستین شرط برای شکلگیری شورای کارگران، بحرانی فراگیر است. دومین شرط نیز عبارت است از سطح بالای سازماندهی مستقل در میان کارگران. این فصل، شوراهای کارگران اروپا در جریان جنگ فرانسه ـ پروس در سالهای 1870ـ1871 و جنگهای اول و دوم جهانی را بررسی میکند. از این طریق خاستگاههای شوراها، بسط و تکوین و سرنوشتهای نهاییشان پیگیری میشود.
🔹 نوزدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-12s
#دونی_گلوکاشتاین #حسن_مرتضوی
#اروپا #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 یک قرن تجربه
نوشتهی: دونی گلوکاشتاین
ترجمهی: حسن مرتضوی
25 سپتامبر 2019
🔸 امروزه نیاز مبرمی به بدیل عملی سرمایهداری و دولتش داریم. نه فقط ترکیب حاضر سرمایهداری و دولت، نابودی اقتصادی را نصیب مردم عادی میکند، بلکه به نظر میرسد که دولت و اقتصاد نیز در زمانی که اساساً بقای ما روی کرهی زمین به احتمال زیاد در خطر است، از کنشی موثر عاجز باشد.
🔸تجربهی یک قرن مبارزه، سرنخهایی ارائه میدهد. شوراهای کارگری در لحظاتی حساس ظهور کردهاند تا لمحهای از یک بدیل را در مقابل سرمایهداری در اختیار بگذارند. برخلاف طرحهای خیالی سوسیالیستهای آرمانشهری، پارلمانهای بورژوایی یا ماشینهای دولتی بوروکراتیک، این نهادها به شکل خودجوش از مبارزهی طبقاتی بالیدهاند و تجسم دمکراسی مستقیم تودهای بودهاند. شوراهای کارگری را هیچ حزبی وضع نمیکند؛ آنان از شرایط عادی زندگی کارگری پدیدار میشوند. آنان که بخشی از زمان حال هستند، گذار به آینده را بازنمایی میکنند و نوع کاملاً متفاوتی از قدرت را برمیسازند.
🔸 نطفههای شوراهای کارگران را در هر جایی که کارگران قائم به ذات دست به عمل میزنند، میتوان یافت. اما شوراهای بالیده بسیار استثنایی هستند، زیرا تحت شرایط «متعارف» سرمایهداران، خودکنشی کارگران از لحاظ گستره و زمان محدود است. اتحادیههای کارگری برای مذاکره با کارفرماها وجود دارند و نه برای براندازی آنان. اگر هم این اتحادیهها اعتصابی را رهبری میکنند، عمدتاً گرایش دارند که این اعتصابها صنفی باقی بماند ــ یعنی در حیطه مسائل پرداخت حقوقها و شرایط کار باشد ــ نه آنکه به چالشی سیاسی فراروید. رهبران سیاسی رفرمیست از رای کارگران برای اعمال نفوذ در نهادهای سرمایهداری استفاده میکنند، نه برای نابودی این نهادها؛ بنابراین، در تمامی موارد، فرایند رادیکالیزه شدن گسسته و تابع نیازهای نمایندگان میشود و نه تابع موکلان.
🔸 هنگامی که سازوکارهای عادی کنترل از هم گسیخته میشوند، مثلاً در خلال جنگ، مبارزهی طبقاتی از این قیدوبندها میگریزد. بنابراین، نخستین شرط برای شکلگیری شورای کارگران، بحرانی فراگیر است. دومین شرط نیز عبارت است از سطح بالای سازماندهی مستقل در میان کارگران. این فصل، شوراهای کارگران اروپا در جریان جنگ فرانسه ـ پروس در سالهای 1870ـ1871 و جنگهای اول و دوم جهانی را بررسی میکند. از این طریق خاستگاههای شوراها، بسط و تکوین و سرنوشتهای نهاییشان پیگیری میشود.
🔹 نوزدهمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-12s
#دونی_گلوکاشتاین #حسن_مرتضوی
#اروپا #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
شوراهای کارگری در اروپا
یک قرن تجربه نوشتهی: دونی گلوکاشتاین ترجمهی: حسن مرتضوی از زمان مارکس به بعد، برخی مدعی بودند که مسیر سوسیالیسم را کشف کردهاند. در نخستین سالهای سدهی بیستم، کائوتسکی و بینالملل دومِ رفرمیست …
▫️ بحران، سرکوب و بار دیگر انقلاب
نوشتهی: جلیل شکری
29 سپتامبر 2019
🔸 ظرف دو ماه گذشته جمهوری اسلامی وارد وضعیتی شد که بسیاری و از جمله سران نظام از آن با عنوان «پوستاندازی» یاد کردند. افزایش دستگیریها، صدور احکام سنگین برای مبارزان و آغاز دور جدید و شدیدتر تنشها در منطقه با رقیبان، جملگی نشانههایی بودند برای مهر تأیید زدن بر استفاده از اصطلاح «پوستاندازی».
از یک منظر شاهد اتفاق جدیدی نیستیم که به لحاظ شکلی تازه باشد و مشابه آن را در تمامی 40 سال گذشته بارها دیدهایم؛ و شاید درستتر این باشد که بگوییم سراسر تاریخ همهی حکومتها آکنده از این پوستاندازیهاست... پوستاندازی کنونی جمهوری اسلامی روال آشنایی است که هر حکومتی که خواهان بقاست باید به آن تن سپارد. اما مختصات این پوستاندازی جدید چیست؟
🔸 این پوستاندازی، همچون دیگر پوستاندازیها بیتردید در تقابل با رقیبان بینالمللی و منطقهای اتفاق میافتد و دارای تبعاتِ نظامی- اقتصادی است: از تحریمهای اقتصادی تا اختلالات سایبری در تأسیسات نظامی. اما حاکمان پیشاپیش «شُهدای» این رقابت ارتجاعی- سرمایهدارانه را روشن کردهاند... مسئله اما روشن کردن مصداق این «شهید» و «مجروح» است. بیانیهی اخیر حزب کارگزاران سازندگی (به عنوان نمونهوارترین نمایندهی بورژوازی تکنوکرات جمهوری اسلامی که حسن روحانی قطعا بهترین نمایندهی این جناح در عرصهی اجرایی طی تمامی دوران پس از انقلاب بوده است) این کار را راحت کرده است... این «اصل ماجرا»ست که معنای «شهید» و «مجروح» را روشن میکند: کارگران باید کار و تولید کنند (یعنی تحت شدیدترین فشارهای دستمزدی و کاری استثمار شوند (نمونهی قرارداد با چین) و کمونیستها به عنوان تهدیدی برای تمامیت ارضی باید تصفیه شوند. بنابراین اینکه نظام در وضعیت «پوستاندازی» است دلیلی نمیشود که دستور کار «پوست کندن» از مخالفان متوقف شود.
..
🔸 خروارها افسوس در پس استمرار نیافتن استعدادهای مترقی نهفته در «بهار عربی» و «دی ماه» و «هفتتپه-فولاد» و «کشاورزان اصفهان» و «همبستگی مردمی در جریان سیل ایران» خوابیده است و ما خود را مواجه با انبوه انتظارهای برآورده نشده مییابیم، اما اگر بکوشیم عروج دیگر بارِ دیکتاتوری و امپریالیسم را مبتنی بر یک چرخهی حیاتی دائمی و همچون مُسکنهای کوتاه مدت برای این سیستمها تحلیل کنیم، و نه «پایان تاریخ»ی که از پیاش ریشهدواندنی ماندگار برجا خواهد بود، و نیز در مواجهه با ارزیابی شکستهای مبارزاتمان رویکرد کنارهجویانه نداشته باشیم، همواره قادر به دیدن گُسلها و درز و تَرَکهای تهدید کنندهی کلیت وضع موجود خواهیم بود.
🔹 متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-12S
#جلیل_شکری #پوست_اندازی #انقلاب #سرکوب
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: جلیل شکری
29 سپتامبر 2019
🔸 ظرف دو ماه گذشته جمهوری اسلامی وارد وضعیتی شد که بسیاری و از جمله سران نظام از آن با عنوان «پوستاندازی» یاد کردند. افزایش دستگیریها، صدور احکام سنگین برای مبارزان و آغاز دور جدید و شدیدتر تنشها در منطقه با رقیبان، جملگی نشانههایی بودند برای مهر تأیید زدن بر استفاده از اصطلاح «پوستاندازی».
