نقد
3.35K subscribers
200 photos
17 files
791 links
نقد اقتصاد سیاسی- نقد بتوارگی- نقد ایدئولوژی

بهترین، انقلابی‌ترین و نبوغ‌آمیزترین نظریه، بدون پیوند اندام‌وار با نبض، متن و کنشگران یک جنبش اجتماعی و سیاسیِ واقعی، به‌طور بلاواسطه، هیچ هوده‌ای ندارد.

www.naghd.com

Naghd.site@gmail.com
Download Telegram
▫️ هستی‌شناسی بدن زن: نقطه‌ی آغاز خشونت یا پایان آن؟

✊🏼 به مناسبت روز جهانی زن

نوشته‌ی: صوفیا افرا

8 مارس 2019

🔸 بحث درباره‌ی مسئله‌ی زنان و خشونت علیه آنان یکی از دغدغه‌های‌ آشنای فمینیستی و فلسفی معاصر است و به‌ یکی از محورهای اصلی مبارزه‌ی فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در دوران کنونی ما بدل شده است. این بحث با ارجاع به واقعیت اجتماعی و تاریخی لایه‌ها و طبقات، نظریه‌های‌ مختلف در باب قدرت، کنترل و سرکوب را به چالش می‌گیرد و در تلاش خود برای تبارشناسیِ خشونت، به ساحت‌های مختلفی نگریسته است. اما به‌رغم وجود مباحث تئوریک غنی در این حوزه، به نظر می‌رسد که آنها در مواجهه با دلالت‌های عینی، هنوز ضعف‌های مشخص و عمده‌ای دارند که معلول نبودِ پژوهش‌های تاریخیِ انضمامی در خصوص زندگی زیسته‌ی زن شرقی و به‌خصوص ایرانی‌ است. هرچند اشاره به نبودِ پژوهش‌های عینی و رمزگشایی از تجربه‌های‌ زیستی زن ایرانی، به‌معنای انکار تلاش‌ها و نظریات مطرح‌شده برای یافتنِ سرچشمه‌های‌ استثمار و خشونت علیه زنان نیست، اما در نبودِ یافته‌های‌ انضمامی معین تاریخی، ستم یادشده صرفاً به امری عام و کلی تقلیل یافته است، به‌گونه‌ای که دیگر توان واکاوی موشکافانه نخواهد داشت، چراکه خشونت و ستم نیز مانند هر هستی اجتماعی به دلالت‌های مکانی و زمانی خویش وابسته است.

🔸 بی‌شک، تاکنون تاریخ رسمی نه تنها از توصیف و تببینِ هدفمند و دقیق تجربه‌های‌ زیسته‌ی زن ایرانی عقب مانده، بلکه از ارائه‌ی دلایل نظری برای تکوین استثمار زنان بر اساس شرایط تاریخی معین‌شان نیز ناتوان بوده، و از این‌رو، ضرورت نوعی تبارشناسی برای فهم سلسله‌مراتب جنسیتی، دلایل و ریشه‌های‌ شکل‌گیری آن بر اساس موقعیت اجتماعی و سیاسی زنان در جامعه‌ی ایران احساس می‌شود.

🔸 مهم‌ترین هدف این نوشته کشف سازوکارهای پنهان این ستم و نورتاباندن بر حلقه‌های‌ نامریی زنجیرهایی است که با رویکرد حقوقی لیبرالی، سعی در تقلیل حجاب اجباری به امری فرمالیستی دارند تا با غفلت ماهوی از تن زنانه و کارکردهای سیاسی و اقتصادی‌اش، علت‌ها را در سایه‌ی معلول‌ها جا دهند. علاوه براین، نسبت جایگاه فعالان چپ با مطالبات کنونی زنان در باب حقوق برابر، آزادی‌های‌ اجتماعی، بی‌اعتنایی و غفلت نسبت به حجاب اجباری و در یک جمله، جایگاه فعلی چپ در پیشبرد جنبش زنان، پرسشی است که تا آخر بر جای می‌ماند.

🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-MV

#صوفیا_افرا
#هشت_مارس #فمینیسم #مارکسیسم #جنبش_زنان #جنبش_کارگری

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ چپ نوین و خودگردانی کارگری در یوگسلاوی

نوشته‌ی: بوریس کنس‌لایتر
ترجمه‌ی: کاووس بهزادی

12 مارس فوریه 2019

🔸 موضوع این مقاله «چپ نوین و خودگردانی کارگری» در یوگسلاوی سابق است. در این کشور بر بستر جنبش 68 احتمالا موقعیت یکتایی بوجود آمد. چرا که اتحادیه‌ی کمونیست‌های یوگسلاوی یکی از معدود احزاب حاکم در عرصه‌ی جهانی بود که اعتراضاتِ جهانی را به‌عنوان تأییدی بر شالوده‌ی مبانی سیاسی‌اش ارزیابی کرد. به‌طور مثال در 21 مه 1968 ولیکو ولائوویچ یکی از رهبران بلندپایه‌ی حزب و از جنگ‌جویان جنگ داخلی اسپانیا در یکی از جلسات بحث علنی اعلام کرد که اعتراضات در گوشه و کنار جهان را بایستی به‌عنوان اعتراضاتی اساساً مثبت ارزیابی کرد. ولائوویچ مطالبات مطرح‌شده برای «خودگردانی» در تظاهرات فرانسه را امیدبخش قلمداد کرد. چرا که کمونیست‌های یوگسلاوی در سال 1948 پس از گسست از استالین خودگردانی کارگری را عملی و آن را به‌عنوان وجه بنیادین «راه سوم» مستقل به‌سوی سوسیالیسم اعلام کردند.

🔸 اما از طرف دیگر در خود یوگسلاوی نیز جنبش اعتراضی همه‌گیرشد. در ژوئیه 1968 دانشجویان بلگراد دانشگاه این شهر را «دانشگاه سرخ کارل مارکس» نامیدند و دست به اعتصاب زدند. شعارهای اصلی آن‌ها برعلیه‌ی سلطه‌ی مستبدانه و ریاکارانه‌‍‌ی کادرهای حزبی بود اما علی‌رغم تمامی سخنوری‌های جان‌گدازشان برای دمکراسی در یوگسلاوی، جامعه را کنترل می‌کردند. کادرهای حزبی به این دانشجویان برچسب «بورژوازی سرخ» زدند.

🔸 در 1968 هم کمونیست‌های حاکم و هم دانشجویان معترض و گروه‌های روشنفکری و کارگری که از آن‌ها حمایت می‌کردند ارجاع مثبتی به ایده‌ی خودگردانی کارگری داشتند. اما یک بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که هردوی این گروه‌ها مبانی متمایزی را با یکدیگر پیوند داده بودند. این کشمکش‌های خودویژه بایستی در زیر، مورد بررسی دقیق‌تر قرار بگیرند. در نهایت بایستی به‌طور خلاصه به مبانی بین‌المللی چالشِ یوگسلاوی پرداخت و اهمیت آن را از منظر امروزی تبیین کرد.

🔸 واکاوی مجدد به خودگردانی کارگری امروز دیگر می‌تواند نه فقط شکاف بارز کار پژوهشی در تاریخچه‌ی جنبش کارگری را پر کند، بلکه هم‌چنین می‌تواند عمل‌کرد مهَم دیگری نیز داشته باشد: از آن‌جایی که انتقاد اپوزیسیون چپِ آن دوره‌ی یوگسلاوی هدفش تکامل بعدی «راه سوَم» در یوگسلاوی بود، این نقد امروز می‌تواند به این موضوع کمک کند که در بررسی فروپاشی و تجزیه‌ی یوگسلاوی تمرکز را از منازعات قومی به مسائل و معضلات اقتصادی ـ اجتماعی معطوف کند.