از یک منظر شاهد اتفاق جدیدی نیستیم که به لحاظ شکلی تازه باشد و مشابه آن را در تمامی 40 سال گذشته بارها دیدهایم؛ و شاید درستتر این باشد که بگوییم سراسر تاریخ همهی حکومتها آکنده از این پوستاندازیهاست... پوستاندازی کنونی جمهوری اسلامی روال آشنایی است که هر حکومتی که خواهان بقاست باید به آن تن سپارد. اما مختصات این پوستاندازی جدید چیست؟
🔸 این پوستاندازی، همچون دیگر پوستاندازیها بیتردید در تقابل با رقیبان بینالمللی و منطقهای اتفاق میافتد و دارای تبعاتِ نظامی- اقتصادی است: از تحریمهای اقتصادی تا اختلالات سایبری در تأسیسات نظامی. اما حاکمان پیشاپیش «شُهدای» این رقابت ارتجاعی- سرمایهدارانه را روشن کردهاند... مسئله اما روشن کردن مصداق این «شهید» و «مجروح» است. بیانیهی اخیر حزب کارگزاران سازندگی (به عنوان نمونهوارترین نمایندهی بورژوازی تکنوکرات جمهوری اسلامی که حسن روحانی قطعا بهترین نمایندهی این جناح در عرصهی اجرایی طی تمامی دوران پس از انقلاب بوده است) این کار را راحت کرده است... این «اصل ماجرا»ست که معنای «شهید» و «مجروح» را روشن میکند: کارگران باید کار و تولید کنند (یعنی تحت شدیدترین فشارهای دستمزدی و کاری استثمار شوند (نمونهی قرارداد با چین) و کمونیستها به عنوان تهدیدی برای تمامیت ارضی باید تصفیه شوند. بنابراین اینکه نظام در وضعیت «پوستاندازی» است دلیلی نمیشود که دستور کار «پوست کندن» از مخالفان متوقف شود.
..
🔸 خروارها افسوس در پس استمرار نیافتن استعدادهای مترقی نهفته در «بهار عربی» و «دی ماه» و «هفتتپه-فولاد» و «کشاورزان اصفهان» و «همبستگی مردمی در جریان سیل ایران» خوابیده است و ما خود را مواجه با انبوه انتظارهای برآورده نشده مییابیم، اما اگر بکوشیم عروج دیگر بارِ دیکتاتوری و امپریالیسم را مبتنی بر یک چرخهی حیاتی دائمی و همچون مُسکنهای کوتاه مدت برای این سیستمها تحلیل کنیم، و نه «پایان تاریخ»ی که از پیاش ریشهدواندنی ماندگار برجا خواهد بود، و نیز در مواجهه با ارزیابی شکستهای مبارزاتمان رویکرد کنارهجویانه نداشته باشیم، همواره قادر به دیدن گُسلها و درز و تَرَکهای تهدید کنندهی کلیت وضع موجود خواهیم بود.
🔹 متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-12S
#جلیل_شکری #پوست_اندازی #انقلاب #سرکوب
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
بحران، سرکوب و بار دیگر انقلاب
نوشتهی: جلیل شکری حرفی در این نیست که خروارها افسوس در پس استمرار نیافتن استعدادهای مترقی نهفته در «بهار عربی» و «دی ماه» و «هفتتپه-فولاد» و «کشاورزان اصفهان» و «همبستگی مردمی در جریان سیل ایرا…
▫️ جامعهی جهانی بدون پول
🔹 تأملاتی پیرامون چشماندازی فراسوی شکل کالایی
نوشتهی: نوربِرت ترِنکلِه
ترجمهی: کمال خسروی
2 اکتبر 2019
📝 توضیح «نقد»: نقد شیوهی تولید سرمایهداری، ایدئولوژی بورژوایی و شیوههای گوناگون مناسبات سلطه و استثمار در جهان امروز، بیگمان شالودهی چشماندازی رو به سوی جامعهای رها از سلطه و استثمار است و در افق نگرشی مبارزهجو و رهاییبخش میتواند و باید بلحاظ نظری، بدون قدرگرایی و خیالپردازیهای ناکجاآبادی، تصاویر و طرحهای دقیقتری از امکانات و سازوکار چنان جامعهای عرضه کند. این وظیفه، بهویژه در مبارزه با تلاشهای ایدئولوژیک و محافظهکارانهای که بر ناممکن بودن چنین چشماندازی پافشاری دارند، اهمیت بهمراتب بیشتری دارد. در ادامه و همراه با نوشتارهای مربوط به بازاندیشی نظریهی ارزش مارکس، چشماندازهای اجتماعیسازی و تجربههای جنبش شورایی و خودگردانی کارگری در جهان، با انتشار نوشتهی پیش رو، زنجیرهی تازهای از مقالات پیرامون چشمانداز جامعهی آینده و دیدگاههای گوناگون در این قلمرو را با کلیدواژهی #جامعهی_بدیل آغاز میکنیم و امیدواریم با همیاری نویسندگان و مترجمان علاقهمند، آن را هرچه پربارتر سازیم.
🔹 در این مقاله میخوانید:
1 ـ آرمانشهرگرایی و چشمانداز رهاییبخش
2 ـ اسطورهی چشمپوشیناپذیریِ پول
3 ـ نیروی بارآور اجتماعی و بالقوگیهای رهاییبخش
4 ـ تمرکززدایی از روندهای مادی ـ اجتماعی
5 ـ تضاد حلناشدهی بحثِ مارکسیستیِ برنامهریزی
6 ـ شبکهسازیِ کمونی و برنامهریزیِ اجتماعی
🔸 از متن مقاله:
در تاریخ تمدن مغربزمین طرحهایی برای «آیندهای بهتر» هماره با مفهوم یا مقولهی «آرمانشهر» (اتوپی) گره خوردهاند. در حقیقت نیز، پسِ پشت این مفهوم، بهوفور تصور خردگرایانهی سوژهی روشنگری پنهان بود که میخواست جهان را براساس برنامهای از پیشْ آماده، بهسوی موقعیتی آرمانی و برنامهریزیشده راهبر کند. بدیهی استکه چنین نگرشی، متضمن توهمِ برخورداریِ مؤلفِ اینگونه برنامهها از حقیقتی بلامعارض استکه تنها این مؤلف از آن آگاه است و میداند چگونه میتوان خوشبختی را برای بشریت به ارمغان آورد. از این لحاظ، اندیشهی آرمانشهرگرا ظرفیتی نهفته و غولآسا از قهر و خشونت را با خود همراه دارد و این ظرفیت همواره آنجایی جلوه میکند که اجرا و متحققساختنِ عملیِ این «برنامهها» در برهههایی کمابیش کوتاه در تاریخ ممکن بهنظر میرسد. در این حالت منظماً تلاش شده است شکاف پُرناشدنی بین آرمان (ایدهآل) و واقعیت با زور و با ایدئولوژیککردنی که ملازمِ این زور است، پُر شود. ایستادگی دربرابر «امر نیک»، بنا بر تعریف کنشی برشمرده میشد زیانآور، فاسد یا بهنحوی ارتجاعی فاقد صلاحیت و بنابراین کنشی بود که میتوانست با وجدانی آسوده سرکوب و نابود شود. هرگز قتل و شکنجهی سنگدلانه بیشتر نبوده است از آن زمانیکه بهنام بهسازیِ جهان صورت گرفته است...
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-137
#جامعهی_بدیل
#نوربرت_ترنکله #کمال_خسروی
#نظریه_ارزش #پول #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 تأملاتی پیرامون چشماندازی فراسوی شکل کالایی
نوشتهی: نوربِرت ترِنکلِه
ترجمهی: کمال خسروی
2 اکتبر 2019
📝 توضیح «نقد»: نقد شیوهی تولید سرمایهداری، ایدئولوژی بورژوایی و شیوههای گوناگون مناسبات سلطه و استثمار در جهان امروز، بیگمان شالودهی چشماندازی رو به سوی جامعهای رها از سلطه و استثمار است و در افق نگرشی مبارزهجو و رهاییبخش میتواند و باید بلحاظ نظری، بدون قدرگرایی و خیالپردازیهای ناکجاآبادی، تصاویر و طرحهای دقیقتری از امکانات و سازوکار چنان جامعهای عرضه کند. این وظیفه، بهویژه در مبارزه با تلاشهای ایدئولوژیک و محافظهکارانهای که بر ناممکن بودن چنین چشماندازی پافشاری دارند، اهمیت بهمراتب بیشتری دارد. در ادامه و همراه با نوشتارهای مربوط به بازاندیشی نظریهی ارزش مارکس، چشماندازهای اجتماعیسازی و تجربههای جنبش شورایی و خودگردانی کارگری در جهان، با انتشار نوشتهی پیش رو، زنجیرهی تازهای از مقالات پیرامون چشمانداز جامعهی آینده و دیدگاههای گوناگون در این قلمرو را با کلیدواژهی #جامعهی_بدیل آغاز میکنیم و امیدواریم با همیاری نویسندگان و مترجمان علاقهمند، آن را هرچه پربارتر سازیم.