🔹ششمین بخش از سلسسله‌مقالات سایت «نقد» پیرامون تجربه‌های تاریخی جنبش کارگری و شورایی در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-Nb

#بوریس_کنس_لایتر #کاووس_بهزادی
#یوگسلاوی #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا

👇🏽

🖋@naghd_com
✊🏼سلسسله‌مقالات سایت نقد پیرامون تجربه‌های تاریخی جنبش کارگری و شورایی

📝 در پیوندی پویا با مبارزه‌ی طبقاتی و جنبش کارگری، که با مبارزات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز ریشه‌ها و نمودهایش بیش از پیش آشکار شده است، و در ارتباط با هدف‌ها، برنامه‌ها و نیز معضلات امر راهبری آزادانه و آگاهانه‌ی تولید و بازتولید اجتماعی، سایت «نقد» سلسله نوشتارهایی را درباره‌ی مبانی نظری و تجربه‌های تاریخی جنبش شورایی و کنترل کارگری منتشر کرده است:

این مقالات را می‌توانید در لینک‌های زیر بخوانید:

🔸 چپ نوین و خودگردانی کارگری در یوگسلاوی
https://t.me/naghd_com/190


🔸 دموکراسی کارگری در انقلاب اسپانیا
https://t.me/naghd_com/184


🔸 تجربه‌ی خودمدیریتی کارگری در الجزایر
https://t.me/naghd_com/181


🔸 شوراهای کارخانه در تورین، 1920-1919
https://t.me/naghd_com/180


🔸کنترل کارگری و انقلاب
https://t.me/naghd_com/173


🔸ایتالیا، دهه‌ی 1970: «پائیز داغ»- شوراهای کارخانه‌ و مجامع کارگریِ خودگردان
https://t.me/naghd_com/166


🔸اجتماعی‌سازی چیست؟ برنامه‌ای برای سوسیالیسم عملی
https://t.me/naghd_com/155


🔸جنبش کارگری و اجتماعی‌سازی وسائل تولید
https://t.me/naghd_com/138


🔸ریشه ها و آوندها
https://t.me/naghd_com/152


🔸جایگاه و توان چپ
https://t.me/naghd_com/131


این مقالات ادامه دارند...

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ نقد، رسانه‌های آلترناتیو و چالش‌ها

🔹 یادداشتی کوتاه به بهانه یک سال فعالیت سایت نقد

نوشته‌ی: همایون ایوانی

15 مارس فوریه 2019


🔸سایت نقد به همراه یادداشتی، مجموعه مقالات یک سال اخیر خود را منتشر و به استقبال کارهای پیشِ ‌روی در سال دوم رفته است. دست‌اندرکاران سایت، این مناسبت را نقطه‌ای برای «مکث و تأمل» و نیز برای «ارزیابیِ پاسخ به پرسشِ مشروعیت و حق و ضرورتِ پیدایش و حضور» «نقد» و «سایت نقد» دانسته‌اند. نوشته کوتاه کنونی، نگاهی از زاویه‌ا‌ی معین خواهد داشت به سایت نقد، چالش‌ها و وظایفِ پیشِ رو. نقدِ سایتِ خوبی هم‌چون «نقد»، نه از روی کم‌توجهی به دست‌آوردهای مثبتش در زمان کوتاه فعالیت، بلکه اتفاقاً دلیلی بر صحه گذاردن براین دستاوردها و جدی گرفتن آن است. برخی نکات شاید گاه سخت‌گیرانه و به‌دور از توان واقعی «ما» در لحظه فعلی به‌نظر آید، لیکن سخت‌بودن آن دلیل بر ناممکن بودن آن‌ها نیست.

🔸تجربه‌ی یک ساله‌ی سایت نقد را به شیوه‌های مختلف می‌توان سنجید. هدف نوشته کنونی «نقدِ محتوای نقد»، نقدِ کنسپت یا انگاره همگانی‌اش نیست؛ بلکه پرداختن به سایت نقد، در مقام یک رسانه، یا به عبارتی دقیق‌تر یک رسانه‌ی آلترناتیو است که در نقد سیستم سرمایه‌داری می‌کوشد.


🔹 متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-NU


👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ تاریخ در «عصر نهایت‌ها»

🔹 گفت‌وگو با اریک هابسبام (۱۹۹۵)

مایکل هاناگان/ لیز گراند/ ناصر مهاجر/ بهروز معظمی
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی

16 مارس فوریه 2019

🔸 متن زیر گفت‌وگویی است که بیست و چهار سال پیش بین اریک هابسبام، مورخ شهیر انگلیسی، و دانشجویانش در مدرسه‌ی جدید برای تحقیق اجتماعی انجام شد و اینک در دو بخش به زبان فارسی منتشر می‌شود. بخش اول این متن ــ «مقدمه بر گفت‌وگویی با اریک هابسبام در سال ۱۹۹۵» ــ نوعی شرح حال اجمالی زندگی و نظرات هابسبام از زبان دو تن از شرکت‌کنندگان در این گفت‌وگو است. هر چند ابعاد پروژه‌های فکری هابسبام در یک دوره‌ی طولانی زندگی، گسترده‌تر از آن است که بتوان در مقدمه‌ای هشت‌صفحه‌ای توضیح داد، اما مقدمه‌ي یادشده شرح خوبی است از تکوین فکری هابسبام در قرنی که زندگی‌اش «به‌شدت با رخدادهای مهم در تحول نظام سرمایه‌داری … گره خورده بود». بعد از این مقدمه، خودِ گفت‌وگوی اصلی آغاز می‌شود. پرسش‌های جذاب و مناسبی که بیانگر چکیده‌ی وضعیت معاصر ماست، مانند زوال تدریجی اندیشه‌های روشنگری، جهان پس از فروپاشی اردوگاه شوروی، فراز و فرود انقلاب‌ها، ابعاد گوناگون توسعه در کشورهای گوناگون و رابطه‌ی دمکراسی، آزادی و انقلاب مطرح می‌شوند و هابسبام صمیمانه و با همدلی به شرح نظراتِ خود درباره مسائل یادشده می‌‍‌پردازد. جدال‌های فکری همیشه جذابند به ویژه جدال‌هایی فکری که به میراث قرنی می‌‌پردازند که هم به ما دور است هم سخت نزدیک. گفت‌وگوی زیر یکی از نمونه‌های‌ جدال/همفکری دیدگاه‌هاست.

🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-O3

#هابسبام #حسن_مرتضوی
#ماتریالیسم_تاریخی #تاریخ #مارکسیسم #سوسیالیسم #دمکراسی

👇🏽

🖋@naghd_com
با یاد مبارزان در بند، با سری پر شور و دلی پر امید: بهاران خجسته باد!

🌸✊🏼
▫️ امتناع از کار و آتونومیسم


نوشته ی: ساسان صدقی‌نیا


22 مارس فوریه 2019

🔸 اعتصاب، سلاح کارگر برای متوقف‌ساختن چرخِ کار است ولی اعتصابِ قانونی دارای چنین ظرفیت و ویژگی‌ای نیست، بلکه به بازتولید قدرتِ سرمایه در کشورهای غربی نیز منجر شده است، جنبش‌های مختلف اجتماعی در دهه‌های اخیر نیز با قانونی‌سازی خود به چنین سرنوشتی دچار شده‌اند. بنابراین آتونومیست‌ها از اعتصابات وحشی و بدون هشدار و غیرقانونی بیرون از اتحادیه‌ها حمایت می­‌کنند. علیه افزایش هزینه‌های زندگی با خروج از نقش خود به‌عنوان یک مصرف‌کننده­‌ی مطیع شروع می­‌کنند. عدم پرداخت قبوض و بلیط حمل و نقل، کم‌کاری، تخریب و اختلال و سرقت در حوزه‌های عمومی، مهاجرت و هجوم به مرزها و…. را مطرح می­‌کنند، اینها حوزه‌های پراکسیسِ ارزش مصرفِ اشاره‌شده در بالاست، به‌چنگ‌آوردن و یا قلمروزدایی ازحصاری اجتماعی بنام پول، خارج ازعملکردِ ارزش‌های مبادله‌ای و هویتی و کاری به‌عنوان یک رفتار و طریقه‌ی زیستن. بنابراین نیروی کار در مبارزه خود علیه کار می­‌بایست قلمروهایی را آزاد سازد و زیستِ خودگردان، به‌عنوان پایه‌ای از همین نیروی امتناع‌گر معرفی می‌شود. اشغال و به‌چنگ‌آوردن، نقطه مقابلِ مطالبه و تقاضای رسمیت تحت نامِ قرارداد، قانون و میانجی‌گری‌ست. نیرویی‌که بحرانِ دستگاه‌های بازنمایی (دولت، احزاب، سندیکاها و پارلمان و قراردادهای اجتماعی) را به عنوانِ ارکان نیروهای سازمانده­ی سرمایه‌داری نمایان ساخته است. فقدان امیال، همواره نیازمندِ میانجی، بازنمایی و نخبه‌گرایی در پروسه‌ای دیالکتیکی‌ست که دیگر عمل نمی­‌کند یا به‌شدت تضعیف شده است.