🔹 در این مقاله میخوانید:
1 ـ آرمانشهرگرایی و چشمانداز رهاییبخش
2 ـ اسطورهی چشمپوشیناپذیریِ پول
3 ـ نیروی بارآور اجتماعی و بالقوگیهای رهاییبخش
4 ـ تمرکززدایی از روندهای مادی ـ اجتماعی
5 ـ تضاد حلناشدهی بحثِ مارکسیستیِ برنامهریزی
6 ـ شبکهسازیِ کمونی و برنامهریزیِ اجتماعی
🔸 از متن مقاله:
در تاریخ تمدن مغربزمین طرحهایی برای «آیندهای بهتر» هماره با مفهوم یا مقولهی «آرمانشهر» (اتوپی) گره خوردهاند. در حقیقت نیز، پسِ پشت این مفهوم، بهوفور تصور خردگرایانهی سوژهی روشنگری پنهان بود که میخواست جهان را براساس برنامهای از پیشْ آماده، بهسوی موقعیتی آرمانی و برنامهریزیشده راهبر کند. بدیهی استکه چنین نگرشی، متضمن توهمِ برخورداریِ مؤلفِ اینگونه برنامهها از حقیقتی بلامعارض استکه تنها این مؤلف از آن آگاه است و میداند چگونه میتوان خوشبختی را برای بشریت به ارمغان آورد. از این لحاظ، اندیشهی آرمانشهرگرا ظرفیتی نهفته و غولآسا از قهر و خشونت را با خود همراه دارد و این ظرفیت همواره آنجایی جلوه میکند که اجرا و متحققساختنِ عملیِ این «برنامهها» در برهههایی کمابیش کوتاه در تاریخ ممکن بهنظر میرسد. در این حالت منظماً تلاش شده است شکاف پُرناشدنی بین آرمان (ایدهآل) و واقعیت با زور و با ایدئولوژیککردنی که ملازمِ این زور است، پُر شود. ایستادگی دربرابر «امر نیک»، بنا بر تعریف کنشی برشمرده میشد زیانآور، فاسد یا بهنحوی ارتجاعی فاقد صلاحیت و بنابراین کنشی بود که میتوانست با وجدانی آسوده سرکوب و نابود شود. هرگز قتل و شکنجهی سنگدلانه بیشتر نبوده است از آن زمانیکه بهنام بهسازیِ جهان صورت گرفته است...
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-137
#جامعهی_بدیل
#نوربرت_ترنکله #کمال_خسروی
#نظریه_ارزش #پول #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
جامعهی جهانی بدون پول
چشماندازی فراسوی شکل کالایی نوشتهی: نوربِرت ترِنکلِه ترجمهی: کمال خسروی آنچه آگاهیِ بتوارهی کالایی را چنین شیدای «کاراییِ» پول کرده است، چیزی نیست جز تکساحتی کردنِ جهان، انقیاد و تبعیتش از اص…
▫️ «سرمایه»ی مارکس در ترکیه
نوشتهی: سونگور ساوران و احمد توناک
ترجمهی: مهرداد امامی
7 اکتبر 2019
🔸 همانطور که سرمایه خود محصول انقلاب 1848 آلمان یا در واقع اروپا بود، نخستین ترجمهی آن به زبان ترکی در شکلی شدیداً دلبخواهانه و مختصر در دوران پرهیاهوی پس از انقلاب 1908 در امپراتوری عثمانی انجام شد، انقلابی مشروطه که مُهر پایانی بر سی سال استبداد آخرین سلطان قدرتمند یعنی عبدالحمید دوم زد. مترجم آن بوهور اسرائیل، آنطور که از نامش پیداست، از یهودیان سوسیالیست عثمانی بود. اسرائیل در سال 1912 یکی از نخستین ژورنالهای فلسفی به زبان ترکی با نام جریدهی فلسفیه را منتشر کرد. او این کار را یکتنه انجام داد: تمام مقالات در شمارهی اول، به جز ترجمهی یک مقاله، نام او را بر خود داشت. اما یکی از آنها قرار بود تاریخی شود چرا که ترجمهی مجلد نخست سرمایه تحت عنوان «اقتصاد اجتماعیه» در قالب چیزی بود که اسرائیل خود آنرا «خلاصهی موجز» نامیده بود. این ژورنال پس از آن دیگر منتشر نشد اما اسرائیل به نوشتن در مورد موضوعاتی مثل فلسفه، علم اقتصاد و اندیشهی سوسیالیستی برای نشریات دیگر ادامه داد.
🔸 تا پایان دههی 1970، سرمایه و اقتصاد مارکسیستی پیشاپیش در دانشگاه، در حیات روشنفکری عامه و در تخیل مردم جایگاه خود را به دست آورده بودند. از آن زمان به بعد، سرمایه و ایدههایی که منبع الهامشان بود، مستقل از سرنوشت متفاوت مبارزهی طبقاتی حیات خاص خود را یافتند. حتی در جوّ سیاسی سرکوب ناشی از دیکتاتوری نظامی اوایل دههی 1980، که شتاب آتشین مبارزهی طبقاتی را، دستکم برای مدتی، متوقف کرد و با خشونت تمام فعالیتهای سندیکایی مبارزهجو و سیاست احزاب چپ را درهم شکست، سرمایه در مقایسه با دورههای سرکوب پیشین فروش رفت و تدریس شد. اقتصاد سیاسی مارکسیستی و اقتصاد متفاوت با جریان اصلی به شکلی فزاینده در دانشگاه جایگاه خود را یافتند. بسیاری از مجامع آموزشی چپ، بهویژه انجمن بیلار که در دوران حکومت نظامی در دههی 1980 به منظور تأمین نیازهای آموزگاران و دانشجویان سوسیالیست تأسیس شدند، جایگاهی برای مطالعهی اقتصاد مارکسیستی ترتیب دادند...
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-13o
#سونگور_ساوران #احمد_توناک #مهرداد_امامی
#مارکس #کاپیتال #ترکیه
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: سونگور ساوران و احمد توناک
ترجمهی: مهرداد امامی
7 اکتبر 2019
🔸 همانطور که سرمایه خود محصول انقلاب 1848 آلمان یا در واقع اروپا بود، نخستین ترجمهی آن به زبان ترکی در شکلی شدیداً دلبخواهانه و مختصر در دوران پرهیاهوی پس از انقلاب 1908 در امپراتوری عثمانی انجام شد، انقلابی مشروطه که مُهر پایانی بر سی سال استبداد آخرین سلطان قدرتمند یعنی عبدالحمید دوم زد. مترجم آن بوهور اسرائیل، آنطور که از نامش پیداست، از یهودیان سوسیالیست عثمانی بود. اسرائیل در سال 1912 یکی از نخستین ژورنالهای فلسفی به زبان ترکی با نام جریدهی فلسفیه را منتشر کرد. او این کار را یکتنه انجام داد: تمام مقالات در شمارهی اول، به جز ترجمهی یک مقاله، نام او را بر خود داشت. اما یکی از آنها قرار بود تاریخی شود چرا که ترجمهی مجلد نخست سرمایه تحت عنوان «اقتصاد اجتماعیه» در قالب چیزی بود که اسرائیل خود آنرا «خلاصهی موجز» نامیده بود. این ژورنال پس از آن دیگر منتشر نشد اما اسرائیل به نوشتن در مورد موضوعاتی مثل فلسفه، علم اقتصاد و اندیشهی سوسیالیستی برای نشریات دیگر ادامه داد.
🔸 تا پایان دههی 1970، سرمایه و اقتصاد مارکسیستی پیشاپیش در دانشگاه، در حیات روشنفکری عامه و در تخیل مردم جایگاه خود را به دست آورده بودند. از آن زمان به بعد، سرمایه و ایدههایی که منبع الهامشان بود، مستقل از سرنوشت متفاوت مبارزهی طبقاتی حیات خاص خود را یافتند. حتی در جوّ سیاسی سرکوب ناشی از دیکتاتوری نظامی اوایل دههی 1980، که شتاب آتشین مبارزهی طبقاتی را، دستکم برای مدتی، متوقف کرد و با خشونت تمام فعالیتهای سندیکایی مبارزهجو و سیاست احزاب چپ را درهم شکست، سرمایه در مقایسه با دورههای سرکوب پیشین فروش رفت و تدریس شد. اقتصاد سیاسی مارکسیستی و اقتصاد متفاوت با جریان اصلی به شکلی فزاینده در دانشگاه جایگاه خود را یافتند. بسیاری از مجامع آموزشی چپ، بهویژه انجمن بیلار که در دوران حکومت نظامی در دههی 1980 به منظور تأمین نیازهای آموزگاران و دانشجویان سوسیالیست تأسیس شدند، جایگاهی برای مطالعهی اقتصاد مارکسیستی ترتیب دادند...
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-13o
#سونگور_ساوران #احمد_توناک #مهرداد_امامی
#مارکس #کاپیتال #ترکیه
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
«سرمایه»ی مارکس در ترکیه
نوشتهی: سونگور ساوران و احمد توناک ترجمهی: مهرداد امامی در 1937، احتمالاً در قالب جدیترین اقدامی که در دوران بین دو جنگ جهانی انجام شد، حکمت کیویلجیملی، کمونیست مستقل و اندیشمند مارکسیست، ترجمه…
▫️سرمایهداری متاخر: منادی مرگ و نومیدی
از چشمانداز پرولتاریای جهانی، مرحلهی متاخر سرمایهداری، استثمارگرانهترین و تحملناپذیرترین مرحلهی این نظام است. دارایی پنج فرد، بیشتر از دارایی نیمهی پایینی کل جمعیت جهان است. دارایی سه فرد، بیشتر از دارایی نیمهی پایینی کل جمعیت آمریکاست. طبقهی سرمایهدار مستقر در آمریکا و غرب، با توسل به سیاست ریاضت اقتصادی، اتوماسیون و خصوصیسازی در فراگیرترین مقیاس، به مسابقهای جهانی علیه [طبقات] پایینی دامن زده است. تشدید [سرکوب] پلیسی، نظارت و جاسوسی، نظامیگری و تمرکز و تراکم رسانهای، مرحلهی متاخر سرمایهداری را از تضادهای درونیاش و در برابر مبارزهی خستگیناپذیر کارگران در سراسر جهان برای هستی و زندگی انسانی، در امان نگهداشتهاست.