🔸 استراتژیِ امتناع از قلمرو تولید تا مصرف بسط پیدا می­‌کند. امتناع، مستلزم زیستی خطرناک است، همین زیستِ شرارت‌بار، سازنده و آفرینش­‌گر است. امر نو و ایجابی، همواره خطرناک است و زیستن در موقعیت اقلیت و طرد‌شدگی را می‌طلبد. به این دلیل ساخت مجامع و شوراهای خودگردان و اشغال محلات، شرط لازم هر کنشِ ایجابی قلمداد می­‌شود.

در سرمایه‌داریِ معاصر نقطه تولید و بازتولید رفته رفته تمایز خود را از دست می­‌دهند. اکنون زمان فراغت نیز با رخنه­‌یِ کارِ منعطف نئولیبرالی، ابزار سودآوریِ سرمایه محسوب می­‌شود. امتناع از کار یعنی رهاسازی زمانِ زیستن و آری‌گویی به‌زندگی، که توسط فضیلت‌هایی مانند امید، مهارت، تلاش، پول، مفیدبودن، مرارت، موفقیت و فداکاری و… به تسخیرِ کار درآمده است...

🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-OB


#مارکسیسم #آتونومیسم #اپرائیسم #دیالکتیک #ساسان_صدقی_نیا

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ دفاع از سرمایه دولتی در مقابل سرمایه خصوصی

نگاهی به نوشته‌ی آقای محسن حکیمی

نوشته‌ی: کریم منیری

29 مارس 2019

🔸 آقای حکیمی به‌خاطر طرح مخالفت بخشی از کارگران شرکت نیشکر هفت‌تپه با خصوصی‌سازی در این شرکت که به اعتصاب و تظاهرات در سطح شهر کشیده شد، با عجله نوشته‌ای را تحت عنوان «دفاع از سرمایه‌ی دولتی در مقابل سرمایه‌ی خصوصی، مرده‌ریگ لنینیسم» در آذرماه سال پیش منتشر نمود که در واقع سه فصل از کتابی است که قبلاً منتشر نموده بود به‌نام «دگردیسی کمونیسم مارکس، از جنبش سرمایه‌ستیز طبقه کارگر به حزب ایدئولوژیک سرمایه‌داری دولتی». آقای حکیمی در این نوشته از ابتدا تصمیم گرفته بود که این حرکت را محکوم نماید و آن‌هم در چارچوب نوشته قبلی خود؛ در نتیجه همه چیز آماده بود و فقط کافی بود که چند خطی بنویسد که «همان‌طور که من گفته بودم…» و در این رابطه ایشان اصلاً به‌کل مسائلی که کارگران هفت‌تپه و نماینده و سخن‌گوی آن‌ها مطرح نمود گوش نکرد. چون آن‌گونه که آقای بخشی (نماینده و سخن‌گوی کارگران هفت‌تپه) مطرح نمود در بین کارگران دو نظر وجود داشت. یکی مبنی بر بازگرداندن مالکیت دولتی و نظارت کامل شورایی کارگری بر سوخت و ساز شرکت و یکی هم تصرف شرکت توسط کارگران و اداره نمودن شورائی آن؛ و پرواضح است که این دو نظر از زمین تا آسمان با هم متفاوت است، بدون آن‌که بخواهیم آن‌ها را تأئید کنیم و نیز برای قاطی‌نشدن مسائل در هم‌دیگر من فقط به نظرات آقای حکیمی می‌پردازم.

🔸 چون آقای حکیمی می‌خواهد سرمایه‌داری دولتی را محکوم نماید، به‌همان بخشی می‌پردازد که کارگران هفت‌تپه مطرح نموده‌اند و خواستار الغای خصوصی‌سازی در آن شرکت شده‌اند. ما در ادامه می‌بینیم که ایشان ادعا می‌کند طرفدار مبارزات کارگران تحت نام مبارزه طبقاتی‌ست و به‌‌زعم خود بر مارکس و برخلاف لنین بر مبارزه طبقاتی تأکید دارد و نه مبارزه ایدئولوژیک. ولی با این‌وجود در این شرایط بحرانی که بخشی از حرکت‌های کارگری می‌تواند توجه افکار عمومی را جلب کنند و برخلاف دخیل بستن و شکایت بردن به این و آن، خواسته‌ای را به‌همراه اعتصاب و علاوه بر آن راه‌پیمائی مطرح نمایند، آقای حکیمی بدون ارزش‌گذاری به‌ این دو حرکت مشخص (اعتصاب کارگران هفت‌تپه و فولاد اهواز)، صرفاً روی یک شعار خم شده است و با چسباندن نه جمعی از کارگران یا حتی نمایندگان، بلکه همه‌ی کارگران، به‌لنینیسم و البته طرف‌داری از سرمایه‌داری دولتی، کل این نوع حرکت را زیر سئوال می‌برد...

🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-OR

#لنین #جنبش_کارگری #حزب #سندیکا #شورا
#کریم_منیری #محسن_حکیمی

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ به عقب برنگشتیم!

نوشته‌ی: رضا اسدآبادی

4 آوریل 2019

🔸 این نوشته برآن است تا نشان دهد هیچ روند معکوسی طی نشده و خط تکاملی جنبش کارگری ادامه دارد و صعود و نزول‌های مقطعی نباید باعث شود که با استعانت از اسطوره‌ها و قهرمانان تاریخیِ یک عصر طلایی در جنبش را به روش رومانتیک‌ها نمایش دهیم و با شاخص قراردادن آن دوره‌های طلایی، متر، شاقول و سنگ محکِ چپ‌یاب به خود نصب کنیم! تاکید داریم که علی‌رغم شکست‌ها باوجود تجربیات برگرفته از شکست‌ها، امروز به‌مدد جمع‌بندی‌های تاریخی در سطح نرم‌افزارِ سیاسی بسیار جلوتر هستیم. هرچند حقانیتِ جنبشی در خلالِ پروسه‌ی عمل مشخص می‌شود، ولی از آن‌جا که به‌قول فرانتس کافکا «نوشتن، بیرون جهیدن از صف مردگان است»، توضیح برخی مسائل در این بازارشامِ ایدئولوژیک برای مخاطبان ضروری است.

🔸 این آشکار است‌که برای پیمودن راه، گام‌های گذشته «نفی» می‌شوند و در سایه‌ی گام‌های دیگر ‌حتی‌ فراموش خواهند شد، اما چه باک! زیرا تمامیِ گام‌ها در پیمودن این راه زنده‌اند… از همین ابتدا نگفته پیداست که بخشی از ادعای متن از تیتر این نوشته مشخص است. در آنچه می‌خوانید، کسانی مورد نقد و تردید قرار گرفتند اما هرکدام حلقه وصلی به اکنونِ ماهستند. آن‌ها در نقد شدن است که زنده‌اند و نه با قاب‌عکس‌های دل‌فریب! مع‌‌الوصف معتقدیم در کلیت پس‌رفتی رخ نداده و باید تضمین کنیم که دست‌آوردهای پیشینیانِ خود را جمع‌بندی خواهیم نمود. هیچ‌کدام از اینان خائن نبوده‌اند و حذف هرکدام، بخشی از تجاربی که باید (یا نباید) تکرار شوند را با خود به یغما خواهد برد.