مانتلی ریویو، سپتامبر 2019، Danny Haiphong
🖋@naghd_com
از چشمانداز پرولتاریای جهانی، مرحلهی متاخر سرمایهداری، استثمارگرانهترین و تحملناپذیرترین مرحلهی این نظام است. دارایی پنج فرد، بیشتر از دارایی نیمهی پایینی کل جمعیت جهان است. دارایی سه فرد، بیشتر از دارایی نیمهی پایینی کل جمعیت آمریکاست. طبقهی سرمایهدار مستقر در آمریکا و غرب، با توسل به سیاست ریاضت اقتصادی، اتوماسیون و خصوصیسازی در فراگیرترین مقیاس، به مسابقهای جهانی علیه [طبقات] پایینی دامن زده است. تشدید [سرکوب] پلیسی، نظارت و جاسوسی، نظامیگری و تمرکز و تراکم رسانهای، مرحلهی متاخر سرمایهداری را از تضادهای درونیاش و در برابر مبارزهی خستگیناپذیر کارگران در سراسر جهان برای هستی و زندگی انسانی، در امان نگهداشتهاست.
مانتلی ریویو، سپتامبر 2019، Danny Haiphong
🖋@naghd_com
▫️ تلخیِ یک پایان: پشهی حلب
نوشتهی: اکبر اکبری
9 اکتبر 2019
🔸 در غوغای جنگ داخلی سوریه که از دل یک قیام اصیل مردمی برخاست، یک بیماری تازه برای اولین بار در سوریه شایع شد. درست همزمان با افول انقلاب و برآمدن ارتجاع و قدرتگرفتنِ ضدِ انقلاب. تلخی این ماجرا در آن است که هرچه انقلاب عقب مینشست، این بیماری مسری که از قِبَل انباشتهشدن بیشتر مردگان جان میگرفت، دامنهدارتر و گستردهتر میشد… امروز از حلب، برای مردم سراسر سوریه تنها یک نام باقی مانده است: «پشهی حلب»!... آیا «پشهی حلب» نمیتواند واقعیت نمادین تلخ سوریه باشد؟ آیا همان تاریخ جنگ داخلی نیست؟ جنازههای انبوه؟ فارغ از اینکه عضو داعش یا سلطان مراد، سربازِ رژیم یا مزدور ایرانیِ جنگ باشید، پس از مرگ جنازهی شما به یکسان مورد هجوم این حشره قرار میگیرد…
🔸 قرار است در روزها و ماههای آینده، ارتش ترکیه با تمام قوا آنچنان که خود مدعی شدهاست، از زمین و هوا، با حمایت گروههای مزدور جهادیِ تحت حمایت آنکارا، نیروهای ی.پ.گ را از شمال سوریه «پاکسازی» کند و حدود 2 میلیون پناهندهی عرب سوری را در مناطق کردنشین اسکان دهد. آمریکا با تایید این حملهی قریبالوقوع و با اعلام خروج نیروهای خود از روژاوا، اشغال این منطقه توسط ترکیه را تسهیل کرده است.
🔸 اینکه روژاوا یک سراب بود یا تحقق عینیِ (اما کوتاهمدت) یک بدیل، چندان تغییری در این واقعیت پدید نمیآورد که برای مدتی کوتاه، مردم کرد شمال سوریه به زبان خود امور زندگی خود را پیش میبردند. مردمی که رژیم اسد برای بیش از نیم قرن عامدانه با سیاستی نژادپرستانه آنها را از حق زیستِ عادی محروم و به شهروندانی درجه دو بدل کرده بود، حالا بی محابا میتوانستند از هویت خود بهمثابه یک انسان شرمی نداشته باشند…
اینکه روژاوا سراب بود یا حقیقت غایی و جهانشمول، فرقی در ماهیت دیگر بدیلهای فعال در جنگ سوریه، خصوصا با دست بالا گرفتن جبههی ارتجاعی جهادیون تحت حمایت ترکیه (و دیگر کشورهای منطقه) نخواهد کرد. در منطقهای که داعش مردم را به صلیب میکشید، جبههالنصره و تحریرالشام حکم شرع را در خیابان اجرا میکردند، مردم کرد شمال سوریه در جهانی متفاوت از این جهنمها زندگی میکردند…
🔸 تلخی وداع با روژاوا، تلخی وداع با خاک و تقدیسِ خاک نیست. وداع با خاطرهی سرزنده و خللناپذیر مردم است. مردمی که محصول مستقیم یک وضعیت تاریخی درخشان بودند و تلاش کردند تا رویایی را بزییند. سراب یا بهشتِ آرمانی بودنش دیگر موضوعیت ندارد. آنچه وداع را تلخ میکند، خاطرهی تکرار نشدنیِ جسارت و سینههای تردیدناپذیرِ «شهامتِ رویا داشتن» بود. زندگی را به مقاومت بدل کردن، جنگیدن و جنگیدن.
آنچه خاطرهی این رویایِ تلخ را سخت تحملناپذیر میسازد، وداع با خاطرهی جانهایی است که بیلحظهای تردید، در راه عملی ساختنِ رویای مشترکِ جهانی بهتر، شگفتانگیز و الهام بخش بودند. چه معنایی را میتوان به خاطرهی روحهای زیبایی که هنوز زندهاند بخشید؟ چه میتوان از شکست این خاطره آموخت؟ آیا این شکست بود؟ آیا ما در شکست هم پیروزیم؟ خوشا روزی که سرانجام زنجیرها پاره شوند، هرچند آن را به چشم خود نبینیم.
🔹 متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-13I
#روژاوا #مبارزه #سوریه
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: اکبر اکبری
9 اکتبر 2019
🔸 در غوغای جنگ داخلی سوریه که از دل یک قیام اصیل مردمی برخاست، یک بیماری تازه برای اولین بار در سوریه شایع شد. درست همزمان با افول انقلاب و برآمدن ارتجاع و قدرتگرفتنِ ضدِ انقلاب. تلخی این ماجرا در آن است که هرچه انقلاب عقب مینشست، این بیماری مسری که از قِبَل انباشتهشدن بیشتر مردگان جان میگرفت، دامنهدارتر و گستردهتر میشد… امروز از حلب، برای مردم سراسر سوریه تنها یک نام باقی مانده است: «پشهی حلب»!... آیا «پشهی حلب» نمیتواند واقعیت نمادین تلخ سوریه باشد؟ آیا همان تاریخ جنگ داخلی نیست؟ جنازههای انبوه؟ فارغ از اینکه عضو داعش یا سلطان مراد، سربازِ رژیم یا مزدور ایرانیِ جنگ باشید، پس از مرگ جنازهی شما به یکسان مورد هجوم این حشره قرار میگیرد…
🔸 قرار است در روزها و ماههای آینده، ارتش ترکیه با تمام قوا آنچنان که خود مدعی شدهاست، از زمین و هوا، با حمایت گروههای مزدور جهادیِ تحت حمایت آنکارا، نیروهای ی.پ.گ را از شمال سوریه «پاکسازی» کند و حدود 2 میلیون پناهندهی عرب سوری را در مناطق کردنشین اسکان دهد. آمریکا با تایید این حملهی قریبالوقوع و با اعلام خروج نیروهای خود از روژاوا، اشغال این منطقه توسط ترکیه را تسهیل کرده است.
🔸 اینکه روژاوا یک سراب بود یا تحقق عینیِ (اما کوتاهمدت) یک بدیل، چندان تغییری در این واقعیت پدید نمیآورد که برای مدتی کوتاه، مردم کرد شمال سوریه به زبان خود امور زندگی خود را پیش میبردند. مردمی که رژیم اسد برای بیش از نیم قرن عامدانه با سیاستی نژادپرستانه آنها را از حق زیستِ عادی محروم و به شهروندانی درجه دو بدل کرده بود، حالا بی محابا میتوانستند از هویت خود بهمثابه یک انسان شرمی نداشته باشند…
اینکه روژاوا سراب بود یا حقیقت غایی و جهانشمول، فرقی در ماهیت دیگر بدیلهای فعال در جنگ سوریه، خصوصا با دست بالا گرفتن جبههی ارتجاعی جهادیون تحت حمایت ترکیه (و دیگر کشورهای منطقه) نخواهد کرد. در منطقهای که داعش مردم را به صلیب میکشید، جبههالنصره و تحریرالشام حکم شرع را در خیابان اجرا میکردند، مردم کرد شمال سوریه در جهانی متفاوت از این جهنمها زندگی میکردند…
🔸 تلخی وداع با روژاوا، تلخی وداع با خاک و تقدیسِ خاک نیست. وداع با خاطرهی سرزنده و خللناپذیر مردم است. مردمی که محصول مستقیم یک وضعیت تاریخی درخشان بودند و تلاش کردند تا رویایی را بزییند. سراب یا بهشتِ آرمانی بودنش دیگر موضوعیت ندارد. آنچه وداع را تلخ میکند، خاطرهی تکرار نشدنیِ جسارت و سینههای تردیدناپذیرِ «شهامتِ رویا داشتن» بود. زندگی را به مقاومت بدل کردن، جنگیدن و جنگیدن.