🔸 نگفته پیداست که پاسخ این سوال که «چرا این آسیب‌های چپ عمده می‌شود؟» را باید در توانِ هژمونیک خرده‌بورژوازی جست. ریشه‌های فَرَّهیِ فرهنگ و فربِهی حجم این طبقه، تحولات آن، سخت‌جانی و ایستادگی آن دربرابر قدرت‌های مقهورکننده مدرن اعم از قدرت‌های سیاسی لائیک و دینی، گرایش‌های عجیب و غریب و التقاطی این خرده‌بورژوازی، موضوعاتی است که پرداختن به آن‌ها خود بخشی از راهی است که باید در این مسیر طی شود.
نباید فراموش کرد که خرده بورژوازی‌ای که در جریان بحران‌ اقتصادی حاصل از عملگرِ ماشینِ اول فوج فوج از خرده بورژوازی کنده شده و به درون صفوف اقتصادی پرولتاریا می‌پیوندد، در ابتدای کار تنها پیوندی مادی و اقتصادی با پرولتاریا دارد و تغییر سبک زندگی و نوع نگاه و آرمان‌های پایه‌ای او راهی صعب‌تر و طولانی‌تر است؛ لذا نباید انتظار آن را داشت که پرولتاریای تحصیل‌کرده سیاسی که به‌سرعت از خرده‌بورژوازی جدا شده، رسوبات طبقاتی گذشته خویش را با الیاف رسوب‌زده‌ی خاکستری مستقر در جمجمه‌ی خویش حمل نکند...

🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:

https://naghd.com/2019/04/03/%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D9%82%D8%A8-%D8%A8%D8%B1%D9%86%DA%AF%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D9%85/

#رضا_اسدآبادی
#چپ #جنبش_کارگری #یاشار_دارالشفاء

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ گزیده‌برداری‌های قوم شناختی: دفتر مورگان

نوشته‌ی: لاورنس کرادر
ترجمه‌ی: لیلا حسین زاده – علی علوی

6 آوریل 2019

📝 گزیده‌برداری‌های مارکس از متون قوم‌شناختیِ چهار پژوهشگر قلمرو انسان‌شناسی در چهار دفتر فراهم آمده‌اند که در «انستیتوی بین‌المللی تاریخ اجتماعی» در هلند بایگانی‌اند. لاورنس کِرادِر، با نسخه‌برداری و بازنویسی این دفترها و ویرایش بسیار مختصر واژه‌نگارانه‌ی آن‌ها، اثری تالیف کرده‌است که نخستین بار در سال 1972، به زبان انگلیسی و با عنوان «دفتریادداشت‌های قوم‌شناختی مارکس» انتشار یافت و از آن پس به «دفترهای قوم‌شناختی» شهره شد.

پیشتر ترجمه‌ی پاره‌ی نخست این اثر در سایت نقد منتشر شده است. آنچه در اینجا می‌آید پاره‌ی دوم و ادامه‌ی «مقدمه» است که به گزیده‌برداری‌ها از کتاب «ال. اچ. مورگان» می‌پردازد. مبنای ترجمه‌ کماکان متن اصلی انگلیسی است که در موارد لزوم با ترجمه‌ی آلمانی مقایسه شده است.


🔸 مارکس کتاب مورگان را از کوالفسکی گرفت. او این کتاب را در سفری به امریکا با خود آورده و احتمالا مارکس آن را به‌طور موقت قرض گرفته بود؛ چرا که انگلس اثری از این کتاب در کتابخانه‌‌‌ی مارکس نیافت. گزیده‌برداری‌های مفصل مارکس از این کتاب با تأملی که بر آثار فیر، سام، ماین و بعدتر لوبوک انجام می‌‌‌داد، در پیوند قرارداشت. موضوع جستارِ ما را مجموعه‌ای از همین گزیده‌برداری‌های مارکس از مورگان، فیر، ماین و لوبوک تشکیل خواهد داد.

🔸 روشن نیست که مارکس کدام شیوه‌ی بازنمایی را برای این اثر برمی‌گزید؟ ‌‌‌کتابی مستقل پیرامون‌‌‌ قوم‌شناختی یا به ‌‌مثابه بخشی از کاری با موضوع دیگر؟‌‌‌ درهرصورت نمی‌توان فرم خاصی برای کار او درنظرگرفت، چرا که بیش‌تر در مراحل جنینی خود بوده است. از نظر محتوایی نیز آنچه تاکنون به‌عنوان نقطه‌نظر او درباره‌‌‌ی کار مورگان، ماین، و دیگر نویسندگان هم‌عصرش می‌شناسیم، همچنین نظرات او درباره‌‌‌ی وضعیت آن دوره‌‌‌ی قوم‌شناسی، تکامل اجتماعی، پیشاتاریخ و تاریخ باستان، قدرگرایی تکاملی و تاریخی و جبرگرایی، تنها بریده‌هایی است از نامه‌هایش، گفتاوردها و گزیده‌برداری‌های حاشیه‌نویسی‌شده از کتاب مورگان که در اثر انگلس، منشا خانواده، نقل شده‌اند. به هرحال اکنون متن اصلی آن گفتاوردها را همراه با نظرات دیگر مارکس و متون آن نویسندگانِ برجسته دراختیار داریم.

🔸 مورگان از طریق سنجه‌ی جهانشمول برابری و آزادی، میزان پیشرفت خانواده و تاثیر مخرب انباشتِ مالکیت را قضاوت کرد. البته او این سنجه را نه در فعلیتش، بلکه به‌عنوان بالقوگی تاریخ جامعه‌‌‌ی موردنظر سنجش می‌‌‌کرد. مارکس از یک سو این واقعیت را که سنجه‌ی آزادی و برابری بر اساس فعلیت‌شان نیست، بسط داد تا نهادهای جمعی روستایی هند و روسیه را در آلترناتیوهای خود [برای سرمایه‌داری] بگنجاند؛ او چنین تقابلی را [بین سرمایه‌داری و نهادهای جمعی روستایی] در دستنوشته‌های اقتصادی و فلسفی به‌صورت انتزاعی و در مقدمه‌‌‌ی گروندریسه و در یادداشت‌های دستنویس‌اش بر مورگان و ماین به‌شکلی انضمامی گسترش داد. این موضوع در مقدمه‌‌‌ی ویراست روسی مانیفست کمونیست به‌صورت مبهم مطرح شده است.

🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-Pk

#مارکس #لاورنس_کرادر #لیلا_حسین‌زاده #علی_علوی
#قوم‌شناسی #مورگان

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ دفترهای قوم‌شناختی: «درآمد» به ترجمه‌ی آلمانی

نوشته‌ی: لاورنس کرادر
ترجمه‌ی: کمال خسروی

8 آوریل 2019

📝 درباره‌ی بخش‌بندی «مقدمه»ی مشهور لاورنس کرادر به گزیده‌برداری‌های قوم‌شناختی مارکس، در آغاز ترجمه‌ی پاره‌ی نخست توضیحاتی نوشتیم. مقاله‌ی زیر، ترجمه‌ی فارسی «درآمد» لاورنس کرادر به نخستین ترجمه آلمانی از کتاب اوست. «مقدمه»ی کرادر در چندین پاره در «نقد» منتشر می‌شود. بعد از پاره‌ی نخست، اینک پاره‌ی دوم مربوط به گزیده‌برداری‌ها از کتاب مورگان منتشر شده است.

🔸 امروزه تقدیس مارکس تا آنجا پیش می‌رود که انگلس را کاملاً کنار بگذارد؛ برخی حتی گلایه‌مند و متأسف‌اند از این‌که چرا اساساً نامی از انگلس برده‌اند. با این‌حال اثر قوم‌شناسانه‌ی انگلس، منشاء خانواده، مالکیت خصوصی و دولت (1844) باید کماکان درنظرگرفته شود. این کتاب در فصل نخست و در عطف به وابستگی‌اش به گزیده‌برداری‌های مارکس از مورگان بررسی می‌شود. مارکس و انگلس نه تنها به منزله‌ی مؤلفان مانیفست کمونیست با یکدیگر مرتبط بوده‌اند، بلکه به‌دلیل این واقعیت تاریخی نیز که پراکسیس همسان و یگانه‌ای داشتند، و فراتر از آن، نیروی محرک حزب‌ها و جنبش‌های سیاسیِ گوناگونی هستند که تاریخ و سنت‌شان با نام این‌دو گِرِه خورده است، همچنان با یکدیگر مرتبط‌اند. این پرسشی است ناظر بر تأثیر آنها و پی‌آمدهای مشخصی که کارشان در طولِ زمان داشته است ... به‌نظر من سزاوار نیست اثری که می‌خواهد به تأویل کارهای قوم‌شناختیِ مارکس بپردازد، در انتقاد به موضع انگلس پیرامونِ این پرسش‌ها شریک شود. فصلِ دوم [این کتاب] دربرگیرنده‌ی پژوهشی انتقادی پیرامون برداشت‌های قوم‌شناختیِ انگلس، همانندی‌ها و تمایزشان با برداشت‌های مارکس است. در جریان این پژوهش، در تعیین رابطه‌ی این‌دو، بنا بر تعریف، تلاش خواهد شد. مهم‌تر از همه نشان داده خواهدشد که انگلس اصلِ وحدتِ نوعِ انسانی را نقض و مرزِ تمایزِ بین انسان و طبیعت را، جابجا می‌کند. انگلس براین نظر بود که باید بین انسان بدْوی و انسان متمدن تمایز قائل شد؛ او حوزه‌ی شمولِ قوانین ماتریالیسم تاریخی را منحصراً به دوران تمدن محدود می‌کرد. مارکس خود را از انتزاع انسان بدْوی، از تاریخ همچون پیش‌داوری‌ای خامسرانه، همچون پس‌مانده‌ای از ایمان (سده‌ی نوزدهمی) به ترقی و برتری و چیره‌دستیِ اقوامِ متمدن، رهانید.

🔸 دیالکتیک تئوری و پراکسیس نظامی بسته نیست؛ دیالکتیکی است که، همانند دانشِ تجربیِ طبیعت، به‌طور مشخص گشایش و گسترش می‌یابد. تئوری در فعلیتِ کنونی‌اش، در همه‌ی نقاط تنگاتنگ با پراکسیس پیوسته نیست، تنها به‌طور بالقوه چنین پیوندی با پراکسیس دارد. تنگاتنگ‌بودنِ این پیوند یا همدوسش، نه در تئوری، بلکه در پراکسیسِ مشخص معین می‌شود.

🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-PC

#لاورنس_کرادر #کمال_خسروی
#مارکس #انگلس #قوم‌شناسی

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ کنترل کارگری در انقلاب بولیواری ونزوئلا

نوشته‌ی: داریو آتزلینی
ترجمه‌ی: فرید شیرازی

12 آوریل فوریه 2019

🔸 هنگامی که هوگو چاوز در فوریه‌ی سال 1999 به ریاست جمهوری رسید، ونزوئلا گرفتار بحرانی دامنه‌دار بود. فرار سرمایه و دوره‌ا‌ی مداوم از صنعتی‌زدایی، از اوایل دهه‌ی 1980 منجر به تعطیلی هزاران مرکز تولیدی شده‌ بود. بنا بر خواست اکثریت جمعیت، حکومت چاوز سلسله‌ای از دگرگونی‌های اقتصادی و اجتماعی را در کشور آغاز کرد که مورد حمایت جنبش‌های گسترده‌ی زحمتکشان قرار گرفت. در قانون اساسی جدید مصوب 1999، نخستین برنامه‌های معطوف به این هدف سراسری ارائه شده بود؛ به این ترتیب که ابتدا برقراری «اقتصاد مبتنی بر انسان‌باوری و همبستگی» از طریق فرآیندی معروف به انقلاب بولیواری تعریف شده بود. دگرگونی‌های پیشنهادی شامل تنوع بخشیدن به تولید اقتصادی عمدتاً وابسته به نفت، به دست آوردن کنترل بر پردازش ثانویه‌ی منابع ونزوئلا و دموکراتیک کردن مالکیت و اداره‌ی ابزار تولید بود.

🔸 این مقاله به ارزیابی و واکاوی تلاش‌های مختلف سازمانی برای دموکراتیک‌کردن مالکیت و اداره‌ی وسایل تولید در ونزوئلا می‌پردازد. مطالعات تجربی بر تجربه‌ها‌ی کارگران از مشارکت در مدیریت و خودمدیریتی در ذوب آلومینیوم دولتی آلکاسا و کارخانه‌ی ملی شیرآلات صنعتی اینوِوال متمرکز است. این تحقیق با نگاه به موفقیت‌ها و شکست‌های این تجربه‌ها، سیاست‌های مختلفی را که از سوی این مؤسسات به کار گرفته شدند ارائه می‌دهد و به بحث‌های موجود در جنبش کارگری درباره‌ی کنترل جمعی وسایل تولید، تمرکز خواهد داشت.

🔸 ثابت شده است که دگرگونی و دموکراتیک‌سازی اقتصاد دشوارترین کار است. مدیریت اغلب شرکت‌ها نه تحت کنترل کارگران است و نه در دست جوامع محلی. تثبیت فرآیندهای تولید اشتراکی در محاصره‌ی نظام و منطق سرمایه‌داری به شدت چالش‌برانگیز است. پرسش‌های مربوط به تقسیم کار و منفعت حاصل به‌ویژه متعارض بوده‌اند. بااین‌حال، هرجا کارگران موفق‌ شده‌اند کنترل محیط کار را به‌دست گیرند، می‌توان مشاهده کرد که آنان معمولاً با جوامع پیرامون خود پیوندهای همبستگی ایجاد می‌کنند، ساختارهای سلسه‌مراتبی را از بین می‌برند، خود را نسبت به مجمع عمومی کارگران پاسخگو می‌دانند و در اغلب موارد حقوق‌های برابر را رواج می‌دهند و بر شمار کارگران استخدامی می‌افزایند.

🔹 هفتمین بخش از سلسسله‌مقالات سایت «نقد» پیرامون تجربه‌های تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-PY
#داریو_آتزلینی #فرید_شیرازی
#ونزوئلا #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ نقش کارگران در مدیریت: نمونه‌ی موندراگون

نوشته‌ی: اِل کمبل
ترجمه‌ی: حسن آزاد

16 آوریل فوریه 2019

🔸 تعاونی موندراگون که فدراسیونی از تعاونی‌های کارگری است در منطقه‌ی باسك اسپانیا در سال 1956 توسط جمعی از فارغ‌التحصيلان يك كالج فني محلی در شهر موندراگون ایجاد شد. اولين محصول آن بخاری‌های قابل‌حمل بود. اين شركت در حال حاضر دهمين شركت از لحاظ بازده مالی و گروه تجاریِ اصلی در منطقه باسك است. در اواخر سال 2014 بيش از 74 هزار نفر در 257 شركت و سازمان آن در چهار قلمرو مالی، صنعتی، خرده‌فروشی و توليد دانش فعال بوده‌اند. اين جنبش بدون حمايت دولتی موفق بوده است. اما بقای آن تاحدی ناشی از اين است كه مناسباتی را در سپهرهای گردش محصولات، پول و سرمايه‌ی پولی ايجاد می‌كند.

🔸 این مقاله به‌موضوع تفصیلی و چندبُعدی اقتصاد مجتمع تعاونی‌های کارگری موندراگون نمی‌پردازد. این مقاله مشارکت کارگران در شرایط کنونی در مدیریت و خودمدیریتی در موندراگون، و به‌ویژه شش ساختار و کارکرد نهادی را به‌طور فشرده مورد واکاوی قرار می‌دهد. کارکردهایی که امکان پیشرفت مشارکت کارگران در مدیریت را فراهم می‌کند.