آنچه خاطرهی این رویایِ تلخ را سخت تحملناپذیر میسازد، وداع با خاطرهی جانهایی است که بیلحظهای تردید، در راه عملی ساختنِ رویای مشترکِ جهانی بهتر، شگفتانگیز و الهام بخش بودند. چه معنایی را میتوان به خاطرهی روحهای زیبایی که هنوز زندهاند بخشید؟ چه میتوان از شکست این خاطره آموخت؟ آیا این شکست بود؟ آیا ما در شکست هم پیروزیم؟ خوشا روزی که سرانجام زنجیرها پاره شوند، هرچند آن را به چشم خود نبینیم.
🔹 متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-13I
#روژاوا #مبارزه #سوریه
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
تلخیِ یک پایان: پشهی حلب
نوشتهی: اکبر اکبری در زمانی که حلب به تسلیم نیروهای رژیم اسد درآمد، یک درس بزرگ برای تمامی دیکتاتوریهای منطقه از زیر تل خاکستر آن مخابره میشد. درسی که حالا هر رژیم مسلطی در خاورمیانه میتواند بی…
▫️شکست تقویم است و مبارزه تاریخ!
خبرها حاکیست که آن سو در ترکیه در دل نود هزار مسجد دعای پیروزی خوانده میشود، برای سلاخی پیروزمندانهی میلیونها جانبهدربُرده از جهنمی برساختهی داعش، اسد، رژیم ایران، روسیه و آمریکا و ...؛ بهجاماندگانی جسته از جهنم اتحادی نانوشته اما مقدس که از همان آغاز پرچمش سرمایه بوده است، گیریم با رنگهایی بهغایت گوناگون؛ بازماندگانی که نمیماندند اگر طرحی نو در نیفکنده بودند، گیریم طرحی ناقص و الکن همانطور که پرچم مبارزه تا به امروز بارها و بارها چنین برافراشته شده است.
اینک در این موقعیت نه به مرثیهای زودهنگام نیاز است و نه به تهیجی متوهمانه. تا پرچم سرمایه برافراشته است، تا آنهنگام که استثمار، جنگ، تبعیض، ذلت و متعلقات شوم این تاریخ برقرار است، مبارزه نیز ادامه دارد بی سوگواری و سرود.
در آن سو سالها و سدههاست که از صحن انواع «مسجد»هایشان، در رژهی باتومها و سپرها و گلولههایشان دعای پیروزی میخوانند و نماز فتح و ظفر به جا میآورند.
و در این سو سالها و سدههاست، بدون گنبد و منارهای، فریاد و غرش مبارزه بلند است در مقابل همان «مسجد»ها و باتومها و سپرها و گلولهها.
شکست تقویم است و مبارزه تاریخ!
☀️✊🏼
#روژاوا #مبارزه
https://t.me/naghd_com/269
خبرها حاکیست که آن سو در ترکیه در دل نود هزار مسجد دعای پیروزی خوانده میشود، برای سلاخی پیروزمندانهی میلیونها جانبهدربُرده از جهنمی برساختهی داعش، اسد، رژیم ایران، روسیه و آمریکا و ...؛ بهجاماندگانی جسته از جهنم اتحادی نانوشته اما مقدس که از همان آغاز پرچمش سرمایه بوده است، گیریم با رنگهایی بهغایت گوناگون؛ بازماندگانی که نمیماندند اگر طرحی نو در نیفکنده بودند، گیریم طرحی ناقص و الکن همانطور که پرچم مبارزه تا به امروز بارها و بارها چنین برافراشته شده است.
اینک در این موقعیت نه به مرثیهای زودهنگام نیاز است و نه به تهیجی متوهمانه. تا پرچم سرمایه برافراشته است، تا آنهنگام که استثمار، جنگ، تبعیض، ذلت و متعلقات شوم این تاریخ برقرار است، مبارزه نیز ادامه دارد بی سوگواری و سرود.
در آن سو سالها و سدههاست که از صحن انواع «مسجد»هایشان، در رژهی باتومها و سپرها و گلولههایشان دعای پیروزی میخوانند و نماز فتح و ظفر به جا میآورند.
و در این سو سالها و سدههاست، بدون گنبد و منارهای، فریاد و غرش مبارزه بلند است در مقابل همان «مسجد»ها و باتومها و سپرها و گلولهها.
شکست تقویم است و مبارزه تاریخ!
☀️✊🏼
#روژاوا #مبارزه
https://t.me/naghd_com/269
Telegram
نقد
شکست تقویم است و مبارزه تاریخ!
#روژاوا #مبارزه
#روژاوا #مبارزه
▫️ گورکن سرخ
🔹 شوراهای کارگری، ابزاری برای دگرگونی انقلابی
نوشتهی: شیلا کوهن
ترجمهی: تارا بهروزیان
12 اکتبر 2019
🔸 اصطلاح «شوراهای کارگری» را میتوان اصطلاحی عام برای شکلی از سازماندهی دانست که در زمانهای متفاوت و در کشورهای مختلف از سوی گروههایی از کارگران احیا شده است که غالباً از ساختار یا پیشینهی تاریخی آن بیخبر بودهاند. این شکل سازماندهی در حد اعلای تجلیاش به صورت سوویت و در «دستپایینترین» تجلیاش به شکل کمیتهی نمایندگانِ محلکار، بارها و بارها در وضعیتهای بارز مبارزهی طبقاتی و حتی در کشمکشهای کاری هرروزه، بهناگاه پدیدار میشود.
🔸 چرا کارگران بهشکلی مستقل، این ساختار یکسان کمیتهبنیاد، نمایندهمحور و مستقیماً دمکراتیک را برای قدرتمندترین بیان مقاومتشان برمیگزینند؟ پاسخ دشوار نیست، زیرا این شکل ساده است؛ شکلی که مقتضیات، موقعیت آن را به وجود میآورد و تصادفاً از هوا خلق نمیشود. کارگرانی که درگیر مبارزه هستند به عامل زمان، نیاز یا تمایلی ندارند تا به گسترهای از گزینههای ممکن بیندیشند: ساختار شورای کارگری «بهطور خودانگیخته» ایجاد میشود زیرا این ساختار بلافاصله به نیازهای سازماندهی مبارزات مردمپایه پاسخ میدهد.
🔸 در این مقاله، مثالهایی از خلال تاریخ سرمایهداری ارائه میشود تا روشن شود ساختار شوراهای کارگری از مبارزات دههی 1840 چارتیسم تا مبارزات قرن بیستویکم آرژانتین، چگونه پیوسته بازتولید میشوند. بدون شک، مدل شورای کارگری با وضعیت سیاسی و اقتصادی زمانهی ما نیز مرتبط است: نخست به این دلیل که سرشت پیشبینیناپذیر و «خودانگیخته»ی شکلگیری شورای کارگری نشان میدهد که چنین ساختارهایی حتی در شرایط نامطلوب نئولیبرالیسم قرن بیستویکم نیز میتوانند از نو پدیدار شوند؛ دوم به این دلیل که قدرت، شاعرانگی و الهامبخشی این سازمانهای بنیادین طبقهی کارگر، یادآوری مهمی به چپ درخصوص اعتبارِ کماکان پابرجای طبقه است.
🔹 بیستمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-13V
#شیلا_کوهن #تارا_بهروزیان
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 شوراهای کارگری، ابزاری برای دگرگونی انقلابی
نوشتهی: شیلا کوهن
ترجمهی: تارا بهروزیان
12 اکتبر 2019
🔸 اصطلاح «شوراهای کارگری» را میتوان اصطلاحی عام برای شکلی از سازماندهی دانست که در زمانهای متفاوت و در کشورهای مختلف از سوی گروههایی از کارگران احیا شده است که غالباً از ساختار یا پیشینهی تاریخی آن بیخبر بودهاند. این شکل سازماندهی در حد اعلای تجلیاش به صورت سوویت و در «دستپایینترین» تجلیاش به شکل کمیتهی نمایندگانِ محلکار، بارها و بارها در وضعیتهای بارز مبارزهی طبقاتی و حتی در کشمکشهای کاری هرروزه، بهناگاه پدیدار میشود.
🔸 چرا کارگران بهشکلی مستقل، این ساختار یکسان کمیتهبنیاد، نمایندهمحور و مستقیماً دمکراتیک را برای قدرتمندترین بیان مقاومتشان برمیگزینند؟ پاسخ دشوار نیست، زیرا این شکل ساده است؛ شکلی که مقتضیات، موقعیت آن را به وجود میآورد و تصادفاً از هوا خلق نمیشود. کارگرانی که درگیر مبارزه هستند به عامل زمان، نیاز یا تمایلی ندارند تا به گسترهای از گزینههای ممکن بیندیشند: ساختار شورای کارگری «بهطور خودانگیخته» ایجاد میشود زیرا این ساختار بلافاصله به نیازهای سازماندهی مبارزات مردمپایه پاسخ میدهد.