🔸 همان‌گونه که بسیاری از افراد درباره تعاونی‌ها و خودمدیریتی نوشته‌اند و در باره‌ی آن تجربه عملی دارند، کارگران برای فراتر رفتن از انفعال خود و مشارکت فعال در مسائل مدیریتی و تجربه مستقیمِ آن‌ از آمادگی بسیاری برخوردارند. از این‌رو، محدوده‌ی مسائل مورد بررسی شورای اجتماعی، شامل شرایط کار، نظیر امنیت کار و سلامتی کارگران و جبران خسارات و تامین اجتماعی است. افزون بر این، پیشرفت مشارکت به‌علت سرشت خود دربرگیرنده‌ی استفاده از نظام‌های مختلف انتخابات برای شورای اجتماعی و شورای اداری است. برای تسهیل تماس مستقیم فردی که استفاده‌ی فعال از این کانال را برای اعضای منظم تعاونی فراهم می‌کند گروه‌های ده نفره‌ای تشکیل می‌شود، که با هم کار می‌کنند و نمایندگان خود را به این شوراها می‌فرستند. این ارگان با شورای اداری در مورد این مسائل مشورت می‌کند، و شورای اداری وظیفه دارد دریافت‌های خود را در مورد تمام مسائلِ مطرح‌شده با اعضا در میان بگذارد، و با توجه به محیط همکاری و توازن موجود در موندراگون این داده‌ها نقش مؤثری ایفا می‌کنند. بنابراین، شوراهای اجتماعی، کارگران را به یک مشارکت پیوسته و فردی در مدیریت تعاونی حول مسائلی که بر سرنوشت آن‌ها تأثیر مستقیم می‌گذارد، سوق می‌دهد. این به‌ویژه نمونه‌ای است از آنچه در بالا تحت عنوان «مشارکت در مدیریت فراسوی کنترل» مورد بحث قرار گرفت...

🔸 اگر همه‌ی اعضای تعاونی صرفا مُهر تأییدی بر فرمان‌های مدیریت بزنند، مشارکت کارگران در واحد اقتصادی عمدتاً بی‌معنا می‌شود، و مشارکت راستینی وجود نخواهد داشت. برخلاف این، آنچه لازم است مجموعه‌ای از نهادها و کارکردهایی است، که چه به‌طور مستقیم و چه نمایندگی، به هر دو شیوه، کنترل مجموعه‌ی اعضا را بر مدیریت برقرار و مشارکت مستقیم در مدیریت را تسهیل می‌کنند. موندراگون از پاره‌ای از این ساختارها و کارکردهای همراه آن برخوردار است، و می‌تواند به‌شکل سودمندی با جرح و تعدیل‌های مناسب در محیط‌های متفاوت و عملی از آن بهره بگیرد. این ساختارها و کارکردها، امکان و پیشبرد مشارکت در مدیریت را فراهم می‌کنند، و می‌توان آن‌ها را به‌عنوان نخستین گام‌ها در راستای هدف دورتر خودمدیریتیِ کارگران درک کرد.

🔹 هشتمین بخش از سلسسله‌مقالات سایت «نقد» پیرامون تجربه‌های تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-Qk


#ال_کمبل #حسن_آزاد
#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ کار مجرد و سوسیالیسم

🔹بازاندیشی نظریه‌ی ارزش ـ بخش ششم (پایانی)

نوشته‌ی کمال خسروی

19 آوریل 2019

🔸 شیوه‌ای از تولید و بازتولید زندگیِ اجتماعی که بنا بر دیدگاه مارکس «سرمایه‌داری»، یا تولیدِ متکی بر سرمایه، نامیده‌می‌شود، شیوه‌ای است استوار بر تولید و تحقق ارزش. این، ادعایی است راست و دراساس همان‌گویانه. بنابراین شیوه‌ای از تولید و بازتولیدِ زندگیِ اجتماعی که قراراست سرمایه‌داری نباشد، بنابر تعریف، شیوه‌ای است که بر تولید و تحققِ ارزش استوار نیست. از آنجاکه واقعیت کنونی و جاریِ زندگیِ اجتماعیِ انسانِ امروز مبتنی بر روابطی است که می‌توان آن را ــ فارغ از انواع گوناگونش ــ نظام سرمایه‌داری تلقی کرد، نظام دیگری برای زندگی اجتماعی را که بر روابط سرمایه‌دارانه استوار نباشد، می‌توان نظام «پساسرمایه‌داری»، و تحت شرایطی، «سوسیالیسم» نامید. ما عجالتاً برای سهولت طرح و استدلالِ دیدگاه خود، از تعابیری مانند «سوسیالیسم»، «نظام سوسیالیستی» یا «جامعه‌ی سوسیالیستی» استفاده می‌کنیم. بنابراین، اگر شالوده‌ها و قوانین بنیادینی که کل ساختمان جامعه‌ی سرمایه‌داری بر آن‌ استوار است و سوخت‌وساز و سازوکارش بر مبنای آن تنظیم می‌شود، تولید و تحقق ارزش است، جامعه‌ی سوسیالیستی باید شالوده‌ها و قوانین بنیادین دیگری برای تنظیم سازوکار زندگی اجتماعیِ انسان‌ها داشته‌باشد.

🔸...پرسش این است: آیا در جامعه‌ی سوسیالیستی، یا دست‌کم در مرحله‌ای ــ آغازین ــ از سوسیالیسم کارِ تخصیصِ منابع تولید و بازتولید و تنظیمِ واگذاری و توزیع فراورده‌ها برعهده‌ی «قانون ارزش» نیست؟ این‌که این پرسش در سایه‌روشن‌های گرایش‌ها و نظریه‌پردازی‌های گوناگون با دقتِ به‌مراتب بیش‌تری طرح می‌شود، این‌که ــ به عنوان نمونه ــ حوزه‌ی اقتدار «قانون ارزش» را شاملِ تولید نمی‌کند و فقط بر مبادله و توزیع و یا فقط توزیع مشتمل می‌داند، بر ما پوشیده نیست. اما پیوند ماهویِ تولید و تحققِ ارزش در شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری، همواره همه‌ی انواع این پرسش‌ها را به بن‌بست‌هایی می‌کشاند که در تحلیل نهایی می‌توان صورت کلیِ طرح پرسش را به‌شکل فوق مجاز دانست.

🔸 تلاش ما در این نوشته این است‌که ببینیم: 1) آیا شالوده‌ی بنیادین این پرسش، دریافتی هستی‌شناختی از کار و کار مولدِ ارزش، دریافتی منطقی و بنابراین مفهومی و عام از کار مجرد و سرانجام دریافتی فراتاریخی از ارزش و باصطلاح «قانون ارزش» نیست؟ 2) آیا همان محدودیت مرزهای افق تاریخی که به‌طور سلبی مانع از طرح تصویر دقیقی از سازوکار جامعه‌ی سوسیالیستی است و حتی در ادعاهای نقادانه و رادیکال نیز مانعی عینی بر سرِ راه چنین تصویرپردازی‌هایی است، به‌طور ایجابی ناشی از تسلیم به افق ایدئولوژیِ بورژوایی نیست؟ آیا دقیقاً همین نیرنگ و همین توانِ بتوارگیِ کالایی نیست که با جاودانه‌کردنِ ارزش و «قانون ارزش»، افق و چشم‌اندازِ «واقع‌گرایی» را محدود می‌کند؟ 3) آیا این پرسش، سوسیالیسم را همچون وضعیتی سیاسی درنظرنمی‌گیرد که شیوه‌ی حل‌وفصلِ معضل «اقتصادی»اش (مثلاً به‌کمک «قانون ارزش») ربطی به هویت آن ندارد؟


☑️ متن کامل ششمین و آخرین بخش از مجموعه مقالات «بازاندیشی نظریه‌ی ارزش» را درلینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-QI

#کمال_خسروی #مارکس
#نظریه_ارزش #کار_مجرد #سوسیالیسم
#مارکسیسم

👇🏽

🖋@naghd_com
بازاندیشی نظریه ارزش- کمال خسروی.pdf
2.8 MB
🔸 با شعارها، بر طبلِ بیداری و هوشیاری در میدانِ نبرد می‌کوبیم؛ اما پیروزی در این نبرد، در گِرو پراتیکِ پی‌گیرانه‌ی انتقادی و انقلابی است.


📝 هر شش بخشِ سلسله مقالات «بازاندیشی نظریه‌ی ارزش» نوشته‌ی کمال خسروی در این فایل پی‌دی‌اف در دسترس خوانندگان است.

▫️ بخش نخست - ارزش: جوهر، شکل، مقدار
▫️ بخش دوم - کار زنده و ارزش‌آفرینی
▫️ بخش سوم - در کاپیتال سکوتی نیست
▫️ بخش چهارم - کار مولد و کار نامولد: گامی به پیش
▫️ بخش پنجم - تولید و تحقق ارزش
▫️ بخش ششم (پایانی) - کار مجرد و سوسیالیسم


#کمال_خسروی
#مارکس #نظریه_ارزش #مارکسیسم


🖋@naghd_com
▫️ کنش طبقاتی: بررسی دیدگاه‌های اریک اُلین رایت

نوشته‌ی: جوزف چونارا
ترجمه‌ی: تارا بهروزیان

24 آوریل 2019

🔸 دغدغه‌ی اریک الین رایت در40 سال گذشته طبقه بوده است. بیشتر اندیشه‌ها و بازاندیشی‌های مفهومیِ او، نتیجه‌ی تحقیقات تجربی‌اش درباره‌ی ساختار و آگاهی طبقاتی بود که در آغاز بر ایالات متحده و ایتالیا تمرکز داشت و بعدها دامنه‌ی آن گسترش یافت و دو دهه تداوم پیدا کرد... خواندن مجموعه مقالات او که در سال‌های 1995 تا 2015 نوشته شده‌اند، برای علاقه‌مندان به فهم ساختار طبقاتی جوامع سرمایه‌داری معاصر سودمند خواهد بود... من به جای بحث درباره‌ی جزئیات محتوای این مجموعه‌ی وسیع از مقالات، قصد دارم فقط به ارزیابی برخی از افزوده‌های گسترده‌تر رایت، به نظریه‌پردازی طبقه بپردازم که بخش‌های مختلف این مجموعه متاثر از آن‌هاست.

🔸 از نظر رایت، شیوه‌ی مکفیِ ضدسرمایه‌داری بودن، مستلزم کنارگذاشتن «پندار درهم‌شکستن سرمایه‌داری» است: «سرمایه‌داری درهم‌شکستنی نیست، دست‌کم اگر واقعاً خواهان ساختن آینده‌ای رهایی‌بخش باشید. ممکن است شخصاً بتوانید با کناره‌گیری و به حاشیه رفتن و نیز، با به‌حداقل رساندن مشارکت در اقتصاد پولی و بازار از سرمایه‌داری بگریزید، اما این برای اغلب مردم گزینه‌ی چندان جذابی نیست… اگر زندگی دیگران برایتان مهم است، ناچارید به این یا آن روش، با ساختارها و نهادهای سرمایه‌دارانه سروکار داشته باشید. مهار کردن و فرساییدن سرمایه‌داری تنها گزینه‌های باقی‌مانده هستند. باید در جنبش‌های سیاسی برای مهار سرمایه‌داری از طریق سیاست‌گذاری‌های عمومی و نیز در پروژه‌های اجتماعی‌ـ‌ اقتصادی برای فرساییدن سرمایه‌داری از طریق گسترش شکل‌های رهایی‌بخش فعالیت اقتصادی، مشارکت کنید.»

🔸 مشکل این‌جاست که این رویکرد رایت هیچ کاری برای غلبه بر محدودیت‌های سنتی رفرمیسم و اتونومیسم انجام نمی‌دهد و ترکیب آن‌ها حتی می‌تواند بر مشکلات بیفزاید. نخست آن‌که، سرمایه به‌راحتی عقب نمی‌نشیند تا کارگران فضایی مستقل از آن برای خود ایجاد کنند. سرمایه نیرویی ناآرام و گسترش‌یابنده است که هرچه عمیق‌تر در تمامی سپهرهای جامعه نفوذ می‌کند. به‌لحاظ تاریخی این گرایش وجود دارد که فضا برای شکل‌های غیرسرمایه‌دارانه‌ی تولید تنگ می‌شود و حتی زمانی که کارگران با این گرایش مخالفت می‌کنند، سرمایه و دولت علیه آن واکنش نشان می‌دهند. برنامه‌ای برای اصلاح، واکنش سیاسی نابسنده‌ای به این فشار است. دوم، رفرمیسم اساساً با گستره‌ای محدود می‌شود که سرمایه‌ بنا به آن اصلاحاتی را اجازه می‌دهد. به دست آوردن اصلاحات معینی از نظام، مستلزم بسیج قدرت طبقاتی است تا سرمایه و دولت را به زور وادار به دادن امتیاز کند. خلق فضاهایی بیرون از سپهر تولید سرمایه‌دارانه، صرفاً توانایی طبقه‌ی کارگر را برای تحمیل خود بر سرمایه تقلیل می‌دهد، زیرا اغلب کارگران مبارز را از وضعیتی که در آن سرمایه برای بازتولیدش به آنان متکی است حذف می‌کند...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-QZ

#اریک_الین_رایت #جوزف_چونارا #تارا_بهروزیان
#طبقه #مبارزه_طبقاتی #طبقه_کارگر #طبقه_میانی #مارکسیسم

👇🏽

🖋@naghd_com
✊🏼 اول ماه مه، یازدهم اردیبهشت، روز جهانی کارگر گرامی باد!

https://wp.me/p9vUft-RT


#اول_ماه_مه
#روز_جهانی_کارگر
#مبارزه_طبقاتی

🖋@naghd_com
▫️روز جهانی کارگر ▫️

سرکوب، به شیوه‌های گوناگون، ابزار همیشگی همه‌ی رژیم‌های مبتنی بر سلطه و استثمار برای حفظ قدرت سیاسی و طبقاتی است. سرکوب، در جمهوری اسلامی، همزاد و همراه آن از نخستین روز، وجهی تعیین‌کننده از هویت آن و عنصری ساختاری در بنیادهای این رژیم ‌است.

آگاهی کارگران و زحمتکشان – همانا همه‌ی آنهایی که در چرخه‌ی تولید و تحقق ارزش و ارزش اضافی چاره‌ای جز فروش نیروی کارشان و مکیده‌شدنِ شیره‌ی جان‌شان در لابلای این نظام انسان‌ستیز ندارند ـ به سازوکارهای سلطه و استثمار، به امکان و راه‌های برانداختن نظام مبتنی بر سلطه و استثمار، به امکان واقعی و عینیِ برپاسازیِ جامعه‌ای دیگر، رها از سلطه و استثمار و به نقش بنیادین و تعیین‌کننده‌ی خود در واژگون‌ساختنِ این نظام و برپاییِ آن جامعه‌ی دیگر، شرط انکارناپذیرِ چنین دگرگونی‌ای است. تلاش برای گسترش و ژرفایافتنِ این آگاهی، وظیفه‌ای است هرروزه و همیشگی.

جشن اول ماه مه، روز جهانی کارگر، روز نمایش آشکار، پرتوان و رزمنده‌ی این آگاهی و قدرت است. هر شیوه‌ای از مبارزه که پایه‌های عنصر ساختاریِ سرکوب را متزلزل کند و هر آذرخشی که سکوت مرگبار فضای سرکوب را بشکند، جلوه‌ای از آگاهی و قدرت ‌و دلیری مبارزان راه جامعه‌ای بری از سلطه و استثمار است. هرجا و به هر شیوه‌ای که می‌توانیم، به هرچه رساترشدن و پرتوان‌تربودنِ فریاد کارگران در این روز یاری کنیم. اعتراض آشکار به زندانی و شکنجه‌کردن کارگران، دانشجویان، معلمان و دستگیری و محاکمه‌ی نویسندگان و روشنفکرانی که دربرابر رژیمِ سرکوب ‌و اختناق ‌و ‌شکنجه ‌و اعدام سرِ تسلیم فرود نمی‌آورند، نه تنها مغایرتی با کار هرروزه و صبورانه و دائمیِ آگاهی و سازمان‌یابی ندارد، بلکه وجهی ضروری از حضور واقعیِ این مبارزه است؛ هرروز، به‌ویژه در روز جهانی کارگر.

بازو در بازو، شانه به شانه و گام به گام، همراه و همرزمِ کارگران و پیشروان مبارز و آگاه باشیم و عزیزانِ دربندِ دژخیمان را تنها نگذاریم.