🔸 در این مقاله، مثالهایی از خلال تاریخ سرمایهداری ارائه میشود تا روشن شود ساختار شوراهای کارگری از مبارزات دههی 1840 چارتیسم تا مبارزات قرن بیستویکم آرژانتین، چگونه پیوسته بازتولید میشوند. بدون شک، مدل شورای کارگری با وضعیت سیاسی و اقتصادی زمانهی ما نیز مرتبط است: نخست به این دلیل که سرشت پیشبینیناپذیر و «خودانگیخته»ی شکلگیری شورای کارگری نشان میدهد که چنین ساختارهایی حتی در شرایط نامطلوب نئولیبرالیسم قرن بیستویکم نیز میتوانند از نو پدیدار شوند؛ دوم به این دلیل که قدرت، شاعرانگی و الهامبخشی این سازمانهای بنیادین طبقهی کارگر، یادآوری مهمی به چپ درخصوص اعتبارِ کماکان پابرجای طبقه است.
🔹 بیستمین بخش از سلسسلهمقالات سایت «نقد» پیرامون تجربههای تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-13V
#شیلا_کوهن #تارا_بهروزیان
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
گورکن سرخ
شوراهای کارگری، ابزاری برای دگرگونی انقلابی نوشتهی: شیلا کوهن ترجمهی: تارا بهروزیان یکی از ویژگیهای بنیادین شکلگیری شوراهای کارگری اتخاذ غریزی شیوهی دموکراسی مستقیم است. این شیوه برخلاف نوعِ «…
رئیسجمهور کشورم ، امروز
سرهنگ فیدل سانچز هرناندس است.
اما
ژنرال سوموزا، رئیسجمهور نیکاراگوئه نیز،
رئیسجمهور کشور من است.
همچنین، ژنرال استروسنر، رئیسجمهور پاراگوئه،
اندکی رئیسجمهور کشور من است
هرچند
کمتر از رئیسجمهور هندوراس،
ژنرال لوپز آرلانو
و بیشتر از رئیسجمهور هائیتی،
آقای دوالیه.
و رئیسجمهور ایالات متحدهی آمریکا،
بیشتر رئیسجمهور کشور من است
از رئیسجمهور کشور خودم
که
آنچنان که گفتم
امروز
نامش سرهنگ فیدل سانچز هرناندس است.
(شعری از «روکه دالتون» شاعر السالوادری زیر عنوان «سازمان کشورهای آمریکایی»، از مجموعهی «شب را به گلوله ببندیم». ترجمه به فارسی: «نقد»)
🖋@naghd_com
سرهنگ فیدل سانچز هرناندس است.
اما
ژنرال سوموزا، رئیسجمهور نیکاراگوئه نیز،
رئیسجمهور کشور من است.
همچنین، ژنرال استروسنر، رئیسجمهور پاراگوئه،
اندکی رئیسجمهور کشور من است
هرچند
کمتر از رئیسجمهور هندوراس،
ژنرال لوپز آرلانو
و بیشتر از رئیسجمهور هائیتی،
آقای دوالیه.
و رئیسجمهور ایالات متحدهی آمریکا،
بیشتر رئیسجمهور کشور من است
از رئیسجمهور کشور خودم
که
آنچنان که گفتم
امروز
نامش سرهنگ فیدل سانچز هرناندس است.
(شعری از «روکه دالتون» شاعر السالوادری زیر عنوان «سازمان کشورهای آمریکایی»، از مجموعهی «شب را به گلوله ببندیم». ترجمه به فارسی: «نقد»)
🖋@naghd_com
▫️ مشق نئولیبرالیسم در مدرسه
نوشتهی: جلال نباتی/ معلم
16 اکتبر 2019
🔸 به دلیل اجرای سیاستهای حذف خدمات رفاهی و روی آوردن به سیاستهایی که در آن خدمات رفاهی و امکانات عمومی به فروش میرسد آموزش و پرورش به سمت پولی شدن حرکت کرده و این حرکت با شتاب بیشتری به سراشیبی نزدیک میشود. سیاستهای فروش خدمات رفاهی و کالایی کردن آن، سیاستی نئولیبرالیستی است که در پی حذف کامل خدمات رفاهی است تا منطق بازار در همۀ امور حکمفرما شود. به نظر مجریان این سیاستها بازار میتواند روابط خود را بر اساس عرضه و تقاضا تنظیم کند و در راستای اجرای این سیاستها بدیهی است همه چیز در جامعه به عنوان کالا نگریسته شود تا به فروش برسد. به همین علّت با تبلیغات و شعارها و گفتههای نغز و جذاب سعی میکنند خریداران را ترغیب به خرید اجناس کنند. شعارهای سیاستهای نئولیبرالیستی زیبا و جذاب هستند و چون با خرید و فروش و سرمایه و پول در ارتباط هستند، امکان جذب افراد به این گفتههای رنگین بسیار زیاد است امّا هرگز این سیاستها توضیح نمیدهند که به دست آوردن بیرویه ثروت و سرمایه، چه مابهازا و عوارضی برای جامعه دارد و ممکن است این سیاستها بنیان جامعۀ انسانی و محیط زیست را نابود کند. برای سیاستهای نئولیبرالیستی، به دلیل جمعیت زیادی که در امر آموزش و مدرسه وجود دارد، امکان سرمایهگذاری و رقابت و به دست آوردن ارزش افزوده در آن بیشتر است.
🔸 ایران در سیاستگذاری آموزش و پرورش با سرعتی سرسامآور به سمت سیاستهای نئولیبرالیسم میرود. اجرای این سیاستها بعد از دوران جنگ در هر دولتی اجرا شده است و در هر موردی که دولتهای مختلف با هم اختلاف داشته باشند در این سیاستها پیرو و مشوّق هم بودند و در همۀ دولتها این سیاستها پیگیری شده است و با سر کارآمدن هر دولتی با هر گرایش سیاسی، قسمتی از برنامههای نئولیبرالیسم در آموزش اجرا شده است که به چند نمونه از این سیاستها اشاره خواهد شد.
🔸 یکی از طرحهایی که در آموزش و پرورش در حال اجرایی شدن است، طرح «معلّم تمام وقت» است که با توجّه به این طرح معلّمان میتوانند در صورت تمایل شش ساعت اضافه، تدریس کنند و در مقابل مبلغی به حقوقشان اضافه میشود که این اضافه حقوق، در حقوق بازنشستگی نیز تأثیرگذار خواهد بود. در اضافه تدریس که به عنوان اضافه کاری از آن یاد میشود، دریافت مبلغ اضافهکاری در حقوق بازنشستگی تأثیرگذار نبود. به دلیل وضعیت ناهنجار اقتصادی و پایین بودن حقوق، داشتن یک زندگی معمولی خارج از دسترس است، اضافه حقوق در این شرایط، حتّی اگر منوط به کار بیشتر باشد که عوارض روحی و روانی و جسمی زیادی دارد، متقاضیانی خواهد داشت. مجریان این سیاستها به جای افزایش حقوق و مزایا که امکان یک زندگی معمولی را فراهم کند بدون آنکه به ساعت کار افراد اضافه شود، اضافه حقوق را منوط به کار اضافه کردهاند. این نگاه و بینش نسبت به کار آموزشی از شیمحور بودن و کمّینگری افراد است که فقط کار را در تولید یک شی در نظر میگیرند و اگر چنین عملی انجام نشود آنرا کار و فعّالیت در نظر نمیگیرند به باور آنان کار معلّمی تولید محسوس ندارد، پس کار محسوب نمیشود و امری بیهوده است...
🔹 متن کامل ابن مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-14g
#جلال_نباتی
#کالاشدگی #آموزش_رایگان #جنبش_معلمان #نئولیبرالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: جلال نباتی/ معلم
16 اکتبر 2019
🔸 به دلیل اجرای سیاستهای حذف خدمات رفاهی و روی آوردن به سیاستهایی که در آن خدمات رفاهی و امکانات عمومی به فروش میرسد آموزش و پرورش به سمت پولی شدن حرکت کرده و این حرکت با شتاب بیشتری به سراشیبی نزدیک میشود. سیاستهای فروش خدمات رفاهی و کالایی کردن آن، سیاستی نئولیبرالیستی است که در پی حذف کامل خدمات رفاهی است تا منطق بازار در همۀ امور حکمفرما شود. به نظر مجریان این سیاستها بازار میتواند روابط خود را بر اساس عرضه و تقاضا تنظیم کند و در راستای اجرای این سیاستها بدیهی است همه چیز در جامعه به عنوان کالا نگریسته شود تا به فروش برسد. به همین علّت با تبلیغات و شعارها و گفتههای نغز و جذاب سعی میکنند خریداران را ترغیب به خرید اجناس کنند. شعارهای سیاستهای نئولیبرالیستی زیبا و جذاب هستند و چون با خرید و فروش و سرمایه و پول در ارتباط هستند، امکان جذب افراد به این گفتههای رنگین بسیار زیاد است امّا هرگز این سیاستها توضیح نمیدهند که به دست آوردن بیرویه ثروت و سرمایه، چه مابهازا و عوارضی برای جامعه دارد و ممکن است این سیاستها بنیان جامعۀ انسانی و محیط زیست را نابود کند. برای سیاستهای نئولیبرالیستی، به دلیل جمعیت زیادی که در امر آموزش و مدرسه وجود دارد، امکان سرمایهگذاری و رقابت و به دست آوردن ارزش افزوده در آن بیشتر است.