✊🏼 ✊🏼✊🏼


https://wp.me/p9vUft-RT



🖋@naghd_com
▫️ از اتحادیه‌گرایی تا شوراهای کارگری

🔹 نمایندگان کارگری انقلابی در آلمان 1914-1918

نوشته‌ی: رالف هافروگه
ترجمه‌ی: شیوا طبری


3 مه فوریه 2019

🔸 هنگامی که جنگ جهانی اول در تابستان 1914 به وقوع پیوست، جنبش‌های کارگریِ اغلب کشورهای اروپایی، اصول انترناسیونالیستی خود را کنار گذاشتند و به حمایت از تلاش‌های جنگی دولت‌هایشان روی آوردند. این تغییرِ سریع و پیش‌بینی‌نشده بدون اعتراض صورت نگرفت. درون جنبش کارگریِ آلمان، که در آن زمان گروه سوسیالیستی پیشرو در بین‌الملل دوم بود، دو جنبش موازی علیه جنگ رشد کردند. نخستین جنبش درون حزب سوسیال‌دموکرات بود؛ اپوزیسیون دیگر از دلِ جنبشِ قدرتمند اتحادیه‌ای بیرون آمد.

🔸 درحالی‌که انشقاق کمونیست‌ها و سوسیال‌دموکرات‌ها منجر به رقابتی طولانی‌مدت و جهانی شد، انشقاق درونِ جنبش اتحادیه‌گرایی آلمان اما موفق نشد سازمانِ جدیدی را به وجود آورد که پس از دوره‌ی جنگ نیز باقی بماند. دلیلِ اصلیِ نادیده انگاشتنِ جنبش اتحادیه‌گرایی نیز عموماً در این موضوع نهفته است. با این وجود، ‌می‌توان گفت جنبش اتحادیه‌گراییِ ضد‌جنگ، به لحاظ تاریخی، به اندازه‌ی همتایش در رایشتاگ، پارلمان آلمان، اهمیت داشت. این جنبش ابتدا با گروه‌های کوچکی از اتحادیه‌گرایانِ معترض آغاز به کار کرد و بعد به جنبشِ اعتصابِ توده‌ایِ بزرگی بدل شد که بعدها به جنبش شوراهای کارگری، علیه حکومت و بوروکراسی اتحادیه‌ای، روی آورد.

🔸این جنبش کارگری همراه با سربازان شورشی و سربازانِ وظیفه‌ی نیرویِ دریایی در خلال انقلابِ نوامبر 1918، پادشاهی آلمان را به زیر کشیدند و سرانجام به جنگ جهانی اول، که تا همان‌ مقطع جانِ میلیون­ها نفر را گرفته بود، پایان دادند. این جنبش هم‌چنین الهام‌بخشِ تصورِ کاملاً جدیدی از سوسیالیسم شد که تمرکزش نه بر قدرت دولتی و تمرکزگرایی، بلکه دموکراسی مردم‌پایه و کنترل کارگری بود: ایده‌ی کمونیسم شورایی.

🔸 این مدلِ از پایین ‌ـ ‌به ‌ـ ‌بالا تمامیِ نظریه‌پردازانِ مهمِ سوسیالیست را شگفت‌زده کرد. خواه نظریه‌پردازانِ میانه‌رویی مانند کارل کائوتسکی و خواه رادیکال‌هایی مانند لنین و رزا لوکزامبورگ؛ آن‌ها همگی برای دهه‌های متمادی گمان می‌کردند سوسیالیسم در نهایت نقطه‌ی پایانیِ تمرکزِ تدریجی قدرتِ اقتصادی و دولتی است. حال آن‌که در میانه‌ی یکی از بزرگ­ترین بحران‌هایی که سرمایه‌داری به چشم دیده بود، خودِ کارگرها مدلی از سوسیالیسم را به وجود آوردند که نه بر اساس ایده‌ی برنامه‌ریزی اقتصادی مرکزی، بلکه با تمرکز بر خودمدیریتیِ طبقه‌ی کارگر بنا شده بود


🔹 نهمین بخش از سلسسله‌مقالات سایت «نقد» پیرامون تجربه‌های تاریخی جنبش کارگری و شورایی را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-Sb


#رالف_هافروگه #شیوا_طبری
#آلمان #جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری
#سوسیالیسم #شورا

👇🏽

🖋@naghd_com
📝 وحشت سوسیال‌دمکرات‌ها از سوسیالیسم دمکراتیک!


در حزب سوسیال دمکرات آلمان رسم است که رئیس سازمان جوانانش اجازه دارد از خط اصلی و حاکم سیاست حزب «چپ‌تر» باشد. معمولا این «عارضه» با گذشت زمان و «عقل‌برس» شدن رئیس وقت سازمان جوانان و احراز مقامات بالای حزبی و دولتی و وزارت و وکالت، خودبخود «درمان» می‌شود. به عنوان نمونه، همین آقای «شرودر» که زمانی صدر اعظم آلمان شد و در زمان صدارتش کثیف‌ترین قوانین ضد کارگری را به تصویب و اجرا گذاشت، کسی که امروز سیاستمدار محبوب احزاب راست، دوست گرمابه و گلستان ولادمیر پوتین و رئیس شورای نظارت «گازپروم»، مجتمع صنعتی عظیم سرمایه‌ی روسی است، در عهد شباب، رئیس سازمان جوانان این حزب بود.

اخیرا، رئیس کنونی سازمان جوانان حزب سوسیال دمکرات، جوانی بنام «کوین کونارد»، در مصاحبه‌ای با هفته‌نامه‌ی آلمانی «دی‌تسایت»، در درددلی خودمانی پیرامون «سوسیالیسم دمکراتیک» گفته است که ایرادی نمی‌بیند که روزی روزگاری بعضی از سرمایه‌های بزرگ آلمانی، مثلا ماشین‌سازی «ب ام و»، مسلما «از طریقی دمکراتیک»، بصورت اشتراکی اداره شوند. همین یک کلمه‌ی «اشتراکی» چنان ولوله‌ای در فضای ژورنالیستی زرد و سبز و سرخ و سیاه آلمان براه انداخته است گه گویی کسی درخواست برپایی بساط گیوتین کرده باشد. همه‌ی احزاب راست، از انواع فرقه‌های دمکرات مسیحیان گرفته تا لیبرال‌ها و سبزها و فاشیست‌ها، سراسیمه به قاطبه‌ی اهالی محترم درباره‌ی بازگشت «سوسیالیسم آلمان شرقی» و شبح «کمونیسم» (توفان خنده‌ها!) هشدار می‌دهند؛ همه‌ی دلقک‌های رسانه‌ها یک‌صدا این جوانک خوش‌خیال را مسخره می‌کنند و مهم‌تر از همه، بخش بزرگی از رهبری حزب سوسیال دمکرات از همه‌ی بامها و در چارسوق همه‌ی گذرهای رسانه‌ای جار می‌زند که این‌ها حرف حزب ما نیست، بلکه خیالات جوان نادانی است که به اقتضای سنش اباطیلی بهم بافته است. «اولاف شولتز» وزیر مالیه‌ سوسیال دمکرات رسما می‌گوید که او هم زمانی جوان بوده و از این خزعبلات خیالبافانه در سر و گاه بر زبان داشته است و رئیس سوسیال‌دمکرات یکی از محاقل راست و پرنقوذ این حزب، مردکی بنام «یوهانس کارز»، در توییتی، خیالات این جوان را ناشی از نشئه‌جات دانسته و پرسیده است که این «جنس مرغوب» را از کجا آورده است. وحشت سوسیال‌دمکرات‌ها از سوسیالیسم دمکراتیک!


https://www.facebook.com/naghd.site


👇🏽

🖋@naghd_com
گروگان‌ها را آزاد کنید:

کارگران، معلمان، دانشجویان، نویسندگان، روزنامه‌نگاران، وکلا و دگراندیشان را؛ آنهایی که از چهره‌ی عبوس و دستان پلید هیولای سرکوب شما نمی‌هراسند و در کارخانه و خیابان و مدرسه و دانشگاه و همه‌ی کانون‌های کار و اندیشه، سینه‌های دلاورشان را با دست‌های خالی در برابر چماق و شلاق و دار و درفش شما سپر می‌کنند. آنهایی که پرچم شرف را در اهتزار نگه می‌دارند.
گروگان‌ها را آزاد کنید؛ آنهایی که گروگان ترس شما از قدرت کارگران، دانش، آزادی اندیشه و کرامت انسانی‌اند؛ آنهایی که آشکارترین گواه زبونی شمایند.



🖋@naghd_com