🔸 ایران در سیاستگذاری آموزش و پرورش با سرعتی سرسامآور به سمت سیاستهای نئولیبرالیسم میرود. اجرای این سیاستها بعد از دوران جنگ در هر دولتی اجرا شده است و در هر موردی که دولتهای مختلف با هم اختلاف داشته باشند در این سیاستها پیرو و مشوّق هم بودند و در همۀ دولتها این سیاستها پیگیری شده است و با سر کارآمدن هر دولتی با هر گرایش سیاسی، قسمتی از برنامههای نئولیبرالیسم در آموزش اجرا شده است که به چند نمونه از این سیاستها اشاره خواهد شد.
🔸 یکی از طرحهایی که در آموزش و پرورش در حال اجرایی شدن است، طرح «معلّم تمام وقت» است که با توجّه به این طرح معلّمان میتوانند در صورت تمایل شش ساعت اضافه، تدریس کنند و در مقابل مبلغی به حقوقشان اضافه میشود که این اضافه حقوق، در حقوق بازنشستگی نیز تأثیرگذار خواهد بود. در اضافه تدریس که به عنوان اضافه کاری از آن یاد میشود، دریافت مبلغ اضافهکاری در حقوق بازنشستگی تأثیرگذار نبود. به دلیل وضعیت ناهنجار اقتصادی و پایین بودن حقوق، داشتن یک زندگی معمولی خارج از دسترس است، اضافه حقوق در این شرایط، حتّی اگر منوط به کار بیشتر باشد که عوارض روحی و روانی و جسمی زیادی دارد، متقاضیانی خواهد داشت. مجریان این سیاستها به جای افزایش حقوق و مزایا که امکان یک زندگی معمولی را فراهم کند بدون آنکه به ساعت کار افراد اضافه شود، اضافه حقوق را منوط به کار اضافه کردهاند. این نگاه و بینش نسبت به کار آموزشی از شیمحور بودن و کمّینگری افراد است که فقط کار را در تولید یک شی در نظر میگیرند و اگر چنین عملی انجام نشود آنرا کار و فعّالیت در نظر نمیگیرند به باور آنان کار معلّمی تولید محسوس ندارد، پس کار محسوب نمیشود و امری بیهوده است...
🔹 متن کامل ابن مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-14g
#جلال_نباتی
#کالاشدگی #آموزش_رایگان #جنبش_معلمان #نئولیبرالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
مشق نئولیبرالیسم در مدرسه
نوشتهی: جلال نباتی به دلیل اجرای سیاستهای حذف خدمات رفاهی و روی آوردن به سیاستهایی که در آن خدمات رفاهی و امکانات عمومی به فروش میرسد آموزش و پرورش به سمت پولی شدن حرکت کرده و این حرکت با شتاب …
✊🏼✊🏼✊🏼✊🏼
▫️شادان و پایکوبان: مقاومت، زندگی است.
خروش دلیرانهی دانشجویان، زیر تیغ آخته و شمشیر برهنهی سرکوب؛ همین حضور به تنهایی، پیامی است رسا: نمیهراسیم، سکوت نمیکنیم.
دانشگاه تهران یک بار دیگر پرچم سنت رزمندهی خود را، بی پروا و پرغرور، برافراشته نگه میدارد. آنها که در بندند و اینها که خواست آزادیشان را فریاد میزنند، هر یک بار وظیفهی نسلی را بر دوش میکشند.
«این مسئولیت اجتماعی ماست که بیتفاوت نباشیم. مسئولیت اجتماعی ماست که بیقرار باشیم! که ما هنوز هم، شادان و پایکوبان فریاد برمیآوریم: مقاومت زندگی است.» (از بیانیه فعالین صنفی دانشگاه تهران).
🖋@naghd_com
▫️شادان و پایکوبان: مقاومت، زندگی است.
خروش دلیرانهی دانشجویان، زیر تیغ آخته و شمشیر برهنهی سرکوب؛ همین حضور به تنهایی، پیامی است رسا: نمیهراسیم، سکوت نمیکنیم.
دانشگاه تهران یک بار دیگر پرچم سنت رزمندهی خود را، بی پروا و پرغرور، برافراشته نگه میدارد. آنها که در بندند و اینها که خواست آزادیشان را فریاد میزنند، هر یک بار وظیفهی نسلی را بر دوش میکشند.
«این مسئولیت اجتماعی ماست که بیتفاوت نباشیم. مسئولیت اجتماعی ماست که بیقرار باشیم! که ما هنوز هم، شادان و پایکوبان فریاد برمیآوریم: مقاومت زندگی است.» (از بیانیه فعالین صنفی دانشگاه تهران).
🖋@naghd_com
▫️ روشنفکران و کارگران
🔹 دیالکتیک اندیشه و کردار
نوشتهی: کمال خسروی
21 اکتبر 2019
«عنوان توصیفیِ «روشنفکران و کارگران»، بیش و پیش از آنچه ضرورت دارد بر متن پیشدستی میکند و پیشپنداشتهایی را برمیانگیزاند که شاید متن در تحلیل نهایی نتواند ــ حتی اگر بخواهد ــ از عهدهی دگرگونساختنشان برآید؛ هیچ که نه، همین «واو» بین واژههای «روشنفکران» و «کارگران» که بهناگزیر دال بر تمایز و تشخص دو گروه اجتماعی است، خواهناخواه بر گُسست و جدایی دلالت دارد تا یگانگی و پیوند. اما مهمتر از همه، با جمع و جورکردن دست و پای بحث پیرامون «روشنفکران» و محدودکردن آن بهبحثی پیرامون روشنفکران و کارگران، در نگاه نخست، از آن سنجهی مشترک و داعیهی بحث پیرامون روشنفکران و همهی گروهها و نهادهای دیگرِ اجتماعی فاصله میگیرد. با این رویکرد، جستار حاضر باید گناه برانگیختن دستکم دو پیشداوری را بهگردن بگیرد: نخست، تبعیدشدن به قلمروی ــ اگر نه «فرقه»گرا، بلکه دستکم ــ محدود؛ به حوزهی گفتمان ایدئولوژیکِ مشاجرات مارکسیستی و مارکسیستها؛ به دعوایی «درونی» پیرامون کلیشههای ملالآور و تکراری «حزب» و «نقش عنصر آگاه» و «جنبش خودبهخودی» و «اکونومیسم» و عینیت و ذهنیتِ «چه باید کرد؟»ی؛ به دنیای گرد و غبارگرفتهی غافل از گسترهی بسیار گستردهی گفتمان مدرن و پسامدرن «روشنفکری»، یا دستکم متجاهل نسبت به آن. این، بهایی است که باید پرداخت. دوم، از آنجاکه عنوان «فرعیِ» این جستار «دیالکتیک اندیشه و کردار» است، بدگمانی به پرمدعایی و بلندپروازیِ رویکردی که گفتمانی چنان گسترده را به حوزهای چنین کوچک محدود میکند یا دستکم با عزیمت از این حوزهی کوچک، داعیهی ادای سهمی در تبیین و نقد آن حوزهی بسیار گسترده را دارد. در روزگاری که «کَلانْ روایتها» نشان «فرقهگرایی»اند و محبوبیت چندانی میان روشنفکران مدرن و پسامدرن ندارند، پیوند این دو پیشداوری، پیشداوران را پیشاپیش مجاب میکند. این نیز بهایی است که باید پرداخت.»
🔸 در این مقاله میخوانید:
1 ـ دو رویکرد
2 ـ یک گام به پس
3 ـ دیالکتیک گُسست و پیوستگی
4 ـ مفصلبندیِ ایدئولوژی در سپهر کردار
5 ـ بازنمایی
🔸 از متن مقاله:
نسخهی وارونهی ایدئولوژیِ چپِ ضدِ روشنفکری، ایدئولوژیِ چپِ روشنفکری است. این ایدئولوژی هرچند در تلاش «فروتنانه» برای اندک جلوهدادنِ نقش روشنفکرانهی خود است و هرگز نقش عظیم و تاریخی و سرنوشتسازِ جنبش کارگری و طبقهی کارگر را انکار نمیکند، بلکه به وارونه، هر کلام و پیام و کشف تازهی خود را نه از آنِ خود، بلکه کلام و پیام طبقهی کارگر مینامد، در تعیین جایگاه کارگران بیشتر به منظر ایدئولوژیِ بورژوایی نزدیک است و از جنبش «خودبهخودیِ» کارگری ظرفیتی بیش از آگاهی غریزی و اقتصادی انتظار ندارد. در تعیین جایگاه روشنفکران نیز، شکل وارونهی ایدئولوژیِ چپِ ضدِ روشنفکری است؛ البته با همان مبانی استدلالی و همان خطاهای نظری: «سپهر اندیشه» به «تئوری» ــ که در اینجا «ایدئولوژی» نامیده میشود ــ تقلیل مییابد، جای نسبیگراییِ ایدئولوژیک را مطلقگراییِ حقانیت نظری و نمایندگیِ بیچون و چرایِ رسالتِ تاریخیِ پرولتاریا میگیرد و هرگونه تخطیِ کردار پرولتاریای واقعی و مبارزهی واقعی از احکام ایدئولوژیک، همچون انحراف و خیانت ارزیابی میشود. احکام ایدئولوژیک فرمانهایی هستند که ایدئولوژیِ چپِ روشنفکری مورد به مورد و بنا به مصالح ملی (مثلاً دفاع از وطن سوسیالیستی)، بینالمللی (دفاع از منافع طبقهی کارگر جهانی یا محورهای مقاومت)، مقتضیاتِ ضدِامپریالیستی (به سرکردگیِ این یا آن) و با اتکا به روایت فراگیر و همهسو نگرِ این روشنفکران ــ که کارگران به دلیل درگیری در مسائل روزمرهی اقتصادی و غریزیشان از آن بیبهرهاند ــ صورتبندی میکند و سرپیچی از آنها، اگر نشانهی مزدوری و جاسوسی برای دشمن و دستنشاندگی نباشد، دستکم نشانهی سادهلوحی، بلاهت یا حماقت و نادانی است. شکلِ وارونهی پارانویای ایدئولوژیِ چپِ ضدِروشنفکری، اینجا بهخودشیفتگیِ روانپریشانهی رسولانِ بیاُمت و شگفتآورترین «تئوریهای توطئه» بدل میشود. همهی ادعاهای این ایدئولوژی در مورد پیوند با طبقهی کارگر، چیزی جز تلاش (و آرزوی) پیروی کارگران از فرمانهای آنها (با نامهای متواضعانهترِ «ایدئولوژی»، «تئوری انقلابی»، «برنامهی حزبی»، «استراتژی»، «تاکتیک» و از این دست) در کاربست این فرمانهاست.
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-14r
#کمال_خسروی #کارگران #روشنفکران
#حزب #دیالکتیک #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 دیالکتیک اندیشه و کردار
نوشتهی: کمال خسروی
21 اکتبر 2019
«عنوان توصیفیِ «روشنفکران و کارگران»، بیش و پیش از آنچه ضرورت دارد بر متن پیشدستی میکند و پیشپنداشتهایی را برمیانگیزاند که شاید متن در تحلیل نهایی نتواند ــ حتی اگر بخواهد ــ از عهدهی دگرگونساختنشان برآید؛ هیچ که نه، همین «واو» بین واژههای «روشنفکران» و «کارگران» که بهناگزیر دال بر تمایز و تشخص دو گروه اجتماعی است، خواهناخواه بر گُسست و جدایی دلالت دارد تا یگانگی و پیوند. اما مهمتر از همه، با جمع و جورکردن دست و پای بحث پیرامون «روشنفکران» و محدودکردن آن بهبحثی پیرامون روشنفکران و کارگران، در نگاه نخست، از آن سنجهی مشترک و داعیهی بحث پیرامون روشنفکران و همهی گروهها و نهادهای دیگرِ اجتماعی فاصله میگیرد. با این رویکرد، جستار حاضر باید گناه برانگیختن دستکم دو پیشداوری را بهگردن بگیرد: نخست، تبعیدشدن به قلمروی ــ اگر نه «فرقه»گرا، بلکه دستکم ــ محدود؛ به حوزهی گفتمان ایدئولوژیکِ مشاجرات مارکسیستی و مارکسیستها؛ به دعوایی «درونی» پیرامون کلیشههای ملالآور و تکراری «حزب» و «نقش عنصر آگاه» و «جنبش خودبهخودی» و «اکونومیسم» و عینیت و ذهنیتِ «چه باید کرد؟»ی؛ به دنیای گرد و غبارگرفتهی غافل از گسترهی بسیار گستردهی گفتمان مدرن و پسامدرن «روشنفکری»، یا دستکم متجاهل نسبت به آن. این، بهایی است که باید پرداخت. دوم، از آنجاکه عنوان «فرعیِ» این جستار «دیالکتیک اندیشه و کردار» است، بدگمانی به پرمدعایی و بلندپروازیِ رویکردی که گفتمانی چنان گسترده را به حوزهای چنین کوچک محدود میکند یا دستکم با عزیمت از این حوزهی کوچک، داعیهی ادای سهمی در تبیین و نقد آن حوزهی بسیار گسترده را دارد. در روزگاری که «کَلانْ روایتها» نشان «فرقهگرایی»اند و محبوبیت چندانی میان روشنفکران مدرن و پسامدرن ندارند، پیوند این دو پیشداوری، پیشداوران را پیشاپیش مجاب میکند. این نیز بهایی است که باید پرداخت.»
🔸 در این مقاله میخوانید:
1 ـ دو رویکرد
2 ـ یک گام به پس
3 ـ دیالکتیک گُسست و پیوستگی
4 ـ مفصلبندیِ ایدئولوژی در سپهر کردار
5 ـ بازنمایی
🔸 از متن مقاله:
نسخهی وارونهی ایدئولوژیِ چپِ ضدِ روشنفکری، ایدئولوژیِ چپِ روشنفکری است. این ایدئولوژی هرچند در تلاش «فروتنانه» برای اندک جلوهدادنِ نقش روشنفکرانهی خود است و هرگز نقش عظیم و تاریخی و سرنوشتسازِ جنبش کارگری و طبقهی کارگر را انکار نمیکند، بلکه به وارونه، هر کلام و پیام و کشف تازهی خود را نه از آنِ خود، بلکه کلام و پیام طبقهی کارگر مینامد، در تعیین جایگاه کارگران بیشتر به منظر ایدئولوژیِ بورژوایی نزدیک است و از جنبش «خودبهخودیِ» کارگری ظرفیتی بیش از آگاهی غریزی و اقتصادی انتظار ندارد. در تعیین جایگاه روشنفکران نیز، شکل وارونهی ایدئولوژیِ چپِ ضدِ روشنفکری است؛ البته با همان مبانی استدلالی و همان خطاهای نظری: «سپهر اندیشه» به «تئوری» ــ که در اینجا «ایدئولوژی» نامیده میشود ــ تقلیل مییابد، جای نسبیگراییِ ایدئولوژیک را مطلقگراییِ حقانیت نظری و نمایندگیِ بیچون و چرایِ رسالتِ تاریخیِ پرولتاریا میگیرد و هرگونه تخطیِ کردار پرولتاریای واقعی و مبارزهی واقعی از احکام ایدئولوژیک، همچون انحراف و خیانت ارزیابی میشود. احکام ایدئولوژیک فرمانهایی هستند که ایدئولوژیِ چپِ روشنفکری مورد به مورد و بنا به مصالح ملی (مثلاً دفاع از وطن سوسیالیستی)، بینالمللی (دفاع از منافع طبقهی کارگر جهانی یا محورهای مقاومت)، مقتضیاتِ ضدِامپریالیستی (به سرکردگیِ این یا آن) و با اتکا به روایت فراگیر و همهسو نگرِ این روشنفکران ــ که کارگران به دلیل درگیری در مسائل روزمرهی اقتصادی و غریزیشان از آن بیبهرهاند ــ صورتبندی میکند و سرپیچی از آنها، اگر نشانهی مزدوری و جاسوسی برای دشمن و دستنشاندگی نباشد، دستکم نشانهی سادهلوحی، بلاهت یا حماقت و نادانی است. شکلِ وارونهی پارانویای ایدئولوژیِ چپِ ضدِروشنفکری، اینجا بهخودشیفتگیِ روانپریشانهی رسولانِ بیاُمت و شگفتآورترین «تئوریهای توطئه» بدل میشود. همهی ادعاهای این ایدئولوژی در مورد پیوند با طبقهی کارگر، چیزی جز تلاش (و آرزوی) پیروی کارگران از فرمانهای آنها (با نامهای متواضعانهترِ «ایدئولوژی»، «تئوری انقلابی»، «برنامهی حزبی»، «استراتژی»، «تاکتیک» و از این دست) در کاربست این فرمانهاست.
🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-14r
#کمال_خسروی #کارگران #روشنفکران
#حزب #دیالکتیک #شورا
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
روشنفکران و کارگران
دیالکتیک اندیشه و کردار نوشتهی: کمال خسروی تمیز رویکرد انتقادی از رویکردهای ایدئولوژیک نه آسان و نه همواره بیواسطه ممکن است. اینجا میدان مبارزهی طبقاتی در قلمرو تئوری است. با اینحال و در تحلیل …
▫️واژگانِ آگاهی و مبارزهی طبقاتی
«سنگر»، نام سکویی است که کارگران هفتتپه از فراز آن با مخاطبان سخن میگویند.
کرامت متین کیا، کارگر هفتتپه، از فراز این سنگر اعلام میکند: «ما 4 هزار کارگر هستیم، اگر بناست دستگیر کنید باید همهی ما را دستگیر کنید».
این، بازگویی تجربهی پیشین نیست؛ تولد تجربهی زیستهی تازه و زبان و بیان آگاهانه و خودزایندهی آن است: آگاهی طبقاتی، تنیده در حضور و رخداد زندهاش.
🖋@naghd_com
#هفت_تپه #جنبش_کارگری
«سنگر»، نام سکویی است که کارگران هفتتپه از فراز آن با مخاطبان سخن میگویند.
کرامت متین کیا، کارگر هفتتپه، از فراز این سنگر اعلام میکند: «ما 4 هزار کارگر هستیم، اگر بناست دستگیر کنید باید همهی ما را دستگیر کنید».
این، بازگویی تجربهی پیشین نیست؛ تولد تجربهی زیستهی تازه و زبان و بیان آگاهانه و خودزایندهی آن است: آگاهی طبقاتی، تنیده در حضور و رخداد زندهاش.
🖋@naghd_com
#هفت_تپه #جنبش_کارگری